سخنران استاد فرحزاد

وَاللّهِ لَوْ اَحَبَّنا حَجَرٌ حَشَرَهُ اللّهُ مَعَنا ؛ به خدا سوگند، اگر سنگى ما را دوست داشته باشد، خداوند آن سنگ را با ما محشور مى كند. (امام باقر عليه السلام )

كار هميشگى خدا و فرشتگان

گمان نمى كنم ذكرى زيباتر و جامع تر و كامل تر از ذكر صلوات وجود داشته باشد. اگر كارى بهتر از صلوات بر محمّد و آل او بود، خدا و ملائكه هم همان كار را مى كردند. خداوند متعال و ملائكه چه مى كنند؟ قرآن پاسخ مى دهد:

ا«ِنَّ اللّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلّونَ عَلَى النَّبىِّ يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْليما »ً؛[1] خداوند و فرشتگان بر پيامبر درود مى فرستند؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد، بر او درود فرستيد و سلام گوييد و كاملاً تسليم (فرمان او) باشيد.

كار هميشگى خدا و ملائكه صلوات فرستادن بر پيامبر است. ان شاءالله هر وقت انسان متذكر شد، بر محمد و آل محمد صلوات بفرستد تا همكار خدا و ملائكه شود.شخصى از امام صادق عليه السلام پرسيد: در يك آيه آمده است:

ا« يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَالنَّهارَ لا يَفْتَرُونَ » ؛[2] فرشتگان (تمام) شب و روز را تسبيح مى گويند و سست نمى گردند.

يعنى ملائكه شب و روز مشغول تسبيح خدا هستند و هيچ سستى در اين كار ندارند. از طرف ديگر فرمودند: خداوند و ملائكه دائما مشغول صلوات فرستادن هستند. چگونه بين اين دو را جمع كنيم؟ حضرت فرمودند: صلوات مشتمل بر تسبيح خداوند هم هست.[3]

نشانه ها و آثار محبت

در روايات از قول اهل بيت عليهم السلام آمده است: شيعيان ما كسانى هستند كه در شادى ما شادند و در غم ما غمگين اند و ما را دوست دارند.امام هشتم عليه السلام به ابن شبيب فرمود ند:

« يَا ابْنَ شَبيبٍ اِنْ سَرَّكَ اَنْ تَكُونَ مَعَنا فى الدَّرَجاتِ الْعُلى مِنَ الْجَنانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنا وَافْرَحْ لِفَرَحِناوَ عَلَيْكَ بِوِلايَتِنا فَلَوْ اَنَّ رَجُلاً تَوَلّى حَجَرا لَحَشَرَهُ اللّه مَعَهُ يَوْمَ القِيامَةِ » ؛[4] اى پسر شبيب،

اگر دوست دارى در درجات بلند بهشت با ما باشى و اين امر تو را خشنود مى كند، بايد در غم ما غمگين و در شادى ما شادمان باشى. و بر تو باد به ولايت و محبت ما كه اگر كسى سنگى را دوست داشته باشد، خداوند در روز قيامت او را با همان سنگ محشور مى كند.

يعنى اين يك امر حتمى و قاعده طبيعى است كه انسان با محبوبش محشور مى شود.

امام باقر عليه السلام فرمودند:

« وَاللّه ِ لَوْ اَحَبَّنا حَجَرٌ حَشَرَهُ اللّهُ مَعَنا وَ هَلِ الدّينُ اِلاَّالْحُبُّ» ؛[5] به خدا سوگند، اگر سنگى ما را دوست داشته باشد، خداوند آن سنگ را با ما محشور مى كند. و آيا دين جز محبت چيز ديگرى است؟

يعنى نااميد نباش، حتى اگر سنگ هم باشى و آن ها را دوست بدارى، با آن ها محشور مى شوى.

محبت موجودات عالم

موجودات عالم اهل محبت هستند و محبت را احساس مى كنند. از آيات قرآن و روايات معصومين عليهم السلام استفاده مى شود كه موجودات عالم، هم تسبيح خدا مى گويند، هم شعور دارند و هم محبت. چگونه يك درخت خشكيده از فراق پيامبر خدا ناله كرد ؛ درختى كه حضرت به آن تكيه مى دادند. پيغمبر خدا دست محبتى بر آن كشيدند تا آرام شد. امام صادق عليه السلام

فرمودند: اگر حضرت دستى بر آن نمى كشيدند، تا قيامت ناله مى كرد.[6]

پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به كوه احد رسيدند و فرمودند:

« هذا جَبَلُ اُحُدٍ يُحِبُّنا وَ نُحِبُّهُ» ؛[7] اين كوه احد است؛ ما را دوست دارد و ما نيز او را دوست داريم.

