حکمت 268 نهج البلاغه : پرهيز از دورويى ها

حکمت 268 نهج البلاغه : پرهيز از دورويى ها

متن اصلی حکمت 268 نهج البلاغه

موضوع حکمت 268 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 268 نهج البلاغه

268 وَ قَالَ عليه السلام اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ أَنْ تَحْسُنَ فِي لَامِعَةِ الْعُيُونِ عَلَانِيَتِي وَ تَقْبُحَ فِيمَا أُبْطِنُ لَكَ سَرِيرَتِي مُحَافِظاً عَلَى رِئَاءِ النَّاسِ مِنْ نَفْسِي بِجَمِيعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَيْهِ مِنِّي فَأُبْدِيَ لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِي وَ أُفْضِيَ إِلَيْكَ بِسُوءِ عَمَلِي تَقَرُّباً إِلَى عِبَادِكَ وَ تَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِكَ

موضوع حکمت 268 نهج البلاغه

پرهيز از دورويى ها

(اخلاقى)

ترجمه مرحوم فیض

268- امام عليه السّلام (در خوش ظاهرى و بدى باطن) فرموده است 1- بار خدايا پناه مى برم بتو از اينكه در پيش چشمها (ى مردم) ظاهر من نيكو و باطن من در آنچه پنهان مى دارم نزد تو زشت باشد در حاليكه حفظ كنم خود را نزد مردم به رياء و خودنمايى به همه آنچه تو از من بآن آگاهى پس بمردم خوش ظاهر جلوه كنم و بد كرداريم را بسوى تو آرم كه در نتيجه به بندگانت نزديك و از خوشنوديها (و رحمتها) يت دور گردم.

( . ترجمه وشرح نهج البلاغه(فیض الاسلام)، ج 6 ، صفحه ی 1221 و 1222)

ترجمه مرحوم شهیدی

276 [و فرمود:] خدايا به تو پناه مى برم كه برونم در ديده ها نيكو نمايد و درونم در آنچه از تو نهان مى دارم به زشتى گرايد، پس خود را نزد مردم بيارايم به ريا و خودنمايى كه تو بهتر از من بدان دانايى، پس ظاهر نكويم را براى مردمان آشكار دارم و بدى كردارم را نزد تو آرم تا خود را به بندگان تو نزديك گردانم، و از خوشنودى تو به كنار مانم.

( . ترجمه نهج البلاغه شهیدی، ص 412 و 413)

شرح ابن میثم

260- و قال عليه السّلام:

اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ- مِنْ أَنْ تُحَسِّنَ تَحْسُنَ فِي لَامِعَةِ الْعُيُونِ عَلَانِيَتِي- وَ تُقَبِّحَ فِيمَا أُبْطِنُ لَكَ سَرِيرَتِي- مُحَافِظاً عَلَى رِيَاءِ النَّاسِ مِنْ نَفْسِي- بِجَمِيعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَيْهِ مِنِّي- فَأُبْدِيَ لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِي- وَ أُفْضِيَ إِلَيْكَ بِسُوءِ عَمَلِي- تَقَرُّباً إِلَى عِبَادِكَ وَ تَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِكَ

اللغة

أفضى: أصل.

المعنى

و استعاذ باللّه أن يجتمع له حسن الظنّ في عيون الناس مع قبح باطنه عند اللّه بالرياء و التصنّع بالزهادة و العبادة الظاهرة لغاية طلب الدنيا. و لا معة العيون إضافة للصفة إلى الموصوف: أى العيون اللامعة. و محافظا حال. و تقرّبا و تباعدا مصدران سدّا مسدّ الحال، و يحتمل نصبهما على المفعول.

( . شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 385 و 386)

ترجمه شرح ابن میثم

260- امام (ع) فرمود:

اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ- مِنْ أَنْ تَحْسُنَ فِي لَامِعَةِ الْعُيُونِ عَلَانِيَتِي- وَ تَقْبُحَ فِيمَا أُبْطِنُ لَكَ سَرِيرَتِي- مُحَافِظاً عَلَى رِيَاءِ النَّاسِ مِنْ نَفْسِي- بِجَمِيعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَيْهِ مِنِّي- فَأُبْدِيَ لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِي- وَ أُفْضِيَ إِلَيْكَ بِسُوءِ عَمَلِي- تَقَرُّباً إِلَى عِبَادِكَ وَ تَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِكَ

لغت

أفضى: مى رسانم

ترجمه

«بار خدايا پناه مى برم به تو از اين كه در انظار، ظاهر من نيكو و باطنم در آنچه پنهان مى دارم نزد تو زشت باشد و خود را با ريا نزد مردم حفظ كنم، با همه آنچه تو از خودم به آن آگاهترى، پس ظاهر خود را به مردم بنمايانم و كردار بدم را نزد تو بياورم و در نتيجه به بندگانت نزديك و از رضا و خشنوديهاى تو دور شوم».

