خطبه 106 نهج البلاغه بخش 4 : علل سقوط و سير ارتجاعى امّت

خطبه 106 نهج البلاغه بخش 4 : علل سقوط و سير ارتجاعى امّت

موضوع خطبه 106 نهج البلاغه بخش 4

متن خطبه 106 نهج البلاغه بخش 4

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

ترجمه مرحوم خویی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

موضوع خطبه 106 نهج البلاغه بخش 4

4 علل سقوط و سير ارتجاعى امّت

متن خطبه 106 نهج البلاغه بخش 4

وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَا تَغْضَبُونَ وَ أَنْتُمْ لِنَقْضِ ذِمَمِ آبَائِكُمْ تَأْنَفُونَ وَ كَانَتْ أُمُورُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ تَرِدُ وَ عَنْكُمْ تَصْدُرُ وَ إِلَيْكُمْ تَرْجِعُ فَمَكَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِكُمْ وَ أَلْقَيْتُمْ إِلَيْهِمْ أَزِمَّتَكُمْ وَ أَسْلَمْتُمْ أُمُورَ اللَّهِ فِي أَيْدِيهِمْ يَعْمَلُونَ بِالشُّبُهَاتِ وَ يَسِيرُونَ فِي الشَّهَوَاتِ وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ فَرَّقُوكُمْ تَحْتَ كُلِّ كَوْكَبٍ لَجَمَعَكُمُ اللَّهُ لِشَرِّ يَوْمٍ لَهُمْ

ترجمه مرحوم فیض

و مى بينيد پيمانهاى خدا شكسته شده و بخشم نمى آييد (اهل شام بر خلاف دستور الهىّ رفتار كرده و معاويه بر امام مفترض الطّاعه ياغى گرديده و به فرمان او اموال مسلمانها و معاهدين را كه در پناه اسلامند غارت مى نمايند و شما ساكت نشسته با اينكه توانا هستيد از ايشان جلوگيرى نمى نمائيد) و حال آنكه براى شكستن پيمانهاى پدرانتان (كه در مقابل پيمانهاى الهىّ اهميّتى ندارد) حاضر نيستيد و آنرا ننگ مى دانيد، و (شما كسانى هستيد كه) احكام خدا بر شما وارد مى شد (از شما مى پرسيدند) و از شما صادر مى گشت (شما پاسخ مى گفتيد) و بشما رجوع و بازگشت مى نمود (در مرافعه قضاوت مى كرديد) پس مقام و منزلت خود را به ستمگران (معاويه و پيروانش) وا گذارده و زمام كارهايتان را بدست ايشان سپرديد، و در احكام الهىّ بآنها تسليم شده از آنان پيروى كرديد، در حالتى كه ايشان (در تكاليف شرعيّه) بشبهات و آراء باطله عمل ميكنند، و در پى شهوات و خواهشهاى نفسانىّ مى روند، و (ليكن بدانيد كه اين تسلّط و توانائى براى آنها نمى ماند، بلكه) سوگند بخدا اگر شما را در زير هر اخترى متفرّق سازند (در شهرها پراكنده نمايند) هر آينه خداوند شما را براى روز بد ايشان گرد آورد (تا ببينيد چگونه از آنان انتقام مى كشد).

ترجمه مرحوم شهیدی

و شما پيمانهاى خدا را شكسته مى بينيد و خشم نمى گيريد، حالى كه ننگ شكستن پيمانهاى پدرانتان را نمى پذيريد. داورى در احكام خدا را نزد شما مى آوردند،و از سوى شما به ديگران مى رسيد و هم به شما باز مى گرديد. پس، دست ستمكاران را بر خود گشاديد و رشته هاى كار خويش به دست آنان داديد، و داورى در حكم الهى را در كف آنان نهاديد تا كارها به شبهت كنند و راه شهوت بسپرند. به خدا سوگند، اگر هر يك از شما را به زير ستاره اى بپراكنند، خدا شما را براى روز بد آنان فراهم خواهد آورد.

