پس از شروع برنامه با يكى از شروعها و ايجاد انگيزه در مخاطبان كه در مرحله نخست مورد بحث و بررسى قرار گرفت، بايد محتواى پيام را كه معارف بلند قرآن كريم و اهل بيت عليهم السلام است به مخاطبان القاء كرد.

در دوران معاصر از روشها و شيوه هاى متنوعى براى انتقال مفاهيم علمى، دينى، اخلاقى و...استفاده مى شود. بهره گيرى از اين شيوه ها و روشها، مربيان محترم را در انتقال پيام آيات و روايات يارى داده، ضمن ايجاد سرعت و دقت در انتقال مفاهيم، كشش و جاذبه برنامه را زيادتر كرده، انگيزه نوجوانان و جوانان را براى توجه بيشتر و شركت در جلسات بعدى افزايش خواهد داد.

دراين مرحله برخى از شيوه هاى ارائه آيات و روايات را مطرح مى كنيم.

1. شيوه تنوّعى

در اين شيوه به جاى ارائه انبوهى از آيات قرآن كريم و روايات اهل بيت عليهم السلام به صورت پشت سر هم، يك سوره كوتاه يا قسمتى از يك آيه و يا روايتى را به عنوان موضوع اصلى كلاس انتخاب كرده و تا آنجا كه توان و استعدادمان يارى مى كند به تدبّرى شاد در آن مى پردازيم.

ارائه آيات زياد در يك جلسه موجب مى شود كه كودكان و نوجوانان احساس كنند در اقيانوس درخشان و نورانى آيات رها شده و هر لحظه ذهن خود را در آن غوطه ور مى بينند.

در اين شيوه ممكن است بر روى يك كلمه يا كلماتى از آيه يا روايت مطرح شده تأكيد شود و اصلاً يك كلمه از آيه يا روايت، موضوع سخن قرار گيرد.

با اين روش نوجوانان و جوانان مى توانند با آيه اى كوتاه، ده ها مطلب تازه ، شاد وجذاب بشنوند و از حقايق واسرار قرآن بهره گيرند.

اين شيوه موجب دلدادگى مخاطبان نسبت به مطالب ارائه شده و يادگيرى بهتر آنها خواهد بود. بدون اجراى چنين روشهايى، اگر مخاطبان به درس قرآن گوش هم بدهند، دل نخواهند داد و حال آن كه جايگاه ايجاد علاقه دل است.

نمونه قرآنى

براى روشن شدن ذهن مربيان محترم نسبت به قالب تنوعى، يك نمونه از آيات را مطرح كرده و در ذيل آن نمونه هايى از مطالب متنوعى را كه مى توان در برنامه هاى نوجوانان و جوانان ارائه كرد، مى آوريم.

قرآن كريم مى فرمايد: « قُولُوا لِلنّاسِ حُسْناً» ؛ «با مردم (به روش نيكو يا) سخن نيكو بگوييد.» ([1])

حديث: قال رسول الله صلى الله عليه و آله : «طُوبى لِمَنْ مَلِكَ لِسانَهُ » ؛ خوشا به حال كسى كه اختيار زبانش را دارد.»

كلمه شناسى: حضرت موسى عليه السلام را«كليم الله» مى گويند يعنى كسى كه باخدا سخن مى گويد. (هم سخن و هم صحبت باخدا)

آداب: هنگام حرف زدن دست طرف را نگير و به شانه اش دست نزن. بايد مردم را با سخن گرفت نه با دست.

احكام: اگر كسى در نماز سخن بى جا بگويد، بايد بعد از نماز دو سجده سهوانجام دهد.

سيره: رسول خدا هنگام سخن گفتن، با كلامش مردم را به هم نزديك مى كرد و از يكديگر متنفرشان نمى كرد.

شوخى: امام رضا عليه السلام فرمود: مرد عربى پيش رسول خدا صلى الله عليه و آله مى آمد و براى آن حضرت هديه مى آورد و همانجا مى گفت: پول هديه مرا مرحمت كن. رسول خدا صلى الله عليه و آله از زبان خوش اين اعرابى شاد مى شد و مى خنديد. آن حضرت هر وقت غمناك مى شد مى فرمود: اعرابى چه شد؟ كاش مى آمد.

داستان: شخصى بزرگوار به نام ابو يوسف يعقوب بن اسحاق معروف به «ابن سكيت» فقيه بزرگ اهوازى، شهيد ولايت است. او شاگرد امام جواد و امام هادى عليهماالسلام بوده و داراى 23 عنوان كتاب است. متوكل عباسى او را ناگزير به معلم بودن پسرانش (المعتز و المؤيد) كرد. روزى به مناسبتى مجلس باشكوهى از طرف متوكل تشكيل شد، متوكل از شيعه بودن ابن سكيت اطلاع داشت. از اين رو به او گفت: اين دو پسرم (شاگردانت) را بيشتر دوست دارى يا حسن و حسين عليهماالسلام را؟ جواب داد: «وَ اللّهِ اِنَّ قَنْبَرا خادِمَ عَلىٍّ عليه السلام خَيْرٌ مِنْكَ وَ مِنْ اِبْنَيْكَ » ؛ سوگند به خدا قنبر غلام على عليه السلام از تو و پسرانت بهتر است.» متوكل خشمگين شد و دستور داد زبانش را از پشت سرش بيرون بكشند و اين گونه به شهادت رسيد.

دعا: « قالَ رَبِّ اشْرَحْ لى صَدْرى وَ يَسِّرلى اَمْرى وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانى يَفْقَهُوا قَوْلى» ([2]) ؛ «حضرت موسى عليه السلام به خداوند متعال» عرضه داشت: پروردگارا به من شرح صدر عطا فرما و كار مرا آسان گردان و عقده را از زبانم بگشا تا مردم سخنم را فهم كرده [و بپذيرند.]»

هوش: حركت كردن زبان در حال نماز چه حكمى دارد؟

راه جلب محبوب: به سخن و گفتار طرف گفت و گوى خود با دقت گوش كن، تا پايان نرسانده جلو او را نگير، اگر با او موافق نبودى بعد از تمام شدن سخنش به او بگو. هر چه با كنجكاوى بيشترى گوش كنى مردم با دلخوشى بيشترى با تو به گفت و گو مى نشينند.

لطيفه: شخصى به ديگرى گفت: بفرمائيد منزل ما. آن شخص باورش شد و با خوشحالى گفت: ميخ اسب خود را به كجا بكوبم. گفت: روى زبان من.

شكل زبان: زبان باز (چاپلوس)، زبان بسته (كم رو، خاموش)، زبان دراز (بى ادب)، دو زبان (منافق)، زبان زد (مشهور)، زبان دار (كسى كه مى تواند حرف خود را بزند.)، زبان گنجشك (اسم درخت)، چرب زبان، نرم زبان، شيرين زبان، زبان ريزى، زبان مار، زبان بسته، خوش زبان، بى زبان، بد زبان، زخم زبان، زبان زرگرى، زبان مادرى، زبان بى زبانى، زبان بره.

از اين نكته ها براى استفاده اخلاقى مى توان بهره برد.

ضرب المثل: «يك كلمه بگو، يك كلمه بشنو» يا «با زبان خوش مار از لانه بيرون مى آيد.»

