این زیارت یکی از سرمایه های بزرگ شیعه است. در زمان امام هادی(ع) جامعه شیعه تا حدی رشد یافته بود که می توانست این گونه معارف را درک کند و همچنین امامت دو امام خردسال را با وجود علمای بزرگی که در جهان تشیع بود، بپذیرد و هیچ انشعابی در دوره امام جواد و امام هادی(ع) رخ ندهد.
مرحوم علامه مجلسی، در شرح فارسی ای که بر کتاب مرحوم صدوق نوشته اند، ضمن شرح زیارت جامعه کبیره، مطلبی را بیان می کنند که در روضه المتقین نیز آمده است. ایشان می فرمایند: «28 سال قبل که برای زیارت امیرالمؤمنین(ع) به نجف مشرف شده بودم، برای این که زیارت همراه با ارتباط باطنی و درونی باشد، ابتدا ریاضتی برای خود مقرر کردم تا انسی پیدا کنم. لذا، روزها در مقام صاحب الزمان(عج) که در بیرون نجف هست، به سر می بردم و ریاضت سنگینی را انجام می دادم و شب ها به حرم می آمدم و در آنجا بیتوته می کردم. ده روزی به این منوال گذشت. تحولی در من پیدا شد و این ریاضت ها ثمر داد. بعد از آن بیشتر معتکف بودم و شب ها پروانه وار دور ضریح حضرت(ع) می چرخیدم و طواف می کردم و گاهی هم در رواق عمران بیتوته می کردم. در دوره ای که در رواق عمران بودم، چیزی شبیه حالات مکاشفه به من دست داد و در آن حال، دیدم که در کنار روضه عسکریین هستم؛ یعنی در کنار قبر مقدس امام هادی و امام عسکری(ع) قرار دارم. دیدم بر روی قبر آن وجود مقدس، پوششی سبز است که از نظر طول و عرض و ارتفاع، رفیع و بزرگ است. وجود مقدس امام زمان(عج) به این صندوق تکیه داده بودند. من به حالت مداحی شروع به خواندن زیارت جامعه، خطاب به ایشان نمودم. وقتی زیارت تمام شد، فرمودند: زیارت بسیار خوبی است. به قبر مقدس امام هادی(ع) اشاره کردند. عرض کردم: آقا این از جد شماست. فرمودند: بله. سپس فرمودند: داخل شو! داخل شدم. بعد فرمودند: نزدیک شو و الطافی به من فرمودند و این حالت از من برداشته شد. وقتی این حالت بر من عارض شد، گویا میل من از زیارت نجف تبدیل به میل به زیارت امام زمان(عج) گردید. لذا، فردا و پس فردای آن روز عازم سامرا شدم.»
ایشان می فرمایند: آن چه در حالت خواب دیده بودم، تماماً در بیداری اتفاق افتاد. بنابراین از منظر ایشان، سندش همان مشاهده و دیداری است که ایشان در بیداری داشتند. از این رو حضرت(ع) تأیید فرمودند که این زیارت از جد مطهرشان است.
در این زیارت می خوانیم:
«خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَارا فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ جَعَلَ صَلاتَنَا [صَلَوَاتِنَا] عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلايَتِكُمْ طِيبا لِخَلْقِنَا [لِخُلُقِنَا] وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً [بَرَكَةً] لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا»[1]
این فراز نورانی، مشتمل بر چند مطلب است. یکی، توجه به نورانیت ائمه هدات معصومین(ع) و خلقت آن هاست که در قرآن مجید و روایت ائمه معصومین(ع) فراوان مورد توجه و بررسی قرار گرفته است. هم چنین مورد بحث قرار گرفتن خلقت و شئون نورانی ائمه(ع)، اشاره به اهمیت موضوع دارد و نباید در این زمینه غفلت شود. گر چه مرتبه ای از نورانیت ائمه معصومین(ع) و احکام نورانی آنها، جزء اسرار پوشیده و مکتومی است که بر غیر خودشان آشکار نمی شود.