شرح

امام (ع) به خدا پناه برده است از اين كه حسن ظن در انتظار مردم و زشتى باطن خود در نزد خدا را- به وسيله خود نمايى به زهد و عبادت ظاهرى آن هم به منظور دنيا- با هم در خود جمع كند.

لامعة العيون اضافه صفت به موصوف است، يعنى: جلوى چشمان.

«محافظا» حال است. تقربا و تباعدا دو مصدرند كه به جاى حال نشسته اند، و احتمال دارد، مفعول و منصوب باشند.

( . ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5، ص 653)

شرح مرحوم مغنیه

276- اللّهمّ إنّي أعوذ بك أن تحسن في لامعة العيون علانيتي و تقبح فيما أبطن لك سريرتي، محافظا على رئاء النّاس من نفسي بجميع ما أنت مطّلع عليه منّي، فأبدي للنّاس حسن ظاهري و أفضي إليك بسوء عملي تقرّبا إلى عبادك، و تباعدا من مرضاتك.

المعنى

يطلب الإمام التوفيق منه تعالى الى الصدق و الإخلاص في دينه و خلقه، و يستعيذ به من النفاق و الرياء في أقواله و أفعاله، و حدد الرياء بقبح السريرة و سوء المخبر، و حسن العلانية و جمال المنظر تقربا الى الناس و تباعدا عن اللّه.. و لا أدري كيف يخادع الإنسان و يصانع من لا يغني عنه شيئا، و يذهل عن خالقه و من بيده ملكوت كل شي ء، و اليه المآل و المرجع.

( . فی ضلال نهج البلاغه، ج 4، ص 385)

شرح شیخ عباس قمی

58- اللّهمّ إنّي أعوذ بك من أن تحسّن في لامعة العيون علانيتي، و تقبّح فيما أبطن لك سريرتي، محافظا على رئاء النّاس من نفسي بجميع ما أنت مطّلع عليه منّي، فأبدي للنّاس حسن ظاهري، و أفضي إليك بسوء عملي، تقرّبا إلى عبادك، و تباعدا من مرضاتك.«» لامعة العيون إضافة للصفة إلى الموصوف، أي العيون اللامع

( . شرح حکم نهج البلاغه، ة. ص63)

شرح منهاج البراعة خویی

(265) و قال عليه السّلام: أللّهمّ إنّي أعوذ بك من أن تحسّن في لامعة العيون علانيتي، و تقبّح فيما أبطن لك سريرتي، محافظا على رئاء النّاس من نفسي بجميع ما أنت مطّلع عليه منّي، فأبدى للنّاس حسن ظاهري، و أفضى إليك بسوء عملي، تقرّبا إلى عبادك، و تباعدا من مرضاتك.

اللغة

(أفضى إليه): وصل و أصله أنّه صار في فرجته و فضائه و حيّزه، و أفضى إليه بسرّه: أعلمه به- المنجد.

الاعراب

في لامعة العيون، من باب إضافة الصّفة إلى الموصوف أي العيون اللّامعة.

الترجمة

بار خدايا براستى كه بتو پناه مى برم از اين كه ظاهر و عيان حال من در برابر چشمهاى بينا نيكو باشد و در نهاد خودم زشتى و بدى نسبت بتو نهان باشد، و رياء و خودنمائى در همه اعمالم كه تو اطلاع دارى حكمفرما باشد، بمردم حسن ظاهر نمايش دهم و بدكردارى خود را بحضرت تو تحويل دهم، براى آنكه ببنده هاى تو مقرّب باشم و از راه رضاى تو بدور گردم.

