آيين زمامداری در سيره ي حكومتی اميرالمومنين علی عليه السلام

آيين زمامداری در سيره ي حكومتی اميرالمومنين علی عليه السلام

چکیده

کلمات کلیدی

مقدمه

سلوک اجتماعی زمامدار

1-1 . مردم شناسی

1-2. با مردم بودن

1-3. جلب اعتماد مردم

2. آیین زمامداری حضرت امیرمومنان علی علیه السلام

2-1. وظیفه ی اصلی زمامدار

2-2. بیان اهداف برای مردم و اطلاع رسانی به آنان

2-3. حق مداری

2-4. صراحت و صداقت

2-5. عدالت و مساوات

2-5-1. تساوی در برابر قانون

2-5-2. تساوی در برابر بیت المال

2-5-3. امنیت اجتماعی

کتابنامه

بسم الله الرحمن الرحیم

محمدجواد رحمانی

چکیده

آنچه در ذیل خواهد آمد برخی از ویژگی های زمامدار و آیین زمامدای در گفتار و رفتار مولای متقیان امیرمومنان علی علیه السلام است؛ که در دوبخش تنظیم می گردد در بخش نخست به سلوک اجتماعی زمامدار یعنی ویژگی هایی که زمامدار باید نسبت به مردم داشته باشد از قبیل شناخت مردم و با مردم بودن اشاره شده است و در بخش دوم به سلوک سیاسی یا همان آیین زمامداری پرداخته شده است.

کلمات کلیدی

زمامداری، آیین زمامداری، سلوک اجتماعی، سلوک سیاسی، امیرمومنان علی علیه السلام، مردم شناسی، عدالت، مساوات، امنیت اجتماعی

مقدمه

فتوحات خلفای پیش از امیرمومنان علی علیه السلام سرزمینی وسیع و پهناور برای حکومت ایشان به ارث گذاشت (که شامل تمام کشورهای کنونی شبه جزیره، ایران، عراق، شامات کنونی، مصر و...) زمامداری موفقیت آمیز ایشان برآن سرزمین با ابزار و سایل و سطح فرهنگی آن زمان می تواند بهترین الگوی زمامداری برای ما شیعیان ایشان باشد.

سلوک اجتماعی زمامدار

1-1 . مردم شناسی

شناخت کامل یک زمامدار از آداب و رسوم و افکار و گرایشات جامعه تحت حکومتش می تواند او را در امر حکومت بسیار یاری دهد بعبارت روشن تر یک زمامدار و حاکم باید مردم شناس و جامعه شناس خوبی باشد والا توفیقی در حکومت داری خویش نخواهد یافت.

برای این ویژگی میتوان به معرفی خصلتهای کوفیان از زبان امیر مومنان اشاره کرد که نشان از شناخت دقیق ایشان نسبت به مردم تحت حکومتش است؛

ایشان در خطبه 97 نهج البلاغه مردم کوفه اینگونه معرفی می نمایند؛ در برخورد با دشمن سست هستند و در هنگام بلا و مصیبت در خور اعتماد نیستند و مانند شتران بی ساربان که نمی توان آنها را در یک محل جمع کرد هستند[1] بنابراین با این مردم نمی توان به جنگ با معاویه پرداخت و انتظار پیروزی داشت و این مردم را نمی تواند زمامداری غیر از خود حضرت رهبری نماید.

1-2. با مردم بودن

زمامدار و حاکم علاوه برآنکه باید مردم زیرمجموعه حکومتش را بخوبی بشناسد باید درمیان آنها نیز باشد یعنی در ارتباط مستقیم با آنها بوده و از دردها و رنجها و کاستی های آنان مطلع باشد و اجازه ندهد بین او ومردم فاصله و شکاف بی اطلاعی جدایی بیندازد.

