خطبه 167 نهج البلاغه بخش 2 : ويژگى‏هاى مسلمانى

خطبه 167 نهج البلاغه بخش 2 : ويژگى‏هاى مسلمانى

موضوع خطبه 167 نهج البلاغه بخش 2

متن خطبه 167 نهج البلاغه بخش 2

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

ترجمه مرحوم خویی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

موضوع خطبه 167 نهج البلاغه بخش 2

2 ويژگى هاى مسلمانى

متن خطبه 167 نهج البلاغه بخش 2

فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ يَدِهِ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لَا يَحِلُّ أَذَى الْمُسْلِمِ إِلَّا بِمَا يَجِبُ بَادِرُوا أَمْرَ الْعَامَّةِ وَ خَاصَّةَ أَحَدِكُمْ وَ هُوَ الْمَوْتُ فَإِنَّ النَّاسَ أَمَامَكُمْ وَ إِنَّ السَّاعَةَ تَحْدُوكُمْ مِنْ خَلْفِكُمْ تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا فَإِنَّمَا يُنْتَظَرُ بِأَوَّلِكُمْ آخِرُكُمْ اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ لَا تَعْصُوهُ وَ إِذَا رَأَيْتُمُ الْخَيْرَ فَخُذُوا بِهِ وَ إِذَا رَأَيْتُمُ الشَّرَّ فَأَعْرِضُوا عَنْهُ

ترجمه مرحوم فیض

پس (بر شخص موحّد مخلص واجب است حقوق مسلمان را رعايت نمايد، و گر نه با اخلاص و توحيد و منافات دارد، لذا مى فرمايد:) مسلمان كسى است كه مسلمانان از زبان و دست او سالم و آسوده باشند (زبان به دروغ و غيبت و بهتان نگشايد، و دست از آزار و ستم ببندد) مگر از روى حقّ (به گفته خدا و رسول) باشد، و زيان به مسلمان حلال نيست مگر آنچه را كه خداوند واجب فرموده (چنانكه اگر مسلمانى را كشت واجب است قصاص و كشتن او و مانند آن) بشتابيد بواقعه اى كه براى همه عموميّت دارد و مخصوص بهر يك از شما است و آن مرگ است (آماده مرگ و رفتن از دنيا باشيد) زيرا (گروهى از) مردم پيش روى شما هستند (از شما پيشى گرفته اند) و قيامت از پشت سر شما را ميراند (مانند آنكه كاروانى از پيش رفته و عقب مانده ها را رئيس كاروان به تندى مى برد تا به جلو رفته ها برساند، بنا بر اين) سبك شويد (از زير بارهاى گران خود را رهائى داده به كاروان) ملحق گرديد كه اوّلى شما نگاه داشته شده آخرى شما را چشم براه مى باشند (تا همگى گرد آمده يك باره به قيامت وارد شويد) از خدا بترسيد در باره بندگان و شهرهاى او (بر كسى ستم نكرده به ويرانى و تباهكارى در زمين اقدام ننمائيد) زيرا (در قيامت همه چيز را) از شما مى پرسند حتّى از زمينها و چهارپايان (سؤال ميكنند بچه جهت فلان مزرعه را ويران نموده و فلان خانه را بتصّرف خويش در آوردى، و يا براى چه از فلان شهر حركت كرده در شهرهاى شرك و كفر اقامت گزيدى، و روى چه اصلى حيوان زبان بسته اى را آزار دادى) و خدا را فرمان برده و او را نافرمانى ننمائيد، و هرگاه نيكى را ديديد آنرا دريابيد (كه بدنيا و آخرت شما سود مى رساند) و هرگاه بدى را ديديد از آن دورى كنيد (كه شما را بعذاب گرفتار خواهد نمود).

ترجمه مرحوم شهیدی

پس مسلمان كسى است كه مسلمان از دست و زبان او آزارى نبيند جز آنكه براى حق بود، و گزند مسلمان روا نيست جز در آنچه واجب شود. بر چيزى پيشى گيريد كه همگانتان را فراگير است- مرگ- كه يك يك شما از آن ناگزير است. همانا مردم پيش روى شمايند- و مرگ آنان بر شما آشكار- و مرگ از پس، شما را مى خواند- و شما در چنگال آن گرفتار - سبكبار باشيد تا برسيد، كه پيش رفتگان بر پايند و پس ماندگان را مى پايند. خدا را واپاييد در حقّ شهرهاى او و بندگان، كه شما مسئوليد حتّى از سرزمينها و چهارپايان. خدا را فرمان بريد، و او را نافرمانى مكنيد اگر خيرى ديديد آن را دريابيد، و اگر شرّى ديديد روى از آن بتابيد.

ترجمه مرحوم خویی

پس مرد مسلمان آن كسى است كه سلامت باشند مسلمانان از زبان آن و از دست آن مگر بوجه حقانيت و حلال، نيست اذيت و آزار مسلمان مگر به آن چه كه واجب باشد. مبادرت نمائيد بر كارى كه عام است و شامل بهمه عالميان، و بر آنچه كه مختص است بهر يكى از شما و آن مرگست پس بدرستى كه مردم در پيش شمايند و بدرستى كه ساعت ميراند شما را از پس شما باخرت، سبكبار بشويد تا لاحق باشيد بگذشتگان پس بدرستى كه انتظار مى كشد بسبب اوّل شما آخر شما. بپرهيزيد و بترسيد از خدا در خصوص بندهاى او، و شهرهاى او، پس بتحقيق كه شما مسئول خواهيد شد از هر خوب و بد حتّى از بقعهاى زمين و از چهار پايان. اطاعت كنيد خدا را و معصيت ننمائيد و زمانى كه به بينيد خير و خوبي را پس بگيريد آن را و أخذ نمائيد و چون مشاهده كنيد بد را پس اعراض كنيد از آن و اجتناب نمائيد.

