سخنران استاد میرباقری

خداوند می فرماید: «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ».)زمر: 22) خداي متعال با دادن شرح صدر انسان را در میسر نور قرار می دهد. كسي كه به شرح صدر رسيده، بر نوري كه از ناحيه پروردگارش به او عطا شده، قرار دارد. آیا این فرد مانند كسي است كه به قساوت قلب رسيده و از شرح صدر و ذكر خدا محروم است؟

خداي متعال می فرمايد: «فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ». )زمر: 22) وای بر كساني كه قلبشان از ذكر و توجه به خداي متعال غافل است.

مراد از آيه اين است كه آيا كسي كه به او شرح صدر داديم و نورانيت پيدا كرده، مثل كسي است كه قساوت دارد و از ذكر خدا محروم است؟ اين مقام، مقام نرمي قلب است، یعنی اگر قلب به مقام شرح صدر رسيد، قلب نرم مي شود که در مقابل مقام قساوت است. قلبي كه نرم است، متذكر به ذكر خداست که بر اثر آن به خشيت، خشوع و تواضع مي رسد.

خداوند می فرماید: «إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ». (انفال:2) قلبي كه به قساوت رسيده، از ذكر خداي متعال، بركات هدايت، رسيدن به مقام ذكر و توجه به خداي متعال، محروم است.

آثار و برکات شرح صدر

اين متذكر شدن، مراتب و مراحلي دارد. ممكن است توجه و ذكر انسان حداقلی باشد، ولی تدريجاً وسعت پيدا مي كند. به طوری که زندگي انسان در ذكر خداي متعال غرق مي شود، چرا که ممكن است انسان در قدم اول، ذكر و توجه اش، محدود و در لحظاتی خاص باشد، یعنی در لحظات فراغتش بتواند متوجه خداي متعال شود. اگر ممارست و تمرين حاصل شود، انسان مي تواند اوقات بيشتري را به ذكر خدا بپردازد، چرا که اشتغالات ديگر مزاحم او نیست. اگر مداومت در اين ذكر حاصل شد، كم كم نورانيت به حدي مي رسد كه انسان در اوقات اشتغالش هم قلبش مشغول خداي متعال می شود. به عبارت دیگر، اشتغالات ديگري دارد، ولي اشتغال به خداي متعال نیز دارد. مشغول حل مسائل زندگي خودش است و زندگي مي كند و در عين اين كه اشتغال به زندگي دارد، قلبش هم متوجه خداي متعال است که بر اثر آن، كم كم حالتي بر وی مسلط مي شود كه نه فقط در زندگي خودش مشغول به خداست، بلکه تمام توجه او به خداي متعال خواهد بود، يعني در امورش به غير خداي متعال، اشتغال و توجهی ندارد. تمام زندگي او تبديل به ذكر و توجه به حضرت می شود تا حدی که حتی حق، تمام قلب او را فرا مي گيرد و بعد از قلب به فكر و عمل او مي رسد تا جایی که تمام وجود او به ذكر اشتغال پيدا مي كند. لذا همه اعمال او ذكرالله و توجه به خداي متعال است.

معنا و اهمیت مداومت بر ذکر

حضرت فرمودند: التزام به دو مورد بسيار مشكل است. يكي، مواسات و انصاف نسبت به ديگران است، دیگری، متذكر شدن به ذکر حضرت، چرا که مداومت در ذكر، جزو امور بسيار مشكل است. امت من كمتر بر اين موارد توفيق پيدا مي كنند.

مقصود از مداومت در ذكر، فقط ذکر زباني نيست كه كسي فقط با زبانش متذكر به خداي متعال باشد. از اين دسته افراد كم نيستند. مداومت در ذكر به اين است كه انسان در موقع معاصي، جايي كه خداي متعال كاري را نمی پسندند و نفس انسان متمايل به آن كار است، به یاد خداي متعال باشد تا بر اثر توجه به خداي متعال، اين فعل و كاري را كه مرضي خداي متعال نيست، ترك كند.

مراتب و نتایج ذکر

از مراتب ذكر، عمل انسان است که از ذكر شروع مي شود و به عمل جوارحي ختم مي شود. ممكن است انسان به جايي برسد كه عملش عين ذكرالله باشد، يعني در عملش به حضرت حق توجه دارد. به عبارت دیگر، در آن عمل توجه به خداي متعال و روح ذكر جاري شده است.

