تبیین رابطه معاد و مهدویت و مأموریت شیطان (2)
تا اینجا سخن از سلوک شخصی انسان ها و ورود آنان به عرصه قیامت خویش بود، اما می دانیم که ما به عنوان شیعه معتقد به موضوعی به نام «قیامت کبری» هستیم که در آن با پایان یافتن زندگی زمینی انسان ها همگی وارد عرصه محشر می شوند. در تبیین این مرحله بسیار مهم باید گفت همان گونه که آمد انسان ها با طی مراحل تزکیه نفس و سلوک الی الله می توانند در حالی که هنوز حیات دنیوی دارند حجاب ها را یکی پس از دیگری از میان برداشته و عوالم را از منظری بالاتر به نظاره بنشینند و این منتهای سعادت هر کسی در دوران زندگی او است. در این حالت است که متوجه می شویم زندگی دنیوی او و لوازم آن هیچ نبوده و تنها بر اثر حد زدن او به عالم واقعی پدید آمده است. در این حال وی خود را در محضر خدا می یابد و آنچنان شوق الهی سراپای وجودش را فرا می گیرد که جز کسب رضای خداوند اندیشه ای را به خود راه نمی دهد و تنها بر اساس آن عمل می کند.
اینک و بر این اساس می گوییم که بر اثر مساعد بودن شرایط تعداد کسانی که به این مرحله می رسند و عملاً خود را بر دوزخ و صحنه قیامت می یابند رو به فزونی گذارد و یکی پس از دیگری حجاب ها را بردریده و بر هیچ بودن دنیا و لوازم آن گواهی دهند، بساط دنیا و ما فیها با ورود آخرین نفر به این عرصه برچیده شده و عملاً دنیا جای خود را به آخرت خواهد داد. بلکه باید گفت پرده دنیا از پیش آخرت کنار رفته و عالم ملکوت خود را به تمامی جلوه گر خواهد ساخت. و این شرایط مساعد بر اساس آیات و روایات بی شمار همان جریانی است که با ظهور امام عجل الله تعالی فرجه الشریف رخ خواهد داد.
ظاهراً سازوکار این حرکت عظیم آنچنان که از آیات قرآن کریم برمی آید، چنین است که ابتدا انسان ها تحت ولایت معصوم و به رهبری ایشان به عمران و آبادانی زمین آنچنان که خداوند خواسته است می پردازند [27] و نازله ای از بهشت موعود را در آن ایجاد می نمایند [28] در این حالت زمین به اوج آبادانی خود و مساعد بودن شرایط برای رشد مادی و معنوی انسان ها می رسد. در این مرحله است که همان گونه که در مورد یکایک انسان ها رسیدن به نقطه اوج بلوغ، آغاز حرکت به سمت نقصان در مادیات و کسب مقدمات ورود به جهان آخرت است، تحولاتی این چنین اصالتاً در بینش انسان ها و تبعاً در زمین آغاز می شود تا زمین و انسان به طور کلی عالم ماده را به عالم ملکوت پیوند زند [29] در این تبیین، ارزش محوری اعمال انسان ها آنقدر زیاد و تعیین کننده است که بر عالم ماده و جمادات نیز تأثیر می گذارد و آن را به سوی ملکوت سوق می دهد. بر این اساس دوران تاریک و سرد ما که دوران غیبت و پیش از ظهور می نامندش دوران جنینی این عالم بایستی تلقی شود و جریان ظهور را باید سرآغاز زندگی واقعی بشر بر روی زمین و نه آخرالزمان که اول الزمان نامید.
از آنجا که همه این اتفاقات و تحولات با جریان مبارک قیام و ظهور آغاز می شود در ادبیات قرآنی میان قیام و قیامت رابطه ای لطیف برقرار است و سرّ تأویل آیات به ظاهر مربوط به قیامت در کلام اهل بیت علیهم السّلام به دوران قیام و ظهور و حتی در برخی آیات منحصر دانستن آن به دوران ظهور و متعلقات آن می تواند همین تعلیل باشد. [30] در تناسب با سه عالم دنیا، برزخ و قیامت؛ و نسبت آنان با یکدیگر، ظهور نیز نازله ای از رجعت، و رجعت نازله ای از قیامت است. قیامت، باطن رجعت، و رجعت نیز باطن ظهور است.
حافظ رحمه الله در بیانی ظریف و در توصیف اوضاع آشفته پیش از ظهور و در دوران غیبت و هجران از امام عجل الله تعالی فرجه الشریف چنین می سراید:
حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر ... کنایتی است که از روزگار هجران گفت
اینک با تبیین مختص مسأله معاد تا حدی که مورد نیاز این نوشتار بود، زمان آن رسیده است که با توجه به موضوع مأموریت پیامبران به تبیین رابطه معاد و مهدویت بپردازیم. به طور کلی در مورد فلسفه بعثت پیامبران به دو اصل اساسی در قرآن کریم و متون اسلامی اشاره شده است. هدف نخست و اساسی بعثت پیامبران چیزی نیست جز دستگیری از انسان دو بعدی و رساندن او از مرتبه اسفل سافلین به اعلی علیین که از آن به توحید و تزکیه تعبیر می نماییم. انسان با زندگی بر روی همین کره خاکی و با راهنمایی و راهبری انبیاء علیهم السّلام باید به مقام خلیفة اللهی که ویژه او است دست یابد. قرآن کریم در مورد این رسالت چنین می فرماید:
«لقد منّ الله علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلو علیهم آیاته و یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین [31] بی شک خداوند بر ایمان آورندگان منت گذاشت که در میانشان پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و ایشان را تزکیه کند و کتاب حکمت را بدیشان بیاموزد، اگرچه از پیش درگمراهی آشکاری بودند.»
امام خمینی رحمة الله علیه نیز با بیانی زیبا در این خصوص چنین می فرمایند:
«آنچه که شما ملت شریف و مجاهد برای آن بپا خاستید و دنبال می کنید و برای آن جان و مال نثار کرده و می کنید، والاترین و بالاترین و ارزشمندترین مقصدی است و مقصودی است که از صدر عالم در ازل و از پس این جهان تا ابد عرضه شده است و خواهد شد و آن مکتب الوهیت به معنی وسیع آن و ایده توحید با ابعاد رفیع آن است که اساس خلقت و غایت آن در پهناور وجود و درجات و مراتب غیب و شهود است و آن در مکتب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم به تمام معنی و درجات و ابعاد متجلی شده و کوشش تمام انبیاء عظام علیهم السّلام و اولیاء معظم علیهم السّلام برای تحقق آن بوده و راهیابی به کمال مطلق و جلال و جمال بی نهایت جز با آن میسر نگردد، آن است که خاکیان را بر ملکوتیان و برتر از آنان شرافت داده و آنچه برای خاکیان از سیر در آن حاصل می شود برای هیچ موجودی در سراسر خلقت در سرّ و علن حاصل نشود.» [32]
نکته ای که در اینجا شایان توجه می باشد این است که در جریان زندگی هر فرد بر روی زمین این سیر از خاک تا افلاک برای هر سالکی به طور جداگانه امکان دارد و شرایط پیرامونی اجتماعی و حکومتی تأثیری در اصل حرکت فردی ندارد. از همین رو است که بر این باوریم که شیعه ی امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بودن و از صحابه و یاران ایشان به شمار رفتن منوط به دوران ظهور نیست و حتی در صورت قابلیت می توان به محضر پرفیض امام در زمان غیبت رسید و بالاتر از آن، مأموریت هایی را نیز از آن وجود مقدس تلقی نمود. لذا از جهت امکان رشد فردی هیچ ستمی بر منتظران و کسانی که در دوران غیبت روزگار می گذرانند نرفته است و میان آنان و کسانی که حضور معصوم را در زمان حیات ایشان درک نموده اند هیچ تفاوتی نیست، بلکه چه بسیار کسانی که درک حضور معصوم برای آنان جز شقاوت به دنبال نداشت و چه بسیار کسانی که در زمان غیبت مقامی همانند مجاهدان در رکاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دارند. [33]
اما اگر ظهور امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را مقدمه حرکت جمعی انسان ها و رساندن آفرینش به روز قیامت بدانیم و این روز را نه روز آشفتگی جهانی که روز رسیدن انسانیت و انسان ها در کلیتشان به سرمنزل مقصود تعریف نماییم، لازمه این سلوک جمعی حکومتی فراگیر و جهانی و مبتنی بر عدل و قسط است که از ابتدای تاریخ همه تلاش های انبیاء در کنار هدایت انسان ها بر آن متمرکز بوده است و این همان اتفاقی است که در باور شیعی ما در آخرالزمان و به دست مبارک حضرت بقیه الله الاعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف به وقوع می پیوندد: حکومت جهانی اسلام. این چنین است که موضوع مهدویت و قیام آخرالزمان نه به عنوان یک اعتقاد کلامی و تاریخی شیعی، که به عنوان موضوع اصلی تاریخ بشر در مرکز دعوت پیامبران الهی قرار داده شده است. انبیاء آمده اند تا ضمن توجه دادن انسان ها به مراتب عالی سیر و سلوک و مکارم اخلاق، زمینه حکومت جهانی اسلام را در آخرالزمان فراهم نمایند.
