داستان پیامبر اصحاب رس 10

داستان پیامبر اصحاب رس 10

داستان پیامبر اصحاب رس . منبر پنج دقیقه ای 10

پیامبری که در چاه اصحاب رَسّ افتاد

گناه بزرگ اصحاب رسّ

داستان پیامبر اصحاب رس . منبر پنج دقیقه ای 10

پیامبری که در چاه اصحاب رَسّ افتاد

نبیّ خدا(علی نبینا و آله و علیه السلام) دست بسته در چاهی در میانه ی چشمه ی پرآب گرفتار آمده بود. او را قومش به چنین روزگاری دچار کرده بودند. چاه، آنقدر تنگ و باریک بود که نمی توانست دست و پایی بجنباند. خود مردم دوازده روستا آن تابوت سنگی را ساخته بودند و سرش را پوشانده بودند. حالا درون تیره و تاریک چاه از برخورد مداوم جریان چشمه، آنچنان سرد و مرطوب شده بود که گویی او را زنده زنده در قبر گذاشته بودند.(1)

تمام این جریانات از خشک شدن "شاه درخت" شروع شده بود. همان زمان که نبیّ خدا(ع) در سکوت شب، قدم زنان به درخت صنوبر نزدیک شد. دل گرفته و مغموم به اثرات باقی مانده از جشن پرشور نگریست: ریسمان ها و جواهرات آویزان از درخت، چارپایان سوخته، جام های خالی شراب. آخر مگر خدای یگانه ی یکتا را در خاطر نداشتند؟ پیامبر غمگین، دست به آسمان بالا آورد و رو به خداوند توانا درخواست کرد: "خدایا تو می دانی که این بندگان تو، به غیر از تکذیب، کاری نکرده اند و به تو کافرند و هر روز صبح، به پرستش درخت مشغول می شوند؛ در حالی که ضرر و منفعتی از آن درخت به آنان نمی رسد. بارالها! قدرت و سلطنت خود را به آنان نشان بده و درخت آنها را خشک کن!"(2)

همین شد که دعوا میان دوازده روستا بالا گرفت. همه می دانستند که او، نواده ی یعقوب نبی(ع) است؛ همان اندرزگویی که شب و روز از فریب شیطان به آنان می گفت و از پرستش ابلیس دورشان می کرد. پس سوختن درخت کار او بود. سران قبایل دو دسته شدند: عدّه ای می گفتند، حتماً پیامبر خداست که توانسته شاه درخت را بخشکاند. پس باید به او ایمان بیاوریم و عدّه ی دیگری گفتند: به خدایمان توهین کرده، پس خدای او را نادیده می گیریم! و همین شد که سران قبایل متّحد شدند که او را به قتل برسانند.(3)

پیامبر خدا(ع)، بدن کوفته و کبودش را در چاه تکانی داد. درد در سرتاسر بدنش پیچید و ناله اش به آسمان رفت. حتم داشت مردم نامرد شهر صدای ناله های او را می شنیدند. بیش از آن امید داشت که خداوندش دادش را از این نامردان بستاند. ناله ی حزن انگیزش تا صبح در شهر می پیچید: "ای خدای من! تو می بینی تنگی مکان مرا و سختی رنجی که می برم. پس به من، بر ضعف بدن و بیچارگی من رحم کن و هر چه زودتر جانم را بستان! بارالها در اجابت دعایم تأخیر مکن!"(4)

گناه بزرگ اصحاب رسّ

در روایات آمده است که اصحاب رسّ، قومی بودند که در مشرق زمین می زیستند و شیطان آنها را فریفته بود و بدین ترتیب درخت صنوبری را می پرستیدند و برایش قربانی می کردند. این قوم، 12 قبیله بودند که در 12 روستا سکنا گزیده بودند و هر ماه در یکی از روستاها، جشنی برای درخت برگزار می کردند.(5)

نام اصحاب رسّ به این خاطر به "رسّ= دفن کردن" مشهور شد که آنها پیامبر مظلوم قومشان را در میان چاهی در میانه ی چشمه دفن کردند تا زنده زنده از دنیا برود و در عین حال امید داشتند که درخت سوخته و بی برگ و برشان، به خاطر این قربانی بزرگ، آنها را ببخشد و به آنها رحم کند!(6)

وقتی کار آنها به کشتن حجّت خداوند کشید، خداوند خطاب به امین درگاهش جبرئیل(علیه السلام) فرمود:

"ای جبرئیل! فراوانی حلم من، این بندگان کافر نعمت را مغرور کرد و گمان کردند که از خشم من در امانند. سالهاست که به عبادت غیر من مشغولند و پیغمبر مرا کشتند و گمان می کنند می توانند خشم من را تاب بیاورند. یا در گمان خویش دارند که از ید قدرت من بیرون رفته اند؛ در حالی که من از کسی که نافرمانی من را می کند و از عذاب من ترسی به خود راه نمی دهد، انتقام می گیرم. به عزّت و جلال خودم سوگند که اینها را عبرت جهانیان می گردانم."(7)

بدین ترتیب، در صبح روز عید، خداوند از زمین و آسمان بر آنها آتش بارید و آنچنان سوختند که کُنده در آتش می سوزد.