حضرت امیرمومنان علی علیه السلام اینگونه به مالک اشتر نخعی سفارش می کند که مبادا دوری تو از مردم طولانی شود و آنان نتوانند تو را ببینند و مشکلاتشان را بازگو کنند؛براى كسانى كه به تو نياز دارند، زمانى معين كن كه در آن فارغ از هر كارى به آنان پردازى. براى ديدار با ايشان به مجلس عام بنشين، مجلسى كه همگان در آن حاضر توانند شد وبراى خدايى كه آفريدگار توست، در برابرشان فروتنى نمايى و بفرماى تا سپاهيان و ياران و نگهبانان و پاسپانان به يك سو شوند، تا سخنگويشان بى هراس و بى لكنت زبان سخن خويش بگويد. كه من از رسول الله صلى الله عليه و آله بارها شنيدم كه مى فرمودند: پاك و آراسته نيست امتى كه در آن امت، زيردست نتواند بدون لكنت زبان حق خود را از قوى دست بستاند. پس تحمل نماى، درشتگويى يا عجز آنها را در سخن گفتن. و تنگ حوصلگى و خودپسندى را از خود دور ساز تا خداوند درهاى رحمتش را به روى تو بگشايد و ثواب طاعتش را به تو عنايت فرمايد. ... به هر حال، روى پوشيدنت از مردم به دراز نكشد، زيرا روى پوشيدن واليان از رعيت خود، گونه اى نامهربانى است به آنها و سبب مى شود كه از امور ملك آگاهى اندكى داشته باشند. اگر والى از مردم رخ بپوشد، چگونه تواند از شوربختيها و رنجهاى آنان آگاه شود. آن وقت، بسا اموربزرگی كه در نظر مردم خرد آيد و بسا امور کوچک و خردی كه بزرگ جلوه كند و زيبا، زشت و زشت، زيبا نمايد و حق و باطل به هم بياميزند. زيرا والى انسان است و نمى تواند به كارهاى مردم كه از نظر او پنهان مانده، آگاه گردد[2].

1-3. جلب اعتماد مردم

حاکم و زمامدار در ارتباط با مردم باید به گونه ای عمل کند که حسن ظن ایشان را نسبت به خود جلب نماید؛ اعتماد مردم به حاکم خود آثار زیادی دارد که می توان به همراهی و همیاری آنان در مشکلات و ناگواریها و جنگها با زمامدار اشاره کرد حضرت امیر در این باره می فرمایند:

بدان، بهترين چيزى كه حسن ظن والى را نسبت به رعيتش سبب مى شود، نيكى كردن والى است در حق رعيت و كاستن است از بار رنج آنان و به اكراه وادار نكردنشان به انجام دادن كارهايى كه بدان ملزم نيستند.و تو بايد در اين باره چنان باشى كه حسن ظن رعيت براى تو فراهم آيد. زيرا حسن ظن آنان، رنج بسيارى را از تو دور مى سازد . به حسن ظن تو، كسى سزاوارتر است كه در حق او بيشتر احسان كرده باشى و به بدگمانى، آن سزاوارتر كه در حق او بدى كرده باشى[3].

2. آیین زمامداری حضرت امیرمومنان علی علیه السلام

2-1. وظیفه ی اصلی زمامدار

مهمترین و اصلی ترین وظیفه یک حاکم اسلامی انجام دستورات الهی وهدایت مردم به سوی سعادت دنیا و آخرت است چراکه حکومت اسلامی ادامه راه انبیاء و ائمه گرامی اسلام سلام الله علیهم اجمعین است و نمی توان غیر از این انتظار داشت.

مولای متقیان در این باره می فرمایند؛

هر آينه، آنچه بر عهده امام است، اين است كه آنچه را كه خداوند به او فرمان داده به جا آورد چون، رساندن مواعظ و سعى در نيك خواهى و احياى سنت پيامبر و اقامه حدود خدا بر كسانى كه سزاوار آن هستند و اداى حق هر كس از بيت المال[4].

و در جای دیگر چنین فرموده اند؛

بهترين مردم در نزد خداوند، پيشواى دادگرى است كه خود هدايت يافته و مردم را هدايت نمايد. سنت شناخته شده را برپاى دارد و بدعت ناشناخته را بميراند. سنتها روشن است و نشانه هايش برپاست و بدعتها آشكار است و نشانه هايش برپا. بدترين مردم در نزد خداوند پيشوايى ستمگر است كه خود گمراه است و سبب گمراهى ديگران شود. سنتى را، كه مردم فرا گرفته اند، بميراند و بدعتى را كه متروك افتاده زنده[5].

