«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم و قال ربکم ادعونی استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنم»[1]؛ در مورد شب قدر بعضی از اهل تسنن شاید تشویش هایی کرده باشند که اصلا در ماه رمضان است یا ماه شعبان ؛ اما نه دیگر هیچ جای شک نیست چون قرآن یک مرتبه می فرماید: «انا انزلناه فی لیله القدر»[2]؛ ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم و از طرفی باز در سوره مبارکه دخان می فرماید:«انا انزلناه فی لیله مبارکه»[3]؛ ما آن را در یک شب مبارک نازل کردیم. خوب ممکن است که تا این جا کسی بگوید خوب لیله القدر گفته تعیین نکرده کدام ماه است، ولی می دانیم که در سوره مبارکه بقره تعیین شده «شهر الرمضان الذی انزل فیه القرآن»[4]؛ پس از طرفی می گوید قرآن در ماه مبارک رمضان نازل شده و از طرفی هم می فرماید در شب قدر؛ خوب این دو را جمع کنی با هم می شود که شب قدر در ماه مبارک رمضان است که شب بسیار با فضیلتی است می دانی که دیگر از این بالاتر نمی شود، توصیفی که قرآن کرده« لیله القدر خیر من الف شهر»[5]؛ درشب قدر ملائکه مرتب روی زمین رفت و آمد دارند منتها ما اینها را حس نمی کنیم. در مباحث گذشته ما آقایان استماع فرموده اند که این مطالب برای ما مکشوف نیست مگر افرادی باشند اینها در قرب خدا به جایی برسند که این چیزها را متوجه بشوند.
سید بن طاووس قدس الله سره عالمی است که با خصوصیاتی که داشته است در بین علمای امامی می شود گفت نظیر نداشته است ایشان کتابی دارد به نام «خلاه السائل» که این کتاب با این که چاپ شده هم در ایران و هم در نجف، ولی خدا پرده انداخته روی مطالب این کتاب تا کسی اهلیت نداشته باشد متوجه نمی شود خیلی این کتاب را خریده اند مثل خود من که نفهمیدم چی است و خیلی ها به عنوان کتاب دعا آورده اند، ولی یک ظرایفی سید در آن جا به ودیعه گذاشته که اینها را کسانی نمی بینند مگر اوحدی ها و بالاخره در آن کتاب مطلبی دارد از آن مطالبی که آشکار است این از آن ظرایفی نیست که کسی نبیند حتی من نادان هم دیده ام آیه ای را آورده است آیه این است که «اقم الصلاه لدلوک الشمس الی غسق اللیل و قرآن الفجر ان قرآن الفجر کان مشهودا»[6]؛ مفسرین در مورد این آیه صحبت کرده اند که قرآن فجر که مشهود است، چی است؟ از جمله گفته اند مقصود نماز صبح است که نماز صبح را دو دسته فرشته می نویسند هم فرشته شب و هم فرشته روز، یعنی تنها عملی است که دو دسته از فرشته های مقرب خدا می نویسند بالاخره سید این مطالب را گفته است و بعد می گوید بدان و آگاه باش که بین بندگان خدا کسانی هستند که عوض شدن ملائکه شب و روز را می فهمند بنده ناقابل حدس قوی زده ام که مقصود خودش است، منتها نخواسته بگوید خود من است« فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرة اعین»[7]؛ می فرماید: کسی نمی داند برای اینها چه مایة چشم روشنی آماده شده است! ما اینها را مصالحه می کنیم به این چند روز دنیا و بالاخره اگر به آن مقام نرسیم که اینها را حس کنیم همین عقیده را هم داشته باشیم خود عقیده برای ما نورانیت می آورد «تنزل الملائکه فیها»[8]؛ که خواندیم در قرآن مقصود مخفف تتنزل است. فعل مضارع دلالت بر تجدد و دوام دارد یعنی در شب قدر فرشته ها می آیند روی زمین و خدمت مولای ما حضرت صاحب الامر شرفیاب می شوند مقدرات خلق را بر حسب روایات به عرض حضرت می رسانند و این دسته از روایات متشابه است این طور نیست که خیلی ساده باشد ما می خواهیم ببینیم چه می خواهند بگویند ملک چطور می آید مقدرات را چطور می گوید اسرار پیچیده ای در این جا است که از عقول ما خارج است. بالاخره شبی که در آن قرآن نازل شده و شبی که فرشته ها می آیند روی زمین خدمت حضرت می رسند شبی است که مختص حضرت صاحب علیه السلام و در این شب دعا قطعا