«و من آياته ان خلق
لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم مودة و رحمة ان في ذلك لآيات لقوم
يتفكرون.»(روم:21)
ازدواج نخستين سنگ
بناى تشكيلخانواده و بالطبع، جامعه و اجتماع است و ميزان انديشه و تدبر در آن در ميزان
پيشرفتيا انحطاط و صعود يا سقوط جامعه تاثير دارد. ازدواج داراى آثار و نتايجبسيارى
است; از جمله: ارضاى غريزه جنسى، توليد و بقاى نسل، تكميل و تكامل انسان، آرامش و سكون،
پاكدامنى و عفاف و نتايج متعدد ديگر.
از اينرو، اسلام
به عنوان يك مكتب آسمانى- آن را نه تنها كارى محبوب و مقدس دانسته، بلكه جوانان را
مؤكدا بدان توصيه كرده است. هر ازدواجى داراى اهداف خاص خود است، ولى در اين ميان،
برخى از اهداف كم ارج و كم اهميت و در نتيجه، ناپايدارند و نمىتوانند براى هميشه و
يا حتى مدتى دراز خوشبختى زوجين را تضمينكنند. برخى نيز ارجمند، مهم و در نتيجه پايدارند.
بنابراين، شايسته است ازدواج با توجه به اين اهداف در نظر گرفته شود. ازدواج از اين
نظر كه عاملى براى نجات از آلودگى، موجبى براى نجات از تنهايى و سببى براى بقاى نسل
است، خوددارى از آن هميشه سبب ايجاد بى تعادلى، نابهنجارى رفتارى و زمانى هم فساد شخصيت
و حتى بيمارى جسمى مىگردد. بنابراين، بهترين و بالاترين نعمتها براى هر زن و مرد
از نظر اسلام تشكيل خانواده است.
گمان نمىرود از بين
مكاتب و مذاهب، هيچ مذهبى به اندازه اسلام درباره ازدواج بحث كرده باشد. ازدواج از
نظر اسلام امرى مستحب، مورد تاكيد و از سنن انبيا عليهم السلام معرفى شده و جوانى كه
بدان تن دهد در حقيقت، همگام با آفرينش و سعادتمند است.
ازدواج از نظر اسلام
پيمان مقدسى است كه برقرارى آن بر اساس مقررات، آداب و رسوم، تشريفات، سنن و قوانين
خاصى صورت مىگيرد.
معمولا مىگويند كه
خانواده مسؤول بسيارى از عيوب و بدبختىهاى جامعه است. اين مطلب قابل قبول است، ولى
در عبارتى گوياتر و رساتر مىگوييم: در واقع، عدم خانواده به معناى واقعى - كلمه است
كه مسؤول عيوب و
بدبختىهاست و اين
اغلب بدان دليل است كه در تشكيل آن فكر و هدف ارزيابى شده وجود نداشته است.
بسيارى از جوانان
با افكار از پيش ساخته و انديشههاى رؤيايى وارد زندگى زناشويى مىشوند و مىخواهند
از راه تصادف و شانس، زمينه را براى داشتن يك كانون سالم پديد آورند، در حالى كه تن
دادن به ازدواج بدون هدف و روش سنجيده همانند قرار دادن اساس ساختمان بر روى زمينى
سست و لرزان است كه محلى براى زندگى اطمينانبخش نخواهد بود.
خانواده از قديمالايام،
مركز هرگونه ثروت اجتماعى و كانونى براى توليد و پرورش شخصيتهاست، سرنوشت و حيات آن
به سرنوشت و حيات جامعه بستگى دارد و نقش آن در وحدت و عظمتيك جامعه فوقالعاده اساسى
است. لذا، چنين مهمى را نمىتوان به مسامحه و سهلانگارى نگريست. انسان در زندگى نيازهايى
دارد كه بايد تامين شود و همانگونه كه از نظر غذا و دوا و لباس و مسكن نيازمند است،
از نظر غريزه جنسى و ديگر غرايز فكرى و اخلاقى نيز نيازمند است.
