کلید واژه ها: صلوات- سیره پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم - نام محمد- خدمت به خانواده - سجده شکر- سلام کردن- حب دنیا- زکات- مال و اولاد- مستحبات.

  • دل می رود زدستم صـاحـب دلان خـدارادرداکـه رازپـنهـان خواهد شدآشکارا
  • کشتی نشستگانیم ای بـاد شرطه برخـیـزبـاشـد کـه بـاز بـینیـم دیـدار آشـنا را
  • ای صـاحـب کـرامـت شکرانـه سـلامـتروزی تـفـقـدی کـن درویش بینوا را
  • آسایش دو گیتی تفسیر این دوحرف استبـا دوسـتـان مروت با دشمنان مدارا
  • ده روز مهرگردون افسانه است وافسوننیکی به جای یاران فرست شماریارا
  • در کــوی نــیـک نـامی مـارا گذر نـدادندگر تـو نـمـی پسندی تغییر ده قضا را

برکات ذکر صلوات

در روایات ما مذمت شده اند کسانی که نام پیامبر را ببرند یا بشنوند یا بنویسند و از ذکر صلوات پرهیز کنند. در نوشتن اسم پیامبر باید مواظب باشیم. بعد اسم پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و بعد ازاسم امام ها علیه السلام بنویسیم. محدث قمی در سفینه نقل کرده است اول کسی که صاد و عین (ص-ع) را اختراع کرد دستش شل شد. در روایت است تا صلوات است برای شما بهره است. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: جفا کارترین مردم به من کسانی هستند که اسم من را بشنوند و صلوات نفرستند.

برکات نام محمدصلی الله علیه و آله وسلم

خوشا به حال آن هایی که نامشان محمد است یا نام بچه هایشان محمد است. میدانید امام زمان هم اسمشان محمد است، بقیه اسم هایشان همه لقب هستند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: کسی که چند تا پسر داشته باشد نام یکی را محمد نگذارد به من جفا کرده است.

شخصی از یاران امام صادق علیه السلام چند روز نتوانست به خدمت آقا بیاید. آقا سراغشان را گرفتند. بعد از چند روز عرض کرد من بچه دار شده بودم. در خانه خدمت می کردم نتوانستم خدمت شما برسم. امام صادق علیه السلام فرمودند: نام بچه را چه گذاشتی؟ عرض کرد نام بچه ام را محمد گذاشتم. گمان نمی کنم بعد از نام خدا ونام پیامبر و بعد نام مولی و امام ها نامی شیرین تر باشد. «فَمَا أَحْلَى أَسْمَاءَكُمْ»[1]. درزیارت جامعه کبیره میگوید چه قدر اسم های شما شیرین است. حیف که اسم بچه هایتان را اسم خارجی میگذ ارید. خدا خیلی پیامبرش را دوست دارد اسمش را هم دوست دارد. همه چیزی که متعلق به پیامبراست خدا دوست دارد. این قدر دوست دارد که می فرماید: خانه ای که درآن نام پیامبربرده می شود وبچه ای به آن نام درخانه ای باشد ملائکه گناهان اهالی آن منزل را پاک می کنند هر روز تقدیس می کنند. امام صادق علیه السلام فرمود: آن خانه ای که نام پیامبر درآن است آن خانه برکت دارد. جلسه ای که دور هم جمع می شویم یکی که نامش نام پیامبرباشد خدا درآن جلسه برکت می گذارد.

امام صادق علیه السلام وقتی شنید که این نام بچه اش را محمد گذاشته فرمود: محمد محمد محمد محمد محمد هی نام حضرت را تکرار کردند. صورت مبارکشان را تا نزدیک زمین آوردند بعد فرمودند: جان خودم، جان پدرو مادرم، جان بچه هایم، جان همه اطرافیانم و همه اهل روی زمین، جان همه اشان به قربان محمد باشد. احترام و ادب آدم را به بهشت می برد. آدم بی ادب و بی حرمت اهل آتش جهنم است.

به قول مولنا

  • از خـدا خـواهـیـم تـوفـیـق ادببی ادب محروم ماند ازفیض رب
  • بی ادب تنها نه خودراداشت بدبـلکه آتـش در هـمـه آفـاق زد

یک بی ادبی می آید ص وع درست می کند. دستش شل می شود. یکی پایه بی ادبی را میگذارد میلیون ها نفر عین و صاد می نویسند.

