مقاله چهارم
فصل سوم:
یکی از افتخارات اسلام این است که معیار مادی پایگاه های اجتماعی را از میان برداشت و تنها بر معیار معنوی تکیه زده
است (لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ) و این معیاری است که محدود و معدود به فرد و گروه خاصی نیست هر
کسی با توجه به ویژگی های شخصیتی و توانمندی های فردی اش می تواند جایگاه خود را در سلسله مراتب اجتماعی احراز
کند و براساس این حقیقت بود که انقلاب ایران شکل گرفته و با تکیه بر ارزش های اسلامی و آموزه های نبوی، رجاییِ
دست فروش پس از پیروزی انقلاب اسلامی توانست با نشان دادن لیاقت و توانمندی اش ریاستِ جمهوری اسلامی ایران
را نیز احراز کند و در رأس هرم اجتماعی قرار گیرد. مبلّغ ارزش های الهی اولاً باید این حقیقت و افتخار اسلامی را با بیان
و رفتار خود تبیین کند، ثانیاً تلاش کن این فرهنگ را که در آرمان همه است واقعی تر کند و به گونه ای تبلیغ کند که
اعضای جامعه تبلیغی اش، جایگاه افراد را با توجه به شایستگی شخصیتی او بشناسند نه به انتساب به فرد یا گروه
خاص چه زیباست آن لطیفه که
گیریم که پدرت بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل؟
بدون شک نقشِ آنانی که ارزش های الهی را تبلیغ و ترویج می کنند در احراز پایگاه های واقعی توسط افراد در جامعه، بسیار
کارساز و منحصر به فرد خواهد بود چه این که رسیدن به این امر مهم که هر کسی با توجه به ویژگی فردی اش بتواند در
سلسله مراتب اجتماعی جای بگیرد، تنها در گرو حاکمیت ارزش های الهی و نبوی است و این خود به آشنایی و آگاهی مردم
از ارزش ها وابسته است و آگاهی بخشی این ارزش ها توسط مبلغان محقق خواهد شد.
این در حالی است که در جوامع غیر دینی و یا جامعه ای که در آن ارزش های الهی حاکم نیست معیار و ملاک احراز پایگاه
یکسان نیست در برخی از آن ها قدرت، ثروت، تحصیلات، و یا حتی نژاد و رنگ و زبان دخالت دارد و بدیهی است که با
چنین ملاک های همگان توفیق احراز جایگاه واقعی خود نیستند، آن سیاه پوستی که در آمریکا زندگی می کند، به لحاظ
تحصیلات در سطح عالی است و باید جایگاه مناسبی داشته باشد ولی چون دارای پوست رنگی است حق ورود به باشگاه
ورزشی سفید پوست ها و یا مسکن گزیدن در شهرک سفیدها را ندارد.
عبارت است از مجموعه الگوهای رفتاری مورد انتظار و مسؤولیت ها و مزایای مربوط به یک پایگاه اجتماعی. به دیگر سخن، نقش آن وظیفه و رفتار است که فرد با توجه به جایگاه اجتماعی اش بر عهده می گیرد. بنابراین نقش هایی که فرد در زندگی ایفا می کند، به پایگاه یا پایگاه هایی بستگی دارد که وی در زندگی اجتماعی اش آن را احراز کرده است و این نقش ها البته می تواند در زمان و مکان های متعدد، متفاوت باشد، اگر شما اکنون با استادتان به عنوان یک دانش پژوه گفتگو می کنید رفتار شما متفاوت است با آن چه که چند سال بعد به عنوان یک تاجر و یا خیّر برای ساخت خوابگاه دانشجویی دوباره به محیط دانشگاه برگردید. و یا رفتاری که در محل کار با ارباب رجوع دارید با آن رفتاری که در منزل با همسر و یا فرزندتان دارید متفاوت است و این برمی گردد به آن که در چه جایگاهی از روابط اجتماعی و جامعه هستید.
البته همه نقش ها در جامعه به یک صورت مشخص و تعریف شده نیستند، برخی نقش های اجتماعی به صورت دقیق تعریف شده، مقتضیات رفتار مفصّل و دقیقی دارند، مثلاً بسیاری از مشاغل یا نقش های شغلی تابع تعبیر و تفسیر فردی نیست، زیرا همه کسانی که به آن مشاغل می پردازند و همان موقعیت را اشغال کرده اند، به شیوه معینی آن را انجام می دهند.
اما نقش های دیگری وجود دارد که به دقت تعریف نشده، تا حد وسیعی تابع تعبیر و تفسیر فردی است مثل نقش دوستی، همسری و.... نقش ها در جامعه می توانند به دو صورت محول و محقق وجود داشته باشند.
شیوه ی ایفای نقش طبق انتظارات جامعه را نقش محول می نامند. برخی افراد همواره مطابق با انتظارات دیگران رفتار نمی کنند. اما در عین حال نقشی را که جامعه به آن ها محول کرده انجام می دهند.
روشی است که فرد در عمل، در ایفای یک نقش معین به کار می برد. مسلم است که هیچ کس در غالب نقش های محول خود باقی نمی ماند، بلکه بین نقشی که به اول محول می شود و نقشی که در عمل ایفا می کند، مغایرت هایی وجود دارد و این بدان جهت است که فرد یا شناخت صحیح از آن چه ایفای یک نقش اقتضاء می کند، ندارد ، و یا آن که تمایل فرد به عدم انطباق نقش خود با الزامات و انتظارات دیگران، موجب این مغایرت می شود و یا فرد در ایفای صحیح نقش ناتوان است.[2]
توجه داریم که در جامعه اسلامی، افراد مسلمان با پذیرش اسلام به عنوان یک دین، خود را در پایگاه دینی قرار داده اند طبعاً براساس جایگاهشان باید نقش و وظیفه متلازم با آن را بر عهده بگیرند، و روشن است که رفتاری را که از یک مسلمان انتظار دارند، با رفتار فرد غیر مسلمان متفاوت است و شما نیز ممکن است در جامعه تبلیغی خود شاهد رفتارهایی متفاوت است و شما نیز ممکن ا ست در جامعه تبلیغی شاهد رفتارهایی باشید که خلاف انتظارتان است، مثلاً می بینید افراد به یکدیگر دروغ می گویند و نسبت به مال هم تعرض می کنند. در عین حال خود را مسلمان می دانند و نماز می خوانند و روزه گرفته و در مراسم ها و مناسک دینی شرکت می کنند، به اعتقاد شما کدام یک از عوامل سه گانه یاد شده می تواند علت چنین رفتاری از جانب مردم باشد؟ پرواضح است که علت سوم یعنی عدم توانایی در این امر دخالت ندارد چه این که همه احکام و وظایفی را که دین بر مردم واجب کرده است خارج از توان و قدرت آنها نبوده و نیست چون لایکلف الله نفساً الا وسعها و یا به تعبیر دیگر تکلیف مالایطاق از طرف مولا امر قبیحی است و مولا منزه است از امر به قبیح نمودن.
دلیل دوم که عدم تمایل به اجرای نقش محول است نیز در جامعه تبلیغی راه ندارد و احتمال آن بسیار ضعیف است پس تنها عامل چنین رفتار خلاف انتظار می تواند عدم شناخت کافی و الزامات آن باشد که این مشکل تنها با آگاهی بخشی حل خواهد شد، بنابراین مبلّغ باید با رعایت امر تدریجی در فرهنگ این نقیصه را برطرف کند و افراد را به وظایف خود آشنا کند، و یکی از راه های حل معضل، ارائه الگوی نقش، و یا نقش های نمونه است.
