ازدواج؛ ناموس طبیعت، دستور شریعت

ازدواج؛ ناموس طبیعت، دستور شریعت

اینك لحظه‌ی پر شكوه یك پیوند آسمانی از راه رسیده است.

دو رهرو جوان می خواهند بر اساس خواست و رضای خداوند، دست در دست هم، راه زندگی را به سوی هدف والای آن سیر كنند.

راستی! این چه میثاق عمیق و مهمی است!

طبع و غریزه، «زوج» می خواهد. روان پر تلاطم، «همسر» می طلبد. روح بی قرار، بدون«او» احساس نقصان و كمبود می كند. خداوند هر یك را بدون دیگری نمی‌پسندد و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله «ازدواج» را سنت خویش و راه رسیدن به رضای الهی و صیانت بخشیدن به نیمی از دین معرفی می‌كند. (بحارالانوار،ج100،ص219)

می خواهند بیشتر بدانند تا با هشیاری «بله» بگویند.

* هدف زندگی

زندگی یك كاروان طولانی است كه منازل و مراحلی دارد، هدف والایی نیز دارد. هدف انسان در زندگی باید این باشد كه از وجود خود و موجودات پیرامونش برای تكامل معنوی و نفسانی استفاده نماید.

اصلاً ما برای این به دنیا آمده‌ایم. ما در حالی وارد دنیا می شویم كه از خود اختیاری نداریم. كودكیم و تحت تأثیر هستیم، اما تدریجاً عقل ما رشد می كند و قدرت اختیار و انتخاب پیدا می‌كنیم. این جا آن جایی است كه لازم است انسان درست بیندیشد و درست انتخاب كند و بر اساس این انتخاب حركت كند و به جلو برود.

اگر انسان این فرصت را مغتنم بشمرد و از این چند صباحی كه در این دنیا هست خوب استفاده كند و بتواند خودش را به كمال برساند، آن روزی كه از دنیا خارج می‌شود، مثل كسی است كه از زندان خارج شده و از این جا زندگی حقیقی آغاز می‌شود.

* ازدواج، یك ارزش اسلامی

مطلب اصلی و اول، این است كه این ازدواجی كه خدای متعال سنت قرار داده و آفرینش هم آن را اقتضا می‌كند، یكی از نعمتها و اسرار الهی و یكی از پدیده‌های اجتناب‌ناپذیر زندگی بشری است. می‌شد كه خداوند در قوانین آسمانی، این موضوع را لازم، واجب و حتمی و مجاز كند و مردم را رها كند تا یكی یكی بروند و با هم ازدواج كنند، اما این كار را نكرده است. بلكه ازدواج را یك ارزش قرار داده، یعنی كسی كه ازدواج نمی‌كند خود را از این ارزش محروم نموده است.

* خداوند اصرار دارد

از نظر اسلام، تشكیل خانواده یك فریضه است. عملی است كه مرد و زن باید آن را به عنوان یك كار الهی و یك وظیفه انجام بدهند. اگر چه شرعاً در در زمره‌ی واجبات ذكر نشده، اما به قدری تحریص و ترغیب شده است كه انسان می‌فهمد خدای متعال بر این امر اصرار دارد، آن هم نه به عنوان یك كارگزاری، بلكه به عنوان یك حادثه‌ی ماندگار و دارای تأثیر در زندگی و جامعه. لذا این همه بر پیوند میان زن و شوهر تحریص كرده و جدایی را مذمت نموده است. (بحارالانوار،ج100 ص220)

* خداوند از زن و مرد تنها خوشش نمی‌آید

خدای متعال از زن و مرد تنها خوشش نمی‌آید، مخصوصاً آنهایی كه جوانند و بار اولشان است. مخصوص جوانها هم نیست. خدای متعال از زندگی مشترك و مزدوج خوشش می‌آید. (بحارالانوار،ج100 ص220)

آدم تنها، مرد تنها و زن تنها كه همه‌ی عمر را به تنهایی می‌گذرانند، از دید اسلام یك چیز مطلوبی نیست مثل یك موجود بیگانه است در مجموعه پیكره‌ی انسانی. اسلام این طور خواسته كه خانواده، سلول حقیقی مجموعه‌ی پیكره‌ی جامعه باشد نه فرد تنها.

