نویسنده: حجت الاسلام و المسلمین محمد محمدی اشتهاردی
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین...
اللهم کن لولیک الحجهابن الحسن...
هفتمین نصیحت حکیمانه، و اندرز ارزشمند لقمان به پسرش، مساله رعایت تواضع و فروتنی است ، که می توان آن را مادر ارزش ها و کلید گنجینه کمالات نامید، لقمان به پسرش چنین فرمود: "و لا تصعر خدک للناس...; پسرم! با بی اعتنایی از مردم روی مگردان" (1) یعنی متواضع و فروتن باش.
تواضع در اصل از واژه وضع که به معنی فرونهادن است گرفته شده، از این رو به زایمان زنان به وضع حمل تعبیر می شود، و مفهوم آن از نظر اخلاقی این است که انسان باید خود را در برابر خدا و خلق خدا پایین تر از موقعیت خود قرار دهد، فروتنی و فرو روحی کند، و ضد آن تکبر و بزرگ نمایی و فخرفروشی است که از صفات رذیله، و مایه و پایه انحرافات فکری و عملی بسیار زشت است.
البته باید توجه داشت - چنان که خواهیم گفت - تواضع به معنی خواری و ذلیل نشان دادن خود نیست که ضد ارزش و مورد نکوهش می باشد چنانکه ذکر می شود.
از نشانه های تواضع این است که انسان در برابر مردم، خوش رو، خوش برخورد است، و هنگام معاشرت و جدا شدن از آنها، با روی باز و دل پذیر روبه رو یا جدا می شود، و جداییش محبت آمیز است، نه از روی بی اعتنایی که موجب کینه و کدورت شده، و از نشانه های خصلت زشت تکبر و خود شیفتگی است.
تعبیر به "لاتصعر" اشاره به این است که تواضع نکردن، و بروز کرداری ضد تواضع در انسان یک نوع بیماری آشکار است، چرا که تصعر چنان که در لغتنامه مصباح المنیر آمده در اصل از واژه صعر گرفته شده، و صعر در لغت یک نوع بیماری است که شتری به آن مبتلا می شود، و آن شتر بر اثر آن بیماری، گردن خود را کج می کند.
بنابراین خارج شدن از حریم تواضع یک نوع بیماری آشکار است، که بیانگر بیماری و عدم صفای درونی می باشد. تواضع دارای نشانه ها و درجات مختلف است، باید آنها را شناخت و به موقع رعایت کرد، مثلا امام باقر (ع) می فرماید: "التواضع الرضا بالمجلس دون شرفه، و ان تسلم علی من لقیت، و ان تترک المراء و ان کنت محقا; تواضع آن است که به کمتر از جایگاه شایسته خود در مجلس قناعت کنی و هنگام ملاقات با کسی، در سلام کردن پیشی گیری، و در گفتگوها از جر و بحث پرهیز کنی گرچه حق با تو باشد." (2)
شخصی از حضرت رضا (ع) پرسید: حد و مرز تواضع چیست که اگر کسی آن را رعایت کند به عنوان متواضع به حساب می آید؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: "تواضع دارای درجاتی است، یکی از آن درجات این است که انسان موقعیت نفس خود را بداند، و آن را با قلب سالم در همان جایگاه قرار دهد، و برای دیگران همان را بپسندد که برای خود می پسندد، هرگاه از کسی بدی دید، آن را با نیکی پاسخ دهد، خشم خود را فرو برد، از گناهان مردم بگذرد، و آنها را مورد عفو قرار دهد، خداوند نیکوکاران را دوست دارد." (3)
نتیجه این که تواضع یک حالت خشوع و خضوع معقول درونی است که نشانه های آن در رفتار و کردار و گفتار آشکار می شود. و گاهی ممکن است، انسان از نظر روحی به مرحله این حالت نرسد، ولی بتواند در عمل، خود را براساس موازین تواضع، هماهنگ سازد، چنین کسی عملا متواضع است.
باید توجه داشت که به طور کلی تواضع بر دو قسم است:
1- تواضع در برابر خدا که شامل تواضع، در برابر حق و قانون خدا، تواضع در برابر پیامبران و امامان و اولیاء خدا می شود.
