آیات:
ـ قَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ * قُولُواْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ وَالأسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَمَا أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ * فَإِنْ آمَنُواْ بِمِثْلِ مَا آمَنتُم بِهِ فَقَدِ اهْتَدَواْ وَّإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ فَسَيَكْفِيكَهُمُ اللّهُ وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ [1] .
{و [اهل كتاب] گفتند: يهودى يا مسيحى باشيد تا هدايت يابيد. بگو: نه، بلكه [بر] آيين ابراهيم حقگرا [هستم] و وى از مشركان نبود * بگوييد ما به خدا و به آنچه بر ما نازل شده و به آنچه بر ابراهيم و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل آمده و به آنچه به موسى و عيسى داده شده و به آنچه به همه پيامبران از سوى پروردگارشان داده شده ايمان آوردهايم. ميان هيچ يك از ايشان فرق نمىگذاريم و در برابر او تسليم هستيم * پس اگر آنان [هم] به آنچه شما بدان ايمان آوردهايد ايمان آوردند قطعا هدايتشدهاند، ولى اگر روى برتافتند جز اين نيست كه سر ستيز [و جدايى] دارند و به زودى خداوند [شر] آنان را از تو كفايت خواهد كرد كه او شنواى داناست.}
ـ أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَـقَ وَيَعْقُوبَ وَالأسْبَاطَ كَانُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى قُلْ أَأَنتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللّهُ وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن كَتَمَ شَهَادَةً عِندَهُ مِنَ اللّهِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ. [2]
{يا مىگوييد ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط [دوازدهگانه] يهودى يا نصرانى بودهاند. بگو: آيا شما بهتر مىدانيد يا خدا و كيست ستمكارتر از آن كس كه شهادتى از خدا را در نزد خويش پوشيده دارد؟ و خدا از آنچه مىكنيد غافل نيست.}
- كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ. [3]
{مردم امتى يگانه بودند. پس خداوند پيامبران را نويدآور و بيمدهنده برانگيخت و با آنان كتاب [خود] را بحق فرو فرستاد تا ميان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند داورى كند و جز كسانى كه [كتاب] به آنان داده شد، پس از آنكه دلايل روشن براى آنان آمد، به خاطر ستم [و حسدى] كه ميانشان بود [هيچ كس] در آن اختلاف نكرد. پس خداوند آنان را كه ايمان آورده بودند به توفيق خويش به حقيقت آنچه كه در آن اختلاف داشتند هدايت كرد و خدا هر كه را بخواهد به راه راست هدايت مىكند.}
ـ تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن كَلَّمَ اللّهُ وَرَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِينَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَلَـكِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنْهُم مَّنْ آمَنَ وَمِنْهُم مَّن كَفَرَ وَلَوْ شَاء اللّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَلَـكِنَّ اللّهَ يَفْعَلُ مَا يُرِيدُ. [4]
{برخى از آن پيامبران را بر برخى ديگر برترى بخشيديم. از آنان كسى بود كه خدا با او سخن گفت و درجات بعضى از آنان را بالا برد و به عيسى بن مريم دلايل آشكار داديم و او را به وسيله روح القدس تاييد كرديم و اگر خدا مىخواست، كسانى كه پس از آنان بودند، بعد از آن [همه] دلايل روشن كه برايشان آمد به كشتار يكديگر نمىپرداختند؛ ولى با هم اختلاف كردند. پس بعضى از آنان كسانى بودند كه ايمان آوردند و بعضى از آنان كسانى بودند كه كفر ورزيدند و اگر خدا مىخواست با يكديگر جنگ نمىكردند ولى خداوند آنچه را مىخواهد انجام مىدهد.}
ـ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ * ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ. [5]
{به يقين خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران را بر مردم جهان برترى داده است. فرزندانى كه بعضى از آنان از [نسل] بعضى ديگرند و خداوند شنواى داناست.}
- قُلْ آمَنَّا بِاللّهِ وَمَا أُنزِلَ عَلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِيَ مُوسَى وَعِيسَى وَالنَّبِيُّونَ مِن رَّبِّهِمْ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ. [6]
{بگو: به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط نازل گرديده و آنچه به موسى و عيسى و انبياى [ديگر] از جانب پروردگارشان داده شده گرويديم و ميان هيچ يك از آنان فرق نمىگذاريم و ما او را فرمانبرداريم.}
ـ مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُؤْتِيَهُ اللّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُواْ عِبَادًا لِّي مِن دُونِ اللّهِ وَلَـكِن كُونُواْ رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنتُمْ تَدْرُسُونَ * وَلاَ يَأْمُرَكُمْ أَن تَتَّخِذُواْ الْمَلاَئِكَةَ وَالنِّبِيِّيْنَ أَرْبَابًا أَيَأْمُرُكُم بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ * وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِيثَاقَ النَّبِيِّيْنَ لَمَا آتَيْتُكُم مِّن كِتَابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جَاءكُمْ رَسُولٌ مُّصَدِّقٌ لِّمَا مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنصُرُنَّهُ قَالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلَى ذَلِكُمْ إِصْرِي قَالُواْ أَقْرَرْنَا قَالَ فَاشْهَدُواْ وَأَنَاْ مَعَكُم مِّنَ الشَّاهِدِينَ * فَمَن تَوَلَّى بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ. [7]
{هيچ بشرى را نسزد كه خدا به او كتاب و حكم و پيامبرى بدهد سپس او به مردم بگويد: به جاى خدا بندگان من باشيد، بلكه [بايد بگويد:] به سبب آنكه كتاب [آسمانى] تعليم مىداديد و از آن رو كه درس مىخوانديد، علماى دين باشيد. و [نيز] شما را فرمان نخواهد داد كه فرشتگان و پيامبران را به خدايى بگيريد. آيا پس از آنكه سر به فرمان [خدا] نهادهايد [باز] شما را به كفر وامىدارد؟ و [ياد كن] هنگامى را كه خداوند از پيامبران پيمان گرفت كه هر گاه به شما كتاب و حكمتى دادم، سپس شما را فرستادهاى آمد كه آنچه را با شماست تصديق كرد، البته به او ايمان بياوريد و حتما ياريش كنيد. آنگاه فرمود: آيا اقرار كرديد و در اين باره پيمانم را پذيرفتيد؟ گفتند: آرى اقرار كرديم. فرمود: پس گواه باشيد و من با شما از گواهانم. پس كسانى كه بعد از اين [پيمان] روى برتابند، آنان خود نافرمانانند.}
ـ إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإْسْحَقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا * وَرُسُلاً قَدْ قَصَصْنَاهُمْ عَلَيْكَ مِن قَبْلُ وَرُسُلاً لَّمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ وَكَلَّمَ اللّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا * رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا. [8]
{همانا ما بر تو وحی کردیم آنچنان که بر نوح و پیامبران بعد از او وحی کردیم و بر ابراهیم و اسرائیل و اسحاق و يعقوب و اسباط و عيسى و ايوب و يونس و هارون و سليمان [نيز] وحى نموديم و به داوود زبور بخشيديم و پيامبرانى [را فرستاديم] كه در حقيقت [ماجراى] آنان را قبلا بر تو حكايت نموديم و پيامبرانى [را نيز برانگيختهايم] كه [سرگذشت] ايشان را بر تو بازگو نكردهايم و خدا با موسى آشكارا سخن گفت . پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند تا براى مردم پس از [فرستادن] پيامبران در مقابل خدا [بهانه و] حجتى نباشد و خدا توانا و حكيم است.}
ـ وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَقَ وَ يَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحًا هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ * وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ * وَإِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَيُونُسَ وَلُوطًا وَكُلاًّ فضَّلْنَا عَلَى الْعَالَمِينَ * وَمِنْ آبَائِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَإِخْوَانِهِمْ وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ * ذَلِكَ هُدَى اللّهِ يَهْدِي بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَلَوْ أَشْرَكُواْ لَحَبِطَ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ * أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ فَإِن يَكْفُرْ بِهَا هَـؤُلاء فَقَدْ وَكَّلْنَا بِهَا قَوْمًا لَّيْسُواْ بِهَا بِكَافِرِينَ * أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُل لاَّ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ. [9]
{و به او اسحق و یعقوب را بخشیدیم. همه را هدایت کردیم و نوح را قبلا هدایت کردیم و از نسل او داوود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون را [هدايت كرديم] و اين گونه نيكوكاران را پاداش مىدهيم. و زكريا و يحيى و عيسى و الياس را كه همه از شايستگان بودند. و اسماعيل و يسع و يونس و لوط كه جملگى را بر جهانيان برترى داديم. و از پدران و فرزندان و برادرانشان برخى را [بر جهانيان برترى داديم] و آنان را برگزيديم و به راه راست راهنمايى كرديم. اين هدايت خداست كه هر كس از بندگانش را بخواهد بدان هدايت مىكند. و اگر آنان شرك ورزيده بودند قطعا آن چه انجام مىدادند از دستشان مىرفت. آنان كسانى بودند كه كتاب و داورى و نبوت بديشان داديم و اگر اينان [مشركان] بدان كفر ورزند بىگمان گروهى [ديگر] را بر آن گماريم كه بدان كافر نباشند. اينان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده است. پس به هدايت آنان اقتدا كن. بگو: من از شما هيچ مزدى بر اين [رسالت] نمىطلبم. اين [قرآن] جز تذكرى براى جهانيان نيست.}