* سنت پیامبر: ازدواج به موقع

روایت معروفی داریم كه پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده‌اند: نكاح سنت من است. البته این سنت آفرینش است، سنت میان انسانها و همه اقوام و ادیان است. پس چرا فرموده‌اند سنت من؟ چه اختصاصی وجود دارد؟ شاید از این جهت باشد كه اسلام بر این امر تأكید بیشتری ورزیده و این تأكید در ادیان الهی دیگر كمتر است. شما ملاحظه می كنید این تأكیدی كه اسلام بر ازدواج كرده در این مكاتب اجتماعی و فلسفه‌های رایج اجتماعی و سیاستهای معمولی دنیا، وجود ندارد. اسلام اصرار دارد كه پسرها و دخترها در همان سنینی كه برای ازدواج آماده‌اند ازدواج نمایند.(بحارالانوار،ج100 ص222)

نكاح، علاوه بر یك تقاضای طبیعی، یك سنت دینی و اسلامی نیز هست. بنابراین خیلی آسان است كه كسی از طریق این اقدام و عمل كه طبیعت و نیاز او آن را ایجاب می‌كند، ثواب هم ببرد؛ چون سنت است و به قصد ادای سنت پیامبر و اطاعت امر ایشان به این امر اقدام نماید.

ازدواج یك سنت طبیعی و الهی است. این را پیامبر (اكرم صلی الله علیه و آله) به سنت خودشان تعبیر می‌كنند. معنایش این است كه در اسلام بر روی این مسئله تأكید ویژه‌ای شده. چرا؟ به خاطر اهمیت این مسئله، به خاطر تأثیر عمیق تشكیل خانواده در تربیت انسان، در رشد فضایل، در ساخت و ساز انسان سالم از لحاظ عاطفی، رفتاری، روحی و تربیتهای بعدی.

* ازدواج در حال شور و شوق

پیامبر اكرم اصرار داشتند جوانها زود ازدواج كنند –‌ چه دخترها و چه پسرها – البته با میل خوشان و اختیار خودشان، نه اینكه دیگران برایشان تصمیم بگیرند. ما هم باید در جامعه‌ی خودمان این را رواج دهیم. جوانها در سنین مناسب،‌ وقتی از دوران جوانی خارج نشده‌اند، در همان حال گرمی و شور و شوق، باید ازدواج كنند. این بر خلاف برداشت و تلقی خیلی از افراد است كه خیال می‌كنند ازدواجهای دوران جوانی، ازدواجهای زودرس است و ماندگار نیست. درست برعكس است، این طور نیست. اگر درست صورت بگیرد، ازدواجهای بسیار ماندگار و خوبی هم خواهد بود و زن و شوهر در چنین خانواده‌ای كاملاً با هم صمیمی خواهند بود.(بحارالانوار،ج100 ص 221)

* ازدواج در آغاز احساس نیاز

اسلام اصرار دارد بر این كه این پدیده در اوان خود، هر چه زودتر، از آغاز احساس نیاز انجام گیرد. این هم از اختصاصات اسلام است، هر چه زودتر بهتر. زود كه می گوییم یعنی از همان وقتی كه دختر و پسر احساس نیاز می‌كنند به داشتن همسر؛ هر چه این كار زودتر انجام بگیرد، بهتر است. علت چیست؟ علت این است كه اولاً بركات و خیراتی كه در امر ازدواج وجود دارد در وقت خود و زودتر از این كه زمان بگذرد و عمر تلف بشود، برای انسان حاصل خواهد شد. ثانیاً جلوی طغیانهای جنسی را می‌گیرد. لذا می فرماید: «من تزوّج احرز نصف دینه»[بحارالانوا،ج100ص 219]. طبق این روایت معلوم می‌شود كه نصف تهدیدی كه انسان درباره‌ی دین خود می‌بیند از طرف طغیانهای جنسی است كه خیلی رقم بالایی است.

* بركات و فواید ازدواج

فرصت ازدواج و آرام گرفتن در یك مجموعه‌ی خانواده، یكی از فرصتهای مهم زندگی است. برای زن و مرد – هر دو – این یك وسیله‌ی ارامش و آسایش روحی و وسیله‌ی دلگرم شدن به تداوم فعالیت زندگی است. وسیله‌ی تسلّی، وسیله‌ی پیدا كردن یك غمخوارِ نزدیك كه برای انسان در طول زندگی لازم است قطع نظر از نیازهای طبیعی انسان كه نیازهای غریزی و جنسی می باشد، مسأله‌ی تولید نسل و داشتن فرزند هم خود از دلخوشیهای بزرگ زندگی است.