شرح ابن میثم

فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ يَدِهِ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لَا يَحِلُّ أَذَى الْمُسْلِمِ إِلَّا بِمَا يَجِبُ بَادِرُوا أَمْرَ الْعَامَّةِ وَ خَاصَّةَ أَحَدِكُمْ وَ هُوَ الْمَوْتُ فَإِنَّ النَّاسَ أَمَامَكُمْ وَ إِنَّ السَّاعَةَ تَحْدُوكُمْ مِنْ خَلْفِكُمْ تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا فَإِنَّمَا يُنْتَظَرُ بِأَوَّلِكُمْ آخِرُكُمْ اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِه فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ لَا تَعْصُوهُ وَ إِذَا رَأَيْتُمُ الْخَيْرَ فَخُذُوا بِهِ وَ إِذَا رَأَيْتُمُ الشَّرَّ فَأَعْرِضُوا عَنْهُ

المعنى

ثمّ عرّف المسلم ببعض صفات المسلم الحقّ، و هو من سلم المسلمون من يده و لسانه إلّا أن تكون يد حقّ أو لسان حقّ. و هو لفظ الخبر النبوىّ أيضا. و قوله: لا يحلّ أذى المسلم إلّا بما يجب. كقوله: إلّا بالحقّ. أورده تأكيدا له ثمّ عقّب بتنبيههم على أمر العامّة و خاصّة أحدهم و هو الموت: أى ذلك الأمر هو الموت، و إنّما كان مع عمومه لكلّ الحيوان خاصّة أحدهم لأنّ له مع كلّ شخص خصوصيّة و كيفيّة مخالفة لحاله مع غيره، و أمر بمبادرته. أى بمبادرة العمل له و لما بعده قبل سبقه إليهم، و نبّههم على أنّ الناس أمامهم: أى قد سبقوهم إلى الآخرة و الساعة تحدوهم من خلفهم، و أمر بالتخفيف للّحاق بهم، و حثّهم على ذلك بقوله: فإنّما ينتظر بأوّلكم آخركم: أى السابقين إلى الآخرة اللاحقين منكم ليبعث الكلّ جميعا، و قد سبقت هذه الألفاظ بعينها و شرحها مستوفى. ثمّ أمر بتقوى اللّه في عباده و ذلك بلزوم خوفه في مراعاة ما ينبغي لكلّ أحد مع غيره، و في بلاده بترك الفساد في الأرض، و نبّه على وجوب ذلك باستعقاب كلّ عمل و إن قلّ للسؤال عنه، و مناقشة الحساب عليه حتّى عن البقاع. فيقال: لم استوطنتم هذا المكان و زهدتم في ذلك و عن البهايم. فيقال: لم ضربتم هذه و قتلتم هذه و لم أوجعتموها، و إليه الإشارة بقوله تعالى «وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»«» و قوله «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ»«» قيل: هو شبع البطن و بارد الشراب و لذّة النوم و ظلال المساكن و اعتدال الخلق، و قوله تعالى «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ»«» فيقال: لم أشغلت قلبك و سمعك، و في الخبر الصحيح النبوىّ إنّ اللّه عذّب إنسانا بهرة حبسه في بيت و أجاعه حتّى هلك. ثمّ أجمل القول بعد تفصيله و أمر بطاعة اللّه و نهى عن معصيته و أرشده إلى الأخذ بالخير عند رؤيته و الإعراض عن الشرّ عن رؤيته.

ترجمه شرح ابن میثم

فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ يَدِهِ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لَا يَحِلُّ أَذَى الْمُسْلِمِ إِلَّا بِمَا يَجِبُ بَادِرُوا أَمْرَ الْعَامَّةِ وَ خَاصَّةَ أَحَدِكُمْ وَ هُوَ الْمَوْتُ فَإِنَّ النَّاسَ أَمَامَكُمْ وَ إِنَّ السَّاعَةَ تَحْدُوكُمْ مِنْ خَلْفِكُمْ تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا فَإِنَّمَا يُنْتَظَرُ بِأَوَّلِكُمْ آخِرُكُمْ اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ لَا تَعْصُوهُ وَ إِذَا رَأَيْتُمُ الْخَيْرَ فَخُذُوا بِهِ وَ إِذَا رَأَيْتُمُ الشَّرَّ فَأَعْرِضُوا عَنْهُ

ترجمه

پس مسلمان كسى است كه مسلمان از زبان و دست او جز به حكم حقّ ايمن و آسوده باشند، و آزار هيچ مسلمانى جز مطابق آنچه خداوند واجب ساخته است روا نيست. براى آمادگى در برابر امرى كه دامنگير همگى شما مى شود و آن مرگ است بشتابيد، زيرا مردم پيشاپيش شما در حركتند، و قيامت از پشت سر، شما را به پيش مى راند، سبكبار باشيد تا به ياران بپيونديد، زيرا پيشينيان در انتظار پسينيانند. از خداوند در باره بندگان و شهرهاى او بترسيد، زيرا شما حتّى از زمينها و دامها سؤال خواهيد شد، خداوند را فرمانبردار باشيد و نافرمانى او نكنيد، هنگامى كه كارى را خوب يافتيد آن را به كار بنديد، و زمانى كه با امر بدى برخورد كرديد از آن روى گردانيد.»

