مسئوليت و مسئوليت پذيري

مسئوليت و مسئوليت پذيري

مسئولیت پذیری

مسئولیت در مقابل خداوند

معرفت داشتن به مسئولیت

انجام تعهد برای رضای خدا

پیروی از دستورات خدا

مسئولیت در مقابل پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)

قرآن کتاب اخلاق

تفسیر معنای «أولی الامر»

مسئولیت در مقابل ائمه (علیهم السلام)

مسئولت ما در مقابل امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

مسئولیت در مقابل اعضاء و جوارح

کلید واژه ها: معرفت به مسئولیت، شئون قرآن، اطاعت از خدا و پیامبر، امام حسین (علیه السلام) ،اعتقاد دینی،

مسئولیت پذیری

یکی از مسائلی که از اهمیت والایی برخوردار است و برخاسته از مکتب عاشورایی امام حسین ) علیه السلام ( می باشد، مسئلة حسّ مسئولیت و مسئولیت پذیری است. انسان، عاقل و مختار است. درک و شعور دارد، نمی تواند نسبت به پیرامون خودش بی تفاوت باشد و احساس مسئولیت نکند. رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «همة شما مسئولید حتی انبیای الهی و اولیای الهی هم مسئول هستند.» اما ما در مقابل چه چیزهایی مسئولیت داریم؟ من در این جا چهار تا از اقسام مسئولیت را برای شما می شمارم. ما در مقابل چه چیزهایی باید مسئولیت داشته باشیم و بی تفاوت نباشیم.

مسئولیت در مقابل خداوند

اولین مسئولیت ما در مقابل خداست؛ یعنی در برابر ذات خداوند تبارک و تعالی حس مسئولیت داشته باشیم. شاید در هر صفحه ای از قرآن کریم که مطالعه کنید این تذکر را می دهد که شما در مقابل خدا مسئولید. انسان حداقل سه مسئولیت در مقابل خدا دارد: 1- معرفت و شناخت خدا؛ «أوّل الدّیِنِ مَعرِفَتُه».[1] انسان نمی تواند بگوید من کاری ندارم، نه دینی انتخاب می کنم و نه کاری با خدا دارم. علت این که این قدر پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می فرمود: «قولوا لَا إله إلا الله تُفلِحوا»، همین است، اول عقیده و بینش مردم را باید اصلاح کرد و بعد نوبت اصلاح روش و منش مردم می رسد. ما در زندگی مان روش و منش داریم، اما قبل از این روش ها چهار بینش را باید داشته باشیم، یعنی چیزی که به آن گرایش داریم و آن را انتخاب می کنیم، من این چهار بینش را برای شما بیان می کنم:

معرفت داشتن به مسئولیت

وقتی که پیغمبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) در جنگ بدر به طرف میدان نبرد می رفتند دو نفر مسلح آمدند و گفتند: یا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) ! ما آمدیم شما را یاری کنیم -این کار، کار خوبی است، گزینش خوبی است، سراغ دشمن نرفتند، سراغ پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آمدند- حضرت فرمودند: به چه انگیزه ای؟ برای چه آمده اید؟ پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می خواهد از بینش آن ها مطلع شود و برای همین اعتقاد، انگیزه و نیت آن ها را سؤال فرمودند، گفتند: آقا ما مشرکیم، شما را قبول نداریم، خدا را هم قبول نداریم، اما آمده ایم شما را یاری کنیم شنیده ایم جنگ است، گفتیم برویم کمک کنیم، اگر پیروز شدید به ما غنیمت بدهید، ما برای غنیمت و پول آمده ایم، کاری به خدا و پیغمبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم هم نداریم. حضرت فرمود: هر دوی شما برگردید، من فقط برای خدا می جنگم، من که نمی خواهم کشور بدست بیاورم، من برای این می جنگم که توحید اقامه شود. یکی از آن ها گفت ما مسلمان می شویم، یکی مسلمان شد و آمد و دیگری برگشت. پس اولین مسئولیت اعتقاد، بینش و معرفت است.