ثواب خدمت کردن به خانواده

آقایانی که در خانه کار می کنند خوش به حالشان غوغاست. خدا به عدد هر مویشان یک خانه در بهشت بنا می کند. کسی در خانه کار نمی کند مگر این که صدیق یا نبی باشد. چون علامت شکستن غرور آدم های متکبر فقط در خانه است. ولی کسی که غرور ندارد درخانه ظرف می شوید کفش جفت می کند. چه می دانید شاید نماز شبت نگرفت اما کفش جفت کردنت گرفت. شاید نماز شب، شما را زمین زد غرور آورد ولی شاید به خانمت کمک کردی مقامت را بالا ببرد. همان ثوابی که به ذهنت نمی آید نجاتت می دهد. «يَا عَلِيُّ خِدْمَةُ الْعِيَالِ كَفَّارَةٌ لِلْكَبَائِرِ وَ يُطْفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ وَ مُهُورُ حُورِ الْعِينِ وَ يَزِيدُ فِي الْحَسَنَاتِ وَ الدَّرَجَاتِ». [2] حضرت علی علیه السلام فرمود: خدمت کردن به خانواده باعث زیاد شدن حسنات میشود. مهر حورالعین می شود. بنده خدایی که اسم خانمش حوریه بود یک نفر رفت منبر گفت: هرکس برود در میدان جنگ شهید بشود خدا به او حورالعین می دهد. می خواست تحریک کند مردم جبهه بروند. این مردهم گفت: ما که در خانه حور داریم بخاطر عین خودم را به کشتن نمی دهم، حالا حور العین عینش را نمی خواهم. خدمت در خانه مهریه حور العین است. یعنی مهریه اش را پرداختی به تو حورالعین می دهند.

سیره پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم

یکی از سیره های پیامبر این بود که موقعی که یاد نعمت مهمی می افتادند سجده شکر به جا می آوردند. چون آن موقعی که آدم متذکر می شود خیلی مهم است یعنی وقت فضیلتش آن موقع است. وقتی خدا به شما می فهماند که چه نعمت های بزرگی به شما داده است باید سجده شکرکرد. ملانظرعلی طالقانی رحمه الله می گوید: به خدا قسم اگر ما در مملکت کفرستان بودیم اگر در خانواده کفر و هندو و گاو پرست بودیم در خانواده وهابی بودیم ما هم مثل آن ها بودیم شاید اصلا دنبال حقیقت نمی رفتیم. «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذي هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ». [3] این دعاء از امام زمان(عج) است می گوید حمد می کنم خدایی را که او مرا هدایت کرد. در مملکت شیعه و در خانواده شیعه هستیم. خدا مارا هدایت کرده است این حمد دارد، این سجده شکر دارد، این نماز شکر دارد. ما را در صراط مستقیم برده است. خدا قسمت کند زیارت خانه خدا بروید می بینید که اهل سنت اصلا نور ندارند. آن هایی که ولایت ندارند نور ندارند. خدایی نکرده محبت دشمنان اهل بیت را دارند. چقدر باید خدا را شکر کنیم که ما سنی نشدیم. اجل نعمت خدا ولایت علی علیه السلام است. بهشت و هر چه در اوست عنایت علی است. هر چه است به برکت مولی است. نا شکری نکنیم. پیامبر ما یکی از سیره هایش این بود که وقتی یاد نعمت خدا می افتادند سجده شکر به جا می آوردند. سجده حد اعلای عبادت است از چیزهایی که پیامبر ما خیلی دوست داشتند یکی سجده بود.