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَ أَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَ الْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَ مَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ [34] ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند که چه کسی او و رسولانش را یاری می کند بی آنکه او را ببیند؛ خداوند قویّ و شکست ناپذیر است!»
امام خمینی رحمة الله علیه به عنوان یکی از مهمترین حلقه های این زنجیر به هم پیوسته که با انقلاب بزرگ خویش مفهوم حکومت جهانی اسلام را در پیش روی ما قرار داد، در خصوص این دو مأموریت پیامبران الهی علیهم السّلام چنین می فرماید:
«انبیاء هم که مبعوث شدند برای این مبعوث شدند که معنویات مردم را و آن استعدادها را شکوفا کنند که در آن استعدادها بفهمند به این که چیزی نیستیم و علاوه بر آن مردم را، ضعفاء را از تحت سلطه استکبار بیرون بیاورند. از اول انبیاء این دو شغل را داشته اند. شغل معنوی که مردم را از اسارت نفس خارج می کنند، از اسارت خودش خارج کنند (که شیطان بزرگ است) و مردم و ضعفاء را از گیر ستمگران نجات بدهند... این دو شیوه را به عیان در قرآن و سنت و در عمل خود رسول الله می بینیم. دعوت به معنویات الی حدی که بشر می تواند به او برسد و فوق او و بعد هم اقامه عدل.» [35]
این موضوع از خلال بررسی تاریخ زندگی و دعوت پیامبران به ویژه پیامبران اولوالعزم علیهم السّلام نیز به روشنی قابل برداشت است. در روایت است که عزم این بزرگواران مربوط به اقرار به اهل بیت علیهم السّلام تا مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف است. [36] در این صورت بایستی عزم و همت آنان را تلاش برای تهیه مقدمات حکومت جهانی اسلام تلقی نمود. از همین رو است که می بینیم در دوره هر کدام از این پیامبران اولوالعزم مرتبه ای از این حکومت محقق می شود. پس از پایان توفان و هبوط نوح علیهم السّلام، در روایت ذکری از «دولت نوحی» به میان آمده است. [37] همچنین در پایان دوره انبیاء منسوب به ابراهیم خلیل، یوسف پیامبر علیه السّلام به حکومت می رسد. خداوند در قرآن کریم [38] این حکومت را «تمکّن در زمین» نام نهاده که به نظر می رسد سطح آن بایستی از «دولت» که در زمان نوح نبی علیه السّلام محقق شد بالاتر باشد. همچنین قرآن کریم از زبان یوسف پیامبر علیه السّلام، این تمکن را بخشی از «مُلک» دانسته، که نشان می دهد [39] در آن تاریخ هنوز ملکی به طور کامل محقق نشده بوده است.
تحقق ملک در تاریخ انبیا مربوط می شود به پایان دوره موسوی که به موسای کلیم علیه السّلام به عنوان اولوالعزم سوم منسوب است و در ملک سلیمان نبی علیه السّلام، این برترین نوع حکومتی است که به تصریح قرآن کریم و درخواست سلیمان علیه السّلام [40] در پی تعلیم الهی در زمین تا پیش از ملک نهایی آخرالزمان واقع شده است. سرنوشت خاص عیسی علیه السّلام به عنوان اولوالعزم چهارم سبب شده است که پس از او نتوانیم انبیایی را به او نسبت دهیم، ضمن این که این پیامبر بزرگ همچنان در قید حیات بوده و از جمله کسانی خواهد بود که در آخرالزمان باز خواهند گشت. سرانجام، پیامبران اولوالعزم به گل سرسبد خلقت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم ختم می شوند، که ملک منسوب به ایشان مُلک آخرالزمان خواهد بود. واژه «مُلک» کمترین واژه ای است که می توان بر این حکومت عظیم اطلاق نمود. این واژه می تواند بیانگر حکومتی در زمین باشد که ضمن آبادسازی ظاهری زمین و دنیا، آن را برای اتصال به ملکوت آماده می کند. این ملک که در عالم ملکوت نیز استمرار خواهد داشت، دربرگیرنده دیگر واژه ها از جمله دولت، حکومت و تمدن می باشد. از این رو است که می توان با توجه به خاستگاه قرآنی آن، این واژه را مناسب ترین واژه برای بیان حکومت آخرالزمان دانست.
البته باید توجه داشت که استفاده از واژه ملک در قرآن کریم منحصر به حکومت انبیا نیست. نمرود در محاجه با ابراهیم علیه السّلام [41] و فرعون در محاجه با موسی علیه السّلام [42] در برابر مردم، خود را صاحب ملک دانسته اند. همچنین پادشاه مصر در زمان یوسف پیامبر علیه السّلام«مَلِک»خوانده شده است. [43] در برابر این گروه، در قرآن کریم، یوسف [44]، طالوت [45]، داود [46]، سلیمان [47]، و امت موسی [48] علیهم السلام دارای ملک معرفی شده اند که همگی مربوط به بنی اسرائیل هستند. در مورد حکومت داوود پیامبر علیه السّلام نیز دو تعبیر شدّ و استحکام بخشیدن به ملک [49] و خلافت در زمین [50] را علاوه بر این داریم. در یک مورد نیز تعبیر ملک عظیم [51] برای آل ابراهیم علیه السّلام بیان شده که به نظر می رسد تحقق کامل آن در آخرالزمان باشد.
از این رو در یک جمع بندی از موارد ورود این واژه در قرآن کریم می توان گفت استفاده از آن در مورد طواغیت و غیر پیامبران بر اساس ادعای ایشان یا مردم است، اما تثبیت و تأیید آن از طرف خداوند مربوط به حکومت انبیا علیهم السّلام و اولیای الهی است که در میان بنی اسرائیل محقق شده است. این ملک در میان بین اسرائیل از ملک ضعیف یوسف پیامبر علیه السّلام آغاز شده و در زمان طالوت کامل می شود. در زمان داوود پیامبر علیه السّلام، پدیده تشدید ملک را داریم که معنای دیگر خلیفة اللهی است. این ملک در زمان سلیمان پیامبر علیه السّلام به حدی می رسد که پس از او تا آخرالزمان برای هیچ کس سزاوار نیست. سرانجام ملک عظیم پیامبران علیهم السّلام، به دلیل تعمیم آن به آل ابراهیم و نه تنها آل اسحاق یا آل یعقوب، تعبیری است قرآنی از حکومت جهانی اسلام در آخرالزمان. این ملک که نمونه هایی از آن در زمان انبیای پیشین محقق شده است، بنابر آیات متعدد قرآن کریم مستند است به ملک الهی که محدوده آن آسمان ها و زمین است. [52] و این همان معنای اتصال ملک به ملکوت در آخرالزمان است که پیشتر بیان شد. در قیامت کبری نیز در آن هنگام که همه در برابر خداوند قرار می گیرند سخن از ملک است. [53]
اینک، با توجه به تقابل دو جریان حق و باطل و سرپرستی جریان باطل از سوی شیطان، طبیعی است که شیطان نیز بر اساس تبعیت باطل از حق، مأموریت و رسالت خویش را در مقابله با این دو مأموریت انبیا تعریف نماید. به نظر می رسد تاکنون در مورد مأموریت نخست شیطان یعنی گمراه نمودن انسان ها و دچار نمودن آنها به اسفل سافلین و زندگی خاکی تأمل قابل توجهی صورت گرفته باشد، اما باید بدانیم که شیطان رجیم، جنود و حزب را تنها برای این مأموریت نمی خواهد. او مأموریت دیگری نیز دارد که عبارت است از مقابله با تشکیل ملک عظیم آخرالزمان که البته یکی از راه های آن تلاش برای مستقر ساختن حکومتی جهانی و فراگیر از سوی حزب او است که از آن می توان به جهانی سازی شیطانی یا به بیان این نوشتار تمدن شیطانی تعبیر نمود. موضوع جهانی سازی در دوران معاصر در این چارچوب قابل تحلیل است.
