بسم الله الرحمن الرحیم

جلسه ششم/استاد هادی پور (زید عزه)

جملة معروف حضرت زینب که فرمودند: ما رأیت الا جمیلا. حضرت زینب در چه اوجی از ایمان بوده که واقعه به آن تلخی و مصیبت بار را می فرمایند من ندیدم جز زیبایی من در این کلام یک نکته گیرم آمد غیر مستقیم خانم دارد به ما یاد می دهد هنر زیبانگری یکی از ویژگی های مؤمن است که به هر چیزی ولو هیچ بعد زیبایی ندارد تلخ تلخ و سخت سخت است مؤمن که نگاه مي کند محو زیبایی آن می شود و همین نگاه زیبا باعث می شود مومن در این دنیا قشنگ زندگی کند. همه چیز را زیبا می بیند زنش فوق العاده بداخلاق است هر کی می بیند می گوید این را چگونه تحمل می کنی این چون مؤمن است هنر زیبانگری دارد. نگاه می کند می گوید این نعمت خداست خدا این رو گذاشته هر روز کمی از گناه های من بخشیده شود این را گذاشته من روزی چند درجه بهش نزدیک شوم جز صابریم محسوب شوم می خواد بیاد سر همین کلاس هنر زیبانگری باعث می شود گرما سختی گاهی ناراحتی خانواده به چشمش نیاید نگاه زیبا می کند می گوید می روم آنجا یک ساعت بروم ولو به اندازه یک قدم بهتر نوکری آقا را بکنم. شاید آقا یک احسنت به من بگوید. نگاه زیبا به نماز نماز شما را زیبا می کند. خدای عالم می گوید در هر چیزی سعی کنید قسمت پر لیوان را ببینید خدا در قرآن بما فرموده: عسی أن تکرهوا شیئا فهو خیر لکم و عسی أن تحبوا شیئا فهو شر لکم ممکن است بد ببینی اما خوب نگاه کن لذا روایت امام صادق (ع) زیبانگری ما را کامل می کند آقا فرمودند: مؤمن اگر با قیچی قطعه قطعه کنند خیرش است و اگر شرق و غرب عالم را به او بدهند باز هم خیرش است. لذا باید مومن باشد و حواسش باشد این عالم را خدای او می گرداند در ید قدرت اوست یک برگ از درخت بدون اذن او نمی افتد لذا جای نگرانی برای مؤمن نیست.

ادامه بحث مهارت ایجاد ارتباط...

بسیار مفید است که شما در بحث ارتباط بدانید یک کلاس یک ساعتة دبیرستان چه پتانسیل هایی برای برقراری ارتباط دارد؟ دوازده مرحله را دارید عناوینش را اما توضیحاتش را در درسهای بعدی پخش کردیم به موقع با تناسبی که با آن درس دارد خواهیم گفت.

هر کدام از این درسها و مراحل را در جای خودش می گوییم. یک درس بیش از 4 مرحله گنجایش ندارد. مرحلة پنجم را در شیوه های ایجاد مشارکت در کلاس خواهیم گفت. در فهرست ، درسی داریم تحت عنوان شیوه های ایجاد مشارکت آنجا این بحث را خواهیم گفت که شما چگونه گوش بدهید تأثیر دارد. مرحلة 6 ارتباط ثانوی کلامی را توی درس هیجانات و موانع یادگیری خواهیم گفت. مرحلة هفتم فرصت تخلیة روانی را در درس تعاملات روانی در کلاس می گوییم چون بحثش تخلیة روانی است مفصل باز می کنیم. مرحله هشتم ایجاد نیاز ارتباطی را در انگیزه سازی تعاملی می گوییم دو فصل جلوتر. شمارة نه دادن پل ارتباطی و اینکه چگونه باید کارش انجام بگیرد در بحث باور سازی و نهادینه سازی صحبت می کنیم. چون این پل ارتباطی مقدمة این است که بتوانیم کار باور سازی و نهادینه سازی را انجام بدهیم مرحله بعدی بازخوردگیری نهایی یا اقرار گیری ارتباط است تو درس همراه سازی و همنوایی خواهیم پرداخت. مرحلة یازده ارتباط پایانی یا ارتباط فراموقعیتی در درس فنون متابعت و رفتار سازی خواهیم پرداخت. مرحلة دوازدهم تثبت یا تعمیق ارتباط است این را هم در درس باور سازی و نهادینه سازی خواهیم پرداخت.

