شرح مناجات شعبانیه قسمت بیست و سوم

شرح مناجات شعبانیه قسمت بیست و سوم   

 قسمت بیست و سوم

اِلهی هَبْ لی کَمالَ الانْقِطاعِ اِلَیْکَ وَ اَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها اِلَیْکَ حَتّیتَخْرِقَ اَبصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ اِلی مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصیرَ اَرْواحُنامُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ.

پروردگارا! وارستگی کامل، موهبتم فرما! و دیدگان دل ما را به فروغ نظر بهخودت روشن ساز، تا دیدگان دل ما، حجاب های نور رااز میان بردارد و بهمعدن عظمت واصل شود و جان های ما ،همچون شعاع، به خورشیدعز قدست، آویخته گردد.

کمال انقطاع و حجاب های نورانی، از موضوعاتی است که به مناسبت ذکرعبارات مزبور از مناجات، مورد بحث قرار خواهد گرفت.

شاعر و حکیم معروف بزرگ، سنایی غزنوی در یکی از ابیات نغز و شیوایخود چنین سروده است:

همه چیز را تا نجویی نیابی

جز این دوست را تا نیابی نجویی

منظور سنایی این است که گرچه نسبت به همه چیز: «عاقبت جوینده یابنده بود» امادر مورد حضرت دوست، این امر متفاوت است و «یابنده جوینده است» یعنی،تا آدمی،ذوقی از حلاوت هایش را در نیابد و تا کرشمه ای از حضرتش بر صفحه جان آدمی بهنمایش در نیاید و خلاصه، تا جلوه های از او را در نیابد، جویایش نمی شود.

و این نکته در فرازی از مناجات «خمسة عشر» ذکر شده که: «اِلهی فَاجْعَلْنا مِمَّن...شَوَّقْتَهُ اِلی لِقائِکَ؛ پروردگارا! ما را از کسانی قرار ده که در دلش، بارقه ای از شوق به دیدارتقرار دادی»(179) و در نتیجه قیام برایِ جویا شدنت را آغاز نمود.

ولی این، آغاز راهست. دیدار با جمال دلربا و مست کننده یار و آرمیدن برساحل آرامش بخش وصالش، گذر از دریایی را در پیش رو دارد که متلاطم ازامواج خونفشان است:

چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود

ندانستم که این دریا چه موج خونفشان دارد

حافظ

در چنین راهی، «ناز پرورده تنعم» که او را با جمالِ یار، نسبتی نیست،نمی تواند گام بردارد:

ناز پرروده تنعم، نبرد راه به دوست

عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد

حافظ

ولی آدمیانی نیز که جرعه ای از شراب کرشمه یار نوشیدند، این سیر پر خطر واسرارآمیز را که در عین حال با هزاران جذبه پنهانی حضرت دوست همراه است،آغاز می کنند، و از همان ابتدا، چنان مسحور زیبایی مشیت معشوق می شوند کهزبان حالشان به این نغمه زیبا مترنم می شود:

طالع اگر مدد کند دامنش آورم به کف

گر بِکِشم زهی طَرَب ور بِکُشَد زهی شرف

حافظ

شوقِ دیدار، سبب می شود که سالِک، حجاب هایی که بین او و محبوبش قرارگرفته است، خَرْق کند و از میان بردارد.

گرچه جمال یار، حجاب و پرده ندارد و در واقع این، اعمال ناروای آدمیاست که موجب حجاب می شود، چنانچه از سید السّاجدین در دعای ابوحمزهثمالی چنین وارد شده است:

وَ اَنَّ الرّاحِلَ اِلَیْکَ قَریبُ الْمَسافَةِ وَ اَنَّکَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ اِلاّ اَنْ تَحْجُبَهُمُالْاَعْمالُ دُونَکَ.

پروردگارا! به درستی که آنکه به طرفِ تو گام بر می دارد، مسافتش اندکاست و فاصله کمی با تو دارد، چون تو از آفریدگانت پوشیده نیستی، اما ایناعمال آنهاست که بین آنها و جمال تو، ایجاد حجاب نموده است.

جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی

غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد

حافظ

عرفا با استناد به فرهنگ وَحْیانیِ اهل بیت علیهم السلام حجاب های بین بنده و خداوندرا به «حُجب ظلمانی» و «حُجْب نورانی» تقسیم نموده اند.

آنکه در این راهِ پر مخاطره، از همتی اندک بهره دارد، به خَرْق حُجُب ظلمانی و سپسرهیابی به بهشت، بسنده می کند و سعی می کند همه گناهانی را که به سببِ: چشم و گوش وزبان و دست و پا و شکم و شهوت انجام می شود ـ که از آنها به حُجْب ظلمانی تعبیرمی شود ـ به کناری نهد، تا به مقصود خویش که آرمیدن در بهشت ابدی است، نایل آید.

ولی والا عزمان و بلند همتانی نیز هستند که چون جز به جمال دلستان یار،حتی به بهشت نیز قانع نمی باشند، بعد از «خَرْق حُجُب ظلمانی»، حجاب هاینورانی را نیز خرق می کند تا بی واسطه به جمال یار بنگرند. آنها نه گرفتارحجاب های ظلمانی «دنیا» می باشند و نه در بند حُجُب نورانی «عُقبی»:

سَرَم به دُنیی و عقبی فرو نمی آید

تبارکَ اللّه از این فتنه ها که در سرِ ماست

حافظ

برای او بهشت و حوریه بهشتی، حجاب نورانی است که او را مانع از دیدنجمال دوست، آن چنان که هست می نماید. در این مورد داستانی شنیدنی از علامهطباطبایی نقل می کنیم:

ایشان می فرمودند که: استاد ما مرحوم قاضی دستور داده بود که چنانچه دربین نماز و یا قرائت قرآن و یا در حال ذکر نماز، برای شما پیشامدی کرد و صورتزیبایی را دیدید و یا بعضی از جهات دیگر عالم غیب را مشاهده کردید، (حجابنورانی شماست) و به آنها توجه نکنید (و فقط متوجه جمال یار باشید) و بهعبادت خویش مشغول باشید.

روزی من در مسجد کوفه نشسته و مشغول ذکر بودم، که در این میان یکحوریه بهشتی که یک جام بهشتی در دست داشت، از طرف راست من در آمد، وخود را به من ارائه نمود. همین که خواستم به او توجهی کنم، ناگهان به یادسفارش استاد خود، مرحوم قاضی افتادم.

ازاین رو چشم پوشیده و توجهی نکردم، آن حوریه برخاست و از طرف چپمن آمد و آنجام را به من تعارف کرد، باز توجهی نکردم تا آنکه آن حوریهبرخاست و رفت.(180)

صحبتِ حور نخواهم که بُوَد عینِ قصور

با خیالِ تو اگر با دگری پردازم

حافظ

باغ بهشت و سایه طوبی و قصر حور

با خاک کوی دوست برابر نمی کنم

حافظ

آنکه خَرق حُجُب نورانی کرده است، دیگر به عبادت های خویش نیز نظرنمی کند، و اگر دارای بیشترین تقوی و زهد و ذکر نیز باشد، تکیه او در رهیابی بهسعادت، تنها حضرت دوست می باشد، نه این عبادات و طاعات؛ چنانچه از نبیاکرم صلی الله علیه و آله چنین نقل است:

وَ الَّذی نَفْسی بِیَدِهِ ما مِنَ النّاسِ اَحَدٌ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ بِعَمَلِهِ! قالُوا: وَ لا اَنْتَ یا رَسُولَاللّهِ! قالَ وَ لا اَنَا اِلاّ اَنْ یَتَغَمَّدَنیَ اللّهُ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ فَضْلٍ .