ـ أَلَمْ يَأْتِهِمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَقَوْمِ إِبْرَاهِيمَ وِأَصْحَابِ مَدْيَنَ وَالْمُؤْتَفِكَاتِ أَتَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَـكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ. [10]
{آيا گزارش [حال] كسانى كه پيش از آنان بودند: قوم نوح و عاد و ثمود و قوم ابراهيم و اصحاب مدين و شهرهاى زير و رو شده به ايشان نرسيده است؟ پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند. خدا بر آن نبود كه به آنان ستم كند ولى آنان بر خود ستم روا مىداشتند.}
ـ حَتَّى إِذَا اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُواْ جَاءهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّيَ مَن نَّشَاء وَلاَ يُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِينَ. [11]
{تا هنگامى كه فرستادگان [ما] نوميد شدند و [مردم] پنداشتند كه به آنان واقعا دروغ گفته شده، يارى ما به آنان رسيد؛ پس كسانى را كه می خواستيم نجات دادیم و[لى] عذاب ما از گروه مجرمان برگشت ندارد.}
ـ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِّن قَبْلِكَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًا وَذُرِّيَّةً وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ لِكُلِّ أَجَلٍ كِتَابٌ. [12]
{و قطعا پيش از تو [نيز] رسولانى فرستاديم و براى آنان زنان و فرزندانى قرار داديم و هيچ پيامبرى را نرسد كه جز به اذن خدا معجزهاى بياورد. براى هر زمانى كتابى است.}
ـ وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللّهُ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ. [13]
{و ما هيچ پيامبرى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا [حقايق را] براى آنان بيان كند. پس خدا هر كه را بخواهد بیراه می گذارد و هر كه را بخواهد هدايت می كند و اوست ارجمند حكيم.}
- أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللّهُ جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ * قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ يَدْعُوكُمْ لِيَغْفِرَ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَيُؤَخِّرَكُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَـمًّى قَالُواْ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُنَا تُرِيدُونَ أَن تَصُدُّونَا عَمَّا كَانَ يَعْبُدُ آبَآؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ * قَالَتْ لَهُمْ رُسُلُهُمْ إِن نَّحْنُ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ وَلَـكِنَّ اللّهَ يَمُنُّ عَلَى مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَمَا كَانَ لَنَا أَن نَّأْتِيَكُم بِسُلْطَانٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَعلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ * وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ * وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّـكُم مِّنْ أَرْضِنَآ أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ * وَلَنُسْكِنَنَّـكُمُ الأَرْضَ مِن بَعْدِهِمْ ذَلِكَ لِمَنْ خَافَ مَقَامِي وَخَافَ وَعِيدِ * وَاسْتَفْتَحُواْ وَخَابَ كُلُّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ. [14]
{آيا خبر كسانى كه پيش از شما بودند: قوم نوح و عاد و ثمود و آنانكه بعد از ايشان بودند [و] كسى جز خدا از آنان آگاهى ندارد به شما نرسيده است؟ فرستادگانشان دلايل آشكار برايشان آوردند ولى آنان دستهايشان را [به نشانه اعتراض] بر دهانهايشان نهادند و گفتند: ما به آنچه شما بدان ماموريت داريد كافريم و از آنچه ما را بدان می خوانيد سخت در شكيم. پيامبرانشان گفتند: مگر در باره خدا پديد آورنده آسمانها و زمين ترديدى هست؟ او شما را دعوت می كند تا پاره اى از گناهانتان را بر شما ببخشايد و تا زمان معينى شما را مهلت دهد. گفتند: شما جز بشرى مانند ما نيستيد. می خواهيد ما را از آنچه پدرانمان می پرستيدند باز داريد، پس براى ما حجتى آشكار بياوريد. پيامبرانشان به آنان گفتند: ما جز بشرى مثل شما نيستيم ولى خدا بر هر يك از بندگانش كه بخواهد منت مىنهد و ما را نرسد كه جز به اذن خدا براى شما حجتى بياوريم و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكل كنند؛ و چرا بر خدا توكل نكنيم و حال آنكه ما را به راههايمان رهبرى كرده است و البته ما بر آزارى كه به ما رسانديد شكيبايى خواهيم كرد و توكل كنندگان بايد تنها بر خدا توكل كنند. و كسانى كه كافر شدند به پيامبرانشان گفتند: شما را از سرزمين خودمان بيرون خواهيم كرد مگر اينكه به كيش ما بازگرديد، پس پروردگارشان به آنان وحى كرد كه حتما ستمگران را هلاك خواهيم كرد. و قطعا شما را پس از ايشان در آن سرزمين سكونت خواهيم داد. اين براى كسى است كه از ايستادن [در محشر به هنگام حساب] در پيشگاه من بترسد و از تهديدم بيم داشته باشد. و [پيامبران از خدا] گشايش خواستند و [سرانجام] هر زورگوى لجوجى نوميد شد.}
ـ وَمَا أَهْلَكْنَا مِن قَرْيَةٍ إِلاَّ وَلَهَا كِتَابٌ مَّعْلُومٌ * مَّا تَسْبِقُ مِنْ أُمَّةٍ أَجَلَهَا وَمَا يَسْتَأْخِرُونَ. [15]
{و هيچ شهرى را هلاك نكرديم مگر اينكه براى آن اجلى معين بود. هيچ امتى از اجل خويش نه پيش مىافتد و نه پس مىماند.}
ـ إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ * وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِي شِيَعِ الأَوَّلِينَ. [16]
{بىترديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كردهايم و قطعا نگهبان آن خواهيم بود. و به يقين پيش از تو [نيز] در گروههاى پيشينيان [پيامبرانى] فرستاديم.}
ـ وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ * بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ. [17]
{و پيش از تو [هم] جز مردانى كه بديشان وحى میكرديم گسيل نداشتيم. پس اگر نمی دانيد از پژوهندگان كتابهاى آسمانى جويا شويد؛ [زيرا آنان را] با دلايل آشكار و نوشته ها [فرستاديم].}
ـ وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ. [18]
{و در حقيقت بعضى از انبيا را بر بعضى برترى بخشيديم.}
ـ وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ. [19]
{و پيامبران [خود] را جز بشارتدهنده و بيمرسان گسيل نمىداريم.}
ـ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ مِن ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّداً وَبُكِيّاً * فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً. [20]
{آنان كسانى از پيامبران بودند كه خداوند بر ايشان نعمت ارزانى داشت. از فرزندان آدم بودند و از كسانى كه همراه نوح [بر كشتى] سوار كرديم و از فرزندان ابراهيم و اسرائيل و از كسانى كه [آنان را] هدايت نموديم و برگزيديم [و] هر گاه آيات [خداى] رحمان بر ايشان خوانده میشد، سجدهكنان و گريان به خاك میافتادند. آنگاه پس از آنان جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوسها پيروى كردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند ديد.}
ـ مَا آمَنَتْ قَبْلَهُم مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا أَفَهُمْ يُؤْمِنُونَ * وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ إِلاَّ رِجَالاً نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ * وَمَا جَعَلْنَاهُمْ جَسَدًا لَّا يَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَمَا كَانُوا خَالِدِينَ * ثُمَّ صَدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَيْنَاهُمْ وَمَن نَّشَاء وَأَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ. [21]
{قبل از آنان [نيز مردم] هيچ شهرى كه آن را نابود كرديم [به آيات ما] ايمان نياوردند. پس آيا اينان [به معجزه] ايمان مىآورند؟ و پيش از تو [نيز] جز مردانى را كه به آنان وحى مىكرديم گسيل نداشتيم، اگر نمىدانيد از پژوهندگان كتابهاى آسمانى بپرسيد. و ايشان را جسدى كه غذا نخورند قرار نداديم و جاويدان [هم] نبودند. سپس وعده [خود] به آنان را راست گردانيديم و آنها و هر كه را خواستيم نجات داديم و اسراف كاران را به هلاكت رسانيديم.}
- وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ * وَقَوْمُ إِبْرَاهِيمَ وَقَوْمُ لُوطٍ * وَأَصْحَابُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَى فَأَمْلَيْتُ لِلْكَافِرِينَ ثُمَّ أَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ * فَكَأَيِّن مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَبِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَّشِيدٍ. [22]
{و اگر تو را تكذيب كنند قطعا پيش از آنان قوم نوح و عاد و ثمود [نيز] به تكذيب پرداختند. و [نيز] قوم ابراهيم و قوم لوط. و [همچنين] اهل مدين و موسى تكذيب شد. پس كافران را مهلت دادم سپس [گريبان] آنها را گرفتم، بنگر عذاب من چگونه بود. و چه بسيار شهرها را كه ستمكار بودند هلاكشان كرديم و [اينك] آن [شهرها] سقفهايش فرو ريخته است و [چه بسيار] چاههاى متروك و كوشكهاى افراشته را.}
ـ يَا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّي بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيمٌ * وَإِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ * فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُم بَيْنَهُمْ زُبُرًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ. [23]
{اى پيامبران، از چيزهاى پاكيزه بخوريد و كار شايسته كنيد كه من به آنچه انجام مىدهيد دانايم. و در حقيقت اين امت شماست كه امتى يگانه است و من پروردگار شمايم پس از من پروا داريد. تا كار [دين]شان را ميان خود قطعه قطعه كردند [و] دسته دسته شدند، هر دستهاى به آنچه نزدشان بود دل خوش كردند.}
ـ وَما أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ. [24]
