شرح مناجات شعبانیه قسمت چهارم

شرح مناجات شعبانیه قسمت چهارم  

قسمت چهارم

اِلهی اِنْ کُنْتُ غَیْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِکَ فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجُودَ عَلَیَّ بِفَضْلِ سَعَتِکَ؛اِلهی کَاَنّی بِنَفْسی واقِفَةٌ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ قَدْ اَظَلَّها حُسْنُ تَوَکُّلی عَلَیْکَ فَقُلْتَ ما اَنْتَاَهْلُهُ وَ تَغَّمَدْتَنی بِعَفْوِک.

معبود من! اگر من شایستگی دریافت رحمت تو را ندارم، از تو سزاوار استکه با گشایش پهناورت بر من ببخشایی؛ معبود من! می بینم که نزدیک استنفس من در محضرت و رو در روی تو قرار گیرد، در حالی که بر نفس مننیکویی توکلم بر تو، سایه افکنده است. تو هر آنچه که سزاوار است می گوییو مرا در عفو و چشم پوشی خود غرق می کنی.

نکاتی از این فراز

1. شایستگی نداشتن بندگان برای کسب رحمت الهی؛

2. توکل و تکیه بر خدا و غرق شدن در دریای عفو او.

«اِلهی اِنْ کنتُ غیرَ مُستأهِل...».

مشروط نبودن قابلیت برای دریافتِ رحمت الهی

از میان آنچه اهل بیت علیهم السلام در مناجات هایشان مطرح کرده اند این بوده است که ازپروردگارشان، می خواستند که با آنها آن گونه که سزاوار خداوندی اوست رفتارکند، نه آن چنان که در خورِ آنها است؛ یعنی خداوند به فضل و بزرگواری وکبریایی خود نظر افکند نه به اعمال ناقص و ناچیز و اندکِ بندگانش.

برای نمونه، در دعای پر فیض سمات این عبارت دو بار ذکر شده است: «وَافْعَلْبی ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ لا تَفْعَلْ بی ما اَنَا اَهْلُه؛ پروردگارا! با من آنچه سزاوار توست رفتار نما و آن گونهکه لیاقت من است رفتار منما».

و نیز در دعای کمیل می خوانیم: «وَافْعَلْ بی ما اَنْتَ اَهْلُهُ؛ خدایا! با من، آن گونه که تواهلِ آنی معامله فرما.»

آنچه از مطلب فوق استفاده می شود این است که امام علیه السلام می خواهد بگوید:اگر من، سزاوار دریافت رحمتت نمی باشم، تو اهل جود و رحمتی ـ و از اینطریق مرا مشمول رحمتت خواهی نمود ـ . از این عبارت، نکته دیگری نیزمی توان استفاده نمود و آن اینکه: ناچیز شمردن خویش و اعمال نیک خود و چشمدوختن به جود و رحمت خداوندی، از جمله معارفی است که در جای جایادعیه اهل بیت علیهم السلام مشهود و سایه گستر می باشد. همان گونه که سید الساجدین دردعای ابوحمزه ثمالی این گونه به خداوند خویش عرضه می دارد:

وَ ما اَنَا یا رَبِّ وَ ما خَطَری هَبْنی بِفَضْلِکَ وَ تَصَدَّقْ عَلَیَّ بِعَفْوِکَ.

من که می باشم ای پروردگار من! و چه مقامی نزد تو دارم؟ مرا به فضل وکرَمت ببخش و به عفو رحمتت بر من منت گذار.

و در جای دیگر می فرماید:

مَولانا فَقَدْ عَلِمْنا ما نَسْتَوْجِبُ بِاَعْمالِنا وَ لکِنْ عِلْمُکَ فینا و عِلْمُنا بِاَنَّکَ لا تَصْرِفُناعَنْکَ وَ اِنْ کُنّا غَیْرَ مُسْتَوْجِبینَ لِرَحْمَتِکَ فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجُودَ عَلَیْنا وَ علیالْمُذْنِبینَ بِفَضْلِ سَعَتِکَ فَامْنُنْ عَلَیْنا بِما اَنْتَ اَهْلَهُ.

