لباس پوشیدن شانى از شئون انسانى است، که عمرى به قدمتخود انسان دارد. تا جایىکه مطالعات مردم شناسانه قد مىدهد،تلبس، دست کم سه نیاز متفاوت، حفاظت در مقابل سرما،گرماو برخى دیگر از عوارض طبیعى "نیاز طبیعى"، حفظ عفت "نیاز اجتماعى" و بالاخره آراستگى و زیبایى "نیاز روانى" را در عرضهم تامین مىکرده است. نوع پوشش در هر جامعه، علاوه برخصوصیات جغرافیایى و طبیعى، موفقیت جنسى، سنى، شغلىو دیگر عوامل اقتصادى و اجتماعى تابعى از فرهنگ و جهانبینى حاکم برآن جامعه است. تنپوش یک جامعه بیش از آنکه تبلور سلیقه ورزیها و تنوع طلبهاى بىحد و حصر انسانىباشد، آئینه تمامنماى جهانبینى و ارزشهاى حاکم بر فرهنگیک جامعه است. البته نمىتوان منکر شد که عوامل شناخته وناشناخته دیگرى نیز همواره وجود دارد که افراد را به نقضارزشها و عدم تمکین الگوهاى فرهنگى حاکم سوق مىدهد.اسلام بهعنوان یک مکتب جامع، ارزشهایى را متناسب بابینشهاى خود بر رفتارها و آداب فردى و اجتماعى دینداران، ازجمله پوشش آنها حاکم کرده و با توجه به ضرورتهاى طبیعى،اجتماعى و روانى معیارهایى را در کم و کیف لباس مدنظر قرارداده است که برخى واجب وبرخى مستحب مىباشند. طبیعىاست عینیتیابى اینالگوها نیز همچون سایرین رهین علم و آگاهى به مطالبات دین و میزان دغدغه خاطر در اجراى فرامینالهى است. در این مقاله سعى ما بر آن است تا در حد بضاعتمزجاة خود، دیدگاه اسلام را با استناد به آیات و روایاتى چندمطرح سازیم.امید آنکه مقبول اهل نظر افتد.
قل للمؤمنین یغضوا منابصارهم ویحفظوا فروجهم ذلک ازکىلهماناللهخبیربمایصنعون و قل للمؤمنات یغضضن منابصارهن ویحفظنفروجهن و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن او آبائهن اوآباء بعولتهن اوابنائهن او ابناء بعولتهن او اخوانهن او بنىاخوانهن او بنىاخوانهناونسائهن او ماملکتایمانهن اوالتابعین غیراولىالاربة منالرجال اوالطفل الذین لمیظهروا على عورات النساء و لایضربن بارجلهن لیعلم مایخفین من زینتهن و توبوا الى الله جمیعا ایه المؤمنون لعلکم تفلحون.(نور:30-31) اى پیامبر، به مردان باایمان بگو که نگاههاى خود را از زنان فروگیرند و فرجهاى خود را حفظ کنند (بپوشانند) این کار براى آنهاپاکیزه تر است. به درستى که خداوند به آنچه انجام مىدهند آگاه است. و به زنان باایمان بگو که چشمان خود را از مردان فروگیرند و دامنهاى خود را حفظ کنند (بپوشانند) و زینتهاى خود را آشکار نکنند مگر آنچه که ضرورة ظاهر است و باید که گردن و سینه هاى خود را با روسریهاى خود فرو بندند و زینتهاى خود را آشکار نکنند، مگر براى همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان آزاده یا کنیزان یا مردانىکه تمایلى به زنان ندارند یا اطفالى که به عورت زنان آگاهى ندراند. و زنها نباید پاهاى خود را چنان بر زمین بکوبند که زینتهاى مخفى آنها معلوم شود واى مؤمنان، به سوى خدا توبه کنید شاید رستگار شوید.
