فرهنگ عاشورا و فرهنگ انتظار

فرهنگ عاشورا و فرهنگ انتظار

موضوع: فرهنگ عاشورا و فرهنگ انتظار

کلید واژ ه ها: عاشورا، ظهور مهدی(عجل الله تعالی فرجه)، جامعه موعود، فرهنگ تشیع، انبیا اولوالعزم، اقامه ی عزای حسینی

فرهنگ عاشورا و فرهنگ انتظار

در اين نشست بناست درباره ارتباط بين تعلق خاطر ما به وجود مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) و تعلق باطني ما به وجود مقدس سيدالشهداء(علیه السلام) و از سوي ديگر، رسالت ما در قبال اين دو دلبستگي سخن بگوييم. به شكل هاي مختلفي مي توان عاشورا و فرهنگ شهادت را تحليل كرد. گاهي موضوعبه شكلي است كه رسالتي بر دوش ما نمي گذارد. اگر شما درباره شكست ها و پيروزي هايي كه در تاريخ اتفاق افتاده بحث كنيد، بسياري از اين شكست ها و پيروزي ها براي انسان مؤمن كه دريچه هاي غيب به رويش باز شده رسالتي نمي آورد. مثلاً جنگ هاي نژادي، جنگ هاي اول و دوم جهاني كه بيش از چهل ميليون كشته داشت، براي يك مؤمن دغدغه و انگيزه اي ايجاد نمي كند.

اين گونه نيست كه او در يك طرف معادله بايستد و به نفع يا ضرر گروهي موضع بگيرد؛ چون انگيزه هيچ يك از دو طرف ارزش اين را ندارد كه خون مؤمني در اين ميان ريخته شود. آيا حادثه عاشورا هم اين گونه بوده است؟ آيا اين حادثه را بايد قبيله اي يا قومي دانست؟ آيا عاشورا گذشته و فقط براي تاريخ نگاري بايد اين جنگ را تحليل كنيم يا جنگي است كه در ما انگيزه ايجاد مي كند؟ به گونه اي كه احساس مي كنيم بايد يك طرف ميدان بايستيم. بعد از عاشورا موضع گيري ها كاملاً شفاف است. يا در جبهه سيدالشهداء(علیه السلام) هستيم يا در جبهه مقابل و ما بايد تلاش كنيم در جبهه سيدالشهداء(علیه السلام) باشيم. اين نوع نگاه به عاشورا با نگاه يك مورخ غيرشيعي تفاوت دارد. براساس نگاه ما در يك سوي اين جنگ كسي ايستاده است كه امام تاريخ است؛ او امام معصوم است که با اين جنگ تاريخ را تغيير مي دهد.

درباره ظهور هم ماجرا اين گونه است. آينده نگري پديده اي است كه از آغاز با انسان بوده است. براساس همين انديشه آرمان شهرها و مدينه هاي فاضله و جامعه هاي آرماني را ترسيم مي كرده اند. بي شك درباره مدينه فاضله فارابي و جامعه موعودي كه افرادي همچون افلاطون وعده داده اند شنيده اید. بايد دانست مشيت خداي متعال اين نبوده كه موازي با دستگاه ولايت نبي اكرم(صلی الله وعلیه وآله وسلم) دست هايي هم براي ابليس خلق كند، بلكه خلقت دستگاه ابليس، خلقتي تبعي است و در همين دنيا به پايان مي رسد. دوران تحقق ولايت نبي اكرم(صلی الله وعلیه وآله وسلم) و ظهور ولايت حضرت در همين دنيا فرا مي رسد. اين بشارت انبيا و اوليا است. طبيعتاً ديگران هم از اين دعوت استفاده كرده اند و جامعه هاي موعود ديگري را ترسيم نموده اند.