ازدواج چيست؟
ازدواج قراردادى رسمى
براى پذيرش يك تعهد متقابل به منظور تشكيل زندگى خانوادگى است تا طرفين ازدواج در سايه
آن، در خط سير معين و شناخته شدهاى از زندگى قرار گيرند. اين قرارداد با رضايت و خواسته
زن و شوهر و بر مبناى آزادى كامل دو طرف منعقد مىگردد و در پرتو آن، روابطى بس نزديك
بين آن دو پديد مىآيد. اين قرارداد، ارتباط و پيوند دوطرفه به وسيله الفاظ و عباراتى
معين انجام مىگيرد كه آن را «عقد» يا پيمان ازدواج مىناميم.
معنا و مفهوم
«عقد»
«عقد» از نظر لغتبه
معناى «گره زدن» و خود «گره» است و در اصطلاح، هر چيزى است كه در سايه آن، رابطهاى
ميان دو فرد يا دو گروه ايجاد مىشود.
در زبان ازدواج و
زناشويى، «عقد» عبارت است از ايجاد پيوندى مشترك بين زن و شوهر كه در سايه آن، حقوق
، تعهدات و مسؤوليتهاى دو جانبه پديد مىآيد. به ديگر سخن، «عقد» قراردادى به منظور
مشاركت دو تن در زندگى خانوادگىوايجادنوعىروابطشرعىوقانونى است.
فلسفه و هدف
از ازدواج
هدف از ازدواج هم
براى مرد و هم براى زن، پاسخ مثبت دادن به سنت الهى و توليد نسل است. لذا، هر دو در
اين زمينه بر يك عقيدهاند. فلسفه ازدواج براساس اين دو مبنا ملاك دين و نجابت است.
در نتيجه، هدف از ازدواج و توليد نسل، مقدس مىگردد و هيچيك از ماديات ملاكى براى
آن به حساب نمىآيد.
اصولا فلسفه خلقت
زن و مرد (زوجيت) توليد مثل است، همانگونه كه اين زوجيت در ساير حيوانات و حتى گياهان
نيز وجود دارد. نكته اصلى كه بايد در ازدواج مورد توجه هر دو طرف باشد دين و كمال است.
از اينرو، از روايات نقل شده از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و ائمه اطهار عليهم
السلام چنين برمىآيد كه هر كس ممكن استبه يكى از اين چهار دليل ازدواج كند:
چهار
دلیل ازدواج:
1- پول; 2- دين; 3- زيبايى; 4- شهرت و عنوان. بين اين چهار هدف،
دين از همه بالاتر و بهتر است.
اما به طور كلى، ضرورتهاى ايجاب كننده ازدواج عبارت
است از:
الف - ضرورتهاى فردى;
ب - ضرورتهاى اجتماعى;
ج- ضرورتهاى مذهبى.
در ذيل، به
تفصيل از اين موارد بحث مىكنيم:
الف - ضرورتهاى
فردى
1- پاسخ مثبتبه فطرت:
انسان به حكم فطرت، داراى غريزه جنسى است و طبيعت و فطرتش ايجاب مىكند كه رشد نمايد،
به سوى كمال برود و وقتىرشديافتوبهدرجهكمال رسيدارضا و اقناع شود.برايناساس،براىحفظ
جان و تعادل نظامات روانى، ضرورى است كه آدمى به ازدواج تن دهد.
2- موجبى براى بروز
استعدادها: استعدادها براى بروز و تكامل خود نيازمند محيطى امن و آرامند. ازدواج براى
جوان آرامش و آسايش ايجاد مىكند، استعدادهاى او را به حركت درمىآورد و به او امكان
مىدهد كه از آن به نيكى بهرهبردارى كند.
3- موجب امنيت و آسايش:
اصولا «بلوغ» يعنى شكوفايى غريزه، چه براى پسر و چه براى دختر كه همراه بحران است.
ازدواج اين بحران را تسكين مىدهد، براى جوان محيط امن و آرام ايجاد مىنمايد، در سايه
وجود عواطف خانوادگى، روح سركش او مهار مىشود و موجباتى براى برخوردارى او از نيروى
فكرى فراهم مىشود.
4- موجب نجات از تنهايى:
به عقيده دانشمندان و فلاسفه، انسان موجودى مدنىالطبع و بالفطره اجتماعى است. از اينرو،
محتاج پناه و ياور و يارى دلدار است. ازدواج اين فايده را دارد كه آدمى را از تنهايى
و اعتزال نجات دهد و همدلى در كنار او، در بستر او و در آغوش او قرار دهد تا وجودش
راعينوجودخودبداندودرغمودردششريك باشد.