تفسیر مفردات آیه
الغض: از نظر لغت، دو معناى عمده براى غض بیان شده است،یکى نقصان و کم کردن و دیگرى بستن به چشم و هرکدام از این دو معنا قابل تبیین به دو صورت مىباشد که می توان در مجموع، چهار معنا براى غض بیان کرد:
الغض:النقصان. (طبرسى، مجمع البیان، (طهران:العملیةاسلامیه، 1383 ق)، ص 137؛فیروزآبادى، قاموسالمحى، (بىجا: موسسهالرسالة، 1407ه)، چ دوم،)
1 - کم کردن دید چشم، به این صورت که سر را به زیر بیندازد و یا صورت را برگرداند.
2 - کم کردن، به معناى نگاه آنى کردن نه نگاه استقلالى.
الغض: اطباق الجفن. (الزبیدى،تاجالعروس،(بیروت:دارمکتبةالحیاة،)؛آلوسى، روح المعانى،(بیروت: داراحیاءالتراثالعربى،)،ج 18، ص 138)
1 - بستن چشم به صورت کامل و نگاه نکردن.
2 - بستن چشم به معناى انصراف و اعتنا نکردن.
باتوجه به متعلق هاى مختلفى که براى غض بصر مىتوان گرفت و با توجه به این مطلب که استعمال لفظ در اکثر از معناى واحد در قرآن، صحیح باشد،هر کدام از چهار معناى غض با توجه به یکىاز متعلقهامىتواند صحیح باشد؛ مثلاً اگر متعلق را فروج بگیریم ، معناى آن،بستن چشم به طور کامل مىباشد و اگر متعلق را زن یا مرد بگیریم معناى آن،کم کردن دید یا آنى نگاه کردن مىباشد.
الخمار: روسرى و هر چیزى که سر را بپوشاند (فیروزآبادى،پیشین؛جوهرى،الصحاح،(بیروت:دارالعلمالهلایین،)؛ راغب اصفهانى،مفردات راغب،(بیروت: دارالمعرفة،)
و از اینکه در آیه کریمه دستور داده که زنها به وسیله خمار گردن و سینههاى خود را بپوشانند، معلوم مىشود که خمار، اضافه بر این که سر و موها را مىپوشاند اطراف آن، مقدارى اضافه دارد که بتوان به وسیله آن گردن و سینه ها را پوشاند و همان طور که از شأن نزول آیه نیز استفاده مىشود، اطراف آن را قبلاً پشت سر مىانداختند. پس خمار پارچه اى بزرگتر از روسرى مىباشد.
الفرج: به معناى شکاف است، اما در اضافه شدن به کلمه اى دیگر، معانى مختلفى دارد اگر به ضمیر یا اسم انسان اضافه شود به معناى محل مخصوص و یا کنایه از عورتین است (احمدبنفارس، مقایس اللغه،(مصر: شرکتمکتبه، 1392 ق)،چ دوم،اصل یدل علىتقنح فىالشى و من ذلک الفرجه) و (مفردات راغب)
عورة: هر چیزى را که انسان حیا دارد که آن را آشکار کند، عورةگویند و اگر به ضمیر انسان اضافه شود معناى همان محل مخصوص را دارد.
الزینه: چیزى که به وسیله آن زینت مىکنند. (مایترین به) معناى لغوى زینت یا روایاتى که زینت استثناء شده در آیه کریمه را "انگشتر" معنا کرده سازگاراست اما با توجه به روایاتىکه زینت استثنا شده را مقدارى از بدن، مثل"صورت و دست"تعبیر مىکند و با توجه به قول اکثر مفسرین که معناى زینت را"مواضع زینت" گرفته اند، مىتوان در معناى لغوى زینت توسعه داد که هم شامل وسایل زینت شود و هم شامل مواضع زینت که مقدارى از بدن باشد. «الزینة تحسین الشىء بغیره من لبسه او حلیةاو هیئة» الجیب: در اصل، طوقه و گشادى سرلباس است ولى براىگردن و سینه، کنایه آورده مىشود و در آیه کریمه هم که جیوب به ضمیر نساء اضافه شده است، معلوم مىشود که معناىآن، طوقه لباس نیست بلکه منظور، همان گردن زنان است که همان محل طوقه لباس است.