در روایت هست که«إِنَّ أَمْرَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا يَحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِيٌّ مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَانِ»[2] این سه دسته هم در روایات دیگری به عنوان حاملین ولایت معرفی شدند. می فرماید: این سه دسته، یعنی ملائکه مقرب و انبیای مرسل و عباد ممتحن هم نمی توانند ولایت ما را تحمل کنند، که این امر ناظر به همان مرتبه نورانیتی است که اختصاص به خود آن ها دارد.
علامه مجلسی(ره) در شرح زیارت جامعه کبیره، ذیل این تعبیر«وَ الْأَمَانَةُ الْمَحْفُوظَةُ»[3] مي فرمایند: «یکی از معانی امانت محفوظه این است که حقیقت ولایت آن ها برای احدی قابل درک و حمل نیست.» لذا، امانتی نزد خودشان است که آن را فقط باید به امام بعدی تحویل دهند. امکان این وجود ندارد که این امانت به دیگری منتقل بشود.
خداوند می فرماید:
«إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها»
[4]
«خدای متعال به شما فرمان می دهد که امانات را به اهلش برگردانید و به غیر آن ندهید.»
این امانت باید محفوظ بماند تا به اهلش داده شود و اگر به غیر اهلش مرجوع شد، خیانت محسوب می شود. مخاطب این آیه اهل بیت(ع) هستند. این امانت، امانت ولایت است که احدی تحمل آن را ندارد و اهل بیت(ع) مأموریت دارند که آن را به امام بعدی منتقل کنند.
در روایات هست که در این امر احدی دخالت ندارد.انتقال امانت به صاحبش تکلیفی است که از طرف خدای متعال معین شده است؛ یعنی امام، جز با تعیین خدای متعال معین نمی شود و امانت ولایت باید به او تحویل داده شود. بنابراین، ولایت مرتبه ای از امانت الهی و نزد امام(ع) است که به امام بعدی تحویل داده می شود.
در قرآن مجید، در آیات متعددی شئون نورانیت ائمه(ع) مورد توجه قرار گرفته است. همه صفات حمیده از ایمان تا سایر اوصاف که از فروع ایمان اند، همه به نور تعریف شدند. باطن آن ها به جز نور چیز دیگری نیست. ایمان، نوری است که از قلب به اعضا و جوارح می رسد. یقین، زهد، هدایت و علم، نور است. این در روایات اصول کافی و غیر آن ملاحظه شده و همه این صفات به این نورانیت ها وابسته است و از فروع نورانیت ولیّ الله هستند. این مطلب در حدیث نورانی عقل و جهل به خوبی تبیین شده که از غرر معارف اهل بیت(ع) است. لذا، حضرت(ع) فرمودند:
«اعْرِفُوا الْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ وَ الْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا»
[5]
«اگر به مقام معرفت عقل برسید و جهل و جنود را بشناسید، در می یابید که همه صفات حمیده از صفات نورانی و جنود نبی اکرم(ص) هستند و احدی متصف به این صفات نمی شوند مگر این که شعاع نورانیت نبی اکرم(ص) در وجود او تجلی کند.»
حقیقت طهارت و پاکی که در فرازهای بعدی این زیارت آمده بیانگر نورانی شدن به ولایت آن ها است.
مقام تطهیر و تنویر، هم سنگند. طهارت با نورانیت واقع می شود. انسان برای اینکه مطهّر گردد بایستی متحقق به نور ولیّ خدا شود. نورانیت ولیّ خدا و درک این منزلت، تنها طریقی برای درک حقایق باطنی و نورانیت ها است.
سلمان نقل می کند که حضرت(ع) فرمود:
«لَا يَسْتَكْمِلُ أَحَدٌ الْإِيمَانَ حَتَّى يَعْرِفَنِي كُنْهَ مَعْرِفَتِي بِالنُّورَانِيَّةِ»
[6]
«کمال ایمان تنها با درک معرفت و نورانیت وجود مقدس ولیّ الله الاعظم امیرالمؤمنین(ع) ممکن است.»
