حکمت 140 نهج البلاغه : نقش سخن در شناخت انسان

حکمت 140 نهج البلاغه : نقش سخن در شناخت انسان

متن اصلی حکمت

موضوع حکمت 140 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت

140 وَ قَالَ عليه السلام الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ

موضوع حکمت 140 نهج البلاغه

نقش سخن در شناخت انسان (رفتار شناسى)

(اخلاقى، علمى)

ترجمه مرحوم فیض

140- امام عليه السّلام (در باره گفتار) فرموده است

1- مرد در زير زبان خود پنهان است (تا سخن نگويد شناخته نشود).

( ترجمه وشرح نهج البلاغه(فيض الاسلام)، ج 6 ص 1159)

ترجمه مرحوم شهیدی

148 [و فرمود:] آدمى نهفته در زير زبان خويش است.

( ترجمه مرحوم شهیدی، ص 388)

شرح ابن میثم

135- و قال عليه السّلام:

الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ

المعنى

أى حاله مستورة في عدم نطقه فحذف المضاف للعلم به. و تحت لسانه كناية عن سكوته، و ذلك أنّ مقداره بمقدار عقله و مقدار عقله يعرف من مقدار كلامه لدلالته عليه فإذا تكلّم بكلام الحكماء ظهر كونه حكيما أو بكلام السفهاء عرف كونه منهم و ما بين المرتبتين بالنسبة.

( شرح ابن میثم، ج 5 ص 327)

ترجمه شرح ابن میثم

135- امام (ع) فرمود:

الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ

ترجمه

«مرد در زير زبانش نهفته است».

شرح

يعنى حالت شخص در سخن نگفتن او پنهان مى ماند، بنا بر اين مضاف [حال ] به دليل روشن بودنش حذف شده است و زير زبانش، كنايه از سكوت و خاموشى است. توضيح آن كه ارزش آدمى به مقدار عقل اوست، و مقدار عقل از ارزش سخن گفتن و كلام شخص به دست مى آيد چون سخن است كه دليل عقل مى باشد. پس اگر همچون حكما و دانايان سخن گفت، روشن مى شود كه او هم داناست و اگر همچون نادانان سخن گفت معلوم مى شود كه از آن قبيل است و ما بين اين دو مرتبه مراتب نسبى وجود دارد.

( ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5 ص 552)

شرح مرحوم مغنیه

147- المرء مخبوء تحت لسانه.

المعنى

الأديب و الفقيه و الفيلسوف يعرفون بالأقوال، و عن طريقها فقط، و كذلك المحامي و الفلكي و من إليه، أما العاقل و العالم و الطبيب و المهندس فإنهم يعرفون بالأقوال و بالأفعال أيضا، بل هي أصدق في الدلالة و أقوى.. و على أية حال فكل انسان تترك كلماته جديدا مفيدا لأخيه الإنسان فهو عاقل و عالم و أديب و فقيه و فيلسوف، أما عباقرة اللسان الذين بلغوا القمة من فصاحة الكلام، و لم يتركوا ثرا نبيلا فهم سفسطائيون، و ان كتبوا آلاف المجلدات نثرا و شعرا.

( فی ضلال نهج البلاغه، ج 4 ص 316)

شرح شیخ عباس قمی

102- تكلّموا تعرفوا، فإنّ المرء مخبوء تحت لسانه.«» قال ابن أبي الحديد: هذه إحدى كلماته عليه السلام الّتي لا قيمة لها، و لا يقدر قدرها«»، و المعنى قد تداوله الناس قال:

و كائن ترى من صامت لك معجب زيادته أو نقصه في التكلّم

«» لسان الفتى نصف و نصف فؤاده

فلم يبق إلّا صورة اللّحم و الدّم

( شرح حکم نهج البلاغه، ص 88)

شرح منهاج البراعة خویی

الاربعون بعد المائة من حكمه عليه السّلام

(140) و قال عليه السّلام: المرء مخبوء تحت لسانه.

اللغة

(خبأ) خبأ الشي ء: ستره و أخفاه- المنجد.

الاعراب

تحت لسانه، ظرف متعلّق بقوله: مخبوء.