الاربه: به معناى حاجت (مجمع البحرین ،ج2،ص6) و گاهى شدید منظور است. (همان)
متعلق غض در آیه شریفه
1 - چون متعلق ذکر نشدهاست، ممکن است آن را مطلق آنچه کهنگاه کردن به آن حرام استبگیریم؛ چنانچه صاحب مجمعالبیان، تفسیر کردهاند «عمالایحل لهم النظر الیه».
2 - ممکن استبه قرینه جمله بعدى که حفظ فروج است، متعلقغض را فروج بگیریم؛ چنانچه مرحوم، علامه طباطبایىفرمودهاند: «و على هذایمکنانتقید اولىالجملتینبنابنتها ویکونمدلول الاه هوالتهى عنالنظرالىالفروج».
3 - مىتوان به قرینهمقابله دو آیه که اولى خطاب به مردان و دومى خطاب به زناناست، متعلق غض را در آیه اول، زنان و در آیه دوم، مردانبگیریم و ازشان نزول آیه نیز این وجه بیشتر از دو وجه قبلىاستنباط مىشود.
شان نزول آیه
1 - عن محمدبن یحى عن احمدبن محمد عن علىبن الحکم عنسیفابن عمیره عن سعدالاسکاف عنابىجعفر علیهالسلام قال:«استقبل شاب من الانصار امراة بالمدینة وکان النساء ینقنعن خلفآذانهن فنطر الیها وهن مقبله فلما جازت نظر الیها و دخل فى زقاققدسماه بین فلان فجعل یتطر خلقها و اعترض وجهه عظم فى الحائط اوزجاجه فشق وجهه فلما مضت المراه نظر فاذا الدماء تسیل على توبهوصدره فقال والله لاتین رسولالله صلىاللهعلیهوآله ولاخیره فهبطجبرئیل علیهالسلام بهذه الایه «قلللمؤمنینیغضوامنابصارهم»». این شأن نزول،احتمال سوم در متعلق غض راتأیید مىکند؛ چونصحبتىاز فروج یأکلمحرمات نیستبلکه مورد، زن و مرد است.
الف)مسأله ملازمه
قبل از ورود در بحث، مناسب است که ابتدا، مسأله ملازمهاى راکه در جریان بحث و استدلات، از آن گفتگو مىشود روشن کنیم.بین وجوب پوشش ونگاه، چهار صورت ملازمه،تصور مىشودکه بین دو مورد، ملازمه، عقلا و شرعاً و عرفاً ثابت است و بیندو مورد، ملازمهاى نیست.
1 - وجوب ستر و پوشش، ملازم استبا حرمت نگاه. در هرمورد و موضعى که امر به پوشش شدهاست، نگاه کردن به آنحرام است والا شرعا و عقلا و عرفا مناط و دلیلى براى وجوبپوشش بهنظر نمىرسد و کاملا روشن است که مثلا زن باید بدنخود را بپوشاند اما آیا در منزل که هیچ فردى نیستیا در حمامنیز پوشاندن بدن واجب استیا خیر؟ پس معلوم مىشود کهوجوب پوشش،براى حفظ از نگاهاست و معلوممىشود مواضعىکه وجوب پوشش دارد حرمت نگاه هم دارد.
2 - بین عدم وجوب پوشش و جواز نظر، ملازمهاى نیست؛زیرا ممکن استبراى رفع حرج یا موارد دیگر، به عدهاىرخصت دادهشده که مواضعى از بدن را نپوشانند ولى به دیگراننیز اجازه نگاه داده نشدهاست؛ مثل مقدارى از بدن مرد کهوجوب پوشش ندارد ولى نگاه کردن زن هم جایز نیست.
3 - بین جواز نگاه و عدم وجوب پوشش، ملازمه هست؛زیرا اگر نگاه کردن جایز است، پس معلوم مىشودکه پوشش،واجب نیست، به همان بیان سابق.
4 - بین عدم جواز نظر و وجوب پوشش ملازمهاى نیست.براى زن، نگاه به بدن مرد جایز نیست ولى براى مرد همپوشاندن واجب نیست، به همان بیان سابق.
در این دو آیه، موضوعات ذیل، اهم مسائل طرح شده مىباشند.
1 - مسأله نگاه و به تعبیر قرآن، غض بصر.
