چهار رکن توحيد به نقل از برخي روايات
اعوذ بالله من الشيطان الرجيم. بسم الله الرحمن الرحيم. الحمد الله رب العالمين. و صل الله علي محمد و آله الطاهرين. و اللعن علي اعدائهم اجمعين. يکي از بهترين عباداتي که ما به او دعوت شده ايم و از مقامات مهم در وادي توحيد است حمد خداي متعال است. حامدين، آنهايي که حقيقتاً اهل حمد خدا هستند، کساني هستند که يکي از ارکان توحيد را دارا مي باشند. براي توحيد در برخي نقلها و روايات چهار رکن بيان شده است؛ يکي الحمدلله هست يکي سبحان الله، يکي الله اکبر يکي لا اله الا الله که تحصيل اينها چهار مقام در وادي توحيد است.
حمد يکي از ارکان توحيد است و حامدين داراي مقام موحدين هستند. حال اين حمد چيست و اين حامدين چه کساني هستند؟! حمد يک دامنه گسترده اي دارد. حداقل حمد متوقف بر اين چند چيز است يکي اينکه انسان توجه به نعمت هاي خدا داشته باشد؛ انساني که غرق در نعمت هاي خداست و از نعمت هاي خدا غافل است، به مقام حمد راه ندارد اين حامد نيست؛ قدم اول اين است که نعمت هايي که خداي متعال به انسان داده مورد غفلت قرار نگيرد نعمتهاي خدا بي منتها هستند حد پاياني ندارند و اين نعمت ها اعم از نعمت هاي ظاهري و باطني هستند برخي نعمت ها پوشيده هستند.
توجه و ديدن نعمتهاي الهي و پرهيز از عجب
قدم اول اين است که انسان نعمت هاي خدا را ببيند؛ اگر کسي اين نعمت سلامت جواني، عمر، دوستان خوب، اقوام خوب و ساير نعمت هاي دنيايي را نديد و نعمت معرفت خدا ولايت اهل بيت توفيق به عبادات و خيرات و امثال اينها را نديد اين جزو حامدين نمي تواند باشد و قاعدتاً اين غفلت موجب گرفتاري و ابتلا و عقوبت براي انسان مي شود.
قدم دومي که در وادي حمد بايد برداشت اين است که انسان اين نعمت ها را که شناخت به خودش نسبت ندهد اگر به خودش نسبت داد به جاي اينکه حامد بشود خدا را حمد کند و خوبي هاي خدا را ببيند خوبي هاي خودش را مي بيند و خودش را حمد مي کند؛ کسي که خودش را حمد مي کند و معجب مي شود؛ معجب آن کسي است که به جاي آنکه خدا را حمد کند، خودش را حمد مي کند. اينکه در روايات دارد که گاهي اوقات وقتي بنده عبادت مي کند و عبادتش او را مبتلا به عجب مي کند، خداي متعال او را با تازيانه خواب مي زند، يک شب خوابش مي کند ـــ اين آدمي که نافله شب مي خواند، بيدار مي شود مي بيند آفتاب در حال طلوع است ـــ تا از عجب بيرون بيايد و آن گاه اين خوابيدن از آن شب زنده داري که آدم را معجب مي کند بهتر است.
اشتباه نشود که ما بهانه بياوريم براي اينکه مبتلا به عجب نشويم خودمان بخوابيم؛ اين برنامه ريزي هايي که ما خودمان براي خودمان مي کنيم خيلي خطرناک است؛ آن برنامه اي که خدا براي ما مي نويسد آن برنامه ما را رشد مي دهد؛ خودمان دخالت نکنيم. خداي متعال مي فرمايد با نامحرم حق نداريد در خانه خلوت کنيد ولي وقتي مي خواهد امتحان کند جناب يوسف را با همسر عزيز مصر در يک جا مبتلا مي کند امتحان خداست آنجايي که خدا امتحان مي کند آدم مي تواند از عهده اش بر بياييد؛ امتحان خداست؛ آن صحنه اي که خودت براي خودت مي چيني اتفاقاً زمين مي خوري انسان بايد مترصد باشد امتحاناتي که خداي متعال برايش پيش مي آورد آنهايي را خوب انجام بدهد چون مي تواند «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها»(بقره/۲۸۶) ولي امتحاني که خودش براي خودش درست مي کند اين امتحان غلطي است.
انسان نبايد خودش بگويد من معجب شدم ديگر نماز اول وقت نمي خوانم چون براي من عجب آورده اين اشتباه است؛ ولي در روايات است که گاهي اوقات بنده معجب مي شود خداي متعال با تازيانه خواب او را مي زند و اين خواب از آن عبادتي که عجب مي آورد بهتر است. اين را هم عنايت کنيد اگر کسي هر روز نماز صبحش قضا مي شود نگوييد خدا دارد من را با تازيانه خواب مي زند؛ اين مال کسي است که اهل عبادت و نافله شب است يکبار معجب مي شود، يک شب خوابش کنند؛ حتي ممکن است بلند بشود ببيند آفتاب هم آمده بالا تا بفهمد اهل بيداري شب نيست اگر بيدارش نکنند نماز صبحش هم از دست مي رود، آنوقت در دامن خدا برگردد.
