حکمت 258 نهج البلاغه : روش صحيح پاسخ دادن

حکمت 258 نهج البلاغه : روش صحيح پاسخ دادن

متن اصلی حکمت 258 نهج البلاغه

موضوع حکمت 258 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 258 نهج البلاغه

258 وَ سَأَلَهُ عَلَيْهِ السَّلَامُ رَجُلٌ أَنْ يُعَرِّفَهُ الْإِيمَانَ«» فَقَالَ إِذَا كَانَ غَدٌ فَأْتِنِي حَتَّى أُخْبِرَكَ عَلَى أَسْمَاعِ النَّاسِ فَإِنْ نَسِيتَ مَقَالَتِي حَفِظَهَا عَلَيْكَ غَيْرُكَ فَإِنَّ الْكَلَامَ كَالشَّارِدَةِ يَنْقُفُهَا هَذَا وَ يُخْطِئُهَا هَذَا و قد ذكرنا ما أجابه به فيما تقدم من هذا الباب و هو قوله الإيمان على أربع شعب

موضوع حکمت 258 نهج البلاغه

روش صحيح پاسخ دادن

(علمى)

ترجمه مرحوم فیض

258- مردى از امام عليه السّلام خواست كه باو بشناساند (معنى) ايمان چيست، پس آن حضرت (در باره رمندگى سخن) فرمود: 1- چون فردا شود نزد من بيا تا جائيكه همه بشنوند بتو خبر دهم كه اگر گفتار مرا فراموش نمودى ديگرى آنرا حفظ كرده از بر نمايد، زيرا سخن مانند شكار رمنده است شخصى (با حافظه) آنرا مى ربايد و ديگرى (بر اثر خنگى) آنرا از دست مى دهد (سيّد رضىّ «عليه الرّحمة» فرمايد:) ما آنچه را كه حضرت در پاسخ آن مرد فرمود در گذشته از اين باب (فرمايش سى ام) بيان كرده ايم و آن فرمايش آن بزرگوار است باينكه الإيمان على أربع شعب (دعائم) يعنى ايمان وابسته بر چهار شاخه (ستون) است.

( . ترجمه وشرح نهج البلاغه(فیض الاسلام)، ج 6 ، صفحه ی 1215 و 1216)

ترجمه مرحوم شهیدی

266 [و فرمود:] و مردى از او خواست تا ايمان را به وى بشناساند، فرمود:] چون فردا شود نزد من بيا، تا در جمع مردمان تو را پاسخ گويم، تا اگر گفته مرا فراموش كردى ديگرى آن را به خاطر سپارد كه گفتار چون شكار رمنده است يكى را به دست شود و يكى را از دست برود. [و پاسخ امام را از اين پيش آورديم و آن سخن اوست كه ايمان بر چهار شعبه است.]

( . ترجمه نهج البلاغه شهیدی، ص 410)

شرح ابن میثم

250- و سأله رجل أن يعرفه الايمان فقال عليه السّلام:

إِذَا كَانَ غَدٌ الْغَدُ- فَأْتِنِي حَتَّى أُخْبِرَكَ عَلَى أَسْمَاعِ النَّاسِ- فَإِنْ نَسِيتَ مَقَالَتِي حَفِظَهَا عَلَيْكَ غَيْرُكَ- فَإِنَّ الْكَلَامَ كَالشَّارِدَةِ يَثْقَفُهَا هَذَا وَ يُخْطِئُهَا هَذَا

المعنى

و قد ذكرنا ما أجابه به فيما تقدم من هذا الباب و هو قوله «الايمان على أربع شعب». وجه تشبيه الكلام بالشاردة من الابل قوله: ينقفها: أى يجدها في ضلالها. إلى آخره. و الفصل ظاهر.

( . شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 379)

ترجمه شرح ابن میثم

250- مردى از امام (ع) پرسيد ايمان چيست آن بزرگوار فرمود:

إِذَا كَانَ الْغَدُ- فَأْتِنِي حَتَّى أُخْبِرَكَ عَلَى أَسْمَاعِ النَّاسِ- فَإِنْ نَسِيتَ مَقَالَتِي حَفِظَهَا عَلَيْكَ غَيْرُكَ- فَإِنَّ الْكَلَامَ كَالشَّارِدَةِ يَنْقُفُهَا هَذَا وَ يُخْطِئُهَا هَذَا

ترجمه

«فردا نزد من بيا تا در حضور مردم، جواب دهم كه اگر تو سخن مرا فراموش كردى، ديگران فراموش نكنند، زيرا سخن مانند صيد گريز پاست، يكى آن را به دست مى آورد، و ديگرى از دست مى دهد.»

شرح

ما قبلا پاسخ امام را به اين سؤال در همين باب ذيل عبارت «الايمان على اربع شعب» نقل كرديم.