{و پيش از تو پيامبران [خود] را نفرستاديم جز اينكه آنان [نيز] غذا مىخوردند و در بازارها راه مىرفتند.}
ـ وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُونَ وَزِيرًا * فَقُلْنَا اذْهَبَا إِلَى الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَدَمَّرْنَاهُمْ تَدْمِيرًا * وَقَوْمَ نُوحٍ لَّمَّا كَذَّبُوا الرُّسُلَ أَغْرَقْنَاهُمْ وَجَعَلْنَاهُمْ لِلنَّاسِ آيَةً وَأَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ عَذَابًا أَلِيمًا * وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَيْنَ ذَلِكَ كَثِيرًا * وَكُلًّا ضَرَبْنَا لَهُ الْأَمْثَالَ وَكُلًّا تَبَّرْنَا تَتْبِيرًا * وَلَقَدْ أَتَوْا عَلَى الْقَرْيَةِ الَّتِي أُمْطِرَتْ مَطَرَ السَّوْءِ أَفَلَمْ يَكُونُوا يَرَوْنَهَا بَلْ كَانُوا لَا يَرْجُونَ نُشُورًا. [25]
{و به يقين [ما] به موسى كتاب [آسمانى] عطا كرديم و برادرش هارون را همراه او دستيار[ش] گردانيديم. پس گفتيم: هر دو به سوى قومى كه نشانههاى ما را به دروغ گرفتند برويد. پس[ما] آنان را به سختى هلاك نموديم. و قوم نوح را آنگاه كه پيامبران [خدا] را تكذيب كردند غرقشان ساختيم و آنان را براى [همه] مردم عبرتى گردانيديم و براى ستمكاران عذابى پر درد آماده كردهايم. و [نيز] عاديان و ثموديان و اصحاب رس و نسلهاى بسيارى ميان اين [جماعتها] را [هلاك كرديم]. و براى همه آنان مثلها زديم و همه را زير و زبر كرديم. و قطعا بر شهرى كه باران بلا بر آن بارانده شد گذشتهاند، مگر آن را نديدهاند؟ [چرا] ولى اميد به زندهشدن ندارند.}
ـ وَإِن تُكَذِّبُوا فَقَدْ كَذَّبَ أُمَمٌ مِّن قَبْلِكُمْ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ. [26]
{و اگر تكذيب كنيد قطعا امتهاى پيش از شما [هم] تكذيب كردند و بر پيامبر [خدا] جز ابلاغ آشكار [وظيفهاى] نيست.}
ـ وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَد تَّبَيَّنَ لَكُم مِّن مَّسَاكِنِهِمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ * وَقَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءهُم مُّوسَى بِالْبَيِّنَاتِ فَاسْتَكْبَرُوا فِي الْأَرْضِ وَمَا كَانُوا سَابِقِينَ * فَكُلًّا أَخَذْنَا بِذَنبِهِ فَمِنْهُم مَّنْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِ حَاصِبًا وَمِنْهُم مَّنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ وَمِنْهُم مَّنْ خَسَفْنَا بِهِ الْأَرْضَ وَمِنْهُم مَّنْ أَغْرَقْنَا وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ. [27]
{و عاد و ثمود را [نيز هلاك نموديم]. قطعا [فرجام آنان] از سراهايشان بر شما آشكار گرديده است و شيطان كارهايشان را در نظرشان بياراست و از راه بازشان داشت با آنكه بينا بودند. و قارون و فرعون و هامان را [هم هلاك كرديم] و به راستى موسى براى آنان دلايل آشكار آورد و[لى آنها] در آن سرزمين سركشى نمودند و [با اين همه بر ما] پيشى نجستند. و هر يك [از ايشان] را به گناهش گرفتار [عذاب] كرديم از آنان كسانى بودند كه بر [سر] ايشان بادى همراه با شن فرو فرستاديم و از آنان كسانى بودند كه فرياد [مرگبار] آنها را فرو گرفت و برخى از آنان را در زمين فرو برديم و بعضى را غرق كرديم و [اين] خدا نبود كه بر ايشان ستم كرد بلكه خودشان بر خود ستم مىكردند.}
ـ أَوَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَلَكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ * ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاؤُوا السُّوأَى أَن كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِؤُون. [28]
{آيا در زمين نگرديدهاند تا ببينند فرجام كسانى كه پيش از آنان بودند چگونه بوده است؟ آنها بس نيرومندتر از ايشان بودند و زمين را زير و رو كردند و بيش از آنچه آنها آبادش كردند آن را آباد ساختند و پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند. بنابراين خدا بر آن نبود كه بر ايشان ستم كند ليكن خودشان بر خود ستم مىكردند. آنگاه فرجام كسانى كه به بدی و کار زشت پرداختند، این شد كه آيات خدا را تكذيب كردند و آنها را به ريشخند مىگرفتند.}
ـ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاؤُوهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَانتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ. [29]
{و در حقيقت پيش از تو فرستادگانى به سوى قومشان گسيل داشتيم، پس دلايل آشكار برايشان آوردند و از كسانى كه مرتكب جرم شدند انتقام گرفتيم و يارىكردن مؤمنان بر ما فرض است.}
ـ وَإِذْ أَخَذْنَا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثَاقَهُمْ وَمِنكَ وَمِن نُّوحٍ وَإِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَأَخَذْنَا مِنْهُم مِّيثَاقًا غَلِيظًا. [30]
{و [ياد كن] هنگامى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم و از تو و از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى بن مريم و از [همه] آنان پيمانى استوار گرفتيم.}
ـ وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كُذِّبَتْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِكَ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ. [31]
{و اگر تو را تكذيب كنند قطعا پيش از تو [هم] فرستادگانى تكذيب شدند و [همه] كارها به سوى خدا بازگردانيده مىشود.}
ـ وَإِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلَّا خلَا فِيهَا نَذِيرٌ * وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالزُّبُرِ وَبِالْكِتَابِ الْمُنِيرِ * ثُمَّ أَخَذْتُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ. [32]
{و هيچ امتى نبوده مگر اينكه در آن هشداردهندهاى گذشته است. و اگر تو را تكذيب كنند، قطعا كسانى كه پيش از آنها بودند [نيز] به تكذيب پرداختند پيامبرانشان دلايل آشكار و نوشتهها و كتاب روشن براى آنان آوردند. آنگاه كسانى را كه كافر شده بودند فرو گرفتم، پس چگونه بود كيفر من!؟}
ـ يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون * أَلَمْ يَرَوْا كَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنْ الْقُرُونِ أَنَّهُمْ إِلَيْهِمْ لاَ يَرْجِعُونَ. [33]
{دريغا بر اين بندگان! هيچ فرستادهاى بر آنان نيامد مگر آنكه او را ريشخند مىكردند. مگر نديدهاند كه چه بسيار نسلها را پيش از آنان هلاك گردانيديم كه ديگر آنها به سويشان بازنمىگردند؟}
ـ وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ * وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِيهِم مُّنذِرِينَ * فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِينَ * إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ. [34]
{و قطعا پيش از آنها بيشتر پيشينيان به گمراهى افتادند. و حال آنكه مسلما در ميانشان هشداردهندگانى فرستاديم. پس ببين فرجام هشداردادهشدگان چگونه بود. به استثناى بندگان پاكدل خدا.}
ـ وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِينَ * إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ * وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ. [35]
{و قطعا فرمان ما در باره بندگان فرستاده ما از پيش [چنين] رفته است . كه آنان [بر دشمنان خودشان] حتما پيروز خواهند شد. و سپاه ما هرآينه پیروز شدگانند.}
ـ وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ. [36]
{و درود بر فرستادگان.}
ـ كَمْ أَهْلَكْنَا مِن قَبْلِهِم مِّن قَرْنٍ فَنَادَوْا وَلَاتَ حِينَ مَنَاصٍ. [37]
{چه بسيار نسلها كه پيش از ايشان هلاك كرديم كه [ما را] به فرياد خواندند و[لى] ديگر مجال گريز نبود.}
ـ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ * وَثَمُودُ وَقَوْمُ لُوطٍ وَأَصْحَابُ الأَيْكَةِ أُوْلَئِكَ الْأَحْزَابُ * إِن كُلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ. [38]
{پيش از ايشان قوم نوح و عاد و فرعون صاحبان قدرت تكذيب كردند. و ثمود و قوم لوط و اصحاب ايكه [نيز به تكذيب پرداختند]، آنها دستههاى مخالف بودند. هيچ كدام نبودند كه پيامبران [ما] را تكذيب نكنند، پس عقوبت [من بر آنان] سزاوار آمد}
ـ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِن بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ كُلُّ أُمَّةٍ بِرَسُولِهِمْ لِيَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِيُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ عِقَابِ. [39]
{پيش از اينان قوم نوح و بعد از آنان دستههاى مخالف [ديگر] به تكذيب پرداختند و هر امتى آهنگ فرستاده خود را كردند تا او را بگيرند و به[وسيله] باطل جدال نمودند تا حقيقت را با آن پايمال كنند، پس آنان را فروگرفتم، آيا چگونه بود كيفر من؟}
ـ أَوَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ كَانُوا مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَمَا كَانَ لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِن وَاقٍ * ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانَت تَّأْتِيهِمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَكَفَرُوا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ إِنَّهُ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقَابِ. [40]
{آيا در زمين نگرديدهاند تا ببينند فرجام كسانى كه پيش از آنها [زيسته]اند چگونه بوده است؟ آنها از ايشان نيرومندتر [بوده] و آثار [پايدارترى] در روى زمين [از خود باقى گذاشتند]، با اين همه خدا آنان را به كيفر گناهانشان گرفتار كرد و در برابر خدا حمايتگرى نداشتند. اين [كيفر] از آن روى بود كه پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان مىآوردند ولى [آنها] انكار مىكردند، پس خدا [گريبان] آنها را گرفت زيرا او نيرومند سختكيفر است.}
ـ إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ. [41]