انجام تعهد برای رضای خدا

یک نفر در زمان پیغمبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) مسلمان شد، عرض کرد: یا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) ! من قبل از اسلام خدمات و کارهای خوبی انجام داد ه ام. حضرت فرمود: چه کار کرده ای؟ گفت: یا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) ، دخترهایی را که می خواستند زنده به گور کنند من نمی گذاشتم آن ها را زنده به گور کنند، آن ها را می گرفتم و خودم بزرگ می کردم و به جای آن دختر سه شتر به پدرش می دادم. دختر را از پدرش می گرفتم به خانه می آوردم و برایش دایه ای می گرفتم و خرجش می کردم تا بزرگ شود. 360 بچه را این گونه از مرگ نجات دادم –این کار مهمی است، خدمتی است- هزار و خرده ای شتر داده ام،«هَلْ لي منّ الأجرِ شیئاً؟»آیا چیزی از اجر به من می رسد؟ پاداش شما به من می رسد؟ - مسلم است خدا کار مثبت کسی را بی جواب نمی گذارد، هر که کار خوبی کند اجر می دهد. اما این شخص زمانی این کار را کرده که خدا و قیامت را قبول نداشته- حضرت فرمود: اگر به خدا معتقد بودی اجری داشتی که آن اجر را الان نداری؛ چون تو به خدا اعتقاد نداشتی؛ کار او مثبت بوده ممکن است خدا در زندگی اش به او گشایش و وسعت رزق بدهد.

کسانی که مخترع هستند و به جامعه خدمت مي کنند حتی اگر کافر هم باشند به خاطر خدمتی که کرده اند کار آن ها را بدون پاداش نمی گذارد. اما کافر چون روز قیامت و قبر را قبول ندارد که خدا در آنجا به او اجر دهد در همین دنیا پاسخش را می دهد، و به او فتانت علمی یا مال یا قدرت می دهد. اما در قیامت پاداشی ندارد. لذا، حضرت فرمود: چون تو به خاطر رضای خدا کار را انجام ندادی آن نمره ای را که معتقدین به خدا دارند تو نداری. نمی گویم بی پاسخ می ماند اما آن نمره را ندارید.

پیروی از دستورات خدا

در جنگ احد شخصی به نام أبا الغیدا به میدان آمد، این شخص مشرک بود، شروع به جنگیدن کرد، گفتند: یا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) ! أبا الغیدا مشرک آمده و دارد با کافران می جنگد. از پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) اجازه نگرفته بود، خودش به میدان رفت، خیلی تیرانداز ماهری بود، روی دو زانویش می نشست تیر می انداخت و تیرهایش به خطا نمی رفت. چند نفر از مشرکان را به درک واصل کرد، به پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) خبر می دادند: یا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) ، أبا الغیدا چهار نفر را کشت، پنج نفر را کشت. پیامبر 0صلی الله علیه وآله وسلم) خوشحال مي شد؛ چون مشرک کشته شده بود، اما می فرمود: او آخرش به جهنم می رود. کار خوبی مي کند اما آخرش به جهنم می رود.

بالاخره عده ای را به درک واصل کرد و بعد خودش تیر خورد و روی زمین افتاد. شخصی می گوید بالای سرش رفتم، گفتم:«أبشّرُکَ بِالجَنّه»بهشت بر تو گوارا باد! أبا الغیدا چشم هایش را باز کرد، خیلی تعجب کرد و گفت: «و ما الجنه؟» بهشت چیست؟! من بهشت را قبول ندارم، من خدا و پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را قبول ندارم، من اصلاً برای خدا و پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و قرآن نیامده ام، من دیدم در مدینه زن ها و مردم پشت سر من حرف می زنند که او از جنگ می ترسد و ضعیف است. لذا، آمده ام بگویم که من نمی ترسم، من نیامده ام که از خدا و از دین حمایت کنم. بعد یک قطعه شمشیری هم از آن اطراف برداشت فرو کرد در شکمش و خودش را کشت. گفت: من نمی خواهم مجروح بمانم، مریضی و جراحت را دوست ندارم. نبرد با کفار، کار قشنگی است، اما انگیزه و اعتقاد پشت آن نیست.