حركت جهان به سمت جامعه موعود را مي توان به گونه اي ترسيم كرد كه بار رسالتي براي ما ايجاد نكند و تنها روحيه اميد را در ما زنده نگه دارد؛ اميد به رسيدن روزي كه كلمه حق ظاهر مي شود و بشر بر محور وليّ خدا، پروردگار را عبادت مي كند. شما ممکن است بر اساس بعضي از انديشه هاي مادي كه حركت عالم را حركتي غيراختياري و جبري مي دانند، معتقد شويد كه تاريخ بشريت به سمت يك جامعه موعود حركت مي كند و اين حركت هم جبري است و اراده انسان در شكل گيري آن حضور ندارد. به تعبيري، اصلاً انسان صاحب اراده نيست. اين نگاه به آينده، مسئوليت آفرين نيست. حرکتِ ما باید به سمت خداي متعال باشد و در تحقق آن جامعه موعود مشاركت كنيم. به تعبير ديگر، مهمترين عبادت ما اين است كه در اين عبادت تاريخي حضور پيدا كنيم كه اين گونه در عبادت همه تاريخ شريك هستیم.

در نهج البلاغه مي خوانيم كه اميرالمومنين(علیه السلام) در پاسخ آن كسي كه گفت: اي كاش، برادرم مي بود و پيروزي شما را در جنگ جمل بر دشمنانتان مي ديد. فرمودند: «أَهَوَى أَخِيكَ مَعَنَا»[1] آيا دل برادر تو با ما بود؟ مرد پاسخ داد: بله يا اميرالمومنين(علیه السلام)! او دوست مي داشت در كنار شما باشد. در كنار شما شمشير بزند و شما را ياري كند. حضرت فرمود: او باماست. انسآن هايي با ما هستند كه هنوز به دنيا نيامده اند. آنان چون دلشان با ماست و از پيروزي ما خوشحال مي شوند، در اين عبادت عظيم تاريخي شريكند. پس ما مي توانيم خودمان را وقف جامعه موعود كنيم. از سوي ديگر، اگر ما نقش خودمان را در هر دوره تاريخ ايفا كرديم، پس از آنكه دوران ظلماني تاريخ به پايان رسيد در عصر ظهور مي توانيم به اين دنيا بازگرديم و در دوره ظهور ولايت وليّ الله، نقش خودمان را در عبادت خداي متعال در بهره مندي از ولايت حضرت ايفا كنيم.

خصوصیات جامعه موعود

اكنون، مي خواهيم فرهنگ انتظار را تصوير كنيم. آن جامعه موعود چيست؟ چه خصوصياتي دارد و معني منتظر بودن نسبت به آن جامعه چيست؟ اكنون در نقطه مقابل فرهنگ انبيا دستگاه های مادي قرار دارند و تلاش مي كنند با تبليغات فراوان، سخنان و برنامه هاي انبيا را تنها يك تخيل جلوه دهند؛ تخيلي كه امكان تحقق ندارد و اگر هم تحقق پيدا كند، شكل مطلوبي نخواهد داشت. به تعبير آن ها اين، جامعه ، جامعه اي توتاليتر و تماميت خواه است كه در آن براي عقلانيت اجتماعي بشر سهمي وجود ندارد. از نگاه آن ها تنها ليبرال دموكراسي مي تواند بشر را به آرمآن هاي خود برساند.

آن ها ايدئولو‍ژي دموكراسي را تبيين كردند و سپس چشم اندازهاي اين جامعه را برشمردند و مي كوشند قدم به قدم جامعه جهاني را به سمت آن چشم انداز خود را حركت دهند. در اين مسير اسلام و مكتب تشيع را رقيب جدي خود مي دانند. در مكاتب الهي مانند مسيحيت و كليمي، در دعوت هاي حضرت ابراهيم(علیه السلام) و حتي حضرت نوح(علیه السلام)، آثار توجه به آن جامعه موعود به چشم مي خورد. ولي در مكتب تشيع، اين جامعه به صورت شفاف تبيين شده است. در حال حاضر ده ها مركز، در غرب به ويژه در آمريكا به صهيونيست ها وابسته اند و بر روي فرهنگ مهدويت مطالعه مي كنند. بودجه سالانه بعضي از آن ها بالاي ميلياردها دلار است.