مولای ما! ما می دانیم که به سبب اعمال ناشایست خود، چیزی جز محرومیاز رحمتت را مستحق نیستیم، لکن اینکه تو به احوال ما و فقر و بیچارگی ماآگاهی و اینکه می دانیم که از درگاه فیضت محروم باز نمی گردیم، ما را بهدرگاه کَرَمت امیدوار می کند و اگر چه مستوجب رحمت تو نمی باشیم، اما توشایسته آنی که بر ما و گنه کاران به فضل و رحمتِ وسیعت، جود و بخششکنی. پس تو به آنچه سزاوار بزرگواری توست بر ما احسان فرما.

حاصل سخن آنکه، عبارتِ مورد بحث از مناجات، در مقام بیان این نکته استکه: بنده به هر حالی شایستگی دریافت رحمتِ الهی را ندارد، بلکه این خداونداست که فضل و رحمتش بنده اش را در می یابد و او را مورد مهرِ خود قرار می دهد.

«اِلهی کَاَنّی بِنَفْسی واقِفَةٌ بَیْنَ یَدَیْکَ...».

توکل بر خداوند

توکل بر خداوند بزرگ، یکی از آموزه های قرآنی و وحیانی و از خصلت هایبسیار پسندیده ای است که هیچ پیامبر و امام و بزرگی از این صفت بی بهره نبودهاست.

در قرآن کریم آمده است: «و مَنْ یَتَوَکَّلُ عَلَی اللّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ؛ هر که به خداوند توکّل کند،خدا او را کفایت می کند.» (طلاق: 3)

در آیه دیگر، توکل را علامت مؤمن بودنِ شخص دانسته و چنین فرمودهاست: «وَ عَلَی اللّهِ فَتَوَکَّلُوا اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ؛ اگر مؤمن هستید بر خدا توکّل کنید». (مائده: 23)

و در اخبار نیز از امام صادق علیه السلام وارد شده است که فرمود: «اِنَّ الْغِنا وَ الْعِزَّ یَجُولانِفَاِذا ظَفَرا بِمَوْضِعِ التَّوَکُّلِ اَوْطَنا؛ بی نیازی و عزت در حرکتند هنگامی که محل توکل را بیابند، درآنجا وطن می گزینند».(41)

همچنین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در شب معراج از پیشگاه خداوند سؤال کرد:پروردگارا! «اَیُّ الْاَعْمالِ اَفْضَلُ»؟ چه عملی از همه اعمال، برتر است؟

خداوند متعال فرمود: «لَیْسَ شَیْ ءٌ عِنْدی اَفْضَلَ مِنَ التَّوَکُّلِ عَلَیَّ و الرِّضا بِما قَسَمْتُ؛چیزی در نزد من، با فضیلت تر و برتر از توکل بر من، و خشنودی به آنچه قسمت کرده امنیست».(42)

سالک راه توکل ز بلا محفوظ است

پیش سیمرغ، رهِ امن و خطرناک، یکی است

لامع

سنایی نیز گوید:

گر توکل تو را بر اوست همی

خود بدانی که رزق از اوست همی

پس به کوی توکل آور رخت

بعد از آنت پذیره آید بخت

در توکل یک سخن بشنو

تا نمانی به دست دیو، گِرو

معنای توکل

به بیانی ساده، معنای توکل اینکه: آدمی در هر اقدام و کاری که انجام می دهد، قبلاز هر چیز، به مشیت و خواست خداوند نظر داشته باشد و اعتماد اصلی او در واقعدر هر حالی و در هر کاری، به خداوند بزرگ باشد نه چیز دیگر.

و نیز در معنای توکل گفته اند:

«توکل به معنای واگذاری شخص است امور خود را بر مالک خود و اعتماد بروکالت او، و مالک شخص، کسی است که مقتدر باشد بر مصالح شخص. وبالجمله، توکل، دلبستگی و اعتماد کامل به پروردگار است و این مقام، از کمالمعرفت است، زیرا انسان هر اندازه خدا را بهتر بشناسد و از قدرت و رحمت وحکمت او زیادتر آگاه گردد، دلبستگی او به آن ذات بی همتا، زیادتر گردد.

توکل، مقام والایی است که جز خواص از عرفا و موحدان، آن را درک نمی کنند. بهطور کلی، معیار شناختن توکل، اعتماد به حق است و گسستن از غیر».(43)

چون تو رو از غیر حق برتافتی

نقدِ اسرار توکل یافتی

این بنا را هر که می خواهد ثبات

مرده باید بود او را در حیات

حسینی هروی

همچنین از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمود: از پیکِ وحیِ خدا، جبرئیلپرسیدم، توکل چیست؟ گفت:

اَلْعِلْمُ بِاَنَّ الْمَخْلُوقَ لا یَضُرُّ وَ لا یَنْفَعُ، وَ لا یُعْطی وَ لا یَمْنَعُ وَ اِسْتِعْمالُ الْیَأْسِ مِنَالْخَلْقِ فَاِذا کانَ الْعَبْدُ کَذلِکَ لَمْ یَعْمَلْ لِاَحَدٍ سِوَی اللّهِ وَ لَمْ یَطْمَعْ سِوَی اللّهِ فَهذاهُوَ التَّوَکُّلُ.

