کلید واژه ها :فاطمه(س), الگوی زندگی, رسالت انبیا, لذت های دنیوی, زندگی بشر, تمدن اسلامی, تمدن غربی, زنان
وجود مقدس فاطمة زهرا(س) الگوی چه کسانی است؟ انسان در چه شرایطی است که احساس نیاز به شخصیتی مثل فاطمة زهرا(س) درش زنده می شود؟ تمدن مادی غرب ک سیطرة خودش را در فرهنگ جامعة جهانی محقق کرده دنبال این هست که در دنیای اسلام هم بیش از پیش زمینه های نفوذ این فرهنگ را آماده بکند. از جمله زمینه هایی که به دقت روی آن سرمایه گذاری می کنند و از همة امکانات استفاده می کنند مسألة بانوان هست و این قشر عظیمی که نیمی از جامعة جهانی و نیمی از سیطرة اسلام را تشکیل می دهد و تغییر فرهنگ آن ها بر زندگی مسلمان هاست.
از جمله اموری که آن سرمایه گذاری می کنند این است که ما برای تسلط بر دنیای اسلام و درگیری به دین اسلام و تمدن غرب هست. یکی از گام هایی که باید برداریم این هست که بحث بانوان را مطرح کنیم و حضور بانوان را در عرصه ها و فعالیت های اجتماعی مانند غرب تعریف کنیم. تلقی که بانوان از غرب دارند این تلقی را باید در دنیای اسلام هم یاد کنیم. بطوری که، بانوان در دنیای اسلام زن ها در دنیای اسلام هم همان حقوق را برای خودشان احساس و مطالبه کنند و اگر این مطالبه اجتماعی اتفاق بیفتد به شدت دنیای اسلام تحت تأثیر قرار مي گیرد.
این نظریة معروفی که الان همة این لشکرکشی های در دنیا به طرف دنیای اسلام برای تحقق همان نظریه است؛ نظریة معروف برخورد تمدن هاست. نظریه پرداز این نظریه، یکی از متفکرین و سیاست مدارهای آمریکاست. آمریکا هم این نظریه را از ده سال قبل استخبار کرده اند. این نظریه ای است که روابط بین المللی آمریکا براساس آن خواهد بود و روح این مسأله هم به این تمدن اسلامی که از نو دارد عالم را زنده و احیا می کند، مخالف است. تنها رقیب تمدن غرب هم تمدن اسلامی است. تمدن های دیگری هم وجود دارند ولی تمدن اصلی تمدن اسلام است.
حرفی که زده این است در واقع پیش بینی نیست برنامه ریزی است که غرب داشته است، می گوید: آغاز قرن 21 آغاز درگیری بین اسلام و غرب است. این نظریه در سال 1592 در دنیا منتشر شده. حرفش این است که برخورد تمدن ها در آغاز نیمه دوم شروع می شود این جنگ همه جانبه ای که در اسلام هست تصریح کرده که این جنگ صلیبی است؛ یعنی همان جنگ بین دنیای غرب و اسلام است که سابقه داشته و یک جنگ تمام عیار بوده است. که البته اصلی ترین موضوعش جنگ فرهنگی است؛ بین فرهنگ اسلام و فرهنگ تمدن غرب و فرهنگ تجدد تعارض است.
روح این تعارض هم برمی گردد به تعریفی که از انسان و از اهداف انسان مي کنند، تعریفی که از نوع زندگی انسان می کنند، جزء انسان نیست تعریفی که از تمدن غرب به انسان می شود. هر چند هم سر و صدا روی آن کنند. بیش از این نیست که انسان را یک تودة انبوه از ماده مي دانند یک حیوان تکامل یافته می دانند ساختمانش تکامل پیدا کرده یه روزی متولد می شود و یک روزی هم از دنیا می رود.
همة زندگی انسان هم 60 سال و 70 سال است همة سرمایة اش هم غرایزش است، یک موجود مادی در حد غرائز که می خواهند برای او برنامه ریزی کنند. این فرهنگی که انسان را دعوت به دنیا می کند سعی مي کند تغافل از خدا و آخرت را ایجاد کند سعی می کند غفلت از آخرت ایجاد کند ،غفلت از خدا ایجاد کند و توجه به مرگ و آخرت را مانع رشد خودش بداند. اگر شما توجه به آخرت را احیا کنید توجه مرگ را احیا کنید این ها انگیزه کار کردن در دنیا را ندارند، سعی می کند انسان را عاقل کند و از اولویت خودش محدود کند.
