قال مولانا اميرالمومنين عليه الصلاة و السلام : «تَزَوَّدُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِي فِيكُمْ بِالرَّحِيلِ وَ أَقِلُّوا الْعَرْجَةَ عَلَى الدُّنْيا وَ انْقَلِبُوا بِصَالِحِ مَا يحْضُرُكُمْ مِنَ الزَّادِ فَإِنَّ أَمَامَكُمْ عَقَبَةً كَئُوداً وَ مَنَازِلَ مَهُولَةً لَا بُدَّ مِنَ الْمَمَرِّ بِهَا وَ الْوُقُوفِ عَلَيهَا»[1]

  • باغبـان گـرپنج روزي صحبـت گل بايـدشدر فراق خـار هـجران صـبر بلبل بايدش
  • اي دل اندر بند زلـفـش از پـريشـاني مـنالمرغ زيرک چون به دام افتد تحمل بايدش
  • تکيه برتقوا ودانش درطريقت کافرياست راهرو گر صـد هـنر دارد تــوکـل بايدش
  • رند عالم سوز رابا مصلحت بيني چه کارکار ملک است آنکه تدبـيرو تامل بايدش

برکات ذکر صلوات

صلوات از بين بردنده گناهان است. حضرت امي7فرمودند: تاثير صلوات براي از بين بردن گناهان قويتر است از آب براي ازبين بردن آتش، امير المومنين7در نهجالبلاغه ميفرمايد: «مَا أَهَمَّنِي ذَنْبٌ أُمْهِلْتُ بَعْدَهُ حَتَّى أُصَلِّيَ رَكْعَتَيْنِ وَ أَسْأَلَ اللَّهَ الْعَافِيَةَ»[2] بعد از گناهاني که خدا بر من مهلت بدهد دو رکعت نماز بخوانم از آن گناه خوفي ندارم. يعني نماز گناه را ذوب ميکند. (ملک الموت آمد کسي را قبض روح کند. گفت: به من مهلت بده دو رکعت نماز بخوانم بعد گفت نماز نميخوانم خودت مهلت دادي من هم حالا حالاها آن دو رکعت نماز را نميخوانم.)

اميدوار کنندهترين آيه قرآن

حضرت ميفرمايد: اين آيه «إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ»[3] يکي از اميد وارکنندهترين آيه هاست. روايت داريم: اگر کار گناهي انجام دادي پشت سرش کار خوبي انجام بدهي اين کار خوب بدي گناهت را از بين ميبرد. امام هشتم فرمودند: کسي که وسيلهاي براي پاک کردن گناهانش ندارد با صلوات بر محمد و آل محمد گناهانش را پاک کند. «مَنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى مَا يُكَفِّرُ بِهِ ذُنُوبَهُ فَلْيُكْثِرْ مِنَ الصَّلَاةِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَإِنَّهَا تَهْدِمُ الذُّنُوبَ هَدْما»[4] زياد صلوات فرستادن گناهان را منهدم مي کند.

«وَ كانَ حَقًّا عَلَينا نَصْرُ الْمُؤْمِنين» (الروم /47) خدا بر خودش واجب كرده مومنين را ياري كند. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ ينْصُرْكُمْ وَ يثَبِّتْ أَقْدامَكُم» (محمد/7) اگر ما در پناه خدا برويم شيطان ضعيف است كيدش ضعيف است.

  • در پناه لطف حق بايد گريخت كو هزاران لطف بر ارواح ريخت

توکل راه فرار از شکست

اگر از شيطان رجيم به خدا پناه ببري شيطان ضعيف ميشود. ولي اگر به خدا پناه نبريم همان اول زمين ميخوريم. «وَ اعْتَصَمُوا بِاللَّه» (النساء/146) خدايا تو يار من باش تو كمك من باش.

  • هر كجا تو با مني من خوشدلمگر چه باشد قعر چاهي منزلم

اگر تو با مني من همه كارهايم درست است. دلم هم شاد است. ولي اگر خدا لطفش عنايتش را از ما بردارد با ما نباشد ممكن است يك جايي خيلي وسيعي هم باشد اما از غصه دق بكنيم. «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَينَ ما كُنْتُم» (الحديد/4) او قطعا از همه به ما نزديكتر است. و همه وقت و همه جا با ما هست. منتهي ما هم بايد اين معيت را درك بكنيم.