2 - مسأله ستر و پوشش و به تعبیر آیه، حفظ فروج.
3 - مسأله عدم جواز اطهار زینتبراى زنان به ضرب خمار.
4 - استثناى مقدارى از بدن، از حکم وجوب پوشش، بهتعبیر «الاماظهرمنها ».
5 - استثناى افرادى که در مقابل آنها حکم الزامى پوشش ازاو براى زن، برداشته شدهاست، به تعبیر «الا لبعوتهن...».
6 - منع زنان از هرگونه عمل محرک و جلب کننده، به تعبیر«ولایضربن بارجلهن...».
ب) مسأله نگاه
اما در خصوص نگاه چند مسأله دراین آیه، مورد بحث قرار گرفتهاست.
1 - حرمت نظر و نگاه به فروج (عورتین)
2 - حرمت نظر و نگاه مرد و زن اجنبى به یکدیگر
3 - حرمت نظر و نگاه شهوانى مطلقا
4 - جواز نظر و نگاه به دست و صورت زن اجنبى
1 - حرمت نظر و نگاه به فروج
اولاً، نگاه به عورتین، چه نگاه مرد به مرد یا مرد به زن یا بالعکس، تمام موارد حرام است. آیه کریمه مى فرماید: «یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم» به دلیل روایت که مى فرماید:منظور از حفظ فروج در این آیه، حفظ از نگاه است؛ یعنى بایدبپوشانند و هر موضعى از بدن که واجب باشد پوشانده شود.مسلما نگاه به آن محل، حرام است؛ چون پوشاندن براى ایناست که دیده نشود، پس نگاه کردن به آن حرام است و همچنینبه دلیل مقابله بین غض یصر و حفظ فرج که اولا، نگاه مطرح شده بعدا حفظ، معلوم مىشود که منظور از حفظ، همان حفظ ازنگاه است و شاید کلام امام علیهالسلام هم اشاره به همینمقابله باشد.
استدلال قبل به آیه کریمه، براى حرمت نگاه به عورتین از راهملازمه بین وجوب پوشش و حرمت نظر بود با توسل به جملهحفظ فروج؛ اما خود جمله «یغضوا من ابصارهم یا بغضض منابصارهن» نیز دلالتبر حرمت نظر به فروج (عورتین) دارد کهمتعلق غض را به قرینه حفظ فروج که بلافاصله بعد از آنآمدهاستخود فروج بگیریم و معناى غض چشم، بستن باشد؛پس آیه کریمه مىفرماید: (امر مىکند) که به عورتین نگاه نکنید.اما صرف نظر از آیه، حرمت نگاه به عورتین بین فقها و مسلمیناجماعى است و قابل تردید و تشکیک نیست.
2 - حرمت نظر و نگاه زن و مرد اجنبى به یکدیگر
« قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم »
آیه اول، به قرینه آیه دوم و تقابل بین این دو آیه، خطاب بهمردان و متعلق خطاب زنان است؛ یعنى مردان چشمان خود را از زنان فرو گیرند و به آنها نگاه نکنند و همچنین «قل للمؤمنات» خطاب به زنان بوده و متعلق خطاب، مردان هستند؛ یعنى زناننیز به مردان نگاه نکنند و یا از این قسمت آیه، حرمت نگاه بهزنان یا بخشى از بدن آنها معلوم مىشود «ولایبدین زینتهن» بهزنان دستور داده شده که زینتهاى خود را بپوشانند و آشکار نکنند و منظور از زینت، مواضع زینت است، چون که خود زینت،بهخودى خود، حرمت آشکار کردن ندارد بلکه چون اظهار زینتموجب اظهار موضع آن و بدن زن مىشود لذا آشکار کردن آنحراماست. بعضى، وجوب پوشش دارد و به بیانى که گذشتهر موضعى که پوشش آن واجب باشد نگاه به آن حرام است.