المعنى

قد امتاز الإنسان عن سائر الحيوانات بالعقل و الادراك، و التعقل نطق الروح الإنسانية و فصله الجوهرى و لكنه لطيفة ربانية لا يدركها الحواسّ الظاهرة، و على رأى الحكماء جوهر مجرّد عن المادّة و المدّة لا يحويه زمان و لا مكان و أعطى اللَّه الإنسان لسانا ناطقا و قوّة للتكلّم و البيان ليكون ترجمانا لهذه الجوهر القدسي و مظهرا له، و أشار إليه في قوله تعالى « الرحمن... «خَلَقَ الْإِنْسانَ. عَلَّمَهُ الْبَيانَ» فالمرء بجوهره الانساني هو الناطقة القدسيّة يستعدّ تارة باللحوق إلى الملاء الأعلى و التخلّق بأخلاق الأنبياء، و تشقى مرّة بالنزول إلى دركات الشياطين و تتحوّل إلى صفحات كتاب الفجّار الّذي في سجّين، و يظهر حاله من كلامه، فهو مخبوء تحت لسانه.

الترجمة

مرد در زير زبان خود نهانست.

  • مرد ار خزف ار طلاى كانست در زير زبان خود نهانست

و خوش سروده:

  • تا مرد سخن نگفته باشدعيب و هنرش نهفته باشد

( منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه(الخوئی) ج 21 ص228و229)

شرح لاهیجی

(173 ) و قال عليه السّلام المرء مخبوء تحت لسانه يعنى و گفت (- ع- ) كه مرد پنهانست يعنى بحسب علم و كمال در زير زبان خود يعنى وقتى كه زبان گشود بسخن گفتن آشكار مى شود علم و كمال او

( شرح نهج البلاغه (لاهیجی) ص 307)

شرح ابن ابی الحدید

144: ا لْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ قد تكرر هذا المعنى مرارا- فأما هذه اللفظة فلا نظير لها- في الإيجاز و الدلالة على المعنى- و هي من ألفاظه ع المعدودة- . و قال الشاعر-

و كائن ترى من صامت لك معجب زيادته أو نقصه في التكلم

لسان الفتى نصف و نصف فؤاده

فلم يبق إلا صورة اللحم و الدم

- . و تكلم عبد الملك بن عمير و أعرابي حاضر- فقيل له كيف ترى هذا فقال- لو كان كلام يؤتدم به لكان هذا الكلام مما يؤتدم به- . و تكلم جماعة من الخطباء عند مسلمة بن عبد الملك- فأسهبوا في القول و لم يصنعوا شيئا- ثم أفرغ النطق رجل من أخرياتهم- فجعل لا يخرج من فن إلا إلى أحسن منه- فقال مسلمة ما شبهت كلام هذا بعقب كلام هؤلاء- إلا بسحابة لبدت عجاجة- . و سمع رجل منشدا ينشد-

و كان أخلائي يقولون مرحبا فلما رأوني مقترا مات مرحب

فقال أخطأ الشاعر إن مرحبا لم يمت- و إنما قتله علي بن أبي طالب ع- و قال رجل لأعرابي كيف أهلك- قال صلبا إن شاء الله- . و كان مسلمة بن عبد الملك يعرض الجند- فقال لرجل ما اسمك فقال عبد الله و خفض- فقال ابن من فقال ابن عبد الله و فتح- فأمر بضربه فجعل يقول سبحان الله و يضم- فقال مسلمة ويحكم دعوه فإنه مجبول على اللحن و الخطإ- لو كان تاركا للحن في وقت لتركه و هو تحت السياط

( شرح نهج البلاغة(ابن أبي الحديد)، ج 18 ، صفحه ى 353 و 354)

شرح نهج البلاغه منظوم

[142] و قال عليه السّلام

المرء مخبوء تحت لسانه.

ترجمه

مرد زير زبان خويش پنهان است (همين كه لب بسخن گشود پايه دانائى يا نادانيش شناخته شود

نظم

  • نهفته مرد در زير زبان استگشايد چون زبان قدرش عيان است
  • اگر گويد سخن سنجيده و خوبخردمندش شناسد پايه مرغوب
  • و گر جاى گهر خر مهره آرد به بى ارجى خودش را شهره آرد
  • شناسندش ز دانش پايه سست استوز او يا پايه دانش درست است

( شرح نهج البلاغه منظوم، ج 9 ص181)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