یکی دیگر از سیره های پیامبر این بود که کسی در محبت و کارکردن نمیتوانست برپیامبر سبقت بگیرد. کسی نتوانست در سلام کردن بر پیامبر سبقت بگیرد. می رفتند پشت دیوار مخفی می شدند باز پیامبر زودتر سلام می دادند. یک مداحی منزل حاج آقای دولابی آمده بود، حاج آقا گفت: شما که هستید؟ گفت: من خادم اهل بیتم، مداح اهل بیتم. حاج آقا یک نگاهی کرد وفرمود: کسی نصف شب پنجاه میلیارد پول به حساب شما واریز کند حالا روز شما دو کیلو می خواهید به او برنج بدهید حساب می کنید که چقدر روش بکشید یا می خواهید یک کادو برایش ببرید. کسی که میلیاردها پول به تو داده است می توانی به او خدمت کنی نمی توانی، اصلا هرچه داری مال اوست. مثل این که هر چه داری پدر به تو داده، حالا ببین می توانی به این پدر خدمت کنی، نمی توانی همه چیزت مال خودش است. امام ها مالکند مال خودشان است. حاج آقا نکته قشنگی به آن مداح فرمودند. خدمتمان آن قدر کم است که به حساب نمی آید دیگر از این بلند پروازی ها نکن.

ربیعة بن کعب و درخواستش از پیامبر برای محشور شدن با ایشان

شخصی به نام ربیعة بن کعب که چندین سال خدمت پیامبر را درک کرده بود. ربیعة بن کعب توفیق هفت سال نوکری در خانه پیامبررا داشت. خدمت گذاری می کرد. بعد از هفت سال یک بار پیامبر به ربیعه فرمودند: که می خواهم پاسخ محبت هایت را بدهم یک چیز از من بخواه. این چیز خوب خواستن خیلی مهم است.

پیامبر به ربیعه فرمود: چیزی از ما بخواه. گفت: آقا صبر کن من فکر کنم فردا بگویم. فردا محضر آقا آمد. حضرت فرمود: چه می خواهی وعده کردم باید وفا بکنم. عرض کرد آقا، دیشب نشستم فکر کردم مال دنیا و ریاست بخواهم دیدم تمام می شود، ملک بخواهم باید بگذارم بروم، اولاد زیاد بخواهم باعث دردسرمی شود. بریعه خیلی آدم زرنگی بود به پیامبر عرض کرد من نشستم فکر کردم هرچه بخواهم از بین رفتنی است یارسول الله حاجت من این است که در بهشت با شما محشور بشوم، در دنیا وآخرت با شماباشم. با اول شخصیت عالم بودن، از این بهتر چه می شود. پیامبر خدا خیلی خوشش آمد فرمودند: به تو قول دادم وفا می کنم اما تو هم با طول دادن سجده ات من را کمک کن. چون خیلی ها میخواستند که با پیامبر محشور بشوند پیامبر سفارش میکردند زیاد سجده کنید و سجده را طول بدهید. پیامبر خیلی سجده را دوست میداشت. آدم حتی ذکر هم نگوید همینطور حالت سجده برود خوب است.

داستان ثعلبه نمونه روشنی برای عاقبت دنیا خواهی

عموم مردم مثلا وقتی به زیارت کربلا می روند زیر قبه یا مکه، کنار کعبه دعا مستجاب است می گویند: خدایا قرض من را اداء کن. مریضم را شفا بده. این خیلی زشت است. این حرف ها یعنی به مریض و قرض بسنده کنیم. این همه راه را رفتی چیزهای خوب بخواه. یک چیزی بخواه که درآن همه چیز باشد. شخصی رفت مشهد گفت: یا امام هشتم به من خیر دنیا و آخرت بده. همه اش مادیات نخواهید. البته مادیات هم که میخواهید اصرار نکنید و با عافیت بخواهید اگر صلاح است بدهد می دهد. ممکن است چند میلیارد پول و مقام به ما بدهند هیچ کداممان به مسجد نیاییم. داستان ثعلبه و نمونه قرآنی داستان ثعلبه خیلی داریم. خدای متعال می فرماید: آن کسی که به خاطر دنیا زیاد من را می خواند دعاء و زیارت می خواند، خدایا پول بده یا پست و مقام بده، بترسد یک وقت در دنیا را به رویش باز کنم برود و دیگر بر نگردد. یعنی به خدا پشت بکند.