{در حقيقت ما فرستادگان خود و كسانى را كه گرويدهاند در زندگى دنيا و روزى كه گواهان برپاى مىايستند قطعا يارى مىكنيم.}
- وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِكَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَيْكَ وَمِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَيْكَ وَمَا كَانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ فَإِذَا جَاء أَمْرُ اللَّهِ قُضِيَ بِالْحَقِّ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْمُبْطِلُونَ. [42]
{و مسلما پيش از تو فرستادگانى را روانه كرديم. برخى از آنان را [ماجرايشان را] بر تو حكايت كردهايم و برخى از ايشان را بر تو حكايت نكردهايم و هيچ فرستادهاى را نرسد كه بىاجازه خدا نشانهاى بياورد، پس چون فرمان خدا برسد به حق داورى مىشود و آنجاست كه باطلكاران زيان مىكنند.}
ـ أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَارًا فِي الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا كَانُوا يَكْسِبُونَ * فَلَمَّا جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِّنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون * فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا قَالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَكَفَرْنَا بِمَا كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ * فَلَمْ يَكُ يَنفَعُهُمْ إِيمَانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنَا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبَادِهِ وَخَسِرَ هُنَالِكَ الْكَافِرُونَ. [43]
{آيا در زمين نگشتهاند تا ببينند فرجام كسانى كه پيش از آنان بودند چگونه بوده است؟ [آنها به مراتب از حيث تعداد] بيشتر از آنان و [از حيث] نيرو و آثار در روى زمين استوارتر بودند و[لى] آنچه به دست مىآوردند به حالشان سودى نبخشيد. و چون پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند، به آن چيز [مختصرى] از دانش كه نزدشان بود خرسند شدند و [سرانجام] آنچه به ريشخند مىگرفتند آنان را فروگرفت. پس چون سختى [عذاب] ما را ديدند گفتند: فقط به خدا ايمان آورديم و بدانچه با او شريك مىگردانيديم كافريم. [ولى] هنگامى كه عذاب ما را مشاهده كردند ديگر ايمانشان براى آنها سودى نداد. سنت خداست كه از [ديرباز] در باره بندگانش چنين جارى شده و آنجاست كه ناباوران زيان كردهاند.}
ـ شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ. [44]
{از [احكام] دين آنچه را كه به نوح در باره آن سفارش كرد براى شما تشريع كرد و آنچه را به تو وحى كرديم و آنچه را كه در باره آن به ابراهيم و موسى و عيسى سفارش نموديم كه دين را برپا داريد و در آن تفرقهاندازى مكنيد.}
ـ وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ. [45]
{و هيچ بشرى را نرسد كه خدا با او سخن گويد جز [از راه] وحى يا از فراسوى حجابى يا فرستادهاى بفرستد و به اذن او هر چه بخواهد وحى نمايد، آرى اوست بلندمرتبه سنجيدهكار.}
ـ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّسِّ وَثَمُودُ * وَعَادٌ وَفِرْعَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوطٍ * وَأَصْحَابُ الْأَيْكَةِ وَقَوْمُ تُبَّعٍ كُلٌّ كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِيدِ. [46]
{پيش از ايشان قوم نوح و اصحاب رس و ثمود. و عاد و فرعون و برادران لوط. و بيشهنشينان و قوم تبع به تكذيب پرداختند، همگى فرستادگان [ما] را به دروغ گرفتند و [در نتيجه] تهديد [من] واجب آمد.}
ـ وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الْأُولَى * وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى * وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى * وَالْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوَى * فَغَشَّاهَا مَا غَشَّى. [47]
{و هم اوست كه عاديان قديم را هلاك كرد. و ثمود را [نيز هلاك كرد] و [كسى را] باقى نگذاشت. و پيشتر [از همه آنها] قوم نوح را، زيرا كه آنان ستمگرتر و سركشتر بودند. و شهرها[یسدوم و عاموره] را فرو افكند. پوشاند بر آن [دو شهر از باران گوگردى] آنچه را پوشاند.}
ـ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ. [48]
{به راستى [ما] پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند.}
ـ وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَإِبْرَاهِيمَ وَجَعَلْنَا فِي ذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَالْكِتَابَ فَمِنْهُم مُّهْتَدٍ وَكَثِيرٌ مِّنْهُمْ فَاسِقُونَ* ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ. [49]
{و در حقيقت نوح و ابراهيم را فرستاديم و در ميان فرزندان آن دو نبوت و كتاب را قرار داديم؛ از آنها [برخى] راهياب [شدند] [ولى] بسيارى از آنان بدكار بودند. آنگاه به دنبال آنان پيامبران خود را پىدرپى آورديم و عيسى بن مريم را در پى [آنان] آورديم.}
ـ كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ. [50]
{خدا مقرر كرده است كه حتما من و فرستادگانم چيره خواهيم گرديد، آرى خدا نيرومند شكستناپذير است.}
ـ وَجَاء فِرْعَوْنُ وَمَن قَبْلَهُ وَالْمُؤْتَفِكَاتُ بِالْخَاطِئَةِ * فَعَصَوْا رَسُولَ رَبِّهِمْ فَأَخَذَهُمْ أَخْذَةً رَّابِيَةً. [51]
{و فرعون و كسانى كه پيش از او بودند و [مردم] شهرهاى سرنگون شده [سدوم و عاموره] مرتكب خطا شدند. و از امر فرستاده پروردگارشان سرپيچى كردند و [خدا هم] آنان را به گرفتنى سخت فرو گرفت.}
ـ عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا. [52]
{داناى نهان است و كسى را بر غيب خود آگاه نمىكند. جز پيامبرى را كه از او خشنود باشد كه [در اين صورت] براى او از پيش رو و از پشت سرش نگاهبانانى بر خواهد گماشت. تا معلوم بدارد كه پيامهاى پروردگار خود را رسانيدهاند و [خدا] بدانچه نزد ايشان است احاطه دارد و هر چيزى را به عدد شماره كرده است.}
ـ هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ * فِرْعَوْنَ وَثَمُودَ. [53]
{آيا حديث [آن] سپاهيان. فرعون و ثمود بر تو آمد.}
- أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ * إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ * الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلَادِ * وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ * وَفِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتَادِ * الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلَادِ * فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ * فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ. [54]
{آیا ندیدی كه پروردگارت با عاد چه كرد؟ با عمارات ستوندار ارم؟ كه مانندش در شهرها ساخته نشده بود. و با ثمود همانان كه در دره تختهسنگها را مىبريدند؟ و با فرعون صاحب قدرت [و بناهاى بلند]؟ همانان كه در شهرها سر به طغيان برداشتند. و در آنها بسيار تبهكارى كردند. [تا آنكه] پروردگارت بر سر آنان تازيانه عذاب را فرونواخت.}
روایات:
1. توحید: زندیقی نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت: چگونه انبیا و رسولان را اثبات میکنی؟ ایشان فرمود: اگر به ما ثابت شود که خالق و آفرینندهای داریم که از ما و هر آنچه آفریده والاتر میباشد و آن خالق حکیمی است که مخلوقاتش نمیتوانند او را مشاهده و لمس کنند و نمیتوانند با او معاشرت داشته و با او به مناظره بنشینند، در این صورت ثابت میشود که خداوند از میان خلق خود سفیرانی دارد که مردم را به مصالح و منافعشان راهنمایی میکنند. اگر به گفتههایشان عمل کنند ضامن بقای آنان خواهد بود و اگر راهنماییهایشان را ترک کنند نابود میشوند. پس کسانی از میان بندگان هستند که در مورد خداوند حکیم به امر و نهی پرداخته و ثابت میشود که اینها اوامر الهی را برای مردم آورده و در حقیقت همان انبیا و برگزیدگان خداوند از میان مردم هستند. حکیمانی که با حکمت پرورده شده و با آن مبعوث میشوند، در ظاهر مانند دیگر مردم هستند اما در احوالات و اخلاق با آنان بسیار تفاوت دارند و حکمتشان از سوی خداوند حکیم علیم مورد تأیید است. دلایل، براهین و شواهدی چون زنده کردن مردگان، شفای کور مادرزاد و بیماری پیسی نیز برای اثبات پیامبری آنان وجود دارد. زمین خدا هرگز خالی از اینگونه حجتها نیست و همیشه بر درستی گفته پیامبر و لزوم عدالت پیشه بودن وی دلالت میکند. [55]
2. خصال، أمالی: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: خداوند عزّ و جّل صد و بیست و چهار هزار پیامبر آفرید که من نزد خداوند گرامی ترین آنها هستم و البته فخری بر آن نیست. خداوند صد و بیست و چهار هزار وصی نیز آفرید که علی علیه السلام نزد وی گرامی ترین و بهترین آنان است. [56]
3. خصال: امام صادق علیه السلام فرمود: پیامبران اولوا العزم پنج نفرند: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد صلی الله علیهم اجمعین. [57]
4. عیون أخبار الرضا: امام رضا علیه السلام فرمود: پیامبران اولوا العزم را به این دلیل اولوا العزم نامیدهاند که دارای همت و عزم راسخ و شریعت بوده اند. هر پیامبری که بعد از نوح مبعوث شده است شریعت نوح را داشته و تابع کتاب و آیین وی بوده است تا اینکه زمان ابراهیم خلیل الله فرارسیده است. پیامبران بعد از ابراهیم نیز تا زمان موسی از شریعت وی و سپس تا زمان عیسی از شریعت موسی و تا زمان ظهور پیامبر ما محمد صلی الله علیه و آله از شریعت عیسی و کتابش تبعیت کردهاند. پس این پنج نفر اولوا العزم و برترین انبیای الهی هستند. و شریعت محمد صلی الله علیه و آله تا روز قیامت هرگز منسوخ نخواهد شد و هیچ پیامبری بعد از او نخواهد آمد؛ اگر کسی پس از او ادعای پیامبری کند یا اینکه پس از قرآن کتاب دیگری بیاورد، خونش برای کسانی که ادعای او را شنیدهاند مباح است. [58]