همیشه در دنیا این تفکری که در غرب هست کاملاً نقطة مقابل انبیاست. در روایت نبوی همه شیعیان دارند حضرت فرمود: «اذکروا حاد من لذات» به یاد بیاورید فراموش نکنید آن چیزی که لذتهای شما را ویران می کند و در روایتی دارد حضرت فرمودند: اگر متذکر مرده باشی به درجة شهدا مي رسی. گفتند: حاد من لذات چیه که لذت ها را منهدم می کند؟ فرمود: مرگ است. این یک نگاه است چرا می گویند به یاد بیاورید فراموشش نکنید؟ آیا یاد مرگ برای این است که عیش کار را مکدر کنند، نبی اکرم می خواهد ما لذت نبریم مي خواهد تو رنج باشیم آرامش نداشته باشیم یا برعکس. مسأله این است که این لذت های که فنا پذیر است و منهدم می کند ارزش این را ندارد که انسان روی آن سرمایه گذاری کند. انسان اگر به لذت روی می آورد باید لذتی باشد که با مرگ آن، لذت کامل می شود. مرگ مانع رسیدن انسان به آن لذت نیست بلکه پلی است برای رسیدن به آن لذت. انسان اگر می خواهد به آرامش برسد باید دنبال آن امنیت و آرامشی باشد که مرگ پل رسیدن به آن امنیت و آرامش است. آن امنیتی که انبیاء می خواهد ایجاد کنند آن لذتی که انبیاء می خواهند بیاورند با این لذت دو تا است.
یک موقعی انسان را در یک حدی تعریف می کنیم که همة لذتی که می تواند ببرد لذت از دنیاست خدا آدم را بیش از دنیا نیافریده ظرفیتش دنیایی است بتواند از دنیا لذت ببرد. یه موقعی هم نه، خدای متعال آدم را برای لذت آفریده. اما «أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ لَذَّةٍ بِغَيْرِ ذِكْرِكَ»[1] خدای متعال آدم را برای خوشی آفریده ولی «أَسْتَغْفِرُكَ مِنْ كُلِّ شُغْلٍ بِغَيْرِ طَاعَتِكَ»[2] خدای متعال آدم را برای راحتی آفریده خدای متعال آدم را برای بیکاری و خوابیدن و خوراک نیافریده برای اشتغال آفریده اشتباه انسان بزرگتر از این است که هوا و هوس ها و لذت ها را به حرکت دربیاورد «المؤمن کالجبل الراسخ لا یحلفه الابصار» مؤمن مثل کوه استواری است که طوفان شهوات و غضب تهدید به دنیا بوزد همه مقابلش سبز که نمی شوند، مؤمن مثل یک پر کاهی نیست که نسیم آن را به حرکت در بیاورد، یه لذت یه کلمه یه تعریف و تکذیب یه صحنة غضب آلود یه صحنة شهوت انگیز او را جابجا می کند. حرف و سخن انبیای نظام الهی این نیست که ما لذت نبریم، نیامدند راه لذت و راحتی، راه سرور و نشاط را روی ما ببندند و بساط این سرور را جمع کنید این سرور ذاتش همراه با تفریح است. این سرور در ذات خودش همراه با غصه است. این چه سرور و لذتی است که منهدم می شود مرگ او را نابود می کند این چه لذتی است که انسان همیشه در معرض خطر است که هر لحظه ممکن است مرگ بیاید و من را از محبوبم جدا کند. بلکه دنبال یک لذتی بروید که آن لذت با مرگ به پایان نمی رسد دنبال راحتی باشید که همة دنیا اگر زلزله باشد شما آرام باشید دنبال یک خوشی باشید که آن خوشی دوام دارد.