پس می‌بینید از هر دو طرف كه انسان نگاه می‌كند، ازدواج یك امر مبارك و یك پدیده‌ی بسیار مفید است. البته مهمترین فایده‌ی ازدواج، مان تشكیل خانواده است و بقیه‌ی مسائل، فرعی و درجه‌ی دو و یا پشتوانه‌ی این مسئله است؛ مثل تولید نسل یا ارضای غرایز بشری، اینها همه درجه دو است، درجه‌ی اول همان تشكیل خانواده است.

بنای نسل بشری به ازدواج است. انتقال تمدنها و فرهنگها به ازدواج است. بقای استقلال جوامع – چه از لحاظ سیاسی و چه از جهات دیگر – به ازدواج است. بركات فراوانی بر ازدواج است.

* شرایط كمالی ازدواج

در شرع آمده كه پیوند ازدواج را محكم نگهدارید. بعد هم شرایط زیادی برای ازدواج در همه‌ی زمینه‌ها معین كرده است. در زمینه‌ی اخلاق و رفتار گفته: وقتی زن گرفتید، وقتی شوهر كردید، باید اخلاقتان را خوب كنید، باید همكاری كنید، باید گذشت كنید، باید محبت كنید، باید او را دوست بدارید و باید به او وفاداری كنید، اینها همه‌اش احكام شرع است، اینها همه‌اش دستورات است.

و البته از لحاظ شرایط مادی سهل‌ترین است. آنچه كه در ازدواج مهم است، رعایتهای بشری و انسانی است. رعایتهای اخلاقی است كه دختر و پسر باید با همدیگر تا آخر عمرشان رعایت كنند و رعایت اصلی حفظ این پیوند است.

شرع مقدس اسلام در روابط اجتماعی، این امر انسانی را امضا كرده، اما شرایطی برای آن قرارداده است. یكی از شروط این است كه این امر انسانی از حالت رابطه‌ی انسانی به یك معامله‌ی تجاری و بده بستان مالی تبدیل نشود. این را شرع مقدس دوست نمی‌دارد. البته این شرایط، شرایط كمالند نه صحت، اما واقعاً شرط‌ند.

* كُفوْ بودن از نظر اسلام

در شرع مقدس اسلام، آنچه كه معین شده است این است كه دختر و پسر باید كفو یكدیگر باشند. و عمده‌ی مسأله در باب كفو، عبارت است از ایمان؛ یعنی هر دو مؤمن، هر دو دارای تقوی و پرهیزگاری و هر دو معتقد به مبانی الهی و اسلامی و عامل به آنها باشند، اینكه تأمین شد، بقیه‌ی چیزها اهمیتی ندارد... وقتی تقوی و پاكدامنی و طهارت دختر و پسر معلوم شد، سایر چیزها را خدای متعال تأمین می فرماید.

در اسلام، ملاك این همكاری كه اسمش زوجیت است، عبارت است از دین و تقوی كه: «المؤمن كفو المؤمنة و المسلم كفو المسلمة»[کافی ج5 ،ص339 - وسائل الشیعه، ج20، ص67.].این ملاك دینی است.

البته در این زمینه، هر كس در راه خدا جلوتر، پیشقدم‌تر، فداكارتر، آگاه‌تر و به درد بخورتر و برای بندگان خدا نافعتر باشد، این بالاتر و بهتر است؛ ممكن است زن در آن حد نباشد، ایرادی ندارد. زن ، خودش را به سمت او بكشاند. یا زن ممكن است بالا باشد، مرد بقدر او نباشد، پس مرد باید خود را به سمت او بكشاند.

* هشیارِ عاقل یا مستِ غافل

یك وقت انسان ازدواج می‌كند و می‌گوید: پروردگارا من ازدواج می‌كنم – یا روحیه‌اش این است، حالا ولو به زبان هم نیاورد یا به ذهن هم نگذراند، با این روحیه – یك نیاز طبیعی خودم را برآورده می‌كنم. این نیاز طبیعی هم فقط نیاز جنسی نیست، بلكه زن و مرد هر دو به این ازدواج، به این با هم زندگی كردن، با هم تشكیل یك خانواده دادن و یك جمع به وجود آوردن، احتیاج دارند. این هم یك نیاز است مثل نیازهای دیگری كه وجود دارد. می‌گوید: پروردگارا من این نیاز را برآورده می‌كنم، از تو هم متشكرم كه این امكان را در اختیار من گذاشتی، این اجازه را دادی، این وسیله را فراهم كردی، همسر خوبی برای من پیدا شد و بعد از این هم در زندگی جدید، در این وضع جدید، سعی می‌كنم كه آن طور كه تو می‌خواهی عمل كنم. این یك جور ازدواج كردن است. یك وقت هم نه، كسی كه ازدواج می‌كند، نه قدر خدا را می‌داند، نه قدر آن همسر را می‌داند، نه قدر این فرصتی را كه برایشان پیش آمده می‌داند. مثل آدم مست و غافل. این جور زندگی اگر هم پایدار بماند، شیرین نخواهد بود، همراه با انجام وظیفه نخواهد بود.