آیه قرآن داریم که ثعلبه دور پیامبر می چرخید و کبوتر مسجد بود. پنج وعده پشت سر پیامبر نماز میخواند. آمد به پیامبر اصرار کرد که آقا پول و پله می خواهم. حضرت فرمود: آن مقدار کمی که نیاز تورا بر طرف بکند و تو را غافل نکند بهتراست. گفت: نه من حقش را اداء می کنم اصرار کرد. پیامبر هم پولی به او دادند رفت گوسفند خرید وگوسفندانش زیاد شد. کسی که پنج بار نماز می آمد یواش یواش چهار بار آمد یواش یواش سه نوبت آمد یواش یواش دو نوبت، یک وقت، دیگرفقط جمعه ها آمد. گوسفندانش زیاد شد بیرون شهر رفت. دیگر ماه به ماه هم وقت نمی کرد مسجد بیاید. جدا همه ما همین طوریم. آیه زکات نازل شد که از چهل تا گوسفند باید یکی را به فقراء زکات بدهی. پیامبر نماینده ای به سوی ثعلبه فرستاد که زکات مالت را بده. ثعلبه گفت: این حرف ها چیست؟ این حرف زوراست. منکرزکات وآیه قرآن شد. یعنی مرتد شد کافر شد. کسی بگوید من نمی دهم یک چیز است ولی یک موقع ب گوید اصلا قبول نمی کنم این کافر و نجس میشود. قرآن وخدا و پیامبر را رد کرد. آیه نازل شد که بعضی ها هستند که می گویند اگر به من مال وثروت بدهی من صدقه می دهم زکات می دهم. اما وقتی خدا به آن ها مالی می دهد بخل می ورزند وبرمی گردند. آبرویش رفت کمی به غیرتش برخورد، آمد زکات بدهد حضرت قبول نکرد. گفتند: من دیگر قبول نمی کنم خدا ردت کرده است. هرچه میخواهی از خدا بخواه، یعنی در خانه کسی دیگر نرو همه چیزت را از خدا بخواه. اما فقط مادیات نخواهیم. مادیات را هم به اندازه مصلحت و صلاح بخواهیم. همین ثعلبه پشیمان شده بود آورد زکاتش را بدهد به ابو بکر و عمر التماس کرد. گفتند: پیامبر قبول نکرده، ما هم قبول نمی کنیم. در خانه عمر و ابو بکر آمد آن ها هم ردش کردند. چه چیز قولش زد؟ مال دنیا قولش زد. مواظب باشیم یک مقدار همت مان را بالا ببریم. یک مقدار بگوییم خدایا چیزهای خوب به دلمان بینداز. ایمان کامل بخواهیم. بخواهیم که قلب امام زمان(عج) از ما راضی باشد. شیعه این خانواده باشیم. با اولیا خدا محشور بشویم. خیرات معنویمان را زیاد بکنیم.

فتنه آوری مال و ثروت

بعضی ها می گویند پیامبر وقتی میخواستند کسی را نفرین کنند می گفتند: خدا مال و اولادت را زیاد کند. مال خیلی فتنه آور است. یکی از رفیقان می گفت: در قم به مسجدی منبر می رفتم مخروبه ای بود امکانات نداشت اهل محل نتوانستند مسجد را احیاء کنند. یک شب یکی از ثروتمندان قم به مسجد آمد. هیئت امناء گفتند: حاج آقا امشب یک کمی راجع به انفاق و خیر رساندن صحبت کنید بلکه در قلب این آقا اثر کند وکمکی به مسجد بکند. خلاصه ما هر چه آیه و روایت بلد بودیم خواندیم بلکه در دل سنگ این آقا اثر کند. او متوجه شد که مطلب به کجا میخورد. بعد از منبر گفت: حاج آقا تصمیم گرفتم یک کار خیر انجام بدهم. میگفت بعد از چند روز در همان محل، منبری داشتم. دیدم که آمبولانسی آمد، یک عده هم تابوتی را بیرون آوردند ولی آن هایی که تابوت را بیرون می آوردند لباسهایشان خون آلوده بود. ازاهالی پرسیدم گفتم چه خبراست چه شده است؟ گفتند: همان حاج آقایی که پای منبر شما بود و ثروت کلان داشت، هیچ کار خیری نکرد و بعداز چند روزهم مرد. بچه هایش بر سر ارث و میراث به هم چاقو زدند هنوز جنازه دفن نشده بود. ببینید چه فتنه ای برپاشد. فکرمی کنید اگرخودمان به فکر خودمان نباشیم بقیه به فکر ما هستند.