كوه احد سنگ و خاك است، ولى اهل محبت است. با محبت به آن ها راه مى دهند. اگر شما هم اهل محبت باشيد، به شما هم راه مى دهند. اگر كسى اهل محبت بود، محبتش ظهور و بروز مى كند، در شادى اهل بيت عليهم السلام شاد است و در حزن و اندوه آنان محزون است.

تخفيف عذاب براى ابولهب

در روايات آمده است : اگر غير مؤمن و غير مسلمان هم در شادى و غم ما شريك باشند بهره مند مى شوند. مرحوم محدث قمى در كتاب «كحل البصر فى حالات سيدالبشر» آورده است : ابولهب عموى پيامبر بود. عموى بدى هم بود. حتى يك سوره در مذمتش نازل شد: «تَبَّتْ يَدا اَبى لَهَبٍ وَ تَبَّ » ؛[8] بريده باد هر دو دست ابولهب (مرگ بر او باد!)» چقدر پيامبر خدا را اذيت كرد!

اما درباره همين ابولهب آمده است: عباس عموى پيامبر، برادرش ابولهب را پس از مرگش در خواب ديد. به او گفت: چه خبر؟ پاسخ داد: من

در عذابم. چون با برادر زاده ام، پيغمبر خدا به مخالفت و ستيز برآمدم، در عذاب و زحمتم، ولى هفته اى يك بار شب هاى دوشنبه در عذاب من تخفيف داده مى شود. و اين به خاطر اين است كه از تولد پيامبر شادمان شدم. خيلى عجيب است! ابولهب كافر مطلق است و دشمن سرسخت پيامبر خداست و يك سوره در مذمتش نازل شده است، اما به خاطر شادى در تولد پيامبر در عذابش تخفيف داده اند.

گفته بود: عبداللّه ، برادر كوچكم بچه نداشت و ما غصه اين را مى خورديم كه برادرمان فرزندى ندارد. اين ها همه روى حساب برادرى بود. يك روز ثويبه، كنيز ابولهب، آمد و بشارت داد كه برادرم فرزندى پيدا كرده است. من آن قدر خوشحال شدم كه ثويبه را به خاطر اين بشارت آزاد كردم. خداى متعال هم به خاطر اين كه در تولد پيامبر شادى كردم، در عذاب من تخفيف داده است. ابن جوزى مى گويند: در جايى كه خداوند با ابولهبِ كافر، به خاطر شادى در ولادت پيامبرش اين چنين مى كند، با مسلمانى كه معتقد به پيامبر است و در ولادت پيامبر شاد است، چه خواهد كرد![9]

عظمت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله

ما درباره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله خيلى كوتاهى مى كنيم. ببينيد مسيحى ها درباره حضرت عيسى عليه السلام چه مى كنند. يكى از مراجع مى فرمودند: زمانى يكى از بستگان ما به بيروت رفته بود. وقتى وارد شهر مى شود، مى بيند همه

جا پر از نور و روشنايى است. تعجب كرده بود كه چه خبر است؟ گفته بودند: امشب شب تولد حضرت مسيح است. مسيحى ها حتى خانه هاى مسلمانان و يهوديان را نيز چراغانى كرده و جشن گرفته بودند. اين در حالى است كه حضرت عيسى آرزويش اين است كه از امت پيغمبر اسلام باشد.

در روايت آمده است: حضرت عيسى، حضرت موسى، حضرت ابراهيم و انبياى عظام عليهم السلام همه مى گفتند: اى كاش ما از اين امت و از پيروان پيامبر اسلام و از شيعيان اميرالمؤمنين عليه السلام بوديم. پيامبر اسلام مقام اول را در عالم كسب كرده است. يعنى در مقام بندگى در درجه اول قرار دارد. رتبه اول در عالم هستى و در همه قرون و اعصار و در بين همه انبيا و اولياى الهى براى پيامبر اسلام است.

