بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه هفدهم، استاد هادی پور (زید عزه)
از فنون جذابیت در سخنرانی و کلاس داری فنون شش عنصر را عرض کردیم و رسیدیم به عنصر هفتم که عنصر نیاز هست. تمام مطالب که تا اینجا پیش آمده قابلیت اجرایی دارد و کاربردی است تئوری پردازی ذهنی نیست.
تصور می شد این عنصر مانند عنصر عشق و ترس با اهمیت نباشد و در درجات پایین تری از جذابیت قرار دارد ولی یک سخنرانی با این عنصر کردم و حقانیت عنصر نیاز را دریافتم. علتش هم این بود که مخاطبینی که داشتیم به قدری متفاوت بودند. و این نشان داد که در بعضی مخاطبین این عنصر بیشتر از عنصر عشق و جنسی و ترس و...کارآیی دارد. پایه اصلی عنصر نیاز این است که بتوانی پیدا کنی که چه نیازی برای مخاطب مهم هست.
مثال کاربردی
در جمع پدر و مادرهایی که نوجوان دارند و با نوجوانانشان درگیرند. همه پدر و مادرها در سنی که جوان دارند یکی از نیازهایشان روش برخورد با جوانشان است دوست دارند در این زمینه اطلاعات پیدا کنند. می توان برای این ها این گونه بحث کرد که طبیعت جوان این است که پرخاشگری دارد انتقاد و عشق دارد پدر و مادر هم تحملش را ندارند و بحث را در راهکارها و علل دنبال کرد. کسانی هم که در سن ازدواج هستند یکی از بحث های مهمشان بحث ازدواج و بحث راجع به انتخاب همسر و ... هست و دوست دارند بشنوند چون نیازشان است از هر چیزی بیشتر نیاز دارند. اگر اینجا نیاز شناسایی شده باشد اینکه شما به نیاز مخاطب بپردازی بحث شما جذاب است. جذابترین بحث این است که شما لابلای صحبتت اشاره هایی به این نیازش داشته باشی. اگر بعد سخنرانی بگوید سخنرانیش خیلی قشنگ بود بپرسی چرا؟ می گوید چون راجع به نیازم حرف زد. اگر از هر چیز دیگری صحبت می کردی آن قدر بهش نمی چسبید.
در شب اول از عناصر مختلف جذابیت بهره بردم، از عنصر ترس و...استفاده کردم بازخوری که گرفتیم بعضی گفته بودند اگر می شود به حاج آقا بگویید سطح سخنرانی را بالا ببرند. یعنی جذابیت احساس نکرده بودند. با اینکه از برخی عناصر جذابیت استفاده شده بود ولی عنصری که لازم بود برای این ها جذابیت ایجاد کند عنصر نیاز بود. باید احساس کنند این مطلبی که حاج آقا در صحبتش می گوید خیلی بدردش می خورد. وقتی این مسأله را فهمیدیم که این مخاطبان در سطح بالایی هستند (چون مخاطبان سطح پایین معمولا با اصل محتوا جذابیت برایشان ایجاد نمی شود بلکه با حاشیه هایی مثل ترس و عشق و مسائل جنسی برایشان جذاب است اما بعضی از مخاطبین پیشرفته ترند این ها برایش مهم نیست) می خواهند مطلب یاد بگیرند تا نیازی ازش برطرف شود. اینجاست که عنصر نیاز اهمیت پیدا می کند. مثلا وقتی می خواهیم برای جوانان جذابیت ایجاد کنیم در جوان عشق عنصر جذاب است مسائل جنسی و ترس هم جذاب است ولی در سنین بالاتر اینطور نیست.
نکته: هر سنی یک چیز برایش جذاب است.
به چند شیوه می توانیم با نیاز در سخنرانی جذابیت ایجاد کنیم؛
فنونی که می گوییم فقط برای قطعه اول سخنرانی نیست در آخر و بین سخنرانی هم می توانید سؤال مطرح کنید. مخاطب به نیازش توجه پیدا می کند همان لحظات برایش دقیق و جذاب می شود. چون سؤالی مطرح می کنی که پاسخش را نمی دانند جذاب می شود.
