سخنران استاد فرحزاد

«قال رسول حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ يَأْكُلُ [الذُّنُوبَ ] السَّيِّئَاتِ كَمَا تَأْكُلُ النَّارُ الْحَطَب» [1]. «وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَلَايَةُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حُبُّهُ عِبَادَةُ اللَّهِ وَ اتِّبَاعُهُ فَرِيضَةُ اللَّهِ وَ أَوْلِيَاؤُهُ أَوْلِيَاءُ اللَّهِ وَ أَعْدَاؤُهُ أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ حَرْبُهُ حَرْبُ اللَّهِ وَ سِلْمُهُ سِلْمُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[2].

  • تا صـورت پیـوند جهـان بود علـی بودتانقش زمین بودو زمان بود علـی بود
  • شاهی که ولی بودو وصی بودعلی بودسلطان سخـا و کرم و جود علـی بود
  • آن قلعه گشایی که درقلعه ی خیبربرکند بـه یـک حـمـله و بـگـشـود عـلـی بود
  • آن کاشـف قرآن که خدا در همه قرآنکردش صفت عصمت وبستودعلی بود
  • آن شـیـر دلاور که زبهـر طـمع نفـسدر خـان جهـان پنـجه نیالـود علی بود
  • چندان که در آفاق نظـر کردم و دیـدماز روی یقین درهمه موجود علی بود
  • این کفر نباشد سخن کفر نه این اسـتتا هسـت علی باشد و تا بود علی بود
  • سـر دو جهـان جمـله زپیـدا و پنـهـانشـمـس الحـق تبریز که بود علـی بود
  • رومی نشد از سرعلی کس نشـد آگاهزیـرا که نـشـد کـس آگـه از سـر الـه
  • یک ممـکن و اینهمه صفات واجـب«لا حـول و لا قـوه الا بـاالله»

برکات ذکر صلوات

گاهی انسان می خواهد به پیامبر خدا، به امیرالمومنین، به حضرت زهراء و دیگر معصومین:هدیه بدهد عرض ادب بکند. انسان می تواند نماز و قرآن بخواند هدیه کند. شیخ عبدالکریم حامد شاگرد مرحوم شیخ رجبعلی خیاط گفتند: یک شب سوره یاسین خواندم و به امام حسن مجتبی علیه السلام هدیه کردم در خواب دیدم یک لیوان آب برداشتم و با دلخوشی خدمت آقا بردم دیدم آقا کنار دریا ایستاده اند آقا گرفتند و در دریا ریختند. ما هر چه هدیه برای آن ها بفرستیم ناچیز است ولی نفس انسان دوست دارد برای کسی که نسبت به او محبت دارد یک کاری بکند. یکی از بهترین هدیه ها که باعث دلخوشی و شادی دل حضرت زهراء و پیامبر و ائمه:می شود صلوات است. با صلوات از خدا درخواست می کنیم که خدایا ما دستمان خالی است خودت از لطف و رحمت و برکتت بر این ها نازل کن. در هر شبانه روز لااقل صدتا صلوات برای ائمه هدیه کنیم. پیامبرخدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: هر کس یکبار برای من صلوات بفرستد من ده بار برای او صلوات می فرستم.

شب قدر

از روایات استفاده می شود که شب قدر واقعی شب بیست و سوم است. ائمه خیلی جاها با اشاره و کنایه فرمودند که به شب بیست و سوم اهمیت دهید «العاقل يكفيه الاشارة»[3]. شخصی بنام جحنی در بیابان زندگی و چوپانی می کرد و نمی توانست مدام در مدینه باشد. پیش پیامبر خدا آمد و عرض کرد یا رسول الله من در طول سال من یک شب می توانم به مدینه بیایم شما یک شب را معین بکنید که من بیایم به عبادت بیاستم و کار خیر بکنم. کدام شب بیایم؟ حضرت فرمودند: شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان بیا. به همین خاطر شب بیست و سوم بنام شب جحنی، بنام همان مرد معروف شده بود. برای شب بیست و سوم اعمال بیشتری نسبت به بیست و یکم و نوزدهم سفارش شده است. امام صادق علیه السلام مریض بودند در شب بیست و سوم فرمودند مرا بلند کنید و به مسجد ببرید ولی در شب نوزدهم و بیست و یکم این کار را نکردند. حضرت زهراء3شب بیست و سوم بچه ها را روز می خواباندند و وقتی شب می شد و خوابشان می آمد می گفت بروید وضو بگیرید یا آبی به صورتتان بریزید تا کسل و خواب آلوده نباشید ولی در شب های دیگر این کار را نمی کردند. آن ها متوجه بودند که چه کار بکنند.

