گفتگوی امیر المومنین علی علیه السلام با جميل بن بصيهرى، منشى انوشيروان
قال الإمام الباقر عليه السلام:
قال الإمام الباقر عليه السلام: لمّا نزل أمير المؤمنين عليه السلام النهروان سأل عن جميل بن بصيهري كاتب[ أ] نوشيروان فقيل: إنّه بعدُ حيّ يرزق، فأمر بإحضاره، فلمّا حضر وجد حواسّه كلّها سالمة إلّاالبصر، وذهنه صافياً، وقريحته تامّة.
فسأله: كيف ينبغي للإنسان يا جميل أن يكون؟
قال: يجب أن يكون قليل الصديق كثير العدوّ. قال: أبدعت يا جميل! فقد أجمع النّاس على أنّ كثرة الأصدقاء أولى.
فقال: ليس الأمر على ما ظنّوا، فإنّ الأصدقاء إذا كلّفوا السعي في حاجة الإنسان لم ينهضوا بها كما يجب وينبغي، والمثل فيه« من كثرة الملّاحين غرقت السفينة».
فقال أمير المؤمنين عليه السلام: قد امتحنت هذا فوجدته صواباً، فما منفعة كثرة الأعداء؟
فقال: إنّ الأعداء إذا كثروا يكون الإنسان أبداً متحرّزاً متحفّظاً أن ينطق بما يؤخذ عليه أو تبدر منه زلّة يؤخذ عليها، فيكون أبداً علىهذه الحالة سليماً من الخطايا والزلل. فاستحسن ذلك أمير المؤمنين عليه السلام
[1]
امام باقر عليه السلام می فرماید : هنگامى كه امير مؤمنان بر منطقه نهروان فرود آمد، از جميل بن بصيهرى، منشى انوشيروان، پرس و جو كرد. گفته شد: هنوز زنده است و روزى مى خورد. فرمود تا او را احضار كنند. وقتى حضور يافت،[ على عليه السلام]، حواس او را جز چشمانش سالم يافت، و ذهنش را پاك و ذوقش را كامل يافت.
پرسيد:« اى جميل! آدمى چگونه بايد باشد؟».
گفت: بايد دوستانش كم و دشمنانش بسيار باشد!
فرمود:« نكته اى شگفت بر زبان راندى، اى جميل! چرا كه مردمان، اتّفاق دارند كه بسيارىِ دوستان، بهتر است».
گفت: چنان نيست كه آنان گمان مى كنند؛ چرا كه دوستان، هنگامى كه براى كارى وا داشته شوند، آن گونه كه بايسته و شايسته است، اقدام نمى كنند، چنان كه در مَثَل معروف هست:« كشتى از فزونى ملوانان غرق شد».
امير مؤمنان فرمود:« اين مطلب را آزموده ام و درست است؛ امّا دشمنِ بسيار، چه سودى دارد؟».
گفت: دشمنان، هرگاه بسيار شوند، آدمى هميشه پرهيز كند و مراقب باشد كه سخنى كه بدان گرفتار آيد، بر زبان نرانَد، يا به لغزشى مبادرت نورزد كه بر آن، توبيخ گردد. پس همواره با اين حالت از خطاها و لغزشها در امان باشد.
امير مؤمنان، اين مطلب را نيكو شمرد.
منابع:
- الدعوات: ص 297 ح 65، بحار الأنوار: ج 34 ص 345)