2-2. بیان اهداف برای مردم و اطلاع رسانی به آنان

یکی از مشکلاتی که از گریبانگیر مسوولین و حاکمان یک جامعه می شود وسبب می شود بین آنها و مردم فاصله بیفتد و مردم آنها را از خود ندانند و برای آنها دل نسوزانند این است که آنها با مردم ارتباط برقرار نکنند و اهداف و برنامه های خود را برای آنان بین ننمایند و این خود دلیل رفتن مردم به دنبال شایعات و اخبار دروغ و غیر واقعی است، حضرت امیر درباره ی دلیل جنگیدن با شامیانِ اهل قرآن، اینگونه با مردم صحبت می کند و اهداف خودرا بیان می کند؛

ولى اكنون با برادران مسلمان خود مى جنگيم زيرا تمايل به كفر و كژى در اسلامشان راه يافته، گاه دستخوش شبهه مى شوند و گاه تسليم تأويل. اگر وسيله اى باشد، كه خداوند به سبب آن پراكندگى ما را به اتحاد بدل كند و ما با آنچه باقى مى ماند كنار آييم و به يكديگر نزديك شويم، بدان وسيله رغبت كنيم و جز آن را فرو گذاريم[6].

ویا در جنگ صفین زمانی که ایشان را به حکمیت مجبور کردند آن را برای مردم اینگونه بیان فرمودند و حقیقت حکیت را برایشان بازگو کردند تا جلوی مشکلات بعدی را بگیرند(جریان خوارج)؛

ما مردان را حَكَم قرار نداديم، بلكه قرآن را حكم قرار داديم. و اين قرآن خطى است نوشته شده، كه در ميان دو جلد جاى دارد. به زبان سخن نمى گويد. نيازمند ترجمانى است و مردان ترجمانى كنند. هنگامى كه آن قوم ما را دعوت كردند كه قرآن را حكم قرار دهيم، از آن گونه مردم نبوديم كه از كتاب خدا رويگردان شويم. كه خداى تعالى گفته است: «اگر در چيزى خصومت كرديد آن را به خدا و پيامبرش بازگردانيد.» بازگردانيدن به خدا اين است، كه بر طبق كتاب او داورى كنيم و بازگردانيدن به رسول خدا اين است، كه سنّت او را بگيريم. پس، اگر از روى حقيقت به كتاب خدا داورى شود، ما از ديگر مردم بدان سزاوارتريم، و اگر به سنّت رسول خدا داورى شود، ما از ايشان اولاتريم[7].

2-3. حق مداری

حضرت امیر در سلوک سیاسی خود به حق مداری توجهی ویژه داشت و کارگزاران خود را به آن دعوت می کرد بعنوان نمونه در عهدنامه ی خود به مالک اشتر چنین سفارش می کند:

اجراى حق را درباره هر كه باشد، چه خويشاوند و چه بيگانه، لازم بدار و در اين كار شكيبايى به خرج ده كه خداوند پاداش شكيبايى تو را خواهد داد. هر چند، در اجراى عدالت، خويشاوندان و نزديكان تو را زيان رسد. پس چشم به عاقبت دار، هر چند، تحمل آن بر تو سنگين آيد كه عاقبتى نيك و پسنديده است.اگر رعيت بر تو به ستمگرى گمان برد، عذر خود را به آشكارا با آنان در ميانه نه و با اين كار از بدگمانيشان بكاه، كه چون چنين كنى، خود را به عدالت پروده اى و با رعيت مدارا نموده اى. عذرى كه مى آورى سبب مى شود كه تو به مقصود خود رسى و آنان نيز به حق راه يابند [8].