دوري از نفس پرستي در کسب نعمتها
دومين رکن حمد اين است و حامدين کساني هستند که وقتي نعمت ها را مي بينند به حمد خودشان منتهي نمي شوند که خودشان را حمد و ستايش کنند و بگويند من عجب آدم خوبي هستم چهل سال است زيارت عاشورا مي خوانم؛ عجب آدم خوبي هستم سي سال نماز اول وقتم در حرم امام رضا صف اول ترک نشده است؛ اگر کسي اين طور شد قافيه را باخته چون اين همه عبادت براي اين بود که آدم از خودش عبور کند خدا را ببيند؛ حالا سي سال نماز شب را اگر به خودش برگرداند و در عبادت خدا هم خودش را ببيند بگويد من آدم خوبي هستم و خودش را ستايش کند؛ اين يعني عبادت انسان منتهي به نفس پرستي بشود.
نفس پرستي لطيف، که آدم از آن غافل است و خيلي هم پنهاني است، همين است که انسان در کارهاي خوب خودش را ببيند اين خودپرستي است که بگويد: من هستم که انفاق في سبيل الله مي کنم، من هستم که جهاد مي کنم و جبهه رفته ام، من هستم که روزه گرفته ام، من هستم که شهيد در راه خدا داده ام؛ اينها موجب مي شود که انسان از ثواب عبادت محروم بشود.
پس دوم اين که خودش را در نعمت ها نبيند؛ اگر نعمت ها را نديد غافل مي شود؛ اگر نعمت ها را ديد ولي خودش را ستايش کرد، معجب به نفس مي شود که خيلي صفت بدي است. فرموده اند: گناهي که انسان را پشيمان مي کند و موجب مي شود از خودش نگران بشود اين از عبادتي که انسان را معجب کند که موجب ستايش نفس مي شود بهتر است. گناهي که به استغفار انسان را برساند از عبادتي که به عجب برساند بهتر است.
پس ببينيد چقدر عجب خطرناک است؛ البته آدم بايد عبادت کند و عبادتش برايش خشوع بياورد و اين درست است؛ نه اينکه گناه کند که معجب نشود، از کلام بنده سوء استفاده نشود آدم بايد عبادتش در او حالت خشوع بياورد؛ اولياي خدا اين طور هستند، همه عبادت ها را مي کنند و بعد هم مي گويند «آهِ مِنْ بُعْدِ الطَّرِيقِ وَ قِلَّةِ الزَّاد»(۱) همه عبادت خودشان را هيچ چيز نمي دانند همه چيز آورده اند اما وقتي مي خواهند به سوي خدا بروند حالت وجل دارند. قرآن مي فرمايد: «وَ الَّذينَ يُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُون»(مومنون/۶۰) يعني مومنان همه همه تلاششان را مي کنند و سرمايه شان را مي آورند ولي نگران هستند که اين خدايي که من به نزد او مي روم، اين عمل به چه درد مي خورد؟ از نماز شب هايشان استغفار مي کنند واقعاً هم استغفار مي کنند.
ما گاهي اوقات يک چيزهايي از اولياي خدا ديده ايم مثل طفلي که از پدرش چيزي مي بيند و تقليد مي کند، تقليد مي کنيم. آنها واقعاً براي نماز شبشان گريه مي کنند که اين چه نماز شبي بود و استغفار مي کنند. ما هم تقليد مي کنيم شکسته نفسي با خدا مي کنيم مي گوييم خدايا اين چه نماز شبي بود که ما خوانديم در حالي که ته دلمان خيلي نماز شبمان را بالا مي بينيم؛ اين فايده اي ندارد. اولياي خدا همه سرمايه شان را مي آورند ولي مضطرب هستند زيرا به طرف خدا دارند برمي گردند احساس مي کنند اين سفر با اين سرمايه سازگار نيست، سفري که مقصدش خداست با اين سرمايه نمي شود رفت. اين مقصد با اين سرمايه به دست نمي آيد.
درستش اين است که انسان عبادات را انجام بدهد و خودش هم بدهکار بداند؛ ولي وقتي غافل و ضعيف بود خداي نکرده عبادات براي انسان عجب آورد، به فرموده روايات گناه از اين عبادات بهتر است. پس دومين رکن حمد اين است انسان غافل از نعمت ها نباشد خودش را هم نبيند اين وسط خودش را مدح نکند.