روایات می فرمایند اکثرا ماه رمضان سی روز است ولی متاسفانه در مملکت ما چندین سال است به بیست و نه روز برگزار می شود که قطعا خلاف واقع است. برخی از این سال ها ما اشتباه کردیم و بیست ونه روز برگزار کردیم و لذا خیلی از بزرگان ما تاکید دارند که احتمالا شب بیست و دوم شب قدر واقعی باشد. الآن بیست و دو کشور اسلامی یک روز جلوتر از ما هستند آنها هم داعی ندارند که ماه را عقب و جلو بکنند. احتمال است که ما یک روز عقب افتاده باشیم. همه ی اعمال شب قدر را می شود در چند ساعت انجام داد. در شب بیست و دوم هم انجامشان بدهیم. نماز هفت «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ»[4]. هفتاد مرتبه استغفرالله گفتن، دعای جوشن کبیر و زیارت امام حسین علیه السلام و قرآن خواندن، و عملی که در شب قدر از همه اعمال مهمتر است خواندن سوره ی روم و عنکبوت است. امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الْعَنْكَبُوتِ وَ الرُّومِ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ لَيْلَةَ ثَلَاثَةٍ وَ عِشْرِينَ فَهُوَ وَ اللَّهِ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ لَا أَسْتَثْنِي فِيهِ أَبَداً وَ لَا أَخَافُ أَنْ يَكْتُبَ اللَّهُ عَلَيَّ فِي يَمِينِي إِثْماً وَ إِنَّ لِهَاتَيْنِ السُّورَتَيْنِ مِنَ اللَّهِ مَكَانا»[5]. اگر کسی در شب بیست و سوم ماه رمضان سوره ی روم و عنکبوت را بخواند. بخدا قسم اهل بهشت است و من کسی را استثناء نمی کنم یا اینکه انشاالله نمی گویم چون کسی که جهنمی است و اهل بهشت نیست توفیق خواندن این سوره از او گرفته می شود. و گمان نمی کنم به خاطر این سخنی که گفتم (کسی را استثناء نمی کنم) برایم گناه نوشته شود. «وَ قَوْلُكُمْ حُكْمٌ وَ حَتْمٌ»[6]. سخن امام معصوم حکم و حتمی است.