قسم به آنکه جانم در دست اوست، هیچ کس از مردم به وسیله عملشان داخلبهشت نمی شوند. عرض کردند: یا رسول الله! شما هم به وسیله اعمالتان واردبهشت نمی شوید؟ فرمود: من هم با اعمال خود داخل بهشت نمی شوم، مگرآنکه خداوند مرا در رحمت و فضل خود غرق سازد و به فضل و رحمت اووارد بهشت شوم.(181)

تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست

راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش

حافظ

اگر حافظ می فرماید:

رشته تسبیح ار بگسست معذورم بدار

دستم اندر ساعد ساقی سیمین ساق بود

و اگر فیض کاشانی می فرماید:

از خرقه و سجاده و تسبیح گذشتیم

وز کشف و کرامات، توکَّلْتُ عَلَی اللّه

ناظر به خرق حُجب نورانی اذکار و اوراد و سجاده، و پس از آن توکل و اعتمادخالص به خداوند می باشد. مولانا نیز با کمال ارادت و عشقی که نسبت به پیامبراکرم صلی الله علیه و آله دارد، وقتی می خواهد از جمال یار سخن گوید و آنجا که به جمال یارمی رسد، حتی نبی اکرم صلی الله علیه و آله را نیز، حجاب نورانی آن جمال لایتناهی می داند:

احمد گوید برای رو پوش

از احمد، جز احد نخواهم

و بالاخره اینکه آنجا که آن نازنین یگانه و عزیز سفر کرده چنین می سُراید:

درِ میخانه گشایید به رویم شب و روز

که من از مسجد و از بتکده بیزار شدم

امام خمینی رحمه الله

از بُتکده، حجاب ظلمانی و از مسجد، حجاب نورانی را اراده فرموده است کهاز همه بیزاری جُسته و همه را خَرق نموده تا بی واسطه، به میخانه جمال حضرتمعشوق واصل گردد.

باری آنکه، «حُجُب ظلمانی» را از صفحه جانش زدود، او به مقام «انقطاع» ازغیر رسیده است ولی «کمال انقطاع» بهره کسی است که «حُجُب نورانی» را نیز ازمیان بردارد، و آنچه امام علیه السلام از خداوند، مسئلت می کند «کمال انقطاع» است، یعنیدرخواست از میان برداشتن همه حُجب نورانی نه انقطاع، که این گونه از خداوندِخویش می خواهد:

اِلهی هَبْ لی کَمالَ الْاِنْقِطاع اِلَیکَ و اَنِرْ اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها اِلَیْکَ حَتّیتَخْرِقَ اَبْصارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّور.

خدایا کمال انقطاع عطایم فرما و دیدگان قلوبِ ما را به روشنایی نظر بهخودت، روشن ساز تا بدین طریق همه حجاب های نورانی از میان برداشته شود.

و آن گاه است که چنین کسی به «معدن عظمت» که جمال بی حجاب حضرتدوست است متصل می شود. «فَتَصِلَ اِلی مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ»، و چون شعاعی به آن سرچشمه نور، آویخته می شود: «وَ تَصیرَ اَرْواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ».

این قسمت را با نقل سخنی از امامِ راحل رحمه الله و نیز فرازی از دعای پر فیضسِمات به پایان می بریم:

حضرت امام خمینی رحمه الله در کتاب «آدابُ الصَّلوة» خویش چنین می فرماید:

«آیا این «حُجُبِ نور» چیست؟ آیا «نظر به حق» مقصود، گلابی های بهشتاست؟ آیا «معدن عظمت» قصرهای بهشتی است؟ آیا «تعلق ارواح به عزِّ قُدس»،یعنی تعلق به دامن حورالعین برای قضای شهوات؟ ... این امری است که کسی رابر آن اطلاعی نیست ـ آن را که خبر شد، خبری باز نیامد».(182)

و در دعای سمات، از تکلّم موسی کلیم اللّه علیه السلام با پروردگار خویش از ورایهمه حجاب های نورانی، این گونه اشاره شده است:

وَ بِمَجْدِکَ الَّذی کَلَّمْتَ بِهِ عَبْدَکَ وَ رَسُولَکَ مُوسَی بْنَ عِمْرانَ عَلَیْهِ السَّلامُ فِیالْمُقَدَّسینَ فَوْقَ اِحْساسِ الْکَرُوبینَ فَوْقَ غَمائِمِ النُّورِ فَوْقَ تابُوتِ الشَّهادَةِ.