مثال کاربردی
در یک سخنرانیم دیدم مخاطبینی هستند که به نظر می رسد اطلاعاتشان راجع به عموم دین خوب است راجع به سطح رویین دین اطلاعات خوبی دارند گفتم راجع به عمق دینی باید صحبت کنم تا نیازشان برطرف شود و احساس کنند چیز جدیدی یاد می گیرند. آمدم یک قطعه مهم دین را انتخاب کردم که مسله نماز است. اول توضیح دادم این نماز جایگاهش کجاست و حضور قلب در این نماز از همه چیز مهم تر است. امام صادق علیه السلام فرمود: نماز شما به اندازه حضور قلبتان قبول می شود ما بقی قبول نمی شود. شیوه های کاربردی پیرامون اینکه چگونه نمازمان را با حضور قلب بخوانیم را مطرح کردم. زیر سؤال بردم که این چه وضع نمازی است که ما داریم. سی سال نماز می خوانیم هنوز مرتکب بعضی از زشتی ها می شویم، در حالی که خداوند در قرآن می فرماید: «ان الصلاع تنهی عن الفحشاء و المنکر»[1]. نمازی که از زشتی ها باز ندارد نماز نیست. این مسأله باعث شد که وقتی من سؤال مطرح کردم که چگونه نمازمان را با حضور قلب بخوانیم چگونگی را نگفتند، سؤال توجه مخاطب را جلب کرد.
مثال کاربردی
در موردی مثال زدم برای جوان ها که وقتی با پدر و مادرهایشان صحبت می کنیم می گویند دختر من دختر خوبی بود پسرم پسر خوبی بود حرف گوش کن بود مومن بود نماز اول وقت می خواند ولی از وقتی که با این رفیقش دوست شد بیچاره شد هر کاری هم می کنیم نمی شود جداشون کرد. این ها درد پدر و مادرهایی هستند که متدین هستند. آدم گاهی مادرها را می بیند دلش می سوزد. می بینی مادر با چادر با دخترش که بدحجاب و آرایش کرده است آمده هست. دلم برای مادر می سوزد این مادر از خداش هست که کاش می توانستم دخترم را با حجاب کنم ولی بلد نیست چه طوری؟ باید یکی به او راه نشان بدهد که چه کار کند دخترش به حجاب علاقمند بشود. ما موردی داشتیم که راهنمایی کردیم دختر با حجاب شد. یا پدرهایی که پسرهایشان نماز نمی خوانند ولی خودشان مسجدی هستند. پس نیازسازی با طرح سؤال، سبک اول استفاده از فن نیاز است.
مثلا در بحث نماز و حضور قلب شروع کردم بعد از اینکه با این سؤال جذابیت ایجاد کردم روزهای بعد شروع کردم نکاتی پیرامون حضور قلب در نماز گفتم. مثلا گفتم کل معارف نماز در سه چیز خلاصه می شود. 1- مهیا سازی، 2- فهم آنچه در نماز به خدا می گوییم، 3- مراقبت و تمرین. بعد راجع به نکته اولی 5 نکته، راجع به دومی سه نکته و چند تا راجع به سومی، خود این نکات برای مخاطب جذاب می شود.
گاهی اوقات ما راجع به نیاز مخاطب سؤال مطرح نمی کنیم بلکه نیاز مخاطب را می شناسیم و فقط شروع می کنیم به تحریک و تقویت کردن ابعاد آن نیاز و نیاز را برایش توضیح می دهیم.
مثال کاربردی(1- جهت دادن به نیازش)
بعضی ها وقتی با جوان صحبت می کنند سعی می کنند او را نصیحت کنند بگویند عاشق نشوید عاشقی دردی است که درمان ندارد بدبخت می شوی مواظب دلت باش. خیلی از آن هایی که به جوان نصیحت می کنند که عاشق نشوید این ها یا نفهمیدند عشق یعنی چه؟ یا نفهیمدند جوان یعنی چه؟ عشق جذابیت ایجاد نمی کند یکی از نیازهای مخاطبم میل او به عاشق شدن است و این نیازی است که همه مقابلش می ایستند و می گویند نه. من می گویم عاشقی حق توست همه آن هایی که نصیحتت می کنند خودشان در جوانیشان عاشقی کردند. اول این را تقویت می کنم بعد نیاز او را جهت می دهم و می گویم عاشق بشو ولی طوری که از عشقت پشیمان نشوی و این عشقی که بدست می آوری به راحتی از دستت نرود. دو سال بعد ازدواج پشیمان نشوی. عشقی که باید در جوانی ایجاد کنی باید سه ویژگی داشته باشد؛ هر عشقی که این سه ویژگی را داشت سعی کن به هر قیمتی که شده بدست بیاوری. اول نیازش را تقویت می کنیم. این سه ویژگی هم جز در خدا پیدا نمی شود. نیازش را جهت دادیم این قسمت اول تحریک و تقویت نیاز اوست ما گاهی اوقات همان نیازی که او دارد انتخاب می کنیم.