2-4. صراحت و صداقت

حضرت امیرمومنان صراحت و صداقت را مبنای رفتار و سلوک سیاسی خود قرار دادند و آن را در همان اولین خطبه اش پس از بیعت با مردم اینگونه به مردم اطلاع دادند؛

ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ وَ أَنَا بِهِ زَعِيمٌ ... وَ اللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا كَذَبْتُ كِذْبَة[9]. آنچه مى گويم بر عهده من است و من خود ضامن آن هستم... به خدا سوگند، كه هيچ سخنى را پنهان نداشته ام و دروغ نگفته ام.

علاوه بر آن که نظام اداری ای که به امام تحویل شد به هیچ وجه متناسب با حکومت عدل ایشان نبود و فساد و حیف ومیل در بیت المال و اعمال خلاف شرع نارضایتی عمومی را برانگیخته بود؛ تصمیم امام در همان روز اول بیعت اعلام گردید که اهل سازش و مداهنه نیست و به رغم شایعات و اتهاماتی که در مورد قتل عثمان به حضرت نسبت داده می شد در مخالفت صریح با سیاست او فرمودند:

وَ اللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإِنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَق [10] به خدا سوگند، اگر چيزى را كه عثمان بخشيده، نزد كسى بيابم، آن را به صاحبش باز مى گردانم، هر چند، آن را كابين زنان كرده باشند يا بهاى كنيزكان. كه در دادگرى گشايش است و آنكه از دادگرى به تنگ آيد از ستمى كه بر او مى رود، بيشتر به تنگ آيد.

و در مراسم بیعت با مردم حضرت خبر از اصلاحات بنیادی دادند و فرمودند:

بدانید که روزگار دگرباره شمارا در بوته ی آزمایش ریخت مانند روزی که خدا پیامبر صلی الله علیه و آله شما را برانگیخت. به خدایی که او را به راستی مبعوث فرمود به هم در خواهید آمیخت و چون دانه که غربال ریزند یا دیگ افزار که در دیگ ریزند روی هم خواهید ریخت تا آنکس که زیر است زبَر شود و آنکس که زبَر است به زیر درشود و آنان که واپس ماندند پیش برانند و آنان که پیش افتاده اند واپس مانند[11].

در صراحت سیاست علوی همین بس که حتی برای یک روز نیز معاویه را بعنوان فرماندار خود نپذیرفت و او را عزل کرد و وساطت امثال مغیرة بن شعبه و ابن عباس رادر مصلحت بودن بقای معاویه نپذیرفت و تأیید امثال معاویه را هرچند به طور موقت با صداقت و سیاست علوی ناسازگار می دانست.

2-5. عدالت و مساوات

2-5-1. تساوی در برابر قانون

طبیعی است زمانی که در داوری بین غیر مسلمان باید رعایت قسط و عدل بشود به طریق اولی در جامعه ی اسلامی رعایت آن لازم تر است. از امتیازات حکومت علوی این بود که تمام افراد را یکسان می دید و به کارگزاران خود نیز دستور می داد در نگاه کردن و توجه به افراد نیز مساوات را در نظر بگیرد تا افراد قوی امید به ستم شما نداشته باشند و انسان های ضعیف نیز از عدل شما ناامید نگردند؛

وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ حَتَّى لَا يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ لَهُمْ وَ لَا يَيْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِم [12]

ترجمه: همه را يكسان بنگر. اگر يكى را به گوشه چشم نگريستى به ديگرى رو در رو نگاه مكن تا بزرگان از تو نخواهند كه بر ناتوانان ستم كنى و ناتوانان از عدالت تو نوميد نشوند.

2-5-2. تساوی در برابر بیت المال

آنچه در بیت المال جمع می شد به جز آنچه مصرف خاصی داشت برای مصرف تمام مسلمانان بود زیرا تمام کسانی که در مقر خلافت بودند از بیت المال سهم می بردند و وظیفه داشتند در هنگام نیاز برای جهاد حرکت کنند. حضرت امیر برای زنان و بچه ها نیز سهمی قرار داده بود البته تقسیم غنایم جهادی حکمی مخصوص به خود داشت که ویژه ی شرکت کننده در جنگ بود.