شرح

پس از اين امام (ع) مسلمان راستين و برخى از صفات شايسته او را معرّفى مى كند، كه وى كسى است كه مسلمانان از دست و زبانش ايمن و آسوده باشند مگر اين كه دست و زبانش، به حق، سبب آزار مسلمانى شود و آنچه آن حضرت در اين باره فرموده نيز عين حديث نبوى است. فرموده است: لا يحلّ أذى المسلم الّا بما يجب. اين سخن كه آزار مسلمان جز در جايى كه خدا واجب فرموده روا نيست مانند گفتار پيش آن حضرت است كه فرمود:... إلّا بالحقّ، و استثناى إلّا بما يجب در اين جمله براى تأكيد آن است، پس از اين سخنان به مرگى كه همگان را بطور عموم فرا مى گيرد و هر كسى را به گونه اى خاصّ دامنگير مى شود، هشدار مى دهد، يعنى آن چيزى كه هيچ كس از آن رهايى ندارد مردن است، و با اين كه همه جانداران در گرو آنند و ميان آنان عموميّت دارد با اين حال هر كس را مرگى خاصّ خود اوست و ويژگى و چگونگى آن با مرگ ديگران تفاوت دارد، اين كه آن حضرت دستور مى دهد كه به سوى آن بشتابند و بر آن مبادرت و پيشدستى كنند، مراد اين است كه پيش از آن كه مرگ بر انسان سبقت گيرد به عمل پردازد و براى جهان بعد از آن آماده شود، و گوشزد مى فرمايد كه مردمان در پيشاپيش شمايند يعنى آنان در اين سفر آخرت بر شما سبقت گرفته اند، و قيامت پشت سر آنان، شما را به پيش مى راند و به دنبال اين سخن دستور مى دهد كه سبكبار باشيد تا به آنان بپيونديد و براى اين كه آنان را در اين راه برانگيزاند و بر سر شوق آورد مى فرمايد پيشينيان شما در انتظار پسينيانند يعنى آنانى كه به ديار آخرت پيوسته اند چشم به راه بازماندگان خويشند تا همگى در روز رستاخيز برانگيخته شوند. ناگفته نماند كه عين الفاظ مذكور پيش از اين در برخى از خطبه ها آمده و بطور كامل شرح داده شده است، پس از اين آن بزرگوار دستور مى دهد كه در باره بندگان خدا از او بترسيد، و در باره آنچه بايد نسبت به يكايك افراد رعايت كرد از خداوند بيمناك باشيد، همچنين با ترك فساد در زمين و ايجاد تباهى در شهرهايش از نافرمانى او بپرهيزيد، و گوشزد مى كند كه رعايت اين امور واجب است، زيرا هر عملى كه آدمى انجام مى دهد هر چند اندك و ناچيز باشد پرسش و بازخواست به دنبال خود دارد، و به سختى مورد بررسى و بازپرسى قرار مى گيرد تا آن اندازه كه در باره جاها و مكانها نيز پرسش، و گفته مى شود: چرا در اين جا وطن كرده و از آن جا دورى گزيديد، و نيز در باره رفتار با دامها و چهار پايان نيز بازخواست مى شود، و گفته خواهد شد: چرا اين حيوان را زدى و آن ديگر را كشتى و آنها را آزار دادى، اين گفتار اشاره به قول خداوند متعال دارد كه فرموده است: «وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ«»» همچنين «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ«»» در باره تفسير آيه اخير و نعمتهايى كه از آن پرسش مى شود گفته اند كه نعيم عبارت است از سيرى شكم و آشاميدن آب سرد و لذّت خواب و آسايش مسكن و خوى خوش است، نيز خداوند متعال فرموده است: «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَ السَّمْعَ وَ«»» در باره اين آيه گفته شده از انسان مى پرسند: چرا دل و گوش خود را غافل و مشغول داشتى در حديث صحيح از پيامبر اكرم (ص) آمده است كه: خداوند انسانى را بدين سبب كه گربه اى را در خانه زندانى و گرسنه نگهدارى كرد تا بمرد مورد عذاب قرار داده است.

پس از بيان اين سخنان امام (ع) گفتار خود را خلاصه فرموده و به فرمانبردارى خداوند امر، و از نافرمانى او نهى، و سفارش مى كند كه هنگامى كه با كار نيكى روبرو شويد آنرا به كار بنديد، و زمانى كه با شرّ و بدى برخورد كنيد از آن دورى جوييد.

شرح مرحوم مغنیه

فالمسلم من سلم المسلمون من لسانه و يده إلّا بالحقّ. و لا يحلّ أذى المسلم إلّا بما يجب. بادروا أمر العامّة و خاصّة أحدكم و هو الموت، فإنّ النّاس أمامكم، و إنّ السّاعة تحدوكم من خلفكم. تخفّفوا تلحقوا، فإنّما ينتظر بأوّلكم آخركم. اتّقوا اللّه في عباده و بلاده فإنّكم مسئولون حتّى عن البقاع و البهائم، أطيعوا اللّه و لا تعصوه، و إذا رأيتم الخير فخذوا به، و إذا رأيتم الشّرّ فأعرضوا عنه.