انبیاء الهی آمدند بگویند: دنیا کوچکتر از اندازة شماست، دنیا به اندازة کوچکی شما نیست، شما از دنیا بزرگترید سرتان را از پنجرة دنیا بیرون کنید عوالم پیش از دنیا را ببینید به طرف پیش از دنیا حرکت کنید. شما این نگاه را با آن نگاه که می گوید: توجه به مرگ افسردگی می آورد. توجه مرگ مانع پیشرفت است، مانع لذت بردن است، سعی کنید مرگ را فراموش کنید انسانی هم که مُرد فراموشش کنید، قبرستان هایتان را هم بیرون شهر ببرید، به پارک تبدیلش کنید، مرده را هم ببرید آنجا دفن کنید، ریشة این نگاه در نگاه به انسان است، آدم را یک جور دیگری تعریف می کنند، می گویند: آدم یعنی موجودی که از دامن ماده بر آمده ،ماده هم او را نابود مي کند. ریشه قدیمی هم هست، شکل عوض می کند رنگ و لعاب عوض می کند به تعبیر قرآن اندیشة قدیمی «وَ قالُوا ما هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا إِلاَّ الدَّهْرُ»[3] هر چه هست همین دنیا و سرای زودگذر است، جز روزگار و قوانین طبیعت هم ما را نمی میراند.
ما محصول همین دنیای مادی هستیم. این نگاه به انسان یک نگاه غلطی است که مبنای تمدن مادی در طول تاریخ است. فرهنگ اهل دنیا فرهنگ حکومت های مادی بود. انسان را اینجوری تعریف می کردند تلاش می کردند انسان را به سوی لذت جویی بیشتر سوق بدهند او را غافل کنند از بیت عالم غافل کنند از ما بعد دنیا از ادامة وجود خودش غافل کنند، از اینکه خدا متعال انسان را برای خودش و دفاع خودش آفریده نه برای چیز دیگر غافل کنند. یک فرهنگ درست کردند یک تمدن درست شده بر این اساس، این طرف هم تمدن انبیاء که دعوت به خدا و آخرت می کند هم خدا و دنیا تو دعوت انبیاء نیست. «قُلْ هذِهِ سَبيلي أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصيرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَني وَ سُبْحانَ اللَّهِ وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكينَ»[4] بگو راه من این است فقط به خدا دعوت می کنم. آن هایی هم که پای جای پای من می گذارند ائمه هدات معصومین فقط «أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ» دعوتشان به سوی خداست. چرا؟ چون نه خدا شریک دارد که بگوییم خدا و دنیا حتی خدا و آخرت همش خدا. آنچه انبیاء دعوت کردند توحید است «و ما انا من المشرکین» من هم مشرک نیستم که برای خدا شریک قائل شوم.
انسانی که به مقام توحید رسید به آن مقام بالا رسید فقط به خدا دعوت مي کند نمي تواند به غیرخدا دعوت کند. غایت دعوت به دنیا و لذت و خوشی هایش می کند و مي خواهد دین را هم تغییر دهد معنی دین را به دنیا پرستی تقسیم کند دین را ابزار پرستش دنیا کند. یک نگاه دیگر که مي خواهد دنیا را در خدمت آخرت قرار بدهد «حَتَّى تَكُونَ أَعْمَالِي وَ أَوْرَادِي [إِرَادَتِي ] كُلُّهَا وِرْدا وَاحِدا وَ حَالِي فِي خِدْمَتِكَ سَرْمَدا»[5] می خواهد کاری کند که همة زندگی انسان بشود مسجد، خوردن و خوابیدن و راه رفتن و معاشرت و تشکیل خانواده اش، همه اش بشود عبادت می خواهد دنیا را برای خدا معبد کند که از اول صبح تا آخر شب آدم عبادت کند. نه اینکه فقط اوقات نماز جزء کسانی می شود که «الَّذينَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُون»[6]
یه نگاه دیگر هم می خواهد انسان را از آن و بالاتر غافل کند انسان را تو دام دنیا بیاندازد. به طوری که از اول صبح تا آخر شب مشغول بدنیا باشد. یکی می خواهد بتکده درست کند انسان را در بتکدة دنیا محشور کند، همة امور انسان بشود بتکده. یک نگاه هم مي خواهد انسان را دعوت کند به خدا این دو کار با هم قابل جمع نیستند. دعوای اصلی شان هم سر همین یک مطلب است که انسان برای خدا آفریده شده در دنیا اول انسان آفریده شده یا نه؟
انسان موجودی است دست پروردة عالم ماده یک روزی بدنیا میاد و روزی هم نابود می شود. یک روز ترکیب می شود یک روز تجزیه انسانی که دست و دهان و روده است. فاصلة مرگ و تولد تا انسانی که از نگاه انبیاء از قبل از این دنیا آغاز شده قوانین را پشت سر گذاشته بعد عوالم بعدی را دارد و باید از این دنیا برای عوالم بعدی سرمایه برداری کند این دو نگاه انسان، هدف انسان، به راه و سرمایة انسان متفاوت است.