پيغمبر ما واقعا ناشناخته و گمنام است. حضرت امير عليه السلام يك مقدار از فضائل پيامبر را رو كرده است، وگرنه آن حضرت خيلى گمنام است. كدام يك از پيامبران نامش در كنار نام خدا آمده است؟ تا كسى نام او را نياورد، مؤمن و پاك نمى شود. اگر كسى به پيامبرى آن حضرت اقرار نكند، كافر و نجس است. خداوند فرمود:

«وَرَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ» ؛[10] و ما آوازه تو را بلند ساختيم.

خداوند نام پيامبرش را پر آوازه كرده است. پيامبر اسلام شخصيتى است كه همه انبيا در زير پرچم او هستند. همه امام ها دست نشانده او هستند. همه به محبت او و ارتباط با او افتخار مى كنند.

بنده اى از بندگان پيامبر

شخصيتى مثل اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد: من بنده اى از بندگان اين پيامبرم. عده اى از علماى يهود و نصارا آمدند و از حضرت عليه السلام سؤال هاى مهمى كردند. حضرت امير عليه السلام بدون تأمل همه را جواب دادند. آن ها خيلى تعجب كردند. گفتند: شما همان پيامبرى هستى كه حضرت موسى و عيسى عليهماالسلام خبر داده اند؟ فرمودند: نه. مرا با پيامبر اسلام اشتباه نكنيد. «اِنَّما اَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبيدِ مُحَمَّدٍ »؛[11] من تنها بنده اى از بندگان محمد هستم.»

اين بدان معناست كه همه هستى عبد پيامبر است ؛ چون اميرالمؤمنين سرّ عالم است، تقسيم كننده همه آسمان ها و زمين هاست. تقسيم كننده بهشت و جهنم است. بر اساس روايات حضرت امير عليه السلام همه كاره عالم است. وقتى او بگويد من عبد پيغمبرم، من زمين خورده پيامبرم، يعنى همه هستى در اختيار پيغمبر است، همه هستى عبد پيغمبر است.

وقتى يك ضربت شاگرد پيامبر برتر و بالاتر از عبادت ثقلين، يعنى جن و انس باشد، يك ضربت پيامبر چقدر ارزشمند است! آيا مى توان عبادت و كار پيامبر را ارزش گذارى كنيم؟ مثلاً يك «سبحان اللّه » پيغمبر چقدر قيمت دارد؟ نمى فهميم. چون قيمت فعل به فاعل است. فاعل بسيار بزرگ و شريف است! بسيار باعظمت است!

مقصود آفرينش

اصلاً خداى متعال مى فرمايد:

لَوْلاكَ لَما خَلَقْتُ الاْءَفْلاكَ؛ اگر تو نبودى افلاك را نمى آفريدم.

من هستى را به خاطر تو خلق كردم؛ يعنى علت غايى خلقت پيامبر اسلام است. حضرت امير عليه السلام درباره خلقت نور پيامبر مى فرمايد:

«كانَ اللّه ُ وَلا شَىْ ءَ مَعَهُ فَاَوَّلُ ما خَلَقَ نورُ حَبيبِهِ مُحَمَّدٍ صلى اللّه عليه و آله قَبْلَ خَلْقِ الْماءِ وَالْعَرْشِ وَالْكُرْسىِّ وَ السَّماواتِ وَالاَرْضِ وَاللَّوْحِ وَالْقَلَمِ وَالْجَنَّةِ وَالنّارِ وَالْمَلائِكَةِ وَ آدَمَ وَ حَواءَ بِارْبَعَةٍ وَعِشرينَ وَ اَرْبَعَمِأَةَ اَلْفِ عامٍ واقِفا يُسَبِّحُهُ وَيَحْمَدُهُ وَالْحَقُّ تَبارَكَ وَ تَعالى يَنْظُر اِلَيْهِ وَ يَقوُلُ: يا عَبْدى اَنْتَ الْمُرادُ وَ الْمُريدُ وَ اَنْتَ خِيَرَتى مِنْ خَلْقى وَ عَزَّتى وَ جَلالى لَوْلاكَ ما خَلَقْتُ الاَفْلاكَ مَنْ اَحَبَّكَ اَحْبَبْتُهُ وَ مَنْ اَبْغَضَكَ اَبْغَضْتُهُ» ؛[12] خدا بود و چيزى با او نبود. نخستين چيزى كه خداوند آفريد، نور محبوبش، محمد صلى الله عليه و آله بود. درست 424000 سال پيش از آفرينش آب و عرش و كرسى و آسمان ها و زمين و لوح و قلم و بهشت و دوزخ و فرشتگان و آدم و حوا. اين نور هزار سال در پيشگاه خداوند عزوجل تسبيح و حمد مى كرد و خداوند تبارك و تعالى به او مى نگريست و مى فرمود: اى بنده من تو مراد و مريد من

هستى! تو بهترين مخلوقات منى! به عزت و جلالم سوگند، اگر تو نبودى افلاك را نمى آفريدم. كسى كه تو را دوست بدارد، دوستش دارم و كسى كه با تو دشمنى ورزد با او دشمنم.