غلبه رحمت برغضب

رحمت بر غضب غالب است. اولياء خدا بر دشمنان خدا غالب هستند. ولو بصورت ظاهري ممكن است كشته بشوند بصورت ظاهري ممكن است به ظاهر مغلوب بشوند امام حسين عليه السلام به ظاهر مغلوب شده اما در باطن او پيروز شده است. امير المومنين سلام الله عليه ميفرمايد: «إِنَّ مَيتَنَا لَمْ يمُتْ وَ غَائِبَنَا لَمْ يغِبْ وَ إِنَّ قَتْلَانَا لَنْ يقْتَلُوا»[5] مرده ما نمرده ما زندهايم. كشته ما كشته نشده است. غائب ما هم غايب نشده است. اگر كسي به «حَي لَا يمُوتُ»[6] اتصال پيدا كرد خدا او را هم حي لا يموتش ميكند. قرآن ميگويد: شهدا زندهاند چه برسد به امام شهيدان که به طريق اولي زنده است. «وَ اللَّهُ غالِبٌ عَلى أَمْرِه» (يوسف/21) بهشت بر جهنم ميچربد و غالب است. بهشت ميهمان خانه خداست و جهنم زندان خداست و جهنم خيلي کوچک تر از بهشت است. «إِنَّ ذلِكَ لَحَقٌّ تَخاصُمُ أَهْلِ النَّار» (ص/64) در جهنم بين جهنمي ها همهاش درگيري است. ولي بهشت همهاش صفا و صميميت است. «لا يسْمَعُونَ فيها لَغْواً وَ لا تَأْثيما إِلاَّ قيلاً سَلاماً سَلام» (الواقعه /25/26) «ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ» (البقره/208) اي كاش يك مقدار نشستن و زندگي كردن در بهشت را همين جا تمرين ميكرديم. مجالس ما مجالس بهشتي بود. زندگي ما در خانوادهها زندگي بهشتي بود. بهشت جايي است كه منيتها کنار ميرود.

دروري از منيت و خودخواهي

اگر آدم در عالم محبت افتاد از منيت بيرون ميآيد. دوتا سلطان در يك مملكتي نميگنجند. ولي ده درويش در يك گليمي بخسبند. چون درويش منيت ندارد. تا كسي از اين خودخواهي خود محوري و خوپرستي بيرون نيايد هيچ حقايق به رويش باز نميشود.

  • مادر بت ها بت نفس شماست زانكه آن بت مار و اين اژدهاست

بتهاي سنگي و چوبي را كه درست ميكند آدميزاد درست ميكند. و الا سنگ و چوب که گناهي ندارد. پيامبر خدا حضرت محمد مصطفي صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: من از اين امت بت پرستي که سنگ و چوب درست ميكنند نميترسم. مسلمانها بياورد حالا يك كسي بتي درست كند در مسجد بگذارد سجده كند، تعظيم كند. اين را خاطرمان جمع است، نميشود. اما آدم ميپرستند. تملق گويي افراد را ميكنند. ريا ميكنند. براي اين و آن كرنش ميكنم.

مولانا ميگويد: يك كسي مادرش اهل فحشا و منكر بود كار خيلي خلافي ميكرد. جوانهاي محل را همه داشت به فحشا ميكشاند. اين جوان آمد مادرش را کشت. گفتند: آقا چرا مادرت را از بين بردي؟ گفت: اگر اين کار را نميکردم بايد هر روز چند جوان را ميکشتم. من چشمه فتنه و فساد را از بين بردم. گريز ميزند ميگويد: بايد اين بت منيت را بكشي.