ترجمه مرحوم خویی

و بتحقيق مى بينيد شما عهدهاى خداوند شكسته شده پس غضب نمى كنيد و متغيّر نمى شويد و حال آنكه شما از براى شكستن عهدهاى پدران خود استنكاف داريد، و بود أمرهاى خدا بر شما وارد مى شد و از شما صادر مى گرديد و بشما راجع بود.

پس تمكين داديد ظالمين را از بنى اميه و بنى مروان و ساير أهل شام بمنزل خودتان، و بيفكنديد بسوى ايشان جلو خودتان، و مطيع و منقاد شديد بايشان و سپرديد كارهاى خدا را در دست ايشان عمل ميكنند آنها بشبههاى باطله، و سير ميكنند در شهوات و خواهشات نفسانيه، و بخدا سوگند اگر پراكنده كنند ايشان شما را در زير هر أخترى هر آينه جمع كند شما را خدا براى بدترين روزى كه از براى ايشانست، كه عبارتست از روز ظهور امام زمان عليه السّلام.

شرح ابن میثم

وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَا تَغْضَبُونَ- وَ أَنْتُمْ لِنَقْضِ ذِمَمِ آبَائِكُمْ تَأْنَفُونَ- وَ كَانَتْ أُمُورُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ تَرِدُ- وَ عَنْكُمْ تَصْدُرُ وَ إِلَيْكُمْ تَرْجِعُ- فَمَكَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِكُمْ- وَ أَلْقَيْتُمْ إِلَيْهِمْ أَزِمَّتَكُمْ- وَ أَسْلَمْتُمْ أُمُورَ اللَّهِ فِي أَيْدِيهِمْ- يَعْمَلُونَ بِالشُّبُهَاتِ- وَ يَسِيرُونَ فِي الشَّهَوَاتِ- وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ فَرَّقُوكُمْ تَحْتَ كُلِّ كَوْكَبٍ- لَجَمَعَكُمُ اللَّهُ لِشَرِّ يَوْمٍ لَهُمْ

المعنى

ثمّ لمّا قرّر نعمة اللّه عليهم أردف ذلك بالتوبيخ لهم على اتتقصير في أداء واجب حقّه، و أشار إلى ارتكابهم لبعض مسبّبات كفران نعمته و هو عدم إنكارهم لما يرون من نقض عهود اللّه و سكوتهم عليها و عدم غضبهم منها كالراضين بذلك، و أراد بذلك بغى البغاة و خروج الخوارج و سائر المنكرات الّتى وقعت من أهل الشام و غيرهم، خالفوا فيها أمر اللّه و نكثوا بيعته الّتى هى عهد من عهود اللّه عليهم فإنّ السكوت على مثل ذلك مع التمكّن من إزالته و إنكاره بالجهاد منكرهم راكبوه، و الواو فى قوله: و أنتم للحال: أى و أنتم مع ذلك تأنفون لنقض ذمم آبائكم فكان يجب منكم بطريق الأولى أن تأنفوا لعهود اللّه أن تنقض و ذممه أن تخفر. ثمّ ذكّرهم تقريطهم و تهاونهم في الأمور الّتى كان اللّه سبحانه فرضها عليهم و جعلهم موردها و مصدرها من امور الإسلام و أحكامه و التسلّط به على سائر الناس و بكّتهم بتمكينهم الظلمة في منزلتهم تلك من الإسلام، و أراد بالظلمة معاوية و قومه و بتمكينهم لهم تخاذلهم عنهم و إلقائهم أزمّة الامور إليهم بذلك، و لفظ الأزمّة مستعار، و الامور الّتى سلّموها إليهم أحوال بلاد الإسلام. كلّ ذلك بالتقصير عن مجاهدتهم. و عملهم بالشبهات: عملهم على وفق أوهامهم الفاسدة و آرائهم الباطلة الّتى يتوهّمونها حججا فيما يفعلون، و سيرهم في الشهوات: قطع أوقاتهم بالانهماك في مقتضيات الشهوة. و قوله: و أيم اللّه. إلى آخره. تحذير لهم و إنذار بما سيكون من بنى اميّة من جمع الناس في بلائهم و شرورهم و عموم فتنتهم، و كنّى باليوم عن مدّة خلافتهم الّتى كانت شرّ الأوقات على الإسلام و أهله، و إنّما نسب التفريق إليهم و الجمع إلى اللّه تقريرا لما سينزل به قدره من ابتلاء الخلق بهم فإنّهم لو فرّقوهم في أطراف البلاد لم يغنهم ذلك التفريق عن لحوق قدر اللّه لهم و لم يمنعهم من نزوله بجميعهم بما يراد لهم من الابتلاء بدولة بنى اميّة و شرورها، و أحوال دولتهم مع الخلق خصوصا الصالحين من عباد اللّه ظاهرة. و باللّه العصمة و التوفيق