مثال کاربردی(2- مانور دادن روی نیاز واقعی مخاطب)
مثلا پدر و مادری که دغدغه اشان بچه ا شان هست، (حتی موقعی که بچه اشان کوچک و 2- 3 ساله است) می گویی همین قدری که وقت می گذارید بچه اتان نیاز مالی نداشته باشد لباسش زیبا باشد کمبود تغذیه پیدا نکند به تدین و اخلاقیاتش هم برسید. پدری می گفت: حاج آقا من نماز می خوانم صبح پسرم را بلند می کنم نماز بخواند به من بد و بیراه می گوید. چقدر جانسوز است و چون این جوان دارد و این نیازش است برایش جذاب است و به این مسأله توجه می کند. خلاصه دومین کار تحریک و تقویت است مانور دادن روی نیاز واقعی مخاطب ماست.
مثال کاربردی (3- بیان نکات مهم پیرامون نیاز مخاطب)
یکی از نیازهای مخاطبان این مسئله ای است که در این قسمت مطرح می کنیم، خصوصا در جمع های خانم ها این نیاز برایشان مطرح بشود جذابیتش بیشتر می شود. می گویید: مگر خدا نفرموده «ادعونی استجب لکم»[2]. مرا بخوانید دعایتان را مستجاب می کنم. شماها می گویید من این همه دعا کردم خدا جوابم را نداد دیگر با خدا قهرم کاری با خدا ندارم نماز هم نمی خوانم. سر اینکه از خدا حاجت خواستم جوابم را نداد من هم گفتم تحویلم نمی گیری من هم کاری باهات ندارم. خیلی ها سر اینکه از خدا حاجت نمی گیرند رابطه شان با خدا به هم می ریزد. (معلوم است این نیاز است قطعه اول جذابیت، بعد قطعه دوم را شروع می کنیم.) گاهی وسط سخنرانی می خواهم جذابیت ایجاد کنم عنصر جذابیت زیاد ندارم سؤال را اول سخنرانی می گویم این ها می خواهند پاسخ را بگیرند. شروع می کنم بین سؤال و پاسخشان حرف می زنم و پاسخ را برای آخر سخنرانی می گذارم. در یک سخنرانی نیم ساعت از سخنرانی من گذشته بود گفتم حدیثی هست که عجیب است. اول شروع کردم برای شنیدن حدیث انگیزه ایجاد کردم چون نسبت بهش سوال نبود. گفتم اما آن حدیث جنبه می خواهد اهل بیت علیهم السلام می گویند هر جایی این حدیث را نخوانید. شروع کردم حدیث را خواندن، بعد گفتم اینجا نمی توانم بگویم. گفتند: حاج اقا بگویید. گفتم: بگویم یک وقت اثر منفی نگذارد؟ گفتم: باشه چند تا زمینه بسازم آماده که شدید می گویم و در آخر حدیث را گفتم. مسأله این بود که می خواستم آماده سازی کنم. چند نکته مهم پیرامونش بگویید مثلا من می گویم اگر کسی سه تا چیز را بفهمد خدا هیچ حاجتی هم به او ندهد مشکلی با خدا پیدا نمی کند. تمام آن هایی که سر حاجت گرفتن با خدا قهر کردند این است که سه چیز را نفهمیدند خدا دعاها را پنج جور اجابت می کند. (این ها نکته است.) مثلا می گویم اگر کسی درباره خدا این را بفهمد که 1- خدا می داند که تو حاجت داری، 2- خدا می تواند، فکر می کنید خدا زورش نمی رسد که حاجتتان را بدهد چرا می تواند بدهد، 3- خدا مهربان است، خدا به بنده هایش محبت دارد معنی الرحمن الرحیم این است، 4. خدا بخیل هم نیست. پس خدایی که می داند و می تواند و مهربان هست لابد حکیم است و حکمتش اجازه نمی دهد حاجتت را به تو بدهد. خدا خیر تو را می خواهد. باید این را بفهمیم که یکی می خواهد به ما محبت کند ناشکری نکنیم. آیا بعد این محبت زشت نیست تو بخاطر اینکه خدا حاجتت را نداده با خدا قهر کنی؟ طرف دعا می کند به آن دختر برسد نرسیده با خدا قهر کرده این کار یعنی چه؟ معنی این کارش اینکه خدایا من تو را بخاطر آن دختر می خواستم. اگر من را به او رساندی تو را هم می خواهم و گرنه با تو هم کاری ندارم. زشت است آدم با خدای خودش اینطوری حرف بزند. بعد شروع می کنیم مدل های اجابت خدا را می گوییم. طبق روایات ما خدا می فرماید: دعا را پنج مدل اجابت می کنم. اینکه نکات مهمی پیرامون نیازش می گوییم بیان این نکات مهم برایش جذاب است چون نیازش مهم است سؤال که طرح کردیم نیاز را تحریک کرده حالا پاسخ ها هم جذابیت ایجاد می کند. (این یک نمونه اش هست.)