بنابراین ما حس مسئولیت داریم، اما در مقابل چه کسی؟! 1- در مقابل خدا. و در مقابل خدا سه گونه مسئولیت داریم؛ اول: معرفت خدا، 2- قرآن می گوید خدا را خوب بخوانید؛« وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا»[2] یعنی ارتباط با خدا، حرف زدن با خدا و خواندن خدا. 3- قرآن مجید می فرماید:« لَا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ»[3] از خدا جلو نیفتید، هر چه فرموده بگویید چشم، هر چه هم گفته نه، بگویید چشم. این که خودم یک سلیقه درست کنم، خودم یک روش درست کنم، خودم یک علمی را ابداع کنم، این جایز نیست. لذا، ما در مقابل خدا سه مسئولیت داریم: معرفت خدا، خواندن خدا، و جلو نیفتادن از دستورات خدا؛ به این مسئولیت در مقابل خدا می گویند.

مسئولیت در مقابل پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)

ما در مقابل پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) مسئولیت داریم، خدا در قرآن می فرماید:« أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ»[4] جداگانه هم می گوید، «أطیعوا» می گوید: از خدا و پیامبرش حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) اطاعت کنید. «مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ»[5] هر چه پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) برای شما آورده است، بگیرید. چرا؟ چون«وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَی»[6] پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) هیچ وقت از روی هوای نفس حرف نمی زند. هر چه می گوید وحی است؛ لذا برای ما هم سنت، حجت است و هم قرآن. آنچه پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) بگوید برای ما حجت است و می پذیریم. چرا؟ چون خدا فرموده است از پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) اطاعت کنید.

اطاعت از پیغمبر دو گونه است: 1- اطاعت طریقیه؛یعنی پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می گوید: مردم! خدا این گونه فرموده، در این جا پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) واسطه است، دارد حرف خدا را می زند؛2- اطاعت موضوعیه؛ اما یک وقت خدا می فرماید نماز بخوانید؛ اما بیان نکرده که نماز صبح چند رکعت است. از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند: چرا نام امیرالمؤمنین (علیه السلام) در قرآن نیست؟ اگر چه بعضی ها این فکر انحرافی را مطرح می کنند که نام حضرت بوده اما از قرآن حذف شده است، خیر این فکر، فکر انحرافی و ضد دینی است. قرآن همین قرآن است، بدون اضافه و حذف یک حرف و یک کلمه، قرآن از تحریف مصون مانده است؛«إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُون».[7]

قرآن کتاب اخلاق

هر کسی در هر کجا در مقاله، کتاب و یا هر اثری این فکر انحرافی را گسترش دهد که در قرآن اسم ائمه (علیهم السلام) بوده و یا آیات و مطالبی داشته که حذف شده، این فکر خلاف قرآن و خلاف فرمایش بزرگان و خلاف سیرة ائمة ما رفتار کرده است. شخصی است که مطلب و روایات را خوب متوجه نشده است هر کسی می خواهد باشد، اگر قصد تعرض هم نداشته باشد و جاهل هم نباشد، پس خوب متوجه نشده است؛ چون در این سال های اخیر و این روزها دیده ام بعضی ها حتی در کتاب رسمی این فکر را منتشر می کنند که قرآن اسامی ائمه (علیهم السلام) را داشته است. خیر این طور نیست، اعتقاد ما این است که این قرآن همان قرآنی است که بر پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) نازل شده، بی کم و کاست. دلیلش همین روایتی است که برایتان بیان می کنم علما و بزرگان ما ده ها کتاب دربارة مصونیت قرآن از تحریف نوشته اند.