کسانی را که ما به عنوان افراد خاص ارزش می نهیم و رفتار آنها را سرمشق قرار می دهیم، نقش آنها برای ما الگوست. بدینسان، وقتی فرد نقش معینی ایفا می کند، رفتار خود را با توجه به نقشی که برایش الگوست، برمی گزیند، نقش های نمونه در فرایند آموزش بسیار کمک کننده است؛ زیرا فرد را با الگوهای رفتاری پذیرفته در موقعیت های مختلف، آشنا می سازد.
البته ایفای نقش با شخصت فرد ارتباط مستقیم دارد. یعنی برای آن که شخص بتواند نقشی را به درستی ایفا کند، لازم است دارای شخصیتی باشد که او را به انجام آن نقش هدایت کند مثلاً شخص مسلمان برای آن که بتواند وظایف مسلمانی اش را به درستی انجام دهد لازم است دارای شخصیتی منقاد و مطیع مولای خود باشد، به تعبیری مسلمان باید عبدالله باشد، تا شخصیت اسلامی پیدا نکند و عبودیت نداشته باشد نمی تواند در ایفای نقش خود موفق باشد. بدیهی است که کار اصلی مبلّغ پرورش شخصیت اسلامی افراد است.
گروهی که به منزله الگوی رفتار برای افرادی که می خواهند به قضاوت و ارزیابی خود بپردازند، به کار می رود. گروه های مرجع، یکی از معیار های و الگوهاست که هر کس هنگام ارزیابی نقش خود در یک موقعیت معین، از آن استفاده می کند. ایفای نقش هر فردی با مقایسه نقش او با کسانی که وظیفه مشابه او دارند ارزیابی می شود. فرد با این مقایسه می تواند مشخص کند که آیا نقش خود را به درستی ایفا کرده است. گروه مرجع برای کودک در صحت اجرای نقش اجتماعی اش، والدین او هستند.
روشن است که بین الگوی نقش و گروه مرجع تفاوت وجود دارد چون در الگوی نقش و یا نقش نمونه، فرد از او یاد می گیرد که چگونه رفتار و نقشی را ایفا کند، اما پس از یادگیری و انجام آن نقش برای آنکه مطمئن شود که نقش خود را به درستی انجام داده است، به تعبیر دیگر برای فهم صحت و سقم نقش ایفا شده خود، گروه مرجع را معیار قرار می دهد. ممکن است کودک نماز خواندن را از پدر و مادرش یاد گرفته باشد و با الگو قرار دادن آنها به ادای فریضه نماز بپردازد اما برای صحت و سقم آن امام جماعت مسجد خود را گروه مرجع قرار می دهد.
یکی از وظایف مبلّغ این است که پس از تبیین ارزش ها و ابلاغ وظایف و تکالیف شرعی، برای مردم الگوی نقش معرفی کند، چون یکی از مواردی که متدینان در آن خطا می کنند الگوی نقش است، افرادی را الگو قرار می دهند که شرایط الگو بودن را ندارند. البته این کار باید بسیار دقیق و حساب شده غیر مستقیم باشد، چون اولاً مردم به آسانی از الگوهای رفتاری خود دست برنمی دارند، در تاریخ انبیا نیز مشاهده می شود که مردم سرسختانه بر آباء و اجداد خود تکیه کرده و خود را از الگوی جدید مستغنی می دانستند. ثانیاً آن دسته از افرادی که الگو قرار گرفته اند نیز مانع بزرگی در مقابل مبلّغ خواهد بود. مناسب تر آن است که در صورت امکان اصلاح و آگاهی بخشی به الگویی که خود چندان مسلط به مسائل و موفق به ایفای صحیح نقش نیست، او را آشنا به نقش و وظایف نموده تا در فرایند تبلیغی اختلالی ایجاد نگردد، چه این که هستند افرادی در روستاها که بسیار ساده دل بوده و از سر اخلاص به هدایت مردم پرداخته و سعی دارند آنها را آشنای به وظایف مذهبی شان نمایند. بنابراین اگر بتوانیم با لطافت و حساسیت لازم، آنها را هدایت کنیم در حقیقت آسان تر به هدف تبلیغی خواهیم رسید، در عین حال الگویی صحیح در اختیار آنها قرار دادیم. طبعاً چنین افرادی می توانند نقش گروه مرجع را نیز ایفا نمایند، زیرا آنان غالباً در میان مردم بوده و افراد می توانند صحت و سقم رفتار دینی به ویژه عباداتی چون نماز، روزه، وضو و امثال آن را با آنها سنجیده و رفتار آنها را معیار قرار دهند و با توجه به رفتار الگوهای یاد شده رفتار خود را ارزیابی کنند، و این هم منافات ندارد که الگوی نقش و گروه مرجع یکسان باشند چنانچه ائمه معصوم علیهم السلام برای پیروان خود چنین بودند، حال که در حسرت حضور هستیم، می توانیم علماء و مراجع را که تربیت شده مکتب اهل بیت علیهم السلام هستند، به عنوان الگو و گروه مرجع خود قرار دهیم.
به ویژگی فردی که نقش خاص را به رغم میل و احساسات شخصی ایفا می کند، دلسردی از نقش می گویند. این وضع هنگامی اتفاق می افتد که آن نقش اولویت خاصی در زندگی فرد ندارد و شخص به جای آنکه نقش را در دل خود جایگزین کند، آن را تنها به این دلیل ایفا می کند که ضرورت ایجاب می کند، یا دیگران از او انتظار دارند. ایفای نقش در این حالت، غالباً همراه با فشارهای روانی است و این تا جایی ادامه دارد که فرد اولو.یت های خود را تغییر داده، نقش خود را به عنوان امری مثبت تر، از نو پذیرا شود. مثل مادری که دارای فرزند باشد و در حال تحصیل است در عین حال یک شغل نیمه وقت نیز دارد، وی که باید نقش های متعدد را ایفا کند، مسلماً نسبت به شغل نیمه خود که منشی یک شرکت خصوصی است، ارزشی قائل نیست چون می خواهد مادر خوبی برای فرزند خود باشد در عین حالیکه به درس خواندن نیز مشغول است، طبعاً نسبت به شغل خود احساس خوشی ندارد و از آن دلسرد است. و این زمانی بیشتر خود را نشان می دهد که وقت امتحانات او فرا رسیده و از طرف دیگر فرزند او نیز مریض شده است، اینجاست که وی دچار فشار روانی می شود، و دلسردی او از شغل و نقش به اوج خود می رسد. بدیهی است که در این شرایط فرد مذکور توان انجام صحیح و کامل نقش شغلی خود را از دست خواهد داد و آن رفتاری که از او انتظار می رود ظاهر نخواهد شد و در نتیجه شغل خود را از دست خواهد داد که این خود فشار روانی مضاعفی را به همراه دارد.