در میان قسم هایی که شیطان برای مقابله با جریان حزب الله و هدایت انسان یاد کرده است قسمتی وجود دارد که می تواند برای اثبات بیشتر این مدعا مفید افتد:
«قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ [54] شیطان گفت که چون تو مرا گمراه کردی من نیز البته در کمین بندگانت در سرراه راست تو می نشینم.»
شیطان قسم خورد که در برابر صراط مستقیم می ایستد. این اصطلاح در سوره حمد به راه کسانی اطلاق می شود که خداوند به آنان نعمت داده ولی بر آنان غضب نکرده است. در مقابل این گروه کسانی هستند که خداوند به آنان نعمت داد، اما به دلیل ناسپاسی مورد غضب خداوند واقع شدند. تنها قومی که در قرآن کریم از آنها به این ویژگی یاد شده قوم بنی اسرائیل هستند که مأموریت داشتند تا دین خدا را جهانی سازند، اما به دام شیطان افتادند و به حزب او پیوستند. آیات دیگری در قرآن کریم این قوم و وابستگان به آنان را به عنوان مصداق روشن حزب شیطان معرفی می کند. [55] روایاتی [56] نیز در تأیید این نکته ذیل سوره حمد در تفاسیر گوناگون وارد شده است. همچنین روایاتی که صراط مستقیم را ولایت امیرالمؤمنین علیه السّلام معرفی می نماید [57]، می تواند دال بر همین معنی باشد.
نکته ای که در خصوص این دو مأموریت شیطان شایان توجه می نماید این است که به نظر می رسد فلسفه خلقت این موجود لعین با مأموریت دوم سازگاری بیشتری داشته باشد، اگرچه در خصوص انبیاء علیهم السّلام این مأموریت بسترساز مأموریت نخست پیامبران علیهم السّلام به شمار می رود. مؤید این مطلب روایاتی است که ذیل آیات مربوط به مهلت خواستن ابلیس آمده است:
«قَالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلَى یَوْمِ یُبْعَثُونَ قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ اِلی یَوْم الْوَقْتِ المَعلُومِ [58] ابلیس گفت ای پروردگارم! پس مرا تا روزی که مردم برانگیخته می شوند مهلت بده. خداوند فرمود: یقیناً تو از مهلت داده شدگانی تا یک وقت و روز معلوم.»
شیطان از خداوند مهلتی تا روز قیامت خواست، اما خداوند او را تا روز وقت معلوم مهلت داد. این روز در روایات، روز قیام قائم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم دانسته شده است. امام صادق علیه السّلام نقل شده است که در مورد این روز فرمودند:
«روز قیام قائم ما است. وقتی خداوند او را برانگیخته می کند در مسجد کوفه است. در آن وقت شیطان در حالی که با زانوهای خود راه می رود به آنجا می آید و می گوید: ای وای از خطر امروز! قائم پیشانی او را گرفته و گردنش را می زند. آن موقع روز وقت معلوم است که مدت او به آخر می رسد.» [59]
بر اساس این گروه آیات و روایات فلسفه وجودی شیطان با مستقر شدن ملک آخرالزمان به پایان می رسد و دیگر نیازی به حضور این موجود خبیث برای معنی دار شدن آفرینش نیست. اگر کارکرد شیطان تنها وسوسه برای مقابله با رشد و تعالی انسان بود، و برای او مهم نبود که این انسان ها در آخرالزمان در زمین حکومتی جهانی تشکیل دهند یا نه، پس از استقرار این حکومت نیز می بایست به کارشکنی های خود ادامه دهد. اما با از میان رفتن شیطان در روز وقت معلوم در می یابیم که از لحاظ نظام آفرینش کارکرد او تا این روز به پایان می رسد. توجه به این مأموریت شیطان می تواند تحول قابل ملاحظه ای در مطالعات مربوط به دوران معاصر ایجاد نماید.
البته در این جا یک نکته شایسته تذکر و تأمل بیشتر می نماید و آن این که این دو هدف و مأموریت چه در مورد انبیا علیهم السّلام و چه در مورد شیطان، دو مفهومی نیستند که در عرض یکدیگر مطرح شوند. همان گونه که گذشت، هدف دوم به عنوان بستری برای تحقق هدف نخست مطرح شده است و به هر حال مأموریت اصلی هر دو گروه در نهایت محقق ساختن یا مقابله با هدف نخست یعنی رساندن انسان به اعلی علیین است. در خصوص اهمیت مأموریت دوم شیطان این گونه است که شیطان نقش زمینه سازی این مأموریت را به خوبی می داند و در واقع تمام تلاش خود را به کار می بندد تا این مقدمه مهم و سرنوشت ساز شکل نگیرد. اما با محقق شدن، آن، تمام امیدها و تلاشهای شیطان یکسره نقش بر آب می شود. و از همین رو است که در این روز فریاد «وای از خطر امروز» سر می دهد. این موضوع اهمیت و نقش تشکیل ملک جهانی اسلام را در فرایند تعالی انسان و جریان معاد گوشزد می کند.
قسمت قبلی این مقاله : تبیین رابطه معاد و مهدویت و مأموریت شیطان (1)
تنظیم : www.vaezoon.ir
به نقل از : www.harfeakhar.com
[27] سوره هود، آیه 61: وَ إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِیبٌ مُجِیبٌ : و به سوى قوم «ثمود»، برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: « اى قوم من ! خدا را پرستش کنید، که معبودى جز او برای شما نیست! اوست که شما را از زمین آفرید، و آبادی آن را به شما واگذاشت! از او آمرزش بطلبید، سپس به سوی او بازگردید، که پروردگارم (به بندگان خود) نزدیک، و اجابت کننده (خواسته های آنها) است!»
[28] سوره آل عمران، آیه 133: وَ سَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ : و براى نیل به آمرزشى از پروردگار خود، و بهشتى که پهنایش [به قدر] آسمانها و زمین است [و] براى پرهیزگاران آماده شده است، بشتابید.
سوره حدید، آیه 21: سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ : به پیش تازید برای رسیدن به مغفرت پروردگارتان و بهشتی که پهنه آن مانند پهنه آسمان و زمین است و برای کسانی که به خدا و رسولانش ایمان آورده اند؛ آماده شده است، این فضل خداوند است که به هر کس بخواهد می دهد؛ و خداوند صاحب فضل عظیم است.
[29] سوره زمر، آیه 67:وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ السَّمَاوَاتُ مَطْوِیَّاتٌ بِیَمِینِهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا یُشْرِکُونَ : و خدا را آن چنان که باید به بزرگى نشناخته اند، و حال آنکه روز قیامت زمین یکسره در قبضه [قدرت] اوست، و آسمانها درپیچیده به دست اوست او منزّه است و برتر است از آنچه [با وى] شریک مى گردانند.
سوره ابراهیم، آیه 48: یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاوَاتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ : روزى که زمین به غیر این زمین، و آسمانها [به غیر این آسمانها] مبدل گردد، و [مردم] در برابر خداى یگانه قهار ظاهر شوند.
[30] برای نمونه می توان متذکر این احادیث شد:
قال ابوعبدالله جعفر بن محمد علیه السّلام، اللّیل إثنا عشر ساعة، و النهّار إثنا عشر ساعة، و الشّهور إثنا عشر شهرا، و الأئمة إثنا عشر إماما، و النّقباء إثنا عشر نقیبا، و إنّ علیّا ساعة من إثنی عشر ساعة و هو قول الله عز و جلّ: بَل کذَّبُوا بِالسَّاعةِ وَ اعْتَدْنَا لِمَنْ کَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِیرا (الإنصاف فی النص عی الإئمة ع با ترجمه رسولی محلاتی، متن عربی، ص 114)
نعمانی در کتاب غیبت از ابی صامت از حضرت صادق علیه السّلام روایت می کند که فرمود: شب دوازده ساعت است، و روز دوازده ساعت، و ماه ها دوازده ماه، و امامان دوازده امام، و نقیبان (زمامداران بنی اسرائیل) دوازده نقیبند، و به درستی که علی علیه السّلام ساعتی است از دوازده ساعت، و این است گفتار خدای تعالی: «بلکه تکذیب کردند ساعت را و آماده کردیم برای آنکه تکذیب کند ساعت را آتشی سوزان».
