چرا به خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) هجوم بردند؟
نویسنده:سید جواد حسینی
طبق مدارک و منابع شیعه و اهل سنت، هجوم به خانه وحی انجام گرفته است و طی این هجوم در خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) را آتش زدند و به شخص فاطمۀ زهرا و امام علی(علیه السلام) اهانت کردند و فرزند آن دو را به شهادت رساندند...
شیطان به بیت وحی تعالی چه میکند؟ آتش به گرد جنت اعلا چه میکند؟
از باغ خلد دُود چرا میشود بلند بر روی حُور سیلی اعدا چه میکند؟
رویش سیاه گردد و دستش شکسته باد قُنفذ کنار خانۀ مولا چه میکند؟
دارالزیاره نبی وآستان وحی ای وای من! مغیره در آنجا چه میکند؟
باید زتازیانه بپرسم که در بهشت آثار خون به قامت طوبی چه میکند؟
گیرم رواست سوختن خانه، میخ در بر سینۀ شکسته زهرا چه میکند؟
طبق مدارک و منابع شیعه و اهل سنت، هجوم به خانه وحی انجام گرفته است و طی این هجوم در خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) را آتش زدند و به شخص فاطمۀ زهرا و امام علی(علیه السلام) اهانت کردند و فرزند آن دو را به شهادت رساندند.
حال جای پرداختن به این سؤال باقی است که چه شد و چه پیش آمد که در شهر مدینه، خانۀ علی و زهرا(سلام الله علیها) توسط مسلمانان و حتی کسانی که بارها پشت سر پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نماز خوانده بودند و کراراً توصیه ها و سفارشهای آن حضرت را دربارۀ امیرمؤمنان(علیه السلام) و یگانه دختر معصومۀ او شنیده بودند، آن گونه مورد تهاجم واقع شد و آنچنان به این دو شخصیت آزار و اذیت رساندند که حضرت زهرا(سلام الله علیها) بعد از75 و یا 95 روز، بر اثر صدمات وارده از این دنیا رحلت کرد.
از نظر روحی و روانی چگونه قابل تحلیل است که هنوز آب کفن پیامبر(صلی الله علیه و آله) خشک نشده وهنوز پارچۀ سیاه عزاداری بر تن زهرا(سلام الله علیها) باشد و عده ای از امت پیامبر و مسلمانان مدینه بیایند و آن جنایات را ایجاد کنند که همواره تاریخنگاران از نوشتن آن احساس خجلت میکنند و قلم بر خود میلرزد؟ این عده چه مراحلی را طی کرده بودند که سرانجام به اینجا رسیدند؟
آن گاه که کودتاگران تصمیم گرفتند به خانه ولایت و امامت تهاجم برند و فریبخوردگان نیز دور خانۀ امام علی(علیه السلام) گرد آمده و تسلیم توطئه ها شدند، دختر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از خانه بیرون آمد و در کنار در ورودی منزل ایستاد و بر سر آنان فریاد کشید: «من ملتی را [مثل شما] نمیشناسم که این گونه [عهد شکن و] بد برخورد باشند. جنازۀ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را بر روی دست ما گذاشتید و رها کردید و امر خود را در بین خود گذراندید و از ما طلب فرمان نکردید و حق ما را به ما ندادید. گویا از آنچه رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در روز غدیر فرمود، آگاهی ندارید!