گفته شد شخصی خدمت امام صادق (علیه السلام) آمد و گفت: آقا، چرا اسم ائمه در قرآن نیست؟ آقا فرمودند: قرآن کتاب کلیات است، کتاب اخلاقی و کتاب تبیان است. قرار نبوده جزئیات در قرآن باشد، آیا جزئیات نماز در قرآن آمده، عرض کرد: نه.-در کجای قرآن است که نماز صبح دو رکعت، نماز ظهر چهار رکعت و نماز مغرب سه رکعت؟ قرآن هیچ کجا راجع به رکعت نماز صبحت نکرده، فرموده:«أقِمِ الصّلاهَ»نماز بخوانید:«إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَر»[8] آثارش را گفته است- حضرت فرمودند: چرا شما نماز صبح را دو رکعتی و ظهر را چهار رکعتی مي خوانید؟ گفت: پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) فرموده است. پس پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آمده جزئیات نماز کلّی را بیان کرده است، فرموده: مردم این گونه نماز بخوانید. حضرت فرمود: آیا جزئیات در قرآن آمده است؟ عرض کرد: خیر. در قرآن آمده که مثلاً زکات چند شتر چقدر است، و یا زکات گوسفند و طلا به چه میزان است؟ قرآن مکرر می فرماید: باید زکات را پرداخت اما جزئیاتش نیامده است. راجع به حج نیز به همین گونه، در رابطه با هفت مرتبه طواف و بسیاری از جزئیات آن چیزی نیامده است؛ مثلاً در رابطه با صفا و مروه قرآن می گوید: سعی کنید؛«إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِن شَعَآئِرِ اللّهِ»[9] اما این که چند مرتبه، نیامده است. پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) این ها را توضیح داده است.

دو شأن قرآن

به طور کلی پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دو شأن برای قرآن داشت. 1- اقراء 2- تبیین؛ یعنی یکی بخواند و یکی توضیح بدهد. قرآن در یک جا می فرماید: این کتاب را فرستادیم« لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ»[10] برای اینکه برای مردم بخوانی و در جای دیگر می گوید:«لِتُبَیّن للناسِ»[11] آن را برای مردم بیان کنی، شأن بیان غیر از شأن قرائت است. پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) ده آیه می خواند بعد تفسیر می کرد، می گفتند: باز هم بخوانید. می فرمود: خیر بروید این ده آیه را یاد بگیرید بعد برگردید. نوشته اند در هیچ جلسه ای بیش از ده آیه نمی خواندند؛ چون می خواستند توضیح بدهند، تشریح می کردند و یاد می دادند.

قرآن کریم خیلی جزئیات را بیان نکرده است، قرآن می فرماید: شما از خیط أبیض تا خیط أسود روزه بگیرید.[12] «خیط» یعنی نخ و طناب؛ از طناب سفید تا طناب سیاه. عدی بن حاتم رفت و در خانه اش یک طناب سفید آویزان کرد و روزه گرفت، دائم به آن نگاه می کرد که چه وقت طناب سیاه می شود تا روزه اش را باز کند؛ چون قرآن می فرماید: از طناب سفید تا طناب سیاه؛«عن الْخَيْطُ الأَبْيَضُ»تا«مِنَ الْخَيْطِ الأَسْوَدِ»دید طناب سیاه نشد و او دارد از گرسنگی از پا درمی آید. لذا، خدمت پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) آمد و گفت: یا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) ، پس معنای این آیه چیست؟ حضرت فرمود:«بَیَاضُ النَّهارِ مِنْ سَوَادِ اللَّیلِ»این آیه کنایه است؛ طناب سفید یعنی سپیدة صبح، فجر یا همان اذان صبح، «سواد»؛ طناب سیاه، یعنی شب و مغرب.[13] این مطلب را پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) باید توضیح بدهد.

امام صادق (علیه السلام) به این شخص فرمود: جزئیات نماز در قرآن نیامده، جزئیات طواف در قرآن نیامده، جزئیات زکات در قرآن نیامده. دربارة نماز که عمود دین است نگفته چند رکعت بخوان، شما توقع داری اسم امیرالمؤمنین (علیه السلام) در قرآن بیاید؟! لازم نیست و ضرورت ندارد.