شعر:

  • به نام آنكه ما را نام بخشيدزبان را در فصاحت كام بخشيد

سؤال: نام سه تن از شيعيان راستين كه زبانشان در راه اسلام بريده شده چيست؟

جواب:

1. ميثم تمّار، به دست معاويه

2. ابن سكيت، به دست متوكّل عباسى

3. رشيد هجرى، به دست عبيدالله بن زياد

خاطره: دوستى مى گفت: اوّلين بار كه جلو دوربين و پشت بلندگو رفتم، بعد از خواندن متنى در خصوص تبريك نيمه شعبان و اعلام برنامه، به جاى گفتن كلمه «تكبير» تا مردم «الله اكبر» بگويند، گفتم: تبريك.

روايت: امام عليه السلام : شخصيت هر كسى زير زبانش پنهان است.

معما: تنها عضو بدن كه هرگز درد نمى گيرد كدام است؟ زبان.

خصوصيت: بهترين و بدترين عضو بدن زبان است.

خوش سخن: به شخص پرخورى گفتند: از آيات قرآن كريم كدام را بيشتر دوست دارى؟

گفت: « ما لَكُمْ اَنْ لا تَأكُلُوا» ؛ «شما را چه مى شود كه نمى خوريد؟»

گفتند: كدام دستور قرآن را بيشتر عمل مى كنى؟

گفت: « كُلُوا واشْرَبُوا» ؛ «بخوريد و بياشاميد.» اعراف/ 31.

گفتند: كدام دعاى قرآن را همواره مى خوانى؟

گفت: « رَبَّنا اَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماء» ؛ «اى پروردگار ما سفره طعامى از آسمان براى ما بفرست.»

گفتند: تجربه پرخوريت در اين مدت عمر چيست؟

  • گفت: نه چندان بخور كه از كامت برآيدنه چندان كه از ضعف جانت درآيد

گفتند: مثل اينكه ذوق شعرى هم دارى.

گفت: بخور تا توانى به بازوى خويش.

گفتند: از احاديث پيامبر صلى الله عليه و آله كدام حديث را اختيار كرده اى؟

گفت: «لَوْدُعيتُ اِلى كِراعٍ لاََجَبْتُ » ؛ اگر به پاچه گوسفندى دعوت شوم، هر آينه اجابت مى كنم.» گفتند: بين احاديث پيامبر چرا اين را انتخاب كردى؟

گفت: زيرا رسول خدا با فقرا مى نشست و با آنان همسفره مى شد و به دست خود به آنان غذا مى داد.

گفتند: بهترين طعام نزد پيامبر صلى الله عليه و آله چه غذائى بود.

گفت: غذائى كه شركت كنندگان در آن بيشتر باشند.

گفتند: از خدا چه مى خواهى؟

گفت: «اَللّهُمَّ ارْزُقْنى رزْقا حَلالاً طَيِّبا »؛ خدايا رزقى حلال و پاك روزيم فرما.

طنز: گدائى به در خانه اى رفت، صاحبخانه تا او را ديد به مَش غلام رو كرد و گفت. «به مش رجب بگو كه به مش قنبر بگويد كه به حبيب آقا بگويد كه به آقا ظفر بگويد كه به گدا بگويد چيزى در خانه نيست.» گدا هم تا اين جمله را شنيد سرش را بالا برد و گفت: «خدايا به جبرئيل بگو كه به ميكائيل بگويد كه به اسرافيل بگويد كه به عزرائيل بگويد كه جان صاحبخانه را بگيرد.»

پيام اعضاء (زبان): قالَ عَلىُّ بْنُ الْحُسَيْن عليه السلام :« حَقُّ اللِّسان .... اَلْبِرُّ بِالنّاسِ وَ حُسْنُ القَوْلِ فيهِمْ »؛ (1[3]) امام سجاد عليه السلام مى فرمايد: (از جمله) حقوق زبان، نيكى كردن به مردم و نيكو سخن گفتن در ميان آنان است.»

نكته هاى تفسيرى آيه مورد بحث:

الف: احسان همراه با ادب و بدون منّت ارزش دارد.

ب: رابطه با خداوند در ميان رابطه با مردم مطرح است، لذا در ادامه آيه مى فرمايد: « وَ اَقيمُوا الصَّلاةَ»

پيامهاى آيه:

1. برخورد خوب نه تنها با مسلمانان و مؤمنان بلكه با همه مردم لازم است « لِلنّاسِ حُسْناً»

2. اگر چه به همه مردم نمى توان احسان كرد، ولى با همه مردم مى توان خوب سخن گفت. « قُولوُا لِلنّاسِ حُسْنا»

موعظه: شخصى خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله آمد. پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: نمى خواهى تو را راهنمايى كنم تا خدا به وسيله آن تو را به بهشت برد؟

عرض كرد: چرا يا رسول الله.

فرمود: از آنچه خدا به تو داده به ديگران بده.

عرض كرد: اگر خود نيازمندتر باشم چه كنم؟

فرمود: مظلومى را يارى كن.

عرض كرد: اگر خود مظلومتر و ناتوانتر باشم چه كنم؟

فرمود: شخص نادان را راهنمايى كن.

عرض كرد: اگر خودم نادانتر باشم چه كنم؟

فرمود: «فَاصْمُتْ لِسانَكَ اِلاّ مِنْ خَيْر »ٍ ؛ زبانت را جز در موارد خير خاموش (و كنترل) كن.» آيا دوست ندارى كه يكى از اين خصال را داشته باشى و تو را به بهشت ببرد؟ ([4])

انواع زبانها: بيش از 800 ميليون نفر از مردم جهان به زبان انگليسى سخن مى گويند، و بيش از 450 ميليون نفر به زبان هندى، بيش از 300 ميليون نفر به زبان رومى، بيش از 250 ميليون نفر به زبان اسپانيولى، بيش از 176 ميليون نفر به زبان پرتغالى، بيش از 170 ميليون نفر به زبان بنگالى، بيش از 70 ميليون نفر به زبان تركى، بيش از 65 ميليون نفر به زبان عربى و بيش از 50 ميليون نفر از مردم جهان به زبان فارسى تكلّم مى كنند. ([5])

مزاح: شخصى ايستاده بود و نماز مى خواند، شخص ديگرى وارد شد و زبان تعريف و تمجيد گشود كه به به چه نمازى، چه نماز خوب و با صلابتى، شخص نمازگزار تا چنين شنيد در بين نماز زبان گشود و گفت: البته روزه هم هستم.

حرف حساب: عربى را پيش يكى از خلفا بردند. عرب چون خليفه را ديد كه بر تختى نشسته و ديگران پائين تخت او ايستاده اند، خطاب به او گفت: سلام بر تو اى خدا! خليفه گفت: من خدا نيستم. بار دوم گفت: سلام بر تو اى جبرئيل! خليفه گفت: من جبرئيل نيستم. عرب گفت: تو كه نه خدائى و نه جبرئيل، پس چرا آن بالا نشسته اى، بيا پائين و با مردمان بنشين.