قضیة بهلول را می دانید که اسم خودش را بالای مسجدی که خلیفه درست کرده بود زد ، شاکی شدند خلیفه شب رفت تابلو را کند اسم خودش را زد بهلول گفت اگر برای خدا ساختی مهم نیست اسم کی بالا باشد اگر برای خودت ساختی به درد خودت می خورد. اگر ما برای نفسمان درست کردیم به درد خودمان می خورد انشا الله برای خدا باشد.

مرحلة چهارم بازخوردگیری ارتباط اولیه

بخش الف) آغاز ارتباط دو طرفه که چهار مدل سؤال و چهار شرط را عرض کردیم .

بخش ب) تفسیر زبان خاموش

بحث پایانی درس دوم ( تفسیر زبان خاموش ) بحثی است که چند جا کاربرد دارد. کجاها این بدرد شما می خورد تفسیر زبان خاموش یعنی تفسیر زبان بدن و تن طرف مقابل اصطلاحاً می گویند زبان خاموش دانشمندان می گویند زبان تن از زبان دهان گویاتر است چون شما اگر بخواهید زبان یک شخص را بفهمید اگر هم زبان شما نباشد فرهنگ لغت می خواهد اما زبان تن انسان ها به گویاترین شکل ولو همزبان شما هم نباشد اگر زبان تنش را بفهمی راحت می فهمی چی می خواهد بگوید. گاهی زبان تن آدمها چیزهایی است که زبان دهانشان می خواهد مخفی کند را لو مي دهد آدم با زبان دهانش خیلی وقتها آنچه در دلش است نمی گوید مصلحت سنجی می کند اما اگر وارد باشیم می توانیم پی ببریم به آنچه که نمیخواهد بگوید حتی در پلیس غرب امروزه دستگاههایی هست به نام دروغ سنج با این دستگاه بررسی می کنند طرف اعتراف که می کند ببینند این چیزهایی که زبانش می گوید راست است یا دروغ می گویند مثلا آدمی که راست می گوید نباید این اتفاقات پیش بیافتد همان اتفاقات اتفاقاتی است که درون بدن می افتد هم اتفاقاتی است که برون بدن می افتد آنها هر دو را بررسی می کنند نبض و فشار خون و حالتهای عصبی و ...جایی که دروغ می گوید استرس ایجاد می شود روی مغز و خون اثر می گذارد آنها یک سری آزمایش همان موقع که این اعتراف می کند کنترل می کنند بعد یک فیلمبرداری دقیق چند طرفه هم می کنند وقتی این کلمات را می گوید دو سه نفر که واردند به این بخش دقیق می شوند ببینند این حرکاتش چشمانش حالت صورتش دستاش موقع گفتن این حرفها چطور است تفسیر زبان خاموش را این شکلی استفاده می کنند اما بدرد ما چه می خورد؟ چند جا بدرد ما می خورد: کلام آقا امیرالمومنین است که می فرمایند: آدمها حرفهایی که می زنند در صفحات وجهشان یا لسانشان ، چیزهایی ممکن است لو برود. این بحث ها زمانی نورانیت پیدا می کند که لابه لایش کلام اهل بیت و قرآن باشد. هفتة گذشته دانشگاه آزاد تهران سخنرانی داشتیم شهرک غرب آقای وافی هم بودند یکی از دوستان هم بودند که بحث را ببینند رفیقمان می گفت تو فضایی که عده ای از دختران بی حجاب بی داد می کرد آنقدر وضع بد بود که آدم سختش بود از حجاب حرف بزند آنقدر وضع بدجور بود مخاطبین خاص کم بودند آدمهای متدین تو این فضا بعد از اینکه جذابیت ایجاد کردیم اینها همراه شدند علاقه ایجاد کردیم در اوج بحث زدم جاده خاکی بحث امام زمان تو بحث امام زمان حالت طنز ایجاد کردم که خوششان هم بیاید گارد نگیرند بعد اشاره زدن به بحث حجاب و سریع برگشتم به بحث خودم. نماندم زود بازگشت کردم این دوستمان می گفت جایی که شما رفتی تو بحث امام زمان حس کردم انگار خوب بود این کار را نمی کردی این بحث موفق داشت پیش می رفت مخاطب اینجا یخ کرد یک لحظه نپسندید از شما دور شد مخاطب گفتم که شما شاید این احساس را کرده باشی ولی من مقابل مخاطبم نشسته بودم لحظه ای که این حرفها را می زدم کامل مخاطبینم را می دیدم و حس می کردم و از تفسیر زبان خاموش آنها بود که کسی حرف نمی زد کاملا حس می کردم که آن لحظه این حسی که به شما دست داد به آنها دست نداد. توجه به این نکته هم لازم است که گاهی اوقات می خواهم امام زمان را تبلیغ کنم به آقا ضربه می زنم اگر دیدم مخاطب وقتی وارد بحث امام زمان شدم اخم کرد احساس بدی بهش دست داد می خواهند بلند شوند بروند و دارد اثر منفی می گذارد نه مثبت سریع باید از بحث آقا بیام بیرون از طرفی اگر دیدم نه کسی حرفی نمی زند من باید از طریق زبان خاموش بفهمم که اگر دیدم آماده شدند باید مچش را گرفت. اینها چیزهایی است که با تفسیر زبان خاموش اتفاق می افتد .