5. علل الشرائع: امام باقر علیه السلام در مورد آیه «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما»{قبلا از آدم پیمان گرفتیم اما فراموش کرد و نزد او عزمی نیافتیم}فرمود: خداوند در مورد محمد و ائمه بعد از او از آدم عهد گرفت، اما عزم آن را نداشت که آنها را آن طور که هستند بپذیرد. اما چند نفر از پیامبران، اولوا العزم نامیده شدند چرا که در مورد محمد و اوصیای بعد از او تا مهدی و سیره او از آنان عهد گرفت، پس عزم آنان جمع شد که قبول کنند آنها همانگونه هستند و به آنها اقرار کنند. [59]
6. خصال، عیون أخبار الرضا، علل الشرائع: فردی شامی از امیر المؤمنین درمورد پنج پیامبری که به عربی سخن میگفتهاند سؤال کرد. ایشان پاسخ داد: هود، صالح، شعیب، اسماعیل، محمد صلوات الله علیهم. سپس در مورد پیامبرانی سؤال کرد که ختنه شده به دنیا آمدند. ایشان فرمود: خداوند آدم را این گونه خلق کرد و پیامبرانی چون: شیث، ادریس، نوح، سام بن نوح، ابراهیم، داوود، سلیمان، لوط، اسماعیل، موسی، عیسی و محمد صلوات الله علیهم ختنه شده به دنیا آمدند... از شش پیامبری که دو اسم داشتند سؤال کرد و حضرت جواب داد: یوشع بن نون و نام دیگرش ذو الکفل، یعقوب و نام دیگرش اسرائیل، خضر و نام دیگرش تالیا، یونس و نام دیگرش ذو النون، عیسی و نام دیگرش مسیح، محمد و نام دیگرش احمد، صلوات الله علیهم. [60]
7. علل الشرائع: مردی از امام صادق علیه السلام سؤال کرد: چرا خداوند پیامبران و رسولان را برای مردم فرستاد؟ ایشان پاسخ داد: تا بعد از آمدن پیامبران مردم بهانهای بر خداوند نداشته باشند و نگویند بشارتدهنده و بیمدهنده ای برای ما نیامد و برای اینکه پیامبران، حجت خدا بر مردم باشند. آیا نشنیدهای که خداوند ـ عزّ و جلّ ـ حکایتی از زبان نگهبانان جهنم و استدلال آنان برای جهنمیان در مورد پیامبران آورده و فرموده است: «أَ لَمْ يَأْتِكُمْ نَذِيرٌ قالُوا بَلى قَدْ جاءَنا نَذِيرٌ فَكَذَّبْنا وَ قُلْنا ما نَزَّلَ اللَّهُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا فِي ضَلالٍ كَبِير» [61] {«مگر شما را هشداردهندهاى نيامد؟ گويند: «چرا هشداردهندهاى به سوى ما آمد و [لى] تكذيب كرديم و گفتيم: خدا چيزى فرونفرستاده است، شما جز در گمراهى بزرگ نيستيد.»} [62]
8. من لا یحضره الفقیه: امام باقر علیه السلام فرمود: اسم پیامبر در صحف ابراهیم، «ماحی»، در تورات موسی، «الحادّ»، در انجیل عیسی، «احمد» و در فرقان، «محمد» است. گفته شد: تأویل ماحی چیست؟ فرمود: از بین برنده تصویر صنمها، بتها، مجسمهها و هر معبود دیگر جز خداوند رحمان. گفته شد: تأویل حاد چیست؟ فرمود: حاد یعنی با هر کس که با خداوند و دینش دشمنی کند، دیر یا زود در افتاده و با او مقابله میکند. گفته شد: تأویل احمد چیست؟ فرمود: حسن ثنای خداوند بر او در کتابها به خاطر افعال پسندیده او. گفته شد: تأویل محمد چیست؟ فرمود: همانا خداوند، ملائکه، تمام پیامبران و همه امتها وی را حمد گفته و بر وی سلام و درود میفرستند. همانا نام نوشته شده او بر عرش، «محمد رسول الله» است. [63]
9. علل الشرائع: حسین بن نعیم صحاف نقل کرده است که از امام صادق علیه السلام سؤال کردم: آیا میشود فردی مؤمن باشد و نور ایمان در قلب وی ثابت شده باشد، اما خداوند پس از ایمان او را به کفر بکشاند؟ ایشان فرمود: خداوند عادل است و پیامبران را برانگیخته تا مردم را به ایمان به خدا دعوت کند، اما هرگز کسی را به کفر دعوت نمیکند. در این جا پرسید: آیا میشود که کسی کافر باشد و خداوند او را پس از کفر به ایمان هدایت کند؟ فرمود: خداوند عز و جل مردم را بر فطرتی که آنان را بر آن سرشته است خلق کرده و هیچ یک نه ایمان به شریعتی را میشناختند و نه کفر و انکاری را. سپس خداوند برای آنان پیامبران را برایشان مبعوث کرد تا پیامبران مردم را به عنوان حجت خداوند بر ایشان، به ایمان به الله دعوت کنند. برخی از آنان را خدا هدایت میکند و برخی دیگر را خیر[یعنی کسانی که به اختیار خود کفر را برمیگزینند]. [64]
10. علل الشرائع، عیون أخبار الرضا: امام رضا علیه السلام فرمود: اگر سؤال شود چرا شناخت پیامبران و اقرار به آنان و پذیرفتن اطاعت آنان بر مردم واجب است؟ پاسخ این است: از آنجا که در خلقت و ساختار مردم، آنچه که منافع ایشان را به طور کامل تأمین کند وجود نداشت و خداوند متعاول برتر از آن بود که دیده شود و ضعف و عجز مردم از درک وی آشکار و ظاهر بود؛ لذا چارهای جز این نبود که پیامبری معصوم بین خداوند با آنها باشد که امر و نهی و دستورات خدا را به مردم رسانده و برای تحقق منافعشان و دفع ضرر از آنان در کنارشان باشد. زیرا در خلقت مردمان چیزی نبود که مردم از طریق آن به نیازشان مبنی بر شناخت منافع و زیانها اطلاع پیدا کنند و اگر شناخت و اطاعت از پیامبر واجب نبود، آمدن پیامبر برای آنها نفعی نداشته و هیچ یک از نیازهایشان تأمین نمیشد. در این صورت فرستادن پیامبران کاری عبث و بیفایده بود و کار عبث از صفات خداوند حکیمی که «هر چیز را در نهایت کمال قرار داده است» نیست. [65]
11. اکمال الدین: امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند پیامبرانی داشته که به طور علنی پیامبری کرده و شناخته شده بودند و هم پیامبرانی مخفی و ناشناخته داشته. هر گاه به حق پیامبران علنی از خدا درخواست کردی به حق پیامبران مخفی نیز درخواست کن. [66]
12. اکمال الدین: امام باقر علیه السلام میفرماید: خداوند عزّ و جلّ از آدم تعهد گرفت که به درخت نزدیک نشود. هنگامی که مطابق با علم خداوند تبارک و تعالی زمانی آمد که آدم از میوه آن درخت میخورد، آدم این عهد را از یاد برد و از میوه درخت خورد. خداوند در این زمینه فرموده است: «وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما» [67] {و به يقين پيش از اين با آدم پيمان بستيم، و [لى آن را] فراموش كرد، و براى او عزمى [استوار] نيافتيم.} وقتی آدم از میوه درخت خورد به زمین فرود آمد. هابیل و خواهرش که دو قلو بودند و قابیل و خواهرش که دو قلو بودند از او متولد شد. اینجا بود که آدم به هابیل و قابیل دستور داد برای نزدیکی به خدا قربانی کنند. هابیل گوسفند داشت و قابیل زمین کشاورزی. هابیل قوچی و قابیل محصول نامرغوب مزرعه اش را قربانی کردند. قربانی هابیل از بهترین گوسفندانش بود و قربانی قابیل محصول نامرغوب بود. قربانی هابیل پذیرفته شد اما قربانی قابیل مورد قبول خداوند واقع نشده و در این باب فرموده است: «وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَر» [68] { و داستان دو پسر آدم را به درستى بر ايشان بخوان، هنگامى كه [هر يك از آن دو،] قربانيى پيش داشتند. پس، از يكى از آن دو پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد.} در آن زمان اگر قربانی پذیرفته میشد، آتش آن را میخورد. لذا قابیل دست به کار شد و جایگاهی را برای آتش ساخت و او اولین کسی بود که خانه را برای آتش بنا کرد. قابیل گفت: من این آتش را پرستش میکنم تا قربانی من پذیرفته شود. سپس دشمن خداوند، ابلیس به قابیل گفت که خداوند قربانی هابیل را پذیرفته، اما قربانی تو را خیر. اگر او را وابگذاری نسلی خواهد داشت که بر نسل تو فخر فروشی میکنند. پس قابیل، هابیل را کشت. پس وقتی به سوی آدم بازگشت، آدم به او گفت: ای قابیل! هابیل کجاست؟ جواب داد: نمیدانم، تو مرا مسئول حفاظت از او نکرده بودی! آدم خود به سراغ هابیل رفت و او را کشته شده پیدا کرد و گفت: لعنت بر آن زمینی که خون هابیل را به خود پذیرفت. آدم چهل شب بر هابیل گریست.
سپس آدم از خداوند خواست تا فرزند دیگری به وی بدهد. آدم صاحب یک فرزند پسر شد و او را هبة الله یعنی بخشش خدا نامید؛ چرا که این فرزند هدیه و عطیهای از جانب خداوند بود. آدم این فرزند را بسیار دوست داشت. زمانی که دوران پیامبری آدم به پایان رسید، خداوند به او وحی کرد که ای آدم، دوران نبوت تو به پایان رسیده است، پس علم، ایمان، نام اصلی، میراث علم و آثار نبوت خود را به ذریه خود یعنی هبة الله ببخش. من علم، ایمان، اسم اکبر، میراث علم و آثار نبوت تو را تا روز قیامت از ذریه تو قطع نخواهم کرد. همیشه در زمین عالمی را قرار خواهم داد که به وسیله او دین و طاعت من شناخته میشود. این عالم وسیله نجات بشر پس از تو تا نوح خواهد بود. و بعد آدم را به نوح بشارت داد و فرمود:خداوند پیامبری را بر میانگیزد که نامش نوح است وی مردم را به سوی خدا فرا میخواند اما او را تکذیب میکنند و به همین علت خداوند آنها را با طوفان به هلاکت میرساند.
[امام فرمود:] از آدم تا نوح ده نسل بوده و همگی از پیامبران خدا بودند. آدم به هبة الله سفارش کرده بود که هر کدام از شما که نوح را دید، باید به او ایمان آورده و پس از تصدیق، دعوتش از وی تبعیت کند تا از غرق شدن نجات یابد. سپس آدم به سختی مریض شد، مریضی که در آن مرض فوت کرد. پس پیکی برای هبة الله فرستاد و به او پیغام داد که اگر جبرئیل یا یکی دیگر از فرشتگان را زیارت کردی به آنها سلام برسان و بگو که آدم از شما از میوههای بهشت طلب میکند. پس هبة الله رفت و [جبرئیل را دید] جبرئیل به او گفت: پدر تو اکنون وفات کرده و من تنها برای خواندن نماز بر وی فرود آمدهام، پس بازگرد. هبة الله بازگشت و دید که پدرش در گذشته است. جبرئیل به او یاد داد که چگونه جنازه پدر را غسل دهد. پس از غسل نوبت به نماز میت رسید. هبة الله از جبرئیل خواست تا بر جنازه آدم نماز بگزارد، اما جبرئیل گفت: خداوند تبارک و تعالی به ما فرمان داده است که در بهشت بر پدرت سجده کنیم و دستور نداده که پیشوای نماز یکی از فرزندانش به جنازه وی باشیم. هبة الله جلو آمد و خود بر جنازه پدر نماز خواند و جبرئیل و گروهی از ملائکه نیز در پشت سر وی به نماز ایستادند. در این نماز هبة الله سی بار تکبیر گفت و سپس به دستور جبرئیل بیست و پنج تکبیر نماز را حذف کرد. سنت امروز ما نیز این است که پنج بار تکبیر میگوییم. اما در نماز بر پیکر شهدای بدر، هفت و نه بار تکبیر گفته شد.