فضائل امیرالمومنین از زبان پیامبرخدا صلی الله علیه وآله وسلم

پیامبر خدا فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ لِأَخِي عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام فَضَائِلَ لَا تُحْصَى كَثْرَةً فَمَنْ قَرَأَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِهِ مُقِرّاً بِهَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ مَنْ كَتَبَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِهِ لَمْ تَزَلِ الْمَلَائِكَةُ يَسْتَغْفِرُونَ لَهُ مَا بَقِيَ لِتِلْكَ الْكِتَابَةِ رَسْمٌ وَ مَنِ اسْتَمَعَ إِلَى فَضِيلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ الَّتِي اكْتَسَبَهَا بِالسَّمْعِ وَ مَنْ نَظَرَ إِلَى كِتَابَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ الَّتِي اكْتَسَبَهَا بِالنَّظَرِ ثُمَّ قَالَ النَّظَرُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع عِبَادَةٌ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ إِيمَانَ عَبْدٍ إِلَّا بِوَلَايَتِهِ وَ الْبَرَاءَةِ مِنْ أَعْدَائِه»[7]. خداوند برای برادرم امیرالمومنین علی علیه السلام فضائلی قرار داد که قابل شمارش نیست. یعنی جن و انس و ملک جمع بشوند نمی توانند فضائل امیرالمومنین را بیان بکنند. در یک روایت دیگر شیخ صدوق در امالی آورده که پیامبر خدا فرمودند: «لَوْ لَا أَنِّي أَخَافُ أَنْ يُقَالَ فِيكَ مَا قَالَتِ النَّصَارَى فِي الْمَسِيحِ لَقُلْتُ الْيَوْمَ فِيكَ مَقَالَةً لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا أَخَذُوا تُرَابَ نَعْلَيْكَ وَ فَضْلَ وَضُوئِكَ يَسْتَشْفُونَ بِهِ وَ لَكِنْ حَسْبُكَ أَنْ تَكُونَ مِنِّي وَ أَنَا مِنْكَ تَرِثُنِي وَ أَرِثُكَ الْخَبَرَ»[8]. یا علی من ترس این را دارم که حرفی را که مسیحی ها در مورد حضرت عیسی زدند و گفتند که عیسی پسر خدا یا خود خداست در مورد تو هم بگویند. اگر این ترس نبود که بگویند علی هم خداست و شما را بخدایی انتخاب بکنند درباره ی شما فضائلی را می گفتم که «لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا أَخَذُوا تُرَابَ نَعْلَيْكَ». جایی قدم نگذاری مگر این که خاک زیر کفش تو را بگیرند و طوطیای چشم خودشان بکنند. با این حدیث معلوم می شود که پیامبر خیلی از فضائل حضرت را نقل نکرده اند. حضرت فرمودند: «فَمَنْ قَرَأَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِهِ مُقِرّاً بِهَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ». خدا برای پسر عم من فضائل بی شماری قرار داده که اگر کسی فضیلتی از فضائل شما را بیان بکند خداوند گناهان گذشته و آینده ی او را می بخشد. (این حدیث را سنی ها هم در مناقب خوارزمی نقل کرده اند.) بعد حضرت فرمودند آن هایی که با زبان می گویند خداوند گناهان زبان آن ها را می بخشد و آن هایی که با چشم می خوانند خداوند گناهانی که آن ها با چشم انجام داده اند را می بخشد و آن هایی که گوش دهند گناهانی که با گوش انجام داده اند بخشیده می شود و آن هایی که فضایل علی را در کتابی نوشته اند مادامی که آن نوشته هست ملائکه برای او دعا و استغفار می کنند.

پیامبرخدا وقتی در مدینه مسجد درست کردند انصار و مهاجرین هم که از مکه آمده بودند دور مسجد زمین گرفتند و خانه درست کردند و هر کدام هم یک در به مسجد قرار دادند که دیگر برای رفتن به مسجد دور نزنند. جبرئیل نازل شد و عرض کرد ای پیامبر، خدای متعال فرمودند باید تمام این درها را ببندی. پیامبر اعلام کردند و اول کسانی که شروع کردند به بستن در، حضرت امیر و حضرت زهراء :بودند. جبرئیل دوباره آمد عرض کرد یا رسول الله در خانه ی حضرت امیر به خانه ی خدا باید باز باشد. حضرت پیغام فرستادند که این در را نبندید این در باید همیشه باز باشد. بقیه آمدند و اعتراض کردند که یا رسول الله چرا شما طرف داماد و دخترتان را گرفتید؟ پیامبر فرمودند من نبستم و من هم باز نکردم خداوند امر فرمودند. این یک معنای ظاهری داشت و معنای باطنی آن این است که راه بسوی خدا بسته است مگر از طریق حضرت امیرالمومنین علیه السلام . « وَ إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ....»[9]. تمام حساب و کتاب ها بدست ائمه است. روز قیامت مولا می آید و طرف حساب ما می شود. لطف آن ها زیاد است،