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرِ قَالَ سَاَلْتُ سَیِّدِی الْصَّادِقَ ع هَلْ لِلْمَامُوُرِ الْمُنْتَظَرِ الْمَهْدِیِّ ع مِنْ وَقْتٍ مُوَقَتٍ یِعْلَمُهُ النَّاسُ فَقَالَ حَاشَ للهِ اَنْ یُوَقِّتَ ظُهُورَهُ بِوَقْتٍ یَعلَمُهُ شِیعَتُنَا قُلْتُ یَا سَیِّدی وَ لِمَ ذَاکَ قَالَ لِاَنَّهُ هَوَ السَّاعَةُ الَّتِی قَالَ اللهُ تَعَالَی یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ اَیَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ اِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبَّی لَا یُجَلِّیهَا لِوَقْتِها اِلَّا هوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْاَرْضِ الْاَیَةَ وَ هُوَ السَّاعَةُ الَّتِی قَالَ اللهُ تَعَالَی یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ اَیَّانَ مُرْسَاهَا وَ قَالَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ لَمْ یَقُلْ اِنَّها عِنْدَ اَحَدٍ وَ قَالَ فَهَلْ یَنْظُرُونَ اِلَّا السَّاعَةِ اَنْ تَاتِیَهُمْ بَغْتَهً فَقَدْ جَاءَ اشْراطُها الْایَةَ وَ قَالَ اقْتَربَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرَ وَ قَالَ مَا یُدرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَکُونُ قَرِیباً-یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِینَ لَا یُوْمِنُونَ بِهَا وَ الَّذِینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْهَا وَ یَعْلَموُنَ اِنَّهَا الْحَقُّ الا اِنَّ الَّذِیِنَ یُمَارُونَ فِی السَّاعَةِ لَفِی ضَلالٍ بَعِیدٍ قُلْتُ فَمَا مَعْنِی یُمَارُونَ قَالَ یَقُولُونَ مَتَی وُلِدَ وَ مَنْ رَایَ وَ اَیْنَ یَکُونُ وَ مَتَی یَظْهَرُ وَ کُلُّ ذَلِکَ اسْتِعْجَالاً لِاَمْرِ اللهِ وَ شَکَّاً فِی قَضَائِهِ وَ دُخُولَاً فِی قُدْرَتِهِ اوُلئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوالدُّنْیَا وَ اِنَّ لِلْکَافِرینَ لِشَرِّ مَآبٍ قُلْتُ اَفَلَا یُوَقَّتُ لَهُ وَقْتٍ فَقَالَ یَا مُفَضَّلُ لا اُوَقِّتُ لَهُ وَقْتَاً وَ لَا یُوَقَّتُ لَهُ وَقْتٌ اِنَّ مَنْ وَقَّتَ لِمَهْدِیِّنَا وَقْتَاً فَقَدْ شَارِکَ اللهَ تَعَالَی فِی عِلْمِهِ وَ ادَّعَی انَّهُ ظَهَرَ عَلَی سِرِّهِ وَ مَا للهُ مِنْ سِرِّ اِلَّا وَ قْد وَقَعَ اِلَی هَذاالْخَلْقِ الْمَعْکُوُسِ الضِّالِّ عَنِ اللهِ الرَّاغِبِ عَنْ اَوْلِیَاءِ اللهِ وَ مَا لِلهِ مِنْ خَبَرٍ اِلَّا وَ هُمْ اَخَصُّ بِهِ لِسِرِّهِ وَ هُوَ عِنْدَهُمْ وَ اِنَّمَا الْقَیَ اللهُ الَیْهِمْ لِیَکُونَ حُجَّهً عَلَیْهِمْ قَالَ الْمُفَضَّلُ یَا مَوْلَایَ فَکَیْفَ بَدْءُ ظُهُورِ الْمَهْدِیِّ ع وَ اِلَیْهِ التَّسْلِیِمُ قَالَ ع یَا مُفَضَّلُ یَظْهَرُ ِفِی شُبْهَهِ لِیَسْتَبِینَ فَیَعْلُوَ ذِکْرُهُ وَ یَظْهَرُ اَمْرُهُ وَ یُنَادَی بِاِسْمِهِ وَ کُنْیَتِهِ وَ نَسَبِهِ وَ یَکْثُرُ ذَلِکَ عَلَی اَفْوَاهِ الْمُحِقِّینَ وَ الْمُبْطِلینَ وَ الْمُوَافِقِینَ وَ الْمُخَالِفین (بحارالانوار الجامعة لدرر أخبارالائمة الاطهار، ج53، ص 2-3)
از مفضل بن عمر روایت شده است که گفت: از آقایم حضرت صادق علیه السّلام پرسیدم: آیا مأموریت مهدی منتظر وقت معینی دارد که باید مردم بدانند کی خواهد بود؟ فرمود: حاشا که خداوند وقت ظهور او را طوری معین کند که شیعیان ما آن را بدانند. عرض کردم: آقا برای چه؟ فرمود: زیرا وقت ظهور او همان ساعتی است که خداوند می فرماید:
یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا؛ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّی لاَ یُجَلِّیهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لاَ تَأْتِیکُمْ إِلاَّ بَغْتَةً و نیز این همان ساعتی است که خداوند فرمود: یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَةِ أَیَّانَ مُرْسَاهَا و هم فرموده: إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ یعنی: علم آن وقت فقط در نزد خداست و در آیه دیگر فرمود: فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جَاءَ أَشْرَاطُهَا و نیز فرمود: اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ و هم فرمود: مَا یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَةَ قَرِیبٌ یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِهَا وَ الَّذِینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْهَا وَ یَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلاَ إِنَّ الَّذِینَ یُمَارُونَ فِی السَّاعَةِ لَفِی ضَلاَلٍ بَعِیدٍ. عرض کردم: معنی «یمارون» چیست؟ فرمود: یعنی مردم می گویند قائم کی متولد شده و کی او را دیده، و حالا کجاست و چه وقت آشکار می شود؟ اینها همه عجله در امر خدا و شک در قضای الهی و دخالت در قدرت اوست اینان کسانی هستند که دردنیا زیان می برند و پایان بد از آن کافران است.
عرض کردم: آیا وقتی برای آن تعیین نشده؟ فرمود: ای مفضل! نه من وقتی بر آن معین می کنم و نه وقتی برای آن تعیین شده است! هر کس برای ظهور هدی ما وقت تعیین کند، خود را در علم خداوند شریک دانسته (و بناحق) ادعا کرده که توانسته است بر اسرار خدا آگاهی یابد! در صورتی که خداوند هر سری دارد برای این مخلوق که از خدا و اولیاء خدا برگشته اند واقع شده است، هر خیری خدا داشته باشد اختصاص به بندگانش دارد که باید به آن برسند. زیرا که خداوند همه وقت با بندگانش است. آن اسرار که به آنها می دهد برای این است که بر آن ها حجت باشد.
مفضل گفت: در وقت ظهورش چگونه است؟ فرمود: ای مفضل! او در وضع شبهه ناکی آشکار می شود، تا اینکه امرش روشن شود و «نامش بالا رود و کارش آشکار گردد، و نام و کنیه و نسبش برده شود، و آوازه او در زبان پیروان حق و باطل و موافقین و مخالفین زیاد برده می شود؛ تا اینکه به واسطه شناختن او حجت بر مردم تمام شود. به علاوه ما داستان ظهور او را برای مردم نقل کرده ایم و نشان داده ایم و نام و نسب و کنیه او را برده و گفته ایم که: او همنام جدش پیغمبر خدا و هم کنیه اوست تا مبادا مردم بگویند که اسم و کنیه و نسب او را نشناختیم، به خدا سوگند کار او بواسطه روشن شدن نام و نسب و کنیه اش که بر زبان های مردم بالا گرفته، متحقق می شود. بطوری که آنها را برای یکدیگر بازگو می کنند. همه اینها برای اتمام حجت بر آنهاست. آنگاه همان طور که جدش وعده داده، خداوند او را ظاهر می گرداند قوله تعالی: هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ یعنی: خداوند نماینده خود را با هدایت و دین حق می فرستد تا او را بر تمام ادیان غالب گرداند هر چند مشرکان نخواهند. دین مهدی دین اسلام است. مفضل گفت: آقا تأویل«لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ »چیست؟ (یعنی چگونه امام زمان بر همه ادیان غالب می شود) حضرت فرمود: تأویل آن این آیه است: وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلِّهُ لِلَّهِ : یعنی چندان از مشرکان بکشید که دیگر فتنه ای در میان نباشد و همه دین برای خدا باشد. ای مفضل بخدا قسم! اختلاف را میان ملل و ادیان برمی دارد و همه دینها یکی می شود چنان که خدا فرموده: إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلاَمُ و هم فرموده: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلاَمِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ یعنی هر کس دینی جز دین اسلام را بپذیرد هرگز از وی پذیرفته نمی شود و او در عالم آخرت از زیانکاران خواهد بود...
