معيار لزوم ازدواج

ازدواج به صورت طبيعى مطلوب است و اگر خوف به گناه در شخص باشد بايد ازدواج كند. [1]

پرسش: منظور از به گناه افتادن در اثر ازدواج نكردن چيست؟ آيا گناهان مقاربتى است يا گناهان ديگرى نظير نگاه شهوت آلود را نيز شامل مى شود؟

پاسخ: همه مراجع: مقصود اعم است و شامل هر گناه جنسى مى شود. [2]

معيار نذر صحيح

نذر صحيح نذرى است كه انسان متعهد شود كارى براى خدا بجا آورد يا كارى را كه نكردن آن بهتر است براى خدا ترك نمايد. [3]

در نذر بايد صيغه خوانده شود و لازم نيست آن را به عربى بخوانند پس اگر بگويد چنانچه مريض من خوب شود، براى خدا بر من است كه صد تومان به فقير بدهم نذر او صحيح است. [4]

معيار قسم صحيح

قسمى صحيح است كه به نام خاص خدا باشد و كارى كه قسم مى خورد انجام دهد حرام و مكروه نباشد و عمل كردن به قسم براى او ممكن باشد. [5]

معيار يقين

در بسيارى از مسائل فقهى يقين واطمينان لازم است همچون نجاست و طهارت [6] جنابت، دخول وقت نماز و... در اينجا به چند نمونه از آنها اشاره مى شود:

موقعى انسان مى تواند مشغول نماز شود كه يقين كند وقت داخل شده است. [7]

اگر در بين نماز عصر، يقين كند كه نماز ظهر را نخوانده است نيت را به نماز ظهر برگرداند. [8]

كسى كه مى خواهد نماز بخواند بايد براى پيدا كردن قبله كوشش نمايد تا يقين كند كه قبله كدام طرف است (مى تواند به گفته دو شاهد يا به قول كسى كه با قاعده علمى قبله را مى شناسد و مورد اطمينان است (يا قبله نما) عمل كند و اگر اينها ممكن نشد بايد گمانى كه از محراب مساجد مسلمانان يا قبرهاى آنان پيدا مى شود عمل نمايد. [9]

كسى كه يقين به قبله ندارد اگر بخواهد غير از نماز كارى كند كه بايد رو به قبله انجام داد. مثلاً بخواهد سر حيوانى را ببرد بايد به گمان خود عمل نمايد و اگر گمان هم ممكن نيست به هر طرف كه انجام دهد صحيح است. [10]

اگر لباس را آب بكشد و يقين كند كه پاك شده است و با آن نماز بخواند و بعد از نماز بفهمد پاك نشده نمازش صحيح است. [11]

اگر صاحب ملك به زبان اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند كه قلباً راضى نيست نماز خواندن در ملك او باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان يقين كند كه قلباً راضى است نماز صحيح است. [12]

واجب است پيش از گفتن تكبير و بعد از آن مقدارى بايستد تا يقين كند كه در حال ايستاده تكبير گفته است. [13]

زن و مرد تا يقين نكنند وكيل آنها صيغه را خوانده است نمى توانند به يكديگر نگاه محرمانه نمايند. [14]

كسى كه يقين دارد سفر او هشت فرسخ است اگر نماز را شكسته بخواند و بعد بفهمد كه هشت فرسخ نبوده، بايد آن را چهار ركعتى بجا آورد و اگر وقت گذشته قضا نمايد. [15]

انسان نمى تواند در مالى كه يقين دارد خمسش را نداده اند تصرف كند ولى در مالى كه شك دارد خمس آنرا داده اند يا نه مى تواند تصرف نمايد. [16]

كسى كه يقين دارد وقت داخل شده اگر نيت وضوى واجب كند و بعد از وضو بفهمد وقت داخل نشده وضوى او صحيح است. [17]

غذاهاى غير گوشتى كه از خارج وارد مى شود اعم از سبزيها و حبوبات، فرآورده هاى لبنى مانند ماست و كره و خامه كه از حيوانات حلال گوشت گرفته مى شود و شكلات، بيسكويت و... پاك و حلال است مگر آن كه انسان يقين كند كه نجس شده اند

اگر انسان به واسطه ابر يا غبار نتواند در اول وقت نماز به داخل شدن وقت يقين كند چنانچه گمان داشته باشد كه وقت داخل شده مى تواند مشغول نماز شود. [18]