2- تواضع در معاشرت با مردم، از دوست، همسایه، پدرو مادر، معلم واستاد، همکار و. .. روشن است که تواضع در برابر خدا، عالی ترین و مهم ترین درجه تواضع است، چنان که ضد آن، تکبر در برابر خدا، بزرگ ترین گناه و سرکشی است. تواضع در برابرخدا، جزء ایمان عمیق، و اعتقاد صحیح و معرفت و راهیابی به مقام قرب الهی است، نشانه آن نهایت تسلیم در برابر فرمان های خدا واطاعت از او، و کمال خشوع و خضوع در برابر عظمت او می باشد، به گونه ای که انسان خود را همچون افتادن قطره ای در اقیانوس، فنای در ذات مطلق الهی بنگرد و خود را هیچ و صفر بداند، و هیچ گونه چون و چرا در برابر حق نداشته باشد، همه چیز را برای او بخواهد، و در مسیر رضای الهی گام بردارد، و اتصالش به خدا، در حدی باشد که به قول شاعر:
اسیر عشق تو از هشت خلد مستغنی است غلام کوی تو از هردو جهان آزاد است
پیامبر اسلام (ص) که بزرگ ترین و بی نظیرترین انسان ها، و خلایق کل هستی است، آن چنان در برابر عظمت خدا متواضع بود که وقتی از سوی خدا به او خطاب شد; تو را بین پادشاهی و رسالت یا بندگی و رسالت مخیر نمودم، کدام را برمی گزینی؟ آن حضرت عرض کرد: بندگی و رسالت را (4)
و امام صادق (ع) در وصف پیامبر (ص) فرمود: "ما اکل رسول الله متکئا منذ بعثه الله عز و جل نبیا حتی قبضه الله الیه متواضعالله عز و جل ; از آن هنگام که پیامبر اسلام (ص) از طرف خدا مبعوث به رسالت شد، تا هنگام رحلت برای رعایت تواضع در پیشگاه خدا هرگز در حال تکیه بر چیزی، غذا نخورد."
روزی آن حضرت با گروهی از بردگان روی خاک نشسته بود، چون یکی از آنها با آنها گفتگو می کرد، بانویی که از آنجا عبور می کرد، به عنوان اعتراض گفت: "ای محمد! چرا روی خاک نشسته ای و با بردگان همنشین و هم غذا شده ای (تو پیغمبر هستی، باید با بزرگان بنشینی...) آن حضرت در پاسخ فرمود: "ویحک ای عبد اعبد منی; وای بر تو، کدام بنده ای، بنده تر از من است." (5)
نمازهای خاشعانه و مخلصانه، دعاهای پرمحتوا و پر از مفاهیم متواضعانه، و سجده های طولانی با نهایت خشوع پیامبر (ص) و امامان (ع) هر کدام کافی است که عالی ترین درس نهایت تواضع در برابر خدا را به ما بیاموزند، برای درک این معنی کافی است که صحیفه سجادیه را ورق بزنیم، و با مطالعه فرازهای آن، حقیقت تواضع در برابر خدا را دریافت نماییم. حضرت زهرا (س) در فرازی از دعاهای خود، به خدا چنین عرض می کند: "اللهم ذلل نفسی فی نفسی و عظم شانک فی نفسی; خدایا! خودم را در نزد خودم کوچک کن، و مقام خودت را در نزدم بزرگ گردان." (6)
تواضع در برابر دیگران قسم دیگر تواضع است که از ارزش های والای اخلاقی بوده، و دارای آثار درخشان در زندگی است، فقیه بزرگ علامه نراقی در تعریف این گونه تواضع چنین می نویسد: "تواضع عبارت است از شکسته نفسی، که نگذارد آدمی خود را بالاتر از دیگری ببیند، و لازمه آن کردار و گفتار چندی است که دلالت بر تعظیم دیگران و اکرام ایشان می کند." (7)