توکل، آگاهی و علم به این واقعیت است که مخلوق نه زیان می رساند و نه نفعو نه عطای واقعی به دستِ آنهاست و نه آنکه منع از عطا در اصل به دستآنهاست. و نیز توکل چشم پوشیدن از خلق است. پس هرگاه، بنده ای به چنینمعرفتی دست پیدا نمود، جز برای خدا کار نمی کند و از غیر او امیدی ندارد.پس این است معنای توکل.(44)

نیست کسبی از توکل خوب تر

چیست از تفویض، خود محبوب تر؟

آنکه او از آسمان باران دهد

هم تواند کو ز رحمت نان دهد

آنکه با اسباب روزی داده بود

بی سبب هم می تواند ای عُنود

مولانا

باری امام علیه السلام در این فراز از مناجات، با سرمایه نفیس توکل به پیشگاه خداوندمی رود، و حداقل ثمره ای که از شجره طوبای «توکل» نصیب خویش می سازد،میوه خوشگوار عفو و غفران الهی می باشد، همانگونه که پس از آن فرمود: «فَقُلْتَما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنی بِعَفْوِکَ؛ پس تو ای خدا، آنچه سزاوار تو بود گفتی و مرا دردریای عفوت غرق کردی».

توکل بر غیر خدا

تمام موجودات جهان هستی، ذاتا فقیرند و از خود چیزی ندارند و اگر هم واجدچیزی باشند، از خودشان نیست، بلکه اِفاضه خداوند در حق آنان می باشد.

تو چو جانی ما مثالِ دست و پا

قبض و بسطِ دست از جان شد روا

تو چو عقلی ما مثال این زبان

این زبان از عقل دارد صد بیان

تو مثال شادی و ما خنده ایم

که نتیجه شادی فرخنده ایم

روز و نور و مَکْسَب و تابم تویی

شب قرار و خلوت و خوابم تویی

مولانا

چنانچه در قرآن نیز آمده است:

«یا أَیُّهَا النّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللّهِ وَ اللّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ؛ ای مردم! همه شما فقیر و محتاجیدبه خدا، و خدا بی نیاز و ستوده صفات می باشد». (فاطر: 15)

زانکه محتاجند این خلقان، همه

از گدایی گیر تا سلطان همه

مولانا

بنابراین، چون مخلوقات، ذاتا فقیر بوده و چیزی از خود ندارند؛ هر که درگرفتاری ها خدای خویش را که تمام حاجت ها به دست او و تمام نیکی ها در خانهاوست فراموش کند، و به آستانه غیر او که در واقع، فقیر و بی نوا می باشند پناهآورد، تهی دست و فقیر و مسکین، بازخواهد گشت.

در این رابطه، روایتی دل نشین وجود دارد، که ذکر آن، زینت این نوشتارخواهد بود:

امام صادق علیه السلام فرمود: که خدای تبارک و تعالی می فرماید:

«به عزت و جلالم سوگند آرزوی هرکس را که به غیر من امید بندد، به نومیدیقطع می کنم و نزد مردم بر او جامه خواری می پوشم، و او را از تقرب خود می رانمو از فضلم دور می کنم. او در گرفتاری ها به غیر من آرزو می بندد، در صورتی که(رفع) گرفتاری ها به دست من است و به غیر من امیدوار می شود و در فکر خوددرِ خانه جز مرا می کوبد، با آنکه کلیدهای همه درهای بسته نزد من است و درِخانه من برای کسی که مرا بخواند باز است.

کیست که در گرفتاری های خود به من امید بندد و من امیدش را قطع کرده باشم؟کیست که در کارهای بزرگش به من امیدوار گشته و من امیدش را از خود بریده باشم.