* شُكر نعمت ازدواج

این مرحله از زندگی را كه وارد زندگی مزدوج می‌شوید و تشكیل خانواده می‌دهید، یكی از نعمتهای بزرگ الهی به حساب بیاورید و آن را شكر بگذارید. همه‌ی آنچه كه ما داریم از خداست «ما بنا مِنْ نِعْمَةٍ فَمِنَ اللهِ»[بحارالانوار ج 49،ص269]، اما توجه به این نعمت خیلی اهمیت دارد. خیلی از نعم را انسان توجه ندارد. بعضیها ازدواج می‌كنند همه نوع خوبی هم گیرشان می‌آید، زندگی شیرین و خوبی را هم می‌گذرانند ولی نمی‌فهمند كه این چه نعمت بزرگی است، چه حادثه‌ی تعیین كننده و مهمی در زندگی است. وقتی نفهمیدند، شكر آن را هم به جا نمی‌آورند و از رحمت الهی كه با شكر متوجه انسان می‌شود، محروم می‌مانند. لذا باید انسان توجه كند به اینكه این چه نعمت بزرگی است و شكر این نعمت چگونه است؟ یك وقت انسان در شكر، فقط به زبان می‌گوید كه خدایا شكر و در دل او خبری نمی‌شود. این لقلقه‌ی زبان است و ارزشی ندارد... اما یك وقت هست كه انسان در دلش حقیقتاً از خدای متعال، سپاسگزار و متشكر است. این خیلی ارزش دارد. می‌فهمد كه خدای متعال نعمتی به او داده و حقیقتاً ابراز تشكر می‌كند. این همان شكر خوب است. منتهی وقتی ما از خدای متعال متشكر شدیم، یك عملی، یك حركتی، یك موضعگیری هم بر اساس این تشكر لازم می‌آید كه انجام دهیم. خیلی خوب، حالا كه خدای متعال این نعمت را به شما داده است، شما باید چكار كنید؟ هیچ توقع زیادی از ما نكرده اند... توقعی كه از ما در مقابل این نعمت دارند این است كه با این نعمت خوب رفتار كنیم... این رفتار خوب را در اسلام معین كرده‌اند، كه همان اخلاق خانواده و حكمت خانواده است. اینكه در درون زندگی باید چگونه رفتار كرد كه این زندگی خوب باشد.

* مال و جمال، یا كمال؟ كدام انگیزه؟

اگر چنانچه كسی به خاطر مال و جمال ازدواج كند، طبق روایت ممكن است خدای متعال مال و جمال را به او بدهد و ممكن هم هست كه ندهد. اما اگر چنانچه برای تقوا و عفاف قدم بگذارد و ازدواج بكند، خدای متعال به او مال هم خواهد داد،‌ جمال هم خواهد داد. ممكن است كسی بگوید جمال كه اعطا كردنی نیست؛ یك كسی یا جمال دارد یا ندارد! معنایش این است كه چون جمال در چشم شما و در دل شما و در نگاه شماست، اگر انسان كسی را كه خیلی جمیل هم نباشد، دوست داشت او را جمیل می‌بیند. وقتی كسی را دوست نداشت هر چقدر هم جمیل باشد به نظر او جمیل نمی‌آید.

* روش اسلام بهتر است

هم در مسیحیت و هم در یهودیت و هم در ادیان دیگر، این انضباط {ازدواج} به شكلی دیگر البته هست. اسلام آنها را هم معتبر دانسته است. آنها را زن و شوهر دانسته است و فرزندان آنها را حلال زاده دانسته است.