اللغة:

البقاع: جمع بقعة أي القطعة من الأرض.

المعنى:

(فالمسلم من سلم المسلمون من لسانه و يده إلا بالحق). هذا حديث عن رسول اللّه (ص). و المراد بالمسلمين هنا كل الناس، و إنما خص المسلمين بالذكر لأن الحديث صدر في بيئة إسلامية، و يدل على إرادة العموم قوله تعالى: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ- 70 الإسراء.. هذا، الى جانب الأحاديث الكثيرة الآمرة بكف الأذى عن الناس إطلاقا، و ان مجرد الكف صدقة يثاب عليها بالرغم ان عدم كف الأذى سلب و عدم، و من أقوال الرسول الأعظم (ص): «شر الناس من تخاف الناس من شره» و قال الإمام في هذه الخطبة نفسها: «اتقوا اللّه في عباده و بلاده». و كل الخلق عباده.

(و لا يحل أذى المسلم) و لا غير المسلم، كما أشرنا (إلا بما يجب) لأن الإنسان، أي انسان، في حمى محرم حتى ينتهك هو حرمة نفسه، و ينتزعها بيده، ذلك بأن يعتدي على غيره، و عندئذ ترتفع عنه الحصانة، و يقتص منه القانون بقدر جنايته ردعا للعدوان، و دفاعا عن حقوق الانسان: «وَ لَكُمْ فِي الْقِصاصِ حَياةٌ يا أُولِي الْأَلْبابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ- 179 البقرة».

(بادروا أمر العامة و خاصة أحدكم، و هو الموت). ضمير هو يعود الى أمر العامة و الخاصة، و المعنى بادروا الى العمل الصالح قبل أن يأخذكم الموت الذي لا يدع أحدا منكم نبيا كان أم شقيا. و قال الشيخ محمد عبده: «أي عاجلوا أمر العامة بالإصلاح.. و في تقديم الإمام أمر العامة على أمر الخاصة دليل على ان الأول أهم، و لا يتم الثاني إلا به، و هذا ما تضافرت عليه الأدلة الشرعية» و قول الشيخ صحيح في نفسه، و لكنه بعيد عن سياق الكلام و ظاهره، لأن الإمام فسّر مراده صراحة من أمر العامة و الخاصة، و قال: «و هو الموت».

و عليه يكون تفسير الشيخ اجتهادا في قبال النص.

(فإن الناس أمامكم) سبقوكم الى الموت (و ان الساعة تحدوكم) القيامة تسوقكم الى الحساب و الجزاء (تخففوا) من الذنوب (تلحقوا) الأبرار في عليين، و تقدم مثله مرات، و بالنص الحرفي (اتقوا اللّه في عباده و بلاده إلخ).. و كل البلاد بلاد اللّه، و كل الناس عيال اللّه، و كل البهائم من خلق اللّه، و حقها فرض من اللّه، و نحن مسئولون عنها و عن آلامها أمام اللّه، فكيف بآلام العباد و البلاد.

إن اللّه سبحانه خلق الحيوان لمنفعة الانسان، لا لكي يظلمه في طعامه و شرابه أو يحمّله فوق طاقته، فكيف بالذين يمارسون أعنف المعارك بأحدث الأسلحة المدمرة ضد الشعوب المستضعفة. بل أنشئوا علما خاصا لنهب العباد و البلاد، علما له خطوطه و قواعده و أسلحته و أساطيله، و ليس لهذا العلم اسم يدل عليه، و لكن له دولة و رجالا، و رجاله أصحاب الشركات الاحتكارية، و كل دولة تساندهم هي دولة هذا العلم الجاهل القاتل.

شرح منهاج البراعة خویی

فالمسلم من سلم المسلمون من لسانه و يده إلّا بالحقّ، و لا يحلّ أذى المسلم إلّا بما يجب، بادروا أمر العامّة و خاصّة أحدكم و هو الموت، فإنّ النّاس أمامكم و إنّ السّاعة تحدوكم، تخفّفوا تلحقوا، فإنّما ينتظر بأوّلكم اخركم، إتّقوا اللّه في عباده و بلاده، فإنّكم مسئولون حتّى عن البقاع و البهائم أطيعوا اللّه و لا تعصوه و إذا رأيتم الخير فخذوا به و إذا رأيتم الشّرّ فاصدفوا عنه.

اللغة

(البقعة) من الأرض القطعة و تضمّ الباء في الأكثر فتجمع على بقع مثل غرفة و غرف و تفتح فتجمع على بقاع بالكسر مثل كلبة و كلاب.

الاعراب

الفاء في قوله عليه السّلام فالمسلم فصيحة، و قوله خاصّة أحدكم عطف على أمر و الفاء في قوله فانّ النّاس تعليل و كذا في قوله فانكم مسؤلون.

المعنى

و لكن الأظهر ما ذكروه بقرينة التفريع بقوله (فالمسلم من سلم المسلمون من لسانه و يده إلّا بالحقّ) و إن كان يمكن توجيهه على ما ذكرناه أيضا بنوع تكلّف فافهم هذا.

و قوله إلّا بالحقّ تنبيه على أنّه لا يجب كفّ اليد و اللّسان عن المسلم إذا استحقّ عدمه و قد ورد نظير هذا الاستثناء في الكتاب العزيز قال تعالى: وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ قال المفسّرون أى بإحدى ثلاث إمّا زنا بعد إحصان أو كفر بعد إيمان أو قتل المؤمن عمدا ظلما.