قال الله تعالی فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جَاءَ أَشْرَاطُهَا و قال سبحانه السَّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَ السَّاعَةُ أَدْهَى وَ أَمَرُّ و قال الله تعالی أَنَّ السَّاعَةَ آتِیَةٌ لاَ رَیْبَ فِیهَا وَ خَطَبَ رَسُولُ اللهِ ص فَقَالَ اَصْدَقُ الْحَدِیثِ کِتَابُ اللهِ وَ اَفْضَلُ الْهَدْیِ هَدْیُ اللهِ وَ شَرُّ الْاُمُوُرِ مُحْدَثَاتُهَا وَ کُلُّ بِدْعَهٍ ضَلَالَةُ فَقَامَ اِلَیْهِ رَجُلٌ وَ قَالَ یَا رَسُولَ اللهِ مَتَی السَّاعَةُ فَقَالَ مَا الْمَسْئُولُ بِاَعْلَمِ بِهَا مِنَ السَّائِلِ لَا تَاتِیَکُمْ اِلَّا بَغْتَهً فَقَالَ فَاعْلِمْنَا اَشْرَاطَهَا فَقَالَ لَا تَقُومُ السَّاعَهَ حَتَّی یُقْبِضَ الْعِلْمُ وَ تَکْثُرَ الزَّلازِلُ وَ تَکْثُرَ الْفِتَنِ وَ یَظْهَرَ الْهَرْجُ وَ الْمَرْجُ وَ تَکْثُرَ فِیکُمُ الْاَهْوَاءُ وَ یُخَرِّبُ الْعَامِرُ وَ یُعْمَرَ الْخرَابُ وَ یَکوُنَ خَسْفٌ بِالْمَشْرِقِ وَ خَسْفٌ بِالْمَغْرِبِ وَ خَسْفٌ بِجَزِیرَهِ الْعَرَبِ وَ تَطْلُعَ الشَّمسَ مِنْ مَغْرِبَها وَ تَخْرُجَ الدَّابَهِ وَ یَظْهَرُ الدَّجَالِ وَ یَنْتَشَر یَاجوُجِ وَ مَاْجُوجُ وَ ینْزِلَ عِیسیَ ابْنُ مَریَمَ فَهُنَاکَ تَاتِی رِیِحُ مِنْ جِهَةِ ِالْیَمَنِ اَلْیَنُ مِنْ الْحَرِیرِ فَلَا تَدَعُ اَحَدَاً فِیهِ مِثْقالُ ذَرَّهٍ مِنَ الِایمانِ اِلَّا قَبْضْتهُ وَ اِنَّهُ لَا تَقُومُ السَّاعَةُ عَلَی الْاَشْرارِ ثُمَّ تَاتِی نَارٌ مِنْ قَبْلِ عَدْنٍ تَسُوقُ سَائِرَ مَنْ عَلَی الْارْضِ تَحْشُرُهُمْ قَالُوُا فَمَتَی یَکوُنُ یَا رَسُولَ اللهِ قَالَ اِذَا دَاهَنَ قُرَّاوُکُمْ اَمَرَاءَکُمْ وَ عَظَّمْتُمْ اَغْنِیَاءُکُمْ وَ اهَنْتُمْ فُقَراءکُمْ وَ ظَهَرَ فِیکُمُ الْغِنَاءُ وَ فَشَا الزِّنَاءُ و عَلَا الْبِنَاءُ وَ تَغَنَّیْتُمْ بِالْقُرْانِ وَ ظَهَرَ اَهْلُ الْبَاطِلِ عَلَی اَهْلِ الْحَقِّ وَ قُلِ الْاَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیُ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اُضِیَعَتِ الصَّلَواتُ وَ اتُّبِعَتِ الشَّهَواتُ وَ مِیلَ مَعَ الْهوَی وَ قُدِّمَ اُمَراءُ الْجَوْرِ فَکانُوا خَوَنَةَ وَ الْوُزَراءُ فَسَقَهً وَ ظَهَرَ الْحِرْصُ فِی الْقُرَّاءِ وِ النِّفَاقُ فِی الْعُلَمَاءِ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَنْزِلُ بِهِمُ الْبَلاءُ مَعَ اَنَّهُ مَا تَقَدَّسَتْ اُمَّهٌ لَا یَنْتَصِرُ لِضِعیفِهَا مِن قَوِیِّهَا تُزَخْرَفُ الْمَسَاجِدُ وَ تُذْهَبُ بِالْمَصَاحِفِ وَ تُعْلَی الْمَنَابِرُ وَ تَکْثُرُ الصُّفُوفُ وَ تَرْتَفِعُ الضَّجَّاتُ فِی الْمَسَاجِد وَ تَجْتَمِعُ الْاَجْسَادُ وَ الْاَلْسُنُ مُخْتَلِفَةُ وَ دِیْنُ اَحَدِهِمْ لُعْقَهٌ عَلَی لِسَانِهِ اِنْ اُعْطِیَ شَکَرَ وَ اِنْ مُنِعَ کَفَرَ لَا یَرْحَمُونَ صَغیِراً وَ لَا یُوَقِّرُونَ کَبِیراً یَسْتَاثِرُونَ اَنْفُسَهُمْ تُوطَا حَریمُهُمْ وَ یَجُوروُنَ فِی حُکْمِهِمْ یَحْکُمُ عَلَیْهِمْ الْعَبیِد َوَ تَمْلِکُهُمُ الصَّبِیان ِوَ تُدَّبَرُ اُمُورَهُمُ النَّساءُ تَتَحَلَّی الذُّکُورِ بِالذَّهَبِ وَ الْفِضَّهِ وَ یَلْبَسُونَ الْحَریِرَ وَ الدِّیبَاجَ وَ یَسْبُونَ الْجَوارِیَ وَ یَقْطَعُونَ الْارْحَامَ وَ یُخَیِفوُن َالسَّبیلَ وَ یَنْصِبوُنَ الْعَشَّارِینَ وَ یُجَاهِدُونَ الْمُسْلِمینَ وَ یُسْالِمُون الْکافِرینَ فَهُناکَ یَکْثُرُ الْمَطَرُ وَ یَقِلُّ النَّباتُ وَ تَکْثُرُ الْهَزَّاتُ وَ یَقِلُّ العُلَمَاءُ وَ یَکْثُرُ الْاُمَراءُ وَ یَقِلُّ الْاُمَناءُ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَنْحَسِرُ الْفُراتُ عَنْ جَبَلٍ مِنْ ذَهَبٍ فَیَقْتَتِلُ النَّاسُ عَلَیْهِ فَیُقْتَلُ مِنْ المِائَهِ تِسْعَهٌ وَ تِسْعوُنَ وَ یَسْلَمُ وَاحِدٌوَ قَالَ رَجُلٌ صَلِّی بِنَا رَسُولُ اللهِ ص مَنْ غَلَسٍ فَنَادَی رَجُلٌ مَتَی السَّاعَة یَا رَسُولَ اللهِ فَزَجَرَهُ حَتَّی اِذَا اَسْفَرْنَا رَفَعَ طَرْفَهُ اِلَی السَّماءِ فَقَالَ تَبَارَکَ خَالِقُهَا وَ وَاضِعُهَا وَ مُمَهِّدَهَا وَ مُحَلِّیهَا بِالنَّبَاتِ ثُمَّ قَالَ ایُّهَا السَّائِلُ عَنِ السَّاعَهِ تَکُونُ عِنْدَ خُبْثِ الْاُمَرَاءِ وَ مُدَاهَنَهِ الْقُرَّاءِ وَ نِفَاقَ الْعُلَمَاءِ وَ اَذَا صَدَّقَتْ اُمَّتِی بِالنُّجُومِ وَ کُذِّبَتْ بِالْقَدَرِ ذَلِکَ حِینَ یَتَّخذُونَ الاَمَانَهَ مَغْنَمَاً وَ الصَّدَقَةَ مَغْرَماً وَ الْفَاحِشَهِ اَبْاحَةً وَ الْعِبَادَةَ تَکَبُّرَاً وَ اِسْتِطَالَهِ عَلَی الَّناسِوَ قَالَ ص وَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتِّی یَکُونَ عَلَیْکُمْ اُمَرَاءُ فَجَرَهٌ وَ وُزَرَاءُ خَوَنَهٌ وَ عُرَفَاءُ ظَلَمَهٌ وَ قُرَّاءُ فَسَدةُ وَ عُبَّادٌ جُهَّالٌ یَفْتَحُ اللهُ عَلَیهِمْ فَتْنَهٌ غَبْراءَ مُظْلِمَهً فَیَتیهُونَ فِیهَا کَما تَاهَتِ الْیَهُودُ فَحِینَئذٍ یُنْقَضُ الاِسلامُ عُرْوَهً عُرْوَهً یُقالُ اللهُ الله (إرشاد القلوب الی الصواب، ج1، ص 67-68)
