حضور زن در جامعه از ديدگاه قرآن و روايات

حضور زن در جامعه از ديدگاه قرآن و روايات

حضور زن در جامعه از ديدگاه قرآن و روايات

4. آسيب هاي حضور زن

حضور زنان در جامعه مي تواند از دو جهت فردي و اجتماعي آسيب هايي در پي داشته باشد كه در زير به آن ها اشاره مي شود:

1-4. آسيب هاي فردي

1-1-4. صدمات جسمي و روحي

از اثرات منفي اشتغال زنان صدمه هاي جسمي و روحي است كه به آنان وارد مي شود؛ زيرا به علت درگيري هاي اجتماعي و رقابت هاي شغلي كه در محل كارشان رخ مي دهد، به ناراحتي هاي اعصاب و روان دچار مي شوند.

«اغلب زنان كارمند گرفتار خستگي روحي اند، زيرا مسئوليتشان سنگين است و غير قابل

تحمل. هم بايد كار بيرون را انجام دهند، هم كار خانه و هم نگهداري فرزند و هم حفظ آرامش خاطر شوهر؛ و اين كاري بس سنگين است و دشوار». (قائمي، 187)

2-1-4. خستگي مضاعف

اشتغال و فعاليت زن در بيرون از منزل، از نقشي كه او در خانه به عنوان مادر و همسر دارد نمي كاهد، بلكه او علاوه بر كار بيرون از منزل، بايد در خانه امور مربوط به همسر و فرزندان را انجام دهد و حق ايشان را ادا كند.

همان وظايفي كه در خانه بر عهده زن غير شاغل است، بعد از پايان كار خارج از منزل، در انتظار زن شاغل است. وي علي رغم خستگي ناشي از كار، در خانه نيز بايد به انواع وظايف خانگي خود كه تهيه غذا، پوشاك، امور بهداشتي و... است، بپردازد. بدون ترديد اين خستگي جسمي از نظر روحي نيز وي را آسيب پذير مي كند. (روشن فر، 79(

3-1-4. آسيب خانوادگي

آسيب هاي خانوادگي، خود از ابعاد مختلف، قابل بررسي است و موارد زير را شامل مي شود:

الف) مشكلات عاطفي و تحصيلي فرزندان

كار مادر براي فرزندان نوعي محروميت به شمار مي رود و جدا شدن كودكان و فرزندان از مادر موجب به وجود آمدن بسياري از مشكلات عاطفي و رواني در آينده خواهد شد.

«سپردن فرزندان به مراكز نگهداري كودك و دور بودن از آنان مشكلات عديده اي به دنبال دارد. نامناسب بودن شرايط تغذيه اي، بهداشتي و احياناً عدم كار آزمودگي مربيان اين مراكز براي فرزندان كمبودهايي را ايجاد مي كند كه با توجه به ساعات حضور كم تر مادر شاغل در منزل جبران آن دشوار و حتي ناممكن است». (روشن فر، 82)

عده بسياري از کودکان دراثر دوري از مادر احساس تنهايي مي کنند و چنين کودکاني نسبت به مادر بي اعتنا هستند و در خانه بدرفتاري مي کنند.

ب) كاهش ارتباط با اعضاي خانواده

مشغول شدن زن به كار بيرون از منزل، مستلزم سپري كردن چندين ساعت از وقت خود در محيط كار است. به همين دليل، مادر كم تر در محيط خانه حضور دارد و بعد از آمدن از محيط كار، به دليل خستگي نمي تواند ارتباط مناسبي با اعضاي خانواده برقرار نمايد، اشتغال زن و صرف ساعات خارج از خانه و فشردگي كارهاي خانه در ساعات حضور، خواه ناخواه ارتباط

اعضاي خانواده با يكديگر را كاهش داده و زمينه تبادل نظر و بررسي مسايل و مشكلات خانواده و هم فكري جهت رفع آن ها را محدود مي كند.