تفسیر معنای «أولی الامر»

در قرآن می فرماید:«أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ»[14] شما که«أقِمِ الصَلاهَ»، را می روی از پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می پرسی که چند رکعت بخوانیم؟ -می فرماید: این طور که من می خوانم بخوان؛«صَلَّوا کَمَا رَأیْتُمُونی أصَلّی»[15]- جابر ابن عبدالله انصاری هم رفت خدمت پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) عرض کرد: یا رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) !«أَطِيعُواْ اللّهَ»روشن است،«أَطِيعُواْ الرَّسُولَ»هم روشن است، اما أولی الامر چه کسانی هستند؟ حضرت امام ها را شمرد. اگر کسی تعصب نداشته باشد همین حرف منطقی و عقلی و بسیار روشن و بدیهی است. این حرف، حرف کاملاً پسندیده ای است، منابع اهل سنت این روایات را نقل کرده اند که پیغمبر فرمود: «یَکُونُ اثْنَا عَشَرَ أمیرا»[16] امام های بعد از من یا خلفای بعد از من یا امرای بعد از من دوازده نفرند. این مطلب را که نمی شود منکر شد، اما این دوازده نفر چه کسانی هستند؟ اهل سنت وقتی می خواهند بشمارند، می گویند: خلیفة اول، خلیفة دوم، خلیفة سوم، امیرالمؤمنین، امام حسن، معاویه، یزید و.... آن ها دوازده نفر اولی را می شمارند، می گویند این ها هستند. یا اینکه منظور پیغمبر، دوازده انسان صالح بود که مثلاً یکی از آن ها عمر ابن عبدالعزیز بود. بعضی ها این گونه و بعضي ها آن گونه تفسیر می کنند. چرا در حالی که پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در بعضی از روایات، ائمه (علیهم السلام) را به نام ذکر کرده است و در منابع متعدد نام ائمه (علیهم السلام) آورده شده است باز هم انکار مي کنید؟

پس دومین حس مسئولیت ما مسئولیت در مقابل پیغمبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) است، ما در مقابل پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) هم مسئول هستیم، هم اطاعت طریقی و هم اطاعت موضوعی، یعنی وقتی خودش مطلبی را بفرماید برایمان حجت است، و وقتی بگوید خدا فرموده است آن هم حجت است.

مسئولیت در مقابل ائمه (علیهم السلام)

سومین مسئولیت ما مسئولیت در مقابل امام و حجت خدا است. این که در زیارت جامعة کبیره -آن اثر گران سنگ امام هادی (علیه السلام) - می گوییم: اگر کسی از شما جلو بیفتد باخته است و اگر کسی عقب بماند آن هم باخته است، کسی که همراه شما باشد پیروز است،« سَعِدَ مَنْ والاکُمْ وَهَلَکَ مَنْ عَادَاکَمْ وَخَابَ مَنْ جَحَدَکُمْ وَ ضَلَّ مَنْ فَارَقَکُمْ وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّکَ بِکُمْ»[17] این مسئولیت در زندگی اصحاب امام حسین (علیه السلام) موج می زند؛ چرا اباالفضل العباس (علیه السلام) با لب تشنه آب را روی آب ریخت؟ می توانست بنوشد، ولی مسئول حسین (علیه السلام) و یاران و فرزندان حسین (علیه السلام) بود، وقتی می بیند طفل شش ماهه تشنه است، سه ساله تشنه است، برادرش تشنه است، آب را روی آب می ریزد و می گوید: «یا نَفس مِن بعدِ الحسین علیه السلام هونی»[18] این حس مسئولیت است، که در اسلام هم سابقه دارد.

یک بار ابوذر در جنگ تبوک مشک آب روی دوشش بود، تشنه آمد خدمت پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) از شدت تشنگی روی زمین افتاد. حضرت به او فرمودند: چرا آب نیاشامیدی؟ مشک آب که همراهت بود؟ عرض کرد: آقا، حیف است قبل از شما آب بنوشم، تشنگی را تحمل کردم تا این آب را به شما برسانم.[19] این وفا و مسئولیت پذیری است که نوجوان ده یازده ساله آمده برای شهادت التماس مي کند، قاسم سیزده ساله آمده دست می بوسد، پا می بوسد او مقام که نمی خواهد، عنوان که نمی خواهد، «فلَم یزل الغلام یُقَبّلَ یَدیه و رجلیه حتی اذن له»[20] آن قدر دست و پای عمو را بوسید تا از او اجازه گرفت.