دوم جایی که بدرد می خورد تفسیر زبان خاموش حتی بیشتر از اولی در مشاوره است. فضای مشاوره ، مشاوری که دارد مشاوره می دهد باید حواسش جمع باشد آنجا تن به تن است در فضای کلاس یا سخنرانی 500 نفر آدم را کلیت زبان خاموششان را بررسی می کنیم اما در مشاوره تن به تن یک سؤال می کنی باید دقت کنی طرف با چه حالتی جواب می دهد یک مشاور خوب باید حواسش را جمع کند اگر من سؤال را کردم و از انجام حرکاتش فهمیدم دوست ندارد تو این قسمت صحبت کند سریع باید سؤال بعدی از جهت دیگر باشد چون اگر این جهت ادامه پیدا کند ارتباط ما قطع می شود. حرف نمی زند و قطع می شود. اما اگر من زرنگ باشم یک بحث دیگر را می آورم. وگرنه فرآیند مشاوره دچار مشکل می شود.

سوم جایی که تفسیر زبان خاموش بدرد می خورد توی پرسش و پاسخ هاست که طرف یک سؤال مطرح می کند شما پاسخ می دهید یک سخنران هر چند قوی هم باشد اما هنر پرسش و پاسخ نداشته باشد در فضای دانشگاه بایکوت می شود یعنی باید توان داشته باشی بعد از اینکه یک بحث قوی ارائه کردی باید جنبه پرسش و پاسخ قوی داشته باشی. آنجاست که بحث تکمیل می شود وگرنه در پرسش و پاسخ هنر نداشته باشی بحثت لطمه می خورد معمولا آخرین خاطره یاد مخاطب می ماند. اگر جایی پرسش و پاسخ بود برگة سؤلات را مسئول جلسه جمع کرد خودتان بخوانید نگذارید مجری بخواند چون گاهی سؤال را که می خوانیم یک کلمات بدی استفاده کرده است که اگر او بخواند میتواند جو را متشنج کند ولی من جای این کلمات بد را خودم کلماتی می گذارم که هیچ کس نمی فهمد و سؤال را بگونه ای می خوانم که بار مثبت پیدا کند. که بتوانم استفادة مثبت کنم. اما اگر او بخواند می ریزد بهم.

مثال کاربردی

یک جلسه ای بودم شیراز در دانشگاهی یک استاد دیگری بعد از من برنامه داشت مجری گیر داد من بخوانم سؤالها را گفتم اصلا و ابدا از نظر فنی گیر دارد باید خودم بخوانم، من اصرار کردم خودم خواندم جلسه بصورت عالی دو ساعت و نیم پرسش و پاسخ اداره شد بعدا شنیدم برای استاد بعدی در پرسش و پاسخ جلسه بهم ریخته بود گفتم چطور بود؟ گفتند مجری سئوالات را خوانده بود . گفتم این نباید این کار را می کرد این استاد تجربه نداشت و در پرسش و پاسخ گیر کرد.