دوستان را کجا کنی محروم تو که با دشمنان چنین نظر داری

دروازه شهر علم پیامبر

یکی از اصحاب از حضرت سوال کرد کدام یک است که دو نمی شود و کدام دو است که سه نمی شود و کدام چهار است که پنج نمی شود و کدام... همین طور تا بیست سوال کرد. حضرت فرمودند: آن که یک است و دو نمی شود خداست و آنی که دو است و سه نمی شود سه طلاقه کردن است، چهاری که پنج نمی شود نماز است... نوزدهی که بیست نمی شود سرپرستان جهنم هستند. حضرت بالای منبر می فرمودند: «سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي وَ هَذَا سَفَطُ الْعِلْمِ هَذَا لُعَابُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وآله وسلم هَذَا مَا زَقَّنِي رَسُولُ اللَّهِ زَقّاً زَقّاً سَلُونِي فَإِنَّ عِنْدِي عِلْمَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ... أَخْبَرْتُكُمْ بِمَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»[10]. تا وقتی من هستم قبل از این که من در میان شما نباشم و مرا نبینید سوال کنید که من به راه های آسمان دانا تر هستم تا زمین، هر کس بعد از من این جمله را بگوید او کذاب است و هر کس هم گفت رسوا شد. حضرت بارها بالای منبر فرمود: از من در مورد دنیا و آخرت و آسمان سوال کنید و از هرچه که می خواهید. در روایت داریم یک بار حضرت وقتی این را فرمودند یک نفر بلند شد گفت یا علی جبرئیل کجاست؟ حضرت یک نگاهی کردند و فرمودند جبرئیل خود شما هستید. و آن شخص از نظرها غایب شد. ولی بعضی از منافقین هم بودند که دل حضرت را خون کردند. در یکی از همین مجالس سعد وقاص پدر عمر سعد بلند شد و گفت آقا موهای سر من چند تاست؟ این سئوال را کرد چون شمردن موهای سر یک نفر کار مشکلی است. مثلا حضرت می فرمود پنج هزار تا، در شمارش یکی جابجا می کردند و می گفتند آقا اشتباه گفته است. قصدش این بود که حضرت را اذیت بکند. حضرت فرمودند شمار موهای سر تو مشکلی نیست می دانم ولی یک خبری بدهم که برای همه ثابت خواهد شد. شما یک بچه در خانه داری که کوچک است این بچه بزرگ می شود و بعد از مدتی پسرم امام حسین را به شهادت می رساند. یک موقع خلیفه ی دوم گفت آقا چه طور هست که هر سوال سختی را می پرسیم شما جواب می دهید؟ یا علی حکمتش چیست شما سریع و بدون تامل جواب می دهید؟ حضرت فرمودند: دست شما چند انگشت دارد خلیفه ی دوم سریع گفت پنج تا، حضرت فرمودند: چطور شما فکر نکردید چیزهایی هم که شما از من می پرسید همین طور است برای من واضح است. مثل این است که بپرسی الآن شب است یا روز، فرمودند شما فکر می کنید چرا خاتم مصطفی صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: «أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْحِكْمَةَ فَلْيَأْتِهَا مِنْ بَابِهَا»[11]. من شهر علم هستم و علی در آن است. کسی که می خواهد به شهر علم پیامبر راه پیدا بکند باید از در وارد شود نمی تواند از دیوار این شهر وارد بشود. (محال است کسی به خدا و به پیامبر برسد مگر از راه امیرالمومنین. این طور نیست که انسان بتواند در مسائل معنوی دزدی بکند شاید در مسائل مادی بشود این کار را کرد ولی در مسائل معنوی نمی شود.)

احمد بن خلیل نحوی ادیب معروفی بود به او گفتند که شما چرا شیعه شدی؟ گفت من یک استدلال ساده دارم. شما ببینید حلال واقعی مشکلات که بوده است؟ اگر یک آدم بی طرف نگاه بکند می ببیند که مسلمانان در تمام مشکلات به حضرت امیر رجوع کرده اند و یک مورد نداریم که حضرت چیزی بلد نباشند و به کسی رجوع کرده باشند. خلیفه ی اول و دوم وسوم ... و یاران و اصحاب و همه و همه در حل مشکلاتشان به ایشان رجوع می کردند و محتاج علی علیه السلام بوده اند. واین احتیاج مردم به او و بی نیازی او از دیگران بهترین دلیل بر امامت ایشان است. خلیفه دومی هفتاد بار قضاوت خلاف کرد. در یک موردی دستور زن حامله زناکاری را ببرند سنگسار بکنند. حضرت امیر آمدند گفتند که این زن گناه کرده بچه زبان بسته چه گناهی کرده است. خلیفه دومی گفت: استغفرالله که اگر علی نبود من آدم بی گناه را کشته بودم. همه این ها نشان می دهد که او امام هر که بر روی زمین هست می باشد.