و قوله: (و لا يحلّ أذى المسلم إلّا بما يجب) تأكيد لما سبق على أنّ الماء مصدرية أى لا يجوز أذاه إلّا مع وجوبه، فيكون مساقه مساق قوله إلّا بالحقّ، و يجوز أن يكون تأسيسا فانه لما دلّ الكلام السابق على جواز عدم الكفّ عنه عند الاستحقاق نبّه بهذا الكلام على أنه لا يجوز أذاه عند الاستحقاق أيضا إلّا بما يجب من الأذى كما و كيفا فتكون ما موصولة و محصّله التنبيه على جواز أذيّته من باب الأمر بالمعروف و النهى عن المنكر بمقدار مخصوص يستحقّه أو كيفيّة خاصّة تستحقّها على ما تقرّر في باب الحسبة هذا.

و قد تلخص مما ذكره عليه السّلام وجوب مراعات حرمة المسلم و المحافظة على حقوقه و قد اشير إليها في أخبار أهل البيت عليهم السّلام: ففي الوسائل عن الكلينيّ عن أبي المعزا عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال المسلم أخو المسلم لا يظلمه و لا يخذله و لا يخونه، و يحقّ على المسلمين الاجتهاد في التواصل و التعاون على التعاطف، و المواساة لأهل الحاجة، و تعاطف بعضهم على بعض، حتى تكونوا كما أمركم اللّه عزّ و جلّ رحماء بينكم متراحمين مغتمين لما غاب عنكم من أمرهم، على ما مضى عليه معشر الأنصار على عهد رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم.

و عن معلّى بن خنيس عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قلت له: ما حقّ المسلم على المسلم قال: له سبع حقوق واجبات ما منهنّ حقّ إلّا و هو عليه واجب، إن ضيع منها شيئا خرج من ولاية اللّه و طاعته، و لم يكن للّه فيه من نصيب قلت له: جعلت فداك و ما هي قال يا معلّى إنّي عليك شفيق أخاف أن تضيّع و لا تحفظ أو تعلم و لا تعمل قلت: لا قوّة إلّا باللّه.

قال: أيسر حقّ منها أن تحبّ له ما تحبّ لنفسك، و تكره له ما تكره لنفسك و الحقّ الثاني أن تجتنب سخطه و تتّبع مرضاته و تطيع أمره.

و الحقّ الثالث أن تعينه بنفسك و مالك و لسانك و يدك و رجلك.

و الحقّ الرّابع أن تكون عينه و دليله و مرآته.

و الحقّ الخامس أن لا تشبع و يجوع، و لا تروى و يظمأ، و لا تلبس و يعرى.

و الحقّ السّادس أن يكون لك خادم و ليس لأخيك خادم فوجب أن تبعث خادمك فيغسّل ثيابه، و يصنع طعامه، و يمهّد فراشه.

و الحقّ السابع أن تبرّ قسمه، و تجيب دعوته، و تعود مريضه، و تشهد جنازته و إذا علمت أنّ له حاجة تبادره إلى قضائها و لا تلجئه إلى أن يسألكها و لكن تبادره مبادرة فاذا فعلت ذلك وصلت ولايتك بولايته و ولايته بولايتك.

و في الوسائل عن محمّد بن عليّ الكراجكى في كنز الفوائد عن الحسين بن محمّد ابن عليّ الصّيرفي عن محمّد بن عليّ الجعابي عن القاسم بن محمّد بن جعفر العلوي عن أبيه عن آبائه عن عليّ عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم للمسلم على أخيه ثلاثون حقّا لا براءة له منها إلّا بالأداء أو العفو: يغفر زلّته، و يرحم عبرته، و يستر عورته، و يقيل عثرته، و يقبل معذرته، و يردّ غيبته، و يديم نصيحته، و يحفظ خلّته، و يرعى ذمّته، و يعود مرضته، و يشهد ميتته، و يجيب دعوته، و يقبل هديته، و يكافي صلته، و يشكر نعمته، و يحسن نصرته و يحفظ حليلته، و يقضى حاجته، و يشفع مسئلته، و يسمّت عطسته، و يرشد ضالته و يردّ سلامه، و يطيب كلامه، و يبرّ إنعامه، و يصدّق أقسامه، و يوالي وليّه، و يعادى عدوّه و ينصره ظالما و مظلوما فأمّا نصرته ظالما فيردّه عن ظلمه، و أمّا نصرته مظلوما فيعينه على أخذ حقّه، و لا يسلمه و لا يخذله و يحبّ له من الخير ما يحبّ لنفسه، و يكره له من الشرّ ما يكره لنفسه.

ثمّ قال عليه السّلام سمعت رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله يقول: إنّ أحدكم ليدع من حقوق أخيه شيئا فيطالب به يوم القيامة فيقضى له و عليه.

ثمّ أمر عليه السّلام بالمبادرة إلى الموت مؤيّدا به البدار إلى تهيّة أسبابه فقال: (و بادروا أمر العامّة و خاصّة أحدكم و هو) أى ذلك الأمر (الموت).