ترجمه شرح ابن میثم

وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَا تَغْضَبُونَ- وَ أَنْتُمْ لِنَقْضِ ذِمَمِ آبَائِكُمْ تَأْنَفُونَ- وَ كَانَتْ أُمُورُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ تَرِدُ- وَ عَنْكُمْ تَصْدُرُ وَ إِلَيْكُمْ تَرْجِعُ- فَمَكَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِكُمْ- وَ أَلْقَيْتُمْ إِلَيْهِمْ أَزِمَّتَكُمْ- وَ أَسْلَمْتُمْ أُمُورَ اللَّهِ فِي أَيْدِيهِمْ- يَعْمَلُونَ بِالشُّبُهَاتِ- وَ يَسِيرُونَ فِي الشَّهَوَاتِ- وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ فَرَّقُوكُمْ تَحْتَ كُلِّ كَوْكَبٍ- لَجَمَعَكُمُ اللَّهُ لِشَرِّ يَوْمٍ لَهُمْ

ترجمه

اينك با اين كه مى بينيد قوانين و حدود الهى شكسته شده خشمناك نمى شويد در صورتى كه اگر پيمانهاى پدرانتان شكسته شود آن را ننگ مى دانيد، دستورهاى خداوند بر شما وارد مى شد، و از شما به ديگران مى رسيد و رجوع و بازگشت آنها به سوى شما بود، امّا مقام خويش را به ستمگران وا گذاشتيد، و زمام امور خويش را به دست آنان داديد، و امور الهى را به آنان سپرديد، در حالى كه آنها به شبهات عمل مى كنند، و در جهت ارضاى شهوات گام بر مى دارند، سوگند به خدا اگر اين ستمكاران شما را در زير ستارگان آسمان پراكنده سازند، خداوند شما را براى روز سختى كه اينها در پيش دارند گرد خواهد آورد.»

شرح

امام (ع) پس از آن كه نعمتها و موهبتهاى خداوند را در باره آنها ياد آورى مى فرمايد، گفتار خود را با سرزنش و نكوهش آنها كه در اداى حقوق واجب إلهى كوتاهى مى كنند ادامه مى دهد، و به اعمال آنها كه موجب كفران نعمتهاى اوست اشاره مى فرمايد، و اين كفران و ناسپاسى عبارت از اين است كه آنان مى بينند حدود إلهى شكسته و پيمانهاى او نقض مى شود اما سكوت مى كنند، و خشمناك نمى شوند و چنان مى نمايد كه به اين كارها خشنودند، منظور امام (ع) اعمال زشت و مظالم ستم پيشگان و خروج خوارج و ديگر منكراتى است كه مردم شام و ديگران مرتكب مى شوند، براى اين كه مردم شام با فرمان خداوند مخالفت كرده، و بيعت امام (ع) را كه عهدى از عهود إلهى است شكسته اند، و سكوت در برابر اين امور با وجود قدرت در رفع اين مظالم و ردّ اين اعمال، و امكان جهاد با ستمكاران، خود عمل زشت و منكرى است كه اينها مرتكب مى شوند، و واو در جمله و أنتم... براى حال آمده است يعنى: در حالى كه شما ننگ مى دانيد پيمان پدرانتان شكسته شود به طريق اولى بر شما لازم است كه شكستن پيمانهاى إلهى و نقض عهود او را ننگ بشماريد، سپس سستى و كوتاهى آنها را در كارهايى كه خداوند اجراى آنها را بر آنان واجب فرموده و آنها را متصّدى سامان دادن به امور دين و واسطه تبليغ اسلام قرار داده، و از اين راه به آنان سلطه بر ديگران بخشيده يادآورى مى كند و آنها را سرزنش و توبيخ مى فرمايد كه مقام خود را در اسلام به ستمكاران سپرده اند، و منظور از ستمكاران در اين جا معاوية و گروه اوست، و مقصود از تمكين ستمكاران، خوددارى از سركوب آنان و سپردن زمام امور به دست آنهاست، واژه أزمّه (جمع زمام مهار يا افسار) استعاره است، و مراد از امورى كه به دست ستمكاران سپرده اند امور شهرها و ممالك اسلام است، كه بر اثر كوتاهى و سستى آنها در جهاد و پيكار، همگى اين وقايع و حوادث به وجود آمده است، منظور از اين كه ستمكاران به شبهات عمل مى كنند اين است كه اعمال آنها مطابق با اوهام فاسد و نظريّات باطلى است كه آنها را در كارهاى خود حجّت و دليل قرار مى دهند، و مراد از سير در شهوات اين است كه ستمكاران اوقات خود را به فرو رفتن در شهوات و ارضاى خواهشهاى نفسانى خويش مى گذرانند.