این فراز از زیارت هم با توجه به خلقت نورانی ائمه(ع) آغاز می شود:
«خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ»
[7]
«خدای متعال شما را از انواری آفرید و بر گرد عرش خود قرار داد.»
وجود اهل بیت(ع) انوار محیط به همه خلقت است. این انوار هم دو گونه در کلمات بزرگان تبیین شده است. بعضی فرمودند: مقصود از انوار، نورانیت ائمه هدات معصومین(ع) است که متعدد می باشند. در ادامه می خوانیم:«أَنَّ أَرْوَاحَكُمْ وَ نُورَكُمْ وَ طِينَتَكُمْ وَاحِدَةٌ»[8] در این حال چهارده نور هستند.
بعضی دیگر از مفسرین به نکته دقیقی اشاره کردند و فرمودند: «مقصود از این انوار، انوار مختلفی است که تجلیات آن انوار از تجلیات آستان معصومین(ع) است.»
در حدیث «عقل و جهل»، همه صفات حمیده از جمله زهد، عدالت، توکل، رضا، جود، ایمان، خیر از انواری هستند که خدای متعال به نبی اکرم(ص) عطا کرده است. لذا، فرمودند: مقصود از انوار، تجلیات مختلف انوار الهی است. هر خیر و کمالی که در ائمه(ع) است، به این انوار باز می گردد. البته روایات بسیاری در این زمینه آمده است.
فراز دوم زیارت جامعه کبیره این است که،
«حَتَّى مَنَّ بِكُمْ عَلَيْنَا فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ»
[9]
«خدای متعال بر ما منت گذاشت و شما را در دسترس ما و در خانه هایی قرار داد که اجازه داده، یاد الهی در آن خانه ها زنده شود و رفعت پیدا کنند تا دست ما به شما برسد.»
هرچند از معارف نورانی اهل بیت(ع) استفاده می شود، اما نمی توان به باطن مقام نورانیت آن ها دسترسی یافت.
امام رضا(ع) امامت را این گونه توصیف می کنند:
«الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ»
[10]
«امام، مثل خورشیدی است که وقتی طلوع می کند، همه عالم روشن می شود و هیچ دستی به خورشید راه پیدا نمی کند.»
نازله انوار خورشید هست که بساط ما را نورانی می کند. امام(ع) در یک مرتبه رفیعی قرار دارد. سپس خدای متعال این انوار را تنزل و در بیوتی قرار داده تا ما به این نور دسترسی پیدا بکنیم و با استضائه به این نور، سیر درجات انوار واقع شود. در اینجا بیوت به خانه ها و مشاهد مشرفه آن ها تفسیر شده است. همه آن ها جان های نورند. مراتب وجودی آن ها بیوت خدای متعال است. این نور تا تنزل پیدا نکند، امکان روشن شدن آن ها و برخورداری از آن ها نیست.
«وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا».
[11]
خدا دو چیز به ما عطا کرده است. یکی، صلوات بر شما و دیگری، ما را مختص ولایت شما قرار داد. ما واجد ولایت شما شدیم. به تعبیر دیگر، شما سرپرستی ما را بر عهده گرفتید و ولیّ ما شدید. خدا این دو چیز را به ما عطا کرد. گوارایی و پاکی خلقت ما و پاکی جان و گوارایی طینت ما.
در این عبارت نکاتی نهفته است. یکی این که، ناپاکی هایی که ممکن است وجود انسان را فرا بگیرد، چه نوع ناپاکی هایی هستند و ریشه آنها کدام است؟ حقیقت طهارت چیست و چگونه است که ولایت و صلوات بر آن ها، موجب طهارت و رفع ناپاکی ها و تزکیه انسان می شود؟
معنای صلوات در روایات فراوان آمده است و مخصوص به زیارت جامعه کبیره نیست. از وجود مقدس امام هشتم(ع) نقل است که فرمودند:
«مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى مَا يُكَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فَلْيُكْثِرْ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»
[12]
«اگر کسی عاجز است که کاری انجام دهد تا کفاره گناهان او باشد، زیاد صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد.»
صلوات همه گناهان را ویران می کند و به طور کلی از بین می برد.