یک روز (بعد از پیامبر) چند نفر منافق جمع شدند و گفتند که پیامبر گفتند که من شهر علم هستم و علی در آن، نشستند و توطئه کردند گفتند ما یک سوال را مطرح می کنیم و هر کدام به نوبت می رویم و از حضرت امیر سوال می کنیم اگر او وصل به دریای علم باشد نباید یک جور جواب بدهد باید خیلی علم او وسیع باشد و باید جواب های متفاوت بلد باشد و اگر یک جور بلد بود معلوم می شود این هم مثل بقیه است. سوال آن ها این بود که علم بهتر است یا ثروت؟ اولی خدمت حضرت آمد و عنوان کرد که آقا علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت فرمودند: علم بهتر از مال است چون علم میراث انبیاست ولی ثروت میراث قارون ها و سلاطین و فراعنه است.ارث بدها و خوب ها باهم فرق می کند. روز بعد نفر دومی آمد و گفت علم بهتر است یا مال؟ حضرت فرمودند: علم تو را حفظ می کند ولی مال را باید تو حفظ بکنی. روز سوم نفر سومی آمد گفت آقا علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت فرمودند: علم بهتر است. علم با انفاق کردن زیاد می شود ولی ثروت با انفاق کردن کم می شود. (هزارها نفر یک حدیث را یاد می گیرند و به دیگران می دهند و همین طور گسترش پیدا می کند. با دادن زیاد می شود.) روز چهارم نفر چهارم آمد و سئوال کرد آقا علم بهتر است یا ثروت؟ حضرت فرمودند: علم بهتر است. علم در سینه ی شماست می توانی تا قیامت با خود داشته باشی و در قیامت با توست ولی مال با بند آمدن نفس از تو جدا می شود. چیزی که با یک نفس از تو جدا می شود ارزشی ندارد. همین طور تا ده نفر هر کس آمد یک دلیل و مطلب جدید شنید گفتند نه مثل این که پیامبر درست فرموده اند. به آقا خبر رسید که این افراد توطئه کرده بودند و مسئله چیز دیگری بوده است. حضرت فرمودند اگر هزاران نفر همین سئوال را از من می کردند باز یک جواب جدید می دادم. این ها به خدا وصل هستند خزانه ی خدا کن فیکون است تمام شدنی نیست. چه کسی می تواند فی البداهه یک خطبه ی بدون نقطه بخواند. نقطه و الفی که در میان کلمات و حروف بیشتر از همه استعمال می شوند. اگر کسی بخواهد یک جمله بدون نقطه بگوید باید کلی بنشینید و فکر بکند اما حضرت فی البداهه بلند شدند و یک خطبه خ بدون نقطه و یک خطبه بی الف خواندند.

ذکر مصیبت: امیرالمومنین علیه السلام

شب بیست و سوم دیگر چراغ خانه ی امیرالمومنین خاموش شده است. یک خانواده اگر پدر یا مادرشان را از دست بدهند دیگر بچه ها عشقشان می رود روی پدر یا مادری که مانده، بعد از خانم زهراء هم بچه های علی دلشان خوش بود که پدر دارند همه ی عشقشان پدر بود ولی دیگر در این ایام سایه ی پدری چون امیرالمومنین علیه السلام بالای سرشان نیست. حضرت را در خانه غسل دادند و کفن کردند وقتی خواستند جنازه ی آقا را از خانه بیرون ببرند بی بی زینب و ام کلثوم و حضرت ابوالفضل شیون می کردند خیلی سخت بود. این بچه ها در تشییع جنازه مادر دنبال تابوت مادر می دویدند و حالا دنبال جنازه پدر، بدن مبارک حضرت امیرالمومنین علیه السلام را داخل قبر گذاشتند و دفن کردند. سعسعة بن صوحان خاک قبر را برداشت و روی سر و صورت خود ریخت و شروع کرد به روضه خواندن، گفت می دانید چه شخصیت بزرگواری را دفن کردید و زیر خاک گذاشتید؟ دیگر بچه های کوفه یتیم شدند، دیگر زن های بیوه ی بی سرپرست شدند. امام حسن و امام حسین8آخر شب موقع برگشتن به خرابه ی رسیدند دیدند صدای گریه ای می آید وارد خرابه شدند دیدند یک پیرمرد نابینایی دارد گریه می کند صدای ناله اش بلند بود. آمدند نوازشش کردند و دلداری دادند فرمودند:چرا گریه می کنی؟ پیرمرد گفت: من که چشم ندارم ولی یک سرپرستی دارم شب ها برای من غذا می آورد همدم و انیس من بود با من صحبت و همدلی می کرد ولی چند شب است که پیدایش نیست. فرمودند: ای پیرمرد آن شخص علامت و نشانه ای نداشت؟ عرض کرد من که نابینا هستم و چشم ندارم ولی وقتی وارد خرابه می شد فضا عوض می شد یک آرامش عجیبی پیدا می کردم تن صدایش چنین بود... امام حسن و حسین فرمودند: پیرمرد سرت سلامت او پدر ما امیرالمومنین بود که خودش را معرفی نکرده است. ما الآن از دفن آن آقا برمی گردیم.

