حرقوص بن زهیر مشهور به «ذو الثّدیه» صاحب دو پستان، پایه گذار مقدس نماهای خوارج نهروان و رئیس آن ها بود، و او را «مخدج» نیز می خواندند.
در مورد سابقه او نقل می کنند: در جنگ «حنین» ( که در سال هشتم هجرت بین
سپاه اسلام و لشکر کفر در طائف واقع شد) مسلمانان پیروز شدند و غنائم بی
شماری بدست مسلمین افتاد پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم)مشغول تقسیم غنائم بین مسلمانان بود، ناگاه همین حرقوص (که از قبیله بنی تمیم بود و او را ذو الخویصره نیز می گفتند) نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و با کمال گستاخی گفت: «ای رسول خدا، عدالت را رعایت کن».
رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم)به او فرمود: «وای بر تو اگر من، عدالت را رعایت نکنم، چه کسی آن را رعایت خواهد کرد؟!».
عمر بن خطاب از رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم)خواست که اجازه بدهد تا او را بکشد.
رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: او را به
حال خود بگذار، او اصحابی دارد، که اگر نماز و روزه آن ها را بنگرید، نماز و
روزه خودتان را کوچک می شمرید. آن ها همواره قرآن می خوانند، ولی قرآن از
مرز گلوگاهشان بیرون نمی رود، از اسلام آن چنان خارج می گردند که تیر از
کمان خارج می پوشد و پوچ و تو خالی هستند مرد سیاه چهره ای که بالای یکی از
بازوانش، گوشت اضافی مانند پستان زن قرار دارد که اگر آن را حرکت دهی به
جلو و عقب حرکت می کند، به سوی اصحابش می آید و آن ها را از امت اسلامی جدا
می سازد.[1]
امام امیر مؤمنان علی (علیه السلام) این شخص را که ایدئولوگ خوارج بود[2] در جنگ نهروان کشت، و در فرازی از «خطبه قاصعه» می فرماید:
«و امّا شیطان الرّدهه فقد کفیته بصعقه سمعت لها وجبه قلبه، ورجّه صدره؛ اما شیطان ردهه ( ذو الثّدیه) را با صاعقه ای که قلبش را به طپش در آورد و سینه اش را بلرزاند، سر به نیست کردم»[3]
امام علی (علیه السلام) در این عبارت از او به عنوان
«شیطان ردهه» یاد کرد، زیرا او هم چون شیطان، مردم را از راه حق گمراه می
کرد، و کلمه «ردهه» به معنی گودالی است که در آن آب جمع می شود، نظر به این
که این شخص در جنگ نهروان به گودالی افتاده بود و کشته شده بود، از این رو
علی (علیه السلام) او را به آن گودال نسبت داد.
و منظور از «صعقه»، صاعقه و صدای غراّ و نعره پلنگ افکن علی (علیه السلام) بود که آن چنان بر «ذو الثّدیه» رعب و وحشت افکند که شتابزده فرار کرد و بی آن که اسلحه ای به او بخورد، به حفره افتاد و مرد.[4]
در جریان کشته شدنش نقل شده: سپاه علی (علیه السلام) به جنگ خوارج نهروان
رفت و با آن ها جنگید و همه آن ها ـ جز 9 نفر فراری ـ کشته شدند، بعد از
جنگ، علی (علیه السلام) فرمود:
در میان کشته شدگان خوارج عبور کنید ببینید که «مخدج ذو الثّدیه» کشته شده است یا نه؟
عده ای رفتند هر چه در میان کشته ها به جستجو پرداختند او را نیافتند، و جریان را به علی (علیه السلام)
گزارش دادند. آن حضرت خود به میان کشته شدگان آمد و در یک جا که پیکرهای
آن ها انباشته شده بود، آن ها را کنار زد و در میان آن ها جسد ناپاک «ذو
الثّدیه» را یافت و فرمود: «الله اکبر، من هرگز نسبت دروغ به محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم)نداده ام» (چرا که پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) خبر داده بود که علی (علیه السلام) ذوالثدیه را می کشد) سپس علی (علیه السلام) به کنار آمد و سجده شکر به جا آورد،
آن گاه سوار بر مرکب شد و از میان کشته های دشمن گذشت و فرمود: لقد صرعکم من غرّکم: «آن کس که شما را مغرور ساخت، این چنین شما را به خاک هلاکت افکند» از آن حضرت سوال شد: چه کسی آن ها را مغرور کرد؟
فرمود: «شیطان و هوس های زشت».[5]
[1] . اعلام الوری، ص 127 ـ 128.
[2] . مانند میشل عفلق که امروز ایده ئولوگ حزب بعث عراق است.
[3] . نگاه کنید به خطبه 192 نهج البلاغه.
[4] . اقتباس از شرح نهج البلاغه خوئی، ج 12، ص 25.
[5] . تتمه المنتهی، ص 21.
منبع :محمد محمدي اشتهاردي ؛داستان هاي نهج البلاغه