3 - حرمت نظر و نگاه شهوانى
« قل للمؤمنین یغضوا منابصارهم ... و قل للمؤمنات یغضضن » متعلقغض در آیه، هرکدام از زن و مرد است. و معناى غض بصر،بستن چشم و ترک نظر نیستبلکه کنایه است از ترک استمتاعهرکدام از زن و مرد از دیگرى، مگر از زوج و زوجه و مملوکه . پس استمتاع و لذت بردن هر کدام از زن و مرد از دیگرى جز در آندو مورد، حرام است. حال اگر نگاه در موردى که اصل آن جایز است همراه شد با نوعى استمتاع و لذت و شهوت، همان چیزىاست که آیه از آن نهى مىکند. مرحوم، آیت الله خویى -رحمةالله علیه - مىفرمایند: «فانها الایه تدل على لزوم کف النظرالذى هو بعمنى الانصراف عن الشى تماما فتدل على حرمة جمیعانواع الاستمتاع من المراة. ماعدا المملوکه و الزوجه، و علیه فاذا ثبت منالخارج جواز النظر الى بعض اعضاء المراة علم ان المراد من ذلک انما هو النظر البحت لاالمشوب ینوع من الاستمتاع والتلذذ»
4 - جواز نظر و نگاه به صورت و دستبدون شهوت
« لاییدین زینتهن الا ماظهر منها ». براى حرمت نظر به زن اجنبه، بهاین قسمت از آیه کریمه استدلال شد که مىفرماید: « لایبدینزینتهن » ولى این بخش نیز استثنایى دارد « الا ماظهر » مگر آنچه کهظاهر است. درباره این استثناء و اقوال مختلفى که ذیل آن بیانشدهاست ان شاءالله، در مسأله پوشش وجه و کفین، به صورتمفصل بحثخواهد شد اما مختصراً باید گفت که از «لایبدین»کهآشکار نکنند و بپوشانند، مقدارى استثناء شده که «الا ماظهر منها» است و منظور از «الاماظهر» به ضمیمه روایات، صورت و دستها است در نتیجه صورت و دست از حرمت نظر به اجنبیه استثناءشدهاست، البته فقها؛ دراین مسأله، سه قول دارند:
1- جواز نظر به وجه کفین، بدون شهوت
2 - عدم جواز، مطلقا
3 - تفصیل بین دفعه اول که جایز است و دفعه بعدى که حرام است.
ج) مسأله پوشش
در مسأله پوشش نیز دو مسأله، قابل بررسى است که آیه کریمه،آن را بیان نموده است: یکى مسأله پوشش فروج که بین زن ومرد، یکسان است و دیگرى مسأله پوشش بقیه بدن، که احکامىمخصوص به زنان بیان شدهاست.
مسأله پوشش فروج
مسأله پوشش فروج، در این آیه کریمه براى مردان و زنان یکسان بیان شدهاست «یحفظوا فروجهم» خطاب به مردان و «یحفظنفروجهن» خطاب به زنان. معلوم مىشود که این حد از پوششکه مربوط به فروجاستبین زنان و مردان مشترکاست و تفاوتىبین آنها نیست اما خود آیه،اولا، به وسیله «بحفظوا» دلالتبر الزام دارد، یا این که به صورت خبر آمدهاست که تأکید بیشترىبر امر دارد و یا این که لام امر، محذوف استیا جواب مشروط مقدر ولى در هر صورت شکى نیست که دلالتبر الزام دارد.و ثانیاً: کلمه حفظ در این آیه کریمه، به معناى پوشاندن فروجاست، به دو دلیل:
1 - به قرینه صدر آیه که مسأله غض بصر را مطرح مىکند وبعدا مسأله حفظ فروج را، معلوم مىشود که در مقابل نگاهنکردن دستور به پوشاندن مىدهند.
2 - از امام صادق علیهالسلام ذیل همین آیه، نقل شدهاستکه فرمودند: هر آیهاى که در قرآن درباره حفظ فرج آمدهاست،منظور حفظ از زناست مگر این آیه که منظور، حفظ از نگاه استکه همان پوشش است. « ... کل شى فى القرآن من حفظ الفرج فهو منالزنا الا هذه الایه فهو من النظر» روایات زیادى نیز دلالتبر وجوب پوشش عورة، در بابآداب حمام دارد. اضافه بر این که سیره عملى قطعى، برپوشش عوره، موجود بوده و هست.