مستجاب است با توضیحی که ان شاء الله خواهم داد یک سؤالی می شود که می گویند پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله در ماه رجب مبعوث شده و اگر سوره علق را اولین سوره در نظر بگیریم که بر حضرت نازل شده «اقرا بسم ربک الذی خلق * خلق الانسان من علق»[9]؛ پس گفته می شود این در ماه رجب بوده و قرآن می گوید:« شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن قرآن»[10]؛ در ماه رمضان نازل شده جمع این دو مطلب چگونه است بله جمع این است که قرآن دو بار نازل شده یک بار جمله الواحده در قلب نازنین پیغمبر نازل شده که اینها مطالب بالا بلندی است و از اسرار ولایت است ما فقط همین اندازه از اخبار یک مطلبی را آنقدر که عرض می کنم متوجه می شویم که قرآن یک مرتبه جمله الواحده نازل شده که در ماه رمضان و در شب قدر بوده که اگر دقت فرموده باشید در سوره مبارکه شعرا مطلب پیچیده ای است که اهل معرفت را سرگردان کرده «نزل به روح الامین علی قلبک لتکون من الموقنین»[11]؛ توجه فرمودید جمله واحده یک بار نازل شده و یک بار هم قرآن تدریجا نازل شده به همین دلیل پیغمبر اکرم قرآن را قبل از آمدن جبرئیل بلد بوده توجه کردید و اینها مطالبی است که بزرگان ما خیلی با اشاره گذشته اند ترسیدند از وقوع فتنه ، علامه طباطبایی قدس الله روحه که ما الحمدلله توفیق خدمت داشتیم عقیده شان همین بود و روایت این را نشان می دهد خود قرآن نشان می دهد؛ منتها ایشان در تفسیر المیزان خیلی با اشاره مختصر گذشته است نخواسته مفصل بگوید در سوره مبارکه قیامت می خوانید که «لا تحرک به لسانک لتعجل به ان علینا جمعه و قرآنه»[12]؛ و در سوره دیگر می خوانید «و لا تعجل بالقرآن من قبل ان یغضی علیک وحی»[13]؛ اخبار و احادیث به کمک این آیات نشان می دهد که حضرت قرآن را بلد بوده در آن جمله واحده یاد گرفته بود منتها مصلحتی که از عقل ما خارج است این بوده که قرآن تدریجا نازل بشود گاهی جبرئیل نصف آیه را می خواند حضرت نصف دیگر را هم می خواند وحی نازل شد که عزیز ما تو نخوان بگذار جبرئیل بخواند و الا جبرئیل با آن عظمتی که دارد می دانید که فرشته مقرب خدا است. فرشته ای است که بسیار پر سر است و فرشته ای است که پیغمبر اکرم در حالت احتضار گله دوستانه از او کرد، بله پیغمبر رحمت که تمام عالم رنگ وجود را از او گرفته باشند دم رحلت از کسی گله دوستانه بکند، بله با همه این عظمتی که دارد بالاخره یکی از مخلوقات است و شما می دانید که پیغمبر اکرم اشرف مخلوقات است ثابت شده و شکی در آن نیست، سید خلق من الاولین و آخرین بنا براین تمام خلق ما دون پیغمبر تمام خلق ما دون رسول اکرم که همه از او پایین تر هستند از مشکات او استفاده می کنند حالا تمام مخلوقات که وقتی گفته می شود شامل بشرها و فرشته ها هم می شود جبرئیل هم با همه عظمت یکی از آنها است کسی که خود باید از مشکات خاتم انبیا استفاده کند آیا او باید یاد دهنده او باشد؟
ظاهر امر این است که جبرئیل نازل می شود و این آیه را می آورد منتها این نکته که این قاعده یک تبصره دارد یعنی تمام خلق از مشکات خاتم الانبیا استفاده می کنند این طور که بگوییم زود مجسم می شود که آن سیزده مرجع دیگر چه کار می کنند این از معضلات بحث ولایت است که بله ظاهر امر این است که سیزده معصوم دیگر هم از مشکات خاتم الانبیا استفاده می کنند، چنانکه امیرالمومنین فرمود: که پیغمبر اکرم هزار باب از علم به من یاد داد که از هر باب هزار باب باز می شود. دقت بفرمایید غزالی یک عالم سنی است جلسات گذشته برای شما گفتم شایعه تشیع او بی اساس است سنی و متعصب است و متسلط در تسنن است، چون تمام تالیفات او در دست است و می دانید در عین حال در رساله علم لدنی به این حدیث رسیده است که این حدیث اگر ضعیف و بی اساس بود غزالی آن را رد می کرد راحت