در روایتی ذیل این آیه شریفه«إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليماً»[13] حضرت(ع) فرمودند: «صلوات خدا بر نبی اکرم(ص)، پاک دانستن نبی اکرم(ص) و تزکیه اوست.» راوی سؤال کرد: یابن رسول الله(ص)، تزکیه خدا یعنی چی؟ فرمودند: «خدای متعال حضرت را مبرا کرده است. در وجود پاک و نورانی نبی اکرم(ص) نقایصی نیست.» بعد از حضرت سؤال کرد که معنای صلوات ما بر حضرت(ص) چیست؟ فرمودند: «معنای صلوات شما بر حضرت(ص) این است که حضرت(ص) را از هر نقصی مبرا بدانید؛ درصورتی که مخلوقات به آن دچارند.» اگر مبرا دانستید، اهل صلوات اید. اگر مبرا ندانستید، اهل صلوات نیستید. پس باطن صلوات، نوعی معرفت و عهد با نبی اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) است. در روایت دیگری ایشان فرمودند: «حقیقت صلوات، تجدید عهدی است که در عالم میثاق اتفاق افتاده است.»
مرحوم محدث قمی در سفینه النجاة، روایت بسیار لطیفی را حسب امر از تفسیر امام حسن عسکری(ع) نقل می کند که، حضرت(ص) از وجود مقدس امیرالمؤمنین(ع) دعوت به محاسبه می کنند که خودتان را محاسبه کنید. وقتی روز می گذرد، حساب کنید و ببینید آیا امروز به یاد خدا بودید؟ خدا را حمد کردید؟ به مؤمنی کمک کردید؟ پشت سرش از او حمایت کردید؟ بعد از وفاتش جای او را در میان اولادش پر کردید؟ اگر این خیرات از شما سر زد، خدا را شکر و اگر این خیرات را نداشتید و بدی از شما سر زد، استغفار کنید.»
حضرت فرمودند:
«وَ إِنْ ذَكَرَ مَعْصِيَةً أَوْ تَقْصِيراً اسْتَغْفَرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَزَمَ عَلَى تَرْكِ مُعَاوَدَتِهِ وَ مَحَا ذَلِكَ عَنْ نَفْسِهِ بِتَجْدِيدِ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ»
[14]
بنابراین، باید استغفار کند و بنا بگذارد که به بدی رجوع نکند و آن گناه را پاک کند.
«وَ عَرْضِ بَيْعَةِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى نَفْسِهِ وَ قَبُولِهَا وَ إِعَادَةِ لَعْنِ شَانِئِيهِ وَ أَعْدَائِهِ وَ دَافِعِيهِ عَنْ حُقُوقِهِ»
[15]
از نو بیعت حضرت(ص) را به خودش عرضه کند و بپذیرد. گویا هر گناهی خروج از بیعت و عهدی است که ما داشتیم.
خداوند می فرماید:
«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَبَنىِ ءَادَمَ أَن لَّا تَعْبُدُواْ الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكمُ ْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ وَ أَنِ اعْبُدُونىِ هَاذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ»
[16]
حقیقت صراط، ولایت ولیّ الله است و پیمانی از شما نگرفتند که از محیط ولایت خارج نشوید. هر گناهی که از انسان سر بزند، خارج از دایره آن عهد است که نتیجه آن این است که انسان عهدش را با ولایت ولیّ الله شکسته است. لذا، در بعضی روایات هست، انسانی که مشغول گناه است، ایمانش از او سلب می شود. از این رو، باید عهدش را با ولیّ خدا از نو عرضه و تجدید و لعن ها و برائت های خودش را از نو باید اعاده کند. به خاطر این که هر گناه نو، ورود به حوزه دشمنان است.