مبلّغ باید تبلیغ را نقش اصلی خود بداند و باور داشته باشد که زمانی می تواند یک روحانی بالفعل شده باشد که به انذار و تبشیر قوم بپردازد چه این که تفقه در دین با تبلیغ و ترویج آن کامل خواهد شد همان طوری که رسالت نبی مکرم اسلام با ابلاغ امامت امیرالمؤمنین در روز غدیر خم کامل شد و به درجه «الیوم اکملت لکم دینکم» رسید. حال اگر شخصی به جهت ضرورت، هر چه که باشد غیر از ضرورت ابلاغ احکام و وظایف و تبیین و تروجه آن، دلسردی از نقش را به همراه خواهد داشت و این دلسردی از نقش مثل آن دلسردی از نقش در مثال نخواهد بود چه این که در مثال مذکور، پیامد آن دلسردی تنها از دست دادن شغل بوده و مشکل مالی، در حالی که دلسردی یک مبلّغ از ایفای نقش تبلیغی اش نه تنها عدم موفقیت تبلیغی اش را به دنبال دارد بلکه برای خودش نفاق را به همراه آورده و برای دیگران عدم فهم صحیح نقش و وظایف دینی شان، اینجا دیگر جای «لاتزر وازره اخری» نیست بلکه نه تنها باید مکافات نفاق خود را تحمل کند بلکه باید مجازات بطلان عمل مؤمنین و مسلمانان جامعه تبلیغی اش را نیز به جان خریده و شلاق پیامد نادانی آنها را نیز متحمل شود. چه این که اعضای جامعه ای که در آن به ابلاغ وظایف مشغول بوده است به گفتار و رفتار او تمسک کرده و ایشان را الگو قرار دادند، و او نیز در اثر دلسردی از نقش نتوانست واقعیت را آن گونه که هست بیان کند، در نتیجه مردم دچار جهل و مرکب شدند چون فکر می کردند می دانند و مشغول ایفای نقش دینی شان هستند غافل از آن که رفتاری را مرتکب می شوند که دین، آن ها نخواسته است اگر چه خود از این سقم رفتار، شلاقی نمی خورند بلکه نتیجه رفتار صحیح انجام گیرد کمال معنوی را به همراه دارد. پس باید بدانیم که اولاً تبلیغ و ابلاغ، بسیار مهم است و اهمیت آن را درک کنیم. ثانیاً: فقط برای رساندن رسالت الهی عزم تبلیغ کنیم نه ضرورت مادی، حیثیتی و امثال آن که در این صورت شاهد دلسردی از نقش خواهیم بود.
گاه اتفاق می افتد که فرد در انجام نقشی که از او انتظار می رود، دچار مشکل می شود و این به خاطر تفاوت نقش ها و وظایف یا توقعاتی است که در قبال آن نقش وجود دارد.
به این وضعیت فشار نقش می گویند. این ممکن است هنگامی آشکار گردد که طرف مقابل نقش، انتظارات متفاوتی از دارنده نقش دارد، یا زمانی که شخص پایگاهی را اشغال می کند که مستلزم یک سلسله الگوهای رفتار متفاوتی است که در آن لحظه، ممکن است با یکدیگر در تقابل گیرند.[3] پدر یا مادری را در نظر بگیرید که به طور طبیعی از او انتظار می رود که با فرزندان خود رابطه صمیمانه و مهربانانه داشته باشد در عین حال از او انتظار می رود که در فرایند تربیت فرزندان، تصمیمات جدی و گاه سخت گیرانه ای گرفته، حتی ممکن است گاهی مجبور شود فرزند خود را تنبیه کند مثلاً از رفتن به اردویی مخالفت کند، و از پوشیدن لباسی و یا خوردن چیزی جلوگیری کند، در عین حال پدر مهربان و مادری دلسوز باشد، اینجاست که دچار فشار نقش می شود چرا که برای ایفای آن نقش ناچار است رفتارهای متفاوتی داشته باشد و این کار سخت و مشکل است.
از جمله مشکلاتی که فرا روی مبلغ در تبلیغ وجود دارد، همین فشار نقش است و این در موارد زیادی پدید می آید با ارزش، هنگام روضه خواندن است، روضه خوانی نقشی است بسیار مشکل، چون از یک سو مردم انتظار دارند که روضه ای خوانده شود که بتواند احساسات آنها را تحریک کرده و اشک از چشمان آنها جاری گردد، چرا جشمانی که برای سید الشهداء علیه السلام گریان شود در قیامت نمی گرید، از سوی دیگر انتظار دارند که حقیقت گفته شود و تحریفی در واقعه کربلا صورت نگیرد، انصافاً این کار سخت و دشواری است و روضه خوان را تحت فشار قرار می دهد.
داستان جالبی را شهید مطهری در حماسه حسینی نقل می کند که امام جماعتی از مساجد اصفهان به روضه خوان گفت این چه زهرمادری است که در روضه ات می خوانی، فردا که بانی مجلس من هستم، واقعیت ها را بازگو کن، فردا هنگام روضه رسید، روضه رسید، روضه خوان شروع با بازگو کردن واقعیت های کربلا کرد و حاشیه ای نرفت، اما جماعت دید کسی گریه نمی کند و عدم گریه یعنی اخلاص بانی مجلس!! اینجا بود که اشاره به روضه خوانی کرد که چند تا از آن زهرماری ها را وارد کن!!!، راه حل این گونه فشار آگاهی بخشی به مخاطب و بهره گیری از لطایف زمان و مکان است.
یکی از ضرورت های زندگی اجتماعی به ویژه در جامعه صنعتی و شهرنشینی، ایفای چندین نقش و برعهده گرفتن وظایف و مسئولیت های متعدد است. در چنین موقعیتی چه بسیار اتفاق می افتد که افراد در ایفای نقش خود دچار شکست و ناکامی می گردند، و این البته به عدم احراز پایگاه مطلوب برنمی گردد، چه این که افراد زیادی هستند که در پایگاه مطلوب قرار می گیرند. در عین حال موفق به ایفای نقش محول و یا محقق خود نیستند. مثل استاد دانشگاهی که علاوه بر احراز کرسی استادی و قرار گرفتن در پایگاه علمی، مسئولیت ریاست شرکت تجاری خاصی را نیز بر عهده می گیرد و علی رغم موفقیت در کار تجارت، در اجرای نقش استادی ناکام می ماند، و این می تواند معلول عللی باشد که از جمله آن، عدم درک موقعیت و افکار دانشجویان است، چون در محل کار تجاری اش با صاحب ثروت ها و توانمندان اقتصادی سر و کار دارد، نمی داند که دانشجویانش قدرت خرید کتاب های درسی شان را نیز ندارند چه رسد آن منابعی را که استاد برای مطالعات بیشتر به آن ارجاع می دهد و توقع دارد دانشجویان با مراجعه به آن ها، آماده وارد کلاس شوند و نیازی به توضیح زیاد نسبت به مطالب درسی نداشته باشند، و یا نمی داند که شاگردش برای پرداخت شهریه اش باید نیمی از وقت روزانه اش را در پمپ بنزین کار کند و یا در رستوران ها گارسونی کند.!!
گاهی برخی از مبلّغان و عالمان دینی نیز دچار شکست در ایفای نقش خود می شوند، زیرا در آن هنگامی که مبلّغ و تبیین کننده ارزش ها و هنجارهایی هستند که جامعه در اثر بهره گیری از آن به کمال خود می رسد، پدر خانواده نیز هستند و باید توجه داشت که چنان غرق در یک نقش نگردیم که از سایر نقش های ضروری جامعه که پدر، همسر و دوست و... بودن، بازمانیم. نتیجه آن می شود که پدر عالم وارسته و استاد اخلاق، فرزند در اثر ارتکاب جرائم محکوم به اعدام شده است. باید تلاش کنیم زمان به گونه ای تنظیم کنیم که نقش ها را به خوبی ایفا کنیم و این نه تنها ممکن است بلکه امری شدنی است.