حضرت امیرمومنان روش خلفا را در دادن سهم بیشتر به افرادی خاص خلاف عدالت دانست و از سیره ی پیامبر صلی الله علیه و آله در تقسیم بیت المال پیروی می کرد.ایشان در روز دوم خلافت خود سیاست خود در تقسیم بیت المال را چنین اعلام کرد:

آگاه باشید و هر مردی از مهاجر و انصار از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله که برای خود به خاطر مصاحبتش با پیامبر برتری بر دیگران می بیند به درستی که برای او فضل روشن فردا نزد خداوند است ثواب و پاداش او برخداست و هر مردی که به دعوت خدا و رسول او پاسخ داده و مذهب مارا تصدیق کرده و داخل در دین ما شده و در برابر قبله ی ما می ایستد به راستی که او شایسته ی حقوق اسلامی و حدود آن است بنابراین شما بندگان خدایید و مال هم مال خداست که در بین شما به طور مساوی تقسیم می شود برتری برای کسی بر دیگری نیست... نزد ما بیایید زیرا پیش ما مالی است که در میان شما تقسیم می کنیم و هیچ کس از شما تخلف نکند نه عرب و نه عجم چه عطا می گرفته چه نمی گرفته جز این که حاضر شود برای گرفتن عطا؛ در صورتی که مسلمان آزاد باشد[13].

2-5-3. امنیت اجتماعی

از نظر علی علیه السلام همه ی شهروندان دولت اسلامی از امنیت برخوردارند و تفاوتی بین عرب و عجم، مجوس و یهود ونصاری نیست. این عملکرد عادلانه در سیره ی علوی به خوبی پیداست از این رو زمانی که ایشان مطلع می شود طرفداران معاویه به شهر انبار حمله کرده و خلخال و جواهرات زنان معاهد غیرمسلمان را به غارت برده اند به شدت ناراحت شده و از مردم کوفه به دلیل این کوتاهی انتقاد کرده و می فرماید:

به من خبر رسیده یکی از شکریان ایشان بر یک زن مسلمان و یک زن کافر ذمیّه داخل می شده و خلخال ، دستبند، گردنبندها و گوشواره های او را کنده و آن زن نمی توانسته از او ممانعت کند جز آن که صدا به گریه و زاری بلند نماید از خویشان خود کمک بطلبد... اگر مرد مسلمانی از شنیدن این واقعه از حزن و اندوه بمیرد بر او سرزنشی نیست بلکه نزد من به مردن سزاوارتر است[14].

کتابنامه

  1. صبحى صالح، شرح نهج البلاغة، زبان عربى، تعداد جلد: 1 ، ناشر: موسسةدارالهجرة ، مكان: قم
  2. مجلسی محمدباقر ، بحارالانوار، تحقیق محمد باقر محمودی
  3. موسوی سید صادق.تمام نهج البلاغه
  4. آیتی عبدالحمید، ترجمه نهج البلاغه، تعداد جلد1، ناشر دفتر نشر فرهنگ اسلامی- بنیاد نهج البلاغه، سال چاپ 1378، نوبت چاپ 3، مکان تهران

[1] - نهج البلاغه صبحی صالح خطبه 97(يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ مُنِيتُ مِنْكُمْ بِثَلَاثٍ وَ اثْنَتَيْنِ صُمٌّ ذَوُو أَسْمَاعٍ وَ بُكْمٌ ذَوُو كَلَامٍ وَ عُمْيٌ ذَوُو أَبْصَارٍ لَا أَحْرَارُ صِدْقٍ عِنْدَ اللِّقَاءِ وَ لَا إِخْوَانُ ثِقَةٍ عِنْدَ الْبَلَاءِ تَرِبَتْ أَيْدِيكُمْ يَا أَشْبَاهَ الْإِبِلِ غَابَ عَنْهَا رُعَاتُهَا كُلَّمَا جُمِعَتْ مِنْ جَانِبٍ تَفَرَّقَتْ مِنْ آخَرَ وَ اللَّهِ لَكَأَنِّي بِكُمْ فِيمَا إِخَالُكُمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ الْوَغَى وَ حَمِيَ لضِّرَابُ قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ انْفِرَاجَ الْمَرْأَةِ عَنْ قُبُلِهَا)