5مدل اجابت دعا در روایات بیان شده، که قطعا خدا وقتی کسی او را صدا می زند اجابت می کند. اما چه شکلی؟ 1و2- حتما همانی که می خواهی می دهم و گاهی با تأخیر، 3- گاهی جای آن چیز چیز دیگری می دهم. 3- در روایات سند دارد گاهی بلایی را دفع می کند این اجابت خداست خدا گفته جوابت را می دهم ولی به این شکل ها، 5- گاهی اوقات هیچ کدام این ها نباشد در قیامت پاداشی به تو می دهد که در روایت دارد انسان در آن دنیا وقتی عوض دعاهایش را می بیند می گوید ای کاش هیچ دعایی در دنیا از من مستجاب نمی شد.
مثال کاربردی
شب یلدا جلسه ای در خوابگاه دانشجویی شهید بهشتی تهران برای دختر خانم ها داشتم بحث یلدای ظهور بود پیرامون امام زمان جشنی گرفته بودند تزیینی کرده بودند سخنرانی و مراسمی هم بود. ما هم به نتیجه رسیده بودیم برای این که دلشان نگیرد جلسه باید شاد و جذاب باشد. یکی از چیزهایی که برای جذابیت در صحبت هایم انتخاب کردم (از عنصر دیگری استفاده کردم) گفتم شما فرض کنید تو این اوضاع کساد خواستگار، من دعاهایی بلدم که اگر کسی بلد باشد می تواند کاری کند همانی که می خواهد به خواستگاریش بیاید. این سخنم عند جذابیت بود. یک مثال دیگر زدم، آخر جلسه می گفتند حاج آقا دعاها را بگویید. ولی همین مسأله موجب جذابیت شد. گاهی چند روش توسل قشنگ یاد می دهی بعد دو سه کمربند امنیتی می گذاری که اگر کسی این توسل ها را کرد و نتیجه نگرفت با خدا رابطه اش خراب نشود. اثر منفی ایجاد نکند.
مثال کاربردی (4- معرفی منابع خوب پیرامون نیاز مخاطب)
آخرین مورد که کارایی دارد معرفی منابع خوب پیرامون نیاز مخاطب است. گاهی اوقات اطلاعات لازم نداریم یا سؤال مطرح می کنیم ولی پاسخش را بلد نیستیم؟ گر چه سؤالی که پاسخش را نمی دهیم مصلحت نیست مطرح شود چون گاهی اوقات دنبال منابع نمی روند و سؤال در ذهنش بماند خطرناک است اما گاهی اوقات که سؤالی مطرح شد از همان استفاده می کنی جذابیت ایجاد می کنی چند منبع معرفی می کنی بعد می گویی این کتاب در این موضوع از بهترین کتاب هاست. موقعی نام این کتاب را می گویی که جلسه جذاب است چون احساس می کنند شما منابعی را که می گویی کارشان را راه می اندازد. لذا یک طلبه اینکه اطلاعاتش راجع به کتاب ها خوب باشد خودش حسن است. یعنی اطلاعات کتاب شناسی شما باید قوی باشد اگر وقت ندارید کتاب بخوانید، به کتابفروشی ها که می روید یک دور به کتاب های کتابخانه را خوب دقت کنید مثلا آیت الله جوادی آملی پیرامون یک موضوعی کتاب نوشته، باز می کنم نگاه می کنم اطلاعات کتابشناسی گیرم می آید، که می توانم معرفیش می کنم.
این چهار تا مورد فنون عنصر نیاز است. اگر این چهار تا را جاهایی که موقعش است خوب استفاده کنید انصافا جذابیت های ویژه ای ایجاد می کنند.