وقتی هبة الله آدم را دفن کرد، قابیل نزد او آمد و گفت: ای هبة الله، من دیدم که آدم علم ویژه خود را به تو داد و آن علم را به من نسپرد. آن علم همان علمی است که هابیل با آن دعا کرد و قربانیاش پذیرفته شد. من به همین علت او را کشتم تا نسلهای بعد از او بر ذریه من فخر فروشی نکرده و نگویند که ما فرزندان همان کسی هستیم که قربانیاش پذیرفته شد و شما فرزندان کسی هستید که قربانیاش پذیرفته نشد. پس اگر تو نیز علمی را که پدرت به تو داده است آشکار کنی، تو را نیز مانند هابیل خواهم کشت. پس هبة الله در اظهار آن درنگ کرد و ذریه او علم، ایمان، نام، میراث علم و آثار علم نبوی که در اختیار داشتند پنهان کردند تا اینکه نوح به پیامبری رسید. پس وصیت هبۀ الله آشکار شد. آنگاه که در وصیت آدم نظر کردند و متوجه شدند که نوح همان کسی است که آدم پیش از این بشارت آمدنش را به فرزندان خود داده بود، لذا به وی ایمان آورده و علاوه بر تصدیقش از او اطاعت کردند. آدم به هبة الله وصیت کرده بود که وصیت پیشین در مورد نوح را هر ساله تجدید عهد کنند و برای آنان روز عید باشد. لذا ذریه نوح هر ساله در زمانی که نوح به بعثت رسید، آن عهد را تجدید می کردند. و همینطور در وصیت همه پیامبران به همین شکل آمده بود تا اینکه خداوند تبارک و تعالی محمد صلی الله علیه و آله را فرستاد و آنها نوح را با علمی که در نزدشان بود میشناختند.
و این سخن خداوند متعال است: «وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحا» تا آخر آیه.
و از زمان آدم تا نوح، هم پیامبرانی بودند که به طور ناشناس فعالیت میکردند و هم پیامبرانی بودند که به صورت آشکار فعالیت داشتند و به همین خاطر ذکر آنها در قرآن نیامد و مانند پیامبرانی که به صورت آشکار فعالیت داشتند نام برده نشدند و سخن خداوند متعال در مورد آنها این است: «قبلا از پیامبرانی برایت حکایت کردیم و از پیامبرانی برایت سخن نگفتیم.» یعنی پیامبران ناشناس، مانند پیامبرانی که به صورت شناخته شده فعالیت داشتند، نام برده نشدند.
نوح نهصد و پنجاه سال در میان قومش زندگی کرد و کسی در نبوت با وی مشارکت نکرد. نوح در قومی وارد شد که پیامبران بین خودش و حضرت آدم را تکذیب میکردند. همانطور که خداوند فرمود: «قوم نوح فرستاده شدگان را تکذیب کردند.» پس هنگامی که نبوت نوح و دوران پیامبریاش پایان یافت، خداوند عزّ و جلّ به او وحی کرد: ای نوح، نبوّت و دوران پیامبری تو پایان یافت، پس علمی را که در نزد توست، ایمان، اسم اکبر، میراث علم و آثار علم نبوّت را به ذریهات از نسل سام بده، همانگونه که آن را از منازل انبیایی که بین تو و آدم بودند قطع نکردم و همیشه در زمین عالمی قرار دادم که به وسیله او دین و طاعتم شناخته شود. آن عالم وسیله نجاتی است برای کسانی که از زمان مرگ یک پیامبر تا زمان آمدن پیامبری دیگر متولد میشوند. بعد از سام، فقط هود بود، اما بین نوح و هود، هم پیامبران ناشناس بودند و هم پیامبران شناسا.
نوح گفت: همانا خداوند تبارک و تعالی پیامبری را مبعوث میگرداند که هود نام دارد. او قومش را به سوی خداوند تبارک وتعالی دعوت میکند اما تکذیبش می کنند و خداوند آنها را هلاک میگرداند. پس هرکس از شما او را درک کرد باید به او ایمان آورد و از او تبعیت کند که در این صورت خداوند او را از عذاب طوفان نجات میدهد. نوح به فرزندش سام دستور داد که در آغاز هر سال این وصیت را زنده کرده و یادآور شود. آن روز، روز عیدی برای آنها خواهد بود که در آن به مبعوث شدن هود و زمانی که مبعوث میشود اقرار میکردند. وقتی خداوند تبارک و تعالی هود را مبعوث گرداند، با توجه به چیزهایی که در اختیارشان بود یعنی علم، ایمان، میراث علم، اسم اکبر وآثار علم نبوت، متوجه شدند که هود پیامبری است که پدرشان نوح بشارت وی را به آنها داده بود. پس به او ایمان آورده و پس از تصدیقش از او تبعیت کردند و به همین علت از عذاب طوفان نجات یافتند. این مطلب در آیات زیر آمده است: «و به سوی عاد، برادرشان هود را فرستاد»، «قوم عاد پیامبران را تکذیب کردند، آنهنگام که برادرشان هود به آنها گفت: هان! تقوا پیشه کنید»، «و ابراهیم فرزندانش و یعقوب را به آن وصیت کرد»، «به او اسحاق و یعقوب را دادیم و همه را هدایت کردیم» تا رسالت را در اهل بیتش قرار دهیم. «قبلا نوح را هدایت کردیم» تا رسالت را در اهل بیتش قرار دهیم. ذریه انبیایی که قبل از ابراهیم بودند به ابراهیم ایمان آوردند. بین هود و ابراهیم ده پیامبر بودند و خداوند فرموده است: «قوم لوط از شما دور نبودند»، «پس لوط به او ایمان آورد و گفت: همانا من به سوی پروردگارم خواهم رفت و او مرا هدایت خوهد کرد» و قول خدای متعال: « ابراهیم آنگاه که به قومش گفت: خدا را بپرستید و تقوای او را پیشه کنید که این برای شما بهتر است.»
پس بین هر دو پیامبر، ده پدر و نه پدر و هشت پدر بود که همگی انبیا بودند. برای هر پیامبری همان اتفاق افتاد که برای نوح اتفاق افتاده بود و همان طور که برای آدم، هود، صالح، شعیب و ابراهیم صلوات الله علیهم اتفاق افتاده بود تا اینکه به یوسف بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم رسید. سپس بعد از یوسف رسالت به برادرانش انتقال یافت و در نهایت به موسی به عمران رسید. بین یوسف و موسی بن عمران ده پیامبر بودند. خداوند عزّ و جلّ موسی و هارون را به سوی فرعون، هامان و قارون فرستاد و پیامبران بعدی را پیاپی مبعوث گرداند. «هرگاه رسول امتی آمد او را تکذیب کردند.» بنیاسرائیل در هر روز دو یا سه یا چهار پیامبر را میکشتند و حتی در یک روز هفتاد پیامبر را میکشتند و بازارهای سبزیجات خود را آخر روز بر پا میکردند.
وقتی تورات بر موسی بن عمران نازل شد، بشارت محمد صلی الله علیه و آله را داد. بین یوسف و موسی ده پیامبر مبعوث شد. وصی موسی بن عمران، یوشع بن نون بود. و این همان جوانی است که خداوند در قرآن به وی اشاره کرده است. و به همین ترتیب تمام پیامبران بشارت محمد را میدادند. و معنی آیه «یجدونه مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَر» همین است؛ یعنی یهود و نصاری محمد را درک خواهند کردند و او را مییابند، یعنی اوصاف و نام محمد را.
خداوند از قول عیسی بن مریم فرموده است: «و بشارت میدهم شما را به پیامبری که بعد از من میآید و نامش احمد است». موسی و عیسی نیز به محمد بشارت دادند و دیگر پیامبران نیز بشارت مبعوث شدن پیامبر خدا را به یکدیگر میدادند تا اینکه محمد صلی الله علیه و آله به پیامبری رسید.
زمانیکه نبوت محمد به پایان رسید، خداوند به او وحی کرد که ای محمد، دوران نبوت تو به پایان رسیده است، لذا علم، ایمان، اسم اکبر، میراث علم و آثار علم نبوتی را که در نزد توست به علی بن ابی طالب بسپار. من اینها را از ذریه پس از تو قطع نخواهم کرد، همانطور که قبلا نیز اینها را از انبیایی که قبل از تو از زمان آدم تا زمان تو بودند قطع نکردم. این مطلب در این آیه آمده است: «همانا خداوند آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را از میان تمام جهانیان برگزید. برخی از آنان ذریه برخی دیگرند و خداوند شنوا و داناست».
خداوند تبارک و تعالی هرگز علم را به جهل تبدیل نکرده و این امرش را نه به ملک مقرب و نه به هیچ نبی مرسلی واگذار نکرده است؛ بلکه یکی از فرشتگانش را به سوی پیامبرش فرستاده و به این واسطه امرش را ابلاغ کرده است. پیامبر را به آنچه خود دوست دارد امر کرده و از آنچه که ناپسند میدارد نهی کرده است. همچنین علم پیشینیان و پسینیان را برای آن پیامبر حکایت کرده است. خداوند آن علم را به انبیا و اولیای خود که همگی برادر یا از ذریه یکدیگرند آموخت. این مطلب در این آیه آمده است: «و ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت عطا کردیم و به سوی آنان فرشتهای ارجمند فرستادیم». منظور از کتاب، نبوت است و منظور از حکمت، حکیمان از انبیا و اصفیاء برگزیده.