در روایت می خوانیم:
«نَحْنُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ وَ مِنْ فُرُوعِنَا كُلُّ بِرٍّ وَ عَدُوُّنَا أَصْلُ كُلِّ شَرٍّ وَ مِنْ فُرُوعِهِمْ كُلُّ قَبِيحٍ وَ فَاحِشَةٍ»
[17]
آثار هر گناهی، ورود به محیط ولایت ائمه جور و دشمنی با امیرالمؤمنین(ع) است. لذا، خروج از عهد ولایت به شمار می آید و باید بیعت را تجدید و لعن ها را هم از نو تکرار کند، تا اثر گناه از بین برود. از این رو، گناه با صلوات و تجدید بیعت و تکرار لعن ها و برائت ها، پاک می شود. بعد می فرمایند:«فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَسْتُ أُنَاقِشُكِ فِي شَيْ ءٍ مِنَ الذُّنُوبِ مَعَ مُوَالَاتِكِ أَوْلِيَائِي وَ مُعَادَاتِكِ أَعْدَائِي»[18]
بد بودن گناه به خاطر تولّی به ولایت ائمه جور و خروج از دایره ولایت ولیّ الله است. باطن گناه همین است. لذا، صلوات تجدید عهد است و موجب رفع ذنوب می شود.
در روایتی دیگر آمده که حضرت فرمودند: «اگر کسی ده صلوات بر نبی مکرم اسلام(ص) و آل او بفرستد، خدای متعال و ملائکه صد صلوات بر او می فرستد و اگر صد صلوات بفرستد، خدا و ملائکه هزار صلوات بر او می فرستند.»
این مضمون در روایات متعددی، گاهی بیش از این هم آمده است. در بعضی روایات هست که اگر کسی یک صلوات بفرستد، هزار صلوات بر او می فرستند، ولی ذیل این روایت نکته خاصی است.
حضرت استشهاد به این آیه نورانی کردند که خدای متعال می فرماید:
«هُوَ الَّذي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»
[19]
«خدا و ملائکه بر شما صلوات می فرستند که با این صلوات شما را از ظلمت ها و تاریکی ها، به سمت نور ببرند.»
خداوند در آیه شریفه دیگری می فرمایند:
«اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»
[20]
«خدا سرپرستی مؤمنین را ـ آن هایی که ولایت خدا و اولیایش را قبول کردند ـ به عهده می گیرد و آن ها را از ظلمات به سمت نور می برد.»
در روایتی ابن ابی یعفور به حضرت عرض کرد: آقا، بعضی دوستان شما را می بینیم که اهل صدق و امانت و وفا نیستند ولی دشمنان شما این چیزها را دارند.
حضرت غضب ناک نگاه کردند و فرمودند: «کسی که دنبال امامی می رود که خدا معین نکرده، دین ندارد. حتی اگر اعمال ظاهری اش خوب باشد. کسی که دنبال چنین امامی می رود، باید سرزنش شود.» عرض کردم: آقا این ها سرزنش نمی شوند؟ حضرت به این آیه قرآن تمسک کردند و فرمودند:
«يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ مِنْ ظُلُمَاتِ الذُّنُوبِ إِلَى نُورِ التَّوْبَةِ»
در روایت دیگری از وجود مقدس موسی بن جعفر(ع) نقل می کنند که به ایشان عرض شد: آقا، بعضی شیعیان شما اهل شرب خمر هستند. گناهان مهلکی انجام مي دهند و ما از این ها تبرّی می جوییم. فرمود: «نه، از فعلشان تبری بجویید، نه از خودشان.» عرض کردند: بگوییم فاسقا. فرمود: «نگویید فاسقا. این ها فاسق العمل هستند.» بعد فرمود: «خدای متعال این ها را پاک می کند ولو با سختی جان کندن، تا اینکه پاک شده از دنیا بیرون بروند.»
کسی که موالات دارد، پاک می شود و با ناپاکی وارد بهشت نمی شود. بهشت دار ولایت امیرالمؤمنین(ع) و پاکی هاست. هیچ صفت رذیله و ناپاکی وارد بهشت نمی شود، ولی خدای متعال این ها را پاک سپس وارد بهشتش می کند. ابواب دیگر می فرماید: بی موالاتی در شیعه نیست، ولی درصورت وجود آن، گناهانش را با ولایت تطهیر می کند.