فرموده است: و أيم اللّه... تا آخر.

اين عبارت بيم و اخطارى است به مردم در باره كارهايى كه بنى اميّه در آينده انجام مى دهند و اين كه همه را در گرفتاريها و شرور خود وارد كرده، و فتنه خود را گسترش خواهند داد، و مراد از يوم (روز) مدّت خلافت بنى اميّه است كه بدترين مدّت و سخت ترين روزگارى است كه بر اسلام و مسلمانان گذشته است، و اين كه امام (ع) تفرقه و پراكندگى مردم را به آنان، و جمع و گردآورى را به خداوند نسبت داده براى اين است كه اعلام فرمايد ابتلاى مردم به بليّه بنى اميه قضاى الهى و نزول آن در آينده، قطعى است، و اگر براى جلوگيرى از فرود آمدن اين بلا مردم را در اطراف و اكناف شهرها پراكنده سازند، سودى نخواهد داشت، و قضاى إلهى نازل خواهد شد و دامن همه مردم را خواهد گرفت، زيرا تقدير اين است كه مردم به بلاى فرمانروايى بنى اميّه و شرور و تبهكاريهاى آنها دچار و آزمايش شوند، و چگونگى احوال و رفتار بنى اميّه با مردم بويژه با صلحا و نيكان معلوم است. و توفيق و خوددارى از گناه بسته به لطف خداست.

شرح مرحوم مغنیه

و قد ترون عهود اللّه منقوضة فلا تغضبون، و أنتم لنقض ذمم آبائكم تأنفون. و كانت أمور اللّه عليكم ترد و عنكم تصدر و إليكم ترجع. فمكّنتم الظّلمة من منزلتكم، و ألقيتم إليهم أزمّتكم و أسلمتم أمور اللّه في أيديهم. يعملون في الشّبهات، و يسيرون في الشّهوات. و ايم اللّه لو فرّقوكم تحت كلّ كوكب لجمعكم اللّه لشرّ يوم لهم.

المعنی

(و قد ترون عهود- الى- تأنفون). كانت الحرب بين علي و معاوية حربا بين الحق و الباطل بين الدين الخالص للّه، و بين دنيا الضلال و الفساد، و مع هذا كان أصحاب الإمام يتثاقلون عن نصرته، فقال لهم مؤنبا و مقرعا: تغضبون للآباء، و تتعصبون لما أبرموا من عهود و مواثيق، و لا تغضبون لعهد اللّه و ميثاقه اذا نقض و أهمل (و كانت أمور اللّه عليكم ترد) بكسر الراء، و المراد بأموره تعالى هنا شريعته و حلاله و حرامه، و انهم كانوا يأخذونها من النبي، ثم من الإمام (و عنكم تصدر) أي و أنتم بدوركم تعلّمونها للناس (و اليكم ترجع) و كان الناس يراجعونكم في معرفتها و دفع الشبهات عنها، أو كان الناس يرجعونها اليكم بالنظر الى انهم يعلمونها أبناءكم و أحفادكم على حد تفسير ابن ابي الحديد.