این بحث (تفسیر زبان خاموش) ، در پرسش و پاسخ به چه درد می خورد ؟ همین که دارم پاسخ می دهم باید قیافه شخصی که سئوال را پرسیده است نگاه کنم ببینم این پاسخ دادن من را او قبول می کند و اغنا می شود می خواهد بگوید نه قبول ندارم حالتهایش نشان می دهد قانع شده است یا نه . خودم اگر زرنگ باشم از قیافة این می فهمم اگر دیدم با این جواب دادن قانع نشده خودم سریع سبک را عوض می کنم می گویم این یک و دیگری. اگر دیدم قانع شد دیگر دومی را نمی گویم حل شد و قانع شد. در پرسش و پاسخ ها هم این قضیه به کار ما می آید.

چهارمین جا کنترل کلاس است. مثلا من وقتی یکی از مخاطبین را نگاه می کنم از نظر تفسیر زبان خاموش حس مي کنم می خواهد اخلال ایجاد کند تو کلاس قبل از اینکه او بتواند اخلال ایجاد کند به او پاتک می زنم. خاموش خاموش می شود. بعضی ها تفسیر زبان خاموش بلند نیستند آنکه حرفه ای است نگاه می کند از نوع برخوردها و تعامل ها و قیافه ها نوع ژست گرفتن ها فکر می کند که این آماده می شود اخلالی ایجاد کند قبل از اینکه او شروع کند حرکتی انجام بدهد من میام سراغش. که او هنوز شروع نکرده. اما اگر قبلش بتوانم او را مهار کنم آنقدر انرژی و وقت از کلاس گرفته نمی شود.

در تفسیر زبان خاموش خلاصة بحث شامل 5 قسمت است:

1. پنج رهنمود برای تفسیر زبان تن

2. شش منبع انتقال هیجان را بشناسید

3. چگونگی تفسیر زبان تن صدا و سرعت کلام

4. چگونگی تفسیر زبان و حرکات بیانگر

5. چگونگی تفسیر زبان اندام

قسمت اول : پنج رهنمود برای تفسیر زبان تن :

اول : توجه بیشتر به نشانه های گویاتر و مهمتر(کلام طرف مقابل حواستان را پرت نکند)، اول مهم این است که شما بدانی اصلا زبان تن را از چه چیزی باید بفهمی؟ وقتی فهمیدی تمرکز می کنی روی آنها توجه می کنی یک نکته هست که کلماتی که او مي گوید نباید حواس تو را از توجه به زبان تنش باز دارد. چون کلمات مصلحت گرایانه است؛ قابل اطمینان حداکثری نیست.

دوم دیدن رفتارهای غیرکلامی در بافتی مناسب، یعنی قطعات زبان خاموش مثل کلمات می ماند، الان سه چیز گفتم یکی زبان تن صدا و سرعت کلام دوم زبان حرکات بیانگر و سوم زبان اندام اینها مثل کلمات می ماند چطور از یک کلمه نمی شود به مقصود آدمها پی برد مجموعة کلمات را باید در کنار هم قرار داد بعد می شود جمله مفهوم دار که می توانیم شخصیت طرف مقابل را از آن استخراج کنیم. در زبان تن هم همینطور است از یک حرکت نباید نتیجه گرفت اینها را باید در بافتی کنار هم قرار داد جمعشان به ما یک مفهوم را منتقل می کند.

سوم ثبت ناهماهنگی های رفتاری کلامی در ذهن.

مثال کاربردی

از یک خانمی یک سؤالی می کنند مثلا شما از همسرتان سؤالی می کنند که او حاج آقا را خیلی دوست دارد یا ندارد؟ سوال که می کنند خانم تو زبانش می گوید نه. اما چشمانش می گوید آره. اینجا زبان تنش دارد نوع گفتنش حالت چشمانش از نوع حالت می فهمید این نه نه واقعی نیست اما زبان می گوید نه. اینجا اگر بین کلام و زبان تن تعارض بود این تعارض را باید در ذهنت ثبت کنی دنبال مفهوم تعارض بگردی باید ببینی چه دلیلی دارد که تنش یک چیز می گوید زبانش یک چیز دیگر مثلا یکی از چیزهایی که در کتاب روانشناسی آمده است گفت اگر کسی زبانش می گوید نه اما حالتش می گوید آره این نشان می دهد که علاقه دارد اما هنجارهایی یا ترسی اجازة گفتن به او نمی دهد مثلا می ترسد اگر بگوید آره ممکن است او بخواهد از این فرصت استفاده کند می خواهد نه بگوید شما بگویید چرا بعد بگه فلان جا چرا این کار را کردی؟ چرا طلا نخریدی؟ یک تعارض یک مفهومی بدنبال دارد.

