حکمت 83 نهج البلاغه : برترى تجربه پيرامون از قدرتمندى جوانان

حکمت 83 نهج البلاغه : برترى تجربه پيرامون از قدرتمندى جوانان

متن اصلی حکمت 83 نهج البلاغه

موضوع حکمت 83 نهج البلاغه

ترجمه مرحوم فیض

ترجمه مرحوم شهیدی

شرح ابن میثم

ترجمه شرح ابن میثم

شرح مرحوم مغنیه

شرح شیخ عباس قمی

شرح منهاج البراعة خویی

شرح لاهیجی

شرح ابن ابی الحدید

شرح نهج البلاغه منظوم

متن اصلی حکمت 83 نهج البلاغه

83 وَ قَالَ عليه السلام رَأْيُ الشَّيْخِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلَامِ وَ رُوِيَ مِنْ مَشْهَدِ الْغُلَامِ

موضوع حکمت 83 نهج البلاغه

برترى تجربه پيرامون از قدرتمندى جوانان

(اخلاقى، تجربى)

ترجمه مرحوم فیض

83- امام عليه السّلام (در باره رأى پير) فرموده است

1- انديشه پير مرد را (در جنگ و هر كار) از توانائى و دلاورى جوان بيشتر دوست دارم (زيرا جوان بر اثر كمى آزمايش ممكن است مغرور شده خود و يارانش را تباه سازد).

و (بجاى من جلد الغلام) روايت شده من مشهد الغلام يعنى (رأى و انديشه پير را بيشتر دوست دارم) از حضور جوان.

( ترجمه وشرح نهج البلاغه(فيض الاسلام)، ج 6 ص 1124)

ترجمه مرحوم شهیدی

86 [و فرمود:] تدبير پير را از دليرى جوان دوست تر مى دارم. [و در روايتى است ] از حاضر و آماده بودن جوان- براى كارزار- .

( ترجمه مرحوم شهیدی، ص 374)

شرح ابن میثم

78- و قال عليه السّلام:

رَأْيُ الشَّيْخِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلَامِ و روى «من مشهد الغلام».

اللغة

جلده قوّته.

المعنى

و قد مرّ أنّ الرأى مقدّم على القوّة و الشجاعة لأصالة منفعته. و إنّما خصّ الرأى بالشيخ و الجلد بالغلام لأنّ كلّا منهما مظنّة ما خصّه به فإنّ الشيخوخة مظنّة الرأى الصحيح لكثرة تجارب الشيخ و ممارساته للامور و الغلام مظنّة القوّة و الجلد، و على الرواية الأخرى فمشهده حضوره و المعنى ظاهر.

( شرح ابن میثم، ج 5 ص 284)

ترجمه شرح ابن میثم

78- امام (ع) فرمود:

رَأْيُ الشَّيْخِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلَامِ

ترجمه

«انديشه پير را از چابكى و نيرومندى جوان بيشتر دوست دارم».

شرح

در روايتى به جاى كلمه جلد، مشهد الغلام آمده است.

جلد شخص، همان نيرو و توانمندى اوست. قبلا گذشت كه انديشه مقدم بر نيرومندى و دلاورى است، زيرا كه اصل سودمنى، انديشه است.

البته امام (ع) انديشه را مخصوص پير، و دلاورى را ويژه جوان دانسته است، از آن رو كه هر يك از آنها متناسب با آن ويژگى اند. چون پيرى به دليل تجربه هاى زياد و سر و كار با امور، جاى توقع انديشه درست است. و از جوانى انتظار نيرومندى و توان مى رود. اما بنا به روايت ديگر (مشهده، حضوره) آمده است و معناى اين عبارت نيز روشن است.

( ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج 5 ص 481)

شرح مرحوم مغنیه

84- رأي الشّيخ أحبّ إليّ من جلد الغلام.

المعنى

الشيوخ المجرّبون للرأي و التخطيط، و الشباب للشجاعة و العمل، و ليس من شك ان العمل و الشجاعة بلا تخطيط فوضى و مجازفة. و تقدم الكلام عن ذلك في شرح الحكمة 46 عند قول الإمام: «و الحزم بإجالة الرأي».

( فی ضلال نهج البلاغه، ج 4 ص 266)

شرح شیخ عباس قمی

126- رأي الشّيخ أحبّ إليّ من جلد الغلام. و يروى: من مشهد الغلام. جلد الغلام: قوّته. و خصّ الرأي بالشيخ، و الجلد بالغلام لأنّ كلّا منهما مظنّة ما خصّه به، و إنّما قال: «رأي الشيخ أحبّ إليّ من جلد الغلام» لأنّ الشيخ كثير التجربة، فيبلغ من العدوّ برأيه ما لا يبلغ بشجاعته الغلام الحدث غير المجرّب، لأنّه قد يغرّر بنفسه فيهلك و يهلك أصحابه، و لا ريب أنّ الرأي مقدّم على الشجاعة، و لذلك قال أبو الطيّب:

الرأي قبل شجاعة الشّجعان هو أوّل و هي المحلّ الثاني

فإذا هما اجتمعا لنفس مرّة بلغت من العلياء كلّ مكان

( شرح حکم نهج البلاغه شیخ عباس قمی، ص107)

شرح منهاج البراعة خویی

الثانية و الثمانون من حكمه عليه السّلام

(82) و قال عليه السّلام: رأى الشّيخ أحبّ إليّ من جلد الغلام.