گفتگوى اعضاى بدن با زبان: در هر روز، اول صبح همه اعضاى بدن رو به زبان كرده، مى گويند: تو را به خداوند بزرگ قسم مى دهيم كه ما را به گناه و عذاب نيندازى. از خدا بترس! زيرا اگر تو راست باشى همه ما سالم مى مانيم و اگر تو كج باشى همه ما را به خطر مى اندازى. ([6])

نصيحت: شخصى نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمد و گفت: اى پيامبر خدا! مرا نصيحت كن.

حضرت فرمود: برو زبانت را نگهدار! آن شخص بار ديگر گفت: اى پيامبر خدا! باز مرا نصيحت كن. حضرت همچنان فرمود: برو زبانت را نگهدار. مرتبه سوم گفت: اى پيامبر خدا! مرا نصيحت كن. حضرت در مرتبه سوم هم فرمود: «برو زبانت را نگهدار! واى بر تو اى مرد! مردم به جهنم ريخته نمى شوند مگر به وسيله گناهانى كه زبانشان آنها را جمع كرده است. اگر خداوند بخواهد به كسى خوبى كند، او را در نگهدارى زبانش از زياد سخن گفتن كمك مى كند.» ( [7])

تشبيه: امام على عليه السلام در روايتى، زبان را به حيوان درنده تشبيه نموده است؛ آن جا كه مى فرمايد: «لِسانُكَ سَبُعٌ» و نيز از روى دلسوزى به فرزندش محمد حنفيه مى گويد:

«فرزندم! بدان كه زبان همانند سگ درّنده است، اگر آن را آزاد بگذارى تو و ديگران را زخمى خواهد كرد و نعمت را از تو دور كند و گناهان را به سوى تو مى آورد. زبان خود را در دهان محكم نگهدار و او را زندانى كن و مواظبش باش، همانند نگهدارى و مواظبت كسى كه طلا و نوشته هاى با ارزش خود را نگهدارى مى كند.» ([8])

پرسش: آيا منظور از آيه «قُولُوا لِلنّاسِ حُسْنا» اين است كه با مردم «نيكو سخن» بگوييد يا اين است كه «سخن نيكو» به مردم بگوييد.

پاسخ: هر دو صحيح است، امّا مفهوم دوم نكته اى قابل توجّه در بردارد.

بنابر مفهوم اوّل، انسان بايد در روابط اجتماعى خود تعابير زننده و دور از نزاكت به كار نبرد، يعنى با مردم حسن معاشرت داشته باشد و بنابر مفهوم دوم بايد در معاشرت و برخورد سخن نيك القا كند؛ يعنى سخنانى مطرح كند كه خط و جهت دهى صحيح و عبرت و پند در برداشته باشد و همه اقشار، از هر عقيده و مكتبى، از سخنان او بهره گيرند. به عبارت ديگر انسان وظيفه ندارد كه همه را راضى نگه داشته و با هر قشرى آن هم با هر عقيده اى كه دارد بسازد، بلكه معاشرت او بايد جنبه تربيتى و سازندگى داشته باشد.

ريشه يابى: ريشه اكثر گناهان، زبان است. چهل گناه زبان عبارتند از:

1. تهمت زدن 2. عيبجويى از ديگران 3. طعنه زدن 4. دروغ گفتن 5. زخم زبان زدن 6. آبرو ريزى 7. خشونت در گفتار 8. دل شكستن 9. سرزنش بى جا 10. قسم دروغ 11. تملق و چاپلوسى 12. كبر در گفتار 13. نهى از منكر نكردن 14. بدعت در دين 15. حكم ناحق 16. رنجاندن مؤمن 17. اظهار حسد و بخل 18. سخن چينى 19. بد خلقى 20. تصديق كفر و شرك 21. بد زبانى در معاشرت 22. غيبت كردن 23. شايعه پراكنى 24. فحش و ناسزا 25. فاش كردن اسرار مردم 26. نا اميد كردن 27. به نام بد صدا كردن 28. شوخى با نامحرم 29. ريا در گفتار 30. امر به منكر كردن 31. مزاح زياد 32. مسخره كردن ديگران 33. تحريف مسائل دينى 34. شهادت ناحق 35. وعده دروغ 36. خبر را ندانستن و گفتن 37. با مكرو حيله سخن گفتن 38. لعنت كردن مردم 39. تحقير كردن ديگران 40. تقليد صداى كسى براى مسخره كردن.

نمونه حديثى

در بخش پيشين اين گفتار، بيان تنوع آميز يك آيه مطرح شد. و اكنون به نمونه اى در روايات مى پردازيم.

قال الصادق عليه السلام : «مَنْ يَصْحَبْ صاحِبَ السُّوءِ لايَسْلَمْ »؛

كسى كه با افراد بد همراه و دوست شود سالم نمى ماند.»

كلمه شناسى: پيامبر بزرگ اسلام را «حبيب الله» يعنى دوست و محبوب خدا مى ناميم و حضرت ابراهيم عليه السلام را به جهت دوستى اش با خداوند متعال «خليل الله» مى دانيم.

شعر:

  • پسر نوح با بدان بنشستخاندان نبوتش گم شد
  • سگ اصحاب كهف روزى چندپى مردم گرفت و مردم شد

لطيفه: شخصى مى گفت: مى دانى دوست بد مثل چى مى ماند؟ گفتم: نه. گفت: مثل آبله مرغون.

سؤال: از پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله سؤال شد، كدام دوست و همنشين بهتر است؟ فرمود: «كسى كه ديدن او شما را به ياد خدا اندازد، و گفتاراو بر دانش شما بيفزايد، و كردار او شما را به ياد آخرت اندازد.» ([9])

اخلاق: پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: «نزديكترين شما در روز قيامت به من خوش اخلاق ترين شما است. كه ديگران را دوست مى دارد و ديگران نيز او را دوست مى دارند.»

سيره: رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: من مبعوث شدم تا نيكوئيهاى اخلاق را كامل كنم. از آن حضرت در مورد معناى اخلاق نيكو سؤال شد، حضرت فرمودند: اخلاق خوب و نيكو يعنى رفت و آمد و دوستى با آن كس كه با انسان قطع رابطه كرده و گذشت و عفو از كسى كه به اوظلم نموده و عطا و بخشش به كسى كه به انسان عطا نكرده است.

آداب: با چهره اى گشاده كه نشانه رضا و خشنودى است با اشخاص برخورد نماييد.

معمّا: اگر دو دوست با هم وارد شوند، قبل از آن كه صحبت كنند از كجا بفهميم كداميك بهتر است؟

ضرب المثل: «هزار دوست كم است و يك دشمن بسيار»؛ «دوست خوب از برادر بهتر است»؛ «كبوتر با كبوتر باز با باز»

دعا: پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله فرمودند: وقتى كه شخصى در غياب دوستش براى او دعا كند، فرشته اى ندا مى دهد كه براى خودت نيز مثل دعائى كه براى او نمودى ثبت شد.

اقسام دوستان:

1. شكمى 2. زنبورى 3. بوقلمونى 4. جنگى 5. پارسالى 6. پركاهى 7. آينه اى 8. پروانه اى

دوست و برادر و رفيق بر سه قسم است: عدهّ اى مثل غذا هستند كه انسان بى نياز از آنها نيست، عده اى مثل دارو هستند كه انسان گاهى به آنها نياز دارد و گروهى مانند درد و مرض مى باشند و انسان هرگز نيازى به آنها ندارد، اگر چه گاهى به آنها مبتلا مى شود.