(فمكنتم الظلمة- الى أيديهم) انتقل الحكم منكم الى أعداء اللّه و أعدائكم، و أنتم السبب حيث عزفتم و ضعفتم عن قتالهم و جهادهم.. لقد جاهد المسلمون من قبل، و هم على يقين من احدى الحسنيين: أما الانتصار على الأعداء مع الأجرالعظيم دنيا و آخرة: و أما الفوز بنعمة الشهادة و الحياة عند اللّه، فكانت لهم العزة و الكرامة بهذه الروح الصادقة المجاهدة، أما أنتم فحرصتم على الحياة، و جبنتم عن الجهاد، و استسلمتم للأعداء، فكان نصيبكم الذل و الهوان.

(يعملون بالشبهات) ان الذين أسلمتم لهم أمور اللّه سبحانه يرتكبون الحرام لمجرد احتمال الحلال، و يحرفون و يزيفون (و يسيرون في الشهوات) لا يردعهم عنها دين و لا ضمير (و ايم اللّه لو فرقوكم إلخ).. يومئ بهذا الى ثورة أهل العراق و غيرهم على الدولة الأموية، و ان كلمتهم ستجتمع على حربها، و ان الأمويين سيبذلون غاية الجهد لتفتيتهم و تشتيتهم هنا و هناك تماما كنجوم السماء، كل نجم في فلكه، و لكن شاء اللّه سبحانه أن تدور الأيام على أهل الشام و الأمويين في عهد مروان بن محمد، و ان ينتقم منهم أهل العراق و غيرهم، كما دارت على أهل العراق، و نكل بهم الشاميون في عهد معاوية. و هذا من إخبار الإمام (ع) عن المغيبات عن النبي (ص) عن اللّه، عظمت كلمته.

شرح منهاج البراعة خویی

و قد ترون عهود اللّه منقوضة، فلا تغضبون، و أنتم لنقض ذمم آبائكم تأنفون، و كانت أمور اللّه عليكم ترد، و عنكم تصدر، و إليكم ترجع، فمكنتم الظّلمة من منزلتكم، و ألقيتم إليهم أزمّتكم، و أسلمتم أمور اللّه في أيديهم، يعملون في الشّبهات، و يسيرّون في الشّهوات، و أيم اللّه لو فرّقوكم تحت كلّ كوكب لجمعكم اللّه لشرّ يوم لهم.

اللغة

(الذّمة) العهد و الامان و الضمان و الحرمة و الحقّ و (اليد) النّعمة و (أنف) انفا من باب فرح استنكف.

الاعراب

الواو في قوله عليه السّلام: و أنتم للحال، و الجملة بعدها حال من فاعل تغضبون، و جملة يعملون في الشبهات استينافية بيانية أو حال من الضمير المجرور في أيديهم و لو في قوله: و لو فرقوكم، بمعنى ان الشرطية إذ لو ابقيت على معناها الأصليّ لدلّت على الانتفاء عند الانتفاء كما في قوله تعالى: لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا.

و هو باطل و الاتيان بالشرط و الجواب ماضيين إشارة إلى تصوير غير الحاصل بصورة الحاصل أو تنبيها على وقوعهما لا محالة.

المعنى

و لما قرّر نعمة اللّه و منته عليهم أردفه بالتوبيخ لهم على التقصير في أداء واجب حقّه، و أشار إلى ارتكابهم بعض مسببات كفران نعمته بقوله: (و قد ترون عهود اللّه منقوضة فلا تغضبون) أراد بذلك رؤيتهم من أهل الشّام و أمثالهم فعل المنكرات من مخالفة الأحكام الشّرعية و الأوامر الالهية و البغى و الخروج على الامام المفترض الطّاعة، و الاغارة على المسلمين و المعاهدين و عدم إنكارهم على ذلك و سكوتهم عليه مع تمكّنهم من إزالته و دفعه بالجهاد و الجدل.