قال الشّارح المعتزلي سمّاه المواقعة العامّة لأنّه يعمّ الحيوان كلّه ثمّ سمّاه خاصّة أحدكم لأنّه و إن كان عامّا إلّا أنّ له مع كلّ انسان بعينه خصوصيّة زايدة على ذلك العموم (فانّ الناس أمامكم) أى سبقوكم إلى الموت، و في بعض النسخ فانّ الباس أمامكم بالباء الموحّدة أى الفتنة (و إنّ الساعة تحدوكم) أى يسوقكم من خلفكم (تخفّفوا) بالقناعة من الدّنيا باليسير و ترك الحرص عليها و ارتكاب الماثم (تلحقوا) فانّ المسافر الخفيف أحرى بلحوق أصحابه و بالنجاة (فانّما ينتظر بأوّلكم آخركم) أى للبعث و النشور.

و قد مضى هذا الكلام بعينه في الخطبة الحادية و العشرين و تقدّم شرحه هناك بما لا مزيد عليه.

ثمّ أمرهم بالتقوى لأنّه الزّاد إلى المعاد فقال: (اتّقوا اللّه في عباده) و رعاية ما يجب مراعاته من حقوقهم (و بلاده) بترك العلوّ و الفساد فيها قال اللّه تعالى تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ (فانّكم مسؤلون) لقوله: وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ و قوله: وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ (حتّى عن البقاع) فيقال لم استوطنتم هذه و تركتم هذه.

و قد ورد النّهى عن إقامة بلاد الشرك مع إمكان الخروج منها و اذا لم يتمكّن من القيام بوظائف الاسلام و كذا عن مجالسة أهل البدع و المعاصي كما مرّ في شرح الخطبة الخامسة و الثمانين (و البهائم) فيقال: لم ضربتم هذه و أوجعتم هذه فانّه تعالى قد جعل للبهائم حقّا على صاحبها.

روى في الوسائل من عقاب الأعمال للصّدوق عن حفص بن البختري عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: إنّ امرأة عذبت في هرّة ربطتها حتّى ماتت عطشا.

و من مكارم الأخلاق للحسن بن الفضل الطبرسي نقلا من كتاب المجالس عن الصّادق عليه السّلام قال أقذر الذّنوب قتل البهيمة، و حبس مهر المرأة، و منع الأجير أجره.

و في الوسائل عن الصدوق باسناده عن السكوني باسناده أنّ النبيّ صلّى اللّه عليه و آله أبصر ناقة معقولة عليها جهازها فقال صلّى اللّه عليه و آله و سلّم: أين صاحبها مروه فليستعدّ غدا للخصومة.

و فيه عن محمّد بن محمّد المفيد في الارشاد مسندا عن إبراهيم بن عليّ عن أبيه قال حججت مع عليّ بن الحسين عليهما السّلام فالتاثت عليه النّاقة في سيرها فأشار إليها بالقضيب، ثمّ قال آه لولا القصاص و ردّ يده عنها.

و فيه عن الصّدوق قال: روى أنه يعني أبا عبد اللّه عليه السّلام قال اضربوها على العثار و لا تضربوها على النفار، فانّها ترى ما لا ترون.

و فيه عن الصّدوق باسناده عن اسماعيل بن أبي زياد باسناده عن جعفر بن محمّد عن آبائه عليهم السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله للدابّة على صاحبها خصال يبدء بعلفها اذا نزل، و يعرض عليها الماء اذا مرّ به، و لا يضرب وجهها فانّها تسبّح بحمد ربّها، و لا يقف في ظهرها الّا في سبيل اللّه و لا يحمّلها فوق طاقتها و لا يكلّفها من المشى إلّا ما تطيق.

و عن الصّدوق مرسلا عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله: لا تتورّكوا على الدوابّ و لا تتّخذوا ظهورها مجالس.

ثمّ أمرهم بالاطاعة و نهاهم عن المعصية على سبيل الاجمال فقال: (أطيعوا اللّه و لا تعصوه و إذا رأيتم الخير فخذوا به) لأنّه ينفعكم في العاجل و الاجل (و إذا رأيتم الشرّ فأعرضوا عنه) لأنه يسوقكم الى الجحيم و يؤدّى إلى العذاب الأليم.

تكملة

روى في مجلّد الفتن من البحار من كامل ابن الأثير هذه الخطبة باختلاف يسير قال: قال: و بويع عليه السّلام يوم الجمعة لخمس بقين من ذى الحجّة من سنة خمس و ثلاثين من الهجرة و أوّل خطبة خطبها عليه السّلام حين استخلف حمد اللّه و أثنى عليه ثمّ قال عليه السّلام.

إنّ اللّه أنزل كتابا هاديا بيّن فيه الخير و الشرّ فخذوا الخير، و دعوا الشرّ الفرائض أدّوها إلى اللّه تؤدّكم إلى الجنّة إنّ اللّه حرّم حرمات غير مجهولة، و فضّل حرمة المسلم على الحرم كلّها، و شدّ بالاخلاص و التوحيد حقوق المسلمين فالمسلم من سلم المسلمون من لسانه و يده إلّا بالحقّ و لا يحلّ دم امرء مسلم إلّا بما يجب.

بادروا أمر العامّة و خاصّة أحدكم الموت، فانّ النّاس أمامكم و إنّما خلفكم السّاعة تحدوكم، تخفّفوا تلحقوا فانما ينتظر الناس باخركم.

اتّقوا اللّه عباد اللّه في عباده و بلاده، إنّكم مسؤلون حتّى عن البقاع و البهائم و أطيعوا اللّه و لا تعصوه و إذا رأيتم الخير فخذوه و إذا رأيتم الشرّ فدعوه.