در جوامع امروزی که عضویت در گروه های متعدد از ویژگی های آن است، از بیشتر افراد انتظار می رود که به الزامات بیش از یک نقش پاسخ گویند، ایندر حالی است که نقش های متعدد هم مستلزم رفتارهای متعدد است، و تعارض در نقش ها زمانی پدید می آید که رفتارهای لازم برای ایفای نقش باهم متناقض بوده و در تعارض هم باشند. در این هنگام فرد دچار اختلال فکری و بی نظمی در رفتار می گردد. البته صرف پذیرش نقش های متعدد، موجب پدید آمدن تعارض در نقش نمی گردد، بلکه در برخی از موارد شاهد تعارض نقش خواهیم بود به نمودار زیر توجه کنید:
نیاز به رفتارهای متفاوت دارند = فشار نقش
گاهی در راستای ارزش و هنجار واحدی هستند
مادری را در نظر بگیرید که در ادراه ای استخدام شده است. بدیهی است که اگر بخواهد کارمند خوب باشد یعنی نقش کارمندی اش را به خوبی ایفا کند، باید به مدت هشت ساعت در خدمت اداره اش باشد از سوی دیگر نمی خواهد در نقش مادرش اش نیز ناکام باشد، لازمه اش حضور کافی در منزل و در کنار فرزند می باشد تا بتواند او را مورد محبت و عاطفه مادرش اش قرار دهد، و این با حضور نیم وقت کامل در اداره در تناقض و تضاد است چون آن هنگامی که در اداره است در منزل نیست و بالعکس، و این وضعیت در صورتی مادر را دچار تعارض در نقش می کند که اولویت این مادر مشخص نباشد نتواند یکی را برگزیند و دیگری را رها کند، چون مادر است نمی تواند فرزندش را رها کند، و به خاطر مشکلات اقتصادی توان رها کردن شغل خود را نیز ندارد، اینجاست که در تعارض نقش قرار گرفته و دچار اختلال فکری و بی نظمی در رفتار می شود. البته نتایج آن را در جامعه می توان دید یکی از نتایج آن حضور کودکان و جوانان ناهنجار است.
البته هستند اندک اشخاصی که با مدیریت زمان، می توانند نقش های متعدد خود را ولو با اندکی فشار، به خوبی ایفا کنند، بانوی اصفهانی که توانست به درجه اجتهاد برسد و تألیفاتی از خود به جای گذارد، تفسیر پانزده جلدی از قرآن کریم یکی از آثار قلمی اوست. در عین حال مادری مهربان و موفق بود. به گفته عروسش، وقتی همه کارهای منزل و خانواده را انجام می داد و افراد خانواده به خواب می رفتند، ایشان بیدار مانده و مشغول مطالعه و تحقیق می شد، نمونه ای است موفق، در میان مادران عالم و دانشمند اگر موفقیتی هست چه در سطح جامعه و در محدوده کشورداری و مسئولیت عمومی و چه در سطح زندگی شخصی برمی گردد به مدیریت زمان، ژاپن با مدیریت زمان توانست خود را از زیر بار سنگین شکست در جنگ نجات داده و خود قدرتی بلامنازع در زمینه اقتصادی جهان گردید.
امام کاظم 7 می فرماید: تلاش کنید زمانتان را به چهار قسم تقسیم کنید:
زمانی را به اطاعت خدا بپردازید.
زمانی را به امر معاش و طلب روزی حلال بپردازید.
- زمانی را به دوستانی که خیرخواه شما هستند اختصاص دهید.
- و بالاخره زمانی را با محارم خود سرکنید که اگر این چهارم به خوبی صورت گیرد، سه قسم قبل محقق خواهد شد به تعبیر دیگر موفقیت در سه قسم اول در گرو توفیق در قسم چهارم است.
مبلغ گرامی باید بداند که از این گونه معارف در آموزه های دینی ما فراوان است و این وظیفه اوست که آنها را شناسایی کرده و مردم مسلمان را از آن آگاه کند تا شاهد امعه اسلامی موفق در اجرای نقش های محوله باشیم، و خود نیز یکی از افراد موفق در ایفای نقش محوله اش باشد.
10-2. موانع ایفای نقش: بدیهی است، جامعه ای که نقش ها را در اختیار اعضای خود قرار داده و افراد هم نقش هایی را که بر عهده گرفتند، انتظار دارد که آن نقش ها به صورت کامل و صحیح ایفا گردد، تا خللی در نظام اجتماعی و ارتباطات متقابل بین اعضا ایجاد نگردد و حیات اجتماعی در معرض خطر انحلال قرار نگیرد. اما معمولاً در جوامع هستند برخی از افراد که موفق به اجرای نقش خود نمی گردند، و این به خاطر موانعی است که در مسیر اجرای نقش پدید می آید. این موانع، گاهی درونی است یعنی افراد به جهت مشکلات شخصی و روانی خود، موفق به انجام نقش نمی گردندع و گاهی موانع بیرونی است که در برابر اراده شخصی فرد وجود دارد و او را اجرای نقش اجتماعی اش باز می دارد.
آن دسته موانعی که اولاً و بالذات و به صورت مستقیم به خود نقش آفرین بر می گردد عبارتند از:
برخی از نقش هایی را که جامعه برای ادامه و استمرار حیات خود به گروهی از اعضای خود محول می کند و افراد در اثر اضطرار آن را می پذیرند، خود زمینه ای می گردد برای عدم علاقه به نقش محوله، مثل نقش سربازی که در هر جامعه ای وجود دارد و افرادی در شرایط خاص و زمان معین باید آن را بر عهده گیرند و انتخاب این افراد از جانب جامعه است و فرد در پذیرش آن نقش اراده و اختیاری ندارد در این مورد، شاهد نارضایتی و عدم دلبستگی به نقش بوده و برخی از سربازان به خوبی وظایف محوله را اجرا نمی کنند و فلسفه وجود دژبان در ارتش، در حقیقت وادار کردن سربازان به اجرای نقش و یا لااقل جلوگیری از تخلفات و سرپیچی های احتمالی است، هر چند این نقش خود به خود نقشی اساسی و مهم در جامعه است چون امنیت اجتماعی و آرامش و آسودگی خیال از ناامنی داخلی و خارجی به آن وابسته است. اما به جهت بی علاقه گی برخی از افراد حتی حاضر می شوند، خود را تا آخر عمر از برخی مواهب اجتماعی چون شغل دولتی، بیمه اجتماعی و امثال آن، محروم کنند، در عین حال لباس سربازی بر تن نکنند و آن نقش را بر عهده نگیرند.
البته، عواملی که نقش جامعه پذیر کردن افراد را بر عهده دارند، مثل خانواده، مدرسه و امثال آن باید به هنگام جامعه پذیر کردن افراد، آنان را از اهمیت برخی از نقش های اساسی آگاه ساخته و آنها را به پذیرش به موقع این نقش ها، ترغیب کنند، اگر چه نظام اجتماعی متخلفان را از برخی مواهب اجتماعی محروم می کند و این خود ضمانتی است برای اجرای آن نقش، اما این راه حل مناسبی نیست چه این که آن مواقعی که نظام اجتماعی مورد تعرض بیگانه قرار گیرد و جنگی به وجود آید، افراد حاضرند در ازای حفظ جان خود، مواهب زیادی را نادیده گیرند و این آن گاه پررنگ می گردد، که در اثر گذشت سن و بالا رفتن سن افراد، در مقطعی از زمان بخشیده می شوند. البته این یک نمونه از نقش های محوله در جامعه بود، از این نوع نقش ها در جامعه کم نیست، در سال 1372 شهردار وقت تهران می گفت در تهران با معضل عدم استقبال زنان از غسّالی، روبرو هستیم، می دانیم در جامعه اسلامی اسلامی زن فوت شده را باید زن مسلمان غسل دهد و شما تصور کنید تهران با آن جمعیت بالای خود، چگونه این مشکل را حل کند؟!