شرک خفي در مستقل ديدن اسباب در کسب نعمتها
سوم اينکه ممکن است انسان خودش را نبيند اما اسباب را ببيند، يک موقع آدم خودش تلاش کرده و پولي در آورده مي گويد: خودم در آوردم دانش و علم و سوادش را داشتم، ثروتمند شدم؛ شما هم برويد بشويد. اين يک جور است و اين هماني است که قارون مي گفت «قالَ إِنَّما أُوتيتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدي»(قصص/۷۸) همه سرمايه اي که دارم را خودم کشف کردم. بي انصافي مي کرد.
اما يک موقع اسباب را مي بيند و مي گويد اين گنج مال اين دل کوه است از اين کوه در آمده يک موقع کشاورز زحمت خودش را مي بيند مي گويد من اين گياهان را روياندم، بي انصافي مي کند. خداي متعال هم تقسيم کار کرده مي فرمايد شما دانه ها را که مي پاشيد شما مي رويانيد يا ما؟! کشاورز بي انصافي مي کند مي گويد من گياهان را رويانيدم، اين مدح خود به جاي مدح خدا است، يک موقع هم نمي گويد من رويانيدم مي گويد زمين و باد و خورشيد کار کرده اند؛ نعمت را مي بيند ولي نسبت مي دهد به ماه و زمين خورشيد و ابر و آسمان و مي گويد اين ها کار کرده اند که اين سرزمين سبز شده و اين سبزه زار و اين مزرعه زيبا و باغ، حاصل باران و باد و خورشيد و ماه است؛ اين شخص مشرک است؛ اگر کسي نعمت ها را ديد ولي به اسباب نسبت داد مشرک مي شود؛ مي گويد: باران خوبي باريد امسال محصول زياد شد اين شرک خفي است. باران باريد يا رحمت خدا بود؟! تعبير خدا در مورد باران همين است رحمت الهي است «فَانْظُرْ إِلى آثارِ رَحْمَتِ اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»(روم/۵۰) تعبير قرآن اين است که مي گويد آثار رحمت خدا را ببينيد چه طور زمين را زنده کرده اين زمين در پاييز مرده بود، زنده اش کرد سرسبز کرد، آثار رحمت خداست؛ نه اينکه امسال باران زيادي باريد و خيلي کشت، پر محصول بود، اين همان شرک است.
آدم نعمت را مي بيند ولي به اسباب نسبت مي دهد، اين هم مشرک مي شود ولو شرک پنهاني و خفي باشد. شرک آشکار نيست، گناه نيست که خدا نبخشد؛ چون ما يک شرک داريم که خدا نمي بخشد که قرآن درباره آن مي فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاء»(نساء/۴۸) شرک را خدا نمي بخشد گناهان پايين ترش را مي بخشد، اين شرک علني است که انسان براي خدا شريک قرار بدهد؛ براي رسول خدا شريک قرار بدهد بگويد اين پيامبر است و اين هم يک پيامبر است، براي امير المومنين شريک قرار بدهد بگويد اين يک ولي خدا و آن هم يک ولي خدا، کسي که براي خدا و نبي و امام و ولي معصوم خدا شريک قرار بدهد، اين شرک غير قابل بخشش است. کسي که کنار امير المومنين يک امام ديگري هم قائل است اين شرک قابل بخشش نيست، اين را خدا نمي بخشد؛ ولي شرک هاي خفي را خدا مي بخشد.
شرک خفي ولو مغفور است و شرک قابل آمرزش است؛ ولي مانع لقاء الله است؛ کسي که مشرک به شرک خفي است، سر و کارش با اسباب است، سر و کارش با خدا نيست؛ باران مي آيد مي گويد عجب باران خوبي آمد، کشت خوب شد فردا باران نمي آيد فقط نگاهش به ابرهاست و کاري با خدا ندارد، مشرک به شرک خفي است سر و کار با خدا ندارد، به لقا الله نمي رسد؛ ولو اينکه او را ببخشند و به جهنم هم نرود.
پس رکن سوم در وادي حمد اين است که انسان نعمتهايي که از خدا ديد به اسباب نسبت ندهد؛ به حضرت حق نسبت بدهد. اينها وسائط فيض هستند واسطه هستند و کاره اي نيستند؛ بود و نبودشان گاهي يکي است. خداي متعال در جنگ بدر مي فرمايد ما شما را با ملائکه تأييد کرديم و اين براي اين بود که دل شما آرام بشود «وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلاَّ بُشْرى لَكُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ وَ مَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ الْعَزيزِ الْحَكيمِ»(آل عمران/۱۲۶) نصرت از ناحيه خدا نازل مي شود ملائکه هم در اين وادي کاره اي نيستند؛ واسطه هستند.
رکن سوم اين است آدم نعمت هاي خدا را ببيند؛ شب زنده دار است، سالم و جوان و خوش سيماست، استعداد خوبي دارد، همسر خوبي دارد، آبروي خوبي دارد و ثروت فراواني دارد، نعمت هاي خدا نامتناهي است، فرمود اگر همه درختان قلم بشوند و همه برگها کاغذ شود و همه درياها مرکب بشوند درياها تمام مي شوند نعمتهاي خدا را نمي توان نوشت؛ نعمت هاي خدا قابل توصيف و قابل نوشتن نيست؛ اما آنهايي که حامد هستند کم کم نعمت هاي خدا را به آنها نشان مي دهند آنهايي که حامد نيستند، غافل و خواب هستند.