و بالجملة فالمراد أنكم ترون عهود اللّه التي أخذها على العباد باتيان الواجبات و ترك المنهيّات منقوضة فلا تنكرونه و تسكتون عليه (و أنتم لنقض ذمم آبائكم تأنفون) و تستنكفون، و لا ريب أنّ السكوت عن انكار تلك المنكرات مع الاستنكاف عن نقض ذمم الآباء يدلّ على أنّ عهود اللّه سبحانه أهون و أضعف عندهم من عهود آبائهم، و هو في حدّ الكفر.

(و كانت امور اللّه عليكم ترد و عنكم تصدر و إليكم ترجع) قال العلّامة المجلسيّ (ره) أى أنتم المخاطبون بالأوامر و النواهى، أو كنتم قبل ذلك في أيام الرّسول صلّى اللّه عليه و آله و سلّم موارد الامور و مصادرها مطيعين له منكرين للمنكرات، و كان المراد بالورود السّؤال و بالصدور الجواب و بالرّجوع التحاكم. و يمكن تعميم المراد بالورود و الصّدور، فالمراد بالرّجوع رجوع النفع و الضرر في الدّارين.

و قال الشّارح المعتزلي: كانت الأحكام الشّرعية إليكم ترد منّي و من تعليمي إيّاكم و تثقيفى«» لكم، ثمّ يصدر عنكم إلى من تعلّمونه إيّاها من أتباعكم و تلامذتكم، ثمّ يرجع إليكم بأن يتعلّمها بنوكم و إخوتكم من هؤلاء الاتباع و التّلامذة. (ف) فررتم من الزّحف لما أغارت جيوش الشام عليكم و (مكّنتم الظلمة من منزلتكم) بتخاذلكم عن جهادكم (و ألقيتم إليهم أزمّتكم) كالدّابة التي زمامها بيد راكبها يوجّهها أين شاء و يتصرّف فيها كيف يشاء (و أسلمتم أمور اللّه في أيديهم) أى جعلتم امور اللّه و أحكامه الجارية في بلاده و عباده مسلّمة مفوّضة إليهم موكولة إلى آرائهم، و كلّ ذلك بالتقصير عن مجاهدتهم.

(يعملون في) التكاليف الشرعية و الأحكام الالهيّة با (الشبهات) الفاسدة و الآراء الكاسدة يزعمونها حججا باهرة و براهين ساطعة (و يسيرون في الشّهوات) النفسانية و ينهمكون فيها.

ثمّ أخبر بمآل حال بني اميّة المشار إليهم بالظلمة تحذيرا لهم و إنذارا بقوله: (و ايم اللّه لو فرّقوكم تحت كلّ كوكب) و بدّدوكم في البلاد (لجمعكم اللّه لشرّيوم لهم) و ينتقم بسوء أعمالهم عنهم، و كنّى بشّر اليوم عن ظهور المسورة من أهل العراق و خراسان و انتقامهم من بني اميّة و أهل الشام، و يحتمل أن يكون إشارة إلى ظهور إمام الزّمان عليه السّلام و جمعهم في الرّجعة، و المراد جمع صنفهم و اللّه وليّ التّوفيق.

شرح لاهیجی

و قد ترون عهود اللّه منقوضة فلا تغضبون و أنتم لنقض ذمم ابائكم تأنفون يعنى بتحقيق كه ديديد پيمانهاى خدا شكسته شده پس غضبناك نشديد و حال آن كه شما مر شكستن عهدهاى پدران شما را ننگ مى داريد و كانت امور اللّه عليكم ترد و عنكم تصدر و اليكم ترجع فمكّنتم الظّلمة من منزلتكم و القيتم ازمّتكم و اسلمتم امور اللّه فى ايديهم يعملون بالشّبهات و يسيرون فى الشّهوات يعنى بود كه احكام خدا بر شما وارد مى شد بوساطة رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و وصىّ او و از شما صادر مى شد نسبة بمقلّدين شما و بشما راجع مى شد در مرافعات بسوى شما پس تمكين داديد ظلمه را كه معاويه (- لعن- ) و اصحابش باشند از منزلت و مرتبت شما در اسلام و انداختيد مهارهاى امور شما را از دست تصرّف شما و سپرديد احكام خدا را در دست ايشان در حالتى كه عمل ميكنند بشبهات و امور باطله و سير ميكنند در شهوتها و خواهشهاى نفسانيّه و ايم اللّه لو فرّقوكم تحت كلّ كوكب لجمعكم اللّه لشرّ يوم لهم يعنى سوگند بخدا كه اگر متفرّق ساخته است ترس اين ظلمه شما را در زير هر ستاره هر اينه جمع كرده است شما را خدا از براى رسيدن بشرّ و ضرّ روز سلطنت ايشان يعنى مقدّر است از براى جميع شما اذيّت ايشان اگر چه فرضا شما متفرّق باشيد در اطراف و اكناف عالم بعلّت سالم شدن از شرّ ايشان

