سخنران استاد فرحزاد

قال رسول الله صل الله علیه و آله : «هو شهر دعيتم فيه إلى ضيافة الله و جعلتم فيه من أهل كرامة الله أنفاسكم فيه تسبيح و نومكم فيه عبادة و عملكم فيه مقبول و دعائكم فيه مستجاب»[1].

  • وقـتـی دل شیـدایی می رفت به بستان ها بی خویشتـنش کردی بوی گل و ریحان ها
  • گه ناله زدی بلبل، گه جامه دریدی گلبـا یـاد تـو افـــتـادم از یــاد بـرفـت آن هـا
  • ای ذکر تو برلب ها وی یاد تو در دلها وی شورتودرسرها وی سره تو درجان ها
  • تا خار غــــم عشقت آویخته در دامــن کوتــه نظری باشــد رفتن به گلستـــــان ها

رحمت خداوند متعال نسبت به بندگانش

پیامبرخدا سلام الله علیه و آله فرمود: خدای متعال در هر شب ماه رمضان یک میلیون نفر از آتش جهنم آزاد می کند. و در شب و روز جمعه ماه رمضان در هر ساعتی شش صد هزار نفر از آتش جهنم آزاد می کند. خدا رحمتش گسترده است، "گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحب خانه چیست"

سید عباس یک شوفر بود. آدم با حالی بود. دعاهای خیلی خوبی داشت. یکی از دعاهایش این بود، می گفت: الهی من را اول پاک کن بعدا خاک کن. یک موقع با رفقا به دیدنش رفتیم. گفت: حاج آقا گوشه آن اتاق را می بینی؟ کفنم را آماده کرده ام. وصیت هایم را نوشتم. حق بچه هایم را داده ام. خمس و زکات که گردنم بوده داده ام. به هیچ کس بدهکار نیستم. از هیچ کس هم دل خوری ندارم. اگر می خواهی در همه برکات برایت باز بشود، دلت را صاف کن همه غل و غش ها را بیرون بریز.

  • رو سینه را چو سینـه ها هفت آب شوی از کینه ها
  • وآنـگـه شراب عـشق را پـیـمـانـه شـو، پـیـمـانه شو

آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است. گفت: حاج آقا آمادۀ، آماده ام که حضرت عزرائیل تشریف بیارود. سید عباس را رفقا به مشهد برده بودند. ایشان را بردند که آب بخورد. شیرهای آب چشم الکتریکی داشت. یعنی وقتی دستت را زیر شیر میگیری آب می آید. دستش را زیره شیر آب برد. دید دارد آب می آید. دستش را کشید، دید آب قطع شد. زد زیره گریه. گفتیم: آقا چرا گریه می کنی؟ گفت: این شیر خیلی با من حرف زد. چی گفت؟ می گوید: من فیضم دائم به سر شما سرازیر هست. فقط دستت را زیرش بگیر. خدا هم همین را میگوید. میفرماید: من همیشه می خواهم برکاتم را بریزم، بیا دستت را بگیر. «قُلْ ما يَعْبَؤُا بِكُمْ رَبِّي لَوْ لا دُعاؤُكُمْ»[2] خدای متعال می فرماید: اگر دعای شما گریه و ناله شما نباشد من به شما اعتنا نمی کنم.

  • زور را بزار زاری را بگیر رحـــم آیــد سوی زاری فقیر

پناهنده شدن به خدا با تضرع و راز و نیاز

مرحوم رجب علی خیاط می گفت: اگر حال نماز شب را نداشتی، در رخت خوابت ناله کن. با خدا راز و نیاز کن. «فَلَمْ أَرَ مَوْلًى [مُؤَمَّلا] كَرِيما أَصْبَرَ عَلَى عَبْدٍ لَئِيمٍ مِنْكَ عَلَيَّ يَا رَبِّ إِنَّكَ تَدْعُونِي فَأُوَلِّي عَنْكَ»[3] خدایا من مولایی با کرامت تر از تو نمی بینم. این قدر بر عبد پستی مثل من همش صبر بکند. همیشه از طرف من خرابکاری و گناه سرازیر می شود ولی از طرف مولایم بزرگواری و ستاریت سرازیر می شود. تو من را دعوت کردی، من پشت کردم. «قالَ رَبُّكُمُ ادْعُوني أَسْتَجِبْ لَكُمْ»[4] یعنی دعوتت کردم بیا صدایم بزن. جواب مشتریانم را زود تر از خدا می دهم.