شخصي مي گفت من مسکني مي خواستم گفتم محضر امام رضا بروم عرض کنم؛ در حرم امام حالي به من دست داد ديدم آن قدر نعمت دارم که نگفتني است؛ گفتم آقا من رفتم خودتان مي دانيد، سلامي عرض کردم و برگشتم. اگر عنايتي به آدم بکنند که آدم نعمت ها را ببيند، اصلاً همه چيز يادش مي رود.
انسان بايد غفلت از نعمتها نداشته باشد؛ در نعمتها خودش را مدح نکند؛ اسباب را مدح نکند بگويد چقدر خورشيد امسال خوب تابيد، چه باران خوبي امسال باريد اينها شرک خفي است؛ اگر فلاني دست من را نگرفته بود زمين مي خوردم اين شرک خفي است؛ البته اين به معناي اين نيست که انسان واسطه ها را نبيند؛ در روايات دارد که کسي که مخلوق را شکر نمي کند کفران نعمت خدا را کرده است. دست پدر و مادرتان را ببوسيد دست معلم و استاد را ببوسيد؛ نه بخاطر اينکه آنها خودشان براي شما کرده اند؛ بلکه آنها واسطه فيض خدا بوده اند و چون اين پدر واسطه رحمت خداست دستش را ببوس و اتفاقاً چون واسطه رحمت خداست، عاق والدين شدن خيلي خطرناک است چون بريدن از آن رحمت خداست.
اسباب را قدرداني کنيم، کسي يک قدم براي ما بر مي دارد و يا کاري براي ما انجام مي دهد و لو در حد باز کردن در يا برداشتن باري باشد از او تشکر کنيم؛ ولي قبل از آن بگوييم الحمد الله، خدا را شکر کنيم که اين بنده را خدا واسطه کرد، که ابرها را فرستاد. بعد هم بگو ملائکه اي که اين کار را کردند خدايا بهشان درجه بده براي ملائکه دعا کن. نمي گوييم آدم بري اسباب دعا نکند و شکر نکند و به پدر و مادرش بگويد شما چه کاره هستيد؛ ولي آدم خودش مي فهمد يک موقعي پدر و مادر و استاد و رفيق و همسايه را مي بيند؛ يک بار خدا را مي بيند و اينها را واسطه مي بيند چون واسطه فيض خدا هستند از آنها تشکر مي کند اين دومي عين توحيد است و اولي عين شرک است.
منتهاي اسباب و نعمتها و استفاده از آنها در مسير مورد رضايت حق متعال
چهارمين رکن هم اين است که اين نعمت ها نه به اسباب بلکه به خداي متعال منتهي مي شود. همين قدر که آدم فهميد اين نعمت از اوست اين قدم اول شکر است؛ قدم اول شکر اين است که نعمت را ببيند و بداند از اوست. آدمي که اين را مي داند ناخودآگاه خدا را ستايش مي کند؛ نمي شود بهفميم که خدا دارد به ما لطف مي کند و او را ستايش نکنيم، اين قدم اول حمد است. همين که مي گويد الحمد الله حمد است؛ و اين خيلي برکت مي آورد. فرمود مي خواهي کاري يادت بدهم که همه نماز خوانها دعايت کنند؟ گفت بله؛ فرمود بگو الحمد الله، اگر خدا را حمد کردي همه نماز خوانها دعايت مي کنند؛ «سمع الله لمن الحمده» سمع الله يعني إستجب، يعني خدايا دعاي کسي را که تو را حمد مي کند اجابت کن، يعني إسمع، حمدش را بشنو خدايا پاداش به او بده، همه دعايت مي کنند.
در روايات است، اگر کسي يک ليوان آب را سه جرعه کند، بسم الله الرحمن الرحيم بگويد بخورد؛ بعد هم آب را از دهانش دور کند، خدا را حمد کند، سه بار آب را بخورد خدا را حمد کند، خدا او را مي آمرزد؛ اين خاصيت حمد است. تشنه که مي شوند آب بخورد منتهي بسم الله بگويد بعد هم خدا را حمد کند. اين قدم اول در وادي حمد است.