خدای متعال، مؤمن را با نور نبی اکرم(ص) و ائمه هدات معصومین(ع) نورانی می کند. صلوات ما موجب می شود که خدای متعال ما را از ظلمت ولایت اولیای طاغوت و از ظلمت گناهان که از فروع آن هاست، به سمت نور و ولایت اولیای الهی می برد. صلوات از زوایای مختلف، تجدید عهد به شمار می آید. با این تجدید عهد، خدای متعال ما را از ظلمات گناهان می رهاند.
حقیقت ولایت عین حقیقت توحید است. همه ناپاکی ها، ناشی از شرک اند. حضرت ذیل آیه«سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً»فرمود:
«يُطَهِّرُهُمْ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ سِوَى اللَّهِ»
[21]
«آن ها را از غیر خدا پاک می کند.»
شراب طهور، چیز عجیبی است. شراب طهور، شرابی است که از آستان ولایت ولیّ الله جاری است، مثل حوض کوثر، مثل رجب که همچون نهر، جاری در باطن عالم رجبیون است. ولیّ الله ساقی این نهر است.
روایت نورانی دیگری نیز از علی ابن ابراهیم است:
«فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا يُشْرِكْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً قَالَ لَا يَتَّخِذْ مَعَ وَلَايَةِ آلِ مُحَمَّدٍ غَيْرَهُمْ وَلَايَتُهُمُ الْعَمَلُ الصَّالِحُ»
[22]
«فَمَنْ أَشْرَكَ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ فَقَدْ أَشْرَكَ بِوَلَايَتِنَا وَ كَفَرَ بِهَا»
[23]
کسی که شرک در توحید داشته باشد، شرک در ولایت دارد. از ولایت امیرالمؤمنین(ع) به جز توحید چیز دیگری صادر نمی شود. اگر کسی کاملاً تحت ولایت بود، حتماً موحد تام به شمار می آید. هر نوع شرکی برای خروج از ولایت امیرالمؤمنین(ع)، شرک در ولایت است. امکان درک توحید جز با ولایت آن ها ممکن نیست. پاک شدن انسان، بیرون رفتن از ولایت غیر و ظلمات و به نور توحید رسیدن همگی اینها به خاطر تولّی به ولایت الهی میسر می شود. ولی در طرف دیگر، خروج از ولایت ولیّ الله شرک محسوب می شود. هرکس به همان اندازه که از ولایت ولیّ الله خارج می شود، مشرک است. حتی اگر آن شرک، شرک خفی باشد.
توحید ناب، محصول ولایت ناب است. لذا، در روایات هست که توحید، حقیقت طهارت است و جز با ولایت ائمه(ع) محقق نمی شود.
گفته شده است:«إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا»[24] مقام مخلصین، مقام توحید ناب، فقط مخصوص چهارده نفر است. هر کس به مقام توحید برسد، با تولّی به ولایت آن ها بوده است. نمی توان به راحتی حقیقت امتحان اولیاء و بلای آن ها را درک نمود. آن چه ما از تجلیات مصیبت شان می فهمیم، در حد ادراکات خودمان هست والا باطن مصیبت آن ها چیز دیگری است.
دوره امامت امام هادی و امام عسکری(ع) دوره بسیار سختی بوده است. دوره اقتدار کامل بنی عباس و دوره فشار جدی بر علوییون به خصوص بر وجود مقدس ائمه هدات معصومین(ع) است. این امامان بزرگوار بار تکلیف الهی را با تمام سختی ها، به بهترین وجه به منزل رساندند و به عهد الهی وفا کردند.