تشبيهات: دوستان مثل درخت و گياه هستند. بعضى از درختان هم ميوه دارند و هم سايه، بعضى از دوستان نيز هم سود دنيوى دارند و هم نفع اخروى.

بعضى از درختان فقط داراى ميوه هستند، بعضى از دوستان هم فقط نفع اخروى و معنوى دارند.

بعضى از درختان تنها سايه دارند، بعضى از دوستان هم صرفا نفع دنيوى و زودگذر دارند.

بعضى درختان نه سايه دارند و نه ميوه، بعضى از دوستان هم نه براى دنيا مفيدند و نه براى آخرت.

داستان: مى گويند روزى «مالك بن دينار» كلاغى را با كبوترى دوست و همراه ديد، بسيار تعجب كرد و با خود گفت: چگونه اين دو با آن كه از يك جنس و نوع نيستند با هم اتفاق و هماهنگى دارند؟ در اين هنگام آن دو پرنده شروع به راه رفتن كردند، مالك ديد كه هر دو لنگ هستند، از اين جا فهميد وجه مشتركى كه اين دو را با هم مأنوس كرده، همان لنگ بودنشان است و اِلاّ هيچ سنخيّتى با هم ندارند. (بعضى دوستان نيز اينگونه اند.)

دوستان نمونه:

1. خدا 2. پيامبران 3. پدر و مادر 4. معلم 5. كتاب خدا 6. دوستان خدا 7. عمل نيك و شايسته انسان

شوخى: امام حسن عليه السلام از دوست شوخ طبع خود پرسيد: حالت چطور است؟ جواب داد: اى پسر رسول خدا! روزگار خود را بر خلاف آنچه خود مى خواهم، و بر خلاف آنچه خدا مى خواهد و بر خلاف آنچه شيطان مى خواهد مى گذرانم. امام حسن عليه السلام فرمود: سخن خود را توضيح بده؟

گفت: خدا مى خواهد از او اطاعت كنم و هرگز معصيت نكنم و من چنين نيستم، شيطان مى خواهد معصيت خدا كنم و هرگز از او اطاعت نكنم و من چنين نيستم (گاهى اطاعت خدا مى كنم و گاهى نمى كنم) و خودم دوست دارم كه هرگز نميرم، ولى چنين نيست؛ چرا كه سرانجام مى ميرم. ([10])


عامل بى ايمانى:

دوست شدن با افراد گناهكار و دروغگو باعث گمراهى تو مى گردد و مردم به تو بدگمان مى شوند؛ زيرا به گفته پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله «دين و ايمان هر كس به دين و ايمان دوست و همنشين او سنجيده مى شود.»

نصيحت:

با كسى دوست شو كه عيب هايت را به موقع بگويد و خوبى تو را زينت خود و عيب تو را بدى و عيب خود شمارد، ظاهر و باطنش با تو يكنواخت بوده و با صدق و راستى با تو رفتار كند.

حقوق دوستان:

دوستى و رفاقت زمانى كامل و تمام است كه انسان با مهربانى به دوست خود نگاه كند، خوبيهايش را بنگرد و بديها و عيوبش را ناديده بگيرد و نگاهش در هنگام ملاقات متوجه او باشد و به او بنگرد، كلام او را تا پايان بشنود و از آن لذت ببرد، بلند سخن نگويد، به نرمى حرف بزند، به آن گونه كه او را خوش آيد و آن مقدار كه او مى خواهد صحبت كند، در كارهائى كه با دست انجام مى شود او را يارى رساند و با او همراهى كند، پشت سر يا همگام با او حركت كند و از او جلو نيفتد.

راه جلب محبوب: علماى اخلاق در اين باره گفته اند: سزاوار است اگر كسى از دوستش اشتباه و خطائى مشاهده كرد، در قلب خود هفتاد عذر براى اشتباه او ترسيم كند و اگر قلبش آن عذرها را نپذيرفت، به آن نهيب زند كه چقدر قساوت پيدا كرده اى كه برادر و دوستت هفتاد عذر برايت مى آورد و آنها را نمى پذيرى.

پيام: حديث مورد بحث به خوبى نشان مى دهد كه انسان چگونه ممكن است تا مرز سعادت پيش رود اما يك وسوسه شيطانى از ناحيه يك دوست بد، او را به قهقرا باز گرداند و سرنوشتى مرگبار براى او فراهم آيد كه از حسرت آن، در روز قيامت هر دو دست را به دندان بگزد و فرياد «يا وَيْلَتى؛ اى واى بر من» از او بلند شود.

نكته ها:

1. يكى از عوامل مهم سازنده شخصيت انسان، دوست و همنشين اوست.

2. انسان، تأثيرپذير است و بخش مهمى از افكار و صفات اخلاقى خود را از طريق دوستانش مى گيرد.

3. نقش دوست در خوشبختى و بدبختى انسان از هر عاملى مهم تر است؛ گاهى انسان را تا سرحد فنا و

نيستى پيش مى برد و گاه او را به اوج افتخار مى رساند.

دوست كامل: دوستى و رفاقت زمانى كامل و تمام است كه اعضاء انسان حقوق دوست و برادر دينى را مراعات كنند.

تكرار: (امام على عليه السلام ) مى فرمايد: هر كس به دين دوستش مى باشد. ببين با چه كسى دوستى.

روايت: از همنشينى با بدان بپرهيز كه همچون شمشير برهنه اند؛ ظاهرى زيبا و باطنى زشت دارند.

ريشه يابى: قالَ رَسُولُ اللّه صلى الله عليه و آله : «حُبُّ الدُّنْيا رَأسُ كُلِّ خَطيئَة »ٍ؛ ( [11]) دوستى دنيا ريشه تمام خطا كاريهاست.»

موعظه: تلاش كن كسى را به دوستى انتخاب كنى كه از اخلاق خوبش استفاده كنى و از عقل و فهم او بهره گيرى.

شرايط دوست خوب از ديدگاه روايات

1. عاقل باشد.

2. خوش اخلاق باشد.

3. راز نگهدار باشد.

4. نيكوكار باشد.

5. امانت دار باشد.

6. فاسق و گنهكار نباشد.

7. بدعت گذار نباشد.

8. حريص بر دنيا نباشد.

9. دروغگو نباشد.

10. عيب انسان را فاش نكند.

11. متقى و پرهيزكار باشد.

12. خوبى وبدى دوست، خوبى و بدى او باشد.

13. در سختيها با انسان باشد.

14. خيرخواه دوست خود باشد.

15. در امر دنيا و آخرت كمك كار انسان باشد.

16. جبار و ظالم نباشد.

17. با خويشان قهر نباشد.

18. منافق نباشد. (ظاهر و باطن او يكى باشد.)

19. ديدن او انسان را به ياد خدا بيندازد.

20. بخيل نباشد.

2. شيوه تلخيصى (فرمول بندى مطلب)

يكى از شيوه هاى ارائه محتواى آيات و روايات براى نوجوانان و جوانان، شيوه تلخيصى است. در اين شيوه روشن ترين پيام حديث، آيه يا سوره اى كوتاه را به صورت فرمول درآورده و روى تخته مى نويسيم. اين فرمول جان كلام است كه به صورت جمله اى زيبا و دلنشين در آمده است.