اللغة

(الشيخ): من استبانت في السنّ و ظهر عليه الشيب (الغلام) ج غلمان الطارّ الشارب- المنجد.

المعنى

سبب التقدّم في الامور أمران: البرنامج الصحيح، و العمل المجدّ و خصوصا في المعارك و الحروب فانّ الظفر و النصر فيها يحتاج إلى هذين الأمرين، و الأوّل ينتج من الرأي الصحيح المستفاد من التجربة و العقل المتكامل و القوة، و الجدّ في العمل ينتج إذا كان على منهاج مؤثر و إلّا، فربما يكون إعمال القوّة سببا للهلاك و تأييدا للخصم، و الرأى المجرّب غالبا رأى الشيوخ فقال عليه السّلام: رأى الشيخ أحبّ إلىّ من جلد الشّاب و قوّته.

الترجمة

رأى پيره مرد، محبوب تر است پيش من از چالاكى نوجوان.

و در اين معنى گفته شده:

  • برأيى، لشكرى را بشكنى پشت بشمشير از يكي تا ده توان گشت

( منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه(الخوئی) ج 21 ص131و132)

شرح لاهیجی

(109) و قال عليه السّلام رأى الشّيخ احبّ الىّ من جلد الغلام يعنى و گفت (- ع- ) كه فكر و تدبير شخص پير دوست تر است در نزد من از قوّت دادن جوان نورس و قد روى من مشهد الغلام يعنى و روايتى وارد است كه از حاضر گرديدن جوان نورس يعنى بجهة امداد و كمك

( شرح نهج البلاغه (لاهیجی) ص 299)

شرح ابن ابی الحدید

83: رَأْيُ الشَّيْخِ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ جَلَدِ الْغُلَامِ- وَ يُرْوَى مِنْ مَشْهَدِ الْغُلَامِ إنما قال كذلك لأن الشيخ كثير التجربة- فيبلغ من العدو برأيه- ما لا يبلغ بشجاعته الغلام الحدث غير المجرب- لأنه قد يغرر بنفسه فيهلك و يهلك أصحابه- و لا ريب أن الرأي مقدم على الشجاعة- و لذلك قال أبو الطيب-

الرأي قبل شجاعة الشجعان هو أول و هي المحل الثاني

فإذا هما اجتمعا لنفس مرة

بلغت من العلياء كل مكان

و لربما طعن الفتى أقرانه بالرأي قبل تطاعن الأقران

لو لا العقول لكان أدنى ضيغم

أدنى إلى شرف من الإنسان

و لما تفاضلت الرجال و دبرت أيدي الكماة عوالي المران

- . و من وصايا أبرويز إلى ابنه شيرويه- لا تستعمل على جيشك غلاما غمرا ترفا- قد كثر إعجابه بنفسه و قلت تجاربه في غيره- و لا هرما كبيرا مدبرا قد أخذ الدهر من عقله- كما أخذت السن من جسمه- و عليك بالكهول ذوي الرأي- .

و قال لقيط بن يعمر الإيادي في هذا المعنى-

و قلدوا أمركم لله دركم رحب الذراع بأمر الحرب مضطلعا

لا مترفا إن رخاء العيش ساعده

و لا إذا عض مكروه به خشعا

ما زال يحلب هذا الدهر أشطره يكون متبعا طورا و متبعا

حتى استمر على شزر مريرته

مستحكم الرأي لا قحما و لا ضرعا

( شرح نهج البلاغة(ابن أبي الحديد)، ج 18 ، صفحه ى 237-238)

شرح نهج البلاغه منظوم

[85] و قال عليه السّلام:

رأى الشّيخ أحبّ إلىّ من جلد الغلام.

ترجمه

رأى پير سالخورده پيش من از چابكى و دلاورى جوان خردسال پسنديده تر است.