مرحوم شیخ رجب علی خیاط وقتی که برای مغازه اش می رفت. تو تهران، مسیری که می رفته همه را به یاد خدا می انداخت. در مغازه دوستان و همسایه ها می رسیده، می گفت: "پول یا خدا" حواست جمع باشد دنبال چی هستی؟ خدا ببین چی می گوید. پشت ترازو خدا را ببین. «انّ أولياء اللّه من يذكّرُكُمُ اللّهَ رؤيتُهم»[5]

«وَ تَتَحَبَّبُ إِلَيَّ فَأَتَبَغَّضُ إِلَيْكَ وَ تَتَوَدَّدُ إِلَيَّ فَلا أَقْبَلُ مِنْكَ» [6] خدایا تو اعلان دوستی با من کردی، من با اعمال و گناهانم اعلان دشمنی با تو کردم. «الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ»[7] در هر حال نشست و ایستاده و خوابیده خدا را یاد کن. هر جور که می توانی با خدا صحبت کن. امام صادق سلام الله علیه فرمود: «لَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِرَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْبَادِيَةِ بِكَلِمَتَيْنِ دَعَا بِهِمَا»[8] یک آدم بیابانی تو بیابان می رفت، به خاطر دو کلمه خدا او را بخشید. و آن دوکلمه این بود: خدایا من مقصرم، من گناه کارم تو سزاواری به بخشش. من را هم کتک بزنی من مستحق هستم. خدا فرمود: چون حق را به من دادی و اقرار کردی، من بخشیدم. اقرار زبانی و اقرار قلبی خیلی اثر دارد. خدا دنبال بهانه است.

بر دل دوست به هر حیله رهی باید کرد. «وَ لا يُنْجِي مِنْ سَخَطِكَ إِلا التَّضَرُّعُ إِلَيْكَ»[9] کی ما را از غضب خدا نجات می دهد؟ فقط زاری و ناله به درگاه خدا است که ما را از غضب خدا نجات می دهد. در مقابل این همه زر و زیورهای دنیا و نفسانیات و شهوات دنیا باید به خدا پناه برد.

بزرگواری سفارش می کرد: آن هایی که خانه برای خوشان می سازند، یک اتاق عبادت برای خودشان بسازند. تو خانه مستحب است یک مصلی داشته باشی. مستحب است تو مسجد جاهای متعدد بایستی. چون هر زمینی شهاد می دهد. ولی مستحب است تو خانه یک جا مصلی داشته باشی. حدیث داریم: اگر کسی هم سخت جان می دهد تو مصلایش ببرید. چون در آن زمین نماز خوانده، مناجات کرده، گریه کرده است.

حافظ می فرماید: "در کوی ما شکسته دلی می خرند و بس" واقعا درست است. در دستگاه خدا شکستگی و تواضع و خواری و کوچکی است.

  • درکوی ما شکسته دلی می خرند و بسبازار خود فروشی از آن سوی دیگر

تکبر و سرزنش کردن دیگران، عامل سرنگونی انسان

در روایت است: وقتی شیطان معلم ملائکه بود در آسمان چهارم منبر می رفت. (شش هزار سال عبادت داشت.) ت این که روزی خدا فرمود: من امتحان می گیرم و یکی از شما رفوزه می شود. شیطان هم برای همه دعا کرد، الا برای خودش. گفت: من یکی که کارم خیلی درست است. اتفاقا خودش مردود شد و زمین خورد. سجده نکرد. ملائکه پس گردنی می زدند. همان هایی که شاگردش بودند، از بالا می کشیدند و می بردندش. از جلو حضرت آدم کشیدند، بردند. حضرت آدم یک نگاهی کرد، تو دلش گفت: حقت بخور. یک کمی ملامت و سرزنش به ذهنش آمد. خطاب شد: ای آدم یک بار دیگر این فکر به ذهنت بیاید جایت را با شیطان عوض می کنم. ماست هاش را کیسه کرد که دیگر فکر بد هم به ذهنش نیاید. اگر یک گرفتاری را دیدی سرزنش و سرکوب نکن. بعضی ها بودند گفتند که ما به یکی که وسواسی داشت، گفتم: عجب آدم نفهمی. خاک بر سرت. خودم چند وقت بعد مبتلا به وسواسی شدم. حدیث داریم: کسی را ملامت کنی، مبتلا می شوی «مَنْ عَيَّرَ مُؤْمِناً بِشَيْ ءٍ لَمْ يَمُتْ حَتَّى يَرْكَبَه»[10]