بنابراین جامعه باید اولاً در فرایند اجتماعی شدن، نقش ها و ضرورت ها را به خوبی تبیین کرده و افراد را به لحاظ روحی و روانی آماده پذیرش هر نوع نقشی که جامعه تعیین نموده به آن دارد، نموده و راه های تشویق را بیش از تنبیه در پیش گیرد، تا دلبستگی به نقش در افراد ایجاد نموده و اجرای آن را تضمین نماید.
مبلغ نیز در فرایند تبلیغی اش باید، احکام و دستورات الهی را به گونه ای تبیین کند که افراد با علاقه و دلبستگی و احساس نیاز به آن عمل کنند، نه ترس از فقر و تهیدستی، و یا حتی ترس از آتش جهنم، فرد باید بداند که نماز راه ارتباط و نزدیکی بنده به منبع نورانی خداوندی است و انسان برای نورانیت انسانی اش و برای آن که بتواند خود را در میان مخلوقات اشرف قرار دهد به نماز روی می آورد. والا اگر گفته شود نماز شب بخوانید تا فقیر نشوید، فرد می گوید کار می کنم و یا درس می خوانم و شغل مناسبی به دست می آورم....
باید فلسفه احکام و یا حکمت خداوندی اش شمرده شود و راه فطرت پیش گرفت تا اجرای احکام تضمین گردد.
2-1-20-2. عدم توانایی اجرای نقش:
این عامل نه تنها در نقش های محوله وجود دارد گاهی در نقشی را که فرد خود در انتخاب آن مؤثر بوده و با اراده و اختیار خود آن را برگزیده است، اتفاق می افتد. گاهی جامعه در واگذاری نقش ها دقت لازم را صورت نداده و یا در مواردی نیز در اثر روابط و توصیه ها، نقشی را در اختیار فرد یا افرادی قرار می دهد که توانایی اجرای آن را ندارند، مثلاً فردی را به ریاست دانشگاهی برمی گزیند، اما او توان انجام و اجرای این نقش را ندارد هر چند ممکن است فرماندار و یا استاندار خوبی باشد. البته در آن جایی که توصیه و روابطی نیست، با تفحض و بررسی لازم می توان از اشتباهات کاست.
گاهی فرد خود تلاش می کند نقشی را که مد نظرش است. برعهده گیرد و گمان می کند توانایی اجرای آن را دارد اما در اثر عدم اطلاع کافی از ویژگی های آن نقش و یا حتی عدم آگاهی از ناتوانایی های خود، در اجرای آن به مانع برمی خورد مثلاً گمان می کند توانایی تدریس را داراست وارد دانشگاه می گردد اما در اولین ترم تحصیلی، با مشکلاتی مواجه می گردد، برخورد سرد و بی روح دانشجویان، عدم استقبال آنان از معلم کوشا و اهل تحقیق و... از آن نقش دلسرد می گردد و توان اجرای صحیح آن را ندارد و این عدم توانایی به آن جهت است که این شخص فقط مقتضیات نقش استادی را در نظر گرفته بود ولی از موانع آن آگاه نبوده و نمی دانست که او فردی نیست که بتواند ناملایمات یک نقش را تحمل کند.
گاهی فرد الزامات و توانمندی های لازم اجرای یک نقش را به دست نیاورده است در عین حال آن را بر عهده می گیرد تا در اثر مرور زمان توانایی لازم را به دست آورد، متأسفانه در جامعه اسلامی خود، علی رغم تأکید دستورات دین و بزرگان دینی، شاهد مواردی هستیم که شخص مسئولیتی را بر عهده می گیرد تا تجربه کسب کرده و با امکانات بیت المال بر توانمندی های خود بیافزاید و یا توانمندی امری را پیدا کند.
شکی نیست که فرد در اثر به عهده گرفتن نقشی در جامعه بر تجربیاتش افزوده می شود، اما این را نیز نباید از نظر دور داشت که شرط اولیه پذیرش یک نقش اجتماعی، برخورداری از توان اجرای آن در حد انتظار معمولی است و الا همه می دانیم که افراد در اثر مرور زمان توانمندی های بیشتر و بهتری نسبت به آن نقش پیدا می کند به همین جهت است که سالانه شاهد افزایش حقوق ها و مزایای نقش ها در جامعه هستیم، این افزایش ها به خاطر افزایش تجارب و توانمندی افراد در اجرای نقش است. هر چند عوامل دیگری نیز در این زمینه نقش دارند که تغییر هزینه های جاری در جامعه، یکی از آنهاست.
به هر حال، یکی از موانع درونی اجرای نقش، عدم توانمندی صاحبان نقش است که این خود گاهی عامل خارجی دارد که وجود روابط و منافع فردی و گروهی است و گاهی هم عامل داخلی است که عدم آشنایی و آگاهی فرد از توانایی های خود است. که این هر دو با از بین رفتن روابط و دقت بیشتر در واگذاری نقش ها و آگاهی فردی افراد نسبت به نقش ها قابل حل است.
شکی نیست که یکی از عواملی که مانع شکوفایی استعدادهای نهفته و مفید افراد در جامعه می گردد، ترس است. بسیاری از نقش ها در اثر وجود این معضل یا اصلاً متکفلی ندارند و بر زمین مانده است و یا اینکه پس از عهده گیری، توان انجام آن را نداشته و جامعه شاهد اجرا شدندش نیست و طبعاً بخشی از نظام اجتماعی دچار اختلال فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... می گردد. کیست که نداند، پیشرفت ها و نوآوری ها و اختراعات پدید آمده در جوامع، حاصل جسارت و ریسک پذیری برخی از افراد بوده و هست.
اساساً ترس عاملی است که مانع ایجاد توانمندی هاست، هر چند در مواردی، عدم توانایی موجب ترس می گردد. اما با پدید آمدن ترس، توانمندی های موجود نیز از بین می رود، کشتی گیری را در نظر بگیرید که در اثر عدم آمادگی با هم آورد خود کشتی می گیرد و مغلوب می گردد از آن پس هرگاه بخواهد با او مقابله کند دلهره و ترس از شکست اجازه نمی دهد توانمندی خود را بروز دهد به تعبیر ورزشی، گربه سیاهش می شود توان شکست او را ندارد.
افراد در جامعه باید توجه داشته باشند که اگر در نقشی شکست خورده اند مانع اجرای سایر نقش ها نگردد چه این که هر فردی در جامعه دارای نقش های متعدد است ممکن است در نقشی در اثر عوامل بیرونی و یا حتی درونی شکست خورده و در اجرای آن ناکام گردد و این امر نباید باعث بروز ترس و دلهره از اجرای سایر نقش ها گردد باید بدانیم این ترس خود می تواند عامل شکست و ناکامی در نقش های دیگر گردد، هر چند این مانع، مانعی است درونی و به ویژگی های روانی فرد برمی گردد و راه حل آن، اعتماد به نفس است. اما جامعه در پیدایش و یا ترمیم اعتماد به نفس افراد نقش بسیار موثری دارد، همانگونه که در از دست دادن آن نیز بسیار تأثیرگذار است زیرا در مواردی، جامعه افرادی را که در یک نقش ناتوان بوده اند، اعتماد نمی کند و نقش های دیگر را به او نمی سپارد، ترس از خسران اقتصادی و امثال آن را بهانه عدم واگذاری نقش دیگر نموده و افراد شکست خورده را محروم می نماید و این می تواند عاملی باشد که شخص حتی از تلاش برای به دست گرفتن نقش محقق باز ماند.