مثال کاربردی

شما آمدی خانه مشکلی پیش آمده ناراحتی عصبانی خانمت می گوید خیلی عصبانی شدی؟ می گه نه من اصلا عصبانی نشدم. با صدای بلند، اینجا تعارض است گویای این مطلب است که حاضر نیست جلوی دیگران اقرار به احساساتش کند. نمی خواهد قبول کند که عصبانی است تعارض مفهومی دارد.

طرف در اوج ناراحتی است اما می خندد، باز این خنده با ناراحتی نمی خواند یک تعارضی است گاهی ناراحت است اما نمی خواهد طرف دیگر را ناراحت کند.

چهارم بالا بردن آگاهی از احساسات فرد مقابل ، این یعنی چی؟ می گویند اگر شما خودتان را تو حس طرف مقابل قرار بدهید خیلی وقتها بهتر می فهمید او الان چه حسی دارد؟ حتی در موارد جزئی می گویند اگر طرف یک حالتی گرفته و با آن حالت به شما گوش می دهد اگر شما همان حالت را بگیری بهتر می توانی درک بکنی مثلا او موقعی که دارد حرفهای شما را گوش می دهد شما ببینید هی دستهایش را تکان مي دهد هی با دستهایش قلنج دستش را می شکند هی پایش را روی پای دیگر گذاشته می خواهی ببینی او چه حسی دارد یک مقدار این کار را خودت مخفی انجام می دی ببینی چه حسی بهت دست می دهد، آن خودش به شما کمک می کند که حس طرف مقابل را درک کند.

پنجم انعکاس تفسیر برای تأیید یا تشخیص

من اخیرا پرواز داشتم می رفتم کرمان، دانشگاه آزاد کرمان داشتم می رفتم وارد هواپیما شدم دیدم جوانی نشسته صندلی اول پایش روی پایش تا من وارد شدم چشمم خورد به این جوان دیدم نگاه خاصی به من کرد خیره یک لحظه حالت ویژه ای به من نگاه کرد من نگاه تو فکر رفتم که این نوع نگاه از این جوان بیانگر چه چیزی بود عمق درون او چه مي گذرد؟ سعیم این بود بفهمم زبان تنش چه می خواهد بگوید؟ چشمش چی مي خواهد بگوید؟ استنباطی کردم ابتدائا چون خیلی خیره نگاه کرد خیره نگاه کردن را تفسیر می کنند به خشم نه خشم نسبت به من ممکن است خاطرة بدی از یک روحانی دارد لذا الان که من را نگاه می کند با چشمانش می گوید از من زیاد خوشش نمیاد، من اول این به ذهنم رسید اما این رهنمود پنجم می گوید آنجایی که می شود چک کنی تفسیرتان را انعکاس بدهید ببینید آیا درست فهمیدید یا نه؟ اگر درست نفهمیدید طبق آن اشتباه یک وقت عکس العمل نشان ندهید. من بغل دست این آقا قرار بود بنشینم نشستم بغلش، چند دقیقه ای گذشت به بهانه ای سر صحبت را باز کردم بعد راجع به چیزهایی که او دوست داشت صحبت کردیم و اینها بعد گفتم من آمدم داخل هواپیما شما نگاه خاصی به من کردی یادت هست؟ گفت آره. گفتم: من به دلایلی دوست دارم بدانم پشت نگاه شما چی بود؟ اولا برای او جالب بود که من به این نگاه او توجه کردم نگاه پشت پرده و ...گفت حاج آقا من یک دوستی داشتم سالها قبل که او هم روحانی بود خیلی شبیه شما بود نگاه من نگاه خشم نبود نگاه تأمل بود چشمم به شما دوخته شده بود داشتم فکر می کردم خودش است؟ یا خودش نیست؟ یعنی نگاهم نگاه تأمل بود نگاه خشم نبود. این دو خاصیت دارد یکی اینکه من فهمیدم نگاه پشت پردة او را. ثانیا این را یاد گرفتم که این نگاه خیره گاهی خشم است و گاهی تأمل. بر اندوخته های من افزوده شد. سوال را بگونه ای بپرسید که طرف فرصت پیدا کند احساساتش را بگوید. بله و خیر نگوید بگوید چه احساسی داشتی او هر چی درونش باشد می ریزد بیرون. اگر بگویید شما خشمناک نگاه کردی؟ خوب نیست. سؤال را باز بپرسید تا آنچه درونش است بریزد بیرون.