و به حق آن بزرگواری و مجدت که با بنده و فرستاده ات موسی علیه السلام در میانقدسیان، برتر از احساس کروبیان، بالاتر از ابرها و حجاب های نور، بالاتر ازتابوتِ شهادت، سخن گفتن.

من جز احد صمد نخواهم

من جز ملِک ابد نخواهم

جز رحمت او نبایدم نَقل

جز باده که او دهد نخواهم

بی او ز برای عشرت من

خورشید سبو کشد نخواهم

احمد گوید برای روپوش

از احمد جز احد نخواهم

مولانا

نکته آخر

آنکه به راستی از همه چیز جز خدا دل گسست و از خاک و خاکیان رها شد و برقله کمال انقطاع قرار گرفت، خداوند کفایت زندگی مادی او را خواهد نمود وازجایی که گمانش نبرَد، او را روزی خواهد داد؛ چنانچه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دراین باره چنین فرموده است:

مَنِ انْقَطَع اِلَی اللّهِ کفاهُ اللّهُ مَؤْنَتَهُ وَ رِزْقَهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ.(183)

آنکه برایش انقطاع به سوی خداوند حاصل گردد، خداوند زندگی و رزقِ اورا از جایی که گمان نمی برد، کفایت خواهد نمود.

حکایت است که: «... مریم علیهاالسلام مناجات کرد که یا رب در آن زمان که تندرستبودم، روزی مرا در محراب عبادت، بی سعی و کوشش می رسانیدی. اکنون کهچون عیسی را در رَحِم دارم، رنجور و ناتوانم، می فرمایی که درخت را بجنبان تاخرما فرو ریزد، و من نمی دانم که در این چه حکمت است. ندا آمد که ای مریم درآن وقت، همگی خاطر تو متوجه به جانب ما بود (و کمالِ انقطاع برایت حال بود)اما اکنون که فی الجمله، محبت عیسی را در دل خود جا داده ای، دستی می بایدجنبانید تا روزی حاصل شود».(184)

پاورقی:

 

 

 

 

178. میبدی، کشف الاسرار، ج 5، ص 94.

179. مفاتیح الجنان، مناجات نهم از مناجات های خمسة عشر.

180. سید محمد حسین حسینی تهرانی، مهر تابان، ص 19.

181. تفسیر نورالثّقلین، ج 1، ص 706.

182. امام خمینی، آداب الصّلوة، صص 167 و 168.

183. تفسیر نورالثّقلین، ج 5، ص 357.

184. دکتر قمر آریان، چهره مسیح در ادبیات فارسی، ص 208.

 

 

 

تهیه وتنظیم : رسول غفارپور

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

خانه وسیع

خانه وسیع

علاء عرض كرد: عبائى (ناچيز) پوشيده و از دنيا كناره گرفته است . على عليه السلام فرمود: او را نزد من بياور، وقتى كه عاصم به حضور على عليه السلام آمد، حضرت به او فرمود: (اى دشمنك جان خود، شيطان در تو راه يافته و تو صيد او شده اى آيا به خانواده ات رحم نمى كنى ؟ تو خيال مى كنى خداوند خداوند كه طيبات (زندگى خوب ) رابر تو حلال كرده ، دوست ندارد كه از آنها بهره مند شوى ؟!
سرکشي ابليس

سرکشي ابليس

ولي سرانجام ابليس (پدر شيطانها) او را فريب داد، و بر او حسادت ورزيد، چرا که ابليس از اينکه حضرت آدم در بهشت در جايگاه هميشگي و همنشين نيکان است، ناراحت بود، وسوسه هاي او باعث شد که آدم(ع) يقين خود را به شک و وسوسه او از دست داد، و تصميم محکم خويش را باسخنان بي اساس او مبادله کرد.
No image

