سخنران استاد فرحزاد

«السلام علیک ایها عبدالصالح». سلام بر آقایی که به مقام عبودیت رسیده و عبد صالح خدا بود. هیچ خودیت و عنانیتی در او نمانده و به مقام انکسار و عبودیت در مقابل خدا دست یافته بود و عبد بود، عبد صالح.

در روایات داریم: «لا تکونوا صالحین حتی تعرفوا ولا تعرفوا حتی تسلموا و لا تسلموا حتی تصدقوا». رسیدن به صلاح، محتاج به معرفت و تسلیم و تصدیق است. هم باید عرفان به حق و اولیای او حاصل بشود، هم تسلیم نسبت به آن ها، هم تصدیق نسبت به آن ها تا انسان به صلاح دست یابد. این عبد الهی، همه این وادی ها را پشت سر گذاشته بود.

در زیارت مقدسه شان آمده است: «اشهد انک مضیت علی ما مضی علیه البدریون المجاهدون فی سبیل الله المبالغون فی نصرت اولیاء الله».

در این زیارت نورانی گواهی داده می شود که شما راهی را رفتید که اهل بدر در دوره غربت اسلام رفتند . همه حساب دشمنان این بود که جمعیت شما پیروز نمی شود و این راه، راه مستدامی نیست. اهل دنیا این گونه می دیدند که یک جمعیت اندک در مقابل یک دنیا دشمن است . همه محاسبات می گفت که در این جنگ ، سپاه امام پیروز نمی شود . کسانی که برای یاری حق ، وارد این جنگ می شوند با اینکه می دیدند بر حسب ظاهر پیروزی برای اهل حق نیست ، اما تمام توان خودشان را برای یاری اولیای خدا می گذارند. «اشهد انک لم تحن و لم تنکن». آن ها اهل سستی نیستند. جانانه به دفاع اسلام و اولیای اسلام می پردازند وصحنه را به دیگران واگذار نمی کنند.

این عبارت که از وجود مقدس امام صادق(ع) نقل شده، در مدخل ورودی حرم مقدس قمر بنی هاشم (ع) خوانده می شود: «اشهد لک بالتسلیم و التصدیق و الوفاء و النصیحه لخلف النبی صلی الله علیه و آله المرسل و الدلیل العالم و الوصی المبلغ و المظلوم المحتضم». این چهار خصوصیت، از زبان نورانی و کلام نورانی امام صادق (ع) بیان شده است. ایشان نسبت به وجود مقدس سیدالشهدا (ع) این چهار خصوصیت را داشتند؛ تسلیم و تصدیق و وفا و نصیحت.

اولین قدم، تسلیم ولی خدا بودن است. وقتی فضیلت هایی که خدای متعال برای آن ها قرار داده، شناخته می شود که انسان تسلیم آن ها شود. به تعبیر زیارت جامعه، تسلیم فضیلت های آن ها باشد.

برخی وقتی فضیلت ها را می شناسند، حسادت می کنند و به جای این که تسلیم شوند تا انوار فضیلت ها در قلبشان جاری شود، با فضیلت ها درگیر می شوند و رشد خودشان را در درگیری دنبال می کنند.

حسد برادران یوسف علیه السلام به او

فرزندان حضرت یعقوب، به جای این که تسلیم فضیلت های جناب یوسف شوند و انوار فضیلت در وجودشان جاری شود، حسد می ورزند و با برادرانشان سر ناسازگاری می گذارند، در حالی که یوسف همیان ها را پر کرد بدون آن که توقعی داشته باشد. اولیاء این گونه اند. خدای متعال این گونه آن ها را به سمت مردم فرستاده است. آن ها محل رحمت و محبت هستند. دلشان نمی خواهد یک نفر جهنمی شود. «عزیز علیهما عنتم حریص علیکم». آن ها نسبت به همه نگران هستند و نمی توانند ببینند کسی به جهنم می رود.

در دعای ابوحمزه ثمالی می خوانیم: «ان ادخلت للنار ففی ذلک سرور عدوک و ان ادخلتن الجنه ففی ذلک سرور نبیک». خدای متعال همه فضیلت ها و انوار هدایت و کمال را به آن ها عطا کرده است و مشکات انوار الهی و معارف ربانی هستند.

پرتو ولایت نبی اکرم صلی الله و جایگاه ائمه علیهم السلام

مشکات، قلب مقدس نبی اکرم (ص) و مصباح آن، معارفی است که در آن قلب برافروخته می شود و همه عالم از این چراغ استفاده می کنند. خدای متعال همه فضیلت ها را به آن ها داده است: «خلقکم الله انوارا». آن ها را تنزل داده تا ما به یاری این رشته نور، رشد کنیم.

جای ائمه در عالم پایین نیست. آمدن ما به عالم دنیا، برای این است که بندگی و فقرمان را بفهمیم. ائمه در عالم انوار عبادت می کردند.