این پنج رهنمود مقدمة بحث تفسیر زبان تن ماست.

قسمت دوم : شش منبع انتقال هیجان را بشناسید: یعنی آدم ها از کدام عضو بدنشان هیجان می ریزد بیرون؟ در بدن یک انسان از مو تا نوک پا کدام قسمت ها بیشتر انتقال دهندة هیجان است؟ آنجا بیشتر دقت کنید. این شش منبع انتقال هیجان سه تا شنیداری است سه تا دیداری است.

شنیداری ها:

1- واژگان

2- لحن صدا

3- سرعت گفتار

این دو جزء اخیر غیرکلامی ها هست می گویند« فرازبان» لذا از آنها استفاده می کنند.

دیداری ها:

4- حالت چهره

5- وضع اندام

6- حرکت بیانگر

از این شش منبع انتقال هیجان درونی فرد ، پنج تا را از طریق تفسیر زبان خاموش می فهمیم. لذا اهمیت دارد. تمرین کنید بین دوستان، استاد، در خیابان، در اتوبوس، یک مدت سعی کنید تفسیر کنید. چون تمرین می کنید هر جا می شود از رهنمود پنجم استفاده کنید یعنی خانواده یک حالتی را بروز داد اول خودت تفسیری بکن فکر کنم این است بعد بپرسید؟ آرام آرام خبره می شوید و راه می افتید.

تفسیر زبان تُن صدا و سرعت گفتار

آقای دکتر رن اسپری جزء کسانی است که در ارتباطات کار کرده است ایشان جدولی ارائه کرده است و در آن بررسی کرده است و می گوید:

فرا زبان احساس یا معانی انتقالی

1- صدای یک نواخت:خستگی

2- سرعت کم و زیر و بم کم:ناراحتی و افسردگی

3- صدای بلند ارتفاع تأکیدی صدا:شادمانی و خوشحالی

4- تن صعودی:اعجاب و تعجب و قبول نداشتن

5- گفتار تند:دفاع

6- کلام خصمانه با تن بالا:خشم

7- زیر و بم بالا و کلام طولانی:ناباوری

اول آدمی که تن صدایش یکنواخت است فرا زبان (تن صدا) این نشان می دهد خسته است حال ندارد. یک استادی دیدید یکنواخت حرف می زند خسته است.

دوم سرعتش کم است زیاد بالا و پایین نمی رود آرام تعداد کلمة کمی از دهانش بیرون می آید این نشان دهندة ناراحتی و افسردگی است. اینها در تبلیغ و مشاوره های شما بدرد می خورد تبلیغ های چهره به چهره سر کلاس یک دانش آموزی را سؤال می کنی می بینی با حالتی با سرعت کم و زیر و بم کم پاسخ داد بهم ریخته و ناراحت است از جای دیگر دچار مشکل است.

سوم این صدای بلند نشان دهندة خوشحالی است هیجان بهش دست داده.

چهارم بعضی ها وقتی می خواهند سؤالشان را بپرسند شروع می کنند به صحبت کردن می گویند حاج آقا شما می گویید ولی به نظر من اینطور نیست تن صعودی پیش می رود اول آرام شروع کرد ولی هی تن می رود بالا. تأکید زیاد هست.

اگر طرف گفتار صعودی داشت و این حالت بهش دست داد این نشان دهندة نوعی اعجاب و تعجب و قبول نداشتن است. اعجاب نه اینکه تعجب کرده به این معنا که برای او غیرقابل قبول است

ششم گفتار تند سرعت دارد نشان دهندة دفاع است می خواهد از خودش دفاع کند.