شرح لاهیجی

فالمسلم من سلم المسلمون من لسانه و يده الّا بالحقّ و لا يحلّ اذى المسلم الّا بما يجب يعنى پس بدانكه مسلم كسى است كه سالم باشند مسلمانان از ضرر و زيان او و دست او كه تسلّط و قدرت او باشد مگر ضرر بحقّ و بگفته خدا و حلال نيست اضرار مسلمانى مگر بچيزى كه واجب ساخته انرا خدا كه حدود و تعزيرات باشد بادروا امر العامّة و خاصّة احدكم و هو المولى فانّ النّاس امامكم و انّ السّاعة تحدوكم من خلفكم تخفّفوا تلحقوا فانّه ينتظر باوّلكم اخركم يعنى پيش دستى كنيد بامرى كه از براى عامّه حيوانات و خاصّه احدى از شما است و ان امر مرگست و مبادرت بان مهيّا و اماده شدن از براى موت طبيعى است بسبب موت ارادى زيرا كه موت نيست مگر قطع علاقه و باراده خود قطع علاقه دنيويّه كردن اماده شدن و مشتاق بودن از براى موت طبيعى است پس بتحقيق كه مردمان رفته پيش روى شما باشند و روز قيامت كه انقضاء زمان دنيا است ميراند شما را از پشت سر شما سبكبار شويد از علائق دنيوى تا ملحق شويد بياران به سبكى و اسانى پس نيست امرى از براى حضور قيامة مگر اين كه انتظار داده شده است باوّل شما اخر شما را يعنى رفتگان اوّل شما منتظر رفتن اخر شما باشند از براى بعثت و حضور قيامت اتّقوا اللّه فى عباده و بلاده فانّكم مسئولون حتّى عن البقاع و البهائم اطيعوا اللّه و لا تعصوه و اذا رايتم الخير فخذوا به و اذا رايتم الشّرّ فاعرضوا عنه يعنى بپرهيزيد از خدا در ظلم به بندگان خدا و فساد در شهرهاى خدا پس بتحقيق كه شما پرسيده خواهيد شد حتّى از خراب كردن بقعها بسبب افساد و از ظلم بچهارپايان اطاعت كنيد خدا را و عصيان نكنيد خدا را و هر آن زمانى كه ببينيد جنس خير را پس بگيريد انرا و نزديك باو شويد و هر آن زمانى كه ببينيد جنس شرّ را پس سرباز زنيد از ان

شرح ابن ابی الحدید

فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ يَدِهِ إِلَّا بِالْحَقِّ وَ لَا يَحِلُّ أَذَى الْمُسْلِمِ إِلَّا بِمَا يَجِبُ بَادِرُوا أَمْرَ الْعَامَّةِ وَ خَاصَّةَ أَحَدِكُمْ وَ هُوَ الْمَوْتُ فَإِنَّ النَّاسَ أَمَامَكُمْ وَ إِنَّ السَّاعَةَ تَحْدُوكُمْ مِنْ خَلْفِكُمْ تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا فَإِنَّمَا يُنْتَظَرُ بِأَوَّلِكُمْ آخِرُكُمْ اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ وَ أَطِيعُوا اللَّهَ وَ لَا تَعْصُوهُ وَ إِذَا رَأَيْتُمُ الْخَيْرَ فَخُذُوا بِهِ وَ إِذَا رَأَيْتُمُ الشَّرَّ فَأَعْرِضُوا عَنْهُ

قال فالمسلم من سلم الناس هذا لفظ الخبر النبوي بعينه قوله و لا يحل أذى المسلم إلا بما يجب أي إلا بحق و هو الكلام الأول و إنما أعاده تأكيدا ثم أمر بمبادرة الموت و سماه الواقعة العامة لأنه يعم الحيوان كله ثم سماه خاصة أحدكم لأنه و إن كان عاما إلا أن له مع كل إنسان بعينه خصوصية زائدة على ذلك العموم قوله فإن الناس أمامكم أي قد سبقوكم و الساعة تسوقكم من خلفكم ثم أمر بالتخفف و هو القناعة من الدنيا باليسير و ترك الحرص عليها فإن المسافر الخفيف أحرى بالنجاة و لحاق أصحابه و بلوغ المنزل من الثقيل و قوله فإنما ينتظر بأولكم آخركم أي إنما ينتظر ببعث الموتى المتقدمين أن يموت الأواخر أيضا فيبعث الكل جميعا في وقت واحد ثم ذكر أنهم مسئولون عن كل شي ء حتى عن البقاع لم استوطنتم هذه و زهدتم في هذه و لم أخربتم هذه الدار و عمرتم هذه الدار و حتى عن البهائم لم ضربتموها لم أجعتموها و روي فإن البأس أمامكم يعني الفتنة و الرواية الأولى أظهرو قد ورد في الأخبار النبوية لينتصفن للجماء من القرناء و جاء في الخبر الصحيح إن الله تعالى عذب إنسانا بهر حبسه في بيت و أجاعه حتى هلك

شرح نهج البلاغه منظوم

فالمسلم من سلم المسلمون من لّسانه و يده إلّا بالحقّ و لا يحلّ أذى المسلم إلّا بما يجب، بادروا أمر العامّة و خاصّة أحدكم و هو الموت، فإنّ النّاس أمامكم، و إنّ السّاعة تخدوكم مّن خلفكم، تخفّفوا تلحقوا، فإنّما ينتظر بأوّلكم اخركم، اتّقوا اللّه فى عباده و بلاده فإنّكم مّسئولون حتّى عن البقاع و البهائم، و أطيعوا اللّه و لا تعصوه، و إذا رأيتم الخير فخذوا به، و إذا رأيتم الشّرّ فأعرضوا عنه.