وجه تشبيه سخن به شتر يا صيد گريزپا، همان جمله: ينقفها... (يعنى آن را در گمراهى مى يابد) مى باشد، و بقيه عبارت واضح است.

( . ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 642 و 643)

شرح مرحوم مغنیه

266- (و سأله رجل أن يعرّفه الإيمان) فقال عليه السّلام إذا: كان الغد فأتني حتّى أخبرك على أسماع النّاس، فإن نسيت مقالتي حفظها عليك غيرك، فإنّ الكلام كالشّاردة ينقفها هذا و يخطئها هذا. (و قد ذكرنا ما أجابه به فيما تقدّم من هذا الباب و هو قوله الإيمان على أربع شعب).

المعنى

الشاردة: النافرة، و ينقفها: يصيبها ضد يخطئها.. قال الشريف الرضي: «ذكرنا ما أجاب به السائل فيما تقدم من هذا الباب، و هو قول الإمام: الإيمان على أربع شعب» في الحكمة 30 و شرحناه مفصلا.

( . فی ضلال نهج البلاغه، ج 4، ص 378)

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

(255) و سأله رجل أن يعرّفه الإيمان فقال عليه السّلام: إذا كان الغد [غد] فأتني حتّى أخبرك على أسماع النّاس فإن نسيت مقالتي حفظها عليك غيرك، فإنّ الكلام كالشّاردة يثقفها هذا و يخطئها هذا. و ذكرنا ما أجابه به فيما تقدّم من هذا الباب و هو قوله: الأيمان على أربع شعب«»..

اللغة

(شرد) البعير يشرد شرودا: نفر (ثقفته) ثقفا مثال بلعته بلعا أي صادفته- صحاح

الاعراب

إذا كان غد فأتنى، فتكون «كان» هاهنا تامّة أي إذا حدث و وجد.

المعنى

دعوته عليه السّلام إيّاه إلى مجتمع النّاس باعتبارين: 1- حفظ نصّ الحديث بتواتر المستمعين و أمنه من الخلل بالنّسيان من سامع واحد.

2- فهم معنى الحديث، فان شرح الايمان غامض و دقيق و هو بحر عميق لا يسع غوره فهم العوام، و يصعب تبحره على الخواص كما سمعته في حديث وصف الإيمان.

في ابن ميثم فأراد عليه السّلام بيانه عند فضلاء أصحابه ليفهموه و يقرّروه للنّاس و هذا الوجه ألصق بما ذكره عليه السّلام من العلّة في قوله: إنّ الكلام كالشاردة، فانّ مصادفة بعض و خطأ بعض يناسب فهم معنى الحديث و حفظ فحواه، لا حفظ نصّه و متنه فانّ كافّة السامعين فيه سواه.

الترجمة

مردي از حضرتش خواست كه ايمان را براى او تعريف كند فرمود: چو فردا شود نزد من بيا تا در گوشزد همه مردم بتو خبر بدهم تا اگر گفتارم را فراموش كردي ديگران برايت بياد داشته باشند، زيرا سخن چون شتر گريزانست: اينش برخورد كند، و آنش بدست نياورد.

سيد رضي گويد: ما پاسخ آن حضرت را در ضمن حكم گذشته اين باب ياد كرديم و آن همان گفتار او بود كه: «ايمان چهار شعبه دارد».

( . منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 21، ص 350 و 351)

شرح لاهیجی

(300) و سئله (- ع- ) رجل ان يعرّفه ما الايمان فقال (- ع- ) اذا كان غدا فاتنى حتّى اخبرك على اسماع النّاس فان نسيت مقالتى حفظها عليك غيرك فانّ الكلام كالشّاردة يثقفها هذا و يخطئها هذا و قد ذكرنا ما اجابه (- ع- ) به فيما تقدّم من هذا الباب و هو قوله (- ع- ) الايمان على اربع شعب يعنى سؤال كرد مردى از اين كه بشناساند باو كه چه چيز است معنى ايمان پس گفت (- ع- ) كه هر گاه فردا شود بيا بنزد من تا خبر دهم تو را بر نهجى كه مردمان بشنوند پس اگر تو فراموش كنى گفته مرا در خواطر نگاهدارد گفته مرا غير تو پس بتحقيق كه سخن مانند حيوان گريخته است مى يابد او را كسى و نمى يابد او را كسى ديگر سيّد (- ره- ) مى گويد كه ما ذكر كرديم چيزى را كه جواب گفت (- ع- ) بان مرد در پيشتر از اين باب و ان قول او است (- ع- ) كه ايمان بر چهار شعبه است

( . شرح نهج البلاغه نواب لاهیجی، ص 316)