سوگند به خدا! که رسول گرامی(صلی الله علیه و آله) در آن روز ولایت و رهبری را به او (علی(علیه السلام)) پیوند زد [و از مردم بیعت گرفت] تا امید شما [فرصتطلبان تشنۀ قدرت] را از امامت قطع نماید؛ ولی شما رشتههای پیوند [معنوی] میان پیامبر(صلی الله علیه و آله) وخودتان را پاره کردید. [این را بدانید که] خداوند در دنیا و آخرت میان ما و شما داوری خواهد کرد.» (1)
این ناله ها و فریادهای حضرت زهرا(سلام الله علیها) که دل سنگ را آب میکرد، بر دل مهاجمان اثر نکرد و آنها را به تأمل و اندیشه و یا عقبنشینی وا نداشت. «عبدالفتاح عبدالمقصود» درباره آن لحظه که مهاجمین با حضرت زهرا(سلام الله علیها) روبه رو شدند، جملات سوزناکی دارد که وقتی انسان بعد از قرنها آن صحنه را تصور میکند، نمیتواند متأثر نشود و اشکش جاری نگردد. او مینویسد:
«... فَاِذَا وَجْهٌ کَوَجْهِ رَسُولِ اللهِ یَبْدُو بِالبابِ حَائلاً مِنْ حُزْن عَلَی قَسِمَاتِهِ خُطُوطُ آلامِ وَ فِی عَیْنِهِ لَمَعَاتُ دَمْعِ وَ فَوْقَ جَبِینِهِ عَبَسَهُ غُضَب فَائِرٍ وَ خُلْق ثَائِرٍ.. وَ تَوَقَّفَ عُمَرمِن خَشْیَة...؛ (2) پس ناگاه [مقابل خود] چهرهای بسان چهرۀ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را دیدند که از پشت در ظاهر شد، در حالی که هالهای از اندوه آن را فراگرفته و آثار رنج و ألم از خطوط صورتش نمایان بود و در چشمش روشنایی اشک وجود داشت و فراز جبینش را گرفتگی خشمی عمیق و احساساتی پرگداز فراگرفته بود... و عمر از ترس در جا ایستاد....»
بعد ادامه میدهد: «فشاری که به در خانه وارد شده بود، تدریجاً گسترش مییافت. یارانش که با او آمده و پشت سرش در مقابل در ایستاده بودند، ناگاه مقابل خود چهرۀ رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را نگریستند که از میان سیمای حبیبهاش زهرا(سلام الله علیها) به آنها نگاه میکند.... ناگاه آهنگ لطیف و اندوهبارش را سرداد. به تدریج آهنگ او اوج گرفت. او محمد را از میان گور فرا میخواند و با صدای نالهای آمیخته با سرشکی تلخبار فریاد میکشید: بابا! یا رسول الله!....
گویی زمین در زیر پای این گروه ستمگر از بیم و هراس فریاد او میلرزید. هنوز سخنش به آخر نرسیده بود که دلها از اندوه او گرفت و دیدگان بر او سرشک همی بارید. مردانی از آن میان با خود حدیث میکردند که ای کاش میتوانستند زمین را شکافته و در خفایای آن پنهان گردند.» (3)
حال باید دید ریشۀ اصلی ماجرا و عوامل پشت پردۀ این اهانت چه چیز بوده است؟ در این زمینه، احتمالاتی وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
الف) چهرۀ نفاق
یک تحلیل این است که تصمیم مهاجمان خانۀ وحی و غاصبان خلافت از روز اولِ مسلمان شدنشان بر این بوده که در آینده خلافت را تصاحب نمایند؛ یعنی ایمان آنها واقعی نبوده وحالت نفاق داشتهاند. به ظاهر اسلام آوردند؛ ولی در باطن بر حالت کفر پیشگی خود باقی مانده بودند. در نتیجه آن حالت درونی نفاق اقتضا میکرد که بعد از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و تصاحب خلافت، اولین انتقامها را از علی و زهرا(سلام الله علیها) بگیرند که هم محبوب پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بودند و هم سد بزرگ و مانع مهمّی برای ادامۀ غصب خلافت.
هر آنکس داشت با من دشمنی اول تو را میزد شهید انتقام جنگ بدر و حنین و خیبرم بودی
این احتمال برخی شواهد قرآنی و روایی دارد که نمونههایی ذکر میشود:
آیات قرآن:
در قرآن آیات زیادی داریم که بیانگر نفاق عدهای از اصحاب و یاران پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) میباشد. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در بخشی از خطبۀ غدیریه میفرماید: «مَعَاشِرَ النَّاسِ (( آمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ النُّورِ الذی اُنْزِلَ مَعَهُ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّهَا عَلَی اَدْبَارِهَا اَوْ نَلْعَنَهُم کَمَا لَعَنَّا اَصْحَابَ السَّبْتِ ))؛ (4) ای مردم! به خدا ورسولش و به نوری که همراه او نازل شده است، ایمان آورید، قبل از آنکه صورتهایی را محو کنیم و آن صورتها را به پشت بر گردانیم، یا آنان را مانند اصحاب سبت هلاک کنیم.»