ناگفته نماند که نقش خانواده افراد شکست خورده، در پایداری یا ترمیم اعتماد به نفس، بسیار مؤثر و بی بدیل است. پشت گرمی افراد به حمایت خانوادگی، نه تنها اعتماد از دست رفته را برمی گرداند بلکه قوت قلب فرد ناکام شده و او را دوباره به جامعه برمی گرداند. اما صد افسوس که بسیاری از خانواده در این امر کوتاهی نموده و گاه خود بیش از دیگران موجب ترس و دلهره شخص شکست خورده می شوند، دختری را در نظر بگیرید که در ازدواج خود شکست خورده و دوباره به خانواده برگشته است. والدین گاه در اثر دلسوزی، رفتارهایی را از خود بروز می دهند که نه تنها دختر ناکام را آماده ازدواج مجدد، که چه بسا بسیار موفق هم باشد، نمی کنند او را از فکر دوباره ازدواج باز می دارند. و یا دانش آموزی را در نظر گیرید که در یک ماده از مواد درسی موفق نیست معلم و استادش در سایر موارد نیز او را فرصت نمی دهد، و این موجب ترس و دلهره دانش آموز می گردد و در نتیجه سایر مواد درسی را نیز با شکست پشت سر می گذارد.
چه زیباست آموزه های دینی، قرآن کریم می فرماید: «ان الله یحب التوابین» این توبه کننده همان کسی است که در اجرای نقش انسانی خون بازمانده و در دام شیطان گرفتار شده اما خدای مهربان او را از این گونه پشت گرمی داده و دوباره در میان بندگان خود جای داده و جایگاه بهتری می بخشد. جامعه نیز باید از خالق خود بیاموزد و راه برگشت شکست خوردگان را فراهم کند تا زمینه ترس از اجرای سایر نقش ها را در افراد از بین برده و به جامعه برگرداند.
و شما که در جایگاه الذین یبلغون رسالات الله قرار گرفتید توجه داشته باشید که اولاً در اجرای نقش تبلیغی ترس به دل راه نداده و بدانید که صاحب و شارع دین و شریعت خود حامی و مددکار شماست، ثانیاً: اگر در بخش یا نقشی از نقش های تبلیغی ناکام بودید از سایر نقش ها روی گردان نباشید و توانمندی های بالقوه خود را در جهت اجرای نقش های دیگر به کار گیرید و شک نداشته باشید که خداوند توانمندی های متعددی در سرنوشت انسانی نهاده است که شکوفایی اش نیاز به مقدماتی دارد که از بین بردن ترس یکی از آنهاست.
4-1-10-2. نابردباری در اجرای نقش:
یکی از موانع بزرگ بشر در پیشرفت های زندگی اش ناشکیبایی و عدم صبر در زندگی فردی و جمعی است، همان طوری که پیشرفت ها و نوآوری های خارق العاده بشر حاصل بردباری و شکیبایی اوست. مأیوس نشدن از شکست ها و ناکامی های پیش رو، خود عاملی قوی در موفقیت های بزرگ است. شکی نیست که اجرای نقش های محقق و یا محوله، نیازمند به شکیبایی و صبر است به ویژه آن نقش هایی که با موانع خارجی روبروست، اگر چه اولاً و بالذات مانع خارجی و بیرونی، موجب ناکامی می گردد ولی در یک تحلیل دقیق، این عامل درونی به نام بردباری و عدم صبر بوده است که نقش آفرین را ناکام نموده و مانع ایفای نقش شده است. این مانع، بیشتر در نقش مربیان و تعلیم دهندگان پدیدار می گردد، چنانچه می دانیم همه متعلمان و فراگیرندگان در هوش و استعداد و شرایط و مقتضیات یکسان نبوده و تفاوت هایی دارند، یک مربی باید بداند که هنر او زمانی متجلی می گردد که بتواند استعدادهای نهفته متعلم را شکوفا کند و این در زمان و مکان و افراد یکسان نیست، در نظر بگیرید جامعه بدوی شبه جزیره عربستان را آنگاه که رسول گرامی اسلام به پیامبری مبعوث شدند، تنها هفده نفر سواد خواندن و نوشتن داشت، سطح فرهنگ بسیار ضعیف و پایین بود، زنده به گور کردن دختر، رفتار اشراف و بزرگانشان بود و الا در میان توده مردم، افرادی بودن که به هنگام مسافرت، نخی را به شاخه درخت گره می زدند و پس از برگشت از مسافرت، به سراغ آن گره رفته در صورت باز بودن، بدون هیچ درنگی سر همسر خود را می برید به این گمان که او خیانت کرده است. در چنین قوم و جامعه ای پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم اگر شکیبایی فوق العاده خود را به کار نمی گرفت، هیچ گونه توفیقی پیدا می کرد؟ مسلماً تربیت افرادی چون اویس قرنی و ابوذرها نیاز به بردباری در اجرای نقش داشته است، شاید یکی از رموز موفقیت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم صبر بی نظیر او بوده است که امیراالمؤمنین علیه السلام می فرماید: ما در سختی ها به او پناه می آوردیم. اصولاً مربیگری است و ناشکیبایی مانعی بزرگ در مسیر اجرای وظیفه و مسئولیت اجتماعی و فردی است.
زندگی ماشینی و فرهنگ شهری خود عاملی شده است که افراد کمتر به دور و اطراف خود می نگرند وبیشتر در صدد انجام وظیفه محوله هستند به تعبیر دیگر زندگی در جامعه صنعتی و شهرنشینی افراد را نسبت به هم بی احساس نموده است همانگونه که چرخ دنده ها در کنار هم هستند اما احساسی نسبت به هم ندارند، اعضای جامعه در عین ارتباط با یکدیگر و کنش و واکنش، یکدیگر را کمتر درک می کنند چون ارتباطات تک بعدی، کاری و اجرای وظیفه محوله است، در حالی که بشر تنها نیاز مادی ندارد بلکه نیازهای عاطفی او پررنگ تر هستند، یک معلم تنها تلاش دارد خوب درس بگوید اما دانش آموز او در چه شرایطی است و یا آمادگی ذهنی لازم را دارد یا نه، دغدغه او نیست. پس از اجرای درس، بدون هیچ درنگی، از کلاس درس خارج می شود، کمی درنگ نمی کند تا اگر سؤالی یا حتی درد دلی از طرف دانش آموز بود پاسخ گو باشد و این البته حاصل و نتیجه زندگی صنعتی است که نه تنها در فتارها پدیدار گشته، حتی در تغذیه ها نیز تأثیر گذاشته است امروز افراد نمی توانند صبر کنند تا غذا آماده شود به جای غذای تازه به فست فود (Fast food) روی آورده اند.
به هر تقدیر یکی از این موانع اجرای نقش عدم شکیبایی است، نقش آفرینان باید خود را آماده کنند تا در اجرای نقش صبر لازم را داشته باشند چه بسا نقش های نیاز به درنگ دارد چون افراد و گروه ها در شرایط یکسان نیستند.