  • بار إلها بتو پناه برم از خودآرائى و رياكارى
  • در بر خلق خوش عمل بودندر نهان مشتغل ببدكارى
  • تا مقرّب شوم بر مردم دور گردم ز حضرت بارى

( . منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 21، ص 366 و 367)

شرح لاهیجی

(311) و قال (- ع- ) اللّهمّ انّى اعوذ بك ان تحسن فى لامعة العيون علانيتى و تقبح فيما ابطن لك سريرتى محافظا على رئاء النّاس من نفسى بجميع ما انت مطّلع عليه فابدى للنّاس حسن ظاهرى و افضى اليك بسوء عملى تقرّبا الى عبادك و تباعدا من مرضاتك يعنى و گفت (- ع- ) كه بار خدايا پناه مى برم بتو از اين كه نيكو باشد در نظرهاى روشن مردم ظاهر من و زشت و بد باشد در چيزى كه پنهان داشته ام از جهة تو باطن من در حالتى كه محافظت كننده باشم بر ريا كردن از براى مردمان از جانب نفسم در جميع آن چه را كه تو مطّلعى بر ان پس اظهار كنم از براى مردمان نيكوئى ظاهرم را و برسانم بسوى تو عمل بدم را در حالتى كه قرب و منزلت جسته باشم در پيش بندگان تو و دورى جسته باشم از رضامنديهاى تو

( . شرح نهج البلاغه نواب لاهیجی، ص 318)

شرح ابن ابی الحدید

282: اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ- مِنْ أَنْ تَحْسُنَ فِي لَامِعَةِ الْعُيُونِ عَلَانِيَتِي- وَ تَقْبُحَ فِيمَا أُبْطِنُ لَكَ سَرِيرَتِي- مُحَافِظاً عَلَى رِيَاءِ النَّاسِ مِنْ نَفْسِي- بِجَمِيعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَيْهِ مِنِّي- فَأُبْدِيَ لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِي- وَ أُفْضِيَ إِلَيْكَ بِسُوءِ عَمَلِي- تَقَرُّباً إِلَى عِبَادِكَ وَ تَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِكَ قد تقدم القول في الرياء- و أن يظهر الإنسان- من العبادة و الفعل الجميل ما يبطن غيره- و يقصد بذلك السمعة و الصيت لا وجه الله تعالى- . و قد جاء

في الخبر المرفوع أخوف ما أخاف على أمتي الرياء و الشهوة الخفية

- قال المفسرون و الرياء من الشهوة الخفية- لأنه شهوة الصيت و الجاه بين الناس- بأنه متين الدين مواظب على نوافل العبادات- و هذه هي الشهوة الخفية- أي ليست كشهوة الطعام و النكاح- و غيرهما من الملاذ الحسية- . و

في الخبر المرفوع أيضا أن اليسير من الرياء شرك و أن الله يحب الأتقياء الأخفياء- الذين هم في بيوتهم إذا غابوا لم يفتقدوا- و إذا حضروا لم يعرفوا- قلوبهم مصابيح الهدى- ينجون من كل غبراء مظلمة

( . شرح نهج البلاغه (ابن ابی الحدید) ج 19، ص 167)

شرح نهج البلاغه منظوم

[267] و قال عليه السّلام:

أللّهمّ إنّى أعوذ بك من أن تحسّن فى لا معة العيون علانيتى، و تقبّح فيما أبطن لك سريرتى، محافظا على رئاء النّاس من نّفسى بجميع ما أنت مطّلع عليه منّى، فأبدى للنّاس حسن ظاهرى، و أفضى إليك بسوء عملى، تقرّبا إلى عبادك و تباعدا من مّرضاتك.

ترجمه

بار خدايا پناه بر تو اگر من در برابر ديدگان ديگران ظاهرم را بيارايم، و باطنم را در پيش تو زشت بدارم، براى اين كه خودى بمردم بنمايانم بنگهدارى آنچه كه بر من از آنها آگاهى كامل دارى بكوشم و حسن ظاهرم را بمردم بنمايانم، و ليكن زشتكاريم را نزد تو آرم تا در نتيجه به بندگانت نزديك و از رضا و خوشنودى تو دور گردم (واى بر كسانى كه اين طوراند، و رضاى مخلوق را بر سخط خالق ترجيح مى نهند).