در اين حديث خداوند خطاب به پيامبرش مى فرمايد: يا عبدى؛ اى بنده من! يعنى تو عبد من هستى. در حقيقت مى خواهد بگويد: همه خيرها و خوبى ها در عبوديت خداوند است. بعد در تعبير بسيار بلندى مى فرمايد: «اَنْتَ الْمُرادُ وَ الْمُريدُ »؛ تو مراد و مريدى.» پيامبر مراد خداست، يعنى خداوند مريد اوست و پيامبر هم مريد خداست.مراد و مقصود خدا، پيامبر است و مراد و مقصود پيامبر هم خداست.«اَنْتَ الْخِيَرَةُ مِنْ خَلْقى» ؛ تو برگزيده خلق منى. « لَوْلاكَ ما خَلَقْتُ الافْلاكَ»؛ يعنى اگر تو نبودى، نه آسمانى، نه زمينى، نه عرشى، نه لوحى، نه قلمى، نه اميرالمؤمنينى، نه فاطمه زهرا و نه امام زمان، و هيچ كدام از انبيا و امامان را خلق نمى كردم.

قطعا مقصد خلقت، پيامبر خداست. در همان حديث مى فرمايد: نور پيامبر صلى الله عليه و آله تلالؤ كرد و دوازده نور ديگر به وجود آمد. همه از شعاع نور پيامبر خدا بودند. امام زمان عليه السلام كه هم نام و هم كنيه پيامبر خداست، يك شعاع از نور آن حضرت است.

شدت خيرخواهى

شدت دلسوزى و خيرخواهى كه پيامبر خدا دارد، بسيار عجيب است! خداوند مى فرمايد:

« لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ اَلاّ يَكوُنوا مُؤْمِنينَ» ؛[13] گويى به خاطر اين كه آن ها ايمان نمى آورند، مى خواهى جان خود را از شدت اندوه از دست بدهى!

پيامبر خدا جانش را گذاشته است كه چرا ابولهب ايمان نمى آورد! پيامبر ما چه كرده است كه ميلياردها انسان «لا اله الا اللّه » مى گويند، نماز مى خوانند، روزه مى گيرند، حج مى روند، زكات مى دهند، جان مى دهند. مرحوم آيت اللّه بهاء الدينى بارها مى فرمودند: تمام هستى، حتى امام ها سر سفره يك نفرند و آن هم پيغمبر خداست.

در فراق پيامبر صلى الله عليه و آله

حضرت زهرا عليهاالسلام در فراق پيغمبر آن قدر گريست تا از دنيا رفت. آن حضرت پيامبر را مى شناخت. مى دانست مردم چه كسى را از دست داده اند.

حضرت زهرا عليهاالسلام همسرى چون اميرالمؤمنين دارد، فرزندانى مثل امام حسن و امام حسين و زينب عليهم السلام دارد. در سنين جوانى است. با اين همه، وقتى از پيامبر مى شنود كه اولين كسى است كه به او ملحق مى شود، تبسم مى كند. از اين كه زودتر به محبوبش مى رسد، خوشحال است. حضرت فاطمه عليهاالسلام خيلى خاطرخواه پيغمبر بوده است. تمام وجودش عشق به پيغمبر است. اين بسيار مهم است. هر چه در عالم وجود دارد، همه به بركت پيامبر خداست.

