روز مباهله (24 ذی الحجه)

روز مباهله (24 ذی الحجه)

این روز از یک سو روز مباهله اهل بیت علیهم السّلام با نصاری نجران است و از سوی دیگر نزول آیه تطهیر در شأن اهل بیت علیهم السّلام در این روز بوده است.

(مسار الشیعه: ص 22 - 23. العدد القویه: ص 307 - 308. مصباح کفعمی: ج 2، ص 601. بحار الانوار: ج 97، ص 168، 384. فیض العلام: ص 127 - 129. زاد المعاد: ص 287)

هنگامی که این آیه نازل شد پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السّلام را فرا خواند و فرمود: «اللهم هؤلاء اهلی» «بار الها اینان اهل من هستند».

(تاریخ الخلفاء، ص 169)

نامه پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله به نصارای نجران:

در سال دهم هجری پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله نامه ای به نصارای نجران فرستادند، به این مضمون که خداوند یکتا را عبادت کنند و مسلمان شوند، یا به مسلمین جزیه بدهند و به مذهب خود باشند وگرنه آماده جنگ باشند.

بنی نجران در کلیسای بزرگ خود به مشورت پرداختند، عده ای مانند سیّد که از بزرگان قوم بود و عاقب که اسقف نجران بود مخالفت

خود را با تسلیم در برابر خواسته پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله اعلام کردند. در مقابل عده ای مانند ابوحارثه اسقف اعظم نجران که 120 سال عمر داشت و در باطن مسلمان بود با امر پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله موافق بودند. بعد از دو روز مشورت قرار شد کتاب «جامعه» را که صفات پیامبر بعد از حضرت عیسی علیه السّلام را ذکر کرده بود، و صحیفه حضرت شئت علیه السّلام را بخوانند. در حضور جمع مسیحیان و فرستادگان پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله فصلهای جامعه قرائت شد و با اذعان به آنچه در جامعه آمده بود تصمیم گرفتند هفتاد نفر از جمله سیّد و عاقب و ابوحارثه را برای تحقیق به مدینه بفرستند.

نجرانیان در مدینه:

آنان به مدینه آمدند و خدمت پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله شرفیاب شدند. هرچه آن حضرت دلیل و برهان آورد آنان قبول نکردند و امر به مباهله واگذار شد. جبرئیل علیه السّلام نازل شد و این آیه را آورد:

«فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أبْناءَنا وَ أبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أنْفُسَنا وَ أنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَی الْکاذِبینَ»

(سوره آل عمران، آیه 61)

«اگر کسی با تو مجادله کند بعد از علمی که نزد تو آمده، بگو بیاید تا فرا خوانیم پسران خود و زنهای خود و کسی که به منزله جان ماست. آنگاه نفرین کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».

لذا قرار بر مباهله شد و سیّد و عاقب به محل ارروی خود در خارج مدینه رفتند. آنان با یکدیگر مشورت کردند

و بعضی از علمای آنها گفتند: «اگر فردا محمّد با اصحاب و جمعی کثیر برای مباهله حاضر شود این روش پادشاهان است و ترسی به خود راه ندهید. ولی اگر خواص اهل بیت خود را آورد این کار انبیاء است».

مراسم مباهله:

روز دیگر هنگام بالا آمدن آفتاب، پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله دست علی بن ابی طالب علیه السّلام را گرفت و از حجره بیرون آمد. امام حسن و امام حسین علیهماالسّلام را پیش رو روانه فرمود و حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام اللَّه علیها از پشت سر آمدند، تا بین دو درختی که قبلاً تعیین شده بود رسیدند. قبلاً به دستور حضرت زیر آن دو درخت را جارو زدند، و به عنوان سایه بان عبای سیاهی بالای درخت قرار دادند. مسلمانان مدینه هم آمدند، بنی نجران هم با فرزندان خود آمدند. پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله کسی را نزد سیّد و عاقب فرستاد که ما آماده ایم.

اسقف با همراهان آمد و گفت: به چه کسانی با ما مباهله می کنید ؟ پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله فرمود: «با بهترین اهل زمین و نیکوترین جهانیان نزد خداوند متعال زیرا که از طرف خداوند متعال امر شده ام که آنها را بیاورم»، و اشاره به آل عبا علیهم السّلام فرمودند.

سیّد و عاقب و اسقف همین که چشمشان به پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و آل عبا علیهم السّلام افتاد، وحشت کردند به حدّی که چهره هایشان زرد شد. ابوحارث که میل به اسلام داشت فرصت را مغتنم شمرده، پا پیش گذاشت و دست سیّد و عاقب را گرفته پس کشید و

آنها را نصیحت کرد و از عواقب این مباهله مطلع کرد و گفت: صفات او و اهل بیت او را در کتابها خوانده اید. این محمّد همان پیامبر است، مگر نمی بینید ابرهای سیاه را، و دگرگونی آفتاب را، و شاخه های درختان را که خم شده، و صدای مرغان، و دود سیاه اطراف و آثار زلزله را که در کوهها نمودار شده است. آن بزرگواران منتظرند که دست به دعا بردارند. به خدا قسم اگر سخنی گویند از ما نشانی نمی ماند. برویم و با او صلح کنیم.

پرهیز نجرانیان از مباهله:

او را فرستادند و ابوحارث مسلمان شد و عرض کرد: مردم نجران پشیمان شده اند. حضرت فرمود: اسلام بیاورند. گفت: قبول نمی کنند. فرمود: آماده جنگ باشند. گفت: قدرت این کار را ندارند، ولی حاضرند جزیه را قبول کنند.

پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله به أمیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: «شرائط ذمّه و مقدار آن را به آنها بگوئید». بعد از معیّن نمودن جزیه و شرائط آن، أمیرالمؤمنین علیه السّلام آنها را نزد پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله آوردند، و پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: «اگر با من و این جماعت اهل بیت من مباهله می نمودید، به صورت میمون و خوک می شدید و این وادی بر شما آتش می شد و یک سال نمی گذشت که تمامی نصاری نابود می شدند».

(تفسیر برهان: ج 1، ص 287 - 288. قلائد النحور: ج ذی الحجه، ص 427، 438، 441)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

میزان حسنات

میزان حسنات

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .

پر بازدیدترین ها

حضور قلب در نماز

حضور قلب در نماز

No image

سخنرانی استاد رفیعی با عنوان ویژگیهای دوران جوانی و جوانان

سخنرانی استاد رفیعی با عنوان ویژگیهای دوران جوانی و جوانان در رابطه با موضوع اخلاق در این قسمت قرار دارد.
نعمت هاي معنوي

نعمت هاي معنوي

سخنرانی استاد انصاریان: اهداف بعثت پیامبر اکرم (ص)

سخنرانی استاد انصاریان: اهداف بعثت پیامبر اکرم (ص)

سخنرانی استاد انصاریان با عنوان اهداف بعثت پیامبر اکرم صلی الله... در رابطه با موضوع دهه صفر در این قسمت قرار دارد.
Powered by TayaCMS