بنابراین، بايد انسان به مرحله اي برسد كه وجودش عين ذكر شود، يعني در وجودش جز توجه به خداي متعال نباشد و همه وجودش را كه جست وجو كني، در ظاهر و باطن آن چيزي جز تعلق و توجه به خداي متعال در فكر، عمل، نيت و روحش نمي بيني که اين انسان عين ذكرالله مي شود كه مرتبه كاملش در ائمه معصومين علیه السلام تحقق پيدا كرده است.

ذكر در روايات

ذكر در روايات ما به وجود مقدس اميرالمؤمنين علیه السلام تفسير شده است: «قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً». (طلاق: 10) ما به سوي شما ذكري را نازل كرديم که به وجود مقدس معصومين اجمعين تفسير شده است. گرچه به قرآن هم تفسير کردند، ولي تفسير ديگر آن، تفسير به اهل بيت و حضرت اميرالمؤمنين علیه السلام است. دلیلش هم اين است كه وجود آن حضرت عين ذكر است.

ثمره اصلی تجلی ذکر

اگر كسي به مقامات و مراتب تجليات بالاتر راه پيدا كند، همه اين تجليات، ثمره اش چيزي جز دعوت و توجه به خداي متعال نخواهد بود، بلكه همه کسانی كه متذكر به خداي متعال مي شوند، به واسطه وجودهاي مقدس و نوراني است که اين نورانيت بايد در وجودي جاري شود كه اين وجود متذكر به خداي متعال باشد. شايد اين مطلب معناي این آيه است كه «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ في زُجاجَةٍ». (نور: 35)

اين آيه نوراني به وجود مقدس نبي اكرم صلی الله علیه وآله وسلم و نورانيت حضرت و معارف و نبوت كامله اي كه خداي متعال به آن حضرت دادند، تفسير شده، و سپس به قلب اميرالمؤمنين و ائمه هداه معصومين، كه سرانجام اين معارف به آن قلوب منتقل مي شود.

بر اساس روايات متعددي كه از معصومين نقل شده، خداي متعال اين معارف را به حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم ائمه عطا كرده است.

خداوند بعد از اين آيه مباركه مي فرمايد: «فىِ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الاَصَالِ رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تجِرَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ». (نور: 37 و36)

اين انوار الهي در خانه هايي ظهور می یابد كه خداي متعال اجازه داده كه ياد خداي متعال در اين خانه ها باشد، چون اهل اين خانه ها، انسان هايي هستند كه صبح گاهان و شام گاهان مشغول تسبيح خداي متعال هستند و خداي متعال را تنزيه مي كنند كه اين تسبيح جزو اذكار بسيار مهم و داراي بركات مهم است. در اين خانه انسان هايي مشغول به ذكر خداي متعال هستند كه هيچ چيز آن ها را از ذكر خدا باز نمي دارد و غافلشان نمي كند.

تذکری درباره پرهیز از لهو

لهو در لغت به معنای چيزي است كه انسان را از كاری مهم باز مي دارد و به خود مشغول مي كند. خداي متعال در قرآن مي فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّه». (منافقون: 9) اين نعمت هاي بزرگي كه ما به شما داديم، لغو نداديم و بنا هم نيست كه اين نعمت لهو شما باشد. بنابراین نه لغوست كه هدفي در آن نباشد و نه لهوست كه مانع توجه شما به خداي متعال باشد، بلكه اين نعمت بايد در مسير خداي متعال قرار گيرد و موجب تذكر و قرب شما به خداي متعال شود. پس همه عناياتي كه به شما كرديم، باید به نحوي شما را به خداي متعال دعوت و نزديك كند. پس مراقب باشيد اين موضوعات سبب لهو نشوند. مال و فرزند شما كه بهترين نعمت ها و بهترين وسايل براي تقرب شما به خداي متعال هستند و براي تذكر شما به خداي متعال هستند، موجب لهو شما نشوند.