نظم

  • هر آن مرديكه پير و سالخورده استبه سخت و سست گيتى تن سپرده است
  • ز خامى پخته گشت است و مجرّبتدابيرش نكو رأيش مهذّب
  • بهر بندش كه خصم خيره بسته چو تار عنكبوتانش گسسته
  • بنزد من بود رأيش نكوترز جلدىّ جوانان دلاور
  • جوان خردسالى گر شجاع است بچشم دشمن از تيغش شعاع است
  • اگر شمشير برّان را كشاندتنى چند از يلان در خون كشاند
  • و ليكن رأى پير سالخورده زده لشكر گرو يك لحظه برده
  • حكيم قم نظامى خوش گهر سفتبشيرين خسرو اين شيرين سخن گفت
  • بشمشيرى ز يك تا ده توان كشتبرأيى لشكرى را بشكنى پشت

( شرح نهج البلاغه منظوم، ج 9 ص103)

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

دین و دنیایت را به خدا می سپارم

دین و دنیایت را به خدا می سپارم

بگذار وقایع گذشته، دلیل و راهنمای تو در وقایع آینده و نیامده باشد که امور، همیشه به هم شبیه اند. از مردمی نباش که موعظه سودی به حالشان ندارد
دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا و نیایش در نهج البلاغه

دعا وسیله ای است که تمام خلایق، خصوصاً انسانها از آن بیگانه نیستند و همیشه بدان توجه دارند و با زبان حال و قال از آن استفاده می کنند هر چند که واژه ای به نام دعا در میانشان مطرح نباشد چون هر کلمه و کلامی که از استمداد و ایجاد رابطه به خدا حکایت نماید دعاست
نیایش زیبا از نهج البلاغه

نیایش زیبا از نهج البلاغه

خدایا! امید به تو بستم تا راهنما باشى به اندوخته هاى آمرزش و گنجینه هاى بخشایش ! خدایا! این بنده توست که در پیشگاهت برپاست ، یگانه ات مى خواند و یگانگى خاص تو راست . جز تو کسى را نمى بیند که سزاى این ستایش هاست . مرا به درگاه تو نیازى است که آن نیاز را جز فضل تو به بى نیازى نرساند، و آن درویشى را جز عطا و بخشش تو به توانگرى مبدل نگرداند. خدایا! خشنودى خود را بهره ما فرما، هم در این حال که داریم ، و بى نیازمان گردان از اینکه جز به سوى تو دست برداریم ، که تو بر هر چیز توانایى.
خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

و ابرهاى باران دار به ما پشت كرده، و تو اميد هر غمزده اى، و برآورنده حاجت هر حاجتمندی. در اين زمان كه مردم ما نااميدند، و ابرها باران نداده اند، و چرندگان از بين رفته اند، از تو مى خواهيم كه ما را به اعمال زشتمان مؤاخذه نكنى، و به گناهانمان نگيرى. الهى! با ابر
خدايا! تو براى عاشقانت بهترين مونسى

خدايا! تو براى عاشقانت بهترين مونسى

و دلهايشان به جانب تو در غم و اندوه. اگر تنهايى آنان را به وحشت اندازد ياد تو مونسشان شود، و اگر مصائب به آنان هجوم آرد به تو پناه جويند، زيرا مى دانند زمام

پر بازدیدترین ها

خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

و ابرهاى باران دار به ما پشت كرده، و تو اميد هر غمزده اى، و برآورنده حاجت هر حاجتمندی. در اين زمان كه مردم ما نااميدند، و ابرها باران نداده اند، و چرندگان از بين رفته اند، از تو مى خواهيم كه ما را به اعمال زشتمان مؤاخذه نكنى، و به گناهانمان نگيرى. الهى! با ابر
نیایش زیبا از نهج البلاغه

نیایش زیبا از نهج البلاغه

خدایا! امید به تو بستم تا راهنما باشى به اندوخته هاى آمرزش و گنجینه هاى بخشایش ! خدایا! این بنده توست که در پیشگاهت برپاست ، یگانه ات مى خواند و یگانگى خاص تو راست . جز تو کسى را نمى بیند که سزاى این ستایش هاست . مرا به درگاه تو نیازى است که آن نیاز را جز فضل تو به بى نیازى نرساند، و آن درویشى را جز عطا و بخشش تو به توانگرى مبدل نگرداند. خدایا! خشنودى خود را بهره ما فرما، هم در این حال که داریم ، و بى نیازمان گردان از اینکه جز به سوى تو دست برداریم ، که تو بر هر چیز توانایى.
دعا از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه

دعا از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه

بدان همان کسی که گنج های آسمان و زمین در اختیار اوست، به تو اجازه دعا و درخواست داده است و اجابت آن را نیز تضمین نموده، به تو امر کرده از او بخواهی تا به تو عطا کند و از او درخواست رحمت نمایی تا رحمتش را بر تو فرو فرستد. خداوند بین تو و خودش کسی قرار نداده که حجاب و فاصله باشد، تو را مجبور نساخته که به شفیع و واسطه ای پناه ببری و مانعت نشده .
دعا در نهج البلاغه

دعا در نهج البلاغه

(به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود): در سؤال (حاجت) از پروردگارت اخلاص داشته باش؛ زيرا بخشش و محروم ساختن در دست اوست.
خدایا! ببخش!

خدایا! ببخش!

به آن نديدى. الهى! آنچه را كه به زبانم به تو تقرب جستم ولى دلم برخلاف آن بود بر من ببخش! الهى! اشارات چشم، و سخنان بيهوده، و مشتهيات دل
Powered by TayaCMS