مگر آن بنده نمی داند که چون حادثه ای از حوادثِ من، او را بکوبد، کسی جز به اذنِمن آن را از او برندارد؟ اگر همه اهل آسمان ها و زمین به من امید بندند، و به هر یک ازآنها به اندازه امیدواری همه دهم، به قدر عضو مورچه ای از مُلکِ من کاسته نشود».(45)

در این بازار عطّاران مرو هر سو چو بیکاران

به دُکّان کسی بنشین که در دُکّان شکر دارد

نه هر کِلکی شِکَر دارد نه هر زیری زِبَر دارد

نه هر چشمی نظر دارد، نه هر بحری گُهر دارد

مولانا

نکته آخر

توکل کردن بر خدا به معنای رها نمودن اسباب و ترک تلاش نیست، بلکه مقصوداین است که آدمی هر کاری را از راه اسبابش انجام دهد و در حدّ توان، بکوشد،ولی نتیجه را به مسبّب الاسباب یعنی خداوند واگذارد و از او خواهان باشد.

علامه مجلسی در این باره می گوید:

«معنای توکل، ترک تلاش نیست و نیز معنای آن دست یازیدن به امورخطرناک به هوایِ توکل بر خداوند، نمی باشد، بلکه شخصی باید به وسایل واسباب، برای وصول به مقصودش متوسل شود، بدون حرص و هرگونه افراطکاری. چیزی که هست اینکه اعتماد اصلی و واقعی او به سعی و تلاش و اسبابنباشد، بلکه اعتماد او بر مسبّب الاسباب باشد».(46)

چنانچه در حکایتی آمده است: «مردی به همراهِ شترش، نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد وگفت: یا رسول اللّه! می خواهم شترم را رها کنم و بر خدا توکل کنم که از آنمحافظت کند تا من برگردم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: این سخن ناصحیح است، بلکه توباید ابتدا شتر را ببندی و آن گاه بر خدا توکل کنی».(47)

گفت آری گر توکل رهبرست

این سبب هم سنت پیغمبرست

گفت پیغمبر به آواز بلند

با توکل زانوی اُشتر ببند

رمزِ الکاسب حبیبُ اللّه شنو

از توکّل، در سبب کاهل مشو

مولانا

پاورقی:

41. شرح کبیر انقروی بر مثنوی معنوی مولوی، ترجمه: دکتر عصمت ستار زاده، تهران، برگ زرّین،چاپ دوم، 1380.

42. شرح مقدمه قیصری.

43. شیخ صدوق، امالی، مقدمه و ترجمه: آیت اللّه کمره ای، تهران، کتاب خانه اسلامیه، 1362.

44. طباطبایی، علامه سیّد محمد حسین، تفسیر المیزان، تهران، بنیاد فکری علامه طباطبایی، چاپدوم، 1366.

45. طوسی، خواجه نصیرالدّین، اوصاف الاشراف، به اهتمام سیّدمهدی شمس الدّین، تهران، وزارتفرهنگ و ارشاد اسلامی، 1369.

46. طهرانی، عبدالحسین، اسرار الصلوة، تهران، انتشارات فرهومند، ربیع الثانی 1391.

47. عطّار، شیخ فرید الدّین، تذکرة الاولیاء، بررسی، تصحیح متن، توضیحات و فهرست ها: دکتر محمداستعلامی، تهران، انتشارات زوار، چاپ سیزدهم، 1382.

 

 

 

 

تهیه وتنظیم : رسول غفارپور

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

No image

چگونه در مهمانی‌ها رفتار کنیم؟

رعایت آداب مهمانی می‌تواند روابط برادرانه میان مۆمنان را مستحکم‌تر ساخته و در رشد تعالی اجتماع تأثیر بسزایی داشته باشد.
No image

نقش ابراز علاقه و معاشرت درست در اسلام

نسان علاقه دارد كه مورد علاقه و محبت دیگران باشد. اگر آن‏ دوستداران، محبت‏خود را آشكار كنند، محبوب هم به محبان‏ علاقه‏ مند مى‏ شود و این محبت دو جانبه، زندگیها را از صفا و صمیمیت‏ بیشترى برخوردار مى‏سازد. ما اگر بدانیم كه خدا دوستمان دارد، ما هم‏خدا را بیشتر دوست‏خواهیم داشت. اگر بدانیم و بفهمیم كه رسول‏ خدا(ص) و اهل بیت(ع) به ما شیعیان عنایت و محبت دارند و این ‏علاقه را بارها نشان داده و اظهار كرده‏اند، محبت عترت در دل ما بیشترخواهد شد.
No image