این دو فرهنگ کاملا با هم درگیرند. جنگی که در دنیا هست جنگ دو فرهنگ است. دعوای اصلی هم سر هیچ چیز نیست جز سر همین مسأله سر اینکه بشر باید چگونه زندگی کند؟ تمدن غرب مدعی است من برنامة سعادت بشر را دادم، مدعی است باید برنامة من جهانی بشود، فرهنگ من جهانی بشود اخلاق من جهانی شود جزء تسلیحاتشان است، اگر این ها را پشت پرده می گفتند امروز علنی مي گویند. می گویند: فرهنگ ما باید جهانی باشد فرهنگ ادیان و انبیاء الهی آنطوری که انبیاء انسان را تعریف می کنند او باید زیر دست فرهنگ ما باشد. این فرهنگ چه مي کند این فرهنگ انسان را به دنیا دعوت مي کند و این دعوت از زندگی اجتماعی انسان بیرون را به حاشیه می کند؛ معنای این حرف چیست؟
در محیط زندگی اجتماعی تان در معاملات اقتصادی در رفتار سیاسی تان در زندگی اجتماعی تان کاری با خدا و ادیان نداشته باشید، تنها خودتان بمانید. معنایش این است در زندگی اجتماعی تان بندگی خدا لازم نیست، تبعیت از انبیاء لازم نیست. خودتان پیغمبر خودتان هستید، خودتان برای خودتان ببرید و نقشه بکشید و بدوزید. بدتر اینکه حق و باطل در زندگی به خودتان برمی گردد. آنکه شما می خواهید حق است نه آنکه همه می گویند. این چیزی که به اسم «اومانیسم» راه انداختند و بر آن یک فلسفة عظیم بنا نهادند. بنیاد همة تمدن جدید غرب یعنی خود شخص.
تعالیم انبیاء چه می شود؟ تعالیم انبیاء با این ها کاری ندارند. اول تعالیم انبیاء را می آورند تو حاشیه می گوید: برای رابطة باطنی خودت و خداست در خلوت خودت. انبیاء می گویند: چطوری خلوت کن؟ اخلاقت چجطوری باشد؟ یک کم که جلوتر می روی همین ها می آیند طرح مدیریت توسعه و جامعه می دهند. می گویند: اگر یک گوشه انبیاء بدهی انبیاء از همین گوشه کار می کنند همه را از دست بدهی در این صورت جایی برای انبیاء باقی نمی ماند، اول مي گویند: دنیا جدای از ماست؛ اول حوزة دین را از حوزه دنیا تفکیک کنید و بعد حوزة دنیا را آنقدر گسترش می دهند.
اگر یک گوشه اش را دست انبیاء بدهی، این آدم را طوری تربیت می کنند که مهرة ماشین تو نیست. به قول خودشان، توسعة جامعة پایدار می دهند. این فرهنگ ماست الان شبهه ای که ما را تهدید می کند این است الان دشمن حرفش این است اول می آید و مي گوید: حوزة زندگی اجتماعی را خدا و انبیاء در آن حرفی ندارند، خود بشر باید زندگی کند بعد می آیند و می گویند: این دنیا گذراست، انبیاء برای ابدیت آدم هستند. رابطة بین این دنیای گذرا و ابدیت چطور می شود؟ «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ »[7] این زندگی اجتماعی آدم را می گیرد، در زندگی اجتماعی نباید از خدا تبعیت کرد و ولایت خدا و امیرالمؤمنین جاری شود.