ج) نرسيدن به شوهر (نارضايتي شوهر)

علامه طباطبايي در اين مورد مي گويد:

«اسلام محروميت هاي زنان را مانند محروميت از جهاد در راه خدا بدون عوض و جبران به مثل نگذاشته، بلكه كمبود آن در فضيلت و مزيت (كه واقعاً مفاخري هستند) تدارك نموده، مثلاً نيكو داشتن شوهر را معادل جهاد قرار داده...». (طباطبايي، 4 /517)

اگر چه زنان از جهاد في سبيل اللّه محروم هستند، اما نيكو شوهر داري كردن براي آن ها جهاد به حساب مي آيد و پاداش آن را دارد. «اغلب مردان با كار كردن زنان در بيرون از منزل مخالفت مي كنند و حاضر نيستند كه همسرانشان در محيط جامعه كار كنند و درآمد به دست آورند، ولي برخي از مردان ممكن است به خاطر مشكلات مالي و فشارهاي حاصل از آن و يا به اجبار تن به كار كردن همسر خود در بيرون از منزل دهند و خود قلباً راضي به اين امر نباشند و اين مسئله مشكلات عاطفي و روحي ميان زن و مرد به وجود مي آورد و گاه موجب از هم پاشيدگي زندگي خانوادگي مي شود». (روشن فر، 79).

هم چنين كاركردن زن موجب مي شود كه وظايف او نسبت به گذشته سنگين تر شود و او نتواند به خوبي به امور همسر خود رسيدگي كند، بنابراين گاهي كارهاي او را با بي اعتنايي رها مي كند. پس روابط بين زن و مرد سرد و بي روح مي شود و اين خود افسردگي و اختلاف در پي دارد و نيز كار بيرون از منزل سبب مي شود كه زن رعايت حقوق شوهر را فراموش كند و همه اين مسايل موجبات نارضايتي شوهر را فراهم مي كند. (قائمي، 187(

در پرتو عطوفت و محبت زن و برآورده شدن نيازهاي عاطفي مرد، محبوبيت زن حفظ و روحيه زن و نشاط، شادابي، دل گرمي، حرارت بخشيدن به خانه و محبت به فرزندان نقش بسزايي دارد.

2-4. آسيب هاي اجتماعي

آسيب هاي اجتماعي حضور زنان در جامعه را مي توان در موارد زير بررسي كرد:

1-2-4. كاهش ميزان ازدواج

كار بيرون از منزل و به دست آوردن يك درآمد مكفي براي زنان موجب برآورده شدن نيازهاي

ايشان مي شود و استقلال ملي پيدا مي كنند، اين مسئله در برخي موارد بسيار خوب است، ولي با رهايي از وابستگي مالي به همسر و حفظ استقلال ممكن است در مواردي موجب احساس عدم نياز به همسر در او ايجاد شود.

واقعيت اين است كه زني كه نياز مالي نداشته باشد، تمايل كمتري براي ازدواج دارد، همان طوري كه اگر مردي نياز جنسي در خود نبيند، ازدواج نمي كند، هم چنان كه در اين روزها اين احساس عدم نياز از دو طرف فهميده مي شود و به همين دليل آمار طلاق بسيار بالا رفته است. (پريور، 126(

2-2-4. خطر ارتباط نامشروع با ديگران

زني كه شاغل است، در محيط اجتماعي با خطراتي روبرو خواهد بود؛ زيرا كساني كه از دين و ايمان تهي هستند يا ايمان ضعيفي دارند؛ غريزه و نفس سركش خود را به ويژه هنگام روبرو شدن با عوامل هيجان انگيز و تحريك كننده، از مدار طبيعي منحرف نموده و پا از دايره تقوا و عفاف بيرون مي نهند و به انحرافات جنسي مي آلايند كه عواقب و پي آمدهاي دردناكي براي جامعه و خود آن ها دارد.

هر عملي مخالف فطرت و طبيعت انسان، ضربه و جنايتي بر روح و جسم است، انحرافات جنسي نيز از عوارض و آثار ناگوار و خطرناكي است كه گريبانگير شخص منحرف، جامعه و نسل آينده مي شود، كه چه بسا آثار شوم آن ها تا آخر عمر باقي مي ماند؛ به همين علت دين مقدس اسلام- كه دين فطرت و طبيعت است- با اين انحرافات به شدت مبارزه نموده و آن ها را از گناهان بزرگ شمرده است. (كوهي، 173(

انسان مؤمن ناهنجاري اجتماعي را به همان سان كه بر زن و ناموس خود بر نمي تابد و حيثيت ربايي از زن و فرزند خود را تحمل نمي كند، اين همه را درباره زن مسلمان نيز نبايد تحمل كند.