* عنصر هشتم؛ عنصر زیبایی
عنصر زیبایی را چگونه در سخنرانی می شود ایجاد کرد؟
1- استفاده از قالب های زیبا
استفاده از قالب های زیبا مثل شعر، نثر ادبی، یک جمله زیبا، یک جمله ای که آهنگین است و.... گاهی اوقات این قالب در وسط سخنرانی نمایی دارد. از شعرهای حافظ که شعرهایش فهمیدنی و زیباست استفاده کنیم.
- از ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زدعشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
- جلوه ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
اول جلسه سه چهار بیت این طوری می خوانی همه کیف می کنند. اولش جذاب می شود شروع جذاب خیلی مهم هست.
مثال کاربردی
آیت الله حق شناس عارف بزرگی که یکی از شاگرداش می گفت ما شنیدیم موقعی آیت الله بهجت به ایشان گفته بودند که آن موقعی که ما تو راه خدا ژیان سوار بودیم آقای حق شناس بنز سوار بود. شب قدری خدمت ایشان بودیم یک وقت دیدیم روی منبر و وسط نماز شب بلند شد ایستاد و گفت: سلام آقاجان، حسین جان خوش آمدی. آقا امام حسین را می دید و عرض ادب می کرد. این عارف بزرگ همه عرفانش را در یک بیت شعر خلاصه کرد بعد که برجسته سازی کردم می گویم بیت زیبای آقای حق شناس این است:
هوشیار باش که خلقت عالم ز بهر توست غیر از خدا هر آنچه که خواهی شکست توست
«یا بنی آدم خلقت الاشیاء لعجلک خلقتک لعجلی»[3]. ای بنی آدم همه را برای تو خلق کردم تو را هم برای خودم خلق کردم. تو مال منی، با زیبایی جذابیت ایجاد کرده است. معمولا دو سه بیت باشد کارآیی بیشتری دارد. گاهی وقت ها هم سخنرانی هم با نثر و تیکه ادبی زیبایی پیدا می کند. مثلا جمله ای از آقا امام حسین علیه السلام در دعای عرفه استفاده می کنیم زیبایی اش ایجاد جذابیت می کند. اگر بخواهید از زیبایی یک تکه ای استفاده بکنید باید برجسته شود. اینکه وسط سخنرانی بگویی و رد بشوی مخاطب زیبایی آن را نمی بیند. امام حسین علیه السلام به خدا می گوید: خدایا آنکه تو را دارد چه ندارد و آنکه تو را ندارد چه دارد؟ جمله عجیب و زیبائی است، اگر خوب استفاده شود کارآیی دارد. پس فن یک استفاده از قالب های زیبا برای ایجاد زیبایی.
2- استفاده از مفاهیم زیبا (بالخصوص جدید)
معمولا مفهوم زیبا زمانی زیبایی اش به اوج می رسد و نشان می دهد که نو هم باشد وگرنه هر چقدر زیبا باشد ولی تکراری باشد مخاطب زیباییش را احساس نمی کند. مفهوم زیبا جدید و نو باشد غوغا می کند.
مثال کاربردی
روز تاسوعا بود و من شب ها در دانشگاه علوم پزشکی شیراز برنامه داشتیم. گفتند می خواهیم در روز تاسوعا سر مزار شهدای گمنام دسته ببریم. گفتیم چشم. من سلسله بحثم پیرامون امام زمان بود یک عده ای شب ها نمی آمدند و دوباره باید تکرار می شد. فکر می کردم چگونه در ظهر تاسوعا مفهوم زیبا بگویم تا در اوج سخنرانی یک حرف جدید و جذاب و زیبا زده شود. از روز قبل کلی فکر کردم تا یک مفهوم زیبا پیدا کنم خدا عنایت کرد آمدم پیرامون آقا ابوالفضل علیه السلام ، روایاتی که درباره آقا قمر بنی هاشم را داشتیم درآورده بودم. من توانستم 7 قطعه دربیاورم که امام صادق علیه السلام تیکه هایی را فرموده بود. شروع کردم از اول سخنرانی این تیکه ها را با جذابیت شرح دادم، رسیدیم به آخرهای سخنرانی موقع اوجش بود. گفتم آقا اگر من و شما این ویژگی های حضرت عباس را بین خودمان ایجاد کنیم چه می شود؟ این اتفاقی که می افتد این است قمر بنی هاشم علیه السلام با این ویژگی ها به جایی رسیده بود که شده بود یار خصوصی حسین بن علی علیه السلام ، همه یاران امام حسین یک طرف و عباس یک طرف. بی خود نیست که امام سجاد علیه السلام فرمودند: مقامی در بهشت دارد که همه شهدا به او غبطه می خورند. شهدای کربلا هم غبطه می خورند. «یغبطه جمیع الشهداء»[4]، عباس علیه السلام یار خصوصی حسین علیه السلام شده بود. شماها امروز خصوصی بودید که اینجا آمدید با بقیه بچه هایی که شب ها میآیند فرقی داشتید ولی اگر این ویژگی های آقا را ایجاد کنید خصوصی آقا می شوید که ویژگی های عباس است. آدم یار خصوصی آقایش بشود آقایش کارهای خصوصی به او می دهد کارهایی که به همه نمی شود گفت. لذا قمر بنی هاشم آمد گفت حسینم اجازه می دهی بروم جانم را فدایت کنم؟ آقا امام حسین علیه السلام فرمود: نه عباس، برو واسه بچه هایم آب بیاور. امام حسین علیه السلام شاید به بعضی از یارانش می توانست در کربلا بگوید برو برای بچه های من آب بیاور ولی چرا به عباس گفت. من امروز بگویم؟ می خواهی یار خصوصی بشوی؟ می خواهی واسه آقات کار خصوصی کنی؟ عارفی می گوید خدمت امام زمان رسیدم این بنده خدا می گوید وقتی خدمت آقا آب دادم آقا فرمودند: اگر شیعیان ما به اندازه تشنگی برای یک لیوان آب برای ما تشنه بودند ظهور می کردیم. بعد گفتم آن هایی که دلشان می خواهد یار خصوصی آقا بشوند امروز کار خصوصی آقا برای یاران خصوصی چیه؟ آقا امام حسین به قمر بنی هاشم گفت برو تشنه ها برای آب بیاور، امروز امام زمان میگوید بروید شیعیان من را تشنه من کنید تا من ظهور کنم. وقتی آقا می گوید اگر تشنه بودند من ظهور می کردم یعنی چه؟ آقا می خواهد شیعیان تشنه شوند. اگر مرد میدان هستی هر جا نشستی از آقایت حرف بزن تا ظهور کند؟ این مطلب نو بود. مفهوم زیبا بود. مفاهیم زیبا غیر قالب های زیباست. اوجی در سخنرانی ایجاد می کند. آقای پناهیان گاهی همه جذابیت سخنرانی اش به این است که یک دفعه مفهوم زیبا و جدید را مطرح می کند لذا این یکی از روش ها و فنون جذابیت است.
در اسلایدها از فیلم و عکس و بعضی صحنه ها می شود استفاده کرد. گاهی اوقات زیبایی ما این شکلی است. مثلا در سخنرانی های آقای مازندرانی، آقای مؤیدی از این فن جذابیت استفاده کرده اند. صحبت که میکند با ویدیو فیلم نشان می دهد. مثلا وقتی درباره پرخاشگری صحبت می کرد فیلم نشان می دهد که دو سگ به هم می پرند که این خودش جذابیت ایجاد می کند. چرا؟ چون از یک صحنه زیبا فیلم دارد.
گاهی شما هیچی پیدا نمی کنید همین قدر که بتوانید از یک آیه یا روایت یک برداشت زیبا بکنید زیبایی ایجاد می کند. مثلا این حدیث را شنیدید که از امیرالمومنین علی علیه السلام نقل شده «من علمنی حرفا فقد سیرنی عبدا»[5]. خیلی وقت ها این حدیث را بد و اشتباه معنا می کنند بعضی ها می گویند امام علی علیه السلام فرموده کسی یک من کلمه یاد بدهد من عبد و غلامشم. شاید اشتباه نیست ولی آیا امیرالمؤمنین عبد کسی می شود. این حدیث در مقام تحدی است. آقا امیرالمؤمنین وقتی این را می فرماید اگر کسی پیدا شود یک چیزی به من یاد بدهد که من بلد نباشم من را عبد خودش کرده است جز رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم کی توانست فقط آقا توانست که امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: من عبدی از عبدهای محمدم. اینکه ما این حدیث را در مقام تحدی بفهمیم خودش برداشت خاص از این روایت است.
مثال کاربردی
روایت زیبایی که خانم حضرت زینب علیهاالسلام دارند که فرمودند: «ما رأیت الا جمیلا»[6]. گاهی این روایت را در مقام حادثه نگاه می کنیم گاهی هم از این منظر نگاه کنیم که حضرت زینب دارد به ما درس زیبانگری می دهد. یعنی مومن باید زیبانگر باشد. خانم حادثه کربلا با آن همه مصیبت ها را زیبا دید یعنی همه چی را می شود زیبا دید.