اخلاق معاشرت اجتماعی، نمونه ای از سبک زندگی اسلامی

نمونه های بسیاری از سیره ی ائمه ی معصوم علیهم السلام درباره ی تشویق و تحریض مؤمنان به دوستی و برادری با هم، ایجاد پیوند برادری و دوستی بین آنها، اصلاح اختلافات و رفع کدورت ها گزارش شده است.
No image

اخلاق معاشرت و ارتباط با خویشاوندان در اسلام

سنّتِ «صله رحم»، از نیکوترین برنامه های دینی در حیطه معاشرت است. گرچه شکل نوین زندگی و مشغله های زندگیهای امروزی، گاهی فرصت این برنامه را از انسانها گرفته است، ولی حفظ ارزشهای دینی و سنّتهای سودمند و ریشه دار دینی، از عوامل تحکیم رابطه ها در خانواده ها است. بویژه در مناسبتهای ملّی، در اعیاد و وفیات و آغاز سال جدید، فرصت طبیعی و مناسبی برای عمل به این «سنّت دینی» است.
No image

تحلیل یافته‌های الگوی دینی رفتارها در خانواده و نقش رسانه ملی

آنچه از امور فطری در بحث تربیت مورد نظر است و مبنای تربیت مطرح می‌شود، امور فطری در زمینه خواست‌ها و گرایش‌هاست. البته باید توجه داشت آن دسته از خواست‌های فطری مبنای تربیت قرار می‌گیرد که ویژه انسان است و امتیاز او بر حیوان به شمار می‌آید، نه آن بخش از خواست‌ها و گرایش‌ها که میان هر دو مشترک است؛ زیرا در این بخش، انسان مانند حیوان برای شکوفاسازی نیازی به تربیت ندارد.

پر بازدیدترین ها

No image

سرپرستي خانواده(2)

در فقه اسلامی، همان‌گونه كه پدر بر فرزندان خود ولایت دارد و آنان در برخی موارد، باید مطیع او باشند و كاری را كه مورد اكراه اوست انجام ندهند، مادر نیز بر تمام فرزندان خود، چه دختر و چه پسر، ولایت دارد و فرزندان ذكور او هم نباید كاری كنند كه موجب ناراحتی او می‌شود و او از آن كراهت دارد و عنوان «عاق والدین»، كه در روایات به آن بسیار توجه شده، شامل پدر و مادر می‌شود.
No image

خانواده در اسلام

قداست در خانواده امری ضروری و عقلانی است که مایه پایداری و تداوم زندگی هم برای زوجین و هم برای فرزندان خواهد شد. اگر خانواده را نهادی مقدس ندانیم و حرمتی برای آن و برای اعضای آن قائل نشویم زندگی قطعاً رو به اضمحلال و نابودی خواهد رفت. شرایط روحی طاقت فرسا بر خانواده حاکم خواهد شد. فرزندان تربیت غلطی پیدا می‌کنند و اثرات نا مطلوب آن در جامعه آشکار می‌گردد.
No image

مدیریت خانواده در اسلام(2)

مدیریت صحیح خانواده بدون برنامه ریزی های دقیق و همه جانبه امکان پذیر نمی باشد.بنابراین،توجه به این نکته یکی از مهم ترین راه کارهای مدیریت خانواده محسوب می شود. ائمه معصومین (ع) نکات بسیار ارزشمندی در نحوه ی برنامه ریزی در فرایند مدیریت خانواده گوش زد کرده اند که در ادامه ی مقاله به چند مورد از آنها اشاره می شود
No image

تعریف خانواده و مراحل تحول خانواده

روان شناسان برای گروههای اجتماعى، مراحل تحولى را در نظر مى گیرند که از شکل گیری تا انقضای گروه را در بر مى گیرد. خانواده نیز مراحل متعددی را در گذر زمان تجربه مى کند و مى توان هر خانواده مفروض را در یکى از این مراحل در نظر گرفت. خانواده یک واحد اجتماعى ایستا نیست، بلکه فرآیندى از تغییر مداوم است.
No image

اخلاق و معاشرت در اسلام

اگر از انسانهاى موفق بپرسيد كه عامل موفقيت شما چه بود؟ بى درنگ يكى از عوامل مهم موفقيت خود را رفاقت با دوستان خوب اعلام مى‏دارند، و بر عكس اگر از انسانهاى شكست خورده در زندگى بپرسيد: چگونه به اين ناكامى‏ها مبتلا گشتيد؟ خواهند گفت: دوست ناباب.
Powered by TayaCMS