اگر انسان يقين كند وقت نماز شده و مشغول نماز شود و در بين نماز بفهمد هنوز وقت داخل نشده، نماز او باطل است و همچنين است اگر بعد از نماز بفهمد كه تمام نماز را پيش از وقت خوانده ولى اگر در بين نماز بفهمد وقت داخل شده يا بعد از نماز بفهمد كه در بين نماز وقت داخل شده نماز او صحيح است. [19]

پرسش: رفت و آمد با خانواده اى كه خمس پرداخت نمى كند چه حكمى دارد؟

پاسخ: معاشرت با آنان اشكال ندارد و اگر يقين نداشته باشد كه به غذاى آنها خمس تعلق گرفته خوردن غذاى آنها نيز جايز است. [20]

پرسش: اگر پدرى مسأله خمس را رعايت نكند آيا دادن خمس افراد تحت تكفل او واجب است؟

پاسخ: اگر يقين نداشته باشند كه بر اموال او خمس تعلق گرفته استفاده آنها جايز است و بر آنها تكليفى نيست. [21]

احتياط عبارت است از عمل به گونه اى كه موجب يقين به اداى تكليف واقعى شود مثل آنكه مكلف نمى داند وظيفه اش در سفر نماز شكسته است يا تمام كه با انجام دو نماز شكسته و كامل يقين به اداى تكليف پيدا كند.

نماز گزار بايد يقين به قبله داشته باشد. [22]

موقعى انسان مى تواند مشغول نماز شود كه يقين كند وقت داخل شده است. [23]

پرسش: شخصى احتمال مى دهد جنب شده باشد آيا بايد غسل كند؟

پاسخ: با شك و احتمال غسل واجب نمى شود و ملاك يقين و اطمينان است. [24]

افراد وسواسى نبايد به علم و يقين خود در طهارت و نجاست توجه كنند، بلكه بايد ببينند افراد معمولى در چه مورد يقين به طهارت و نجاست پيدا مى كنند و به همان ترتيب عمل كنند.

كسى كه شك دارد وضويش باطل شده بايد بنا بگذارد كه وضويش باقى است مگر اينكه يقين كند باطل شده است. [25]

پرسش: اگر بعد از وضو يقين كنيم يكى از اعمال وضو را انجام نداده ايم وظيفه چيست؟

پاسخ: همه مراجع اگر موالات وضو از بين نرفته است محل فراموش شده و بعد از آن را بايد بشويد يا مسح كند و اگر موالات از بين رفته بايد از نو وضو بگيرد. [26]

براى آنكه يقين كند آرنج را كاملاً شسته بايد مقدارى بالاتر از آرنج را هم بشويد. [27]

اگر انسان در آب كشيدن چيز نجس يقين پيدا نمى كند مى تواند به گمان اكتفا كند. [28]

كسانى كه گرفتار وسواس اند و زود يقين به نجاست و يا يقين به طهارت پيدا نمى كنند يقين آنها اعتبار ندارد. [29]

معيار ربا

رباخوارى يكى از گناهان كبيره است كه در قرآن جنگ با خدا محسوب شده است. [30] گناه يك درهم ربا بزرگتر از آن است كه انسان هفتاد مرتبه با محرم خود زنا كند. [31]

اگر مقدارى از جنس را كه با وزن يا پيمانه مى فروشند به زيادتر از همان جنس بفروشد مثلاً يك من گندم را به يك من و نيم گندم بفروشد ربا و حرام است بلكه اگر يكى از دو جنس سالم و ديگرى معيوب باشد يا با يكديگر تفاوت قيمت داشته باشند چنانچه بيشتر از مقدارى كه مى دهد بگيرد باز هم ربا و حرام است پس اگر برنج خوب را بدهد و
بيشتر از آن، برنج خورده بگيرد و يا طلاى ساخته شده را بدهد و بيشتر از آن طلاى ساخته نشده بگيرد ربا و حرام مى باشد. [32]

معيار تعيين اتحاد و اختلاف اجناس عرف است. بنابراين مبادله كالاهايى كه از نظر عرف همجنس اند با اضافه جايز نيست هرچند كه صفات و خواص آن ها متفاوت باشد مثلاً گندم سرخ و سفيد و يا گندم پست و ممتاز از نظر عرف همجنس اند از اين رو مبادله آن دو با اضافه جايز نيست.