توجه به این مانع در اجرای نقش تبلیغ بسیار مهم است. مبلّغ باید بداند که مخاطبان به آسانی متخلّق به اخلاق دینی نمی شوند، هم افراد در این امر متفاوتند و هم شرایط در این مهم دخالت اساسی دارد، گاه اتفاق می افتد که مبلّغ باید صرفاً در جمع حضور داشته باشد بدون هیچ گفتار و رفتار، چون افراد آمادگی شنیدن سخنرانی و مواعظ اخلاقی را ندارند، مثل زنگ ورزش در مدرسه، دانش آموزان تنها به فکر ورزش و تفریح هستند. اما در مواقعی مثل ماه رمضان آمادگی بیشتری جهت شنیدن مباحث اخلاقی وجود دارد. از آن مهمتر باید با شکیبایی به تبلیغ ارزش ها بپردازد و انتظار پذیرش سریع مخاطب را نداشته باشد، چنانچه در سیره معصومین علیهم السلام ملاحظه می شود که با بردباری وشکیبایی بالا به تربیت جامعه انسانی می پرداختند. و بدانیم که ناشکیبایی در تبلیغ، مانعی بزرگ در اجرای نقش تبلیغی است و مبلغ را از رساندن به اهداف تبلیغی باز می دارد.
برخی از موانع موجود در مسیر ایفای نقش، بیرون از خود نقش آفرین هستند به عنوان نمونه:
1-2-10-2. فقدان فرصت لازم: چنانچه می دانیم، نقش های متعدد موجود در جوامع، از جهاتی باهم تفاوت دارند. تدریجی بودن و زمان بری برخی از نقش ها، یکی از جهاتی است که آن ها را از یکدیگر متمامیز می نماید. در حقیقت نقش آفرین برای اجرای صحیح و کارآمد نقش خو دنیاز به زمان کافی دارد، اما عجله و انتظار پیش از موعد جامعه، او را از اجرای مناسب آن نقش باز می دارد، مثلاً نقشی که اجرای آن یک سال زمان می طلبد، جامعه انتظار شش ماهه داشته باشد، مسلماً نقش آفرین در اثر عجله و در نظر گرفتن رضایت جامعه، زودتر از زمان لازم، نقش را اجرا می کند و این تعجیل در کیفیت و یا کمیت آن اختلال ایجاد نموده و مانع ایجاد نقش می گردد. دانش آموزی را در نظر بگیرید که معلم زمان کافی برای پاسخ به سؤالات امتحانی به او ندهد، بدیهی است که او در اجرای نقش خود، یعنی پاسخگویی، موفق نخواهد شد، چون زمان کافی در اختیار قرار داده نشد در نتیجه او از پس امتحان برنیامده و شکست می خورد، این امر به ناتوانی شاگرد برنمی گردد بلکه به عدم در اختیار قرار دادن فرصت لازم از طرف معلم برمی گردد.
آن دسته از نقش هایی که در حوزه فرهنگ و تربیت قرار دارند، بیش از نقش های دیگر شاهد ناکامی هستند، چون اولاً خود این نقش ها تدریجی بوده و به صورت پروسه و زمانمند هستند، ثانیاً جامعه فرصت کافی در اختیار نقش آفرین قرار نمی دهد، به ویژه جوامعی که در حال رشد هستند، در رسیدن به اهداف تعجیل می کنند، کشورهایی که در آن انقلاب صورت می گیرد، در سالهای اول انقلاب، شاهد تغییرات و دگرگونی های فراوان هستند و دولت های متعدد به کار می آیند، یکی از علت ها، تعجیل انقلابیون است چون انتظار دارند که تغییرات به سرعت انجام گیرد و باید همه آنچه را که در نظام سیاسی سابق وجود داشت از میان بروند، در حالی که بسیاری از آن ها فرهنگ شده است و با سرعت تغییر نخواهد یافت، طبعاً افرادی که نقش ها را بر عهده می گیرند باید زمان مناسب در اختیار آنها قرار داد تا بتوانند موفق به ایفای کامل نقش گردند.
جامعه خویشاوندی مثلاً باید به زوج های جوان فرصت دهد تا بتوانند نقش شوهر و همسر موفق را در طول زمان ایفا کنند، والدین در کار آنها دخالت نکنند، در عین راهنمایی های لازم و انتقال تجارب، به زوج جوان نیز فرصت دهند که خوود تجربه کنند چه این که در برخی از امور زناشویی و زندگی مشترک صرف علم کافی نیست باید تجربه شوند. اما در اثر دخالت که زاییده تعجیل و عدم فرصت دهی لازم است، شاهد افزایش نرخ طلاق در جامعه ای هستیم که در فرهنگ و ارزش های دینی اش طلاق مبغوض ترین حلال ها نزد خداست، و تأکید دارد که اگر لازم شد بسیاری از حقوق خود را نادیده گیرد تا طلاق تحقق پیدا نکند و جامعه خویشاوندی در خطر قرار نگیرد.
روشن است که مانع مذکور، به جامعه لطمه می زند چون در اثر تعجیل اجرای نقش ها، بسیاری از نقش ها، متصدی پیدا نخواهد کرد زیرا افراد، بیش از هر چیزی مایل به نقش هایی هستند که زمان بر نبوده و سریع تر به مقصد منتهی گردد تا هم خود اعتماد به نفس را از دست ندهد و هم جامعه را نسبت به خود خوشبین کند. بنابراین، جامعه باید افراد خود را به گونه اجتماعی کند که در مورد همه نقش های موجود در جامعه یکسان نیندیشیده و آن دسته از نقش هایی که زمان بیشتری برای اجرا می طلبند، فرصت لازم در اختیار نقش آفرین قرار دهند.
در دنیای صنعتی و زندگی ماشینی امروز، علی رغم پیشرفت های چشمگیر علمی و تکنولوژیک و آسان نمودن بسیاری از نقش هایی که تا پیش از یک تکامل صنعتی و علمی، بشر به سختی از عهده آن برمی آمد، اما خطر از دست دادن نقش ها نیز معضلی است که زندگی در جوامع صنعتی و تکنولوژیک را سخت نموده است، اگر پیش از این فردی در جامعه نقشی را بر عهده می گرفت، تقریباً حیات اجتماعی اش را تضمین کرده بود، چون مهارت ها به آسانی قابل دسترسی نبود، اما بشر امروزی با آسان کردن مهارت ها در حقیقت تضمین مهارت و نقش خود را به خطر انداخته است، هر نقشی در جامعه داوطلب های زیادی را در کنار خود دارد و کمترین اشتباه و کم کاری موجب از دست رفتن نقش محوله است، در حقیقت وجود رقبا و موضع گیری های آنها خود مانعی در مسیر اجرای نقش ها گردیده است، در عین حالی که می تواند بر کیفیت ها ی نقش و وظایف محوله در جامعه بیانجامد، اما احساس نگرانی و دلهره از دست رفتن نقش به دست آمده هم می تواند مانعی در مسیر ایفای صحیح نقش ها گردد، زیرا نقش آفرین بخشی از توانمندی های خود را باید در جهت حفظ و نگهداری نقش به دست آمده مصرف کند. این حقیقت، با توجه به پیشرفت های روز افزون پررنگ تر می گردد. از این رو، همه آنهایی که در جامعه نقشی را بر عهده می گیرند، باید توجه داشته باشند که رقیب هایی را در کنار خود دارند و اگر در ایفای نقش خود کم کاری کنند و توانمندی های خود را به کار نگیرند، تضمینی برای موفقیت و استمرار نقش به دست آمده وجود ندارد، بیکاری های روز افزون درجوامع در حال توسعه خود شاهدی است بر این حقیقت.