پس از ترسيم فرمول بر روى تخته، آن را توضيح داده و پس از بيان نكات مختصرى درباره هر يك از اجزاى فرمول، از آن نتيجه مى گيريم.

در اين شيوه وارد اقوال و فروعات مختلف مسئله نمى شويم بلكه فقط اصل بحث را تبيين كرده و تلاش مى كنيم مطلب مورد نظر به ساده ترين وجه و در كوتاه ترين زمان ممكن در ذهن مخاطب جاى گرفته و اثر تربيتى و آموزشى مطلوب حاصل شود.

با اين سبك مى توان در كمتر از 5 دقيقه، محتواى يك آيه يا روايت را به مخاطب منتقل كرد.

اين روش گرچه غالباً موفق است، اما در شرايط ذيل مفيدتر خواهد بود:

1. حتما تخته سياه يا وايت برد يا ديگر ابزارهاى كمك آموزشى موجود باشد.

2. فرصت كم بوده و حوصله طول و تفصيل دادن مطالب وجود نداشته باشد.

3. بنا باشد كه پيامى قرآنى به صورت مفيد و مختصر گفته شود.

4. سطح اطلاعات قرآنى نوجوانان و جوانان و انس آنها با كتب تفسير كم باشد.

5. موضوع سخن ما قرآن و يا علوم قرآنى باشد.

نمونه اجرايى:

براى آشنايى مربيان محترم با شكل اجرايى قالب تلخيصى، سوره والعصر را با اين قالب بررسى مى كنيم.

« بسم اللّه الرّحمن الرّحيم * وَاْلَعصْر * اِنَّ الاِْنْسانَ لَفى خُسْرٍ * اِلاَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ * وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»

فرمول سعادت:

ايمان + عمل صالح + سفارش به حق + سفارش به صبر = سعادت

امام هادى عليه السلام مى فرمايند: «اَلدُّنْيا سُوقٌ رَبِحَ فيها قَوْمٌ وَ خَسِرَ الاْخَرُون »َ ([12] )

دنيا بازارى است كه عده اى در آن سود مى برند و ديگران زيان مى بينند.»

فخر رازى در ذيل آيه از قول يكى از بزرگان پيشين مى گويد: من معنى اين سوره را از يك يخ فروش آموختم. او فرياد مى زد و مى گفت: «اِرْحَمُوا مَنْ يَذُوبُ رَأسُ مالِهِ، اِرْ حَمُوا مَنْ يَذُوبُ رَاْسُ مالِه »ِ؛ ( [13]) به كسى كه سرمايه اش ذوب مى شود رحم كنيد.»


امام صادق عليه السلام در دعاى ماه مبارك رجب مى فرمايد: «خابَ الْوافِدُونَ عَلى غَيْرِكَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ اِلاّ لَكَ» ؛ آنها كه بر غير تو وارد شوند مأيوس مى شوند و آنها كه به سراغ غير تو آيند زيان مى بينند.»

بهاى عمر انسان:

امام على عليه السلام مى فرمايد: «اِنَّهُ لَيْسَ لاَِنْفُسِكُمْ ثُمَنٌ اِلاَّ الْجَنَّةَ فَلا تَبيعُوها اِلاّ بِها » ؛ براى وجود شما قيمتى جز بهشت نيست، مبادا آن را به غير آن بفروشيد.» ( [14])

بازار خريد سرمايه عمر

1. خداوند خريدار است. « اِنَّ اللّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ اَنْفُسَهُمْ... .» ( [15])

2. سرمايه كم را هم مى خرد. « فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْرا يَرَهُ» ( [16])

3. بهاى عظيم مى دهد. « فى كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِأَةُ حَبَّةٍ وَ اللّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ» ( [17])

4. جالب اين كه، خداوند اين سرمايه را در اختيار انسان گذاشته و آن قدر بزرگوار است كه آن را با گرانترين قيمت خريدارى مى كند.

برنامه چهار ماده اى سعادت

اصل اول: ايمان

اصل دوم: اعمال صالح

اصل سوم: دعوت همگانى به سوى حق

اصل چهارم: سفارش و توصيه همديگر به صبر

نكات آموزنده سوره

1. سعادت انسان به تفكر و تلاش بستگى دارد و نبايد گناه عدم موفقيت را به گردن شانس و اتفاقات روزگار بيندازيم.

2. فرصت هميشه در اختيار نيست. بايد از سلامتى، جوانى، فراغت و حافظه به بهترين وجه بهره گرفت.

3. هيچ كس نمى تواند بدون انجام اعمال خوب به آرمانهاى بلندو مقدس دست يابد، پس هرگز نماز، دعا، زيارت و توسل به خوبان و پاكان را فراموش نكنيم.

4. خواب بى اندازه، پرخورى، كار امروز را به فردا انداختن، شركت در مجالس بى محتوا، افراط در ورزش، بى نظمى، وفا نكردن به عهد، كم رويى بى جا، عادت نكردن به تلاش و تفكر و ابتكار و ... از موانع بزرگ سعادت انسان است.

5. ايمان، تقوى، توسل، تلاوت قرآن، مشورت، تفكر، شجاعت، نظم و انضباط، كسب دانش و تخصص، استقامت، تحمل مشكلات و حسن برخورد با ديگران، كليدهاى خوشبختى نسل جوان است.

پيام سوره:

انتخاب راه معنويت و پاكى و اخلاق، مايه محروميت انسان از لذتها نيست. اين راه، آرامش روحى بيشتر و لذائذ عالى ترى در پى دارد و امكان استفاده از نعمتها را فراهم مى كند.

نمونه هاى ديگر:

نمونه هاى ديگرى از آيات و سوره هاى قرآن كريم كه مى توان آنها را به صورت فرمول درآورد، عبارتند از:

1. سوره نصر: فرمول پيروزى

پيروى از دين خدا + تسبيح و حمد خدا + استغفار + توبه =

پيروزى

2. سوره جمعه، آيه 3: فرمول رسالت

بعثت + تلاوت قرآن + تزكيه نفس + تعليم قرآن + تعليم حكمت = رسالت

3. سوره ماعون: فرمول دين

قبول دين + يتيم نوازى + حفظ مال يتيم + نماز خواندن + ريا نداشتن + زكات دادن = دين

4. سوره حمد: فرمول بندگى

5. پنج آيه اول سوره مؤمنون: فرمول ايمان

6. سوره همزه: فرمول هلاكت

7. سوره ناس: فرمول استعاذه

8. سوره قارعه: فرمول دست يابى به بهشت

3. شيوه شأن نزولى

يكى ديگر از شيوه هاى ارائه آيات قرآن كريم كه در علاقمند نمودن كودكان ، نوجوانان و جوانان نقش اساسى دارد، بيان شأن نزول آيات است. تقريبا براى اكثر آيات قرآن شأن نزولهايى در تفاسير معتبر با استناد به روايات وجود دارد. در اين شيوه براى بيان محتواى آيات، جالبترين و پر جاذبه ترين شأن نزول يكى از آيات را انتخاب كرده و پس از شروعى مناسب ارائه مى كنيم.