  • مادر بت ها بت نفس شماستزانكه آن بت مار و اين بت اژدهاست

ما واقعا بياييم مسلمانيمان را تجديد كنيم. خدا در قرآن ميفرمايد: «يا أَيهَا الَّذينَ آمَنُوا آمِنُوا» (النساء/136) اي كساني كه ايمان آورديد، ايمان بياوريد. يعني اي كساني كه با زبان خالي ايمان آورديد، بياييد روي حقيقت ايمان بياوريد. اكثر ماها گير خودخواهيهاييمان هستيم. يعني تمام فشارها، سختيها، گرفتاريها، ضعف اعصابها، به خاطر اينكه ما خودمان را خيلي ميپرستيم. يعني همهاش خودمان را در نظر ميگيريم. خدا را در نظر نميگيريم. خير ديگران را در نظر نميگيريم.

آتش جهنم تجلي گناهان و منيتهاي ما

آتش جهنم يعني منيتها و جهالتهاي ما. انبيا اول دست از خودشان شستند. يعني از خودشان گذشتند. به قول وحدت كرمانشاهي شعرهاي خيلي زيبايي دارد. يك شخص نوراني بود. يك موقعي يكي از بزرگان رفته بود در كرمانشاه در يك مدرسهاي گفت: در مدرسه طلبهها ساكن شدم. ديدم يک حجرهاي خيلي نوراني است. ببينيد انسان خوب يا اعمال خوب روي در و ديوار اثر ميگذارد. من پرسيدم اين حجره در ميان حجره ها چرا اينقدر جذاب است؟ چرا اينقدر با معنويت است؟ چرا اينقدر روحانيت دارد؟ گفتند: اين حجره مرحوم وحدت كرمانشاهي است كه اينجا خيلي عبادت ميكرد. رياضتهايش را در اين حجره ميكشيد. ميگويد:

  • "نيستي معراج مردان خداستگفتمت رمزي برو خود را مبين"

معراج و سير و سلوك اين است كه شما روز به روز نفست ذليل و مغلوبتر بشود. خودخواهي و خود محوريها كم بشود. ما براي آن هستيم كه در مقابل خدا نيست بشويم. لا اله يعني خدايا من نباشم تو باشي.

مناجات حضرت امير عليه السلام در مسجد كوفه ميفرمايد: «مَوْلَاي يا مَوْلَاي أَنْتَ الْمَوْلَى وَ أَنَا الْعَبْدُ وَ هَلْ يرْحَمُ الْعَبْدَ إِلَّا الْمَوْلَي مَوْلَاي يا مَوْلَاي أَنْتَ الْغَنِي وَ أَنَا الْفَقِيرُ وَ هَلْ يرْحَمُ الْفَقِيرَ إِلَّا الْغَنِي»[7] ما هيچ چيز نداريم هر چي هست مال خداست. آقاي قرائتي ميگفت: اين زمان فرصتها خيلي كوتاه است. مردم هم كم حوصله، حوصله اين كه بيايي سفره بيندازي و غذا زياد پهن كني، ميگويي: يك ساندويچ به من بدهيد يك آب ميوه به من بدهيد. يك چيزي كه فقط يك قوه بگيرم راه بروم. در امور معنوي هم همينطور است ايشان فرمودند: عصاره اين مناجات اميرالمومنين عليه السلام ميداني چي هست؟ عصارهاش اين است كه خدايا من هيچ چيز ندارم، تو همه چيز داري. من نيست محضم تو هستي و وجود محض هستي. نبود در باره خدا معني ندارد.

برکات دعا

مرحو آيت الله شاه آبادي استاد حضرت امام بود فرموده بود: خداي متعال نامهاي براي خلق فرستاده كه قرآن باشد. جواب نامه هم واجب است. ايشان ميفرمايد: اين دعاهاي كه امامهاي ما فرمودند، قرآن صاعد است. يعني جواب نامه خداست. از پايين به بالا ميرود. خدا در قرآن با ما صحبت كرده دوست دارد بندهاش هم با او صحبت كند.