آنگاه فرمود: «بِاللهِ مَا عَنی بِهَذهِ الآیَة الَّا قَوْماً مِنْ اَصْحَابِی اَعْرِفُهُم بِاَسْمَائِهِم وَ اَنْسَابِهِم وَ قَدْ اُمِرْتُ بِالصَّفْحِ عَنْهُم فَالیَعْمَلْ کُلُّ اَمْری عَلَی مَا یَجِدُ لِعَلِیٍّ فِی قَلْبِهِ مِنَ الحُبِّ وَ البُغْضِ؛ (5) به خدا قسم! خداوند از این آیه قصد نکرد؛ مگر گروهی از اصحابم که آنان را به اسم و نسبشان میشناسم؛ ولی مأمورم که از آنان پردهپوشی کنم. پس هر کس باید مطابق آنچه در قلبش از حب یا بغض نسبت به علی(علیه السلام) میباشد، عمل کند.»
آیه فوق به همراه سخن پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به خوبی نشان میدهد که گروهی از اصحاب از همان اول حالت نفاق و دورویی داشتند و بدین وسیله اهداف پشتپردۀ خود را دنبال میکردند.
روایات:
حادثۀ اعتراض «حارث فهری» در روز غدیر خم به نصب امیرمؤمنان(علیه السلام)، آغاز انحرافها و توطئهها بود که خبر از آیندهای تاریک و فتنهانگیز میداد و نشانی بود از نفاقهای پشتپرده که بعد از رحلت خاتم پیامبران(صلی الله علیه و آله) دامن امت اسلامی را گرفت و خلافت از خط اصلی خویش خارج شد و به دست غاصبان افتاد و به شخص علی و فاطمۀ زهرا(علیه السلام) آن همه اهانت روا داشته شد.
حضرت زهرا(سلام الله علیها) در خطبۀ آتشین خود فرمودند: «فَلَمَّا اخْتَارَ اللهُ لِنَبِیِّهِ دَارَ اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوَی اَصْفِیَائِهِ ظَهَرَ فِیکُمْ حَسِیکَةُ النِّفَاقِ وَ سَمَلَ جِلْبَابُ الدِّینِ...؛ (6)چون پروردگار متعال برای پیامبرش خانه انبیا (آخرت) و آرامگاه برگزیدگانش را اختیار نمود [و او را به سوی سفر آخرت برد] در سینههای شما خار نفاق ظاهر و جامعه دین کهنه [و بیاهمیت] گردید.»
ب) هواهای نفسانیِ کنترل نشده و تخلفات پیشین
جواب دوم این است که بگوییم: هواهای نفسانی، ریاست طلبیها و اعمال ناشایست پیشین سران سقیفه آنها را به اینجا رساند که حتی حاضر شدند برای حفظ و تداوم خلافت غصب شده، فدک را نیز غصب کنند و خانۀ حضرت زهرا(سلام الله علیها) را آتش بزنند و به شخص امیر مؤمنان و فاطمه زهرا(سلام الله علیها) نیز اهانت کنند.
این تحلیل مبتنی بر این پیش فرض است که این گروه از اوّل مسلمان بودند و اسلامشان نیز واقعی بوده است و در راه اسلام نیز فداکاری کرده و در جنگها شرکت داشتهاند؛ اما چون نتوانستند خود را واقعاً بسازند، اطاعت از هواهای نفسانی و روحیه مقامخواهی از یک طرف و سرپیچی از فرامین پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و گناهان متعدد از طرف دیگر آنها را به این مرحله رساند که چنان جنایاتی را مرتکب شوند.