داد می زند و کلماتش هم نشان دهندة خشم است.

هفتم زیر و بم بالا و کلام طولانی نشان دهندة ناباوری او هست. اینها برای تفسیر فرا زبان است تند و سرعت .

چگونگی تفسیر زبان /حرکات بیانگر

آقای جولیوس در مورد حرکات بیانگر ، تحقیق و بررسی کرده است که مواردی از آن قابل استفاده است از جمله :

1. خاراندن دماغ: معمولا نشان دهندة گیج بودن است یعنی مخاطب گیج شده و حرف شما را خوب نگرفته است.

2. در بغل گرفتن بازوها: نشان دهندة دفاع از خود و کنار کشیدن است.

مثلا توی فوتبال داور که میاد کارت بدهد بازیکن ها با حالت خشمگین می خواهند اعتراض کنند ، داور با در بغل گرفتن بازوها ، ایستاده این حالت دفاعی است که داور دارد. به طور اتوماتیک می خواهد بگوید بی تفاوت است نسبت به این اعتراض.

3. بالا انداختن شانه ها: این مورد در دانش آموزها زیاد دیده می شود سر کلاس موقع صحبت کردن ، سؤال که می پرسد و توی مشاوره ها ، این نشانه ابراز بی تفاوتی است شما می گویی اگر این کار را بکنی قیامت باید جواب دهی چجور می خواهی جواب بدهی. حرف نمی زند و شانه هایش را بالا می اندازد.

4. گرفتن ضرب انگشت ها: نشان دهندة بی صبری است. حوصله ندارد عجول است یا حوصله اش سر رفته است.

5. زدن بر پیشانی: بیانگر فراموش کاری است. مثلا یه چیزی یادش رفته یادش می آید می زند پیشانی اش یعنی یادم نبود.

6. چشمک زدن یا تبسم شیرین: نه تلخ و نه پوزخند. بیان ابراز صمیمیت است. تو بچه ها ممکن است پیش بیاید تو پسرها با چشمانشان با لبخندشان می خواهند همراهی کنند یا سر تکان می دهند می خواهند بگویند من قبول دارم حرف تو را با ابراز صمیمیت. این بدرد می خورد. در بیشتر بازخوردگیری های جمعی از طریق سر تکان دادن و لبخندهایشان است. این نشان می دهد که با من همراه است و حرفهای من روی او اثر می گذارد.

تفسیر زبان اندام ، سه قسمت است:

1- اگر مخاطب اندامش این حالتها را داشت ، این مفهومی دارد : جابجا کردن پاها، لم دادن، نگاه به پشت و اطراف، کارهای جانبی مثل مطالعه، حرف زدن با هم، این مجموعه حالتهای اندام بیانگر این است که علاقه ای به این بحث و مطالب ندارد یا موضوع جذاب نیست و علاقه ندارد یا محتوا اینجوری نشان می دهد بنابراین این حالتها رخ می دهد ، زیرا کسی که علاقه دارد لم نمی دهد.

2- مشارکت همگانی و به هم نگاه کردن و خندیدن، سر تکان دادن، خندیدن از ته دل، سؤال کردن، حالت مجموعة اندام رو به جلو، نشان دهندة این است که او احساسش و درونش نسبت به حرف های شما این است که خیلی جالب است و خوب است و دوست دارم ادامه داشته باشد .

3- چرت زدن، سر روی میز، نگاه به بیرون کلاس، فشاردادن دندان ها، خمیازه کشیدن، حالت لب، طرف این حالت را که دارد دندانش را فشار می دهد حالت لب حرف دارد، پریشانی در رفتار، خاراندن سر، نشان دهندة خسته کننده بودن و کسالت آور بودن سخنرانی شماست. اگر فهمیدم کوتاه می کنم زیرا خستگی بیشتر ، احساس منفی را بیشتر می کند.

خلاصه تفسیر زبان تن با این توضیحات می تواند شما را تبدیل به سخنران و مبلغ حرفه ای کند، شرطش این است که روی تک تک این موارد تمرین کافی انجام دهید.