خداوند متعال می فرماید:«أَ يحَسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَ بَنِينَ نُسَارِعُ لهَمْ فىِ الخْيرْاتِ بَل لَّا يَشْعُرُونَ»[4]. به کسی که مال و اولاد زیاد رساندم فکر میکنید خیر رساندم. فکر میکنید خیراست. امتحان است شعور ندارند. خدا به اندازه احتیاج، به همه ما بدهد چون بسیار کم هستند کسانی که به یک پست و مقامی برسند و خودشان را گم نکنند . حضرت علی علیه السلام میفرماید: ما چند جور مستی داریم، مستی مال که گاهی ازهزارتا شراب مستیش بیشتراست. امروز صد میلیون بینمان تقسیم کنند اگر فردا مسجد پیدایمان شد؟ اصلا شب خوابمان نمیبرد هی چرتکه میاندازیم چه کار بکنیم دو برابر بشود سه برابر بشود مسجد و قرآن فراموش میشود. درباره یکی از خلفاء نقل میکنند این شخص کبوتر مسجد بود همه اش درمسجد، نماز، دعاء و قرآن بود. خلیفه قبلی از دنیا رفت آمدند به او گفتند که از بنی امیه کسی نمانده شما موقعیتت خوب است. تو را انتخاب کردند قرآن را بست ودر تاقچه گذاشت و رفت. اشخاصی هستند که اگر به مقامی برسند امامش را هم میکشند. شهید صدر رحمه الله که به دست صدام شهید شد. ازعلمای برجسته نجف بود یک شعری عربی گفتند که مضمونش این است که من اگر یک روزی حاکم عراق بشوم که ضمانت میکند که من موسی بن جعفر علیه السلام را زندانی نکنم. این حرف درستیاست. اگر حکومت به من برسد و امام هفتم هم جلو من بایستاد کی ضمانت میکند که من امام را زندانی نکنم. چون هارون و مامون هم ادعای شیعه بودن میکردند.

انجام مستحبات باعث تقرب به خداوند

مستحب است آدم سحربرای نماز شب بلند شود، یعنی طلب محبت بکند، بگوید خدایا من دوستت دارم میخواهم درخت دوستی بنشانم میخواهم اعلام دوستی بکنم. انسان واجبات را باید انجام دهد. چون زور پشت سرش است میگوید اگر انجام ندهی جهنم پشتش است. یعنی جبرا قربةالی الله است. اما مستحب زوری نیست انجام دادی دادی، ندادی ندادی. بامستحبات قرب و محبت خیلی است. «لا يزال عبدي يتقرب إلي بالنوافل مخلصا لي حتى أحبه».[5] خدا میفرماید: بنده من با مستحبات به من نزدیک میشود تا اینکه من دوستش داشته باشم. آنقدر چیزهاییکه به او واجب نکرده ام انجام میدهد که من به محبت خودم او را بر میگزینم «إذا أحببته كنت سمعه الذي يسمع به و بصره الذي يبصر به و يده التي يبطش بها».[6] اینقدر این بنده با نوافل به من نزدیک می شود که من گوش و چشم و دست او میشوم یعنی این خودش نیست من در وجودش رفتم، یعنی فانی در خداست ذوب در خدا شده است. این روایت خیلی روایت عجیبی است، روایت داریم گاهی آدم برای نماز شب بیدار میشود خواب آلوده است خسته است تلو تلو میخورد گاهی میرود وضو میگیرد خلاصه هنوز تو چرت است میآید نماز شب میخواند در سجده خوابش میبرد. خدای متعال به ملائکه میگوید: ببیند این بنده من به کاری که واجب نکرده ام خودش را به زحمت انداخته است. به قول ما خدا برایش در آسمان ها طبل میزند به ملائکه خودش مباحات میکند. خدا میگوید: من دوست دارم این خودش را به زحمت بیندازد. پس بعد از واجبات، مستحبات خیلی راه گشاست. خیلی قرب آورند. خصوصا سجده، حال نداری، حتی ذکر هم نمی توانی بگویی، فقط سجده کافی است. اگر کسی میخواهد با اول شخص عالم حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم محشور بشود سجده زیاد کند سجده هایش را هم طول بدهد. بعد از سلام نماز سجده شکر یادت نرود. روایت سجده شکر خیلی عجیب است چقدر خدا عنایت می کند به کسانی که بعد از نماز واجب سجده شکر به جا بیاروند.

