سخنران استاد فرحزاد

قال الله تبارک و تعالی: «وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابي لَشَديدٌ[1]

قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا ع يَقُولُ مَنْ لَمْ يَشْكُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ الْمَخْلُوقِينَ لَمْ يَشْكُرِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلّ»[2]

  • یک شـب آتش در نـیسـتـانـی فتاد سوخت چون عشقی که برجانی فتاد
  • شعله تا سرگـرم کـار خـویش شـدهـر نـی ای شـمـع مـزار خــویـش شـد
  • نی به آتش گفت کین آشوب چیستمر تو را زین سوختن مطلوب چیست
  • گـفـت آتش، بـی ســبـب نـفـروخـتمدعــوی بـی مـعـنـیـت را سـوخـــــتـم
  • زآن کـه می گفتی نیــم با صــد نمودهـمچـنان در بند خود بودی که بـــود
  • مرد را دردی اگر باشد خوش استدرد بـی دردی عـلاجش آتش اســـت

فضیلت سجده شکر

یکی ازسیره های پیامبرما، سجده شکر بود. روایت داریم: «اگر کسی بعد از نماز سجده شکر به جا آورد خدای متعال حجاب را بین او و ملائکه برمی دارد. به ملائکه می فرماید: ای ملائکه به بنده من نگاه کنید. نماز واجب را ادا کرده، بعد از نماز افتاده به سجده از من تشکر هم می کند. «مَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ»[3] می بینی چهل سال است که همسایه مسجد است؛ اما پاش تو مسجد باز نمی شود، مگر این که کسی بمیرود. از خدا تشکر کنیم که خدایا ممنونیم که پایمان را به مسجد و منبر و موعظه باز کردی و حرف حق را قبول می کنیم) خدا می فرماید: ای ملائکه، من با این بنده ام چه کار کنم؟ ملائکه می گویند: «يَا رَبَّنَا رَحْمَتُكَ ثُمَّ يَقُولُ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ثُمَّ مَا ذَا لَهُ فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ يَا رَبَّنَا جَنَّتُكَ ثُمَّ يَقُولُ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ثُمَّ مَا ذَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ يَا رَبَّنَا كِفَايَةُ مُهِمِّهِ فَيَقُولُ الرَّبُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى ثُمَّ مَا ذَا قَالَ وَ لَا يَبْقَى شَيْ ءٌ مِنَ الْخَيْرِ إِلَّا قَالَتْهُ الْمَلَائِكَةُ فَيَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَا مَلَائِكَتِي ثُمَّ مَا ذَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ رَبَّنَا لَا عِلْمَ لَنَا قَالَ فَيَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَشْكُرُ لَهُ كَمَا شَكَرَ لِي وَ أُقْبِلُ إِلَيْهِ بِفَضْلِي وَ أُرِيهِ وَجْهِي»[4] رحمتت را شامل حالش کن. خدا می فرماید: کردم، دیگر چه کار کنم؟ بهشت راشامل حالش کن. دیگر چیکارکنم؟ خدایا کار مهمش را حاجت مهمش را بر آورده کن. هی ملائکه می گویند، خدا می فرماید: کردم، دیگر چه کار کنم؟ اخرش ملائکه می گویند: دیگر چیزی به عقلمان نمی رسد. ما که هر چی خوبی به عقلمان می رسید گفتیم. خدا می فرماید: «أَشْكُرُ لَهُ كَمَا شَكَرَ لِي وَ أُقْبِلُ إِلَيْهِ بِفَضْلِي وَ أُرِيهِ وَجْهِي» از او تشکر میکنم کما اینکه ازمن تشکر کرد. به این بنده به وسیله فضلم اقبال می کنم و خودم را برایش نشان میدهم. اما سجاد سلام الله علیه می فرماید: «سَجْدَةُ الشُّكْرِ وَاجِبَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ»[5] سجده شکربر هر مسلمانی واجب است.

دست کم نگرفتن کارهای خیر یا شر و لو ریز باشند.