می رفت می خوابید، اما چون دیده حدیث معتبر است از نظر حتی سند های تسنن هم معتبر است و گوینده مرد بزرگی است علی مرتضی سلام الله علیه؛ بنابراین دیده حدیث از طرفی معتبر است و از طرفی معضل است و با اینکه از ائمه محجوب بوده باز بد حرفی نزده عجیب است عبارت غزالی را دقت کنید قریب به این مضامین می گوید: امیرالمومنین فرموده پیغمبر اکرم هزار باب علم به من یاد داد که از هر بابی هزار باب باز می شود بعد می گوید ما می دانیم این حرف صحیح است و گوینده آن علی مرتضی سلام الله علیه است، اما اگر این را قیاس کنیم به تعلیم و تعلم های متداول بین خود ما نمی شود خوب مثلا الان بخواهد در دانشگاه درس بخواند در یک روز چقدر می شود درس خواند ما طلبه ها چقدر می توانیم بخوانیم نمی شود مدت مدید آدم یک معلومات به دست می آورد این جا امیر المومنین است که عظمت او متفق علیه جهانیان است. این می گوید آقا من در لحظه هزار باب یاد گرفتم که از هر باب هزار باب باز می شود آدمی که با معارف اسلامی سر و کار نداشته باشد از این فرهنگ گسترده معارف اسلامی دور افتاده باشد این جور چیزها را نمی تواند هضم کند پس چی می شود می آید خودش را به روشنفکری می زند می گوید حدیث ضعیفی است و خودش را راحت می کند ولی غزالی با همه تسنن و احتجابی او از ولایت بالاخره ملا و عالم بوده است، بله و یک گله هایی که ما از او می کنیم به خاطر ملایی او بوده ملای بزرگی بوده در کتاب «منغض علی زلال»؛ می نویسد وقتی من از مدرسه رفتم جای دیگر می دانید مدتی از مدرسه فرار کرده و جای دیگر رفته و باز دوباره آمده است می گوید علما پشت سر من گفتند: عین الاصاب العلم گفته اند علم چشم خورده، نه مدرسه نه طلبه ها؛ نه اصلا علم و دانش چشم خورده که غزالی رفته است آدم کوچکی نیست منتها دیگر هر کس از ولایت ببرد قطعا خطا خواهد کرد هر چی هست در سر سفره ولایت است. خوب گفتیم مخلوقات، از عرش تا فرش همه ما سوا الله از مشکات خاتم الانبیا می گیرند از جمله خود جبرئیل، چگونه می شود که معلم او باشد برای همین است که روایات ما تصریح دارد به این که پیغمبر اکرم قرآن را بلد بوده، کی بلد بوده در همان جمله الواحده بلد بوده همان جا که امیرالمومنین هزار باب یاد می گیرد، همین طور هم پیغمبر جمله الواحده قرآن را دریافت کرده بوده این را باید قبول کنیم که معارف این مشکلات را دارد و قبل از ورود به مبحث و قبل از این که کامل کنیم یک علمی را وارد بشویم و نظر بدهیم و گمراه بشویم و این اشتباه است نه اقا همین است مطلب یک قدری باید در معارف کار کرد و این مشکلات را دارد بالاخره دین ما ابعاد مختلفی دارد بارها عرض کردم که اگر کسی فکر کند اسلام یک کلاس است کلاه سرش می رود این بیت حافظ را زیاد می خوانم از من شنیدید که این زبان حال بزرگان بود، مثل آقای طباطبایی که آدمی بود که حرف نمی زد هر چی می پرسیدی جواب می داد ولی یک وقت با مرحوم پدر من درد دل کرده بودند برای شب قدر جمله طباطبایی را تغییر نمی دهم، برای پدرم گفته بود یک گونی برای من نامه ناسزا نوشته اند و به این تعبیر تازه حرف نمی زدند و اظهار نمی کردند این قدر هدف تیر ملامت و مذمت ها بودند و این بیت حافظ زبان حال این بزرگان بود که به یکی جرعه که آزار کسی در پی نیست * زحمتی می کشد از مردم نادان که مپرس* بیایند بگویند فتنه به پا می شود بالاخره معارف از این مشکلات دارد و اسرار ولایت همین است علی کل حال شب قدر قرآن نازل شده بر قلب نازنین رسول اکرم منظور از قلب نیز معلوم نیست همین قلب باشد این هم بحث دیگری است و بعد هم جمله واحده نازل شده و الا در خود احادیث داریم که وقتی حضرت در مراتب سیر به جایی می رسد که جبرئیل توقف می کند که خود جبرئیل گفت اگر یک بند انگشت جلوتر می رفتم می سوختم اینها شوخی نیست، اشرف کائنات است .