شرح ابن ابی الحدید

وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَا تَغْضَبُونَ وَ أَنْتُمْ لِنَقْضِ ذِمَمِ آبَائِكُمْ تَأْنَفُونَ وَ كَانَتْ أُمُورُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ تَرِدُ وَ عَنْكُمْ تَصْدُرُ وَ إِلَيْكُمْ تَرْجِعُ فَمَكَّنْتُمُ الظَّلَمَةَ مِنْ مَنْزِلَتِكُمْ وَ أَلْقَيْتُمْ إِلَيْهِمْ أَزِمَّتَكُمْ وَ أَسْلَمْتُمْ أُمُورَ اللَّهِ فِي أَيْدِيهِمْ يَعْمَلُونَ بِالشُّبُهَاتِ وَ يَسِيرُونَ فِي الشَّهَوَاتِ وَ ايْمُ اللَّهِ لَوْ فَرَّقُوكُمْ تَحْتَ كُلِّ كَوْكَبٍ لَجَمَعَكُمُ اللَّهُ لِشَرِّ يَوْمٍ لَهُمْ

ثم قال ع ما لكم لا تغضبون و أنتم ترون عهود الله منقوضة و إن من العجب أن يغضب الإنسان و يأنف من نقض عهد أبيه و لا يغضب و لا يأنف لنقض عهود إلهه و خالقه . ثم قال لهم كانت الأحكام الشرعية إليكم ترد مني و من تعليمي إياكم و تثقيفي لكم ثم تصدر عنكم إلى من تعلمونه إياها من أتباعكم و تلامذتكم ثم يرجع إليكم بأن يتعلمها بنوكم و إخوتكم من هؤلاء الأتباع و التلامذة ففررتم من الزحف لما أغارت جيوش الشام عليكم و أسلمتم منازلكم و بيوتكم و بلادكم إلى أعدائكم و مكنتم الظلمة من منزلتكم حتى حكموا في دين الله بأهوائهم و عملوا بالشبهة لا بالحجة و اتسعوا في شهواتهم و مآرب أنفسهم . ثم أقسم بالله إن أهل الشام لو فرقوكم تحت كل كوكب ليجمعنكم الله ليوم و هو شر يوم لهم و كنى بذلك عن ظهور المسودة و انتقامها من أهل الشام و بني أمية و كانت المسودة المنتقمة منهم عراقية و خراسانية

شرح نهج البلاغه منظوم

و قد ترون عهود اللّه منقوضة فلا تغضبون، و أنتم لنقض ذمم آبائكم تأنفون، و كانت امور اللّه عليكم ترد، و عنكم تصدر، و إليكم ترجع، فمكّنتم الظّلمة من مّنزلتكم، و ألقيتم إليهم أزمّتكم، و أسلمتم أمور اللّه فى أيديهم، يعملون بالشّبهات، و يسيرون فى الشّهوات، و أيم اللّه لو فرّقوكم تحت كلّ كوكب لجمعكم اللّه لشرّ يوم لهم.