ترجمه

پس (مسلمان نيز بايد حقوق برادران را محفوظ و محترم دارد زيرا) مسلمان كسى است كه مسلمانان از آزار دست و زبانش ايمن و آسوده باشند (دست جور و ستم را به بندد، و زبان بغيبت و بهتان نگشايد) جز آنكه آن دو را در راه احقاق حقّى بكار اندازد زيرا آزار مسلمان جز به آن چه خداوند واجب و حلال كرده روا نيست (اگر مسلمانى مسلمان ديگر را بعمد كشت يا حقوق ديگرى را ضايع ساخت البتّه طبق دستور شرع بايد بقصاص برسد) مردم بسوى اين مرگى كه امر آن وضيع و شريف شما را خواهد دريافت بشتابيد (زيرا گروهى از مردگان) مردم پيش روى شما، و قيامت از پشت سر راننده شما است (كاروان گذشته و منتظر كاروان سالار مى خواهد شما را به آنها برساند، بنا بر اين از بارهاى وزر و وبال جهان سبكبار شويد، زيرا كه اوّلى شما ديده اش براه آخريتان دوخته شده است، در باره بندگان و شهرستانهاى خدا از خدا بترسيد (آنها را خوار و اينها را ويران مسازيد) چرا كه شما در قيامت گذشته از شهرستانها از چار پايان نيز پرسيده مى شويد (از شما مى پرسند فلان ديه و قنات را چرا ويران يا غصب كردى، يا در شهرى كه وسائل ديندارى فراهم نبود چرا منزل گزيدى، يا فلان حيوان را چرا بزجر كشتى) خدا را فرمان بريد، و نا فرمانيش نكنيد، و هر گاه خوبى را ديدار كرديد، چنگ فراسوى او بريد، و همچنين رخ از زشتى بر تابيد (تا در جهان هم آغوش نيكبختى شويد).

نظم

  • مسلمان گر كسيرا كرد آزاراز آن مسلم بود اسلام بيزار
  • مسلمان حقيقى هست آن مردكه دست و هم زبان در بند آورد
  • ز مال مردمان دستش شكسته استزبان از غيبت و بهتان ببسته است
  • مگر آنكه بدون طعنه و دقّ فتد آن دو بكار اندر ره حق
  • ستمكش را دهد گاهى خلاصىستمگر را كند وقتى قصاصى
  • چرا زيرا كه آزار مسلمان روا نبود مگر بر طبق قرآن
  • الا اى مردمان از خاصّ و از عامبود چون مرگتان آغاز و انجام
  • چو ره سوى شما ناچار يابدخوش آن كو زودتر سويش شتابد
  • به پيش رو گروه رفتگانندشما را از پس سرشان برانند
  • گذشته كاروان زين كوچگاه است برهتان چشم هر يكشان براه است
  • كه خلق اوّل و آخر تمامتشود يكباره وارد در قيامت
  • بترسيد از خداى فرد قهّارمسازيدش بلاد و بندگان خوار
  • كه مسئوليد از امصار و بلدانبمحشر هم ز حال چار پايان
  • دهى را گر كسى ويران نموده باهلش باب جور و كين گشوده
  • قناتش را بباغ خويش بردهدهاقين را چمن پژمرده كرده
  • براى آنكه گردد ملكش آبادز زارع داده دست رنج بر باد
  • و گر كس را طمع بسته بخانهبمجلس داده جايش ز آشيانه
  • نموده بهر وى پرونده سازى گرفته ملك او با حقّه بازى
  • و گر كس از بلاد غير اسلامتوانسته است پا بيرون نهد گام
  • در دين را بروى خويش بسته بميل دل بكفرستان نشسته
  • در بيرون شدن بر روى او بازبدو او بوده با كفّار دمساز
  • و كركس بر خلاف حكم و قانون كشاند چارپائى زار در خون
  • تمامى ثبت اينها در كتاب استبجان مرتكب از حق عذاب است
  • خدا را بندگان با عشق فرمان بريد و هيچ ننمائيد عصيان
  • بهر جا خير و نيكوئى به بينيدبراى خويش آنرا برگزينيد
  • بديها را و گر كرديد ديدارگريزيد و از آن باشيد بيزار
  • كه نيكوئى بانسان مى دهد سودبديها ليك سازد ديده پردود

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

No image

خطبه 236 نهج البلاغه : ياد مشكلات هجرت

خطبه 236 نهج البلاغه موضوع "ياد مشكلات هجرت" را مطرح می کند.
No image

خطبه 237 نهج البلاغه : سفارش به نيكوكارى

خطبه 237 نهج البلاغه موضوع "سفارش به نيكوكارى" را بررسی می کند.
No image

خطبه 238 نهج البلاغه بخش 1 : وصف شاميان

خطبه 238 نهج البلاغه بخش 1 موضوع "وصف شاميان" را مطرح می کند.
No image

خطبه 240 نهج البلاغه : نكوهش از موضع گيرى‏ هاى نارواى عثمان

خطبه 240 نهج البلاغه موضوع "نكوهش از موضع گيرى‏ هاى نارواى عثمان" را بررسی می کند.
No image

خطبه 241 نهج البلاغه : تشويق براى جهاد

خطبه 241 نهج البلاغه به موضوع "تشويق براى جهاد" می پردازد.
Powered by TayaCMS