خوب این یک بعد که قرآن نازل شده و اما بعد دیگر قرآن ناطق، امیرالمومنین سلام الله علیه است که قرآن ناطق است آن مطلب را من از فیلسوف بزرگ اسلام ملا صدرا یک وقتی نقل کرده بودم، در آن جا می گوید: که امیرالمومنین سلام الله علیه فرمود که تمام قرآن در بسم الله است این روایت وارد شده و هر چه در بسم الله هست در باء بسم الله است و من نقطه باء هستم و ملا صدرا این روایت را نقل می کند می گوید :به قرآن ناطق متصل بشوید قرآن ناطق،امیرالمومنین است که نقطه باء است که فرمود من نقطه باء هستم برگردد به قرآن آن وقت می گوید قرآن را اگر چه با مرکب سیاه می نویسند ولی او سفید خواهد دید این برای من خیلی تعجب بود حالا یک بحث مادی هم که بخواهیم بکنیم مرکب سیاه است شکی در این نیست ولی ملاصدرا می فرماید که مرکب که آمد به صورت کلمات قرآن در آمد نباید سیاه دیده بشود عجب اسراری دارد و می گوید ما که سیاه می بینیم، چون هنوز در عالم ظلمت و در سیاهی هستیم و الا نباید کسی مرکب قرآن را سیاه ببیند بله این خیلی اسرار دارد. خوب شما قصه آن بنده خدا عمو کاظم کربلایی را شنیده اید، علی کل حال این شخصی بوده که آقای بروجردی او را امتحان کرد، صد ها عالم مجتهد این را امتحان کردند، مصر رفت این سواد نداشت اصلا در یک دهی کار می کرده با یک خانواده ای که مثل این که آن خانواده زکات نمی دادند و این جوان بوده می آید از آن منزل بیرون می گوید من می روم کارگری می کنم و این پول را نمی خورم یک جوانی که الف و ب نگفته آنها که باسواد هستند و درس خوانده اند و تحصیلات عالیه به دست آورده اند بعضی از آنها به خاطر رسیدن به دنیا آدم می کشند، بعضی ها تهمت می زنند، آبرو می برند، غیبت می کنند یک جوان روستایی آن هم در یک کوره ده، یک ده عقب افتاده توجه فرمودید بیاید بگوید من حرام نمی خواهم می روم کارگری می کنم و احترام و رفاه نمی خواهم کی می گوید این حرف را واقعا یک نوع از خود گذشتگی است بالاخره می اید بیرون پدر و یا چه کسی یک قطعه زمین به این می دهند آقا جان این از تو خودت بکار خودت خمس بده هر کاری می خواهی بکن ایشان در آن جا مشغول کار بوده روی زمین بعد می بیند که سه تا آقا که به صورت لباس بلند و لباس روحانی و عربی دارند از کوه دارند سرازیر می شوند این می گوید که ده ما چون کوره ده بود روحانی نمی آمد مگر دو وقت یا محرم یا ماه مبارک رمضان می گوید من جوان بودم بیل را گذاشتم زمین و بروم به طرف اینها چون علاقه مند بودم به این اهل علم و پیش خودم می گفتم الان که نه ماه رمضان است نه محرم است اینها برای چی آمده اند خلاصه رفتم دیدم که آن جا یک امامزاده بود و اینها رفتند در امامزاده یک نفر جلو ایستاده که خیلی مجلل است دو نفر عقب آن دو نفر یک زیارت نامه ای را شروع کردند به خواندن رسیدند به اسم حضرت، السلام علیک یا صاحب الزمان آن نفر که جلو بود برگشت به صیغه تثنیه به اینها گفت: علیکم السلام می گوید دیدم آقا جواب سلام اینها را داد باز دوباره آن دو نفر رسیدند به اسم حضرت و باز نفر سوم برگشت و به صیغه تثنیه به این ها گفت و علیکم السلام نفهمیدم قضیه چی است و فرمودند که بخوان این نوشته ها را آن جا قرآن نوشته بوده گفتم آقا من سواد ندارم فرمودند ما می گوییم بخوان این ها خیلی قابل تفسیر است ما می گوییم بخوان حرف عجیبی است حالا یک اسراری در آن است بالاخره می گوید من دیدم که می توانم بخوانم یک دفعه افتادم چندین ساعت آن جا می افتد اهل