اینجا باید قیچی ولایت معصوم را کنیم؛ اول اینجا را از تحت ولایت درمی آورند بعد کم کم می گویند: ما می خواهیم همة شئون بشر را در اختیار بگیریم. علم روانشناسی درست می کنند که این علم را ایمان مادی می گویند. ایمان هم یک حالت است بعد به فعل و انفعالات فیزیکی و شیمیایی و ترشح غدد برمی گردانند. می گوید: من با داروی شیمیایی ایمان به یهودیت دارم. اساس دعوایی که در دنیا هست برای همین یک کلمه است؛ این دعوا قدیمی است بین شیطان و انبیاء. «وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ»[8]
یکی می خواهد همه چیز خرج دنیا بشود نگاه دیگر می خواهد همه چی خرج خدا شود. یکی می گوید: تو بزرگتر از دنیایی غیر خدا تو را قانع نمی کند. «فَلا تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ إِلا بِذِكْرَاكَ وَ لا تَسْكُنُ النُّفُوسُ إِلا عِنْدَ رُؤْيَاكَ»[9] مناجات امام سجاد(ع)؛ خدایا! قلب آدم جز با توجه تو آرام نمی گیرد این نفس تا به لقاء تو نرسد تا حجاب های بین تو برداشته نشود آرام نمی گیرد، یکی می خواهد همة دنیا را بگیرد مدعی رهبری جهان هم هست هیچکس را هم به رسمیت نمی شناسد می گوید: هر کسی هم مقابل این بایستد من حذفش می کنم ولو با جنگ و زور نظامی یا همه تسلیم من می شوند یا به زور تسلیمشان می کنم.
این تمدن اول کاری که مي کند می آید انسان و فرهنگ انسان و اخلاق انسان را عوض می کند عاطفة انسانی را عوض می کند. اگر یک جایی در مسیر خودش فرهنگ پوشش، فرهنگ معاشرت بوده می آید این فرهنگ را تغییر می دهد. از طریق هنر و سایر برنامه ریزی ها که می کنیم کاری که انجام می دهند این است. موقعی برای اینکه اعتقادات جامعه را متزلزل کنند می آمدند شبهة ذهنی ایجاد مي کردند یک مقدماتی را پشت سر هم می چیدند شک ایجاد می کردند، آیا خدا هست یا نیست؟ آیا اسلام حق است یا نیست؟ آیا خدا عادل است یا نیست؟
موقعی هم به جای اینکه شبهة ذهنی درست کنند آن را به عینیت تبدیل می کنند، یک مهره هایی کنار هم می چینند آدم وقتی دارد زندگی می کند به نظرش می آید اصل دنیا و لذت های دنیایی است. برای مثال، پرورش معنوی هم همینطور یک موقع انسانی را می آوریم برایش خدا را اثبات می کنیم انبیاء را اثبات می کنیم بعد اخلاق حمیده را برایش توضیح می دهیم یکی یکی می گوییم و پرورش می دهیم. یک موقع اینطوری نیست یک انسانی، جوانی، عارفی، معلم اخلاقی و عارف راه رفته ای بجای اینکه برایش نصیحت کند و موعظه کند دستورالعمل بهش مي دهد برایش فضا درست می کند، زیارت می برد و مجلس توسل و دستور ذکر بهش می دهد، ذکر استغفار و درس اخلاق هم بهش می دهد. در این بستر پرورش پیدا می کند اخلاقش صحیح می شود ارتباطاتش صحیح می شود شبهه بوجود می آید سحر دعای ابوحمزه می خواند نمی آید قرآن بخواند.
این فقط تو دستگاه تربیت معنوی نیست که شما می توانید بستر درست کنید فضا سازی کنید طرف را تعریف کنید با ایجاد بستر تو دستگاه مادی هم همینطور شبهه درست می کنند برهان می آورند اثبات می کنند دلیل می گذارند که عالم مستقل است. ماده حرکتش خودجوش است و امثال این ها. در جنگ بین کمونیست ها و آمریکا و غرب برای اینکه بگویند در مقابل شرق که معتقد به خدا نیستند و ما معتقد به خداییم و تمام موحدین عالم را زیر چتر خودشان بیاورند روی کلاه خودشان می نویسند ما به خدا توکل می کنیم.