مورخین نوشتند: در مراسم تشیع جنازه وجود مقدس امام هادی(ع) و نماز بر جنازه مطهر حضر(ع)، بنی هاشم، اعم از علوییون و عباسیون حضور پیدا کردند و با احترام بدن را برداشتند. این مصیبت به حدی سنگین بود که وجود مقدس امام عسکری(ع) به هیئتی ظاهر شدند که بعضی حضرت را سرزنش کردند. دشمنان حضرت(ع) با سر برهنه و لباسی که گویا گریبان چاک کرده بودند، در مراسم تشییع وجود مقدس امام هادی(ع) حضور پیدا کردند. نماز بر وجود مقدس آن حضرت(ع) خوانده شد و حضرت به حسب ظاهر، با احترام به خاک سپرده شدند. ولی همه می دانند که امام سجاد(ع)، بدن مطهر پدرشان را که در بیابان کربلا روی زمین افتاده بود و آفتاب بر بدن مطهر می تابید، بعد از سه یا هفت روز دفن کردند. بعد از آن که همه بدن ها به خاک سپرده شد. حضرت(ع) فرمودند: «یک بوریا بیاورید.» حصیر نیم سوخته ای آوردند و بدن مقدس، مطهر و قطعه قطعه شده سیدالشهداء را روی حصیر گذاشته و داخل قبر نهادند؛ در این حال دیدند که حضرت از قبر بیرون نمی آیند؛ دیدند که حضرت لب را به رگ های بریده وجود مقدس سیدالشهدا(ع) گذاشتند و فرمودند:
«فإنّ الدنيا بعدك مظلمة، والآخرة بنورك مشرقة»[25]
«شما رفتید، گرچه آخرت با نور شما نورانی شد، ولی ما را در تاریکی فراغ خودتان گذاشتید.»
سرانجام حضرت(ع) از قبر بیرون آمدند و روی قبر را پوشاندند و یک جمله ای روی قبر مبارک نوشتند که دل شیعه را تا قیامت می سوزاند:
«هذا قبر الحسين بن عليّ بن أبي طالب الذي قتلوه عطشاناً غريباً»[26]
حجةالاسلام والمسلمین میرباقری
[1] . مفاتيح الجنان، شیخ عباس قمی، ص 547
[2] . مستدرك الوسائل، محدث نوری، ج 12، ص 296، 23، باب تحريم إذاعة الحق مع الخوف به...، ص 289.
[3] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 99، ص 150، باب 8، الزيارات الجامعة التي يزار بهاکل امام...، ص 126.
[4] . نساء، 58.
[5] . الكافي، شیخ کلینی، ج1، ص20، كتاب العقل و الجهل ...، ص 10.
[6] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 26، ص 1، باب 14، نادر في معرفتهم صلوات الله علیهم...، ص 1.
[7] . من لايحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج2، ص613، زيارة جامعة لجميع الأئمة ع ...، ص 609.
[8] . همان.
[9] . مستدرك الوسائل، محدث نوری، ج 10، ص 421، 86، باب نوادر ما يتعلق بأبواب المزار...، ص 409.
[10] . الكافي، شیخ کلینی، ج1، ص 198، باب نادر جامع في فضل الإمام و صفاته ...، ص 198.
[11]. من لايحضره الفقيه، شیخ صدوق، ج2 ، ص 613، زيارة جامعة لجميع الأئمة ع ...، ص 609.
[12]. وسائل الشيعة، شیخ حرعاملی، ج7، ص194، 34، باب استحباب الإكثار من الصلاة علی محمدواله...، ص192.
[13]. احزاب: 56
[14] . بحارالأنوار، مجلسی، ج6، ص69، باب 45، مراتب النفس و عدم الاعتماد علیها...، ص62.
[15] .همان.
[16] . یس، 60 و 61.
[17] . وسائل الشيعة، شیخ حرعاملی، ج27، ص70 ، 7، باب وجوب الرجوع في جميع الأحكام ...، ص62.
[18] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 67، ص69 ، باب 45، مراتب النفس و عدم الاعتماد ...، ص62.
[19] . احزاب، 43.
[20] . بقره، 257.
[21] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 8، ص 113، باب 23، الجنة و نعيمها رزقنا الله وسائرالمومنین...، ص 71.
[22] . همان ، ج24، ص377، باب 67، جوامع تأويل ما أنزل فيهم علهم السلام ونوادرها...،ص305.
[23] .همان.
[24] . احزاب، 33.
[25] . همان، ج 5، ص 148، ولكن هل يمكن الأخذ بهذا الرأي!؟ ...، ص141.
[26] . همان.