آن چه که گذشت مربوط به موضع گیری مثبت رقیبان بود، یعنی رقیبانی که برای به دست آوردن نقش ها تلاش می کنند، سعی دارند تا شایستگی خود را برای عهده دار شدن نقش های اجتماعی، نشان دهند.
اما دسته ای نیز هستند که موضع گیری منفی دارند یعنی دست به کارشکنی می زنند تا افراد شایسته ای که در حال اجرای نقش ها هستند، موفق به انجام صحیح و کامل آن نگردند، تا خود جای آنان را اشغال نمایند. نقش های سیاسی و اجرایی موجود در کشورهای در نظر بگیرید، احزاب و گروه های رقیب در تلاش هستند تا احزاب گروه هایی که در رأس امور هستند نتوانند به خوبی ایفای نقش کنند، آنها را با چالش های واقعی و ساختگی درگیر نموده تا قدرت اجرایی آنان مختل گردد و از این طریق به اعضای جامعه بقبولانند که این گروه شایستگی حضور در مسند امور را ندارند و در دوره بعدی بیایند نقش های مربوطه را به این گروه رقیب محول کنند.
این حقیقت نیز به نوبه خود می تواند ایفای نقش ها را در جامعه تحت الشعاع قرار دهد و این رقبا برخلاف رقبای پیشین نه تنها بر تکامل نقش ها نمی افزایند که توانمندی های موجود را نیز منحرف کرده و جامعه و حیات اجتماعی را متضرر می کنند. چون آن چه که برای آن ها مهم است به دست گرفتن فرصت ها و نقش های اجتماعی است ولو خود شایستگی لازم را دارا نباشند و آنانی که مشغول ایفای نقش هستند صلاحیت بیشتری برای اجرای نقش ها داشته باشند.
اندیشمندان دینی و مبلّغان ارزش های الهی باید توجه داشته باشند که در اجرای نقش تبلیغی خود مانعی بزرگ به نام رقیبان سکولار دارند که امروزه با در دست گرفتن سلاح های برنده ای به نام رسانه های نوشتاری و تصویری از عکس و کاریکاتور گرفته تا فیلم های کوتاه و بلند، در تلاش هستند به تبلیغ ارزش های سکولاری بپردازند و مانع اجرای نقش و موفقیت تبلیغی متدینان گردند، بنابراین بخشی از تلاش های تبلیغی خود را باید صرف شناسایی رقبا و تاکتیک های تبلیغاتی آن ها نموده و در حقیقت پادزهرهای سموم وحشتناکی که آنان در جامعه بشری ترزیق می کنند، را پیدا نموه و به مقابله آن ها بپردازند، با مطالعات فراوان خود را آماده تبلیغ کنند تا حوادث و ترفندهای رقبا مانع اجرای نقش آنان نگردد و اختلالی در فرایند تبلیغی شان پدید نیاید و بدانند که مخاطبان آنان چگونه و با چه تبلیغات سرسام آوری، روبرو هستند، چنانچه پیش تر اشاره شد، با توجه به این که در عصر ارتباطات روزگار سر می کنیم و جهان به مثابه دهکده جهانی و به تعبیر امام خمینی 2 مثل یک خانواده است، نگرانی شدیدتر خواهد شد به عنوان نمونه، تنها کشور آمریکا که شش درصد جمعیت کل جهان را داراست، هفتاد و پنج میلیارد دلار صرف تبلیغات و بیش از شصت میلیارد دلار هزینه معرفی کالا از طریق کوپن، تخفیف، نمونه های مجانی، تخفیف بعد از فروش و موارد مشابه اختصاص می دهند، این مبلغ تحقیقات معادل
دویست دلار برای هر آمریکایی است، رقمی که بیش از درآمد سرانه یک شهروند، متعارف جهانی سوومی است. دولت آمریکا هر ساله بش از چهارصد میلیون دلار برای استخدام هشت هزار کارمند می پردازد تا محصولات تبلیغاتی به سود ایالات متحده تهیه کنند. حاصل کار هر ساله بش از نود فیلم، دوازده مجله به بیست و دو زبان و هشت صد ساعت برنامه های صدای آمریکا به سی وهفت زبان برای شنوندگان است که همگی به شرح محسنات زندگی به شیوه آمریکایی می پردازند.
[4]
روشن است این هزینه ای که مجوع آن بیش از بودجه کشور هفتاد میلیونی ماست، تنها و تنها در جهت اهداف مادی نه مثبت بلکه منفی اش، می باشد. و مبلًغان ارزش های در نظر بگیرند در مقابل این رقبا چه مقدار و چگونه باید تلاش نمود که هم جوانان مظلوم متدین، از بمباران چنین تبلیغاتی نجات یابند و هم به اهداف معنوی و الهی تبلیغ خود نزدیک گردید.
یکی از موانعی که می تواند نقش آفرین را از ایفای موفق نقش باز دارد شرایط و اوضاعی است که فرد در آن قرار می گیرد. این شرایط گاهی به زمان برمی گردد و گاه مربوط به مکان است و افراد باید توجه داشته باشند که اجرای موفق نقش همیشه به توانمندی، شناخت و آگاهی فرد نسبت به ویژگی های نقش برنمی گردد، بلکه شرایط زمانی و مکانی نیز در این زمینه تأثیرگذار است چه بسیار اتفاق می افتد که سربازی در جبهه جنگ با دشمن، علی رغم توانایی از پای درآوردن نیروی مقابلش او را رها کرده است. در نظر بگیرید مولای متقیان علی علیه السلام را در جنگ صفین آنگاه که با عمروبن عاص تن به تن شد، اما او را رها کرد وقتی از حضرتش علت را از پای درنیاوردن عمروعاص را پرسیدند، فرمود در آن وضعیت که او لباس از تن بیرون کرد، نمی توانستم او را از پای درآورم، شرایط، شرایط جنگ نبود، چه این که چنین رفتاری اعتراف به زبونی است، و امام معصوم شأنش بالاتر از آن است که در مقابل زبونی عکس العملی نشان دهد. و یا این که در نظر بگیرد زمانی را که حالت معنوی وجود ندارد، فردی که در دعای کمیل شرکت کرده و در طول اجرای آن چندین بار صفحه شماری می کند که چه وقت تمام می شود، شرایط زمانی اجرای نقش نیایش وجود ندارد علمای اخلاق در این موارد توصیه می کنند ولو یک صفحه از دعا را خواندید آن را رها کنید تا دلسردی و دلزدگی پدید نیاید، باید حال معنوی باشد تا شروع به نیایش کنید، حتی در نمازهای واجب توصیه می شود که لحظاتی قبل از ادای فریضه نماز، مشغول تفکر و تأمل شوید تا آمادگی ایفای نقشی واجب و ادای آن شوید.
بنابراین در میان نقش های اجتماعی، باید شرایط و موقعیت زمان و مکان را در نظر گرفت تا در ایفای موفق نقش اختلالی ایجاد نگردد، به ویژه آنانی که برای ایفای نقش خود با افراد و انسان ها سروکار دارند چون انسان ها تحت تأثیر شرایط و موقعیت ها قرار گرفته و در شرایط مختلف حالات یکسانی ندارند.