نظم

  • خداوندا ريا رويش سياه استمرا از آن ريا بر تو پناه است
  • مبادا آنكه پيش چشم مردمريا كارى كنم سازم ترا گم
  • بزرگىّ كسان در ديده آرمتو را كوچك بچشم دل شمارم
  • ز مردم زشتى ظاهر بپوشمبه پيش تو به پيدائى بكوشم
  • شوم زين رو بنزد خلق منظورو ليك از مهر و رحمتهاى تو دور
  • ريا خوئى خدايا ناستوده استبه بند آن را بهر كس در گشوده است
  • بسوى ما تو چشم مرحمت دارخودت ما را از اين بدخو نگه دار

( . شرح نهج البلاغه منظوم، ج 10، صفحه ی 56 و 57)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

آفرينش اهل بيت (ع) در نهج البلاغه

يكى از پژوهش گران سنّى، نيكو و دادگرانه سخن گفته، آن جا كه گويد:هر كس يكى از اصحاب پيامبر را بر ديگر اصحاب برترى دهد، منظور او به يقين برترى دادن بر على نيست؛ زيرا على از اهل بيت پيامبر است.پس برترين آفريدگان بعد از حضرت محمّد صلى اللّه عليه و آله خاندان او هستند، و اين، همان واقعيّت و حقيقت است؛ زيرا آنان مانند پيامبر بر تمامى پيامبران الاهى برترى جستند و آنان مهتر آفريدگان در آفرينش، اخلاق و كمالات هستند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت از ديدگاه نهج البلاغه

امامت از ديدگاه نهج البلاغه

اختلاف مذهبي بين مسلمين سه ريشه اصلي دارد. نخستين اختلاف بر سر جانشيني پيامبر اسلام، مسلمانان را به دو دسته شيعه و سني تقسيم کرد.دومين اختلاف مسلمين در اصول دين و مسائل اعتقادي است که سبب پيدايش مکاتب مختلف کلامي گرديد که مهمترين آن ها اشاعره، معتزله، مرجئه و شيعه است. سومين اختلاف در احکام و فروغ دين است که در نتيجه آن مذاهب مختلف فقهي مانند شافعي، حنبلي، مالکي، حنفي و جعفري پديدار شد.
 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

پر بازدیدترین ها

 رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

رهبرى صالح از ديدگاه نهج البلاغه

از موضوعات اساسى و مباحث حياتى نهج البلاغه - كه جملگى از مسائل اساسى جامعه انسانى محسوب مى گردد - مساله امامت و رهبرى است . على (ع) در سخنان و رهنمودهاى ارزنده خويش در نهج البلاغه به بيان ابعاد مختلف اين مساله پرداخته اند:اولا: ضرورت آن را در اجتماع بشرى مطرح فرموده اند؛ثانيا: در ارتباط با همين لزوم و ضرورت رهبرى، به امامت و پيشوايى صالح و حق، و نيز به رهبرى ناشايسته و ناحق پرداخته اند.
 مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

مدرسان واقعی وحی از نگاه نهج البلاغه

درباره امیرالمومنین (علیه السلام) فرموده است «انا مدینة العلم و علی بابها؛ من شهر دانشم و علی در آن است.»جابربن حیان، پدر علم شیمی، در دانشگاه امام صادق(علیه السلام) دانش آموخت؛ حسن بصری، مؤسس مکتب کلامی اشاعره؛ واصل بن عطاء مؤسس مکتب کلامی معتزله؛ ابوحنیفه، بنیانگذار مکتب فقهی حنفی؛ مالک، بنیانگذار مکتب فقهی مالکی، از شاگردان دانشگاه جعفری بوده اند.
 نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

نگاهی به مسأله حساس امامت در نهج البلاغه

احتمالا بتوان از این سخن دردمندانه این نکته را به دست آورد که اهمیت امامت فقط در مدیریت جامعه نیست بلکه در مقام فهم دین نیز بسیار حائز اهمیت است که البته طبق دلایل بسیار متقن ائمه اهل بیت (علیهم السلام) از علمی خدایی بهره مند هستند کما اینکه این مساله را می توان از این سخن حضرت نیز به دست آورد ان احق الناس بهذا الامر اقواهم علیه و اعلیهم بامر الله فیه سزاوارترین مردم به امر حکمرانی تواناترین آنها در این امر و عالمترین آنها به دستور خداوند در مورد حکمرانی است.
 امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى که در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود که مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل کرديم معلوم شد که در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى که شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.
 نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایتʄ)

نهج البلاغه، بزرگ ترین سند ماندگاری امامت و ولایت(4)

هان ای فیلسوفان و حکمت آموزان، بیایید و در جملات خطبه ی اول این کتاب به تحقیق بنشینند و افکار بلند پایه ی خود را به کار گیرند و با کمک اصحاب معرفت و ارباب عرفان این یک جمله کوتاه را به تفسیر بپردازند و بخواهند به حق وجدان خود را برای درک واقعی آن ارضا کنند به شرط آن که بیاناتی که در این میدان تاخت و تار شده است آنان را فریب ندهد.
Powered by TayaCMS