خدا در قرآن ميگويد: إِنَّكَ مَيتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيتُونَ(الزمر/30) يعني اي پيامبر تو مردي اين آيه را يك بزرگي ميگفت: در آن خيلي بشارت است. اصلا خدا به پيامبر گفته تو مردي يعني «موتوا قبل أن تموتوا»[8] يعني از خودت هيچ چيز نداري. فاني در خداوند متعال شدي. پيامبر اکرم در مورد امير المومنين ميفرمايد: «لَا تَسُبُّوا عَلِياً فَإِنَّه مَمْسُوسٌ فِي ذَاتِ اللَّه»[9] اين حديث را اهل سنت هم از پيامبر ما نقل كردهاند. فرمودند: كسي به مرده راه رونده ميخواهد نگاه كند، به علي بن ابي طالب عليه السلام نگاه کند. يعني علي عليه السلام كسي است كه هر چه دارد به خدا تحويل داده است و از خودش هيچ چيز ندارد. ما مال خدا هستيم. اگر ما خدا را مالك بدانيم ميداني چقدر انفاق كردن براي ما راحت ميشود؟ ما مال را مال خودمان ميدانيم. نمي گوييم مال خداست. اين من همه جا هست متوجهيد ميفرمايد: «إِنَّكَ مَيتٌ وَ إِنَّهُمْ مَيتُونَ (الزمر/30) كُلُّ مَنْ عَلَيها فان» يعني همين الان هم هيچ چيز ندارد فاني است همين الان هم دنيا مستقل نيست، هر چه هست ظهور خداست. «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (النور /35) اين نور خداست چيز ديگري نيست.

گاهي آدم به رفيقش ميگويد: تو هستي نگهباني ميدهي پس ما خوابيديم. موتوا قبل ان تموتوا معنايش همين است يعني از خودت بيايي بيرون خودت را بگذاري كنار ببيني خدا هست ظهور حق تعالي است. «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيءٍ عَليمٌ» (الحديد/3) يعني ظاهر و باطن عالم تجلي خداست. علم خدا عين ذات اوست. به همه چيز احاطه دارد. اولياء خدا فقط او را ميبينند. در همه ذرات "لا اله الا الله" را ميبينند. «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ» (غافر/16) در روايت داريم: اگر در آخرالزمان گروهي كه خيلي عميق فكر ميكنند نبود خدا سوره مباركه توحيد و آيات اول سوره الحديد را نازل نميكرد. سوره توحيد نسب و شجره نامه خداست. احد كسي است كه در شيب احاطه وجودي او هيچ چيز ديگري نيست. صمد يعني اينكه تمام موجودات محتاج او هستند. سوره توحيد فضيلت زيادي دارد. سه بار بخواني يك ختم قرآن است. «قل هو الله احد لم يلد و لم يولد» (التوحيد/1/3) يعني از هيچ موجودي جدا نشده و هيچ موجودي هم از او جدا نميتواند بشود. اگر كسي يك ذره با توحيد آشنا بشود و ضعف و فقر و عجزش را ببيند اصلا خودش را راحت کنار ميگذارد.

  • نيستي معراج مردان خداستنيست معراج حقيقت غير از اين
  • ديده خودبين خدا بين كـي شودگفتمت رمزي برو خود را مـبين

گناه حجاب بين ما و حقيقت

خورشيد در آسمان خيلي نور دارد و واضح است. اگر شما چيز کوچکي را جلوي چشمت بگيري خورشيد را نميبيني. ما حجاب و پرده خود خواهي هايمان جلوي چشمهايمان افتاده فقط خودمان را ميبينيم تا لا اله نگويي يعني پا روي خودت نگذاري محال است که به الا الله برسي. تا از جهنم عبور نكني به بهشت نخواهي رسيد. «لَنْ يدْخُلَ الْجَنَّةَ مَنْ فِي قَلْبِهِ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ مِنَ الْكِبْر»[10] ميفرمايد: كسي که اگر سر سوزني در قلبش تکبر باشد وارد بهشت نميشود. بهشت جاي اين چيزها نيست. از پل جهنم عبور ميدهند ميترسانند تمام خوديتهايت ميريزد.

ميگويند: يك نفر سوار اسب شده بود برود يك جايي رسيد به رودخانه اسبش ايستاد هر چه نهيب زد به اين اسب ديد اسب نميرود. يك رندي آنجا نشسته بود، گفت: آقا ميخواهي يك كار كنم اين اسبت از رودخانه رد بشود. گفت: آره خدا خيرت بدهد. من هر چه به اين اسب نهيب ميزنم نميرود. گفت من الان درستش ميكنم. رفت در رودخانه آب صاف را گل آلود كرد. اين با اسبش به آن طرف آب رفت. گفت: آقا رمزش چي بود؟ گفت: رمزش اين است اين اسب وقتي رسيد به رودخانه عكس خودش را در آب ديد حاضر نبود پا روي خودش بگذارد. من كه آب را گل آلود و تيره كردم ديگر خودش را نميديد. تا وقتي آدم خودش را ميبيند، توقف است پا روي خودش نميتواند بگذارد.