ذکرمصیبت

حضرت علی اصغر علیه السلام

برویم در خانه شش ماهه ابا عبدالله حضرت علی اصغر علیه السلام که خیلی پیش خدا آبرو دارد. مظلوم ترین شهید کربلا و سند مظلومیت اهل بیت است. خوشا به حال آن هایی که با اهل بیت خصوصا آقا ابا عبدالله سر سودایی دارند. اگر با دستگاه امام حسین علیه السلام رابطه ای داری که داری والا دستت به هیچ کجا بند نیست. بلکه به برکت امام حسین علیه السلام لطفی به ما کنند. یکی از آقایان می گفت: یک روحانی منزل ما آمد گفت: بچه من سرطان گرفته دکتر ها جوابش کردند. التماس دعا کرد خواهش کرد. گفتم: من که کاری از دستم بر نمی آید. زیاد اسرار کرد. گفتم: فردا بیا ببینم چه کار می توانم برای شما بکنم. فردا آمد من نصف شب بلند شدم ایشان عادت دارد می رود زیر آسمان با خدا راز و نیاز میکند. گفت: خدایا می خواهم این بنده ات نا امید برنگردد. بچه اش دارد می میرد پرپر می شود برای آدم خیلی سخت است. گفت: وقتی التماس کردم برای خدا، به قلبم الهام شد یک روضه ای برای امام حسین علیه السلام بخوانم. اشک هایی که برای امام حسین علیه السلام می ریزی در یک استکان جمع کن به این بچه بده بخورد خوب می شود. گفت: روضه خواندم >«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ»[7]. گریه ایم گرفت چند قطره اشکم را در استکان ریختم کمی هم آب قاطیش کردم. فردا پدرش آمد به او دادم برد. بعد از چند روز آمد گفت: حاج آقا این چه بود؟ گفتم: چه طور؟ گفت: بچه را آزمایشگاه بردیم گفتند: بچه ای را که مریض بود بیاورید این بچه را چرا آوردید. چه کردی؟ چه دادی من به این بچه دادم؟ گفتم: اشکهایی که برای مظلومیت ابا عبدالله علیه السلام ریختم، آتش جهنم را خاموش می کند. شب و روز کنار قبر میرزای قمی حاجت می گیرند قبرش در شیخان است ولی همین میزای قمی هر وقت گرفتار می شد توسل به علی اصغر ابا عبدالله می کرد. این سرباز کوچک ابا عبدالله علیه السلام خیلی مظلوم بود. آدم بزرگ چندین روز میتواند به بی غذایی و بی آبی صبر بکند. اما بچه کوچک هر چند ساعت آب و شیرمی خواهد. این بچه دیگرنمی توانست گردنش رانگه دارد. آقا اباعبدالله علیه السلام شاید خوف این را داشتند که این بچه از بی شیری و بی آبی از دنیا برود. این داغ با دل ابا عبدالله چه کرد. می گویند: وقتی منهال مدینه آمد آقا امام سجاد علیه السلام فرمودند: منهال از کوفه چه خبر؟ گفت: آقا مختار قیام کرده است. دارد ازقاتلین پدرتان انتقام می گیرد. قصاص می کند. حضرت فرمود: به من بگو حرمله را هم قصاص کرده یا نه؟ مثل این که این نانجیب دل اهل بیت را آتش زده است. گفتم: نه آقا هنوز حرمله دستگیر نشده است. حضرت منقلب شدند دست بلندکردند وگفتند: خدایا طعم آهن وآتش را بر حرمله بچشان. این نانجیب وقتی آقا ابا عبدالله علیه السلام قنداقه علی اصغر بر روی دست گرفته بود. عمر سعد صدا زد حرمله چرا جواب حسین را نمیدهی. چه کرد؟ یک وقت آقا ابا عبدالله دیدند علی اصغر گوش تا گوش بریده شد. در خونش دست و پا می زند. « لا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ ». [8]