امام صادق(علیه السلام)در تعبير لطيفي به اين نكته خطير اجتماعي اشاره مي كند و مي فرمايد:

بروا ابائكم يبركم أبناءكم و عفو عن نساء الناس تعف عن نسائكم (صدوق، 288) « نيكي كنيد با پدرانتان تا به شما نيكي كنند پسرانتان و چشم پوشي كنيد از زنان مردم تا مردن از زنانتان چشم بپوشند».

نتيجه گيري

با مطالعه تاريخ مي توان حضور زنان در جامعه و مشاركت در كنار مردان را از قرن ها قبل مشاهده نمود، در برخي موارد همين زنان بودند كه انقلاب هاي بزرگي را به وجود آوردند و موجب تغيير و تحول و پيشرفت در جامعه شدند. فرهنگ اسلامي ما نيز حضور زنان را پذيرفته است، چنان كه حضور آنان در برخي امور اجتماعي صدر اسلام مؤيد اين مطلب است. به رغم آسيب ها و خطراتي كه زن را در مشاركت اجتماعي تهديد مي كند، اسلام مانع بيرون رفتن زن از خانه و موافق حبس او در منزل نيست، اما در اين امر نه افراط مي كند و نه تفريط، بلكه رعايت مرز تعادل را توصيه مي كند، يعني آداب و شرايطي براي حضور زن در اجتماع مطرح مي نمايد كه وي با اجراي اين آداب مي تواند در مسايل جامعه خود مشاركت كند و به فعاليت بپردازد، لذا زنان با رعايت مسايل پيش گفته مي توانند در جامعه حضور يابند.

اما اگر زناني آداب حضور را زير پا نهند، اسلام با حضور آن ها در فعاليت هاي اجتماعي مخالفت مي كند.

زن و مرد دو موجودي هستند كه خداوند حكيم بر مبناي مصلحت، آن دو را مختلف و با استعدادهاي گوناگون خلق نموده است، آن ها داراي حقوق انساني مساوي هستند، ولي در تمامي موضوعات تكليف مساوي و برابر ندارند، بلكه تكليف آن ها متناسب با داده ها و توانايي هايشان است و در روز قيامت با اين معيارها مؤاخذه خواهند شد. پس بايد استعدادها و توانايي هاي زن و مرد را شناسايي كرد و متناسب با آن، آن ها را در جامعه مشاركت داد كه اين، عين عدالت است.

علاوه برآيات مربوط به امر به معروف و نهي از منكر، هجرت، بيعت، آزادي در فعاليت اقتصادي و... كه در آن ها خداوند مردان و زنان را با هم، به مشاركت اجتماعي دعوت مي كند، عملاً معصومان با مشاركت اجتماعي زنان با حفظ آداب اسلامي، مخالفتي نكرده اند، چنان كه حضرت خديجه زن پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در تمامي ناملايمات اجتماعي همراه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) حضور داشت يا مثلاً ام شريك، پس از مسلماني، ميان قريش مخفيانه دعوت به اسلام مي كرد.

نبايد اين نكته را از نظر دور داشت كه با حضور زن در جامعه خطراتي نيز او را تهديد مي كند كه منحرف شدن زن، اخلال در تربيت فرزند، ادا نشدن حقوق شوهر و صدمات روحي و جسمي فراوان، خستگي مضاعف و... از جمله اين خطرات مي باشند. در مقابل، براي اين حضور فوايدي چون رشد شخصيت زن و كمك به اقتصاد خانواده و جامعه متصور است. بنابراين اگر زني بتواند با وجود خطرات اجتماعي كه او را تهديد مي كنند، خود را از گناه مصون دارد و وظايف مادري و همسري خود را به خوبي انجام دهد، نه تنها اسلام با حضور او در اجتماع مخالفتي ندارد، بلكه وجود چنين زناني را مي ستايد و ارج مي نهد و حتي در مواردي واجب مي شم