رسیدن به انوار

عده ای هستند كه به نورانيتي رسيدند و همواره مشغول ذكر خداي متعال و توجه به خداي متعال هستند و نه فقط چيزي آن ها را از خداي متعال باز نمي دارد، بلكه توجه به همه چيز، آن ها را متوجه به حضرت حق مي كند. اگر ديگران بخواهند به ذكر خداي متعال به توجه خداي متعال برسند، بايد به اين انوار راه پيدا كنند. اگر اين نورانيت ها در دلي تجلي پيدا كرد، قلب متوجه خداي متعال مي شود و به حدي مي رسد كه هيچ تجارت و معامله اي آن ها را از ذكر خدا مشغول نمي كند، نه اين كه مشغول تجارت دنیایی نيستند، بلکه تجارت؛ آن ها را از توجه به خداي متعال باز نمی دارد که اين سخن را دو گونه مي شود معنا كرد. معناي اول اين که اين گونه كارها را انجام نمي دهند که تجارت آن ها را از ذكر خدا باز ندارد. اهل تجارت نيستند و همواره مشغول ذكر خدا هستند. شايد هم معناي آيه اين است که اگر كسي به اين نورانيت راه پيدا كرد، نتيجه اش اين است كه هيچ تجارتي او را از یاد خدا مشغول نمي كند.

علت خلقت عالم

گاهي اين گونه معنا مي شود که اگر انسانی به تجارت مي پردازد، قلبش مشغول به خداست، ولي تجارتش ذكر نيست. شايد معناي دیگر آن نیز این باشد كه تجارت عين ذكر خداست و همه وجودش اشتغال به حضرت حق دارد که مرتبه كامل آن شامل اولياي معصوم می شود كه مشغول به تدبير در خلقت هستند و همه خلقت، تحت ولايت آن هاست و بايد همه عالم را با خود به سوي خداي متعال ببرند، نه فقط خودشان به سمت خداي متعال بروند، بلكه باید همه عالم را با خود به سوي خداي متعال پیش ببرند.

اساساً عالم براي اين خلق شده كه به وسيله عبادت نبي اكرم صلی الله علیه وآله وسلم به طرف خداي متعال هدايت شود و حضرت هم خودشان همواره به سمت خداي متعال حركت و ملكوت عالم را به سمت خداي متعال هدايت مي كنند. پس به تدبير و اداره كردن عالم به إذن الله تبارك و تعالي مشغول اند.

عبادت همه جانبه اهل بیت

بر اساس معارف اهل بيت علیه السلام خداي متعال اداره عوالم را به وجود مقدس نبي اكرم صلی الله علیه وآله وسلم و خلفاي ايشان واگذار كردند که ایشان مشغول به تدبير عالم هستند، ولي اين تدبير عالم با همه وسعت و عظمتي كه دارد، آن ها را از خداي متعال باز نمي دارد، نه فقط عالم آن ها را از خداي متعال باز نمي دارد، بلكه تدبير عالم از شئون بندگي آن هاست، يعني ولايت و سرپرستي معصومين نسبت به عالم، فرع بر عبادت آن هاست، نه اين كه سرپرستي عالم اصل باشد ، بلكه عبادت آن ها در سرپرستي عالم جاري مي شود که مرتبه اي از بندگي است. پس شفاعت ائمه هم از شئون عبادت و بندگي خداي متعال است. اين ها عبادي هستند كه هيچ چيز نه فقط آن ها را از خدا مشغول نمي كند ، بلكه دائماً آن ها را متذكر خداي متعال نیز می کند.

نتیجه رسیدن به مقام رفعت ذکر

اين فرازي كه در ذيل دعاي عرفه آمده، ناظر به همين معناست. البته اين فراز درباره وجود مقدس سيدالشهدا علیه السلام است. چنان كه سيد بن طاووس نقل كردند: «عَلِمْتُ بِاخْتِلَافِ الْآثَارِ وَ تَنَقُّلَاتِ الْأَطْوَارِ أَنَّ مُرَادَكَ مِنِّي أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَيَّ فِي كُلِّ شَيْ ءٍ حَتَّى لَا أَجْهَلَكَ فِي شَيْ ءٍ ».[1] من از اين اختلاف و آثار و دگرگوني اطوار دانستم كه آن چه تو از من در اين خلقت اراده كردي و مي خواهي، اين است كه در همه چيز خود را به من معرفي كني تا من در هيچ چيز از تو غافل نباشم، بلكه توجه به هر چيز مرا به تو متذكر کند و من در هر چيز تو را ببينم و متوجه تو باشم.