مرحوم دولابی می فرمودند: هیچ کار ریزی را دست کم نگیرید. روایت می گوید: وقتیشما در راهی می روید می بینید که یک سنگی، خاری، چیزی جلو راه مردم گرفته است. می گویید: خدایا من این را برمی دارم تا مردم اذیت نشوند. خدای متعال می فرماید: به خاطر همین من تو را اهل بهشت کردم. بعضی ازکارهای بزرگ که انجام می دهیم، فکر می کنیم قبول می شود، ولی نمی شود. یک وقت کارهای ریزی که اصلا به چشم نمی آید، در دستگاه خداوند مورد قبول می شود. از آن طرف هم داریم بزرگترین گناه آن گناهی است که شما ریز حساب بکنید.

مواظب باشیم هیچ گناهی را کوچک نشماریم. یکی از آقایان به کوه خضرت رفته بود، خلوت کرده بود. بعد از برگشتن به شهر تو شهر بقچه اش را که باز کرده بود، دیده بود، چند تا مورچه تو بقچه اش است. بقچه اش را بست، به سوی کوه خضر حرکت کرد. گفتند: آقا کجا می روید؟ گفت این مورچه ها مال کوه خضر هستند از خانه شان آواره کردیم. اولیاءالله ها کارهای ریز را مواظبت می کنند. آقای دولابی می فرمودند: پیامبر دست مبارکشان را پایین می آوردن، بالا می بردن این قدر با لطافت این کار را می کردند که این فضا که پر از فرشته است آزرده نشوند.

قصاب و گرفتار شدن به مکافات عملش

یک کسی قصاب بود، بچه اش رو به قبله شد. دکتر ها جوابش کردند. نمی توانست کاری کند. گفتند: یک رجب علی خیاط است او همه سر نخ ها را پیدا می کند، و هم مشکل را می تواند حل بکند. آمد جلو آقا زانو زد آقا من دخیلتم بچه من در حال جان دادن است. نمی دانست که ایشان چه کاره است. نگاه کردند، گفتند: من نمی توانم برایت کاری بکنم. شما به تازه گی یک گوساله ای را جلو مادرش سر بریدی. می دانی به مادرش چی گذشت؟ خدا بچه ات را جلو چشمت پرپر می کند که چرا این کار را کردی؟ درمورد سر بریدن خیلی روایت داریم. مثلا می فرمایند: شب این کار را نکن، کراهت دارد. شب موقع استراحت است. جلو بچه ها این کار را نکن؛ اثر بد دارد قصاوت قلب می آورد. بچه آدم کشی را یاد می گیرد. کاردت خیلی تیز باشد، حیوان خیلی اذیت نشود. جلو حیوان های دیگر این کار را نکن. جلو بچه هایش این کار را نکن.

عدم ملامت و سرزنش کردن دیگران

خدای متعال چهار چیز را در چهار چیز مخفی کرده است. شب های قدر را میان شب ها مخفی کرده است. "ولی" خوش را میان بنده هایش مخفی کرده است. هیچ کسی را ملامت و تحقیر نکن. حتی گناه کار را چون شاید عاقبت بخیر بشود. حضرت آدم معذرت خواهی کرد و خدا هم او را ولی خودش کرد. «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا»[6] شیطان سجده نکرد، پس گردنی زدند. ملائکه می زدند و می کشیدنش. از جلو آدم کشیدند بردند. حضرت آدم به دلش خطور کرد که هان بخور حقت است. خدا فرمود: ای آدم این دفعه را گذشتم، دیگر این فکرها را نکن. اگر از این فکر ها بکنی جایت را با شیطان عوض می کنم.

خداوند غضب خودش را در گناهان مخفی کرده است. کدام گناه غضب خدا به جوش می آورد؟ نمی دانیم پس باید احتیاط کنیم و با مردم و خانواده امان خوب برخورد کنیم. پیامبر می فرماید: من از همه شما به خانواده ام مهربان تر هستم و بهترین شما کسی است که از همه بیشتر به خانواده اش مهربان باشد. پیامبر ما با بدترین زنها مدارا می کرد. ما با دوستان اهل بیت بسازیم.