  • من چنان با درد خود درمانده ام کز همه افاق دست افشانده ام

«طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاس» [11] خودم این قدر خرابی دارم که وقت ندارم که به عیب و ایراد مردم برسم. سر تا پای خودم پر از اشکال و عیب است. «إِذَا سَمِعْتُمُ الرَّجُلَ يَقُولُ هَلَكَ النَّاسُ فَهُوَ أَهْلَكُهُم»[12] کسی که میگوید: همه مردم هلاک شده اند، خودش بیشتر از همه هلاک شده است. میگوید: همه تان دروغ می گوید. معلوم است خودش از همه دروغ گوتر هست.

اگر فضل و رحمت خدا نباشد، همه از بین می رویم. «لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلاَّ قَليلاً»[13] اگر فضل و رحمت خدا نباشد، همه اطاعت شیطان می کنیم. بی نهایت به خدا پناه ببریم. خدایا چیزی از غضب تو ما را نجات نمی دهد مگر در خانه ات ناله و زاری کردن. هرجور که می تونی شب و نصف شب ها با خدا تزرع کن.

یادگیری از صفات خوب حیوانات

بشر کارش به کجا رسیده که خیلی از اخلاقیات را باید از حیوانات یاد بگیرد. از خروس غیرت یاد بگیرید، از کلاغ مخفی کاری را یاد بگیرد، سگ ده تا صفت خیلی برجسته دارد. وفا و قناعت و بیداری شب...، آب خوردن را از اولاغ یاد بگیرد، راه رفتن را از گاو یاد بگیرید خیلی با وقار راه می رود. یکی از خلقیات گاو این است که سرش همیشه پایین است. در روایت می فرماید: از وقتی که مردم گاو را پرستیدند، این گاو از خجالت سرش را بالا نیاورده است. حیا می کند. مردم چه قدر نفهم هستند. که گوساله و گاو می پرستند. این لا اله بت های بیرونی نیست این منیت و نفسیات غیر مشروع خود ما هست. منیت و نفسانیات ما بت بزرگ ماست. مولانا می گوید:

  • مـــــادر بت ها، بــت نفس شماستزان که آن بت مار و این بت اژدهاست

آن بتهای بیرونی را هم این بت نفس ساخته است که می پرستد. مولانا میگوید: یک کسی مادر بدکاره ای داشت. جوان های محله را به بی راهه می کشید. جوان یک شمشیر برداشت زد مادرش را کشت. گفتند: چرا مادرت را کشتی؟ گفت: مادرم را نمی کشتم، هر روز باید یک جوانی را می کشتم. من ریشه و ماده فساد را از بین بردم. بعد می گوید: شما بت ها را می شکنی، ولی بت درست کن را نمی شکنی. مادر بت ها را نمی شکنی. این منیت ماست، که مادر بت هاست. لا اله یعنی بت های بیرونی و درونی کنار برود، و به حایش الا الله ظهور کند.

  • میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست توخود حجاب خودی حافظ ازمیان برخیز

مظلومیت امام حسن علیه السلام در بین شیعیان

چندین نفر خواب دیدند که حضرت زهرا سلام الله علیها گلایه کرده مگر امام حسن سلام الله علیه فرزند من نیست؟ برای فرزندم هم یک کاری بکنید. مرحوم میزار علی اکبر عماد از منبری های تهران بود. ایشان یک ماه رمضان، در تهران منبر می رفت. اواخر ماه مضان یک شب حضرت زهرا سلام الله علیها را خواب می بیند. حضرت زهرا سلام الله علیها تحویلش نمی گیرد. به حضرت زهرا سلام الله علیها عرض می کند، بی بی جان من نوکر فرزندتان ابا عبدالله سلام الله علیه هستم. نوکر بی ادبی هم نبودم. ولی چرا به من توجه نمی فرمایید؟ حضرت زهرا سلام الله علیها می فرماید: مگر امام حسن سلام الله علیه فرزند من نیست؟ یعنی چرا نوکری امام حسن سلام الله علیه را نمی کنید. یعنی حسن من هم غریب، مظلوم است. قبرش نه شمعی، نه چراغی، نه بار گاهی، نه خادمی، کریم اهل بیت در زمان حیاتش هم چه قدر قریب بود.