این خصلت موجب نشر ارزش ها، و مایه شرافت و کرامت، و زینت انسان های والا، و موجب وقار و آرامش و رفعت مقام، و جوشش چشمه های حکمت در روح و روان، و دوستی وسلامتی، وفورنعمت بوده و اسلحه نیرومند در برابر نیرنگ های ابلیس است و باعث افزایش عقل و درایت می باشد، چنان که روایات متعددی که از پیامبر (ص) و امامان (ع) نقل شده بیانگر این مطلب است. (8)
هدف از سخن لقمان در آیه مذکور، تواضع نسبت به دیگران است، که به خصوص به آن سفارش نموده است، لقمان در گفتار دیگر خود نیز به طور مکرر فرزندش را به این خصلت سفارش می کرد، از جمله از اندرزهای او به پسرش این است: "تواضع للحق تکن اعقل الناس ; در برابر حق تواضع کن، تا خردمندترین انسان ها گردی." (9)
کوتاه سخن آن که تواضع مخزن نیکی ها است، و چنان که گفتیم می تواند نقش کلیدی نسبت به ارزش ها داشته باشد و مادر فضایل گردد، چنان که امام علی (ع) فرمود:
"بخفض الجناح تنتظم الامور; با تواضع و فروتنی، امور مختلف زندگی سامان می یابد، و منظم می شود." (10)
امیرمؤمنان علی(ع) در گفتاری، پیامبران را چنین تعریف می کند:
"... و لکنه سبحانه کره الیهم التکابر، و رضی لهم التواضع، فالصقوا بالارض خدودهم، وعفروا فی التراب وجوههم، و خفضوااجنحتهم للمؤمنین ; خداوند تکبر ورزیدن را برای همه پیامبران منفور شمرده است، و تواضع و فروتنی را بر ایشان پسندیده، آنها گونه ها را بر زمین می گذاردند، و صورت ها را بر خاک می ساییدند، و پروبال خویشتن را برای مؤمنان می گسترانیدند." (11)
و در مورد دیگر در بیان فلسفه عبادات می فرماید:
"... و لما فی ذلک من تعفیر عتاق الوجوه بالتراب تواضعا، والتصاق کرائم الجوارح بالارض تصاغرا، ولحوق البطون بالمتون من الصیام تذللا; وانگهی ساییدن پیشانی که بهترین جاهای صورت است بر خاک در سجده نماز، موجب تواضع است، و نهادن اعضای پر ارزش بدن بر زمین دلیل و نشانه کوچکی، و چسبیدن شکم به پشت بر اثر روزه باعث فروتنی است." (12)
و به طور کلی عبادت خدا که از ویژگی های جدایی نشدنی هر بنده خدا شناس است، وقتی کامل است که دارای طعم و شیرینی باشد، و عبادت کننده از آن لذت ببرد، نه این که احساس خستگی کند، خصلت تواضع در برابر خدا، چنین امتیازی را به عبادت کننده خواهد داد، چنان که روایت شده روزی رسول خدا (ص) به اصحاب فرمود: "من چرا حلاوت و شیرینی عبادت را در شما نمی بینم؟" آنها عرض کردند: شیرینی عبادت در چیست؟ پیامبر (ص) در پاسخ فرمود: "التواضع; تواضع و فروتنی موجب کسب شیرینی و لذت عبادت خواهد شد." (13)
یکی از موضوعات مهمی که در همه ارزش ها و ضد ارزش ها باید مورد توجه قرار گیرد، درست معنی کردن آنهاست، و پرهیز از افراط و تفریط است، عدم توجه بعضی به این مساله مهم باعث تحریف از ناحیه خودی و غیرخودی شده، مثلا خصلت صبر به گونه ای معنی شده که درست بر ضد معنی واقعی، سر از عجز و تحمل ظلم بیرون می آورد، در این راستا مرز بین بعضی از فضایل و رذایل بسیار باریک است مانند مرز بین عزت وتکبر، سیاست و دنیا پرستی، قناعت و بخل، سخاوت و اسراف، سکوت و کنترل زبان، شجاعت و بی باکی، زهد و ترک دنیا، عفت وترک و تعطیل