اثر ذکر لا اله الا الله

كسي لا اله الا الله را واقعا بگويد واقعا مخلصا بگويد رستگار ميشود. نجات پيدا ميكند. ما بايد تکبر را کنار و خود بيني را کنار بگذاريم. اگر من خودم را پايين تر ديدم ديگر به كسي داد نميزنم، دعوا نميكنم، بد اخلاقي نميكنم، زور نميگويم، تحقير نميكنم. چرا من ديگران را تحقير ميكنم؟ چون خودم را بالا ميگيرم؟ بقيه را پايين ميگيرم. اين روايت روايت عجيبي است روايت داريم خداي متعال به حضرت موسي كليم الله عليه الصلاة و السلام فرمود: اي موسي فردا كه براي مناجات آمدي يك كسي كه پست تر از خودت است بياور. حضرت موسي عليه السلام فردا آمد برود مناجات گفت: خدا امر كرده يكي پايين تر از خودمان پست تر از خودمان ببريم كي را ببريم دست روي هر كس خواست بگذارد گفت شايد اين بهتر از ما باشد. انبياء از همه متواضع تر و مودب تر بودند. براي همين پيامبر شده است. در روايت داريم: حضرت موسي را به پيامبري برگزيد چون حضرت موسي چوپاني ميكرد، يك گوسفندي بزغالهاي از گله فرار كرد، حضرت موسي دنبالش كرد خسته شد. با زحمت زياد در اين كوه و دره او را گرفت. بعد دست محبت به سر اين بره و گوسفند كشيد گفت: فكر نكني كه من تو را اين همه به خودم زحمت دادم عرق ريختم دويدم تو را گرفتم نه به خاطر اينكه از گوششت استفاده كنم يا بفروشم پول و پله در بياورم. نه ميترسيدم طعمه گرگ بشوي. من خيرخواه تو بودم. خدا فرمود: اين به درد پيامبري ميخورد. منفعت خودش را نميخواهد. اين ميخواهد خير به اين بره برساند. روايت داريم: يك علامت مومن كامل اين است كه خودش را از همه پايين تر ببيند. شما ممكن است ظاهرش را ميبيني باطنش خوب باشد. شما ممكن است برعكس باشي ظاهرت خوب باشد باطنت خراب باشد. شما ميداني عاقبت به خير ميشوي؟ پايان كار اين آقا شايد توبه كرد. فضيل اعياض دزد سر گردنه بود ولي آخرش از اولياء الله شد. مستجاب الدعوة شد.

دوري از تکبر و خود خواهي

«إِنَّهُ لا يحِبُّ الْمُسْتَكْبِرينَ» (النحل /23) خدا مستكبرها را دوست ندارد. روايت ميفرمايد: كسي كه خودش را از ديگران بهتر ببيند اين جزء مستكبرين است. «يرَى أَنَّ لَهُ عَلَى الْآخَرِ فَضْلًا فَهُوَ مِنَ الْمُسْتَكْبِرِينَ»[11] حضرت آدم نشسته بود، شيطان چون سجده نكرد ملائكه عذاب آمدند پس گردني به او ميزدند با شكنجه و عذاب از آسمان به پايين ميكشيدنش. آدمهاي متكبر هيچ وقت در دل مردم جا ندارد آدمهاي متواضع را هميشه مردم دوستشان دارند. اين اصلا سنت تكويني است. حالا حضرت آدم نشسته دارد نگاه ميكند شيطان را در غل و زنجير پس گردني ميزنند و به طرف پايين ميکشند. حضرت آدم يك نگاهي كرد به تعبير بنده گفت: ها نوش جانت بخور حقت است. خطاب شد اي آدم اگر يك بار ديگر اين فكر به ذهنت بيايد جايت را با شيطان عوض ميكنم. به فرمايش حضرت امير در خطبه قاصعه كه خداي متعال كبريائي را فقط مخصوص خودش قرار داده است. به هيچ پيامبري به هيچ اماميبه احدي اجازه من نداده اجازه تكبر نداده است. حضرت موسي فردا گفت: من مامورم يك كسي پست تر از خودم ببرم كي را ببرم اين را ببرم آن را ببرم نه شايد اين بهتر باشد هر سري با خدا سري دارد. خدا به حضرت يونس را در شكم ماهي فرستاد پيامبر هم بود خدا با كسي شوخي ندارد. زنداني به سختي شکم ماهي شنيدهاي خدا در قرآن ميفرمايد: اگر در شكم ماهي عذرخواهي نميكرد تسبيح نميگفت «إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمينَ» (الانبياء/87) تا روز قيامت در شكم ماهي عذابش ميكرديم. «فَلَوْ لا أَنَّهُ كانَ مِنَ الْمُسَبِّحينَ لَلَبِثَ في بَطْنِهِ إِلى يوْمِ يبْعَثُون» (الصافات/143/144) حواست جمع باشد خدا با كسي قوم و خويشي ندارد.