شخصی از امام پرسید: شما قبل از این که عالم دنیا خلق بشود، کجا بودید؟ امام فرمود: در انوار بودیم و در عرش خدا تسبیح می گفتیم تا خدا ملائکه را آفرید. خدا فرمود: تسبیح بگویید. گفتند نمی توانیم. خدا به ما فرمود ما تسبیح گفتیم و ملائکه تسبیح را از ما آموختند: «بنا عُبِدالله بنا عُرِف الله لولانا ما عُبِدالله».

عبادت جبرئیل به عبادت و شفاعت نبی اکرم(ص) است. پرتویی از ولایت نبی اکرم (ص) در وجود انبیای اولوالعزم قرار دارد. «ولایتنا ولایت الله التی لم یبعث نبی قدت الا بها». مکرر این روایت نقل شده است: هیچ کس به جایی راه نمی برد، الا از این راه «انتم الصراط الاقوم و شهداء دارالفناء و شفعاء دار البقاء».

ولایت ائمه علیهم السلام راه معرفت خدا

امیرالمؤمنین (ع) در ذیل این آیه مبارکه اعراف فرمودند: «نحن الاعراف الذی لا یعرف الله عزوجل الا بسبیل معرفتنا». راهی برای معرفت خدا نیست، نه این که دست خدا بسته است. هر راهی خدای متعال می خواسته، می توانسته برای عباد بگشاید. «ان الله تبارک و تعالی لو شاء لعرف العباد نفسه». اگر می خواست مستقیم با یک یک بندگان ارتباط برقرار می کرد. «ولکن جعلنا » این مشیت اوست حکمت بالغة اوست «جعلنا ابوابه و صراطه و سبیله و وجهه الذی یؤتی منه». فرمود: ما باب الله و سبیل الله و صراط الله و وجه الله ایم. خدای متعال اولیا را واجد همه کمالات آفریده و محبتی، فوق محبت هر پدر و مادر نسبت به فرزندانش، نسبت به تک تک مؤمنین، به آن ها عطا کرده است. محبتشان نسبت به همه، مانند تابش خورشید است.

خورشید لازم نیست نورش را از دیگری منع کند. وجود ائمه، گسترده و عظیم است. آن ها کلمات جاری در هستی هستند. نورانیت همه عوالم از آن هاست. خدای متعال ائمه را واجد همه کمالات آفرید و بعد محبت بی نهایت را در وجود آن ها قرار داد و آن ها را فرستاد تا دست ما را بگیرند. اگر انسان این فضیلت ها را بشناسد و تسلیم این فضیلت ها بشود، کاری غیر از این در دنیا ندارد. اگر انسان در این دنیا نتواند به معرفت ولی خودش برسد، می خواهد در دنیا چه کار کند؟

تنها سؤالی که در قیامت بر اساس روایات می شود، سؤال درباره نعمت ولایت است. چیز دیگری نمی پرسند.(از همه چیز می پرسند، ولی گویی از چیزی نمی پرسند.)اگر کسی در محیط امن ولایت امیرالمؤمنین حرکت کرد که همان ولایت الله است، در حصن حصین خداست. امام فرمود: نعیم غذای لذیذ و خواب شیرین و آب گوارا نیست، بلکه ولایت ماست. فقط از این یک مورد سؤال می شود. اگر انسان به این مورد جواب داد، به همه سؤال ها جواب داده است، چون شریعت، نازله ولایت است. عده ای این مقام را می شناسند و بعد تسلیم می شوند تا جایی که قلبشان سلم می شود. این ها فضیلت ها را به دست می آورند. این خصوصیت اول است. «اشهد لک بالتسلیم و التصدیق».

انسانی که تسلیم ولی خداست، باید دل را از تعلقات پاک کند و به مقام تسلیم برسد. این قدم اول است. آن هایی که بی تفاوت اند یا با فضلیت ها درگیر می شوند، راه به جایی نمی برند. فقط آن هایی که تسلیم می شوند، رستگار می گردند.

ولایت پذیری عباس علیه السلام

امام حسین(ع)، ترازوی وجود مقدس قمر بنی هاشم است. لذا حتی یک جا هم یک جمله از ایشان ندیدیم که به امام حسین(ع) مشورت بدهند. ترازو مال ترازو کردن است. باید خودت را با آن ترازو کنی. آن هایی که بی تفاوت اند، اهل تصدیق نیستند.

چه کسی می تواند حق ولایت سیدالشهدا را ادا بکند و بگوید نسبت به سیدالشهدا وفا به خرج داده و کم نگذاشته است؟ قمربنی هاشم، وجود مقدسی است که نسبت به ولی الله، وفا و تصدیق را به نحو اکمال و به نهایت رساند.

این که بیش از اندازه و توان کار کردن، یعنی کم نگذاشتن، یعنی کار را از سر باز نکردن. نصیحت نسبت به ولی خدا، یعنی این که هرچه ولی گفت، باید انجام داد، ولو به نظر امکان پذیر نباشد و مصداق کامل آن را می توان در وجود مقدس حضرت قمر بنی هاشم دید . «اشهد لک بالستسلیم و التصدیق و الوفاء و النصیحه لخلف النبی صلی الله علیه و آله المرسل و الدلیل العالم و الوصی المبلغ و المظلوم المحتضم».