این تحلیل، هم شاهد روایی دارد و هم شاهد عینی و خارجی؛ اما به عنوان شاهد روایی، دو روایت ذکر میشود:
1. در لحظه ای که خواستند از حضرت علی(علیه السلام) اجباراً برای ابوبکر بیعت بگیرند، حضرت آنان را از هواپرستی بر حذر داشتند و فرمودند: «وَ نَحْنُ اَحَقُّ بِهَذا الاَمْر مِنْکُم مَا کَانَ فِینَا القَارِئُ لِکِتَاب اللهِ الفَقِیه فِی دِینِ اللهِ العَالِمُ بِسُنَنِ رَسُولِ اللهِ المُضْطَلِعِ بِامْرِ الرَّعْیَةِ وَ الله اِنَّه لَفِینا فَلَا تَتَّبِعُوا الهَوی فَتَضِلُّوا عَنْ سَبِیلِ الحَقِّ فَتَزْدَادُوا مِنَ الحَقِّ بُعْداً؛ (7) و ما سزاوار این امر (خلافت) هستیم نسبت به شما تا وقتی خواننده [آگاه به] قرآن، آگاه در دین خدا و دانای به سنتهای رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و چیره و توانا به امر رعیّت (و مردم) در بین ما باشد. به خدا سوگند ! به حقیقت چنین فردی در بین ما وجود دارد، پس از هوا [برای درخواست بیعت از من] پیروی نکنید که از راه حق گمراه میشوید و از حق بیشتر فاصله میگیرید.»
این روایت به خوبی دلالت دارد که آنچه سران سقیفه را به بیعت گرفتن اجباری و غصب خلافت و اهانت به امیرمؤمنان و زهرا(علیهما السلام) وادار کرد، پیروی از هواهای نفسانی و ریاست طلبیها است.
بعد از آنکه آن همه جسارت نسبت به حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) و امام علی(علیه السلام) روا داشته شد و خلافت غصب گردید، به «محمود بن لبید» فرمود : «آگاه باش ! قسم به خدا! اگر حق را به اهلش واگذار و از عترت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) اطاعت میکردند، دو نفر هم [دربارۀ حکم خدا] با یکدیگر اختلاف نمیکردند و امامت را گذشته ای از گذشته ای به ارث میبرد.»
آن گاه دربارۀ راز انحرافات فرمود: «وَاخْتارُوا بِشَهْوَتِهِم وَ عَمِلُوا بِآرَائِهِم تَبَّاً لَهُمْ اَو لَمْ یَسْمَعُوا الله یَقُولُ (( وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَ یَخْتَارُ مَا کَانَ لَهُم الخِیَرَةُ ))... هَیْهَات بَسَطُوا فِی الدُّنْیَا آمَالَهُم وَ نَسُوا آجَالَهُم فَتَعْساً لَهُمْ وَ اَضَلَّ اَعْمَالَهُم؛ (8) آنها هوا پرستی و شهوت را برگزیدند و بر اساس رأی و نظر شخصی عمل کردند. هلاکت و نابودی بر آنان باد ! آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود : «پروردگار تو آنچه را که میخواهد، خلق میکند و هر چه بخواهد، اختیار میکند و برای آنان اختیاری نیست.»؟ افسوس [که سران سقیفه] آرزوها [و هوسهای] خود را در دنیا تحقق بخشیدند و اجلهای خود را فراموش کردند! خدا آنان را نابود کند و اعمالشان را تباه سازد!.»
جملات فوق به خوبی نشان میدهد که اقدامات سران سقیفه برای رسیدن به خلافت و برخورد اهانتآمیز با خاندان وحی از سر هوا پرستی و مقام خواهی بوده و تمام مسایل پیش گفته ریشه در هواهای نفسانی و ریاست خواهی آنها داشته است.
در کنار هوا پرستی، برخی اعمال زشت نیز انسان را وادار به اعمال زشتتر میکند؛ یعنی اگر شخص بر انجام گناه اصرار بورزد، مرتکب گناه بزرگتر و بیشتری خواهد شد. این معنی، در آیات پیش گفته (9) به خوبی نمایان است.
این عامل نیز در رفتار سران سقیفه دیده میشود؛ چرا که آنها در طول همراهی با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بارها از دستورات آن حضرت سرپیچی کردند و همین تخلفات بود که از غصب خلافت و اهانت به خانه وحی و شخصی امام علی و زهرا(علیه السلام) سر درآورد.
اینک به برخی از نمونههای سرپیچی و پیروی از هوای نفس در رفتار سران سقیفه به صورت فهرست وار اشاره میشود؛ با این تذکر که این گناهان قطع نظر از رفتارهای فردی و اخلاقی این افراد است که در طول زندگی داشته اند و آنچه مد نظر است، برخی تخلّفات اجتماعی و گناهان عمومی آنان است.