غرایز، ذلت و تواضع و... ضابطه و معیارها را باید شناخت تا مرزها نیز شناخته شوند، تا کسی به جای عزت، تکبرنورزد، و به نام قناعت بخل نکند و به جای تواضع، به ذلت و خواری یا به تملق تن درندهد. و همچنین باید توجه به استثناها داشت، چرا که بسیاری از اوصاف اخلاقی و یا گناهان دارای استثنا هستند، مثلا دروغ حرام است ولی گاهی حتی قسم دروغ (برای حفظ مظلوم از دست ظالم) واجب است. و در مساله مورد بحث، گر چه تواضع خصلت نیک است، ولی همین تواضع به معنی درست در بعضی از موارد، منفی و نابجا است، و به جای آن تکبر، خوب است، مانند صحنه جنگ با دشمن، و راه رفتن مغرورانه سرباز مؤمن در برابر دشمن، تا موجب رعب افکنی در قلب دشمن گردد. چنان که این مطلب در مورد ابودجانه انصاری و امضای رسول خدا (ص) از شیوه راه رفتن او در برابر دشمن در منطقه جنگ احد، آمده است (14)
اینک به اصل مطلب باز می گردیم و آن این که باید توجه داشت که تواضع باعث ذلت و خواری و یا تملق و چاپلوسی که از صفات نکوهیده است نگردد، و ضد ارزش به عنوان ارزش انجام نشود، مثلا بعضی تصور کنند حقیقت تواضع این است که انسان خود را در برابر مردم خوار و بی مقدار کند، و اعمالی انجام دهد تا از چشم مردم بیفتد، و نسبت به او سوءظن پیدا کنند، آن گونه که در حالات بعضی از صوفیه نقل شده است.
اسلام اجازه نمی دهد که کسی به نام تواضع خود را تحقیر کند، و کرامت انسانی خود را پایمال نماید. عالم بزرگ فیض کاشانی در این راستا می نویسد: "تواضع مانند سایر صفات اخلاقی دارای دو طرف افراط و تفریط است، و تواضع حد وسط آن، حد بین افراط (تکبر) و تفریط (پذیرش ذلت و پستی) است، آنچه به عنوان تواضع، پسندیده است، همان کوچکی کردن بدون پذیرش ذلت است، به عنوان مثال: کسی که سعی دارد بر امثال خود برتری جوید و آنها را پشت سر اندازد، متکبر است، و کسی که خود را بعد از آنها قراردهد، متواضع است، ولی اگر پاره دوزی بر دانشمند بزرگی وارد شود، دانشمند از جای خود برخیزد و او را بر جای خود بنشاند، و کفش او را بردارد و پیش پای او جفت کند، این روش، تواضع نیست، بلکه یک نوع تذلل نکوهیده است. (15)
در روایات اسلامی در گفتار پیامبر (ص) و امامان (ع) به این مطلب اشاره شده است، رسول اکرم (ص) فرمود:
"من اتی ذامیسره فتخشع له طلب ما فی یدیه ذهب ثلثا دینه ; کسی که نزد ثروتمندی بیاید و در برابر او به خاطر به دست آوردن آنچه در اختیار او است، فروتنی کند، دو سوم دینش از بین می رود." (16) نظیر این مطلب از امیرمؤمنان علی (ع) نیز نقل شده است (17)
امام صادق (ع) فرمود: "ما اقبح بالمؤمن ان تکون له رغبه تذله ; چقدر برای انسان باایمانی زشت است که میل و علاقه او به چیزی او را به ذلت و خواری بکشاند!" (18)
تملق وچاپلوسی یک نوع ذلت پذیری و پستی است که غالبا زاییده طمع و حرص و آز است، و گاهی بعضی بر اثر اشتباه در معنی تواضع، آن را به عنوان یک ارزش انجام می دهند، با این که تملق - جز در موارد استثنایی - از زشت ترین صفاتی است که ضربه شدیدی به کرامت انسان می زند.