بستری و مجاری برای بستر انسان درست می کنند. طوری نیاز انسان را پرورش می دهند جریان نیازمندی درست می کنند، اخلاق را به تبع تکنولوژی تعریف می کند. می گوید: حجاب می گویند این ها عقب افتاده اند مگر صریحاً نمی گویند که ما عقب افتاده ایم به چه دلیل؟ اصلی ترین دلیلی که ما را عقب افتاده می دانند می دانید چیست؟ اخلاق و اعتقادات ماست. در رابطه اقشار می گوید: بانوان باید محجّب باشند محذّب باشند، این اخلاق پرفشار است تکنولوژی این اخلاق را قبول نمی کند.
نیمی از اقشار جامعه را تو محیّز اجتماعی و فعالیت هم که می آورید خط کشی ها را معنا مي کند فرهنگ جامعه را طوری کنید که نه برای مرد سخت باشد که هم زنش در مهاجرت با نامحرم قرار بگیرد و نه او احساس ناراحتی نکند. ترکیه کشوری است که می خواهد جزء جامعه عضو اتحادیه اروپا شود می دانید چرا قبولش نکردند؟ یک ادله ای که قبول نکردند این بود که حاضر نشد مجلسش نظریة همجنس گرایی تصویب کند، ترجمه کردنی هم نیست؛ یعنی نظریة همجنس گرایی. چون حاضر نشد ترکیه این نظریه را تصویب کند، گفتند: شما هنوز فرهنگتان در فرهنگ ما نیست شما نمی توانید همراه ما بیاید شما عقب افتاده اید. اساس عقب افتادگی را این ها در فرهنگ می بینند در انسان می بینند نه در تکنولوژی.
مخصوصاً آقایان تصریح می کنند و می گویند: شما اگر تکنولوژی پیشرفته و صنعت پیشرفتة کشور اروپایی را ببرید در یک کشور سنتی مسلمان که توسعه باقی نمي ماند باید بافت انسانی و فرهنگ انسانی و اخلاق و احساس نیاز عوض شود. آقایانی که ادعا مي کردند می گفتن:د توسعة سیاسی و فرهنگی و بعد هم شروع کردند از طریق رسانه ها مقالات و نشریات کم کم فضای این فرهنگ را باز کردند که دین نسبی است، حق مطلق نیست و امثال این حرف ها. ریشه اش همین است. شما اگر توسعه غربی بخواهید تکنولوژی غرب که با دین شما با هم جمع نمی شود. شما اگر تمدن غرب می آورید فرهنگش را هم بیاورید.
اینکه فرهنگ جامعه ات را عوض نکنی و بین ارتباطات سنتی اسلامی و زندگی مدرن جمع کنی چراکه فرهنگ مدرن جامعه را به سمت مدرن کردن و به تمدن غرب نزدیک کنید، آن وقت فرهنگ اسلام را چه کنیم؟ دین باید به روز باشد، قرائت های دینی جامعه کم کم وارد جامعه می شود که این ها اصلاً جزء دین نبوده. جزء عرضیات بوده این گرایش باطلی است. یک اخلاق و توحید حداقلی چیزی غیر از این نیست. پس آنچه آلان دارد در دنیا اتفاق می افتد این است که یک تمدن مادی که فرهنگش و دینش با خودش است که فقط ماشین و زندگی ماشینی و صنعتی و جاده و خیابان و کارخانه و بیش از این چیزی نیست، پشت دستش یک فرهنگ است یک نگرش به انسان است یک تعریف از انسان است.
او مي خواهد دنیا را بگیرد و فرهنگ خودش را جهانی کند. دعوای اول سر فرهنگ است. می گوید: آدم ها باید عوض شوند تا زندگی عوض شود این تمدن چه فاجعه ای برای بشریت پیش آورده؟ قافلة بشریت اگر در دورة قبل از رنسانس و قبل از انقلاب صنعتی با گاو زندگی می کرد از امروز سعادتمند است و قطعاً وضعیتش بهتر از آن است. این تمدنی که آدم را به نفع تکنولوژی می خواهند اول می گوید: سفارش بده من آدم برایت می سازم، آدم پرورش می دهم. با اعتقادات مادی حریص به دنیا یک قدم بالاتر از طریق مهندسی ژنتیک می خواهد بیاد آدم بسازد.