با اين شيوه ضمن بيان حادثه اى كه به مناسبت آن، آيه نازل شده است، سؤالات احتمالى مخاطبان در خصوص آيه مورد بحث، پاسخ داده مى شود.

اين شيوه در هر صورت مفيد و دلنشين است، امّا زمانى مفيدتر است كه:

1. موضوع كلاس ما تاريخ ، علوم قرآنى و يا بيان تفسير آيه مورد نظر باشد.

2. نكته تربيتى و يا اطلاعات علمى به آنها بدهد و حداقل آنها را با قطعه اى از تاريخ اسلام آشنا كند.

3. از شأن نزولهايى باشد كه الگوى رفتارى براى كودكان و نوجوانان ايجاد مى كند.

4. مخاطبان را با سيره گذشتگان آشنا كند.

5. مربى اطلاع كافى از صحت سند روايتى كه به عنوان شأن نزول بيان مى شود داشته باشد و صرفا به شنيدن از ديگران اكتفا نكند.

6. مربى خود را براى جواب دادن به هر گونه سؤال يا شبهه اى پيرامون آيه و شأن نزول آن آماده كرده باشد.

7. هدف، ايجاد علاقه به تاريخ و علوم قرآن باشد.

8. مربى نسبت به اقوال مختلف در شأن نزول آيه مورد بحث آشنايى داشته باشد.

9. داستان شأن نزول آيه با سن و جنس مخاطبين هماهنگى و تناسب داشته باشد.

نمونه ها:

1. شخصى به نام ثابت بن قيس، گوشهايش سنگين بود و هنگامى كه وارد مسجد مى شد كنار پيامبر صلى الله عليه و آله جائى برايش باز مى كردند تا سخن حضرت را بشنود. روزى دير رسيد. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بعد از نماز مشغول سخن گفتن بود. ثابت صفهاى جماعت را يكى پس ازديگرى شكافت تا به صف اول رسيد. وقتى كه خواست از اين صف نيز بگذرد تا نزديك پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله برود، شخصى به او گفت: همين جا بنشين. او در جواب گفت: اى فرزند فلان زن ! ثابت در اين جا آن شخص را با نام مادرش صدا زد كه در جاهليت بر اساس رسمهاى جاهلى کسی که كارهاى زشتى كرده و اينك بدنام بود، با نام مادرش صدا می زدند . از اين رو آن مرد شرمگين شد، لذا اين آيه نازل شد كه:

« يا اَيُّهَا الَّذينَ اَمَنُوا لايَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى اَنْ يَكُونُوا خَيْرا مِنْهُمْ ... .» ( [18])

2. بعضى از همسران پيامبر صلى الله عليه و آله ، ام سلمه را به خاطر لباس مخصوصى كه پوشيده بود يا به خاطر كوتاهى قدش مسخره كردند. آيه « ... وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ ...» ( [19]) نازل شد و آنها را از اين عمل بازداشت.

3. روزى «صفيه» دختر حُيَى ابن اخطب (همان زن يهودى كه بعد از فتح خيبر مسلمان شد و به همسرى پيامبر اسلام درآمد) خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد در حالى كه اشك مى ريخت. پيامبر صلى الله عليه و آله علت گريه اش را سؤال كرد، او گفت: عايشه مرا سرزنش مى كند و مى گويد: «اى يهودى زاده!» پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: چرا نگفتى پدرم هارون، عمويم موسى و همسرم محمد صلى الله عليه و آله است؟ در اينجا اين قسمت از آيه نازل شد كه: « ... وَ لا تَنابَزُوا بِالاَْلْقابِ ... .» ( [20])


4. دو نفر از اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله رفيقشان سلمان را خدمت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرستادند تا غذايى از آن حضرت گرفته و برايشان بياورد. پيامبر صلى الله عليه و آله سلمان را نزد اسامة ابن زيد كه مسؤول بيت المال بود، فرستاد. اسامه گفت: الان چيزى نداريم.

سلمان برگشت و ماجرا را نقل كرد. آن دو نفر گفتند: اسامه بخل ورزيد.

آنها درباره سلمان هم گفتند: اگر او را به سراغ چاه سميحه (چاه پرآبى بود) بفرستيم، آب فروكش خواهد كرد.

اين دو نفر خودشان راه افتادند و نزد اسامه آمدند تا در مورد موضوع مورد نظر تجسس كنند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آنها را ديد و فرمود: من آثار خوردن گوشت را در دهان شما مى بينم. گفتند: ما امروز مطلقا گوشت نخورده ايم. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: آرى گوشت سلمان و اسامه را مى خورديد. در اينجا اين آيه نازل شد: « ... لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضا اَيُحِبُّ اَحَدُكُمْ اَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ اَخيهِ ... .» ([21])

5. مسكينى خدمت رسول الله صلى الله عليه و آله آمد و از فقر و گرسنگى شكايت كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله در حجره خود چيزى نيافت تا به او بدهد. از اين رو به اصحاب فرمود: آيا كسى هست كه اين مسكين را اطعام كند؟ امام على عليه السلام جواب داد: بله من هستم. آن حضرت مسكين را به خانه برد. حضرت زهرا عليهاالسلام عرض كرد اى على! امشب غذاى ما به اندازه يك نفر است و آن را براى دخترم زينب گذاشته ام، اما تو صاحب اختيار هستى.

حضرت فرمود: مصلحت آن است كه بچه را بخوابانى و چراغ را خاموش كنى تا ميهمان متوجه كم بودن غذا نشود. مسكين از آن غذا خورد و در حالى از غذا دست كشيد كه كمى از آن باقيمانده بود. باقى مانده غذا را حضرت على، فاطمه، حسن، حسين، زينب عليهم السلام ، فضه و همسايگان خوردند و سير شدند.

فرداى آن شب، رسول خدا صلى الله عليه و آله از نحوه مهماندارى حضرت على و زهرا عليهماالسلام خبر داد. و از سوى خداوند اين آيه نازل شد: « وَ يُؤْثِروُنَ عَلى اَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ» ([22] ) ؛ «هر چند در خودشان احتياجى (مبرم) باشد، ديگران را بر خويش مقدم مى دارند.»

4. شيوه طرّاحى و نقّاشى

يكى از شيوه هاى ديگرى كه مى شود پيام آيات و روايات را از آن طريق انتقال داد، شيوه طرّاحى و نقّاشى است. به تجربه ثابت شده است كه اين شيوه چنان دلنشين است كه اثرات آن در ذهن كودكان و نوجوانان سالها مى ماند.

مراد از طراحى در اين شيوه تدريس، استفاده از كمترين پاره خطها جهت رساندن مطالب مورد نظر در كمترين فرصت ممكن به صورت سمعى و بصرى، به مخاطب است. و منظور از شيوه نقّاشى، جهت دهى ذهن و استعداد كودكان و نوجوانان علاقمند به نقّاشى از راه ترسيم و يا ارائه نقاشيهاى زيبا و قابل توجه مى باشد.

استفاده از شيوه طرّاحى و نقّاشى در صورتى مفيدتر است كه:

1. تخته سياه يا وايت برد، گچ و ساير ابزارهاى اوليه نويسندگى را در اختيار داشته باشيم.