مذمت خود برتر بيني

حضرت موسي عليه السلام فكر كرد ديد كسي را جرأت نميكند که از خودش پايين تر معرفي کند. داشت ميرفت طرف كوه طور نگاهش به يك سگ سياه زشت افتاد که مريضي ناجوري هم داشت. گفت خب حالا اين سگ نجس العين است كثيف است بد بو و زشت را ببريم ما بهتر از اين هستيم. ما معتقديم حضرت موسي بهترين خلق زمانش بوده اما بايد خودش را نبيند خودش را نبايد ببيند. «ما أَصابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّه» (النساء/79) خود برتر ديدن عيب است. حضرت موسي يك مقدار اين سگ را كشيد، يك دفعه به خودش نهيب زد از كجا معلوم است اين از من بدتر باشد؟ اين سگ را هم باز كرد. تك و تنها به کوه طور براي مناجات آمد. خطاب شد اي موسي چرا يك كسي پست تر از خودت نياوردي؟ عرض كرد: خدا پيدا نكردم.فرمود: چرا آن سگ نجس العين سياه جرب دار را نياوردي؟ گفت: خدايا من جرأت نميكنم بگويم من بهتر از او هستم. خطاب شد: اي موسي اگر او را آورده بودي تو را از ديوان انبياء بركنار ميكردم. ريشه خرابيهاي منيت و تکبرهاي ماست.

برويم در خانه اميرالمومنين عليه السلام و فاطمه زهرا صديقه كبري عليها السلام از آنها استمداد بخواهيم. البته بايد اميرالمومنين اين اژدهاي نفسمان را بكشد. خوشا به حال كساني كه براي غربت و مظلومي اهل بيت اشك ميريزند. اينها خيلي ارزش دارد.