ده دلواپس می شوند و همه جا را زیر و رو می کنند و می بینند مثل میت افتاده دستش را می گیرند می آورند آقای بروجردی و بزرگان این را امتحان کرده اند آقا طلبه ها کتاب هایی دارند مغنی و در آن جا شاهد از قرآن می آورند دگر زیر و زبر نمی گذارد یک نواخت است مغنی را جلو او می گذارند می گوید این جا از قرآن است می گفتند از کجا می فهمی می گفت سفید است رنگش سیاه نیست من رسیدم به حرف ملا صدرا که بزرگان چی گفته اند یک راهی رفته اند یک حرفی زده اند می گویند بیهوده سخن به این درازی نبود می گوید آقا مرکب قرآن سفید باید دیده شود، خوب توجه فرمودید حتی یک نفر از دوستان اخیرا به من گفت : آقا لامسه این را به قرآن محرم کرده بود مثلا اگر این طور فرض کنید که اگر دست می گذاشت روی صفحه کاغذ با این انگشت می فهمید زیر این جمله از قرآن است گفت آورده اند دیکشنری فرانسه را داده اند دستش گفتند ببینیم چه طور می شود آن هم ضخیم است دیگر ظاهرا گفت آقا استخاره بفرمایید گفت: بیاورید تا آوردند و گذاشتند کف دستش این را پرت کرد گفت: این که قرآن نیست قرآن برای من بیاورید حتی لامسه اش به قرآن محرم شده بود توجه کردید عجیب مکتبی است، مساله ولایت عجیب است. امیرالمومنین سلام الله علیه مرتب دست می گذاشت روی سینه مبارک می فرمود: این جا علم بسیاری است اگر حمله ای پیدا کنم کسی طاقت بیاورد بعضی پر توقع هستند ظرفیت ندارند و از همه هم توقعشان بیشتر است آقا یا الله اسرار بگو -این حدیث در اختصاص مفید است- آقا فرمود بنشینید در را ببندید اسرار مگر نمی خواهید در را ببندید فرمود:«انا الاول و انا الاخر»[14]؛ اینها بلند شدند و فرمودند: «هذا الکفر»؛ این کفر است ما آمده ایم اسرار بگیریم قرآن می گوید:« هو الاول و الاخر»[15]؛ و تو می گویی انا الاول و الاخر حضرت فرمود: خیلی خوب مگر اسرار نمی خواهید بروید رفتند، رفتند در را باز کنند فرمود:« یا باب امسک علیهم»[16] در نگذار اینها بروند دیدند عجب آقا این آقا به جمادات هم دستور می دهد برگشتند گفتند آقا ما غلط کردیم دوباره بفرمایید چی گفتید. فرمود:« انا الاول و انا الاخر»[17]؛ حالا دقت کنید آقا چطور اول و آخر هستید می فرمود: مقصود من این است که اول من آمن من هستم اول من ایمانم آوردم البته اول بلا اول خود خدا است ولی اگر به این اعتبار بگوییم که امیرالمومنین که نور او عین نور پیغمبر است و در دادن رنگ وجود قابل امکان، سهیم بوده به اذن الله عیب ندارد توجه کردید نه آن اول که بلا اول خود خدا است؛ اما به اعتبار صادر اول، صادر چی است به اتفاق همه علما اول صادر ساحت حضرت حق حقیقت محمدیه است صلی الله علیه و آله و سلم، نور آقا عین نور او بوده مگر نفرمود من و علی از یک نور آفریده شده ایم مگر نفرمود:« انا و علی ابوا هذه امة»[18]؛ فرقی ندارد دو تا پنجره است یکی این جا، یکی آن جا یک قدری نور از این جا، قدری از آن جا حالا بگوییم نه این نور غیر از نوری که از آن پنجره افتاده نه بابا همه آنها یک نور است منتها در موارد عدیده این نور ظاهر شده نمی خواهیم بگوییم جسم امیر المومنین جسم پیغمبر است این حرف بچگانه است اما نور یکی است توجه فرمودید. پس بنابراین آن کسی که گفته تا صورت پیوند جهان بود علی بود پشتوانه علمی دارد تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود منتها آنها عقلشان نمی رسید، حضرت یکی از مصادیق اول بودن را گفته است ممکن است ده تا معنا داشته باشد یکی را گفته است.
