شرح مناجات شعبانیه ششم

شرح مناجات شعبانیه ششم  

   

قسمت ششم

اِلهی قَدْ جُرْتُ عَلی نَفْسی فِی النَّظَر(54) لَها فَلَها الْوَیْلُ اِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَها.

الهی لَم یَزَلْ بِرُّکَ علیَّ ایّامَ حَیاتی فلا تَقْطَع برَّکَ عنّی فی مَماتی، الهی کیفَآیِسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِکَ لی بعدَ مَماتی و اَنْتَ لم تُوَلِّنی الاّ الجمیلَ فی حیاتی.

معبود من بر نفس خویش ستم کردم در اینکه برای تکاملش، امروز و فردانمودم، پس وای به حالش اگر او را نیامرزی.

معبود من، خیر گسترده ات، همواره در ایام حیاتم بر من جریان دارد، این خیرگسترده ات را بعد از موتِ من، از من دریغ مدار! معبود من! چگونه از احسانتو پس از مرگم ناامید گردم و حال آنکه در زمانِ حیاتم جز به نیکی رفتارنکرده ای.

نکاتی از این فراز

1. ارتکاب معاصی، ظلم به خود؛

2. ـ برای تکامل نفس ـ امروز و فردا نگفتن؛

3. وای از آمرزیده نشدن ما از جانب خدا؛

4. تقاضای استمرار نیکی خداوند، تا بعد از مرگ.

«اِلهی قَدْ جُرْتُ عَلی نَفْسی...».

گناه، ظلم به خویش است

چنانچه از آیات و اخبار استفاده می شود، گناه و خطا، قبل از آنکه، آسیبی بهدیگران رساند، دامن گیر خود شخص خواهد شد. و در واقع، آدمی با انجاممعاصی، به خود ستم کرده است و بنیان سعادت خود را متزلزل ساخته است. دراین رابطه، مناسب است به چند شاهد مثال اشاره شود.

قالا رَبَّنا ظَلَمْنا اَنْفُسَنا وِ اِنْ لَمْ تَغْفِرْلَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ.(اعراف: 23)

آن دو گفتند: پروردگارا! «به واسطه ارتکاب گناه، به خویشتن ستم کردیم، واگر ما را نیامرزی و به ما رحم نکنی، البته از زیان کاران خواهیم بود.

وَ عَلَی الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَیْکَ مِنْ قَبْلُ وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُواأَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ. (نحل: 118)

برای کسانی که یهودی شده اند، آنچه را از پیش برای تو نقل کردیم، حرامکرده ایم. ما در حق آنها ستم روا نداشتیم، بلکه آنها خود به خویشتن ستممی کردند.

در فتاد اندر چهی کو کنده بود

زانکه ظلمی بر سرش آینده بود

اینکه تو از ظلم چاهی میکَنی

از برای خویش دامی می تنی

مولانا

* * *

در اخبار نیز از نافرمانی ها، به عنوان ظلم در حق خویش یاد شده است،همان گونه که از حضرت علی علیه السلام نقل است که:

«ظَلَمَ نَفْسَهُ مَنْ عَصَی اللّهَ وَ اَطاعَ الشَّیْطانَ؛ آنکه خدا را نافرمانی نماید و از شیطان اطاعتکند، در حق خویش، ستم نموده است.»(55)و(56)

و باز از آن حضرت است که:

«مَنْ اَهْمَلَ الْعَمَلَ بِطاعَةِ اللّهِ ظَلَمَ نَفْسَهُ؛ هرکه طاعت خدا را فروگذارد، به خود ستم کرده است.»(57)

و در حکایت است که:

«مردی به ابوذر نوشت: ای اباذر مرا بهره ای از تازه های دانش بخش، ابوذر بهاو نوشت: در حق کسی که دوستش داری، بدی مکن. مرد به او گفت: مگر کسی بهکسی که دوستش دارد، بدی می کند؟ ابوذر گفت: آری. تو خودت را بیش از همهدوست داری و اگر خدا را نافرمانی کنی، به خودت بدی کرده ای».(58)

همچنین در حکایتی دیگر آمده است که:

درویشی در راه می رفت و می گفت:

هر چه کنی به خود کنی

گر همه نیک و بد کنی

پیرزنی این گفته را شنید و گفت: من به این درویش ثابت می کنم که این حرف،درست نیست. پیرزن، نانی پخت و در آن زهر ریخت. هنگامی که درویش به خانهآمد، نان را به او داد. درویش نان را گرفت و روانه شد.

نزدیک خانه پیرزن، پسری به درویش رسید و گفت: من از راه دور آمده ام،گرسنه ام.

درویش، نان را به پسر داد. پسر تا لقمه ای از نان را خورد، فریاد زد: سوختم.