پاورقی

    این موضوعات را نیز بررسی کنید:

     

    جدیدترین ها در این موضوع

    دین و دنیایت را به خدا می سپارم

    دین و دنیایت را به خدا می سپارم

    بگذار وقایع گذشته، دلیل و راهنمای تو در وقایع آینده و نیامده باشد که امور، همیشه به هم شبیه اند. از مردمی نباش که موعظه سودی به حالشان ندارد
    دعا و نیایش در نهج البلاغه

    دعا و نیایش در نهج البلاغه

    دعا وسیله ای است که تمام خلایق، خصوصاً انسانها از آن بیگانه نیستند و همیشه بدان توجه دارند و با زبان حال و قال از آن استفاده می کنند هر چند که واژه ای به نام دعا در میانشان مطرح نباشد چون هر کلمه و کلامی که از استمداد و ایجاد رابطه به خدا حکایت نماید دعاست
    نیایش زیبا از نهج البلاغه

    نیایش زیبا از نهج البلاغه

    خدایا! امید به تو بستم تا راهنما باشى به اندوخته هاى آمرزش و گنجینه هاى بخشایش ! خدایا! این بنده توست که در پیشگاهت برپاست ، یگانه ات مى خواند و یگانگى خاص تو راست . جز تو کسى را نمى بیند که سزاى این ستایش هاست . مرا به درگاه تو نیازى است که آن نیاز را جز فضل تو به بى نیازى نرساند، و آن درویشى را جز عطا و بخشش تو به توانگرى مبدل نگرداند. خدایا! خشنودى خود را بهره ما فرما، هم در این حال که داریم ، و بى نیازمان گردان از اینکه جز به سوى تو دست برداریم ، که تو بر هر چیز توانایى.
    خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

    خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

    و ابرهاى باران دار به ما پشت كرده، و تو اميد هر غمزده اى، و برآورنده حاجت هر حاجتمندی. در اين زمان كه مردم ما نااميدند، و ابرها باران نداده اند، و چرندگان از بين رفته اند، از تو مى خواهيم كه ما را به اعمال زشتمان مؤاخذه نكنى، و به گناهانمان نگيرى. الهى! با ابر
    خدايا! تو براى عاشقانت بهترين مونسى

    خدايا! تو براى عاشقانت بهترين مونسى

    و دلهايشان به جانب تو در غم و اندوه. اگر تنهايى آنان را به وحشت اندازد ياد تو مونسشان شود، و اگر مصائب به آنان هجوم آرد به تو پناه جويند، زيرا مى دانند زمام

    پر بازدیدترین ها

    عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

    عبادت و نیایش از دیدگاه نهج البلاغه

    و اما این كه هر كارفرما كه مزدى مى‏ دهد به خاطر بهره‏اى است كه از كار كارگر مى ‏برد و كارفرماى ملك و ملكوت چه بهره‏اى مى‏تواند از كار بنده ضعیف ناتوان خود ببرد، و هم این‌ كه فرضاً اجر و مزد از جانب آن كارفرماى بزرگ به صورت تفضل و بخشش انجام گیرد پس چرا این تفضل بدون صرف مقدارى انرژى كار به او داده نمى ‏شود، مسأله‏ اى است كه براى این چنین عابدهایى هرگز مطرح نیست.
    عبادت و نیایش در نهج البلاغه

    عبادت و نیایش در نهج البلاغه

    ریشه همه آثار معنوی اخلاقی و اجتماعی که در عبادت است، در یاد حق و غیر او را از یاد بردن می‌باشد. ذکر خدا و یاد خدا که هدف عبادت است، دل را جلا می‌دهد و صفا می‌بخشد و آن را آماده تجلیات الهی قرار می‌دهد. امام علی علیه‌السلام در به اره یاد حق یا همان روح عبادت میفرماید: < خداوند یاد خود را صیقل دل‌ها قرار داده است. دل‌ها به این وسیله از پس کری، شنوا و از پس نابینایی، بینا و از پس سرکشی و عناد رام می‌ گردند
    دعا و نیایش در نهج البلاغه

    دعا و نیایش در نهج البلاغه

    دعا وسیله ای است که تمام خلایق، خصوصاً انسانها از آن بیگانه نیستند و همیشه بدان توجه دارند و با زبان حال و قال از آن استفاده می کنند هر چند که واژه ای به نام دعا در میانشان مطرح نباشد چون هر کلمه و کلامی که از استمداد و ایجاد رابطه به خدا حکایت نماید دعاست
    نیایش زیبا از نهج البلاغه

    نیایش زیبا از نهج البلاغه

    خدایا! امید به تو بستم تا راهنما باشى به اندوخته هاى آمرزش و گنجینه هاى بخشایش ! خدایا! این بنده توست که در پیشگاهت برپاست ، یگانه ات مى خواند و یگانگى خاص تو راست . جز تو کسى را نمى بیند که سزاى این ستایش هاست . مرا به درگاه تو نیازى است که آن نیاز را جز فضل تو به بى نیازى نرساند، و آن درویشى را جز عطا و بخشش تو به توانگرى مبدل نگرداند. خدایا! خشنودى خود را بهره ما فرما، هم در این حال که داریم ، و بى نیازمان گردان از اینکه جز به سوى تو دست برداریم ، که تو بر هر چیز توانایى.
    خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

    خدایا! چهارپايان ما تشنه اند!

    و ابرهاى باران دار به ما پشت كرده، و تو اميد هر غمزده اى، و برآورنده حاجت هر حاجتمندی. در اين زمان كه مردم ما نااميدند، و ابرها باران نداده اند، و چرندگان از بين رفته اند، از تو مى خواهيم كه ما را به اعمال زشتمان مؤاخذه نكنى، و به گناهانمان نگيرى. الهى! با ابر
    Powered by TayaCMS