زینب کبری آن روزهای آخر کنار بدن مطهر آقا بود. حضرت زینب سوالی در ذهنشن بود که می خواست از پدرشن امیرالمومنین بپرسد. سوال کرد که آقا ام ایمن برای من از پیامبر حدیثی نقل کرده که پیامبر فرمودند دخترم زینب با برادرش حسین به سفر کربلایی می روند و در آن سفر برادرش امام حسین به شهادت می رسد و اهل بیتش را اسیر می کنند. آقا جان آیا این خبر واقعا از پیامبر است. آقا امیرالمومنین فرمودند: دخترم حدیث همانی است که ام ایمن برایت نقل کرده است. ولی به تو بگویم همین کوفه که شما الآن در آن زندگی می کنید یک روزی شما را به صورت اسیر به این شهر می آورند. من می بینم که دشمن دور شما را احاطه کرده و از هر طرف به شما حمله می کند... ولی یک چیزی را حضرت امیر شاید مذایقه کرده اند و به دخترشان نگفته اند، این که بی بی زینب وقتی خطبه می خواند یک وقت ببیند به بالای سرش اشاره می کنند سر بالا بکند ببیند سر بریده ی برادر بالای نیزه است. صدا بزند

« مَا تَوَهَّمْتُ يَا شَقِيقَ فُؤَادِي كَانَ هَذَا مُقَدَّراً مَكْتُوبَا »[12].

ای پاره ی دل من حسین، شهادت شما را، اسارت خودم را می دانستم اما گمان نمی کردم یک روزی سر تو را بالای نی ببینم. «لا حول ولا قوه الا بالله».


[1] . فضائل الشيعة/ شيخ صدوق/ الحديث 10 ص: 12

[2] . بحارالأنوار/ مجلسی/ج 38/ باب 57- في أنه ع مع الحق و الحق معه .... ص: 26

[3] . شرح آقا جمال الدين خوانسارى بر غرر الحكم/ ج 1/ ..... ص : 303

[4] . الإخلاص/ 1

[5] . ثواب الأعمال و عقاب الأعمال/ شيخ صدوق/ 109 ثواب من قرأ سورة العنكبوت و الروم ..... ص : 109

[6] . من لايحضره الفقيه/ شيخ صدوق/ج2/ زيارة جامعة لجميع الأئمة ع ..... ص : 609

[7] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ مجلسی/ ج 26/ باب 1 ذكر ثواب فضائلهم و صلتهم و إدخال السرور عليهم و النظر إليهم ..... ص : 227

[8] . بحارالأنوار/ مجلسی/ج/25/ باب 10- نفي الغلو في النبي و الأئمة..... ص: 261

[9] . من لايحضره الفقيه/شیخ صدوق/ج2/ زيارة جامعة لجميع الأئمة ع ..... ص: 609

عِنْدَكُمْ وَ إِيَابُ الْخَلْقِ إِلَيْكُمْ وَ حِسَابُهُمْ عَلَي

[10] . الإحتجاج على أهل اللجاج/ احمد بن على طبرسى / ج 1/ احتجاجه ع على زنديق جاء مستدلا عليه بآي من القرآن متشابهة تحتاج إلى التأويل على أنها تقتضي التناقض و الاختلاف فيه و على أمثاله في أشياء أخرى ..... ص : 240

[11] . الإحتجاج على أهل اللجاج/ احمد بن على طبرسى/ ج 1/ ذكر طرف مما جرى بعد وفاة رسول الله ص من اللجاج و الحجاج في أمر الخلافة من قبل من استحقها و من لم يستحق و الإشارة إلى شي ء من إنكار من أنكر على من تأمر على علي بن أبي طالب ع تأمره و كيد من كاده من قبل و من بعد ..... ص : 70

[12] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ مجلسی/ج 45/باب 39 الوقائع المتأخرة عن قتله صلوات الله عليه إلى رجوع أهل البيت ع إلى المدينة و ما ظهر من إعجازه صلوات الله عليه في تلك الأحوال ..... ص : 107