مثلا کسی که همسر بد دارد می تواند زیبا نگاه کند این واقعا نعمت بزرگ خداست. آیت الله خوانساری مرجع بزرگ خانمش جلو شاگردانش به او بد و بیراه می گفت شاگردان بریدند گفتند: چرا این زن را طلاق نمی دهی؟ آقا فرموده بودند من هر چه دارم از صبر بر اذیت های این زن دارم. بعد فرمود: اگر کسی بر اخلاق بد همسرش صبر کند مقامی پیدا می کند. لذا زیبا نگاه کردن خوب و معرفتی است. اینکه ما زیبانگری را توضیح می دهیم جذابیت ایجاد می کند.
مثلا بگویید بعضی از آیات خدای متعال را فقط عاشقان می فهمند. کسی که عاشق نباشد این آیه را نمی فهند که خدای متعال می فرماید: «کلوا و اشربوا ولا تسرفوا»[7]. بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید. اسراف چه طور گناهی است؟ گناه کبیره است. خدا وقتی می فرماید گناه کبیره نکن بعد گناه کبیره باید بنده هایش تهدید سختی کند ولی خدا می فرماید: اگر اسراف کنی دوستت ندارم. عین اینکه مثلا پدری به پسرش بگوید اگر سیگار بکشی دوستت ندارم. کسی عاشق خدا نباشد این مطلب را درک نمی کند. بعضی از آیات را اگر کسی مقدمه ای داشته باشد عمقش را خوب درک می کند. دوستت ندارم تهدید بزرگی است برای کسی که بفهمد دوست دارم خدا یعنی چه؟ برداشت زیبا زیبایی ایجاد می کند.
مثلا موردی که راجع به روز تاسوعا مثال زدم خود اینکه من این شکلی چیدم چینش من در زیبایی اثر داشت. اول سخنرانی اگر این مطلب را می گفتم این جذابیت ایجاد نمی شد اینکه این مقدمات آمد جذابیت ایجاد شد. یک بعد زیبایی بحث چینش زیبا در سخنرانی هست.
* عنصر نهم، عنصر هیجان
در سخنرانی هیجان ایجاد کردن سخت است. با فیلم یا صحنه های تلویزیونی کار سختی نیست که هیجان ایجاد کنی. معمولا تو فیلم ها تعقیب و گریز است. سریال هشدار برای کبری 11 مثلا مهمترین عنصر جذابیتش هیجان است. جذابیت با این ماشین ها تعقیب و حادثه های هیجان آور مخاطب را هیجانی می کند. عنصر هیجان کارآیی بالایی دارد ایجاد کردن هیجان در سخنرانی هنر می خواهد اما بالاخره از این عنصر جاهایی استفاده می کنیم. با کلام هیجان ایجاد کردن سخت است. فنون ایجاد هیجان؛
1- توصیف و خلق یک حادثه هیجان انگیز؛
مثال کاربردی
صحنه هایی که برای خودتان پیش آمده یا برای کسی پیش آمده و خیلی هیجانی بوده، مثلا کسی برای شما تعریف می کند تصادفی بین اتوبوس با یک تریلی با تانکر قیرداغ افتاده بود. صحنه وحشتناک بود وقتی اتفاق افتاده بود جدای از این که کلی ها داغون شده بودند قیر ریخته بود روی مسافران اتوبوس و این ها از سوختگی بالا مرده بودند. یا تصادف هایی که با تانکر بنزین اتفاق می افتد یا صحنه ای که دوستان می گفتند در مسافرت کربلا برایشاش اتفاق افتاده بود. وقتی می خواهیم یک صحنه و حادثه را تعریف کنیم خوب فکر کردیم و یک نکته اخلاقی درآوردیم. اینکه یک داستان را می گویی و هیجان ایجاد می کنی جذابیت ایجاد می شود.
مثال کاربردی
بعد از ظهر عاشورای سه سال پیش یکی از رفقا که بچه تفت شهر یزد بود می گفت: عصر عاشورا در یزد منبر داشتم توی تفت نخل برداری انجام می شد گفتیم برویم از نزدیک ببینیم در جاده یک تریلی طوری از کنارمان رد شد که قدرت عکس العمل نداشتیم یک لحظه خدا رحم کرد وال همه می مردند. تریلی با فاصله میلی متری رد شد. ما مانده بودیم که چقدر غافلیم اگر رفته بودیم برزخ چقدر دستمان خالی بودیم. این قدر مرگ به ما نزدیک است ولی ما راحت و بی خیال، تاحدی که آقا رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: مسلمان نیست کسی که شب می خوابد وصیتش زیر بالشش نباشد. این تیکه خودش جذابیت ایجاد می کند.