جاذبه و نفوذ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله

ابوعلى سينا هوش و استعداد و نبوغ فوق العاده اى داشت. بهمنيار شاگرد اوست. يك روز به استادش گفت: شما با اين همه هوش و استعداد و با اين همه شاگرد ادعاى پيغمبرى كن. بوعلى پيش خودش مى گويد: به موقع پاسخ او را مى دهم. يك موقع به همدان رفته بودند. دريك شب خيلى سرد، نيمه هاى شب، بوعلى به بهمنيار مى گويد: من تشنه هستم. برو بيرون و برايم مقدارى آب بياور. بهمنيار اعتنايى نمى كند. پس از نيم ساعت، صداى اذان از گلدسته بلند مى شود. بوعلى به شاگردش مى گويد: تو چندين سال شاگرد خصوصى من بوده اى و من نهايت محبت را به تو داشته ام. به تو مى گويم برو برايم آب بياور، نمى آورى. اين مؤذن در اين سرماى شديد، بالاى گلدسته، نام پيامبر را مى آورد. چه كسى او را از رختخواب بلند كرده است تا در اين سرماى شديد اذان بگويد. اين نفوذ پيامبر خداست.

خُلق عظيم پيامبر و عظمت شخصيت آن حضرت، اين همه جاذبه و نفوذ دارد. يك نفر يهودى بر سر او خاكروبه مى ريزد؛ هنگامى كه آن يهودى مريض مى شود، پيامبر به عيادتش مى رود و برايش دعا مى كند. اين اخلاق پيامبر خداست. اين همه در مكه شكنجه ديد، اين همه اذيت شد، ولى دست از رسالت خود برنداشت.

عزت و عظمت مسلمانان

واقعه ليلة المبيت را شنيده ايد. على عليه السلام به جاى پيامبر خدا خوابيد.

سران مكه صبح آمدند، ديدند پيغمبر نيست، و همه نقشه هايشان باطل شده است. گفتند: بايد پيغمبر را پيدا كنيم و بكشيم. صد شتر براى كسى كه پيامبر را دستگير كند، جايزه گذاشتند. اين باعث شد كه همه براى پيدا كردن پيامبر هجوم آوردند. پيامبر خدا پس از چند روز توقف در غار ثور به سوى مدينه حركت كردند.

شخصى به نام سرادقة بن مالك مركب راهوارى داشت. در اطراف مدينه پيامبر را پيدا كرد. خيلى خوشحال شد كه جايزه بزرگى نصيب او خواهد شد. وقتى به پيامبر نزديك شد، پاهاى اسبش در زمين فرو رفت. ديد نمى تواند بيرون بيايد. احساس كرد پيامبر را چيزى حفظ مى كند. گفت: من آمده ام شما را بگيرم، به من صد شتر جايزه مى دهند. حضرت فرمودند: روزى را مى بينم كه دستبند كسرى، پادشاه ايران به دست تو خواهد افتاد.

اصلاً كسى چنين چيزى را باور نمى كرد. چون جزيرة العرب و حجاز در آن زمان يك استان به درد نخور ايران بود. نه فرهنگ داشتند، نه آب داشتند، نه كشاورزى و نه سواد حسابى. دخترانشان را زنده به گور مى كردند. شايد حكومت ايران در آن زمان آرزويش اين بود كه جزيرة العرب استان ايران نبود. چه كسى گمان مى كرد كه بيايند و ايران را فتح كنند.

پيامبر خدا به سرادقة فرمود: روزى را مى بينم كه دستبند كسرى به دست تو مى افتد. آن گاه تصرفى كردند و او آزاد شد و برگشت. در زمان خليفه دوم، وقتى كه ايران فتح شد و اموال كسرى را آوردند و تقسيم كردند، دستبند كسرى سهم سرادقه شد.[14] پيامبر آن روز را مى ديدند. چه

كسى به مسلمانان اين همه عظمت داد. اگر در عالم «لا اله الا اللّه » گفته مى شود، به بركت پيامبر خداست. همه سر سفره پيامبر خدا نشسته ايم.

جلوه هنر و زيبايى

ان شاء اللّه مهر و محبت اين پيغمبر را با دل و جانمان پذيرا باشيم. فرمود:

اَساسُ الاْءِسْلامِ حُبّى وَ حُبُّ اَهْلِ بَيْتى؛[15] محبت من و محبت اهل بيتم اساس اسلام است.

در عالم هستى و كون و مكان عزيزتر و محبوب تر و زيباتر از پيامبر خدا نداريم. همه زيبايى ها و همه هنرها در پيغمبر خدا جلوه كرده است. فرمود:

اَدَّبَنى رَبّى فَاَحْسَنَ تَأْديبى؛[16] پروردگارم مرا ادب كرد و خوب ادب كرد.