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خطبه ای بیان فرمود، در ضمن آن خطبه فرمود: بدرستی که نیکوترین گفتار کتاب خدا قرآن است و بهترین هدایت هدایت و راهنمائی خداوند است، بدترین چیزها بدعتی است که در دین پیدا شود و هر بدعتی هم ضلالت و گمراهی است، پس مردی عرض کرد یا رسول الله چه وقت است ساعت قیامت؟ فرمود: سؤال شونده در این خصوص آگاه تر از سؤال کننده نیست. نمی آید شما را مگر ناگهان و بپا نمی شود قیامت مگر آن زمانی که عمل نکنند مردم باحکام دین، و لغزش های مردم زیاد گردد، و فتنه ها و آشوب زیاد شود، و ناامنی پیدا شود، و خراب کنند مردم آنچه را که باید آباد نمایند (و آن دین و آخرت است) و آباد کنند آنچه را که باید خراب نمایند (و آن بدعت و دنیا است)، و در آن وقت خسوفی در مشرق و خسوفی در مغرب واقع می شود، و طلوع می کند آفتاب از مغرب و پیدا می شود دابّة الارض، و خروج می کند دجّال، و پراکنده می شوند بعالم یأجوج و مأجوج، و نازل می شود عیسی بن مریم (از آسمان چهارم) پس باد تندی (فتنه و آشوب) از یمن می وزد که باقی نمی گذارد برای کسی ذرّه ئی از ایمان، بدرستی که بپا نمی شود ساعت قیامت مگر بر مردمان و شرور، پس آتشی در عدن پیدا شود که تمام بلاد را فرا گیرد. عرض کردند چه وقت است آن؟ فرمود: زمانی که برخلاف دستور الهی عمل نمودند امراء و حکام شما، و بزرگ شمردید اغنیاء را برای ثروت آنها تعظیم نمودید آنها راه، و اهانت کردید بفقراء و ظاهر و آشکارا شد بین شما غنا و آوازه خوانی، و شایع شد زنا کردن، و بالا بردید عمارات را (که چندین طبقه بر روی هم ساختید) و قرآن را به آواز غنا خواندید، و تظاهر و خودنمائی کردند اهل باطل بر اهل حق، و کم شد أمر به معروف و نهی از منکر، و ضایع کردید نماز را، و پیرو هوای نفس و شهوات شدید، و پیش قدم شدند امراء جور، و خیانت کردند بر مردم، و وزراء فاسق شدند، و ظاهر شد حرص و طمع در آبادیها، و آشکار گردید نفاق بین دانشمندان، و مساجد خود را زینت کردید و به طلا نقش ها کشیدند و در آن اطفال و بی سوادان بر منبر رفتند، و زبان های مختلف بهم مخلوط شد، و ترحم بر اطفال صغیر ننمودند، و احترام به پیرمردان نگذاردند، و در حکم ظلم و جور نمودند، و کارها را زنان بدست گرفتند، و مردان لباس های ابریشمی و دیباج و طلا بافت پوشیدند، و قطع رحم کردند، و راهها را ناامن ساختند، و باجگیران را منصوب نمودند، و با مسلمانان جنگیدند و آنها را تسلیم کفّار نمودند، پس در این هنگام است که بلا بر آنان نازل می شود و باران بسیار می بارد و لیکن کم می شود نباتات و میوه جات، و زیاد می گردند جاهلان و کم می شوند علماء و بسیار می گردند امراء ظالم و کم می شوند امناء(أمین مردم) پس در این زمان است که پیدا می شود نزدیکی فرات معدنی که بواسطه آن مردم بسیار کشته می شوند که حتی از هر صد نفر نود و نه نفر کشته می شود و یک نفر سالم می ماند...
[31] سوره آل عمران، آیه 164
[32] صحیفه امام، ج21، ص 449؛ وصیتنامه، متن، ص 88؛ جهاد اکبر، ص 6
[33] عنْ ابیِ حَمْزَهَ الثُّمَالِیَّ عَنْ ابِی خَالِدٍ الْکابُلِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع قالَ تَمْتَدُّ الْغَیْبةُ بِوَلِیِّ اللهِ الثَّانِی عَشَرَ مِنْ اوْصیاءِ رَسُولِ اللهِ ص و الاَئِمَّهِ بَعْدَهٌ یا أبَا خَالِدٍ اِنَّ اهْلَ زَمَانِ غَیْبَتِهِ الْقائِلُونَ بِاِمَامَتِهِ المُنْتَظِرُونَ لِظُهُورِهِ اَفْضَلُ اَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ لِاَنَّ اللهَ تَعَالَی ذِکْرُهُ اَعْطَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ و الاَفْهَامِ و المْعْرِفَهِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَیْبَهُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَهِ المُشاهدَةِ وَ جَعَلَهُمْ فِی ذلِکَ الزَّمانِ بِمَنْزِلَةِ المُجاهدینَ بَیْنَ یَدیْ رَسُولِ اللهِ ص بالسَّیفِ اُولئکَ المُخْلِصُونَ حَقّاً وَ شِیعَتُنا صِدْقاً وَ الدُّعاةُ الِی دینِ اللهِ سِرّاً وَ جَهْراً وَ قالَ ع اِنْتِظارُ الفَرَجِ مِنْ اعظَمِ الفَرَجَ (الإحتجاج علی أهل اللجاج، ج2، ص 318؛ بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج52، ص 122)
امام زین العابدین علیه السلام فرمود: غیبت به وسیله دوازدهمی از جانشینان رسول خدا و امامان بعد از او ممتد می شود. ای ابوخالد مردم زمان او که معتقد به امامت وی می باشند و منتظر ظهور او هستند، از مردم تمام زمان ها بهترند، زیرا خداوند عقل و فهمی به آنها داده که غیبت در نزد آنها حکم مشاهده را دارد! خداوند آنها را در آن زمان مثل کسی می داند که با شمشیر در پیش روی پیغمبر (علیه دشمنان دین) پیکار کرده اند، آنها مخلصان حقیقی و شیعیان راستگوی ما هستند که مردم را بطور آشکار و نهان بدین خدا می خوانند. و هم فرمود: انتظار فرج بزرگترین فرج است.
[34] سوره حدید، آیه 25
[35] صحیفه امام، ج17، ص527
[36] روی الثقة علی بن ابراهیم بإسناده إلی أبی جعفر ع فی قول الله وَ لَقَد عَهِدْنا الَی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً قال عهد إلیه فی محمد و الأئمه من بعده ص فترک و لم یکن له عزم فیهم أنهم هکذا و إنما سموا اولوالعزم لأنه عهد إلیهم فی محمد و أوصیائه من بعده و القائم ع و سیرته فأجمع عزمهم أن کذلک و الإقرار به (علل الشرایع، ج1، ص 122)
از حضرت ابی جعفر علیه السّلام نقل کرده که آن جناب در ذیل فرموده خداوند: وَ لَقَد عَهِدْنا الَی آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً (ما با آدم عهدی بستیم و در آن عهد او را استوار و ثابت قدم نیافتیم) فرمودند: خداوند متعال با آدم علیه السّلام راجع به حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم و ائمه بعد از آن حضرت علیه السّلام عهدی بست ولی آدم آن عهد را ترک نمود و عزمی از خود نشان نداد که دلالت کند بر این که اقرار دارد محمّد و آل محمّد آن طوری که هستند می باشند و اساساً اولوالعزم به کسانی گفته می شود که راجع به مقام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اوصیاء آن حضرت علیه السّلام و حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف و سیره آن جناب و این که این حضرت اولیاء مطلق حقّ تعالی هستند با آنها عهد بسته شده و التزام داده اند که به این مقام اقرار کرده و عزمشان را استوار نمایند.