شرح ابن ابی الحدید

272: وَ قَالَ ع حِينَ سَأَلَهُ رَجُلٌ أَنْ يُعَرِّفَهُ مَا الْإِيمَانُ- فَقَالَ إِذَا كَانَ غَدٌ- فَأْتِنِي حَتَّى أُخْبِرَكَ عَلَى أَسْمَاعِ النَّاسِ- فَإِنْ نَسِيتَ مَقَالَتِي حَفِظَهَا عَلَيْكَ غَيْرُكَ- فَإِنَّ الْكَلَامَ كَالشَّارِدَةِ يَثْقَفُهَا هَذَا وَ يُخْطِئُهَا هَذَا قال و قد ذكرنا ما أجابه به ع- فيما تقدم من هذا الباب و هو قوله- الإيمان على أربع شعب يقول إذ كان غد فأتني- فتكون كان هاهنا تامة- أي إذا حدث و وجد- و تقول إذا كان غدا فأتني- فيكون النصب باعتبار آخر- أي إذا كان الزمان غدا- أي موصوفا بأنه من الغد- و من النحويين من يقدره إذا كان الكون غدا- لأن الفعل يدل على المصدر- و الكون هو التجدد و الحدوث- . و قائل هذا القول يرجحه على القول الآخر- لأن الفاعل عندهم لا يحذف- إلا إذا كان في الكلام دليل عليه- . و يثقفها يجدها- ثقفت كذا بالكسر أي وجدته و صادفته- و الشاردة الضالة

( . شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید) ج 19، ص 154)

شرح نهج البلاغه منظوم

[257] و سأله عليه السّلام رجل أن يعرّفه ما الأيمان فقال: إذا كان غد فأتنى حتّى أخبرك على أسماع النّاس، فإن نسيت مقالتى حفظها عليك غيرك، فإنّ الكلام كالشّاردة ينقفها هذا و يخطئها هذا و قد ذكرنا ما أجابه به فيما تقدّم من هذا الباب و هو قوله: الأيمان على أربع شعب.

ترجمه

مردى از آن حضرت عليه السّلام خواستار شد ايمان را باو بشناساند كه چيست. فرمود: چون فردا شود نزد من آى تا جائى كه همه مردم آن را بشنوند تو را آگهى دهم كه اگر گفتار مرا از ياد بردى ديگرى حفظش كند. زيرا سخن همچون آهوئى است رمنده، يكى آن را (در هوش سرشار) مى گيرد و ديگرش رها ميكند. سيّد رضى ره گويد: پاسخى كه حضرت بوى دادند ما در باب گذشته (سى ام) كه فرمود: الأيمان على أربع شعب. بيان كرديم.

نظم

  • از آن حضرت يكى بنمود خواهشكه ايمان را كند معنا برايش
  • بفرمودش برو امروز فرداىچو زد خورشيد سر در نزد من آى
  • بجائى كاندر آن جمعند مردمخبرها هست آنجا در تراكم
  • خلايق را بسويم رهبرى كندر آنجا مطلبت ياد آورى كن
  • كه گر كردم بيان كردى فراموشكنندش مردمان آويزه گوش
  • از آن رو كه سخن صيدى رمنده استبزودى محو از خاطر شونده است
  • يكى هشيار و بسپارد بخاطريكى بيهوش و آن را نيست حاضر
  • برفت آن مرد و روز ديگر آمدز لعل شه برون شه گوهر آمد
  • سخن در وصف ايمان شد برشتهكه در جاى ديگر آمد نوشته
  • اگر شرحش ز من خواهى بپرسىبدان ثبت است در فرمايش سى
  • بسلك آمد چو آنجا درّ شهواردگر اينجا نپردازم بتكرار

( . شرح نهج البلاغه منظوم، ج 10، صفحه ی 44 و 45)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

درباره امیرالمومنین (علیه السلام) فرموده است «انا مدینة العلم و علی بابها؛ من شهر دانشم و علی در آن است.»جابربن حیان، پدر علم شیمی، در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) دانش آموخت؛ حسن بصری، مؤسس مکتب کلامی اشاعره؛ واصل بن عطاء مؤسس مکتب کلامی معتزله؛ ابوحنیفه، بنیانگذار مکتب فقهی حنفی؛ مالک، بنیانگذار مکتب فقهی مالکی، از شاگردان دانشگاه جعفری بوده اند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʄ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(4)

هان ای فیلسوفان و حکمت آموزان، بیایید و در جملات خطبه ی اول این کتاب به تحقیق بنشینند و افکار بلند پایه ی خود را به کار گیرند و با کمک اصحاب معرفت و ارباب عرفان این یک جمله کوتاه را به تفسیر بپردازند و بخواهند به حق وجدان خود را برای درک واقعی آن ارضا کنند به شرط آن که بیاناتی که در این میدان تاخت و تار شده است آنان را فریب ندهد.
Powered by TayaCMS