در اوائل قرن بیستم جزء اندیشه های تخیلی غرب بود در زمان های غرب است. یک کتابی یکی از فیلسوف های اجتماعی نقل کرده تحت عنوان دنیای قشنگ ما. آنجا دنیایی را تثبیت می کند که همة آدم هایش یکنواختند. این تخیل بوده این تخیل را می خواهند به واقعیت تبدیل کنند، می خواهند آدم متناسب با توسعه و چرخش سرمایه بسازند. چه آدمی می خواهند، من آدم می سازم. ربا سود سرمایه رشد سرمایه اصل است. این کارخانه برای اینکه بچرخد آدم متناسب با خودش می خواهد آن وقت در این فضا از جمله مسأله بانوان یعنی اگر کسی خیال کند تو غرب آزادی و کرامت زنان دفاع از زن مطرح است یک تخیل است. بحث این است که انسان منبع انرژی اش باید ارسال شود فرقی بین زن و مرد نیست.
یکی از رسالت هایشان پرورش فرزند است، می گوید: بجای اینکه صد نفر بنشینند این کار را بکنند بروند کار بکنند این موجود هم باید توانایی هایش خرج توسعه شود توسعة سرمایه داری جاذبه های زنانه اش تحریکات اجتماعی که می تواند بکند یعنی اگر انگیزش هایی که ناشی از تحریک های زنانه است در جامعه بردارید فعالیت مردها هم به نظر کم می آید. نه فقط از جاذبه های زنانه برای مصرف و توسعة مصرف استفاده می کنند بلکه وقتی آب را هم که می خواهند بفروشند عکس بانوان روی آن می زنند؛ یعنی انسان را به دنیای شهوات تحریک می کنند برای اینکه مصرف بیشتر بکنند که چرخ سرمایه بچرخد سودآور شود.
برای اینکه انرژی بانوان را هم در این میدان سرمایه گذاری کنند از جاذبه هایشان و لطافت هایشان اخلاقشان روششان انرژی های دیگری استفاده کنند برای توسعة کار خودشان اسمش را می گذارند آزادی زن، دفاع از حقوق بانوان. اولین باری که در قرن تلاش کردند زن را به صورت اجتماعی وارد فعالیت های اجتماعی کنند در انگلستان در کارخانه بود. این کارخانه نیاز به نیروی کار ارزان داشت اسمش را هم گذاشتند آزادی زن.
بنابراین، غرب یکی از کارهایی که می خواهد بکند این است که می خواهد الگوی خودش را از زن بگیرد. زن نمونه آن را بین المللی کند همة بانوان احساس کنند که کمالشان در این است که مثل انسان غربی زندگی می کنند، حقشان این است که مثل انسان غربی هستند، هنر را هم در اختیار چنین کاری قرار می دهند. کمال زن در یکی از فیلم ها یکی از حرکت های زشتی است که این خانم انجام می داد. شما باید یک الگوی تخیلی از بانوان بسازید مقابلشان بسازید خودشان را در قالب یک الگوی تخیلی انسان فاسد ببیند.
سازمان های غیردولتی که وابسته سازمان های بین المللی هستند کار کنند به اسم بانوان آزادی و بانوان... کار کنند. هیچ هدفی ندارند جز اینکه الگوی زندگی بانوان را عوض کنند. الگوی غربی ایجاد کنند مطالباتی در بانوان ایجاد کنند پرورشی ایجاد بکنند. دنبال این هستند که بانوان جامعه ما مثل غرب زندگی کنند و خودشان را در غالب آن ها ببینند. مطالباتش همین باشد حقی که طلب می کند همین حق باشد. این چیزی است که دنبال می کنند و می خواهند برسند، در این مسیر الگوسازی برای بانوان می کنند، انتهای این الگوسازی بحث توسعة انسانی و تغییر هویت آدم و آدم را با تفکر جدید متناسب و با تمدن غرب ساختن و آدمی که متناسب با چرخة سرمایه بیاندیشد احساس کند خودش را در همین حد بشناسد، اگر این الگو موفق شد حتما الگوهایی مثل ائمه و صدیقة طاهره(س) هستند به درد انسان امروز نمی خورند.