[37] امام صادق علیه السّلام فرمود: اِنَّ فِی صاَحِبِ هَذَا الْامْرِ سُنَناً مِنَ الاَنْبیَاءِ عَلَی نَبِیِّنَا وَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ سُنَّهُ مِنْ نُوحٍ وَ هُوَ طُولُ عُمُرِهِ وَ ظُهُورُ دَوْلَتِهِ وَ بَسْطُ یَدِهِ فِی هَلَاکِ اعْدائِهِ (الخرائج و الجرائح، ج2، ص 936)
در صاحب امر-علیه السّلام-سنّتهایی است از پیامبران، سنّتی از «نوح» است و آن طول عمرش و ظهور دولتش و بازبودن دستش در از بین بردن دشمنانش می باشد.
[38] سوره یوسف، آیه 21: وَ قَالَ الَّذِی اشْتَرَاهُ مِنْ مِصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَکْرِمِی مَثْوَاهُ عَسَى أَنْ یَنْفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ وَ لِنُعَلِّمَهُ مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ وَ اللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ
و آن کس که او را از مصر خریده بود به همسرش گفت : «نیکش بدار، شاید به حال ما سود بخشد یا او را به فرزندى اختیار کنیم. » و بدین گونه ما یوسف را در آن سرزمین مکانت بخشیدیم تا به او تأویل خوابها را بیاموزیم، و خدا بر کار خویش چیره است ولى بیشتر مردم نمى دانند.
آیه 56:وَ کَذلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْضِ یَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَیْثُ یَشَاءُ نُصِیبُ بِرَحْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ وَ لاَ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ : و بدین گونه یوسف را در سرزمین [مصر] قدرت دادیم، که در آن، هر جا که مى خواست سکونت مى کرد. هر که را بخواهیم به رحمت خود مى رسانیم و اجر نیکوکاران را تباه نمى سازیم.
[39] سوره یوسف، آیه 101: رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ : «پروردگارا، تو به من بهره ای از ملک دادی و از تعبیر خوابها به من آموختى. اى پدیدآورنده آسمانها و زمین، تنها تو در دنیا و آخرت مولاى منى مرا مسلمان بمیران و مرا به شایستگان ملحق فرما.»
[40] سوره ص، آیه 35: قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ هَبْ لِی مُلْکاً لاَ یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ : گفت: «پروردگارا، مرا ببخش و مُلکى به من ارزانى دار که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد، در حقیقت، تویى که خود بسیار بخشنده اى.»
[41] سوره بقره، آیه 258: أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَ اللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ : آیا از [حالِ] آن کس که چون خدا به او پادشاهى داده بود [و بدان مى نازید، و] با ابراهیم درباره پروردگارش محاجّه [مى]کرد، خبر نیافتى؟ آن گاه که ابراهیم گفت: «پروردگار من همان کسى است که زنده مى کند و مى میراند.» گفت: «من [هم] زنده مى کنم و [هم] مى میرانم.» ابراهیم گفت: «خدا[ىِ من] خورشید را از خاور برمى آورد، تو آن را از باختر برآور.» پس آن کس که کفر ورزیده بود مبهوت ماند. و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمى کند.
[42] سوره زخرف، آیه 51: وَ نَادَى فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یَا قَوْمِ أَ لَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی أَ فَلاَ تُبْصِرُونَ : و فرعون در [میان] قوم خود ندا درداد [و] گفت: «اى مردم [کشور] من، آیا پادشاهى مصر و این نهرها که از زیر [کاخ هاى] من روان است از آنِ من نیست؟ پس مگر نمى بینید؟
[43] سوره یوسف، آیه 43: وَ قَالَ الْمَلِکُ إِنِّی أَرَى سَبْعَ بَقَرَاتٍ سِمَانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَ سَبْعَ سُنْبُلاَتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ یَابِسَاتٍ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی رُؤْیَایَ إِنْ کُنْتُمْ لِلرُّؤْیَا تَعْبُرُونَ : و پادشاه [مصر] گفت: «من [در خواب] دیدم هفت گاو فربه است که هفت [گاو] لاغر آنها را مى خورند، و هفت خوشه سبز و [هفت خوشه] خشکیده دیگر. اى سران قوم، اگر خواب تعبیر مى کنید، درباره خواب من، به من نظر دهید.»
[44] سوره یوسف آیه 101:رَبِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَ عَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ : پروردگارا، تو به من بهره ای از ملک دادى و از تعبیر خوابها به من آموختى. اى پدیدآورنده آسمانها و زمین، تنها تو در دنیا و آخرت مولاى منى مرا مسلمان بمیران و مرا به شایستگان ملحق فرما.
[45] سوره بقره آیه 246-248: أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکاً نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُوا قَالُوا وَ مَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَ أَبْنَائِنَا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (246) وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً قَالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (247) وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسَى وَ آلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلاَئِکَةُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (248) : آیا از [حال]سران بنى اسرائیل پس از موسى خبر نیافتى آن گاه که به پیامبرى از خود گفتند: «پادشاهى براى ما بگمار تا در راه خدا پیکار کنیم»، [آن پیامبر] گفت: «اگر جنگیدن بر شما مقرر گردد، چه بسا پیکار نکنید.» گفتند: «چرا در راه خدا نجنگیم با آنکه ما از دیارمان و از [نزد] فرزندانمان بیرون رانده شده ایم. پس هنگامى که جنگ بر آنان مقرر شد، جز شمارى اندک از آنان، [همگى] پشت کردند، و خداوند به [حالِ] ستمکاران داناست. (246) و پیامبرشان به آنان گفت: «در حقیقت، خداوند، طالوت را بر شما به پادشاهى گماشته است.» گفتند: «چگونه او را بر ما پادشاهى باشد با آنکه ما به پادشاهى از وى سزاوارتریم و به او از حیث مال، گشایشى داده نشده است؟» پیامبرشان گفت: «در حقیقت، خدا او را بر شما برترى داده، و او را در دانش و [نیروى] بدن بر شما برترى بخشیده است، و خداوند پادشاهى خود را به هر کس که بخواهد مى دهد، و خدا گشایشگر داناست.» ( 247) و پیامبرشان بدیشان گفت: «در حقیقت، نشانه پادشاهى او این است که آن صندوقِ [عهد] که در آن آرامش خاطرى از جانب پروردگارتان، و بازمانده اى از آنچه خاندان موسى و خاندان هارون [در آن] بر جاى نهاده اند در حالى که فرشتگان آن را حمل مى کنند به سوى شما خواهد آمد. مسلماً اگر مؤمن باشید، براى شما در این [رویداد] نشانه اى است.»
[46] سوره بقره، آیه 251: فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشَاءُ وَ لَوْ لاَ دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِینَ : پس آنان را به اذن خدا شکست دادند، و داوود، جالوت را کشت، و خداوند به او پادشاهى و حکمت ارزانى داشت، و از آنچه مى خواست به او آموخت. و اگر خداوند برخى از مردم را به وسیله برخى دیگر دفع نمى کرد، قطعاً زمین تباه مى گردید. ولى خداوند نسبت به جهانیان تفضّل دارد.
[47] سوره بقره، آیه 102: َ اتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَ مَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَ لکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ مَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَ مَارُوتَ وَ مَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ مَا هُمْ بِضَارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَ لاَ یَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَ لَبِئْسَ مَا شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ : و آنچه را که شیطان ها در سلطنت سلیمان خوانده [و درس گرفته] بودند، پیروى کردند. و سلیمان کفر نورزید، لیکن آن شیطان ها به کفر گراییدند که به مردم سحر مى آموختند. و [نیز از] آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابِل فرو فرستاده شده بود [پیروى کردند]، با اینکه آن دو [فرشته] هیچ کس را تعلیم [سحر] نمى کردند مگر آنکه [ قبلاً به او ] مى گفتند: «ما [وسیله] آزمایشى [براى شما] هستیم، پس زنهار کافر نشوى.» و[لى] آنها از آن دو [فرشته] چیزهایى مى آموختند که به وسیله آن میان مرد و همسرش جدایى بیفکنند. هر چند بدون فرمان خدا نمى توانستند به وسیله آن به احدى زیان برسانند. و [خلاصه] چیزى مى آموختند که برایشان زیان داشت، و سودى بدیشان نمى رسانید. و قطعاً [یهودیان] دریافته بودند که هر کس خریدار این [متاع] باشد، در آخرت بهره اى ندارد. وه که چه بد بود آنچه به جان خریدند - اگر مى دانستند.