گرفتار شدن یونس علیه السلام بخاطر زود نفرین کردن قومش

پیامبر و امام های ما مثل ابر بهار گریه می کردند. می گفتند: خدایا ما را یک چشم به هم زدن به خودمان وامگذار. عبد الله بن یعفور به امام صادق سلام الله علیه عرض کرد: آقا این چه دعایی است که می فرمایید: خدایا یک چشم به هم زدن کمتر من را وا مگذار. فرمود: حضرت یونس نماینده خدا بود، یک لحظه خدا آن لطف مخصوصش را گرفت. یعنی نباید زود نفرین می کرد، نفرین کرد. که خدایا همه را نابود بکن. گذاشت و از قومش فرار کرد. «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً»[7] غضب کرد، گفت: حالا که ایمان نمی آورید، بلا بیاید همه تان را از بین ببرد. خدا می فرماید: فکر کرد که ما او را به تنگنا نمی اندازیم. برایش سخت نمی گیریم. بردیم سوار کشتی کردیم. یک ماهی نهنگی را فرستادیم جلو این کشتی را بگیرد. کشتی از هر طرف می خواست برود، نمی گذاشت. آنجا مرسوم بوده اگر یک نهنگی جلو کشتی را می گرفت؛ می گفتند: یک غلام فراری تو کشتی است. باید آن را بندازیم تو آب تا ما نجات پیدا کنیم. قرعه انداختند اسم حضرت یونس در آمد. از ظاهرش معلوم بود که این آقا، آدم خوبی است. گفتند: حالا شاید اشتباه شده دوباره قرعه انداختند، به اسم یونس در آمد. سه باره قرعه انداختند، به اسم یونس در آمد. گفتند: آقا سه بار به اسم شما در آمده فراری شما هستید. پیامبر غلام فراری شد. تو دهن ماهی انداختند. «فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ»[8] زندانی از این سخت تر پیدا نمی شود. آدم نه می تواند، بشیند. نه می تواند راه برود. چند جا هم تو قرآن آمده است تذکر می دهد آقا خدا با کسی قوم و خویش نیست. حضرت یونس تو شکم ماهی ناله اش در آمد. پیامبر ما می فرماید: خدا رحمت کند، برادرم یونس را معراجش تو شکم ماهی بود. «فَنادى فِي الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ» تو خوبی، من بدم. من به خودم ظلم کردم. من زود نفرین کردم. پیامبر ما را خیلی اذیت می کردند. دندانش را، پیشانیش را شکستند. گفت: خدایا قوم من را هدایت کن، این ها جاهلند. ابولهب ها و ابو جهل ها را دعا می کرد.

در شکم ماهی حضرت یونس گفت: خدایا من به خودم ظلم کردم، من را از این ظلمت ها در بیاور. قرآن می گوید: اگر ناله اش در نمی آمد سبحانک نمی گفت: تا روز قیامت تو زندانش می کردیم. «فَلَوْ لَا أَنَّهُ كاَنَ مِنَ الْمُسَبِّحِينَ لَلَبِثَ فىِ بَطْنِهِ إِلىَ يَوْمِ يُبْعَثُونَ»[9] اگر به ناله نمی افتاد تسبیح نمی گفت، تا روز قیامت تو شکم ماهی نگهش می داشتیم. اما التماس و تضرع کرد. خدا به ماهی فرمود: درش بیاور. آورد کنار دریا انداخت. یک درخت کدویی هم اونجا رویانید. چون بدنش خیلی نازک و نحیف شده بود. البته قوم یونس هم از آن ور هم توبه کردند. هر وسیله رحمت بود، فراهم کردند تاعذاب خدا برگشت. قرآن می گوید: فقط یک قوم بود که بلا روی سرشان آمد و برگشت. اما خدا فرمود: باید بروید، پیامبرتان را راضی کنید. حالا این ها در به در دنبال یونس می گردند، پیدایش نیست. حضرت یونس حالش خوب شد، برگشت. همه مردم به استقبالش آمدند، عذر خواهی کردند. امام صادق سلام الله علیه فرمود: خداوند حضرت یونس را یک لحظه آن لطفش را برداشت، زود نفرین کرد. تو شکم ماهی رفت.