نحوه و نوع ازدواج در اسلام، بهتر از ازدواج بقیه‌ی ادیان و بقیه‌ی ملل است. هم مقدماتش، هم اصلش و هم ادامه و استمرارش طبق مصلحت انسان گذاشته شده است. البته ازدواجهای بقیه‌ی ادیان هم از نظر ما معتبر و محترم است، یعنی، همان عقدی كه یك مسیحی در كلیسا یا یك یهودی در كنیسه انجام می‌دهد یا در هر قوم و ملتی، هر طوری انجام می‌شود از نظر ما معتبر است و ما آن را برای خودشان باطل نمی‌دانیم ولیكن این روشی كه اسلام معین كرده، بهتر است. برای مرد حقوقی، برای زن حقوقی، برای زندگی آدابی،‌ برای ازدواج روش و شیوه‌ای معین كرده است. اصل هم این است كه خانواده بماند و خوشبخت باشد.

* مهمترین فایده

مسأله ازدواج و تشكیل خانواده در شرع مقدس امر بسیار مهمی است و فواید بسیاری هم دارد اما، مهمترین فایده و هدف ازدواج،‌ عبارتست از تشكیل خانواده. نفس این علقه‌ی زوجیت و تشكیل یك واحد جدید، مایه‌ی ارامش زن و مرد و مایه‌ی كمال و اتمام شخصیت آنهاست. بدون آن هم زن و هم مرد ناقصند. همه‌ی مسائل دیگر فرع این است. اگر این كانون سالم و پایدار شد، بر روی آینده و بر روی همین وضع فعلی جامعه تأثیر خواهد گذاشت.

ازدواج، در حقیقت دروازه‌ی ورود به تشكیل خانواده است و تشكیل خانواده اساس همه‌ی تربیتهای اجتماعی و انسانی است.

اصل در ازدواج عبارتست از پیوند زناشویی دختر و پسر و تشكیل خانواده. همین قدر كه دختر و پسر همدیگر را ببینند و عقد شرعی جاری بشود و اینها با هم زن و شوهر بشوند، یك كانون خانواده به وجود آمده و یك خانواده‌ی جدیدی تشكیل شده است. شارع مقدس خانواده‌ی مسلمان و سالم را دوست دارد. وقتی خانواده تشكیل شد، بركات زیادی در آن هست، نیازهای زن و شوهر تأمین می‌شود، نسل بشری ادامه پیدا می‌كند... اما اصل قضیه،، فرزند، زیبایی و ثروت نیست. اصل قضیه این است كه دو نفر با هم زندگی مشتركی را تشكیل می‌دهند و این محیط باید یك محیط سالمی باشد.

نفسِ ایجاد كانون خانوادگی و یك كانون جدید، از همه چیز مهمتر است. اساس خلقت بشر چه زن و چه مرد،‌ این طوری است كه باید یك زن و مرد مجتمعاً یك واحدی را تشكیل بدهند، تا زندگی راحت، بی دغدغه و آماده برای جوابگویی به نیازهای بشر پیش برود. اگر این نشد، یك پایه مهم از زندگی لنگ است.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

اهل بیت علیهم السلام در نهج البلاغه

نهج البلاغه فرهنگ نامه ای است بی مانند که متونش با یک دیگر همگون و همخوان اندو این مساله نشان از جریانات علمی، دانش های دینی و دنیایی این کتاب بزرگ دارد. مهم تر آن که چهره حقیقی، جایگاه و منزلت اهل بیت علیهم السلام را آن گونه که خدا و رسول خواسته است، می نمایاند و با بیش از ده ها عبارت، با صراحت و دلالتی روشن، موقعیت تاریخی امت و نقش آنان را در آینده نشان می دهد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʃ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(3)

اویس کریم؛ در کتاب المعجم الموضوعی لنهج البلاغه، با انتقاد از باب بندی های گذشته و ناقص دانستن آنها، مباحث نهج البلاغه را در 22 باب تقسیم نموده و هر یک چندین فصل دارد و هر فصلی دارای موضوعاتی است که مجموعاً 604 موضوع می شود. عناوین باب های آن چنین است: 1) العقل و العلم؛ 2) الاسلام و الایمان و الیقین و الشرک و الشک؛
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʆ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(6)

به مالک اشتر می نویسد:« و ایاک و الاستثمار بما الناس فیه اسوه» (نهج البلاغه، نامه ی 53)؛ مبادا هرگز در آن چه که با مردم مساوی هستی امتیاز خواهی! از اموری که بر همه روشن است غفلت کنی.
Powered by TayaCMS