سرعت بالای ادای کلمات و رعایت هماهنگی بین محتوا و لحن اهمیت ویژه پیدا می کند. لحن و صوت هیجانی ما موقع بیان حادثه هیجان انگیز مثل موسیقی است که در فیلم می زنند. موسیقی باید تناسب داشته باشد. هیچ هیجانی در فیلم ایجاد نمی شود اگر موسیقی نداشته باشد. برای اجرای کل مفاهیم هیجان این اهمیت دارد. به عنوان شرط قرار بدهیم چیزی که حاکم بر همه باشد.
مثال کاربردی
در زمان امام هادی علیه السلام زنی ادعا کرد من زینب کبری هستم. ادعایش این بود که من زینبم یک مدتی غیبت کرده بودم حالا دوباره آمدم. واقعا سفت ایستاده بود تا جایی که کار به دستگاه خلافت رسید. امام هادی علیه السلام را صدا زدند گفتند این چنین ادعایی دارد شما می توانی ادعایش را باطل کنی؟ حضرت فرمود: ایرادی ندارد شما این زن را با شیران وحشی داخل یک قفس بیندازید اگر زینب باشد شیرها او را نمی خورند. قفس را آماده کردند چند تا شیر وحشی گرسنه به قفس آوردند تا این زن را داخل قفس بیاندازند. زن تا آن لحظه هی فکر می کرد شاید می خواهند ببینند می ترسد یا نه؟ ولی وقتی دید جدی است گفت: غلط کردم من زینب نیستم. بعد که آوردند بیرون حضرت فرمود: اگر زینب کبری بود گوشتش را نمی خوردند. چنانچه همین جریان برای یکی از اهل بیت اتفاق افتاد و حضرت را با حیوانات درنده داخل قفس انداختند حیوانات می آمدند پای حضرت را می بوسیدند. یا جریان شیعه ای که خودش را به فرمان امام در تنور انداخت ولی نسوخت. یا این که شخصی در مقابل خلیفه به امام توهین کرد حضرت به نعش شیر روی پشتی امر کرد و آن شیر وجود پیدا کرد و تا آخرین قطعه آن شخص را خورد بعد دوباره به عکس تبدیل شد. در کرامات اولیاء خدا گاهی می شود نمونه هایی پیدا کرد.
4- بیان ابهام آمیز برخی داستان ها؛ (خاطرات شهدا)
بعضی از داستان ها را اگر ابهام آمیز آغاز کنید شروعش مبهم باشد جذابیت ایجاد می کند. (هیجان تعقیب و گریز در این مدل نیست.) مثلا صحنه ای در فیلم هست که یک نفر آهنگ آرام می زند ولی هیجان دارد و یک نفر منتظر فرصت است کسی را بکشد یا اتفاق دیگری بیفتد ولی آهنگ فیلم آهسته زده می شود. در جنگ در کردستان یکی از شیوه هایی که گروه کموله ها استفاده می کردند این بود که سیم های داشتند سیم ها دور گردن میانداختند و سر توی هوا می پرید. یکی از شیوه های ترور بود. حتی زن ها هم در این شیوه توانمند بودند. صحنه هیجان دارد. در خاطرات شهید ناصر کاظمی هست که می گفت یک گلوله هم برای ما یک گلوله است بی خودی گلوله های بیت المال را حرام عراقی ها نکنید. یکی از رفقایش تعریف می کرد ما جایی بودیم که یک تیربارچی با چند تا عراقی پشت خاکریز بود شهید کاظمی گفت: نمی خواهد با این ها با گلوله درگیر بشوید من تمامش می کنم. چاقو برداشت رفت چند دقیقه بعد اشاره کرد بیائید دیدم با چاقو ترتیب همه رو داده است. کامل توضیح داده بود که بدون مصرف گلوله کار را تمام کرد. این اتفاق هیجان انگیز است. گرچه مثل اولی نیست. شکل تعریف کردن حالت ابهام آمیز دارد که مثلا وقتی رفت چی می شود؟ نوع درگیری این ها و نتیجه بسیار هیجان انگیز است. دو مدل هیجان تو فیلم ها داریم یک مدل به خاطر حرکت آهسته و ابهام آمیز و هر لحظه اتفاقی بیفتد یکی هم مثل تعقیب و گریز هیجان دارد.