حس مسئولیت این گونه است که سعید بن عبدالله روی زمین افتاده و تمام بدنش پر از تیر است، در ظهر عاشورا موقع نماز، امام حسین (علیه السلام) بالای سرش می آید و می فرماید: سفارش و وصیتی نداری؟ گفت: آقا، به من جواب بدهید «أوفیتُ؟» آیا من به عهدم وفا کردم؟ آیا شما از من راضی هستید؟ اگر شما راضی هستید من راحت جان می دهم، اما اگر شما راضی نیستید جان دادن برایم سخت است.[21] این حس مسئولیت است که وقتی زید ابن سوهان در جنگ جمل روی زمین افتاد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) بالای سرش آمد و فرمود: زید سفارشی نداری؟ عرض کرد: «أوفیت یابن أبی طالب؟» به من بگویید از من راضی هستید یا نه؟ آیا من به عهدم وفا کردم؟ یک وصیت دارم«لا تَغسلوا عَنّی دَماً»خون را از چهرة من پاک نکنید، می خواهم در قیامت بگویم، ای مردم، من از علی (علیه السلام) دفاع کردم و شاهدش هم خون های روی بدنم است. حس مسئولیت این است؛ میثم تمار بر دار، حجر بن عدی مقابل قبر، رُشید حجری با دست و پای قطع شده، ابن سکیت با زبان از حلق بیرون کشیده شده از امیرالمؤمنین (علیه السلام) دفاع مي کنند و حاضر نمی شوند به امامشان پشت بکنند.

مسئولت ما در مقابل امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)

امروز من و شما این مسئولیت را در مقابل امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داریم. حس مسئولیت این است که انسان بداند دوشنبه و پنج شنبه پرونده اش نزد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می رود. حس مسئولیت این است که وقتی انسان می خواهد دعا کند امام را مقدم بدارد و اول برای او دعا کند؛ «أمام حوائجی» در زیارت جامعه هم مي گوییم: ما شما را جلوی حاجت هایمان قرار می دهیم، این گونه نیست که همه چیز بخواهیم و بعد برای شما دعا کنیم بلکه اول برای شما دعا می کنیم. حس مسئولیت در مقابل امام این است که انسان بداند امام اعمالش را می بیند؛«فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ»[22]خلاصة عرض امروز من این است که ما نمی توانیم بی تفاوت باشیم، ما مسئولیت داریم. در مقابل چه کسی؟ من سه شاخه اش را عرض کردم؛ خدا، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و امام (علیه السلام) . یک شاخة دیگر آن را هم بگویم، البته اگر عزیزان طلبه و دوستان اهل تحقیق، توضیح بیشتر این سخنرانی را خواستند، بنده اخیراً در مجلة «ره توشه» مقاله ای را در همین موضوع ارائه کرد ه ام و چاپ شده است به آنجا مراجعه کنید، به طور مفصل وارد بحث شده ام -در حدود 30 صفحه- شاخه های مختلف آن را آورده ام.

مسئولیت در مقابل اعضاء و جوارح

چهارمین مسئولیت من و شما، مسئولیت در مقابل اعضایمان است. دقت کنید این دست و پا و گوش از خودش اختیار ندارد. اختیار این ها دست من و شماست، این عقل و فکر و منش ماست که به این ها فرمان می دهد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «العقولُ أئِمَهُ الأفکار» عقل پیشوای فکر است. «وَالأفکارُ أئِمَهُ القُلُوبِ وَ القُلُوبُ أئِمَهُ الحَوَاسِّ وَالحَواسُّ أئِمَهُ الأعضاءِ»[23] فکر پیشوای درک است، و درک پیشوای حس است؛ یعنی اول عقل است بعد فکر است.

این روایت خیلی زیباست و نیاز به توضیح دارد، فرمود: اول عقل است بعد فکر است، فکر از عقل خط می گیرد. انسانی که عاقل نیست فکر هم ندارد؛ چون اول عقل است بعد فکر، و بعد قلب است؛ یعنی درک. عقل به فکر خط می دهد، فکر به قلب خط می دهد، و قلب به حس و حس به عضو؛ یعنی دستی که شما به سر یک مظلوم می زنید این چهار –پنج مقدمه قبل از آن را طی کرده است- پس خودش هیچ کاره است. شما در مقابل این دست مسئولید، این چشم که خودش به جایی نمی افتد شما با آن نگاه می کنی، این گوش که خودش استماع ندارد شما وسیلة آن را فراهم می کنی.