1. فرار در صحنه جنگ احد و نافرمانی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آن گاه که فرمان بازگشت صادر فرمود. (10)
2. سرپیچی از شرکت در لشکر «اسامة بن زید» با اینکه صریحاً پیامر(صلی الله علیه و آله) دستور داده بود که در مدینه نمانند و به لشکر اسامه بپیوندند. (11)
3. تخلف از آوردن قلم و دوات در آخرین لحظات عمر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) برای نوشتن وصیت و همین طور متهم کردن حضرت به هذیانگویی (12) و....
اینها و سایر گناهان، سران سقیفه را تا آنجا پیش برد که حاضر شدند برای تحکیم خلافت غصب شده، به خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها) هجوم برند و به حضرت آسیب رسانند.
درس و نتیجه
عبرتی که از دو تحلیل گذشته میتوان گرفت این است که در این زمان نیز از خطر سه گروه در امان نیستیم و همیشه باید مواظب خطرات آنها باشیم:
منافقان کوردل:
در هر قیام، انقلاب و نهضتی منافقان بیش از همه به پیکر آن قیام و مکتبش ضربه وارد کردهاند. اگر در صدر اسلام عدهای به جمع مسلمانان پیوستند تا از پشت به اسلام و مسلمین خنجر بزنند و از درون، جبهه حق را متلاشی کنند. امروزه هم کم نبوده و نیستند کسانی که در جبهه انقلاب و نظام نفوذ کردهاند تا از پشت به پیکر اسلام و دین ضربه بزنند و از درون ایجاد اختلاف و انحراف کنند.
هواپرستان:
دنیا طلبان، ریاستخواهان و قدرتجویان همیشه انبیا، امامان و هدایتگران را مانع تحقق هواهای نامشروع خود دانسته و با آنها سخت به مبارزه برخواسته اند. امروزه هم همینها با اشاعۀ فرهنگ فساد و فحشا، تجملگرایی، اسراف و تبذیر، به دنبال فساد در جامعه و در نتیجه، رسیدن به قدرت و ریاست می باشند. از اینها نیز نباید غافل بود.
اهل گناه:
در طول تاریخ افرادی مانند: طلحه و زبیر بودهاند که از اول از نظر اندیشه و رفتار خوب ظاهر شدهاند؛ ولی عادت به برخی گناهان و داشتن برخی صفات رذیله، سر انجام آنها را به جبهۀ باطل کشانده است. امروزه نیز از چنین کسانی نباید غافل باشیم. فقط سابقۀ درخشان کافی نیست؛ بلکه تا آخر خط ماندن، شرط اساسی است.
بعد از وفات پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) این سه جریان دست به دست هم دادند و آن حوادث تلخ را آفریدند و سر انجام آن بانوی با عظمت با کولهباری از رنج و غم دنیا را وداع کرد و در آخرین لحظات زبان حالش این بود:
شهادت از سرا پایم نمایان است ای فضّه کتاب عمر زهرا(سلام الله علیها) رو به پایان است ای فضّه
به زحمت قتلگاه محسنم را میکنم جارو گلاب قتلگاهش اشک چشمان است ای فضّه
پی نوشت :
1) . احتجاج، ج1، ص108، امالی، شیخ صدوق، ص384
2) . الغدیر، ج3، ص103 و104.
3) . ترجمه الغدیر، ج5، ص185.
4) . نساء/47.
5) .بحارالانوار، ج37، ص240؛ الغدیر، ج1، ص340؛ معانی الاخبار، ص65-68.
6) . خطبه آتشین حضرت زهراسلام الله علیها، ص34.
7) . بحار الانوار، ج28، ص185، احتجاج، ج1، ص74.
8) . بحار الانوار، ج36، ص353، ر.ک: احقاق الحق، ج21، ص26.
9) . توبه/77 و روم/10.
10) . سیره ابن هشام، ج2، ص83.
11) . الطبقات الکبری، ج2، ص190؛ المراجعات، ص30-31؛ النص و الاجتهاد، ص15-19.
12) . صحیح بخاری، ج1، ص22، و ج2، ص14؛ صحیح مسلم، ج2، ص14،؛ مسند احمد، ج1، ص325.
منبع : کتاب حضرت زهرا(سلام الله علیها) / معاونت تبلیغ و آموزشهای کاربردی حوزه علمیه قم/ چاپ اول-1390 .