بسياري از اهل نظر و صاحبان انديشه معتقدند: انگيزه اصلي اين لشكركشي نظامي هم مقابله با جرياني است كه در حال رخ دادن است. مسائلی مانند نفت، منابع انرژي و تغيير فرهنگ در خاورميانه در درجه دوم هستند. مسأله اصلي درگيري دستگاه ابليس با وجود مقدس امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) است كه به صورت يك جنگ نظامي تمام عيار ظاهر شده است. آن ها نيرو پرورش مي دهند و در اين مسير برنامه ريزي مي كنند.

گرفتن میثاق از انبیاء اولوالعزم

در روايات آمده است كه از انبياي اولوالعزم(علیهم السلام) نسبت به ولايت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) ميثاق گرفته شده است. واژه اولوالعزم هم به معني صاحبان عزم به اين سبب است كه بار اين رسالت، بر دوششان گذاشته شده است. آن ها در پذيرش ولايت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) كمترين درنگي نكردند. در تفسير آيه «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً»[2] مي خوانيم كه وجود مقدس آدم صفي الله(علیه السلام) به دلايلي نتوانسته همچون جناب ابراهيم(علیه السلام) اين بار را بردارد. بنابراين، پيغمبر اولوالعزم نشده است. جامعه موعود با مشاركت همه مؤمنان ساخته مي شود و بزرگترين عبادت مؤمنين مشاركت در تحقق آن است. انبياي اولوالعزم(علیهم السلام) و جانشينان آنان از آغاز به اين جامعه توجه داشتند و هوشيارانه امت خود را در مسير ولايت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) قرار دادند و بار اين ولايت را در زندگي خودشان به دوش كشيدند.

اكنون برماست كه فرهنگ مهدويت را به گونه اي شفاف ترسيم كنيم و بار مسئوليتي را که ولايت و انتظار بر دوش ما نهاده درك نماييم. رسالت ما به عنوان يك شيعه در تحقق ولايت وليّ الله و اقامه امر ولايت آن ها چه در باطن خودمان چه در حيات اجتماعي، متناسب با مراحل تاريخ، متفاوت است. اين گونه نيست كه همه انسان ها در همه دوره ها يك عمل را انجام دهند. بايد ديد حركت عصر ظهور در چه مرحله اي است. ما بايد رسالتمان را متناسب با اين مرحله تعريف كنيم. بي شك شنيده ايد كه يك بار ائمه معصومين(علیهم السلام) سفارش كرده اند كه دور هم بنشينيد و به ديدار هم برويد؛ به ملاقات همديگر برويد كه اين احيای امر ماست. امر ما و ولايت ما با ديدار شما شيعيان و گفت و گوهاي تان احيا مي شود. باز هم در بعضي روايت ها مي خوانيم كه شما شيعيان دور هم بنشينيد و احاديث ما را نقل و منتشر كنيد كه اين احيای امر ماست. احياي امر خدا در نفس و باطن انسان و در جامعه، مراحلي را بايد طي كند. مثلاً اگر بخواهيد براي مردم خانه بسازيد ابتدا مكان آن را انتخاب مي كنيد، بعد بودجه اش را مشخص مي كنيد، سپس كار آغاز مي شود. زير ساخت ها تا ساخته شدن بنا و مرحله به مرحله تا آماده شدن يك خانه يا يك شهراست.

رشد فرهنگ تشیع، مقدمه ظهور

حركت ما به سمت جامعه موعود هم يك حركت تدريجي است كه بر محور ولايت انبيا(علیهم السلام)، اوصيا و ائمه معصومين(علیهم السلام) و از آغاز غيبت نيز بر محور ولايت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) شكل گرفته است. البته رسالت شيعه در اين دوره هاي گوناگون فرق كرده است. اين گونه نيست كه در همه دوره ها ما يك وظيفه داشته باشيم. در اين دوره خداي متعال به ما حكمت شيعي عطا كرده است. گاهي تعداد شيعيان از انگشتان دست تجاوز نمي كرد. «ارْتَدَّ النَّاسُ بَعْدَ النَّبِيِّ إِلَّا ثَلَاثَةَ نَفَرٍ»؛[3] جز سه چهار نفر براي اميرالمومنين(علیه السلام) باقي نماند؛ يعني جامعه تشيع در آن دوره چهار نفره بودند. رسالت آن دوره با اكنون متفاوت است. ائمه معصومين(علیهم السلام) گام به گام شيعه را جلو آوردند و فرهنگ شيعه را بسط دادند. البته امكانات فرهنگي مانند اكنون نبوده است.