ذکر مصیبت امام حسن علیه السلام

آقا امام حسین سلام الله علیه خطاب به یارانش فرمودند: من یارانی بهتر و با وفاتر از شما سراغ ندارم. ولی قربان مظلومیت امام مجتبی سلام الله علیه در کنار اصحاب و یارانشان زره می پوشیدند. سجاده را از زیر پای آقا کشیدند، آقا را به زمین انداختند. حمله کردند به بدن آقا خنجر زدند. مدتی آقا مداوا می کرد.

آقا ابا عبد الله همسرهایی داشتند، یکی از یکی بهتر بود. حضرت رباب یک سال زیره آفتاب ماند. گفت: چون آقا ابا عبدالله سلام الله علیه همسرم را با لب های تشنه زیر آفتاب به شهادت رساندند. من هم باید بنشینم برایش عزاداری کنم. اما خود آقا اباعبدالله سلام الله علیه برای غربت امام حسن سلام الله علیه گریه می کرد. به حضرت زینب سلام الله علیه فرمود: برادرم بهتر از من بود. امام حسن سلام الله علیه ، امام حسین سلام الله علیه بود. مصیبتش هم خیلی داغ بود و سخت بود. قاتلش همسرش بود. در خانه هم غریب بود. پیامبرخدا سلام الله علیه و آله فرمود: آن چشمی که برا حسنم اشک بریزد کور وارد صحرای محشر نمی شود. آن قدم هایی که برای زیارت حسنم برود آن قدم ها بر پل صراط نمی لرزد. یک عمر خون دل خورد. از دوست و از دشمن از نزدیکان مصائل دید. یک وقت صدا بزند، بروید برایم یک تشت بیاورید. شاید خواهر ها و برادر ها خوشحال شدند که آقا سم ها را برمی گرداند. اما یک وقت ببینند لخته های خون در تشت... این جا یک تشت بود، دل اهل بیت را آتش زد. یک تشتی هم در مجلس یزید دل اهل بیت را کباب کرد. همه جا قاری قرآن را احترام می کنند. خانواده شهید را احترام می کنند. اما جلو بچه ها و عزیزان حسین سلام الله علیه ، دست برد و با چوب خیزران... «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ».


[1] . فضائل الأشهرالثلاثة/شیخ صدوق/77/ كتاب فضائل شهر رمضان ..... ص : 71

[2] . الفرقان : 77

[3] . مفاتيح الجنان/شیخ عباس قمی/1/180/يازدهم دعاى افتتاح ..... ص : 179

[4] . غافر : 60

[5] . شرح الأسماءالحسنى/هادی سبزواری/1/612/ الفصل 63-سج ...ص:612

[6] . مفاتيح الجنان/شیخ عباس قمی/1/180/يازدهم دعاى افتتاح ..... ص : 179

[7] . آل عمران : 191

[8] . أمالي الصدوق/شیخ صدئق/397/ المجلس الثاني و الستون ....ص:397

( حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ قَالَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ بَشِيرٍ الْبَجَلِيُّ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع أَنَّهُ قَالَ لَقَدْ غَفَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِرَجُلٍ مِنْ أَهْلِ الْبَادِيَةِ بِكَلِمَتَيْنِ دَعَا بِهِمَا قَالَ اللَّهُمَّ إِنْ تُعَذِّبْنِي فَأَهْلُ ذَلِكَ أَنَا وَ إِنْ تَغْفِرْ لِي فَأَهْلُ ذَلِكَ أَنْتَ فَغَفَرَ اللَّهُ لَه)

[9] . مفاتيح الجنان/شیخ عباس قمی/1/33/ششم آنكه بخواند دعاهاى وارده در آن را .....ص:33

[10] . تحف العقول عن آل الرسول ص/ابن شعبه حرانی/47/و روي عنه ص في قصار هذه المعاني ..... ص : 35

[11] . إرشاد القلوب إلى الصواب/شیخ حسن دیلمی/ج 1/117/الباب الثالث و الثلاثون في ذم الغيبة و النميمة و عقابها و حسن كظم الغيظ ..... ص : 116

[12] . بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/مجلسی/ ج 70/198/ باب 130 الكبر ..... ص : 179

[13] . النساء : 83