ترجمه

و مى بينيد كه پيمانهاى خدا شكسته شده، پس چرا خشمگين نمى شويد، در صورتى كه پيمان شكنى پدران خويش را ننگ مى شماريد، مگر نه اين است كه امور خدا بر شما وارد مى شد، و احكام او از شما صادر مى كرديد، مردم (در مرافعات) بشما رجوع مى كردند، پس (چه شد كه يك مرتبه دست از آقائى و بزرگوارى خويش كشيده) مكان خود را به ستمگران شام واگذار گرديد، و زمام امور خويش را بدست تصرّف آنان سپردند، امور و احكام خداوندى را در كف بى كفايت آنان نهاديد، تا در پهن دشت شهوتها خويش بخورند و خوش بچرند. بخدا قسم اگر آنها شما را طورى پراكنده كنند كه هر يكتان (از ترس شان) در زير يك ستاره پنهان شويد، باز خدا شما را گرد مى آورد، تا تماشاى روز بدى كه براى آنان در پيش است بنمائيد (و ببينيد خدا چگونه كيفر كردارشان را در كنارشان مى نهد).

نظم

  • كنون عهدى كه با حق بود بستههمه آن عهد را مردم شكسته
  • نگشتيد از براى حق غضبناك نشد دلتان پر از غم ديده نمناك
  • و حال آنكه از هر عهد و ميثاقكه شكسته پدرهاتان بآفاق
  • شما را آمده سينه از آن تنگ پدرها را شمرده مايه ننگ
  • ولى خود عهد را كرده فراموشگرفته بار ننگ و عار بر دوش
  • امور دين و احكام خداوندبر احمد ص نازل از اين پيش يكچند
  • شده او بر شماها مى رسانيدبراه حق شما را مى كشايند
  • همان حكم از شما مى گشت صادرباشخاص ديگر بادىّ و حاضر
  • امور دين بدون شكّ و ترديدپس از من از شما مى گشت تقليد
  • شماها را چه شد ناگاه و يك بارشديد از رتبه خود دست بردار
  • ز دل نقش بزرگيها سترديدزمامش بر معاويّه سپرديد
  • كه او با ياور و اعوان نادان تصرّفها كند در دين يزدان
  • عملشان باطل و بر طبق شبهاتكنندى سير اندر دشت شهوات
  • ز دين خود را بديگر سو كشيده ره اميال نفسانى گزيده
  • بذات حق قسم سوگند كاينانشما را گر كنند اخراج ز اوطان
  • برختان سدّ كنندى را چاره نهان گرديد زير هر ستاره
  • خداوند جهان از لطف خود بازشما را جمع خواهد كرد و انباز
  • كه تا روزى كه بر كيفر گرفتارشوند اين قوم زشت نابهنجار
  • سراى آن همه ظلم و ستمهاببينند و بس آزار و المها
  • شما باشيد در آن روز حاضرشود شادان شما را قلب و خاطر
  • ز دلتان زنگ غم يزدان زدايدبدل غمتان بخوش حالى نمايد

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

خطبه 236 نهج البلاغه : ياد مشكلات هجرت

خطبه 236 نهج البلاغه موضوع "ياد مشكلات هجرت" را مطرح می کند.
No image

خطبه 237 نهج البلاغه : سفارش به نيكوكارى

خطبه 237 نهج البلاغه موضوع "سفارش به نيكوكارى" را بررسی می کند.
No image

خطبه 238 نهج البلاغه بخش 1 : وصف شاميان

خطبه 238 نهج البلاغه بخش 1 موضوع "وصف شاميان" را مطرح می کند.
No image

خطبه 240 نهج البلاغه : نكوهش از موضع گيرى‏ هاى نارواى عثمان

خطبه 240 نهج البلاغه موضوع "نكوهش از موضع گيرى‏ هاى نارواى عثمان" را بررسی می کند.
No image

خطبه 241 نهج البلاغه : تشويق براى جهاد

خطبه 241 نهج البلاغه به موضوع "تشويق براى جهاد" می پردازد.

پر بازدیدترین ها

No image

خطبه 108 نهج البلاغه بخش 2 : وصف پيامبر اسلام (صلى‏ الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلم)

خطبه 108 نهج البلاغه بخش 2 موضوع "وصف پيامبر اسلام (صلى‏ الله ‏عليه ‏وآله ‏وسلم)" را بیان می کند.
No image

خطبه 109 نهج البلاغه بخش 6 : وصف رستاخيز و زنده شدن دوباره

خطبه 109 نهج البلاغه بخش 6 موضوع "وصف رستاخيز و زنده شدن دوباره" را بیان می کند.
Powered by TayaCMS