اگر چيزى را كه مثل پارچه با متر مى فروشند يا چيزى را كه مثل گردو با شماره معامله مى كنند زيادتر بگيرد اشكال ندارد. [33]

جنسى را كه در بعضى از شهرها با وزن مى فروشند و در بعضى از شهرها با شماره معامله مى كنند اگر از شهرى كه آن را با وزن مى فروشند زيادى بگيرد ربا و حرام است و در شهر ديگر ربا نيست. [34]

اگر جنسى را كه مى فروشد و عوضى را كه مى گيرد از يك چيز عمل آمده باشد بايد در معامله زيادى نگيرد پس اگر يك من روغن حيوانى را بفروشد و در عوض آن يك من و نيم پنير بگيرد ربا و حرام است.

پرسش: وظيفه رباخوار چيست؟

پاسخ: وظيفه رباخوار آن است كه آنچه را كه بابت ربا گرفته به مالكان آن برگرداند و اگر صاحبان آن را نمى شناسد از طرف آنان صدقه بدهد. [35]

معيار رباى مجاز

اگر مسلمان از كافرى كه در پناه اسلام نيست ربا بگيرد اشكال ندارد و نيز پدر و فرزند و زن و شوهر مى توانند از يكديگر ربا بگيرند. [36]

معيار فرار از ربا

براى دورى از ربا چند راه وجود دارد.

1. گيرنده پول را وكيل كنيد تا با پول شما كالايى بخرد و آنرا به هر كسى كه بخواهد بصورت نسيه بفروشد و هر ماه مبلغ مشخصى (على الحساب) به شما بدهد و در پايان باقى مانده را كه شامل اصل پول نيز مى شود به شما برگرداند. [37]

2. او را وكيل كنيد تا با پول شما كار حلال و مشروع نمايد هر چه سود به دست آورد به شما تعلق مى گيرد و به او حق وكالت بدهيد.

3. با او عقد مضاربه انجام دهيد به اين ترتيب كه سرمايه از شما و كار از او، سودى كه حاصل مى شود بين هر دو به نسبتى كه در عقد قرار مى گذاريد تقسيم مى گردد و در مضاربه لازم است نسبت سهم و درصد سود تعيين گردد. [38]

معيار شكار

حيوانى كه شكار مى شود بايد وحشى باشد چه بر حسب اصل خلقت وحشى باشد مانند آهو يا آنكه بر حسب اصل خلقت اهلى بوده و سپس وحشى شده باشد، پس اگر گاو و شتر نيز وحشى شده باشد با شكار حلال است. [39]

معيار شكار با اسلحه

در شكار با اسلحه لازم است سلاح تيز باشد مانند شمشير، كارد و خنجر و يا چون تير و نيزه كه به خاطر نوك تيزش بدن شكار را سوراخ كند. [40]

هر آلت مجازى كه تيز و غير آهنى باشد كه با تيزيش حيوان را بكشد مانند سنگ و گلوله مقتول آن حلال نيست. [41]

بعيد نيست شكارى كه به وسيله گلوله كشته شده باشد حلال باشد به شرط اينكه همه شرايط موجود باشد و بنا بر احتياط به شرطى كه گلوله نوك تيز باشد. [42]

در صيد به وسيله تير و گلوله همه شرايط در شكار با حيوان شرط است مثلاً معتبر است كه صياد مسلمان باشد و هنگام تير اندازى و شليك گلوله نام خدا را ببرد و...

معيار در شكار سگ

در حليت شكار سگ معتبر است كه:

1. سگ آداب شكار را آموخته باشد و براى اين كار تربيت شده باشد و نشانه آن اين است كه سگ عادت كرده باشد هرگاه صاحبش او را با صداى مخصوصى به طرف شكار بفرستد حيوان در صورت نبودن مانع به طرف شكار برود و چون او را با صداى مخصوصى از رفتن باز دارد برگردد. [43]

2. شكار با فرستادن صاحب سگ انجام شده باشد. پس اگر سگ بدون تحريك صاحبش حيوانى را تعقيب و شكار كند حلال نيست.

3. فرستنده سگ، مسلمان يا در حكم مسلمان باشد مانند كودك مسلمان.

4. هنگام روانه كردن سگ نام خدا را بر زبان بياورد پس اگر آن را عمداً ترك كند مقتول سگ حلال نيست اما اگر ترك نام خدا به خاطر فراموشى باشد ضرر ندارد.

5. مردن شكار مستند به گزيدن سگ و مجروح كردن آن باشد.

6. صاحب سگ حيوان شكار شده را زنده نيابد و اگر زنده يافت مهلت ذبح كردن آنرا نداشته باشد.3.1(همان)