حضرت ابراهیم علیه السلام و بردن همسر و فرزندش به مکه

حضرت ساره دختر پیامبر بود. بعد همسر حضرت ابراهیم شد. چندین سال باهم زندگی کردند، بچه دار نشدند. خوب حضرت ابراهیم و حضرت ساره هر دو دلشان بچه می خواست. حضرت ساره یک کنیزی به نام حاجر داشت. گفت: این کنیز را ما به شوهرمان می بخشیم. حضرت ابراهیم با این کنیز ازدواج کرد اولاد دار شد. این خانمی که کنیز این خانم بوده، رفته هوو شده، بچه دار هم شده است. ساره نمی توانست تحمل کند. شروع به ناسازگار کردن کرد. گفت من این هوو را نمی توانم ببینم باید ببری توی بیابان بی آب و علف ول کنی، برگردی. خدا گفت: حرفش را گوش بده. این ها را آورد در بیابان مکه گذاشت. «رَبَّنا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتي بِوادٍ غَيْرِ ذي زَرْعٍ»[10] حضرت ابراهیم عرض کرد: خدایا به دادم برس ذریه ام را در جایی که نه آب دارد، نه کشاورزی دارد، نه ابادانی دارد رها کردم. بعد حضر هاجر دید فایده ندارد آب نیست دارن تلف می شوند (این سعی و صفا از همین جا شروع شد) از این کوه به آن کوه، هفت بار رفت و برگشت دید خبری نیست. یک وقت دید زیر پای اسمائیل آب می جوشد. (آب زمزم از آن جا شروع شد) قافله ای آمدند دیدند آب هست، و بعد آبادانی شد و درخت درست شد و غذا درست شد و مکه درست شد. خدا به ساره هم در سن پیری حضرت اسحاق پیامبر را مرحمت کرد.

سخاوت، تواضع و شجاعت سه صفت پسندیده برای مردان

حاج آقای دولابی می فرمودند: اگر خانم ها نباشند، ما حتی یک لباس هم به خودمان تهیه نمی کنیم. مردها معمولا دنبال تشریفات و تجملات نیستند. مرد باید سخاوت و بریز و بپاش داشته باشد. اما زن باید جمع بکند. اگر مرد هم بخواهد سخاوت بکند، زن هم بخواهد ساخت بکند، دیگر چیزی تو زندگی نمی ماند. حضرت امیر سلام الله علیه می فرماید: سه چیز برای مردها خوب نیست اما برای خانم ها خوب است. یکی تکبر است که مرد تکبر داشته باشد خیلی بد است، اما زن در مقابل نامحرم باید متکبر باشد. اما در مقابل شوهرش خیلی باید رام باشد. پیامبر سلام الله علیه و اله فرمود: اگر سجده برای غیر خدا جائز بود، امر می کردم که خانم ها برای شوهرهایشان سجده کنند. دیگر از این بالا تر نمی شود. اگر خانم ها یک مقدار هیبتشان را حفظ بکنند، هیچ نامحرمی جرأت نمی کند کوچکترین مزاحمتی را برای این ها ایجاد کند.

سخاوت برای مرد خیلی خوب است. خدا دوست دارد. آیت بهاءالدینی سعی می کرد هیچ فقیری را رد نکند. حتی اگر پول نداشت از رفقا قرض می کرد کار این فقرا را راه می انداخت. رد نکنیم تا ردمان نکنند. در روایت داریم: ما حتی به آن هایی که احتیاج ندارند هم کمک می کنیم، شاید بعضی هایشان مستحق در بیایند. «إنا لنعطى غير المستحق حذرا من ردّ المستحقّ» رد کردن را خدا دوست ندارد. فرمود: بر مردها خوب است اما برا زن ها خوب نیست که زیاد ریخت و پاش بکنند. یک اقای آمد مسجد آقای مسجد بلند شد، گفت: مسجد فرش ندارد. مردم کمک کنید. این گفت اتفاقا ما در خانه یک فرش اضافه داریم. (روایت داریم که اگر کسی بخواهد احسان بکند، هفتاد تا شیطان به دستش می چسبند که این کار را نکند) گفت: من الان می روم فرش را بیاورم. آمد فرش را لوله کرد. خانمش گفت: چه کار می کنی؟ گفت: می خواهم به مسجد ببرم. گفت غلط می کنی، روزگارت را سیاه می کنم. (اقای قرائتی گفت یک لاتی تو تهرا ن میگفت که من تمام لاتهای تهران را زمین زدم همه لاتها از من میترسند ولی من از خانمم میترسم خانم من هم از سوسک می ترسد) گفت: نمی گذارم. مردم منتظره الان آقا یک فرش میاورد. آمد تو مسجد گفتند: چی شد، نکند شیطان به دستت چسبید. گفت: نه شیطان نچسبید، مادر شیطان چسبید.