قدم بعدي اين است که حالا اگر خدا اين جواني و ثروت و جمال و زيبايي را داده و آبرو را داده، اگر اين قلب و چشم و گوش و زبان و پدر و مادر و فرزند و دوست را داده، يک هدف حکيمانه اي دارد، لغو که نداده است. اين پول را داده که من کاري کنم، بگردد ببيند اين پول را خدا براي چه به او داده است، اين آبرو را براي چي به او داده است آيا آبرو را داده برود در دنيا و براي دنيا خرج کند و بعد هم از بين برود؟ يا آبرو را داده که در راه خدا خرج کنيد تا بماند «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باق»(نحل/۹۶) اين جواني و پول و قدرت را داده براي خدا خرج کني؛ اين جواني و قدرت را نداده که مزاحم مردم بشويم يا خرج دنيا کنيم. جواني را انسان خرج هر کاري کند، حتي انيشتين هم بشود باخته است مگر به خدا نزديک بشود؛ و الا انسان جواني اش را خرج کند ثروتمند بشود پنجاه تا کارخانه دارد بعد از آن چه؟ مگر مي شود اين کارخانه ها را با خود ببري؟ ذره ذره عمر بايد به خدا برگردد اگر به خدا برگشت اين حمد مي شود.
قدم پنجم در وادي حمد اين است آدم وقتي ديد آبرو را خدا داد و خداي متعال هم که لغو نمي دهد؛ داده است تا کاري بکني آن کار را بشناس که چيست. مي گويد من درس خوانده ام ثروتمند شده ام؛ خب همين؛ تمام شد؟! بعد چه وقتي آدم از دنيا رفت اين ثروت چه مي شود؛ آيا جواني براي اين بود؟
نعمت هايي را که خدا داده هدفش اين است که اينها را خرج خدا کنيد؛ هر نعمتي که خدا مي دهد يک راهي به سوي خودش است بايد خدا را در اين نعمت پيدا کنيد. طوري کار کنيد که به خدا نزديک بشويد؛ با جواني با پيري با ثروت و با آبرويت با شب زنده داري با اين امکانات با فرزندت به خدا نزديک بشوي؛ اگر اين طوري خرج کردي حامد مي شوي. پس قدم پنجم اين است که وقتي نعمت را از خدا ديدي بداني خدا براي چه اين نعمت را داده آن هدف را پيدا کني.
ششم اينکه اين نعمت را در مسير آن هدف بکار بگيري؛ آن هدف اين بود که آدم نعمت را به خدا برگرداند؛ از خدا بگيرد به خدا برگرداند و با خدا معامله کند. از لطف ها و فضل هاي خدا به ما اين است که هم نعمت را داده و هم مي فرمايد «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّة»(توبه/۱۱۱) خداي متعال از مومنين جان و مالشان را خريده و در مقابلش به آنها جنت بهشت مي دهد؛ آدم آبرويش را و امکاناتش را به خدا بفروشد و به خدا قرض بدهد.
حامدين کساني هستند که اين شش قدم را برمي دارند: غافل از نعمت و در غفلت نيستند؛ نعمت را به خودشان نسبت نمي دهند و خودشان را حمد نمي کنند؛ به اسباب نسبت نمي دهند و اسباب را حمد نمي کند؛ خداي متعال را مي بينند و خدا را ستايش مي کنند؛ دنبال هدف مي گردند که اين نعمت را خدا براي چه داده است؛ اين نعمت را در راه هدف خرج مي کند يعني از خدا بگيري و به خدا برگرداني. اين حمد است و حامدين اينگونه هستند.
تجارت پر سود حامدين در دنيا
کساني که اين طوري هستند سر و کارشان دائم با خداست و سر و کاري با اسباب ندارند؛ دائم از خدا مي گيرند و به خدا برمي گردانند؛ دائم در تجارت هستند «الدُّنْيَا سُوقٌ رَبِحَ فِيهَا قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَرُون»(۲) دنيا بازاري است که يک عده اي در آن خسارت و يک عده اي سود مي کنند. آنهايي که به خدا مي فروشند سود مي کنند و آنهايي که به غير خدا مي فروشند خسارت مي کنند. به هر کس بدهي باخته اي؛ به نفس به شيطان به دنيا به همسر به دوست باخته اي، فقط بايد با خدا تجارت کني. حامدين سر و کارشان با خداست.
در زيارت امين الله آمده «مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْيَا بِحَمْدِكَ وَ ثَنَائِك»(۳) حامدين نفسشان نفس رشد يافته است و در دنيا مشغول هستند به حمد و ثناي خدا و رويشان را از دنيا برگردانده اند؛ دائما با خدا سر و کار دارند از خدا مي گيرند و به خدا مي دهند. طوبي لهم؛ چقدر گواراست که آدم از سر صبح که بيدار ميشود تا خوابش هم با خدا سر و کار داشته باشد؛ بقيه را نبيند؛ از خدا بگيرد و به خدا بدهد. از وسائط فيض خدا هم تشکر کند؛ دستشان را ببوسد ولي خدا را ببيند.