یاد جانسوز علی (ع) از یاران شهید

سپس با صدای بلند فریاد زد: «الجهاد الجهاد عباد الله، الا و انّی معسکر فی یومی هذا، فمن اراد الرّواح الی الله فلیخرج؛ بندگان خدا، جهاد! جهاد! ... همگان بدانید که من امروز لشکر به سوی جبهه، حرکت می دهم، هر آن کس که هوای کوچ به سوی خدا را دارد، از خانه بیرون آید و با ما حرکت کند».
انتقاد شدید به حامیان باطل

انتقاد شدید به حامیان باطل

امام علی (علیه السلام) به این ترتیب به همه کوته فکران و جاهلان، هشدار داد که فریب شیّادان را نخورند، بنده شکم و پول نباشند، و از ستمگران و مفسدین، تقلید ننمایند، و گرنه همچون مردم بصره، صید شیادان قدّاره بند می شوند و دنیا و آخرتشان تباه می گردد.
اعلام آماده باش

اعلام آماده باش

در روز موعود، افراد پاکدل و مؤمنان واقعی در محل حاضر شدند، ولی تعداد آنها کمتر از سیصد نفر بود، وقتی که تعداد این جمعیت را به علی (علیه السلام) گزارش دادند، آن حضرت فرمود: اگر عده این افراد به هزار نفر می رسید، درباره آنها رأی و حکمی داشتم ولی اکنون فرمانی در این باره نخواهم داد.

پر بازدیدترین ها

 مالک اشتر، فرمانده فرماندهان!

مالک اشتر، فرمانده فرماندهان!

این است سیمای درخشان مالک اشتر در پیشگاه علی (علیه السلام) که حتی او را از هر جهت به جای خود معرفی می کند (با توجه به این که او در مصر نمی توانست در همه جزئیات به علی (علیه السلام) مراجعه کند زیرا فاصله مصر و عراق، بسیار است) و به راستی عجیب است آیا شخصی را (غیر از امامان) سراغ دارید که امام معصوم، این گونه به او در همه جهات اطمینان داشته باشد؟!
قاطعیت، برای اجرای عدالت

قاطعیت، برای اجرای عدالت

بنابر این، با این دوگانگی نمی توانم، با شما باشم، سپس فرمود:« ای مردم مرا در راه اصلاح و سامان یافتن جامعه خودتان كمك كنید، و ایم الله لانصفن المظلوم من ظالمه و لاقودن الظالم بخزامته، حتی اورده منهل الحق وان كان كارها؛ سوگند به خدا داد مظلوم را از ستمگر می گیرم، و افسار ستمگر را می كشم، تا او را به آبشخور حق، وارد سازم، هر چند ناخوشایند او باشد»
No image

یاد جانسوز علی (ع) از یاران شهید

سپس با صدای بلند فریاد زد: «الجهاد الجهاد عباد الله، الا و انّی معسکر فی یومی هذا، فمن اراد الرّواح الی الله فلیخرج؛ بندگان خدا، جهاد! جهاد! ... همگان بدانید که من امروز لشکر به سوی جبهه، حرکت می دهم، هر آن کس که هوای کوچ به سوی خدا را دارد، از خانه بیرون آید و با ما حرکت کند».
کشته شدن پایه گذار فرقه خوارج

کشته شدن پایه گذار فرقه خوارج

آن گاه سوار بر مرکب شد و از میان کشته های دشمن گذشت و فرمود: لقد صرعکم من غرّکم: «آن کس که شما را مغرور ساخت، این چنین شما را به خاک هلاکت افکند» از آن حضرت سوال شد: چه کسی آن ها را مغرور کرد؟
سرکشي ابليس

سرکشي ابليس

ولي سرانجام ابليس (پدر شيطانها) او را فريب داد، و بر او حسادت ورزيد، چرا که ابليس از اينکه حضرت آدم در بهشت در جايگاه هميشگي و همنشين نيکان است، ناراحت بود، وسوسه هاي او باعث شد که آدم(ع) يقين خود را به شک و وسوسه او از دست داد، و تصميم محکم خويش را باسخنان بي اساس او مبادله کرد.
Powered by TayaCMS