2. در طرّاحى، مخاطبين ما جوانان و افراد تحصيل كرده باشند و در نقاشى، حضور كودكان در اكثريت باشد.

3. در شيوه ارائه طراحى، حضور كودكان و نوجوانان در بين مخاطبان در اقليت باشد.

4. روايت و يا آيه مورد بحث را حتما از قبل حفظ كرده و آن را چندين بار پياده كرده باشيم.

5. امكان ديدن و رسيدن صدا به همه شاگردان وجود داشته باشد.

6. در طراحى، فرصت كافى براى توضيح جوانب مختلف طرح وجود داشته باشد.

7. مخاطبين ما كم بوده و در محيطى بسته مانند كلاس باشند.

نمونه احاديث و آيات قابل طراحى:

1. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايند: «مَنْ تَواضَعَ لِلّهِ رَفَعَهُ اللّهُ وَ مَنْ تَكَّبَرَ خَفَضَهُ اللّهُ؛ ([23]) كسى كه به خاطر خدا تواضع كند، خداوند [متعال در ديد خود و ساير مردم] او را بالا مى برد [و بزرگ مى نمايد] و كسى كه تكبر ورزد، خداوند او را [با خفت و خوارى در ديد مردم] پايين مى آورد.»

2. خداوند متعال مى فرمايد: « اِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ اِمّا شاكِرا وَ اِمّا كَفُورا» ( [24]) ؛

«ما راه (راست) را به او نشان داديم. يا شكر گذار است و يا كفر پيشه.»

3. قال رسول الله صلى الله عليه و آله : « اَلنَّظَرَةُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهامِ اِبْليسَ ([25]1) ؛ نگاه [به نامحرم] تيرى زهرآگين از تيرهاى شيطان است.»

4. قال على عليه السلام : «اِنَّما مَثَلُ الدُّنْيا مَثلُ الْحَيَّةِ لَيِّنٌ مَسُّها، قاتِلٌ سَمُّه » ( [26] ) ؛ حكايت دنيا، حكايت مارى است كه بدنى نرم و زهرى كشنده دارد.»

5. امام على عليه السلام : «اَلْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ فَانْتَهِزوُا فُرَصَ الْخَيْر »ِ؛ فرصت همانند ابر مى گذرد، پس فرصتهاى نيك را غنيمت شماريد.» ( [27])

6. قرآن كريم مى فرمايد: « اَللّهُ وَلِىُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا اَوْلِيائُهُمُ الطّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ اِلىَ الظُّلُماتِ»( [28] )) ؛ «خداوند سرور كسانى است كه ايمان آورده اند. آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى به در مى برد. و كسانى كه كفر ورزيده اند، سرورانشان [همان عصيانگران] طاغوتند، كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكيها به در مى برند.»

7. پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد: «عمر انسان همانند خطوطى است كه انسان را در ميان خود در برگرفته و از هر طرف بلاها او را احاطه نموده اند و آمال و آرزوهاى او از محدوده عمرش جلوتر مى باشد.»

نمونه حديث قابل نقاشى:

حضرت لقمان به پسرش فرمود: «فرزندم! دنيا درياى عميقى است كه دانشمندان فراوانى در آن به هلاكت رسيده اند، پس تو كشتى خود را از ايمان بساز و بادبانهاى آن را از توكل به خدا قرار ده و توشه اى از تقواى الهى در آن ذخيره كن. اگر به سلامت به ساحل نجات رسيدى، به رحمت خدا نجات يافته اى و اگر هلاك شدى به گناهانت هلاك شده اى. ( [29]) »

نمونه احاديث قابل طراحى و نقاشى:

1. قال رسول الله صلى الله عليه و آله : «كِتابُ اللّهِ حَبْلُ مَمْدُودٌ مِنَ السَّماءِ اِلَى الاَْرْضِ» ؛ كتاب خدا ريسمانى است كه از آسمان تا زمين كشيده شده است.» ( [30])

2. قال رسول الله صلى الله عليه و آله : «اِنَّ الشَّيْطانَ اِذا سَمِعَ النِّداءَ بِالصَّلاةِ هَرَبَ» ؛ هرگاه شيطان آواز دعوت به نماز را بشنود بگريزد.» ( [31])

3. قال رسول الله صلى الله عليه و آله : «اَلْوُضُوءُ يُحْرِقُ الْخَطايا كَما تُحْرِقُ النّارُ الْحَشيشَ» ؛ وضو گناهان را مى سوزاند همان گونه كه آتش علف خشك رامى سوزاند.» ([32])

4. قال رسول الله صلى الله عليه و آله : «اَلصَّلاةُ حِصْنٌ مِنْ سَطَواتِ الشَّيْطانِ» ؛ نماز دژى در برابر شبيخونهاى شيطان است.» ( [33])


5. قال رسول الله صلى الله عليه و آله : «اَلصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النّارِ » ؛ روزه سپرى در برابر آتش است.» ( [34])

6. امام على عليه السلام : «صاحِبُ السَّوءِ قِطْعَةٌ مِنَ النّار» ِ؛ همنشين بد پاره اى از آتش است.» ( [35])

5. شيوه قصه و داستان

قرآن كريم درباره اهميت قصه از لحاظ تأثيرى كه در ارشاد و اصلاح رفتار مردم دارد، مى گويد: « لَقَدْ كانَ فى قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاُِولِى الاَْلْبابِ»؛ ( [36]) «همانا در قصه هاى آنان براى خردمندان عبرتى است.»

وجود اين همه قصه و حكايت در كتب آسمانى، بدان جهت است كه اين كتب مى خواهند مفاهيم و پيامهاى دينى را به زبانى براى انسانها ابلاغ كنند كه موافق طبع و مورد علاقه آنان باشد، تا از اين راه آنها را بهتر هدايت كنند.

در استفاده از شيوه قصه و داستان بايد اهل مطالعه بود و قصه هاى سازنده را به صورت موضوعى و متناسب با هر قشرى از مخاطبان به تناسب سطح فكر، زمينه هاى روحى و شرايط سنى و... آنان دسته بندى و آماده اجرا نمود. اگر براى هر قشرى داستانهاى خاص خودشان كه برگرفته از محيط زندگى و مسائل محسوس و مأنوس آنان است بيان شود، تأثير بيشترى خواهد داشت.

فوائد استفاده از شيوه قصه و داستان

1. در تفهيم مطالب به كودكان و نوجوانان كمك مى كند.

2. مانع خستگى كودكان و نوجوانان مى گردد.

3. مطلب و پيام را در ذهن، ماندگار مى كند.

4. اجراى برنامه را براى گوينده آسانتر مى كند.

5. الگوى داستانى، در دلها بيشترتأثير مى گذارد.

محورهاى بحث داستانى

دامنه حكايت و داستان بسيار وسيع است و قصه ها و حكايتها را در كتابهاى قصه و حكايت و نيز كتابهاى ديگرى كه به صورت ضمنى حكايتى را نقل كرده اند، مى توان يافت.