[2] - نهج البلاغه نامه 53 (فَلَا تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَكَ عَنْ رَعِيَّتِكَ فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلَاةِ عَنِ الرَّعِيَّةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضِّيقِ وَ قِلَّةُ عِلْمٍ بِالْأُمُورِ وَ الِاحْتِجَابُ مِنْهُمْ يَقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُ فَيَصْغُرُ عِنْدَهُمُ الْكَبِيرُ وَ يَعْظُمُ الصَّغِيرُ وَ يَقْبُحُ الْحَسَنُ وَ يَحْسُنُ الْقَبِيحُ وَ يُشَابُ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ وَ إِنَّمَا الْوَالِي بَشَرٌ لَا يَعْرِفُ مَا تَوَارَى عَنْهُ النَّاسُ بِهِ مِنَ الْأُمُورِ وَ لَيْسَتْ عَلَى الْحَقِّ سِمَاتٌ تُعْرَفُ بِهَا ضُرُوبُ الصِّدْقِ مِنَ الْكَذِب )

[3] - نهج البلاغه نامه 53 (وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ شَيْ ءٌ بِأَدْعَى إِلَى حُسْنِ ظَنِّ رَاعٍ بِرَعِيَّتِهِ مِنْ إِحْسَانِهِ إِلَيْهِمْ وَ تَخْفِيفِهِ الْمَئُونَاتِ عَلَيْهِمْ وَ تَرْكِ اسْتِكْرَاهِهِ إِيَّاهُمْ عَلَى مَا لَيْسَ لَهُ قِبَلَهُمْ فَلْيَكُنْ مِنْكَ فِي ذَلِكَ أَمْرٌ يَجْتَمِعُ لَكَ بِهِ حُسْنُ الظَّنِّ بِرَعِيَّتِكَ فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ يَقْطَعُ عَنْكَ نَصَباً طَوِيلًا وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ حَسُنَ ظَنُّكَ بِهِ لَمَنْ حَسُنَ بَلَاؤُكَ عِنْدَهُ وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ سَاءَ ظَنُّكَ بِهِ لَمَنْ سَاءَ بَلَاؤُكَ عِنْدَه )

[4]- نهج البلاغه. خطبه 110(إِنَّهُ لَيْسَ عَلَى الْإِمَامِ إِلَّا مَا حُمِّلَ مِنْ أَمْرِ رَبِّهِ الْإِبْلَاغُ فِي الْمَوْعِظَةِ وَ الِاجْتِهَادُ فِي النَّصِيحَةِ وَ الْإِحْيَاءُ لِلسُّنَّةِ وَ إِقَامَةُ الْحُدُودِ عَلَى مُسْتَحِقِّيهَا وَ إِصْدَارُ السُّهْمَانِ عَلَى أَهْلِهَا)

[5] - نهج البلاغه. خطبه 164 (كندأَنَّ أَفْضَلَ عِبَادِ اللَّهِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ عَادِلٌ هُدِيَ وَ هَدَى فَأَقَامَ سُنَّةً مَعْلُومَةً وَ أَمَاتَ بِدْعَةً مَجْهُولَةً وَ إِنَّ السُّنَنَ لَنَيِّرَةٌ لَهَا أَعْلَامٌ وَ إِنَّ الْبِدَعَ لَظَاهِرَةٌ لَهَا أَعْلَامٌ وَ إِنَّ شَرَّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ إِمَامٌ جَائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ فَأَمَاتَ سُنَّةً مَأْخُوذَةً وَ أَحْيَا بِدْعَةً مَتْرُوكَةً)