وجود مقدس امام رضا(علیه السلام) يك نقطه جغرافيايي پيدا كردند كه اين نقطه بسيار مهم است. اين نشان مي دهد كه امت يك كانون جغرافيايي مي خواهد بعد هم امامزاده هاي جليل القدر مانند فاطمه معصومه(علیها السلام) به اين منطقه آمدند. تا اينكه رفته رفته يك حكومت ديني شيعي و يك پادشاهي شيعي به وجود آمد. به لطف خدا شيعه به مرزي از بلوغ رسيد كه ديگر به پادشاهي قانع نبود و حكومت ديني بر محور نايب امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) را می خواست كه همان حكومت بر محور ولايت وليّ فقيه است. اكنون، در اين دوره هستيم. اگر ما سي سال قبل مثل اصحاب كهف خوابيده بوديم و اكنون بيدار مي شديم، اين جامعه براي ما غير قابل تصور بود. اگر ما بخواهيم چشم انداز خودمان را عصر ظهور قرار بدهيم، رسالتي كه روي دوش ما مي آيد چيست؟

زماني بايد دور هم مي نشستيم و احاديث ائمه(علیه السلام) را مي خوانديم. تلاش بسياري براي جمع آوري اين احاديث شده است. فرهنگ شيعي جامعه بر محور اين احاديث شكل گرفته است. ما مي پنداريم همه شيعيان مانند ما فكر مي كردند. اين گمان درست نيست. اين پيشرفت محصول بيش از هزار سال كار است. اكنون بايد بدانيم چشم انداز ما براي ترسيم حكومت براي وحدت اجتماعي، براي مشاركت در عبادت، براي بندگي اجتماعي چيست؟ دشمن ديگر به صورت فردي كار نمي كند. اگر مي گويد ما جامعه موعود داريم، به سمت يك جامعه جهاني جهت گيري مي كند. دشمن تمام جهان را براي رسيدن به هدف خود، يعني يك جامعه جهاني مادي سامان مي دهد. اگر هدف، حركت به سمت عصر ظهور است، بايد با اين دشمن و رقيبي كه در مقابل ماست مبارزه كنيم. آن ها مي گويند: جنگ؛ جنگِ دو تمدن است كه هر دو داعيه جهاني سازي دارند. حالا رسالت ما در قبال آن چيست؟

اعتقاد به حکومت دینی، اولین گام به سمت ظهور

اكنون وقت يك حركت جمعي است. امروز بايد برنامه مدون دنياي اسلام و جهان تشيع را در مقابله با برنامه دشمن براي حركت به سمت ظهور ترسيم كنيم. بايد دانست كه حرکت به سمت ظهور، به سرمايه بسيار عظيم نياز دارد. اولين گام زمانی است كه به دينِ حداكثري معتقد شديم و باور كرديم بايد به سمت جامعه اي حركت كنيم كه حكومت ديني در آن محقق مي شود.

همان گونه كه امام(ره) و مقام معظم رهبري فرمودند: اگر به اين سمت حركت كرديم، بي درنگ بايد بپذيريم كه ديگر نمي توان با شرق و غرب كنار آمد. از وقتي دشمن احساس كرد كه شما به سمت يك تمدن حركت مي كنيد با شما كنار نمي آيد. بنابراين، آماده سازي جامعه شيعه و جامعه جهاني براي عصر ظهور، تحمل سختي هايي را نيز در پي دارد؛ يعني در اولين قدم، درگيري با دشمن اتفاق مي افتد. دشمني كه نه با نژاد ما، كه با عقيده ما مخالف است. براي اينكه ما بتوانيم در مسير تحقق ظهور، روحيه فداكاری، گذشت، سرمايه گذاري و شهادت طلبي را زنده كنيم، بي ترديد بايد در انديشه احيای فرهنگ عاشورا باشیم.