دین و دنیایت را به خدا می سپارم

دین و دنیایت را به خدا می سپارم

بگذار وقایع گذشته، دلیل و راهنمای تو در وقایع آینده و نیامده باشد که امور، همیشه به هم شبیه اند. از مردمی نباش که موعظه سودی به حالشان ندارد
دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا وسیله ای است که تمام خلایق، خصوصاً انسانها از آن بیگانه نیستند و همیشه بدان توجه دارند و با زبان حال و قال از آن استفاده می کنند هر چند که واژه ای به نام دعا در میانشان مطرح نباشد چون هر کلمه و کلامی که از استمداد و ایجاد رابطه به خدا حکایت نماید دعاست
نیایش زیبا از نهج البلاغه

نیایش زیبا از نهج البلاغه

خدایا! امید به تو بستم تا راهنما باشى به اندوخته هاى آمرزش و گنجینه هاى بخشایش ! خدایا! این بنده توست که در پیشگاهت برپاست ، یگانه ات مى خواند و یگانگى خاص تو راست . جز تو کسى را نمى بیند که سزاى این ستایش هاست . مرا به درگاه تو نیازى است که آن نیاز را جز فضل تو به بى نیازى نرساند، و آن درویشى را جز عطا و بخشش تو به توانگرى مبدل نگرداند. خدایا! خشنودى خود را بهره ما فرما، هم در این حال که داریم ، و بى نیازمان گردان از اینکه جز به سوى تو دست برداریم ، که تو بر هر چیز توانایى.
خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

و ابرهاى باران دار به ما پشت كرده، و تو اميد هر غمزده اى، و برآورنده حاجت هر حاجتمندی. در اين زمان كه مردم ما نااميدند، و ابرها باران نداده اند، و چرندگان از بين رفته اند، از تو مى خواهيم كه ما را به اعمال زشتمان مؤاخذه نكنى، و به گناهانمان نگيرى. الهى! با ابر
خدايا! تو براى عاشقانت بهترين مونسى

خدايا! تو براى عاشقانت بهترين مونسى

و دلهايشان به جانب تو در غم و اندوه. اگر تنهايى آنان را به وحشت اندازد ياد تو مونسشان شود، و اگر مصائب به آنان هجوم آرد به تو پناه جويند، زيرا مى دانند زمام

پر بازدیدترین ها

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا وسیله ای است که تمام خلایق، خصوصاً انسانها از آن بیگانه نیستند و همیشه بدان توجه دارند و با زبان حال و قال از آن استفاده می کنند هر چند که واژه ای به نام دعا در میانشان مطرح نباشد چون هر کلمه و کلامی که از استمداد و ایجاد رابطه به خدا حکایت نماید دعاست
عبادت و نیایش در نهج البلاغه

عبادت و نیایش در نهج البلاغه

ریشه همه آثار معنوی اخلاقی و اجتماعی که در عبادت است، در یاد حق و غیر او را از یاد بردن می‌باشد. ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است، دل را جلا می‌دهد و صفا می‌بخشد و آن را آماده تجلیات الهی قرار می‌دهد. امام علی علیه‌السلام در به اره یاد حق یا همان روح عبادت میفرماید: < خداوند یاد خود را صیقل دل‌ها قرار داده است. دل‌ها به این وسیله از پس کری، شنوا و از پس نابینایی، بینا و از پس سرکشی و عناد رام می‌ گردند
عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

و اما این كه هر كارفرما كه مزدى مى‏ دهد به خاطر بهره‏اى است كه از كار كارگر مى ‏برد و كارفرماى ملك و ملكوت چه بهره‏اى مى‏تواند از كار بنده ضعیف ناتوان خود ببرد، و هم این‌ كه فرضاً اجر و مزد از جانب آن كارفرماى بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گیرد پس چرا این تفضل بدون صرف مقدارى انرژى كار به او داده نمى ‏شود، مسأله‏ اى است كه براى این چنین عابدهایى هرگز مطرح نیست.
خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

و ابرهاى باران دار به ما پشت كرده، و تو اميد هر غمزده اى، و برآورنده حاجت هر حاجتمندی. در اين زمان كه مردم ما نااميدند، و ابرها باران نداده اند، و چرندگان از بين رفته اند، از تو مى خواهيم كه ما را به اعمال زشتمان مؤاخذه نكنى، و به گناهانمان نگيرى. الهى! با ابر
دعا در نهج البلاغه

دعا در نهج البلاغه

(به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود): در سؤال (حاجت) از پروردگارت اخلاص داشته باش؛ زيرا بخشش و محروم ساختن در دست اوست.
Powered by TayaCMS