اين ها حامدين هستند و نتيجه اش اين است که از نعمت بهره مي برند، حتي از گناه خودشان بهره مي برند. حامدين که در مقام حمد هستند از کوتاهي و تقصير خودشان هم استفاده مي کنند؛ آنهايي که در مقام حمد نيستند از عبادتشان هم بهره نمي برند. کسي که در مقام حمد نيست نمازش هم به درد نمي خورد کسي که در مقام حمد خداست اگر يک موقعي بلغزد از لغزشش هم يک راهي به سوي خدا پيدا مي کند.
درک روزهاي پاياني ماه ذيل دعاي وداع ماه رمضان امام سجاد عليه السلام
اين مقدمه بود براي بحث اين روزها روزهاي پاياني ماه هست اين ماه زيبا و عيد الله الاکبر، شهر مهماني، سفره اش جمع مي شود. چه کار کنيم که اگر نتوانستيم تا حالا اهل اين ماه بشويم و از برکات اين ماه برخوردار بشويم؛ اگر جزو کساني نبوديم که از پارسال خودشان را آماده کرده اند برنامه ريزي کرده اند شب زنده داري هايشان انفاقشان صله رحمشان ترک گناهشان نماز شبشان تلاوت قرآنشان انس با خداشان برقرار بوده و خلاصه از اين ماه استفاده کرده اند؛ آن نعمت هاي بي منتهاي اين ماه را درک کرده اند؛ چه کار کنيم که اگر دير آمديم دست خالي نرويم.
يک جمله اي در دعاي وداع ماه رمضان از امام سجاد نقل شده من آن را ترجمه مي کنم حضرت در دعاي وداع ماه رمضان اول خوب نعمت هاي خدا را توضيح مي دهند که خدايا چه چيزهايي به ما دادي و با ما چه کردي و ما مستحق نبوديم تا ما متوجه فضل خدا بشويم ببينيم خدا هرچه به ما داده عدل نيست فضل است هيچ کس مستحق يک دانه گندم هم نيست؛ فقط فضل خداست. اين را اول بفهميم. حضرت دعا را اين طور سير مي دهند، جمله به جمله اين دعا توجه به فضل خداست که ببينيد خدا چطور به شما فضل کرده «يَا مَنْ لَا يَنْدَمُ عَلَى الْعَطَاء»(۴) شروع عجيبي است؛ آدمي که مي خواهد عذرخواهي کند مقدمه چيني مي کند و مي گويد اي خدايي که وقتي به بنده اي چيزي مي دهي، بعد وقتي خرابکاري کرد پيشمان نمي شوي و نمي گويي عجب کاري کرديم به او نعمت داديم پول داديم جواني داديم عمر داديم اين را آورديم در مهماني رمضان خرابکاري کرد؛ تو پشيمان نمي شوي و بعد به گونه اي تکلم مي نمايند که سراسر توجه به فضل خداست.
وقتي ما را متوجه فضل خدا کرد، آنوقت مي فرمايد ماه رمضان يکي از آن فضل ها و نعمت هاي خدا بود و بعد آنچه در اين ماه رمضان خدا به خوبها داده حضرت به رخ ما مي کشند که در ماه رمضان اين قدر فيض و فضل بود از آن نعمتهاي پنهاني و باطني که ما نمي بينيم و دوستان خوب خدا مي بينند و غرق در نعمت ماه رمضان هستند. حضرت اين نعمت را به رخ مي کشند.
در قدم سوم حضرت تنبه مي دهد که اين سفره دارد جمع مي شود و مهم اين است که حضرت تنبه مي دهند که عجله اي در کار نبوده است؛ بلکه مهلت ماه رمضان تمام شده اگر من دير آمده ام نگويم چرا سفره را جمع مي کنيد. بايد سفره را جمع کنند شما دير در مهماني آمده اي. تا برويم دست و پايمان را جمع کنيم روز بيست و نه ماه رمضان شده مي گوييم عجب خدا دارد زود جمع مي کند؛ نه خدا زود جمع نمي کند شما دير آمده اي. حضرت اين تنبه را مي دهد اين ماه رمضان که مي رود عجله نمي کند، وقتش تمام شده که مي رود.
حالا آدمي که احساس مي کند خدا ما را غرق در فضل خودش کرده يکي از نعمت هاي فوق العاده قيمتي اش ماه رمضان شب قدر بوده «خير من الف شهر» قرآن در آن نازل شده بايد دستت به دامن قرآن مي رسيد ميوه هاي قرآن را مي چيدي از شجره طيبه يقين و توکل و رضا نصيب مي بردي؛ دستش خالي است و ماه در حال اتمام است. نمي شود سفره را هم پهن نگه داشت وقت جمع کردن سفره است؛ حضرت به ما ياد مي دهند و مي فرمايند اين طور بگوييد «اللهم لک الحمد» خدايا تو را ستايش مي کنم عجب سفره اي انداختي؛ مثل آدمي که وقت دعاي سفره رسيده به صاحب خانه مي گويد دست شما درد نکند عجب سفره اي من دير آمده ام شما کار را تمام کرده بودي و سفره را رنگين انداخته بودي، من دير آمدم.