سوم این که مرد نباید ترسو باشد. باید شجا ع باشد. دل و جگر داشته باشد. زن باید ترسو باشد. اگر ترسو نباشد دو نصف شب بیرون می رود. یعنی رشدش تو این است. به خانه یک پیرمرد و پیرزنی رفتم. گفتند: حاج آقا خدا حفظت کند که آمدی. از صبح تا حالا یک سوسکی تو دستشویی هست. داریم از درد دستشویی می ترکیم.

خوش اخلاقی و مدارا با همسر باعث صمیمیت در زندگی

یکی از آقایان می گفت: من اگر حاجتی داشته باشم، خانمم را به حرم حضرت معصومه سلام الله علیها می فرستم. من آبرو ندارم، خانمم را می فرستم که حاجتم را از خانم بگیرد. حضرت ابراهیم به خدا شکایت کرد، گفت: خدایا این ساره اخلاقش تند شده، غر می زند. چه کار بکنم؟ خدا فرمود: ای ابراهیم «إنّما مثل المرأة مثل الضلع المعوجّ إن أقمته كسرته و إن تركته استمتعت به، اصبر عليها»[11] فرمود: زن مثل دنده پهلو می ماند. دنده پهلو ج است و باید هم کج باشد. اگر به همین کجی باهاش بسازی از زندگیت لذت می بری. اگر بخواهی کجی این دنده را راست بکنی می شکند هم زندگی خودت و هم زندگی او خراب می شود. هیچ احساس بالاتری و رئیس بودن نداشته باشیم. خادم خانواده مان باشیم. با هر کسی ناراحتی دارید با خانمتان ناراحتی نداشته باشید. خدا رحمت کند حاج آقا دولابی می فرمودند: خانه ای که زن و شوهر باهم قهر هستند من در آن خانه نمی خوابم چون رحمت خدا از آن خانه قطع است. در مقابل آتش باید آب بریزیم. یک وقت بنزین و نفت نریزیم که آتش ها را شعله ور کنیم. «خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ وَ أَنَا خَيْرُكُمْ لِأَهْلِي»[12] فرمود: معیار و پیشرفت این است که بیش از همه به خانوادتان برسید. پیامبراکرم سلام الله علیه و آله فرمود: کسی که در ماه رمضان اخلاقش خوب باشد، جواز عبور از پل صراط برایش صادر می شود. بیاییم گذرنامه بهشت را پیامبر با دو دست مبارک برایمان امضا کند.