كسي كه به مقام رفعت ذكر مي رسد، نتيجه اش اين است كه بر همه شؤونش مستولي می شود و به حضرت حق توجه دارد و خدا در همه احوال با اوست که توجه به هر چيزي او را به توجه به خداي متعال مي رساند. شايد درباره معصومين بتوان گفت كه معنی «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ ». (شرح: 4) این است که رفعت و نورانيت ذكر نبي اكرم صلی الله علیه وآله وسلم بالاست. به گونه ای که گویا همه خلقت، تحت اشراف نور آن حضرت هستند. «في بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فيهَا اسْمُهُ». (نور: 39) همه عالم با ذكر حضرت متذكر و متوجه خداي متعال مي شود و اين ذكر، ذكر مهيمن به عالم هستي است. شايد همين معنا، مراد اين آيه نوراني باشد که «أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ فَهُوَ عَلى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ». (زمر: 22)

كساني كه به شرح صدر رسيدند و خداي متعال به آن ها نورانيت عطا كرد، به مقام نرمی قلب و ذكر خداي متعال راه پيدا مي كنند و همواره متذكر به خداي متعال هستند و نقطه مقابل اين ها كساني هستند كه به اين شرح صدر و نورانيت راه پيدا نكردند و قلبشان به قساوت رسيده که آن قلب نمي تواند متذكر به خداي متعال باشد.

میزان بهره مندی ذاکران از دنیا

اگر كسي به مقام نورانيت و نور خداي متعال و معصومين علیه السلام رسيد، از دنيا بهره مند مي شود و همواره از آن بهره مي برد، منتهی بهره مندي از دنيا، بهره مندي از قرب به خداي متعال است. در دنيا شهد توحيد را مي چشد و زندگي مي كند. تجارت نیز دارد.

اگر كسي به چنين مقامي برسد، در موقعيت و منصبي قرار می گيرد كه همه چيز او ذكر و توجه به خداي متعال است و مرتبه اي از آن ذكر و نورانيت رفيعي را كه خداي متعال به اولياي معصوم عنايت كرده، در قلب اين انسان واقع می شود که اگر چنین شد، اين نور بر همه زندگي او تسلط می یابد. لذا چيزي او را از خداي متعال باز نمي دارد، بلكه همه چيز موجب توجه و تذكر او به خداي متعال مي شود.

ذکر مصیبت امام حسین (ع)

«السَّلَامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى الْأَرْوَاحِ الَّتِي حَلَّتْ بِفِنَائِكَ عَلَيْكُمْ مِنِّي جَمِيعاً سَلَامُ اللَّهِ أَبَداً مَا بَقِيتُ وَ بَقِيَ اللَّيْلُ وَ النَّهَارُ وَ لَا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِيَارَتِكُ السَّلَامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ و علي اولاد الحسين وَ علي أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ». [2]

صورت ها و گونه ها كبود شده بود، گرچه خيلي باورش سخت است، ولي مي شود باور كرد. مقاتل معتبر، مثل مرحوم مفيد و ديگران نقل كردند که «ثم لطمها فكأني أنظر إلى قرط في أذنها حين نقفت». [3]

مرحوم شیخ مفيد نیز نقل مي كند که گوش واره در گوش فاطمه شكست و دست عدو بزرگ تر از صورت من است.

مگر يك كودك سه ساله چقدر تحمل دارد؟ گرسنگي ، تشنگي، خستگي، گرما، رنج هایی بود که این کودک تحمل کرد. اين ها همه يك طرف، چهل منزل سر پدرش را بالاي نيزه ديد.

از مرحوم محدث قمي نقل شده كه وقتي اين كودك سر مقدس بابایش را در مجلس يزيد، در تشت طلا ديد و ديد يزيد با خيزران به لب و دندان امام حسين علیه السلام مي زند، بيمار شد و تب كرد و آن قدر امام حسين علیه السلام را صدا زد تا سر مطهر او را براي او آوردند. اين سر را در آغوش گرفت و شروع كرد به بوسيدن و نوازش كردن.


[1] . بحارالأنوار، مجلسی، ج 95، ص 225، باب 2، أعمال خصوص يوم عرفة و ليلتها.

[2] . مفاتیح ، زیارت عاشورا.

[3] . الاختصاص، شیخ مفید، ص 185، حديث فدك...، ص 183.