امیرمؤمنان علی (ع) در سخنی می فرماید: "الثناء باکثر من الاستحقاق ملق; مدح و ستودن بیش از حد شایستگی، تملق و چاپلوسی است." (19) و چه بسا افرادی به عنوان تواضع، بعضی را بیش از حد تعریف می کنند، و یا بیش از حد نزد او کرنش می نمایند، این شیوه، همان تملق گفتاری و رفتاری است که در اسلام به شدت نهی شده است.
پیامبر (ص) فرمود: "لیس من اخلاق المؤمن التملق و لا الحسد الا فی طلب العلم; تملق و حسد ورزی از اخلاق انسان باایمان نیست، مگر در راه تحصیل علم و دانش." (20)
بر همین اساس در اسلام از پابوسی نهی شده است، و طبق پاره ای از روایات دست بوسی نیز روا نیست جز بوسیدن دست پدر و مادر از روی محبت، و بوسیدن دست معلم و استاد و رهبر دینی از روی احترام، و بوسیدن مردی دست همسر خود را از روی شهوت، و دست فرزند خردسالش را از روی محبت .
روایت شده: یونس بن یعقوب گفت به امام صادق (ع) عرض کردم: دستت را به من بده تا ببوسم. دستش را به من داد. سپس به امام عرض کردم: قربانت گردم سرت را، حضرت سرش را پیش آورد و من بوسیدم، سپس عرض کردم پاهایت را، حضرت سه بار فرمود: سوگند می دهم تو را (که از بوسیدن پابگذری) و سه بار فرمود: آیا چیزی مانده است. (یعنی پس از بوسیدن دست وسر، عضو دیگری شایسته بوسیدن نیست) (21)
از گفتار پیامبر (ص) وامامان (ع) پیرامون تواضع و نشانه های آن، به بخشی از شیوه های صحیح تواضع اشاره شده که نظر شما را به آن جلب می کنیم ; مانند: نشستن در قسمت پایین مجالس، پیشی گرفتن در سلام و بلند سلام کردن، پرهیز از خودنمایی، تعریف نکردن خود، ودوست نداشتن تعریف دیگران از او، رعایت تساوی در احترام به ثروتمند و فقیر، مقدم داشتن دیگران در صف نماز ودر مسیر راه ودر نشستن در مجالس بر خود، و بدرقه کردن افراد هنگام جدایی و...
و نیز برای تواضع آنان که دارای درجه برتر هستند، به افرادی که در درجه پایین تر می باشند، پاداش افزون دارد.
امیرمؤمنان علی (ع) فرمود: "ما احسن تواضع الاغنیاء للفقراء طلبا لما عندالله; چه خوب است تواضع و فروتنی ثروتمندان در برابر فقرا، برای رسیدن به پاداش الهی." (22)
1) سوره لقمان ، 18.
2) المصباح المنیر، ص 341; بحارالانوار ج 78، ص 176.
3) اصول کافی، ج 2، ص 124.
4) بحارالانوار، ج 18، ص 382.
5) محدث قمی، کحل البصر، ص 100و101.
6) همان، واعیان الشیعه، چاپ ارشاد، ج 1، ص 333.
7) معراج السعاده، ص 300.
8) محمدمحمدی اشتهاردی، میزان الحکمه، ج 6، ص 500 تا 509.
9) بحارالانوار، ج 1، ص 136.
10) غررالحکم ترجمه محمدعلی انصاری، ج 1، ص 335.
11) نهج البلاغه، خطبه 192.
12) همان .
13) تنبیه الخواطر (مجموعه ورام)، ص 166.
14) وسائل الشیعه، ج 11، ص 9; سیره ابن هشام، ج 3، ص 71.
15) اقتباس از المحجه البیضاء، ج 6، ص 271.
16) بحارالانوار، ج 73، ص 169.
17) نهج البلاغه، حکمت 228.
18) اصول کافی، ج 2، ص 320.
19) نهج البلاغه، حکمت 347.
20) کنزالعمال، حدیث 29364.
21) اصول کافی، ج 2، ص 185.
22) نهج البلاغه، حکمت 406.
23) کنزالعمال، حدیث 5737.