اگر دير آمديد لااقل از صاحب خانه تشکر کنيد آن سفره را براي تو انداخت؛ لااقل عذر خواهي کن، حضرت به ما ياد مي دهد مي فرمايد اول خدا را ستايش کنيد تا نعمت خدا و فضل خدا را ببينيد؛ شروع به حمد کردن کنيد و بگوييد عجب ماه رمضاني بود، واقعاً هم همين طور است. اگر بپرسند خدا کم نگذاشته پس تو چرا بهره نبردي، رفيقت بهره برد، مي گويد خدا من را بيدار نکرد؛ پس چرا رفيقت بيدار شد آنوقت که ملائکه بيدارت کردند و دوباره خوابيدي، خدا بيدار نکرد؟ بگو من بلند نشدم تا خدا تو را ببخشد نه اينکه خدا بيدار نکرد؛ جرم را گردن خدا نينداز. کسي که جرم را گردن خدا مي اندازد اين توبه نمي کند قابل بخشش نيست؛ نمي تواند توبه کند.
۱- اقرار به بدي و ندامت قلبي و زباني
اول نعمت هاي خدا را بگو و بعد اينکه از اين ماه رمضان با اين همه نعمت سهم من چيست؟ هيچ! دير آمده ام سفره در حال جمع شدن است و براي جا نماندن از سفره حضرت ياد مي دهد چند تا کار کنيد؛ اول خدا را حمد کند نعمت را ببين خدا را حمد کن ولو نخورده باشي، خدا را حمد کن که سر سفره خدا بودي و بعد اينکه «اللَّهُمَّ فَلَكَ الْحَمْدُ إِقْرَاراً بِالْإِسَاءَةِ، وَ اعْتِرَافاً بِالْإِضَاعة»(۴) يعني بگو خدايا اگر من گرسنه هستم من بد عمل کردم، اگر خوب عمل مي کردم من هم مثل بقيه بايد از اين سفره مي خوردم و اعتراف کن، شکسته نفسي نباشد، خدايا من نعمت ماه رمضان را ضايع کردم. خدا سفره را خوب انداخت و من هم کوتاهي کردم من بد عمل کردم من نعمت ماه رمضان را ضايع کردم سر سفره تو خوب ننشستم که خوب بهره مند بشوم؛
در قدم بعد هم مي گوييد «وَ لَكَ مِنْ قُلُوبِنَا عَقْدُ النَّدَمِ، وَ مِنْ أَلْسِنَتِنَا صِدْقُ الِاعْتِذَار» اين روز آخر ماه رمضان امروز و فردا دو چيز براي خدا بياوريد يکي اينکه لااقل دلش با پشيماني گره خورده باشد ندامت با قلب انسان گره بخورد؛ اگر قلب بسته به پشيماني شد و واقعاً نادم بود که خدايا حيف شد ما سحر را از دست داديم، حيف شد که يک سال خودمان را براي اين مهماني آماده نکرديم. ديد آدم يک مهماني بزرگي که مي خواهد برود شش ما برنامه ريزي مي کند من ديده ايم خودش را آماده مي کند که يک دقيقه مي خواهد آنجا حرف بزند؛ چطور سحرهاي ماه رمضان مي خواستي بيايي با خدا حرف بزني از قبل خودت را آماده نکردي؟! شيطان آدم را عقب مي اندازد، ما قلبمان کاملاً پشيمان است که در اين سفره تو بد عمل کرديم.
يک عده اي روزه قبول آورده اند نماز شب آوردند ده تا ختم قرآن آورده اند صدقه آورده اند حفظ آبروي مومن آورده اند خدمت به مومن آورده اند؛ اما خدايا من دستم خالي است دو چيز آوردم از قلبم ندامت و از زبانم عذرخواهي صادقانه اين دو را که مي توانيد بياوريد. اگر اين دو تا نياوريد حق آدم است که هيچي به او ندهند اگر کسي اول خدا را حمد کرد بعد اقرار کرد که من نعمت را ضايع کردم بد عمل کردم بعد دو تا چيز براي خدا آورد روز آخر ماه گفت: قلبم واقعاً پشيمان است و زبانم هم صادقانه عذرخواهي مي کند؛ اگر اين دو تا را آورد آنوقت امام سجاد يک راهي نشان آدم مي دهد.