مظلوميت اميرالمومنين عليه السلام

يك جريان عجيبي سالي كه مكه مشرف بوديم در بعثه آنجا يك جواني را از آذربايجان شوروي از كشور آذربايجان آورده بودند. اين جوان منقلب بود خيلي يك حالت عجيبي داشت. گفت: كه جريان مكه آمدن من چيز عجيبي است و آن اين بوده كه نمايندگي ايران در آذربايجان معمولا به آن اجازه ميدهند دو سه نفر ميهمان دعوت كند. بيايند مكه و با اوضاع ايران و حجاج ايراني آشنا بشوند. اين جواني كه در دانشگاه بوده دعوتش ميكند و وقتي ميآيد در اتاق آن مسئول به او ميگويند: آقا امسال شما به مکه دعوت شديد. گفت: اين جوان شروع كرد زار زار گريه كردن. چرا گريه ميكني؟ ما خبر خوش به تو داديم. گفت من داستاني دارم كه اين داستان من را منقلب كرده است. گفت: من امسال ماه رمضان در دانشگاهم درس ميخواندم و ما چند نفر هستيم شيعه هستيم در دانشگاه ما سني ها زيادند. وهابي ها هم هستند. عليه اهل بيت عليهم السلام خيلي تبليغ ميكنند. ما چند تا دانشجو هستيم از مكتب شيعه دفاع ميكنيم. و در مقابل وهابيها ايستاديم. وسطهاي ماه رمضان در دانشگاه ما يك وهابي آمد بر عليه اميرالمومنين عليه السلام سخنراني كرد. من خيلي ناراحت شدم. آمدم دفاع كردم. آمدم كه دفاع كنم گفتم: شما ميداني بعضيها به حضرت زهرا عليها السلام چقدر جسارت كردند؟ به خانهاش حمله كردند؟ و بدنش را آزرده كردند؟ خانهاش را آتش زدند؟ گفت: اگر حضرت علي عليه السلام نعوذ بالله زبانم لال غيرت داشت جلويشان را ميگرفت. مگر ميشود يك انسان غيرتمند شجاع ببينيد به همسرش جسارت و اهانت ميكنند آن وقت دفاع از همسرش نكند؟ آنهم دفاع از دختر پيامبر نكند؟ نخير يك همچين چيزي نيست. گفت: من به قدري از اين جمله ناراحت شدم به قدري ناراحت شدم آن شب افطار نتوانستم بخورم. همينطور براي مظلومي حضرت علي عليه السلام گريه كردم. يا علي عليه السلام شما چقدر مظلوم هستي؟ هنوز هم به شما جسارت و اهانت ميشود. وقتي كه خوابيدم خواب ديدم آقا اميرالمومنين عليه السلام آمدند به ديدن من فرمودند: تو از من دفاع كردي براي من گريه كردي. انت اخي تو برادر من هستي. من امسال دعوتت ميكنم به مکه ميبرمت. من دانشجو فقير كي ميتوانم به مکه بروم. خوابش را هم نميتوانم ببينم. اما الان كه شما گفتي دعوتنامه مكه آمده آقا من را قبول كرده آقا حواله داده معلوم ميشود من را به برادري قبول كرده است.

ذکر مصيبت: حضرت فاطمه زهرا عليها السلام

اي اول مظلوم عالم اي اميرالمومنين عليه السلام چقدر مظلوم بودي؟ اين روزهاي آخر اميرالمومنين عليه السلام نشست كنار بستر فاطمه زهرا عليها السلام ، بي بي وصيتهايش را ميكند. بدنم را شبانه غسل بده، شبانه كفن كن، شبانه دفن كن. اما يك وقت ديد بي بي فاطمه زهرا عليه السلام شروع به گريه کردن كردند. حضرت فرمودند: يا سيدتي ما يبكيك اي سيده من خانم من شما چرا گريه ميكني؟ عرض كرد: علي جان براي غربت و مظلومي شما گريه ميكنم. که بعد از من با شما چه خواهند كرد. لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم


[1] - بحار الانوار /علامه مجلسي /70/106/ باب122- حب الدنيا وذمها وبيان فنائها وغدرها باهلها وختل الدنيا بالدين ...ص:1

[2] . نهجالبلاغة/ امام علي7/528/299- ..... ص: 528

[3] . هود/ 114

[4] . وسائلالشيعة/شيخ حرعاملي/7/194/34- باب استحباب الإكثار من الصلاة ع....ص: 192

[5] - بحار الانوار /علامه مجلسي /26/6/باب14- نادر في معرفتهم صلوات الله عليهم بالنورانيه وفيه ذکر جمل من فضائلهم ع ...ص:1

[6] - بحار الانوار /علامه مجلسي/ 30 /590/ الثالث...ص:582

[7] - بحار الانوار /علامه مجلسي/ 91/110/باب32- ادعيه المناجاه ...ص:89

[8] - بحار الانوار /علامه مجلسي/ 69/58/ باب95- الغني والکفاف ...ص:56

[9] - بحار الانوار /علامه مجلسي /39/313/باب 88- کفر من سبه او تبرا منه صلوات الله عليه وما اخبر بوقوع ذلک بعد ما ظهر من کرامته عنده ...ص:311

[10] - بحار الانوار /علامه مجلسي /7/192/ باب130- الکبر...ص:179

[11] - الکافي /ثقه الاسلام کليني/8/128/حديث نادر ...ص:126