قصه ها و داستانها به محورهاى مختلفى چون تخيلى، افسانه اى، حكايتهاى تمثيلى، حكايتهاى قديم، حوادث جديد و... قابل تقسيم هستند. گرچه بيشتر انواع قصه و داستان در نوع خود مفيد هستند، اما چون بناى ما ارائه محتواى آيات و روايات معصومين عليهم السلام است، فقط در دو محور زير بحث خود را ارائه مى كنيم.

1. حكايتهاى مربوط به انبياء، ائمه و صحابه كه بهترين منبع براى بدست آوردن آنها، كتب روائى و تاريخ انبياء مى باشد.

قرآن كريم فلسفه بيان قصه هاى انبياء و گذشتگان را تفكر در حالات آنان و سرنوشت تلخ و شيرينشان مى داند و مى فرمايد: « فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّروُنَ»؛ «اين داستانها را براى آنها بازگو كن شايد بينديشند.» ( [37])

همچنين قرآن كريم سرگذشت پيامبران الهى را مايه قوت قلب، يادآورى و پندآموزى از زندگى آنان مى داند. ( [38])

2. داستانهاى مربوط به اقوام پيشين، حكومتها و تمدنهاى گذشته كه بهترين منبع براى اين قسم، قرآن و قصه هاى قرآنى است.

امام على عليه السلام درباره زندگى گذشتگان مى فرمايد :

«تَدَبَّروُا اَحْوالَ الْماضينَ مِنَ الْمُؤْمِنينَ قَبْلَكُمْ» ؛ در احوال گذشتگان از مؤمنان قبل از خود تدبّر كنيد.» ( [39])

اين در صورتى ميسر است كه از زندگى گذشتگان به زيبايى آينه اى بسازيم تا كودكان و نوجوانان با نگريستن در آن به خوبى راه را از چاه تميز دهند و اين تنها كار هنر قصه پردازى است.

شرايط داستان و قصه

در استفاده از شيوه قصه و داستان، حكايت و داستان بايد داراى شرايط زير باشد:

1. درست و مستند باشد.

2. بدآموزى نداشته باشد.

3. حس كنجكاوى را تحريك كند.

4. موجز، مختصر و دور از زوايد و صحنه هاى غير لازم و جزئيات بى فايده باشد.

5. روشن، گويا و جذاب باشد.

6. همراه با نتيجه گيرى تربيتى و آموزش معنوى و قرآنى باشد.

6. شيوه پرسش و پاسخ

طرح سؤال و ارائه جواب آن، يكى از شيوه هاى علاقمند نمودن نوجوانان و جوانان به قرآن، احكام و معارف دينى و ايجاد انگيزه در آنهاست.

البته طرح سؤال بايد به گونه اى باشد كه انگيزه جواب خواهى را در كودكان و نوجوانان ايجاد كند و با آوردن جواب بتوان آنها را در مسير تربيتى و دينى هدايت كرد.

پرسش و پاسخ به شكلهاى مختلفى مى تواند ارائه شود كه به نمونه هايى از آن اشاره مى كنيم:

1. مطالب مورد نظر به صورت پرسش و پاسخ در جزواتى تدوين و سپس تدريس شود.

2. فقط سؤالها در برگه هايى مكتوب و جواب آنها تدريس شود.

3. سؤال از طرف مربّى مطرح شده و جواب از مخاطبان گرفته شود.

4. سؤال و جواب به صورت شفاهى از طرف خود مربى باشد.

5. سؤال از سوى مخاطبان و به صورت شفاهى مطرح شود و مربى پاسخ دهد.

6. سؤالات در شكلهاى مختلف طراحى شده و از مخاطبين توضيح خواسته شود.

7. سؤال و جواب به صورت تستى باشد.

8. سؤال و جوابها به صورت سريالى باشد و هر جواب خود به خود زمينه ساز سؤال بعدى گردد.

9. پرسش و پاسخ به صورت تلفنى باشد.

10. پرسش و پاسخ به صورت نامه اى و پستى باشد.

7. شيوه جزوه درسى

با توجه به اين كه تقريباً همه دروس آموزشى و تربيتى نوجوانان و جوانان در مراكز آموزشى به صورت مكتوب در كتابها و جزوه ها بوده و ذهن كودكان، نوجوانان و جوانان به اين شيوه انس گرفته است، بهترين شيوه براى ارائه آيات و روايات به كودكان و نوجوانان به صورت درس اين است كه مستند و مكتوب در يك كتاب يا جزوه درسى باشد.

در كلاسدارى معارف و علوم قرآنى براى كودكان و نوجوانان، تهيه متن درسى يكى از شاخصهاى مهم آموزشى است.

درس دادن به كودكان ونوجوانان بدون متن درسى موجب مى شود كه هرگز درس برايشان جدى نباشد، زيرا ميان اين تعليمات و تعليمات مدرسه اى خود مقايسه كرده و به اين باور مى رسند كه آنچه در مدرسه با كتاب خوانده ايم درس است و بقيّه، همه صحبت و حرف مى باشد.

بهترين متن درسى براى تدريس مربى، جزواتى است كه خود مربى تهيه و تدوين كرده باشد، زيرا در اين صورت تسلط كامل بر زواياى مختلف مطالب جزوه دارد. البته استفاده از متون استاندارد و

كارشناسى شده موجود در بازار كتاب و يا دست نوشت ساير مربيان هم مى تواند در شروع كار يك مربى مفيد باشد، مشروط بر اين كه مربى ضمن مطالعه دقيق، در هنگام تدريس توان دادن تغييراتى در بعضى از موضوعات، متناسب با استعداد خود داشته باشد.

ويژگيهاى جزوات درسى

جزوه درسى معارف و علوم قرآنى كودكان و نوجوانان بايد داراى ويژگيهاى زير باشد:

1. بيان كننده نكات زيباى قرآنى، حديثى و رفتار معصومين عليهم السلام باشد.

2. حاوى راهكارهايى جهت رسيدن كودكان و نوجوانان به آنچه تدريس مى شود، باشد.

3. داراى طراحى مناسب، داراى پيام و جهت دهنده باشد.

4. فاقد نقاشيهاى بى محتوا يا كم محتوا باشد.

5. الگودهى و جهت دهى را به صورت غيرمستقيم مدّ نظر داشته باشد.

6. كمتر به صورت مستقيم مواعظ و نصايح را بيان نموده باشد.

7. حتما مطالب آن براى خود مربى مستند و از مأخذى معتبر نقل شده باشد.

8. مطالب آن مورد نياز مخاطبان در زمان تدريس و متناسب با سن و جنس آنها باشد.

9. داراى زمان بندى و پرسش و پاسخ باشد.

10. نياز به مربى براى تدريس داشته باشد.

11. حجم آن متناسب با زمان تدريس باشد. مثلاً اگر 20 ساعت

براى درس در نظر گرفته شده است، حجم جزوه به اندازه 18 ساعت درسى باشد تا 2 ساعت براى امتحان و اعلام نتايج باقى بماند.

12. از آنجا كه كودكان و نوجوانان از روح لطيفى برخوردارند، بيشتر بيان كننده زيبائيهاى دين باشد.

14. متناسب با فهم و معلومات كودكان، نوجوانان و جوانان باشد.

16. با شيوه هايى نو و در نوع خود كاملاً جذاب و بى نظير نوشته شده باشد.