سوره ص، آیه 35: قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ هَبْ لِی مُلْکاً لاَ یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ : گفت: پروردگارا، مرا ببخش و مُلکى به من ارزانى دار که هیچ کس را پس از من سزاوار نباشد، در حقیقت، تویى که خود بسیار بخشنده اى.
[48]سوره مائده، آیه 20: وَ إِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ اذْکُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنْبِیَاءَ وَ جَعَلَکُمْ مُلُوکاً وَ آتَاکُمْ مَا لَمْ یُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعَالَمِینَ : و [یاد کن] زمانى را که موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من، نعمت خدا را بر خود یاد کنید، آن گاه که در میان شما پیامبرانى قرار داد، و شما را پادشاهانى ساخت، و آنچه را که به هیچ کس از جهانیان نداده بود، به شما داد.»
[49]سوره ص، آیه 20: وَ شَدَدْنَا مُلْکَهُ وَ آتَیْنَاهُ الْحِکْمَةَ وَ فَصْلَ الْخِطَابِ : و پادشاهیش را استوار کردیم و او را حکمت و کلامِ فیصله دهنده عطا کردیم.
[50] سوره ص، آیه 26: یَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لاَ تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَاب : اى داوود، ما تو را در زمین خلیفه [و جانشین] گردانیدیم پس میان مردم به حقّ داورى کن، و زنهار از هوس پیروى مکن که تو را از راه خدا به درکند. در حقیقت کسانى که از راه خدا به در مى روند، به [سزاى] آنکه روز حساب را فراموش کرده اند عذابى سخت خواهند داشت.
[51] نساء، آیه 54: أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْنَاهُمْ مُلْکاً عَظِیماً : بلکه به مردم، براى آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده رشک مى ورزند در حقیقت، ما به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت دادیم، و به آنان ملکى بزرگ بخشیدیم.
[52] این تعبیر در 20 آیه از قرآن به کار رفته است، برای نمونه ر.ک: سوره بقره، آیه 107؛ آل عمران، آیه 189؛ مائده، آیه 17 و 18و...
[53] سوره غافر، آیه 16: یَوْمَ هُمْ بَارِزُونَ لاَ یَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْهُمْ شَیْ ءٌ لِمَنِ الْمُلْکُ الْیَوْمَ لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ : آن روز که آنان ظاهر گردند، چیزى از آنها بر خدا پوشیده نمى ماند. امروز فرمانروایى از آنِ کیست؟ از آنِ خداوند یکتاى قهّار است.
[54] سوره اعراف، آیه 16
[55] سوره مجادله، آیه 19: اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلاَ إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُونَ
[56]امَّا قَولُهُ اِهْدنَا الصِّراطَ المُسْتَقیمَ فَذَلِکَ الطَّریقُ الوَاضَحُ مَنْ عَمِلَ فِی الدُّنیاً صَالِحاً فَانَّهُ یَسْلُکُ عَلَی الصِّرَاطِ الَی الجَنَّهِ وَ امَّا قَوْلُهُ صِراطَ الَّذینَ انْعَمْتَ عَلَیْهِم فَتِلْکَ النِّعْمَةُ الَّتِی انْعَمَهَا اللهُ عَزَّ وَ جلَّ عَلَی مَنْ کانَ قَبْلَنا مِنَ النَّبییَّنَ وَ الصِّدیقینَ فَنَسألُ رَبَّنَا اَنْ یُنْعِمَ عَلَیْنا وَ امَّا قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ غَیرِ المَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ فَاولئکَ الْیَهُود بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللهِ کُفْرَا فَغَضِبَ عَلَیْهِمْ فَجَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الخَنازِیرَ فَنَسألُ اللهُ تَعالیَ ان لا یَغْضَبَ عَلَیْنَا کَمَا غَضِبَ عَلَیْهِمْ (إرشاد القلوب الی الصواب، ج2، ص 266)
حضرت علی علیه السّلام فرمودند: اهدنا الصِّراطَ المُستَقِیمَ یعنی: این است راه روشن و کسی که در دنیا عمل شایسته کند، بر راه راست قرار گرفته است و صِراطَ الَّذِینَ انعَمتَ عَلَیهِم یعنی: نعمتی که پیش از ما به انبیاء و صدیقین داد. و ما با این جمله از او می خواهیم که به ما هم بدهد و غَیرِالمَغضُوبِ عَلَیهِم یعنی: نه راه کسانی که به جای شکر کفران نعمت خدا کردند و لذا برخی به میمون تبدیل شدند و برخی به خوک، و اینک از خدا می خواهیم که چون آنان بر ما خشم نورزد و اما وَلا الضَّالَّینَ یعنی: تو و امثالت ای پرستنده صلیب، پس از عیسی گمراه شده اید، ما از خدا می خواهیم که چون شما گمراه نگردیم.
عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ زَیْدٍ بْنِ اَسْلَمَ، عَنْ ابیهِ فِی قَوْلٍ اللهِ تَعَالَی صِراطَ الَّذینَ انْعمْتَ عَلَیهِمْ قالَ: النَّبیُّ وَ مَنْ مَعَهُ وَ عَلِیُّ بنُ اَبی طالبٍ وَ شِیعتُهُ. (شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج1، ص 85)
پدرم گفت: آن صراط نبی صلی الله علیه و آله و سلم و پیروانش و همچنین صراط علی علیه السّلام و شیعیانش است که خدای منّان به آنان نعمت هدایت را عنایت فرمود.
[57]عِیسَی عَن اَبی عَبْدِ اللهِ فِی قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ اهْدِنَا الصِّراطَ المُستَقیمَ قالَ هُوَ امِیرُ الْمُوْمِنینَ ع وَ مَعْرِفَتُهُ وَ الدَّلیِلُ عَلی انَّ امیرُ المُوْمِنینَ ع قَولُهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ انَّهُ فِی اُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلیُّ حَکیمٌ وَ هُوَ امیرُالمُومِنینَ ع فی امِّ الکِتابِ فی قَولِهِ اهْدناَ اصِّراطَ المُسْتَقیمِ (بحارالانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الاطهار، ج24، ص 12)
فرمود منظور امیرالمؤمنین و معرفت اوست دلیل بر اینکه مراد امیرالمؤمنین است این آیه است: وَ اِنَّهُ فِی اُمِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیِّ حَکیمٌ که امیرالمؤمنین علیه السّلام در ام الکتاب (فاتحه الکتاب) ذکر شده یعنی همان اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُستَقیمَ.
عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ زَیْدٍ بْنِ اَسْلَمَ، عَنْ ابیهِ فِی قَوْلٍ اللهِ تَعَالَی صِراطَ الَّذینَ انْعمْتَ عَلَیهِمْ قالَ: النَّبیُّ وَ مَنْ مَعَهُ وَ عَلِیُّ بنُ اَبی طالبٍ وَ شِیعتُهُ (شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج1، ص 85)
پدرم گفت: آن صراط نبی صلی الله علیه و آله و سلم و پیروانش و همچنین صراط علی علیه السّلام و شیعیانش است که خدای منّان به آنان نعمت هدایت را عنایت فرمود.
[58] سوره حجر، آیه 38-36
[59] اِسحَاقَ بْنِ عَمَّارِ قالَ سَالتُهُ عَنْ اِنظَارِ اللهِ تَعَالِی اِبْلیسَ وَقْتاً مَعْلُوماً ذَکَرَهُ فِی کِتابِهِ فَقالَ فَانَّکَ مِنَ المُنْظَرینَ اِلی یَوْمِ الْوَقْتِ المَعْلُومِ-قالَ الْوَقْتُ المَعْلُومُ یَوْمُ قِیامِ الْقَائِمِ فَاذاً بَعَثَهُ اللهُ کانَ فِی مَسْجِدِالْکُوفَهِ وَ جَاءَ اِبْلیسُ حَتَّی یَجْثُوَ عَلی رَکْبَتیْهِ فَیَقُولُ یاَ وَیْلَاهُ مِنْ هَذاَ الْیَوْمِ فَیَاخُذُ بِنَاصِیَتِهِ فَیَضْرِبُ عُنُقَهُ فَذلِکَ یَوْمُ الْوَقْتِ المَعْلُومِ مُنْتَهَی أجَلِهِ (بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الائمه الأطهار، ج52، ص 377).
منبع: همایون، محمد هادی؛ تاریخ تمدن و ملک مهدوی، تهران: نشر دانشگاه امام صادق (ع) و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، چاپ اول1390.
نویسنده: دکتر محمدهادی همایون