۲- مزدخواهي از خداي متعال به سبب مصيبت زدگي
امام سجاد مي فرمايد خدايا ما مهمان تو بوديم مهمان هاي ديگر آمدند و سير خوردند و رفتند مگر ما مهمان تو نبوديم؟ آيا خوب است که آنها سير باشند و ما گرسنه؟! حالا ما دير آمده ايم پشيمانيم. لذا مي گوييم «فَأْجُرْنَا عَلَى مَا أَصَابَنَا فِيهِ مِنَ التَّفْرِيطِ أَجْراً نَسْتَدْرِكُ بِهِ الْفَضْلَ الْمَرْغُوبَ فِيه وَ نَعْتَاضُ بِهِ مِنْ أَنْوَاعِ الذُّخْرِ الْمَحْرُوصِ عَلَيْه» ما کوتاهي کرده ايم ولي بالاخره اين کوتاهي موجب شد زمين خورديم. خدايا در مقابل اين زمين خوردگي به ما مزد بده ما بنا نبود در مهماني تو غصه دار بشويم؛ درست است که ما خودمان مقصر هستيم ولي غصه داريم. تو مي پسندي مهمانت غصه دار باشد؟ درست است من کوتاهي کرده ام؛ اما مصيبت زده کوتاهي هاي خودم هستم.
ماه رمضان دارد مي رود شب قدر داره ميره من مثل روز قبل از ماه رمضانم هستم اگر کسي اينطوري شد، در مقابل بدي خودش از خدا مزد مي خواهد مي گويد خدايا من بدي کرديم ولي مزد به من بده چون مصيبت زده هستم؛ مزد مصيبتم را بده. خدايا من درست است که کوتاهي کردم در راه زمين خوردم بايد درست راه مي رفتم ولي به خانه تو مي آمدم؛ شما اگر مهمان بيايد خانه تان سر راه به زمين بخورد پايش بشکند ولو خودش کوتاهي کرده باشد چيکار مي کنيد نمي رويد زير بالش را بگيريد او را به بيمارستان ببريد؛ جبران کنيد و خرجش را بدهيد؟! مي گوييد مهمان من بوده ولو اشتباه از خودش بوده است. آنوقت خداي متعال چطور؟
خدايا من کوتاهي کردم مصيبت زده کوتاهي خودم هستم حالا مزد مي خواهم من غصه دار هستم. چه چيزي به من بدهد؟ مزدي بده به من که همه آن فضيلت هاي ماه رمضان که اوليائت بهره مند شدند آنهايي که به دنيا نگاه نمي کنند با رغبت به طرف شب قدر و سحر و قرآن مي روند همه آن فضيلتهايي که در ماه رمضان بود و اوليا در آن رغبت کردند عوضش را به ما بده. از آن گنج هايي بده که خدوت بر آن تحريص کردي. خدايي که مي گويد همه دنيا را پشت سر بيندازيد ما را به ماه رمضان ترغيب کرده و فرموده حواستان خصوصا به شب قدر باشد. خدايا يک ذخيره هايي در اين ماه است که تو تحريص کردي تويي که فرمودي تمام دنيا را کم بدانيد فرمودي دنبال شب قدر برويد و من نرفتم، يک پاداشي يا عوضي به من بده که جبران همه آن ذخاير بشود.
خيلي عجيب است بعد يک جمله ديگر دارد مي فرمايد: خدايا از اين بالاتر يک ماه رمضاني مي آيد که من اصلاً در اين دنيا نيستم هرچه در آن ماه رمضانها به همه خوبان مي دهي به من هم بده. کسي نگاهش به خدا اين طور باشد خدا همين قدر به او مي دهد. فرمود هيچ کسي به خير نمي رسد الا با حسن ظن بالله و با اميد به خدا.
اين روز آخر تنها سرمايه ما اميدواري ماست. شب آخر کسي که درس نخواند ديگر کتاب خواندن و اينها چاره نيست؛ يک راه ديگري بايد پيدا کند. کسي که در ماه رمضان کار نکرده از قبل از ماه رمضان آماده نشده شب قدر را از دست داده سحر ها را از دست داده فقط امروز بايد بنشيند خدا را حمد کند، استغفار کند، گريه کند و اشک بريزد خدا ببينيد مصيبت زده است زير بالش را ميگيرد مي گويد: بلند شو بنده من در مهماني من زمين خوردي من خودم هوايت را دارم. اين بايد حال ما باشد دعاي وداع را شب آخر ماه بخوانيد. نشد روز آخر ماه بخوانيد. اين دعا را بخوانيد به فضل خدا برسيد با ماه رمضان يک خداحافظي خوب بکنيد، زيرا اين ماه رمضان ديگر برنمي گردد، ماه رمضان سال ديگر يک ماه رمضان ديگري است. در اين وداع اشکمان جاري بشود غصه دار بشويم خداي متعال زير بالمان را بگيرد و آنچه به خوبان در ماه رمضان داده به خاطر غصه داريمان به ما عنايت کند. لذا توصيه مي کنم دعاي وداع ماه را حتما بخوانيد. السلام عليک يا اباعبدالله.
پي نوشت ها:
- (۱) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج۳۳، ص: ۲۵۱
- (۲) بحار الأنوار (ط – بيروت)، ج۷۵، ص: ۳۶۶
- (۳) كامل الزيارات، النص، ص: ۴۰
- (۴) الصحيفة السجادية، ص: ۱۹۲
- (۵) الصحيفة السجادية، ص: ۲۰۰