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

مهمان خدا

مهمان خدا

ما هميشه خود را ميهمان خدا مي بينيم . ” هميشه ! يعني اينكه ماها هميشه و هميشه ، حداقل اون حالي رو كه در مهماني هاي با مردم داريم ، در زندگي مون نسبت به خدا داريم . ما دو راه داريم : راه اول اينكه : در اين زماني كه زنده هستيم و در اين كره زمين زندگي مي كنيم ، با وسواس و سختگيري به خودمون چه در مسائل مادي و چه مسائل معنوي ، با تكلف و ناراحتي و سختي يك زندگي سخت رو داشته باشيم و..
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟

پر بازدیدترین ها

از خود تا خدا (قسمت ششم)

از خود تا خدا (قسمت ششم)

خواجه نصيرالدين توسي از كساني بود كه خيلي اعتقاد داشت بايد خدا رو از طريق عقل شناخت . هر كسي از راه مي رسيد ازش سؤال مي كرد : آقا ! من مي گم خدا نيست ، نظر تو چيه ؟ خيلي بحث مي كرد ، به يه بيابوني رسيد ديد يه پيرمرد خاركني بيل مي زنه ، هر بيلي كه مي زد مي گفت : يا الله . بهش گفت : ببخشيد پدرجان ! اگه يه كسي بگه : خدا نيست ، تو چكار مي كني ؟ گفته بود : كي گفته ؟! ـ حالا اگه يه نفر پيدا بشه و بگه خدا نيست ! گفت : همچين با اين بيل مي زنم تو سرش كه مُخش بياد تو دهنش !
از خود تا خدا (قسمت نهم)

از خود تا خدا (قسمت نهم)

من دنيا رو به دلم نبستم ، هروقت هم دلم خواست رهاش مي كنم . پس رمز دل نبستن به دنيا اينه كه انسان وابسته نباشه .
از خود تا خدا (قسمت چهارم)

از خود تا خدا (قسمت چهارم)

ارزش مؤمن : بعضي وقتها با خودم فكر مي كنم كه آيا اونهايي كه ايمان مي آورند و مخصوصاً‌ جوان تر هستند ، آيا مي توانند در سيلابهاي مختلف خودشون رو حفظ كنند ؟ و آيا واقعاً توقع بي جايي نيست كه ما فكر كنيم برادر و خواهر جوانمان با يكي دو ساعت پاي منبر نشستن ديگه اونقدر قوي بشه كه بتونه وارد يك جامعه خيلي خيلي فاسدي بشه كه اصلاً از همة در و ديوارش فساد مي باره ، و اينكه بتواند خودش را حفظ كند . آيا اين توقع زيادي نيست ، ارزشهايي كه با خون ، جنگ ، باروت ، بدبختي ، به دل ما نشسته ، جوانهاي امروز با چند تا منبر و سخنراني و خاطره به اينها برسند ؟
از خود تا خدا (قسمت سوم)

از خود تا خدا (قسمت سوم)

امام حسين (ع) مي فرمايند : قبل از هر چيز تكليف خودتون رو مشخص كنيد . مردم بنده دنيا هستند .
از خود تا خدا (قسمت پنجم)

از خود تا خدا (قسمت پنجم)

خيلي ها اومدند در مورد خلقت ، چيزهايي گفتند ، يه عده گفتند :‌ هدف از خلقت اين هست كه ماها عبادت كنيم و به بهشت برسيم . يه عده گفتند : مثلاً خدا مي خواست نشون بده چقدر قويه ، چقدر قادره ، چقدر رحيمه ، چقدر كريمه ، يه محيطي فراهم كرد كه تو اين محيط اينها رو ثابت كنه ! اون روايتي كه مي گه : خداوند فرمود ” كُنْتُ كَنْزَاً مَخْفِيّاً ” من يه گنج مخفي بودم . مردم و ‌همه موجودات را خلق كردم براي اينكه بفهمند من چي هستم و كشف بشم . اون يه بحث جداگانه است .
Powered by TayaCMS