كسى را كه خدا تربيت كند، معلوم است چه مى شود. خدا مى گويد: من همه هنرها را در اين شخص پياده كرده ام؛ اخلاقم و صفاتم، همه در او جلوه كرده است. ظهور خدا نور پيامبر ماست.

در دعاى سمات مى خوانيم: «وَ بِظُهُورِكَ فى جَبَلِ فارانِ» ؛ (تو را) به ظهور (نور جمالت) كه در كوه فاران (بر خاتم رسولانت) تجلى كرد مى خوانيم.»

جبل فاران يكى از كوه هاى مكه است ؛ شايد جبل نور و غار حرا باشد. ما معمولاً در دعاها خدا را به حق پيامبر و قرآن قسم مى دهيم، ولى در دعاى سمات مى گوييم: به حق اين دعا و به حق اين نام ها كه تفسير و باطنش را كسى جز تو نمى داند، تو را قسم مى دهيم.

نور فراگير رسول خدا صلى الله عليه و آله

نور پيامبر به بركت فرزندش امام زمان عليه السلام همه عالم را فرا مى گيرد. الآن خبرهايى كه در دنيا مخابره مى شود، بيشتر آن مربوط به خاورميانه است؛ فلسطين، ايران، عراق و افغانستان. روى اين منطقه خيلى حساس اند. اخيرا در خبرنامه ها ديدم كه امريكايى ها برخى از امام جماعت شيعه ها را گرفته اند و مدتى آن ها را نگه داشته اند كه آن امام زمانى كه مى گوييد، كجاست و كى مى آيد. مى بينند كه اين منطقه دارد بر همه عالم غالب مى شود و اين طور هم خواهد شد. مى دانند كه اين نور پيامبر عالم گير است.

الآن در امريكا و در كشورهاى اروپايى بيشترين رشد مربوط به اسلام است. اسلام آب زلال است. آب زلال را هر كس ببيند، خوشش مى آيد. اين نماز و دعا و عبادتش، اين ادبش. منتها اعمال ما باعث شده است كه دير مسلمان شوند. اگر آداب و سنن پيامبر درست رعايت شود، اگر آن محبت، ايثار، گذشت، شرح صدر اسلامى از مسلمانان ظهور و بروز پيدا كند، همه دنيا شيفته اين مكتب مى شوند. شيفته پيامبر اسلام مى شوند. ان شاءاللّه يك ذره خودمان را به رسول خدا شبيه كنيم. يك ذره آن هم خيلى زياد است.

اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند:

« اَحَبُّ الْعِبادِ اِلَى اللّه ِ الْمُتَأَسّى بِنَبِيِّهِ صلى اللّه عليه وآله وسلم» ؛[17] محبوب ترين بندگان نزد خداوند كسى است كه به پيامبرش صلى الله عليه و آله تأسى كند.

پيامبر محبوب خداست. خدا همان گونه كه پيامبرش را دوست دارد، شبيه به او را هم دوست دارد. بياييد به اخلاق و سنت و سيره پيامبر خدا تأسى كنيم تا محبوب خدا، بلكه محبوب ترين بندگان نزد خدا باشيم.


[1] سوره احزاب، آيه 56 .

[2] سوره انبياء، آيه 20 .

[3] مستدرك الوسائل، ص 5، ص 329 .

[4] بحارالانوار، ج 44، ص 286، به نقل از امالى صدوق، مجلس 27، ح 5 .

[5] تفسير عياشى، ج 1، ص 167، ح 27؛ بحار الانوار، ج 27، ص 95، ح 57 .

[6] بحارالانوار، ج 17، ص 326 و 365 .

[7] اعلام الورى، ص 123؛ سفينة البحار، ج 1، ص 52 .

[8] سوره تبت، آيه 1 .

[9] اين داستان نيز در سفينة البحار، ج 1، ص 523 آمده است.

[10] سوره شرح، آيه 4 .

[11] كافى، ج 1، ص 89، ح 5؛ احتجاج، ج 1، ص 210.

[12] بحار الانوار، ج 15، ص 27.

[13] سوره شعراء، آيه 3 .

[14] اسد الغابة، ج 2، ص179، ش 1955 .

[15] ميزان الحكمة، ج 2، ص 1342، ح 8805 ، به نقل از كنزالعمال، ح 37631.

[16] بحار الانوار، ج 16، ص 210 .

[17] نهج البلاغه، خطبه 160 .