ذکر مصیبت امام رضا علیه السلام

عرض ارادتی به محضر مبارک امام رضا سلام الله علیه داشته باشیم. خدا توفیق زیارتش را بدهد. که در روایت داریم: ثواب هفتاد هزار حج مقبول را دارد. امام هفتم سلام الله علیه فرمود: هر کس فرزندم علی بن موسی الرضا را زیارت کند، مثل این که خود خدا را در عرش زیارت کرده است. فرمود: روزه قیامت که می شود، زوار قبور امام ها را جمع می کنند. فرمود: زائرین قبر فرزندم حضرت علی بن موسی الرضا سلام الله علیه درجشان از همه بیشتر است. و هم ثوابشان از همه بیشتر است. «مَنْ زَارَ قُبُورَ الْأَئِمَّةِ ع إِلَّا أَنَّ أَعْلَاهُمْ دَرَجَةً وَ أَقْرَبَهُمْ حَبْوَةً زُوَّارُ قَبْرِ وَلَدِي عَلِيٍّ»[13] از زیارت امام هشتم کسی را نا امید برنمی گردانند. این شتری که در زمان خود ما اتفاق افتاد، روزنامه ها هم نوشتند. شتری را در کشتارگاه مشهد برای این که ذبحش کنند می آورند. از در کشتارگاه ردش می کنند. نمی توانند بگیرنش رهایش می کنند ببینند چه کار می کند. می بینند این خیابان ها را گرفت از کوچه های تو در تو آمد به صحن آقا علی بن موسی الرضا سلام الله علیه رسید. آمد کنار پنجره فولاد این سرو صورتش را به پنجره فولاد می مالید. یعنی پناهنده به امام هشتم سلام الله علیه شده است. مردم ناله کردند، فریادشان بلند شد. خادمها به صاحب شتر پول دادند شتر را خریدند. این شتر را در گله های که امام هشتم دارد رهایش کردند. بیاید که ضامن ما هم بشود. ما را هم از این آتش ها و رزائل نجاتمان بدهد.

امام رضا سلام الله علیه به دعبل فرمود: دعبل هر کسی در غربت من را زیارت کند، در بهشت با آمرزش گناهان با من خواهد بود. خوشا به حال آن هایی که با امام هشتم سر ارتباطی دارند. قربان آن امامی برویم که وقتی که می خواست از مدینه حرکت کند، فرمود: بشینید برایم گریه کنید. آقا گریه پشت سر مسافر مرسوم نیست. فرمود: بله آن مسافری که امید برگشت دارد، اما این سفر، سفره آخر من است. امام جواد سلام الله علیه چهار ساله بود. خیلی سخت است بعد از مدتی خدا فرزندی برایش عنایت کرد. از فرزندش امام جواد سلام الله علیه در خورد سالی وداع کرد.

ابا صلت می گوید: دیدم وقتی آقا از کاخ مامون بیرون آمد، عبا بر سر کشیده است.هی می نشیند و بلند می شود. دیگر زانوهایش گیر نداشت. مامون را خدا لعنت کند. نمی دانم به آقا چه سمی داد. معمولا طول می کشید که اثر کند. اما سم امام هشتم چند ساعت به آقا مهلت نداد. می گوید: دیدم در میان حجره آقا مثل مار گزیده به خود می پیچد.

  • دم رفتن به هر جانب نظر داشتامـیـد دیدن روی پـسـر داشـت

اما یک موقع چشمانش را باز کرد، دید امام جواد سلام الله علیه به بالینش آمده است. فرزندش را در آغوش گرفت. اما قربان جدش اباعبدالله سلام الله علیه در آن لحظه آخر هر چی صدا می زد جگرم از تشنگی می سوزد کسی جوابش را نمی داد. لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ [14]


[1] . إبراهيم : 7

[2] . وسائل الشيعة/شیخ حر عاملی/16/313/8- باب تحريم كفر المعروف من الله ...ص:309

[3] . من لايحضره الفقيه/شیخ صدوق/1/1/الجزء الأول ..... ص : 1

[4] . من لايحضره الفقيه/شیخ صدوق/1/333/باب سجدة الشكر و القول فيها ..... ص:329

[5] . من لايحضره الفقيه/شیخ صدوق/1/334/باب سجدة الشكر و القول فيها ..... ص:329

[6] . الأعراف : 23

[7] . الأنبياء : 87

[8] .همان

[9] . سورة الصافات : 143،144

[10] . إبراهيم : 37

[11] . الجواهر السنية-كليات حديث قدسى/ محدث عاملى- زين العابدين كاظمى خلخالى/45/الباب الثالث فيما ورد في شأن إبراهيم عليه السلام

[12] . من لايحضره الفقيه/ شیخ صدوق /3/555/باب النوادر ..... ص : 551

[13] . الكافي/شیخ کلینی/4/585/باب فضل زيارة أبي الحسن الرضا ع ...ص:584

[14] . الكافي/شیخ کلینی/1/230/باب ما أعطي الأئمة ع من اسم الله....ص:230