در واقع عاشورا هم يك گام بزرگ به سمت عصر ظهور است. آشكارترين نقطه درگيري نبي اكرم(صلی الله و علیه وآله وسلم) با دستگاه ابليس و فراعنه تاريخ، در عاشوراست. در آنجا فرهنگ شهادت محقق شد. از اين منظر اگر به عاشورا بنگريم، عاشورا و كار سيدالشهداء(علیه السلام) مهم ترين گامي است كه در دستگاه نبي اكرم به سمت عصر ظهور برداشته شده است. بي ترديد احياي آن فرهنگ، تاثيري شگرف در مسير ظهور دارد. بايد ديد عاشورا چه فرهنگي را ايجاد كرده؟ ما براي اينكه به سمت عصر ظهور حركت كنيم، بايد ببینیم فرهنگ عاشورا را چگونه در جامعه احيا نماييم؟ اصولاً مفهوم شهادت چيست؟ چرا شهادت براي شيعه لازم است؟ اين ضرورت، هم اكنون هم زنده است و اقتضا مي كند كه جامعه شيعه در يك آماده باش كامل به سر ببرد. نقش عاشورا در تحقق جامعه موعود انبيا و اوليا چيست؟

جامعه موعود جامعه اي است كه بشر در آن پاك مي شود و به عبادت خدا مي رسد و ولايت وليّ الله را درك مي كنند. حقايق و معارف رباني، حقايق ولايت و اسرار ولايت افشا مي شوند. بيست و پنج حرف از بيست و هفت حرف علم در آن دوره تجلي مي كند. همه، اهل اسرار و اهل شهود مي شوند. ما چه بخواهيم و نخواهيم براي احياي فرهنگ عاشورا رسالتي را روي دوش ما گذاشته اند. آيا بدون شهادت طلبي و بدون آمادگي براي فداكاري رسيدن به آن مقام ممكن است؟ شهادت، يك سكه دو روست؛ يك روي سكه، فداكاری همه جانبه برای تحقق وعده با محبوب است. شهيد آن كسی است كه عهدی با خداي خودش دارد. روي دوم سكه اين است که غير از تولّي و ابراز محبت به خداي متعال و اولياي الهي، برائت و موضع گيري نسبت به دستگاه دشمن هم در شهادت وجود دارد. آيا بدون اين دو امر رسيدن به آن نقطه موعود و مطلوب ممكن است؟

در اين مسير، نگاه ما به امامت و ولايت اولياي معصوم(علیهم السلام) و نقش اين ولايت در رهبري بشر و تحقق عبادت بايد ترسيم شود. جامعه موعودي كه ما مي خواهيم به سمت آن حركت كنيم چه جامعه اي است؟ آيا يك دامپروري مدرن است؟ آيا جامعه اي است كه در آن رفاه و امنيت مادي وجود دارد؟ آيا جامعه اي است كه در آن بهره وری از دنيا توسعه پيدا مي كند؟ پس اصل ولايت و پايان تاريخ كه جريان ولايت وليّ الله هست بايد ترسيم شود. بعد از اين ترسيم، حركت به سمت آن نقطه موعود و تحقق عاشورا در آن نقطه خاص بايد تبيين شود. سپس از رسالتي كه ما در قبال عاشورا و عصر ظهور داريم سخن به ميان مي آيد.

اكنون كه در ايام عزاداري امام حسين(علیه السلام) به سر مي بريم بايد گفت: شايد هيچ چيز به اندازه گريه بر سيدالشهدا(علیه السلام) و توجه به مصيبت حضرت در تهذيب نفوس و آمادگي نفوس براي درك عصر ظهور تاثيرگذار نيست. هدف ائمه معصومين(علیهم السلام) هم از دعوت شيعه به احياي امر عزاداري، آماده شدن جهان براي پذيرش خلافت الهي و اعلاي كلمه توحيد است كه روايات گوناگوني هم در اين زمينه وجود دارد.