صدیقة طاهره که الگوی جبرائیل و میکائیل و انبیاء و اولیاء است و الگوی امروز غربی نیست. خودش را در حد دستگاه نمی بیند انسانی که بخواهد غریزة خودش را تأمین کند اینکه الگوی صدیقة طاهره نیست، سه روز غذا در خانه اش پیدا نمی شود. چادرش هجده وصله دارد کسی که آنقدر عبادت کرده که «حتی تقدمت قدماه» اینکه الگوی زن غربی نیست، درست است. آن کسی که در راه حق طوری ایستاده که مسیر تاریخ بشریت را عوض کرده و الگوی انسانی که در حد دنیا با آن اهداف و نگاه خودش و نگاه به جهان الگوی این است.
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ أَهْلِكْ أَعْدَاءَهُمْ»
[10]
«يَا فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ يَا قُرَّةَ عَيْنِ الرَّسُولِ يَا سَيِّدَتَنَا وَ مَوْلاتَنَا إِنَّا تَوَجَّهْنَا وَ اسْتَشْفَعْنَا وَ تَوَسَّلْنَا بِكِ إِلَى اللَّهِ وَ قَدَّمْنَاكِ بَيْنَ يَدَيْ حَاجَاتِنَا يَا وَجِيهَةً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعِي لَنَا عِنْدَ اللَّهِ»
[11]
-
نفس به سینه ام در شماره افتاده
به خاک تیره مرا ماه پاره افتاده
-
سپهر دیده ی من پر شده از ستاره ی اشک
که ماه پاره من با ستاره افتاده
یا رسول الله، فرمودی صبر کن صبر کردم ولی به جز تو این دل شب با که می توانم گفت؟ که چاره ساز دو عالم به چاره افتاده. چه بر امیرالمؤمنین گذشت. اسماء نقل کرده در شب، من آب بدست امیرالمؤمنین می دادم، حضرت بدن فاطمه اش را از زیر پیراهن شستشو مي داد. ناگهان دست از غسل دادن برداشت بلند بلند گریه می کند، عرض کرد: یا امیرالمؤمنین، حق داری مثل فاطمه ای را از کف داده ای هر چه گریه کنی جا دارد. فرمود: اسماء دستم به بدن مجروح فاطمه رسید هنوز آثار جراحت بر بدن فاطمه باقی است، هنوز خون تازه از زخم های بدن فاطمه جاری است. تعبیر روایت «فَمَاتَتْ حِينَ مَاتَتْ وَ إِنَّ فِي عضدِهَا مِثْلَ الدُّمْلُجِ مِنْ ضَرْبَتِهِ لَعَنَهُ اللَّهُ»[12] وقتی از دنیا رفت هنوز آثار تازیانه مثل بازوبند در بازوی فاطمه باقی مانده بود.
حجة الاسلام و المسلمین میرباقری
[1] . مفاتيح الجنان/شیخ عباس قمی/1/128/الثالثة عشرة مناجاة الذاكرين ..... ص : 128
[2] .همان
[3] . الجاثية : 24
[4] . يوسف : 108
[5] . مفاتيح الجنان/شیخ عباس قمی/1/66/ دعاى كميل بن زياد ..... ص : 62
[6] . المعارج : 23
[7] . الزلزلة : 7،8
[8] . الأنعام : 112
[9] . مفاتيح الجنان/شیخ عباس قمی/1/128/الثالثة عشرة مناجاة الذاكرين ..... ص : 128
[10] . الكافي/شیخ کلینی/2/583/باب دعوات موجزات لجميع الحوائج للدنیا والآخرة...ص:577
[11] . مفاتيح الجنان/شیخ عباس قمی/1/ 108/دوم دعاى توسل ..... ص : 108
[12] . بحارالأنوار/مجلسی/28/270/تبيين ..... ص : 242