تمام این پیامبران ذریه یکدیگر بوده اند که خداوند تبارک و تعالی نبوت، عاقبت و حفظ میثاق را تا پایان دنیا در میان آنان قرار داده است. آنان عالمان و اولیاء امر و استنباط علم و هدایتند. این توصیف برتری پیامبران، انبیا، حکیمان، ائمه هدی و خلفایی است که ولی امر خداوند هستند. آنها اهل استنباط علم خداوند عزّ و جلّ و اهل آثار علم وی بوده که همگی از ذریه برگزیدگان خداوند هستند و پس از انبیایی آمدهاند که پیامبری به خانواده و برادران و ذریه آنان انتقال یافته است. هر کس به علم این برگزیدگان عمل کند، به ابراهیم متصل شده پس به یاری ایشان آمده است و هر کس ولایت امر خدا و اهل استنباط علمش را در غیر اهل بیت برگزیده انبیا قرار دهد، خلاف امر خداوند عمل کرده و انسانهای جاهل و کسانی را که بدون هدایتی از جانب خدا به تکلف در مناصب الهی قرار می گیرند، والیان امر خدا قرار داده و و گمان کردهاند که شایسته استنباط علم خدا هستند؛ آنان خداوند را تکذیب کرده و از وصیت و طاعت خداوند منحرف شدهاند. فضل خداوند را در جایی که خودش قرار داده بود قرار ندادند، لذا گمراه شده و پیروانشان را گمراه کردند. آنان در روز قیامت حجتی ندارند. طبق فرموده خداوند تبارک و تعالی در آیه: «و همانا کتاب و حکمت را به آل ابراهیم دادیم و به آنان ملک عظیم عطا کردیم»، حجت تنها در میان آل ابراهیم است. سپس حجت تا روز قیامت مختص انبیا و اهل بیت آنان است، چرا که کتاب خدا به این مطلب اشاره کرده و وصیت خداوند به آن خبر داده است، در خانههایی که خداوند اهل آنها را بر مردمان رفعت داد. خداوند میفرماید: «در خانههايى كه خدا رخصت داده كه [قدر و منزلت] آنها رفعت يابد و نامش در آنها ياد شود» و آن اهل بیت انبیا، رسولان، حکما و ائمه هدی است. پس این توضیح ریسمان ایمانی است که هر کس پیش از شما نجات یافته، تنها به واسطه آن نجات یافته و به وسیله آن هر کس که پیش از شما از هدایت تبعیت کرده است، نجات مییابد. خداوند تبارک و تعالی در کتابش فرموده است: «و نوح را از پيش راه نموديم و از نسل او داوود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون را [هدايت كرديم] و اين گونه نيكوكاران را پاداش مىدهيم. و زكريا و يحيى و عيسى و الياس را كه همه از شايستگان بودند. و اسماعيل و يسع و يونس و لوط كه جملگى را بر جهانيان برترى داديم. و از پدران و فرزندان و برادرانشان برخى را [بر جهانيان برترى داديم] و آنان را برگزيديم و به راه راست راهنمايى كرديم. اين هدايت خداست كه هر كس از بندگانش را بخواهد بدان هدايت مىكند و اگر آنان شرك ورزيده بودند، قطعا آن چه انجام مىدادند از دستشان مىرفت.» خداوند با فضل خود، كتاب، حكمت و نبوت را به اهل بيتش از انبيا و برادران و ذريه آنها سپرده است و به همين دليل فرموده است كه امت تو به آن كفر نميورزند و ميفرمايد: ما همان ايماني را به اهل بيتت عطا كرديم كه تو را با آن ايمان مبعوث گردانيم و اين اهل بيت هرگز به آن كفر نميورزند و من ايماني را كه تو با آن مبعوث گردانيدم ضايع نميكنم. من اهل بيتت را پس از تو وليّ امر و عالم به علم تو قرار دادم. آنها اهل استنباط علم من هستند و در اين علم، كذب، گناه، سنگيني، سركشي و ريا راه ندارد.
مطالب ذكرشده، توضيحي براي آياتي بود كه خداوند در خصوص امت پيامبر بعد از او آورده است. خداوند تبارك و تعالي اهل بيت پيامبرش را مطهر گردانيده و براي آنها اجر مودت را قرار داده است. ولايت به آنها سپرده شده و خداوند آنها را اوصيا، دوستان و ائمه خود در بين مردم قرار داده است. پس ای مردم، عبرت گرفته و در مسائلی که گفتم به تفكر بپردازید و این كه خداوند عزّ و جلّ، ولايت، طاعت، مودت، استنباط علم و حجتش را كجا قرار داده است. ای مردم، بايد با ياد گرفتن اين مطالب به آن تمسك جويید تا نجات يابید و در روز قيامت حجتي در اختيار داشته و پيروز شوید. اينها حلقه وصل بين شما و پروردگار هستند و ولايت تنها به واسطه آنها به خداوند عزّ و جلّ ميرسد. هر كس به اين دستورات عمل كند يقيناً خداوند وي را اكرام كرده و عذاب نميکند و هر كس خلاف امر خدا عمل كند، خدا حق دارد كه او را خوار كرده و عذاب کند.
پيامبران به صورت خاص و عام برانگيخته شدند، نوح با نبوت عامه و رسالت عام به سوي زمينيان فرستاده شد و هود با نبوتي خاص به سوي قوم عاد فرستاده شد و صالح به يك روستا از قوم ثمود فرستاده شد كه آن روستا کمتر از چهل خانه كوچك در كنار ساحل دريا را شامل ميشد و شعيب به مدين فرستاده شد كه تعداد آن به چهل خانه نميرسيد. نبوت ابراهيم در کوثی ربا بود. کوثی ربا يكي از روستاهاي سواد(عراق) بود كه آغاز نبوت ابراهيم در آنجا بود. سپس از آنجا مهاجرت كرد. و اين مهاجرت براي جنگ نبود. اين مطلب در اين آيه آمده است. «و گفت: من به سوي خدا هجرتكنندهام و او مرا حتماً هدايت خواهد كرد.» پس هجرت ابراهيم علیه السلام براي غير جنگ بود.
اما اسحاق، نبوت وی بعد از ابراهيم بود. نبوت يعقوب در سرزمين كنعان بود و بعد به سرزمين مصر فرود آمد و در آنجا وفات يافت. سپس جسد او حمل شد تا در سرزمين كنعان به خاك سپرده شود.
و خوابي كه يوسف در آن یازده ستاره و ماه و خورشيد را ديد كه براي او سجده ميكنند، آغاز نبوت او در مصر بود و سپس دوازده نوه يعقوب بعد از يوسف به پيامبري رسيدند. پس هارون و موسي براي هدايت فرعون و مردم مصر برانگيخته شدند و پيامبري آنها محدود به مصر بود.
پس خداوند متعال بعد از موسي، يوشع بن نون را به سوي بني اسرائيل فرستاد. آغاز نبوت وي در صحرايي بود كه بني اسرائيل در آن حيران بودند و بعد از آن پيامبران زيادي بودند كه حكايت برخي از آنها را خداوند براي محمد صلی الله علیه و آله ذكر كرد و حكايت برخي را براي او ذكر نكرد.
سپس خداوند عزّ و جلّ عيسي بن مريم را به طور خاص به سوي بني اسرائيل فرستاد كه نبوت وي در بيتالمقدس بود و بعد از او حواريون دوازده نفر بودند و از زماني كه خداوند عيسي علیه السلام را به آسمان برد، ايمان در ديگر افراد اهل بيت او پنهانی باقي ماند؛ و خداوند تبارك و تعالي محمد صلی الله علیه و آله را به سوي جن و انس به طور خاص فرستاد. محمد آخرين پيامبران بود و بعد از وي دوازده نفر از اوصيا بودند كه برخي از آنها در زمان ما و برخي پيش از ما و پس از ما هستند. مسأله نبوت و رسالت همينگونه است. هر پيامبري كه به طور عام يا خاص به سوي بني اسرائيل فرستاده شد يك وصي داشت كه سنت الهي توسط او به اجرا در ميآمد. اوصيايي كه پس از محمد صلی الله علیه و آله بودند، همان سنت اوصياي عيسي را داشته و بدان عمل كردند. اميرالمؤمنين علیه السلام بر سنت [و سرگذشت وصیِ]مسيح بود[که امت در باره او اختلاف کردند]؛ و این بيان سنت و وضعیت اوصيا بعد از انبيا است. [69]
13. بصائرالدرجات: زراره از امام باقر علیه السلام میپرسید: مرا از مفهوم رسول، نبي و محدّث آگاه كن. ايشان فرمود: رسول كسي است كه جبرئيل رویاروی نزد او میآید و او را ميبيند و با او سخن ميگويد، اما نبي كسي است كه خواب میبیند مانند ابراهيم که در خواب دید و همان طور که رسول الله قبل از وحي در مورد اسباب و علائم نبوتش خواب ديد تا این که جبرئيل از جانب خدا بر وي نازل شد و رسالت را برای او آورد. لذا محمد صلی الله علیه و آله هم از نبوت برخوردار شد و هم جبرئیل رسالت را برای او آورد و رویاروی با او سخن میگفت ـ هم رسول و هم نبي بود ـ. برخی از انبيا نبوت برایشان جمع شده و در خواب میبینند، روح بر آنان وارد شده و با آنها سخن ميگويد، اما آن را در بيداري نميبينند. اما محدَّث كسي است كه با او سخن گفته میشود پس ميشنود ولي مشاهده نمیکند و در خواب نميبيند. [70]
14 . بصائرالدرجات: از امام صادق و امام باقر عليهما السلام نقل شده است: انبيا و فرستاده شدگان چهار طبقه هستند: پیامبری که خبر غیبی به قلب او القا میشود و مسئولیت تبلیغ به دیگران را ندارد؛ و پیامبری که در خواب ميبيند و صدا را ميشنود و در بيداري ـ فرشته راـ نميبيند و به سوي كسي فرستاده نشده و تحت نظر امامی مفترض الطاعة است، مثل امامت ابراهيم بر لوط؛ و پیامبری که در خواب ميبيند و صدا را ميشنود و فرشته را مشاهده میکند و به سوي قومي فرستاده شده است، خواه آن قوم كم و يا زياد باشند، همانگونه كه خداوند متعال فرمود: «پس او را بر صد هزار نفر يا بيشتر فرو فرستاديم» ـ و فرمود: بیشتر، یعنی سی هزار ـ؛ و پیامبری که در خوابش ميبيند، صدا را ميشنود، و در بيداري فرشته را ميبيند که او [علاوه بر پیامبر بودن] امام نیز هست، مثل پيامبران اولوالعزم.