سیره ائمه(علیهم السلام) در اقامه عزای سیدالشهدا(علیه السلام)

مرحوم ابن قولويه در «كامل الزيارات» اين روايات را بسيار زيبا جمع آوري كردند. مرحوم صدوق نقل مي كنند ريان بن شبيب نقل كرده كه در روز اول محرم محضر امام رضا(علیه السلام) رسيدم حضرت مطالب فراواني را در باب عزاداري سيدالشهدا(علیه السلام) فرمودند. ایشان فرمودند: اهل جاهليت هم حرمت ماه محرم را نگه مي داشتند ولي اين امت حرمت ماه محرم را شكستند و در اين ماه اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) را به شهادت رساندند و نواميس حضرت را به اسارت بردند. بعد حضرت يك جمله اي فرمودند كه من شرم دارم اين جمله را ترجمه بكنم؛ چون كلام نوراني امام رضا(علیه السلام) هست شايد بهتر باشد خود جمله را خدمتتان تقديم كنم.

حضرت فرمودند: «إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ» [4] اگر براي چيزي مي خواهي گريه كني فقط براي امام حسين(علیه السلام) گريه کن. اين موضوعي است كه مي ارزد براي او گريه كني. بعد فرمودند: «فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ»[5] در آن روايت نوراني فرمودند: اگر در روزي نام امام حسين(علیه السلام) در محضر امام صادق(علیه السلام) برده مي شد، ديگر در آن روز كسي لبخند بر لبان امام صادق(علیه السلام) نمي ديد، فرقی نمی کرد چه ایام محرم چه غير محرم. باز در یک روايت نورانی آمده امام رضا(علیه السلام) فرمودند: وقتي محرم می رسید كسي لبخند بر لبان پدر من نمي ديد تا روز عاشورا كه روز عزاي پدر من بود. «السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ»[6] در زيارت عاشورا رسم بسيار خوبي را بنا گذاشته اند و از بي بي صديقه طاهره(علیها السلام) براي عزاداري سيدالشهدا(علیه السلام) اجازه مي گیرند.

وقتي زيارت مي رويم به ما مي گويند: اجازه بگيريد و وارد حرم بشويد. از چه کسی اجازه بگيريم؟ از خدا، از رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)، از ائمه معصومين(علیهم السلام)، از ملائكه مقر؛ چون مي خواهيد وارد محيط ولايت بشويد. همه آن كساني كه به نحوي حق دارند براي ورود به اين محيط بايد اجازه بدهند. معناي اذن دخول همين است. انسان باید بتواند به محيط ولايت وليّ الله راه پيدا كند؛ از محيط ظاهريش تا محيط باطنيش. معناي اين حرف غير از اين نيست. بايد به انسان اجازه بدهند تا بتواند در ظاهر عزاخانه امام حسين(علیه السلام) بنشيند و عزاداري كند.

ابوهارون مكفوف مي گويد: محضر امام صادق(علیه السلام) رسيدم. حضرت فرمودند: شعر بخوان در مصيبت سيدالشهدا(علیه السلام) اشعاري را انشا كردم .حضرت گريستند، صداي ناله و ضجه اهل منزل هم بلند شد. بعد حضرت به من فرمودند: ابوهارون، ملائكه اي كه در اينجا مي گريستند و من می دیدم بيش از انسان هايي بودند كه گريستند. آن ها شديدتر گريه مي كردند. در روايات می خوانیم چهار هزار ملك براي ياري امام حسين(علیه السلام) آمدند. وقتي رسيدند كه كار عاشورا به پايان رسيده بودند و آن ها ديگر موفق نشدند حضرت را ياري كنند. اجازه گرفتند، ماندند در گرد حرم حضرت و كنار قبر مطهر حضرت صبح و شب مشغول عزاداري براي ایشان هستند.

  • در بارگاه قدس كه جاي ملال نيست سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است
   

عزاداري امام حسين(علیه السلام) منوط به اذن خداي متعال است. منوط به اذن اولياي معصوم(علیهم السلام) ماست. منوط به اجازه امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) است كه به ما اجازه ورود به آن ساحت باطني را بدهند، تا بتوانيم حلقه عزاداري امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را درك كنيم و صداي ناله حضرت را بشنويم كه هر گوشي صداي ناله حضرت را بشنود ديگر آرامش از او گرفته مي شود: «فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ لَكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً حَسْرَةً َلَيْكَ»[7] عزاداري براي امام حسين(علیه السلام) جزء اعظم عبادات است. گريه بر امام حسين(علیه السلام) شعله های جهنم را خاموش مي كند. انسان را دوباره به محيط عبادت برمي گرداند. ولايت، خيلي مقام عظيمي است. بايد از امام زمان(عجل الله تعالی فرجه)، اولياي معصوم(علیهم السلام) و صديقه طاهره(علیها السلام) بخواهیم شفاعت كنند. اگر ما خودمان را آماده نكرديم، اگر تا به حال آماده نشديم، براي محرم واقعا به ما آمادگي بدهند.