لذا، قرآن می فرماید:«إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولا»[24] سمع به معنای شنوایی است. بعضی از مفسرین می گویند: چرا فقط چشم و بینایی؛ «ان السمع و البصر» را گفته است؟ مثلاً بویایی را نگفته، لامسه و چشایی را نگفته است و فقط شنوایی و بینایی را گفته است؟ شاید دلیلش این است که این دو بیشتر در معرض استفاده هستند، این قدر که انسان با گوش و چشم چیزی را می گیرد با بو و چشیدن و لمس کردن چیزی را نمی گیرد، لذا از میان این پنج حس، قرآن روی این دو دست گذاشته است:«إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولا». امیدواریم خداوند به همة ما و شما توفیق عمل به وظیفه و مسئولیت شناسی را عنایت بفرماید.

حجةالاسلام والمسلمین رفیعی


[1] . بحارالانوار، ج 4، ص 247؛ الاحتجاج، ج 1، ص 198؛ نهج البلاغه، خطبه 10.

[2] . اعراف، 180.

[3] . حجرات، 1.

[4] . نساء، 59.

[5] . حشر، 7.

[6] . نجم، 3.

[7] . حجر، 9.

[8] . عنکبوت، 45.

[9] . بقره، 158.

[10] . اسراء، 106.

[11] . نحل، 44.

[12] . بقره، 187.

[13] . تفسیر نمونه، ج 1، ص 653.

[14] . نساء، 59.

[15] . بحارالانوار، ج 82، ص 279.

[16] . فضائل الخمسه من الصحاح السته، ج 2، ص 23.

[17] . من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 613؛ التهذیب، ج 6، ص 97؛ مستدرک، ج 10، ص 419.

[18] . فرهنگ عاشورا، ص 65؛ ابصار العین من انصار الحسین، ص 61؛ در سوگ امیر آزادی – گویاترین تاریخ کربلا، ص 256.

[19] . پیغمبر و یاران، ج 1، ص 50.

[20] . بحارالانوار، ج 45، ص 34.

[21] . منتهی الامال، ص 502.

[22] . توبه، 105.

[23] . مستدرک، ج 11، ص 207؛ بحارالانوار، ج 1، ص 96؛ کنزالفوائد، ج 1، ص 200.

[24] . اسراء، 36.

جدیدترین ها در این موضوع

توبه

توبه

حاج آقای رفیعی: بسم الله الرحمن الرحیم. وقتی موضوع عبادت و بندگی و تقوا و ایمان و اینطور واژه‌های ارزشی پیش می‌آید، فوراً ذهن ما به این سمت می‌رود که خوب یک فضای خاصی برای انجام اینها هست. یعنی کسی که می‌خواهد عبادت کند باید مسجد برود.
تبلیغ در ماه رمضان

تبلیغ در ماه رمضان

مخاطب‌شناسي است كه موضوع متناسب با آن مخاطب آماده مي‌شود چه‌قدر نسبت به مخاطب شناخت داريم و براي هر مخاطبي چه جور بايد صحبت بكنيم.
No image

سخنرانی استاد رفیعی با عنوان بررسی آموزه‌های تفسیری خطبۀ فدکیه5

سخنرانی استاد رفیعی با عنوان بررسی آموزه‌های تفسیری خطبۀ فدکیه5 در رابطه با موضوع دهه فاطمیه در این قسمت قرار دارد.
No image

سخنرانی استاد رفیعی با عنوان بررسی آموزه‌های تفسیری خطبه فدکیه4

سخنرانی استاد رفیعی با عنوان بررسی آموزه‌های تفسیری خطبه فدکیه4 در رابطه با موضوع دهه فاطمیه در این قسمت قرار دارد.
No image

سخنرانی استاد رفیعی با عنوان بررسی آموزه‌های تفسیری خطبه فدکیه3

سخنرانی استاد رفیعی با عنوان بررسی آموزه‌های تفسیری خطبه فدکیه3 در رابطه با موضوع دهه فاطمیه در این قسمت قرار دارد.
Powered by TayaCMS