از اخبار و احادیث به دست آورده ایم که اول مظلوم عالم است باید در مثل امشب ضربت به سر مبارک ایشان فرود آید خدایا در مثل امشب در منزل دخترش مهمان بود دختر سفره افطار را گذاشت چه سفره افطاری قدری نان یک قدری شیر و قدری نمک. فرمود: دخترم تو کی دیدی من دو رقم نان خور از سر سفره تو بخورم یکی از اینها را ببر دختر آمد نمک را ببرد فرمود نه شیر را ببر بگذار نمک بماند دختر ها می گویند دیدیم که امشب آقا یک حالت عجیبی دارد نگاه می کند به آسمان برمی گردد فقیران یتیمان می بینند که آن آقا آن شب نیامد نخلستان می بیند که دیگر نیامد شب زاسرار علی آگاه است * دل شب محرم سر الله است * سخنانش چو در آویزه گوش * مسجد کوفه هنوزش مدهوش *یک مرتبه دیدند در سحرگاه امروز صدای جبرئیل بلند شد «تهدمت و الله ارکان الهدی»[19]؛ به خدا ارکان هدایت درهم شکست خدایا چی شده است صدا پر شد بین زمین و آسمان قتل لعم المصطفی علی را کشتند ببینید آقا اینها اسم خدا هستند، بارها گفتیم در این جلسات و در جایی دیگر حدیث دارد می فرماید نحن والله اشتباه نشود شب قدر است شب امیر المومنین است خوب دقت کنید آقا گفتند ما خودمان اسم هستیم نه که بگوییم اسم آنها اسم خدا است آن وجود و خودشان اسم خدا بودند امیرالمومنین اسم خدا است آقا غرق به خون افتاده ببین اسم خدا خود را چه طور نشان می دهد رفتند آن مرد پلید را دستگیر کرده اند آوردند یک نگاهی کرد فرمود آیا بد امامی بودم برای تو بعد چه فرمود اسم خودش را نشان می دهد اسم الله اکبر خدایا ما امشب آمده ایم در خانه تو شفیع بزرگی داریم گفت حسن جان اگر چه این مرد قاتل من است ولی با او رفتار خوب بکنید مدارا کنید آیا نمی بینید که چشمان او از ترس به چه حالتی افتاده است جان من به قربانت آقا ترس دشمن حتی برای تو مقصود است برای تو منظور است آن وقت من از خود تو اجازه می خواهم یک جمله بگویم از کربلای حسین تو این شیعیان ببینند شما با دشمنان خود چقدر فاصله داشتید این جا ترس دشمن آقا را ناراحت کرده می گوید حسن جان این می ترسد وحشت می کند با این که جنایت کرده اما می گویم یا امیرالمومنین نازدانه های حسین تو روی شترها می لرزیدند هیچ کس مانع ترس این ها نمی شود «اللهم صلی علی محمد و آل محمد استغفر الله ربی و اتوب علیه توبه عبد ذلیل شاهد علی نفسه بنسیان استغفر الله ربی و اتوب علیه»
[1]. غافر:60
[2]. قدر:1
[3]. دخان:3
[4]. بقره:185
[5]. قدر:3
[6]. اسرا:78
[7]. سجده:17
[8]. قدر:4
[9]. علق:1
[10]. بقره:185
[11]. شعرا:193 و 194
[12]. قیامة: 16 و 17
[13]. طه:114
[14]. رجال الكشي - اختيار معرفة الرجال (مع تعليقات مير داماد الأسترآبادي) / ج 2 / 471
[15]. حدید:3
[16]. مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر / ج 2 / 255
[17]. رجال الكشي - اختيار معرفة الرجال (مع تعليقات مير داماد الأسترآبادي) / ج 2 / 471
[18]. عيون أخبار الرضا عليه السلام / ج 2 / 85
[19]. بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج 42 / 282