ذکر مصیبت

«السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ وَ أَنَاخَتْ بِرَحْلِكَ عَلَيْكُمْ مِنِّي سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيَارَتِكُمْ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ،[8] عَلَى الشَّيْبِ الْخَضِيبِ السَّلَامُ عَلَى الْخَدِّالتَّرِيبِ»[9]

چه کسی باورش مي شد اين عزيز كرده رسول خدا(صلی الله وعلیه وآله وسلم) که گونه هايش تو به خاك ماليده شود. «السَّلَامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلِيبِ السَّلَامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضِيبِ»[10] عزيز فاطمه(علیها السلام) سلام ما بر قطعه قطعه بدن تو، سلام ما بر آن بدني كه لباس هايش را به غارت بردند. گمان مي كنم تمام مصيب سيدالشهدا(علیه السلام) و مظلوميتش در همين بدن قطعه قطعه و عريان حضرت نمودار بوده است. لذا، بي بي عالم وقتي به گودي قتلگاه آمد، ابتدا دست هايش را زير اين بدن برد. خدايا! اين قرباني را از آل رسول بپذير. سپس رو كرد به رسول خدا(صلی الله وعلیه وآله وسلم) ذكر مصيب كرد. راوي مي گويد: دوست و دشمن گريه مي كرد. همه مصيبت بي بي در همين چند جمله خلاصه مي شود: «وامحمّداه صلّى عليك مليك السماء، هذا حسينٌ بالعراء! مرمَّلٌ بالدماء!»[11] يا رسول الله(صلی الله و علیه وآله وسلم) ببين همه بدنش آغشته به خون شده. «مقطّع الأعضاء! و بناتك سبايا!»[12] يا رسول الله(صلی الله وعلیه وآله وسلم) یک طرف، اين بدن حسين(علیه السلام) توست كه قطعه قطعه روي زمين افتاده، دشمن بدنش را غارت كرده حرمتش را نگه نداشته و يك سوي ديگر اين دختران تو هستند كه دشمن آن ها را به عنوان اسير به اسارت مي برد.

حجةالاسلام والمسلمین میرباقری


[1]. شرح نهج البلاغة،عبدالحمیدبن ابی الحدیدمعتزلی،ج1،ص247،12-ومن كلام له ع لماأظفره الله باصحاب الجمل...ص247.

[2]. طه : 115  

[3]. بحارالأنوار،مجلسی،ج34،ص274/[الباب الرابع و الثلاثون ] باب فيه ذکراصحاب النبی صلی...ص271.

[4]. وسائل الشيعة،شیخ حرعاملی،ج14،ص502،66- باب استحباب البكاء لقتل الحسين ...ص500..

[5]. همان

[6]. بحارالأنوار،مجلسی،ج 98،ص290،باب 24- كيفية زيارته صلوات الله عليه...ص290.

[7]. بحارالأنوار،مجلسی،ج98،ص320، باب 24- كيفية زيارته صلوات الله عليه یوم عاشوراء...ص290.

[8]. بحارالأنوار،مجلسی،ج98،ص292،باب 24- كيفية زيارته صلوات الله عليه...ص292.

[9]. بحارالأنوار،مجلسی،ج 98،ص235، باب 18- زياراته صلوات الله عليه المطلقه...ص148.

[10]. بحارالأنوار،مجلسی،ج98،ص317،باب 24- كيفية زيارته صلوات الله عليه یوم عاشوراء..ص290.

[11]. مع الركب الحسينى (ج 5)، محمدجعفرطبسی، ص 68، الأجساد الطاهرة ..... ص 67.

[12]. همان

Powered by TayaCMS