ابراهيم علیه السلام در ابتدا نبي بود و امام نبود تا اینکه خداوند در مورد وي فرمود:{من تو را پيشواى مردم قرار دادم. [ابراهيم] پرسيد: «از دودمانم [چطور]؟» } یعنی آیا امامت در ميان تمام فرزندانم نیز هست؟ که خداوند فرمود: «پيمان من به ظالمان نمىرسد.» يعني کسی که بت بپرستد یا مشرک باشد. [71]
15. بصائرالدرجات: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ما گروه انبيا چشمهايمان ميخوابد و قلبهايمان به خواب فرو نميرود، و پشت سرمان را ميبينيم همان گونه كه جلويمان را مينگريم. [72]
16. محاسن: خداوند هرگز پيامبري را نفرستاد مگر اینکه عاقل بود. و بعضي از پيامبران از ديگر پيامبران برتر هستند. داوود را جانشين سليمان قرار نداد مگر زمانی که عقل وي را آزمايش كرد و داوود را در حالي كه پسري سیزده ساله بود جانشين سليمان قرار داد و خلافت وي چهل سال به طول انجاميد.
ذوالقرنين در حالي كه پسري دوازده ساله بود به پادشاهی رسيد و دوران پادشاهی او سی سال بود. [73]
17. محاسن: از امام صادق علیه السلام در مورد اين سخن خداوند سؤال شد: «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُل» {پس صبر كن همانگونه كه پيامبران اولوا العزم صبر كردند}. جواب داد: منظور از پيامبران اولوالعزم: نوح و ابراهيم و موسي و عيسي و محمد هستند كه صلوات خداوند بر آنها و بر همه انبيا و پيامبران خدا باد. گفت: چگونه اولوا العزم شدند؟ جواب داد: زيرا نوح با كتاب و شريعت برانگيخته شد و تمام كساني كه بعد از نوح آمدند، كتاب و شريعت و طريقه او را پيشه خود ساختند تا اينكه حضرت ابراهيم صحف و آیینی را آورد و كتاب نوح را ترك گفت و نه اينكه به آن كتاب كفر بورزد. هر پيامبري كه بعد از ابراهيم آمد شريعت و طريقه و صحف وي را آورد تا اينكه موسي تورات و شریعت را آورد و آن صحف را ترك كرد. و هر پيامبري كه بعد از موسي آمد تورات و شريعت و مسلك موسي را پيش گرفت تا اينكه مسيح انجيل و شریعتی جدید را آورد و شريعت موسي و مسلك او را ترك گفت. پس هر پيامبري بعد از مسيح آمد، شريعت و طريقه وي را برگزيد تا اينكه محمد صلی الله علیه و آله قرآن و شريعت و طريقه خويش را آورد. پس حلال شريعت محمد تا روز قيامت حلال است و حرامش تا روز قيامت حرام است. پس اینها همگي پيامبران الوالعزم بودند. [74]
18. محاسن: به امام صادق علیه السلام گفتند: چگونه رسولان دانستند که رسول هستند؟ فرمود: پرده از مقابل آنان برداشته شد. [75]
19. كافي: امام صادق علیه السلام ضمن حدیثی فرمود:...آیا ندانستی كه مسجد سهله، جايگاه خانه ادريس پيامبر است كه در آن خياطي ميكرد و از آنجا ابراهيم به سوی عمالقه در يمن رفت و از آنجا داوود به سوی جالوت رفت و در آنجا صخرهاي سبز است كه بر آن تصوير هر پيامبري است و سرشت هر پيامبري از زير آن صخره گرفته شده است. و آن منزلگاه مسافر است! پرسيده شد: مسافر چه كسي است؟ جواب داد: خضر. [76]
20. تهذيب: امام صادق علیه السلام از امیر المؤمنین علیه السلام نقل میکند: در مسجد كوفه هفتاد پيامبر و هفتاد وصي نماز خوانده و من يكي از آنها هستم. [77]
21. تهذيب: امام باقر علیه السلام میفرماید: در مسجد كوفه هزار و هفتاد نبي نماز خواندند. عصاي موسي و درخت يقطين و انگشتر سليمان در آنجا است و از آنجا آب از تنور فوران کرد و کشتی ساخته شد. آنجا مرکز بابل و مجمع انبیا است. [78]
22. اقبال الاعمال: علي بن الحسين علیه السلام ميفرماید: هر كس دوست دارد صد و بیست و چهار هزار پیامبر با او دست دهند، در شب نیمه شعبان به زیارت حسین علیه السلام برود. در این زمان ارواح پیامبران برای زیارت وی از خداوند اجازه میخواهند و خداوند به آنان اجازه میدهد. پس خوشا به حال کسی که با آنان مصافحه کرده و آنان با وی دست دهند. از جمله این پیامبران، پنج نفر اولوا العزم هستند: نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد صلی الله علیه و علیهم اجمعین. پرسيدم: چرا اولوا العزم ناميده شدند؟ فرمود: زيرا آنها بر شرق و غرب زمین و جن و انس آن فرو فرستاده شدند. [79]
23. امالي طوسي: علی بن معمر نقل میکند: نزد امام صادق علیه السلام بوديم كه مردي گفت: خداوندا، از تو رزق طيّب ميطلبم. امام صادق علیه السلام فرمود: هيهات هيهات! رزق طيب قوت انبيا است، و لكن از پروردگارت رزقي را بخواه كه در روز قيامت به خاطر آن تو را عذاب نکند. هيهات! خداوند ميفرمايد: «اي پيامبران، از طيبات بخوريد و عمل صالح انجام دهيد». [80]
24. كافي: امام صادق علیه السلام میفرماید: تورات در شش روز گذشته از ماه رمضان و انجيل در دوازده شب گذشته از ماه رمضان و زبور در هجده شب گذشته از رمضان نازل شدند و قرآن در شب ليلةالقدر نازل شد. [81]
25. مؤلف: در كتاب مصباح و اقبال در دعاي ام داوود آمده است. خداوندا، بر هابيل و شيث و ادريس، نوح، هود، صالح، ابراهيم، اسماعيل، اسحاق، يعقوب، يوسف و اسباط، لوط، شعيب، ايوب، موسي، هارون، يوشع، ميشا، خضر، ذوالقرنين، يونس، الياس، یسع، ذو الکفل، طالوت، داوود، سلیمان، زکریا، شعیا، یحیی، تورخ و متی، ارمیا، حیقوق، دانیال، عزیر، عیسی، شمعون، جرجیس، حواریون، اتباع، خالد، حنظله و لقمان درود فرست. [82]
26. نهجالبلاغه: امیر المؤمنین علیه السلام در خطبهای طولانی که در آن از حضرت آدم یاد میکند، میفرماید: سپس او را به اين دنيا كه محل آزمايش و ازدياد نسل است فرود آورد. خداوند سبحان پيامبرانى از فرزندان آدم برگزيد كه در برنامه وحى، و امانت دارى در ابلاغ رسالت از آنان پيمان گرفت، آن زمان كه اكثر انسانها عهد خدا را به امور باطل تبديل نموده، و به حق او جهل ورزيدند، و براى او از بتان همتا گرفتند، و شياطين آنان را از معرفت به خداوند باز داشتند، و رابطه بندگى ايشان را با حق بريدند. پس خداوند رسولانش را بر انگيخت، و پيامبرانش را به دنبال هم به سوى آنان گسيل داشت، تا اداى عهد فطرت الهى را از مردم بخواهند، و نعمتهاى فراموش شده او را به يادشان آرند و با ارائه دلايل بر آنان اتمام حجت كنند، و نيروهاى پنهان عقول آنان را بر انگيزانند، و نشانههاى الهى را به آنان بنمايانند: از اين بلند آسمان كه بر بالاى سرشان افراشته، و زمين كه گهواره زير پايشان نهاده، و معيشتهايى كه آنان را زنده مىدارد، و اجلهايى كه ايشان را به دست مرگ مىسپارد، و ناگواريهايى كه آنان را به پيرى مىنشاند، و حوادثى كه به دنبال هم بر آنان هجوم مىآورد. خداوند سبحان بندگانش را بدون پيامبر، يا كتاب آسمانى، يا حجتى لازم، يا نشان دادن راه روشن رها نساخت.
پيامبرانى كه كمى عددشان، و كثرت تكذيب كنندگانشان آنان را از تبليغ باز نداشت، از پيامبر گذشتهاى كه او را از نام پيامبر آينده خبر دادند، و پيامبر آيندهاى كه پيامبر گذشته او را معرفى كرد. بر اين منوال قرنها گذشت، و روزگار سپرى شد، پدران در گذشتند و فرزندان جاى آنها را گرفتند.
تا خداوند محمّد رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله را براى به انجام رساندن وعدهاش، و به پايان بردن مقام نبوت مبعوث كرد... تا آخر خطبه [83] .
27. تفسیر قمی: «فَمِنْهُمْ مَنْ أَرْسَلْنا عَلَيْهِ حاصِباً»{ از آنان كسانى بودند كه بر [سر] ايشان بادى همراه با شِن فروفرستاديم} منظور قوم لوط است، «وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخَذَتْهُ الصَّيْحَةُ»{و از آنان كسانى بودند كه فرياد [مرگبار] آنها را فروگرفت} منظور قوم شعیب و صالح است، «وَ مِنْهُمْ مَنْ خَسَفْنا بِهِ الْأَرْضَ»{ و برخى از آنان را در زمين فرو برديم} یعنی قوم هود، «وَ مِنْهُمْ مَنْ أَغْرَقْنا»{و بعضى را غرق كرديم} یعنی فرعون و اصحابش. سپس خداوند متعال برای تأکید و در پاسخ به معتقدان به جبر فرمود: «وَ ما كانَ اللَّهُ لِيَظْلِمَهُمْ وَ لكِنْ كانُوا أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُون» [84] { و [اين] خدا نبود كه بر ايشان ستم كرد بلكه خودشان بر خود ستم مىكردند.} [85]