[6] - نهج البلاغه. خطبه 122 (لَكِنَّا إِنَّمَا أَصْبَحْنَا نُقَاتِلُ إِخْوَانَنَا فِي الْإِسْلَامِ عَلَى مَا دَخَلَ فِيهِ مِنَ الزَّيْغِ وَ الِاعْوِجَاجِ وَ الشُّبْهَةِ وَ التَّأْوِيلِ فَإِذَا طَمِعْنَا فِي خَصْلَةٍ يَلُمُّ اللَّهُ بِهَا شَعَثَنَا وَ نَتَدَانَى بِهَا إِلَى الْبَقِيَّةِ فِيمَا بَيْنَنَا رَغِبْنَا فِيهَا وَ أَمْسَكْنَا عَمَّا سِوَاهَا)

[7] - نهج البلاغه خطبه 125 (إِنَّا لَمْ نُحَكِّمِ الرِّجَالَ وَ إِنَّمَا حَكَّمْنَا الْقُرْآنَ هَذَا الْقُرْآنُ إِنَّمَا هُوَ خَطٌّ مَسْطُورٌ بَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ لَا يَنْطِقُ بِلِسَانٍ وَ لَا بُدَّ لَهُ مِنْ تَرْجُمَانٍ وَ إِنَّمَا يَنْطِقُ عَنْهُ الرِّجَالُ وَ لَمَّا دَعَانَا الْقَوْمُ إلَى أَنْ نُحَكِّمَ بَيْنَنَا الْقُرْآنَ لَمْ نَكُنِ الْفَرِيقَ الْمُتَوَلِّيَ عَنْ كِتَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ فَرَدُّهُ إِلَى اللَّهِ أَنْ نَحْكُمَ بِكِتَابِهِ وَ رَدُّهُ إِلَى الرَّسُولِ أَنْ نَأْخُذَ بِسُنَّتِهِ فَإِذَا حُكِمَ بِالصِّدْقِ فِي كِتَابِ اللَّهِ فَنَحْنُ أَحَقُّ النَّاسِ بِهِ وَ إِنْ حُكِمَ بِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وآله فَنَحْنُ أَحَقُّ النَّاسِ وَ أَوْلَاهُمْ بِهَا)

[8] - نهج البلاغه نامه 53 (وَ أَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَرِيبِ وَ الْبَعِيدِ وَ كُنْ فِي ذَلِكَ صَابِراً مُحْتَسِباً وَاقِعاً ذَلِكَ مِنْ قَرَابَتِكَ وَ خَاصَّتِكَ حَيْثُ وَقَعَ وَ ابْتَغِ عَاقِبَتَهُ بِمَا يَثْقُلُ عَلَيْكَ مِنْهُ فَإِنَّ مَغَبَّةَ ذَلِكَ مَحْمُودَةٌ وَ إِنْ ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُ بِكَ حَيْفاً فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِكَ وَ اعْدِلْ عَنْكَ ظُنُونَهُمْ بِإِصْحَارِكَ فَإِنَّ فِي ذَلِكَ رِيَاضَةً مِنْكَ لِنَفْسِكَ وَ رِفْقاً بِرَعِيَّتِكَ وَ إِعْذَاراً تَبْلُغُ بِهِ حَاجَتَكَ مِنْ تَقْوِيمِهِمْ عَلَى الْحَق )

[9] - نهج البلاغه خطبه 16

9*[10] - نهج البلاغه خطبه 15

[11] - نهج البلاغه خطبه 16 * موسوی سید صادق.تمام نهج البلاغه . ص 399 (أَلا وَ إِنَّ بَلِيَّتَكُمْ قَدْ عَادَتْ كَهَيْئَتِهَا يَوْمَ بَعَثَ اللَّهُ نَبِيَّهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ. وَ الَّذي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ، لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً، وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً، وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ الْقِدْرِ، حَتَّى يَعُودَ أَسْفَلُكُمْ أَعْلاكُمْ وَ أَعْلاكُمْ أَسْفَلَكُمْ، وَ لَيَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ كَانُوا قَصَّرُوا، وَ لَيُقَصِّرَنَّ سَبَّاقُونَ كَانُوا سَبَقُوا)

[12] - نهج البلاغه نامه 27

[13] - بحارالانوار، مجلسی محمدباقر. تحقیق محمد باقر محمودی.ج 32. ص17

[14] - نهج البلاغه خطبه 27(وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَةِ فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالِاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ كَلْمٌ وَ لَا أُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً )

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

آيين زمامداری در سيره ي حكومتی اميرالمومنين علی عليه السلام

آيين زمامداری در سيره ي حكومتی اميرالمومنين علی عليه السلام

فتوحات خلفای پیش از امیرمومنان علی علیه السلام سرزمینی وسیع و پهناور برای حکومت ایشان به ارث گذاشت (که شامل تمام کشورهای کنونی شبه جزیره، ایران، عراق، شامات کنونی، مصر و...) زمامداری موفقیت آمیز ایشان برآن سرزمین با ابزار و سایل و سطح فرهنگی آن زمان می تواند بهترین الگوی زمامداری برای ما شیعیان ایشان باشد.
برخورد با استهزاء گران از ديدگاه قرآن

برخورد با استهزاء گران از ديدگاه قرآن

آياتي كه در قرآن از استهزا به ميان آورده بيشتر مربوط به حوزۀ عقيده و دين بوده كه در آن دشمنان، انبياي الهي، مومنان، وحي، آيات قرآن، احكام عبادي، معاد، پيامبران و حتي خداوند را به تمسخر گرفته و از استهزا به عنوان حربه اي براي رويارويي با دين الهي بهره مي جستند
تربيت توحيدی در سیره اهل بیت پیامبر (صلوات الله علیهم)

تربيت توحيدی در سیره اهل بیت پیامبر (صلوات الله علیهم)

سیرۀ پیامبر و اهل بیت صلوات الله علیهم در تربیت اعتقادی در زمینۀاصل توحید دارای مراحل سه گانۀ تبیین، توصیف و تثبیت بوده است.اولا:در مواجهه با اکثریت مردم اصل وجود خدا را مفروض گرفته اما در برابر عقاید انحرافی از دلایل روشن و قوی استفاده می کردند. ثانیا: در مقام معرفی خدا تاکید بر بیان صفات خدا می کردند با رعایت سطح فکری مخاطب. ثالثا: برای ارتقا و رشد ایمان فرد را به ارتباط با خدا و حفظ و تقویت ارتباط با خدا دعوت می کردند.
No image

تربيت فرزند در سيره معصومان (عليهم السلام)

بانگاهی هر چند اجمالی به آیات و روایاتی كه در مورد فرزند وارد شده، می توان به نگرش عمیق اسلام درباره فرزند و جایگاهش در اندیشه اسلامی پی برد. فرزندان نعمت های الهی نزد والدین اند، هم می توان آنها را بر انجام اعمال ناشایست و خلاف فطرت الهی شان به خاك ذلّت و پستی نشاند.

پر بازدیدترین ها

No image

تقيه در سيره معصومين «عليهم السلام»

در سیره اهل بیت علیهم السلام تقیه از جایگاه و اهمیت فوق العاده ای برخوردار بوده است. در اقع تقیه تاکتیکی بی نظیر و یکی از شکل های دفاع در هنگام کمی یاران و تسلط باطل به شمار می آید.
No image

سيرۀ اميرالمؤمنين علی علیه السلام در موضوع امنیت

یکی از شعارهای اساسی مسلمانان لا اله الا الله است و این مفهوم را به ذهن می رساند که قدرت مطلق خداوند است و دستورات او مقدم بر همه دستورات عالم است؛ بنابراین نباید در برابر هیچ کس جز خداوند سر فرود آورد؛ لذا نیروی مقاومت در برابر ناامنی ها در انسان به وجود می آید و تا زمانی که این قوه و اعتقاد در رگ های حیات ملتی باشد هیچ دشمنی نمی تواند به حمله کند و امنیت در جامعه مستحکم و برقرار می شود.
No image

دشمن شناسي از ديدگاه امام علي (عليه السلام)

اکثر مشکلاتی که جامعه اسلامی را از درون و برون تهدید می کند و از سوی بعضی از مغرضین به ناکارآمدی و عقب ماندگی تفسیر می شود، در سایه ی عدم دشمن شناسی درست جوامع اسلامی است.
Powered by TayaCMS