مردم از خانه ها بیرون ریختند و پیرزن هم بر اثر سر و صدای آنها، داخلجماعت شد و دید، کسی که نان را خورده، پسر اوست که پس از مدت ها از سفرآمده بود. پیرزن با مشاهده این صحنه، بی اختیار با خویش گفت:

هر چه کنی به خود کنی

گر همه نیک و بد کنی(59)

از دست دادن فرصت: ظلم به خویشتن

امام علیه السلام در فرازی که ذکر شد در مقام اهتمام به فرصت ها به خدایش عرض می کند: «منبا امروز و فردا کردن و از دست دادن فرصت ها، در حق خویش ظلم نمودم».

از این عبارت معلوم می شود که ضایع نمودن فرصت ها نیز، نوعی ستم در حقخویشتن است. در توضیح باید گفت:

آنها که به جایی رسیده اند و به آرزوهایشان دست یافتند، از سلسله قوانینیپیروی کردند که در راه ماندگان و ناکامان در آرزوها، آن قوانین را زیر پا گذاشتند.از جمله آن قوانین، در یافتن فرصت ها و استفاده کامل از آنها می باشد.

در قاموس انسان های بزرگ و موفق، چیزی به نام «هنوز فرصت هست»، و واژهنامأنوسی به نام «امروز و فردا کردن» وجود ندارد. آنها با تمام وجود دریافتند که:

قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند

بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم

حافظ

انسان های ناموفق و ملت ناکام کسانی هستند که فرصت ها را یکی پس ازدیگری از کف داده و در نتیجه یا دوباره، روی فرصت را ندیدند و یا توانی برایاستفاده از فرصت ها برایشان نمانده است.

باری:

هر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمار

کس را وقوف نیست که انجام کار چیست

حافظ

عزیز الدّین نَسَفی در کتاب اَلْاِنسان الْکامل چنین می گوید:

حیات را به غنیمت دار، و صحت را به غنیمت دار، و فراغت و یاران موافق ودوستان مشفق را به غنیمت دار، که هر یک نعمتی عظیمند، و مردم از ایننعمت ها غافلند و هر که نعمت را نشناسد، از آن نعمت برخورداری نیابد. واین نعمت ها هیچ بقا و ثَبات ندارند، اگر درنیابی خواهند گذشت. و چونبگذرد، هر چند پشیمان شوی، سود ندارد. امروز که داری، به غنیمت دار، وهر کار که امروز می توانی کردن، به فردا مینداز، که معلوم نیست که فردا چون باشد.(60)

سهل انگاری و ضایع نمودن فرصت ها یکی پس از دیگری تا آنجا می تواندخطرناک باشد که در نهایت، آدمی را از ره یابی به بهشت ابدی محروم سازد.ملاّمهدی نراقی در کتاب جامع السّعادات چنین می گوید:

«قَدْ وَرَدَ اَنّ اَکْثَرَ اَهْلِ النّارِ صِیاحُهُمْ مِنْ سَوْفَ، یَقُولُون واحُزْناه مِنْ سَوْفَ؛ روایت شدهاست که ناله بیشتر اهل جهنم از فردا گفتن و به تأخیر انداختن فرصت ها است وصدای واحزناه از آنها به خاطر این سهل انگاری ها بلند است».(61)

صوفی اِبنُ الوقت(62) باشد ای رفیق

نیست فردا گفتن از شرط طریق

مولانا

در این قسمت مناسب است که چند روایت نیز درباره غنیمت شمردنفرصت ذکر کنیم: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:

«مَنْ فُتِحَ لَهُ بابُ خَیْرٍ فَلْیَنْتَهِزْهُ، فَاِنَّهُ لا یَدْری مَتی یُغْلَقُ عَنْهُ؛ کسی که درِ نیکی و خیری بر اوگشوده شود، باید آن را غنیمت شمارد، زیرا نمی داند که چه وقت بر روی او بسته خواهد شد».(63)

چو بر روی زمین باشی توانایی غنیمت دان

که دوران، ناتوانی ها بسی زیر زمین دارد

حافظ

امام علی علیه السلام فرمود:

ماضِی یَوْمِکَ فائِتٌ وَ آتیهِ مُتَّهَمٌ، وَ وَقْتُکَ مُغْتَنَمٌ فَبادِرْ فیهِ فُرْصَةَ الْاِمْکانِ! وَاِیّاکَ اَنْ تَثِقَ بِالزَّمانِ.(64)

دیروزت از دست رفته، و فردایت مشکوک است، و امروزت غنیمت. پسامروزت را دریاب و در بهره برداری از فرصت ممکن شتاب کن، و از اطمینانکردن به روزگار بپرهیز.

سعدیا! دی رفت و فردا همچنان موجود نیست

در میانِ این و آن فرصت شمار امروز را

سعدی

این بخش را با ذکر اشعاری نغز از شاعر شیرین سخن، پروین اعتصامی به پایانمی بریم:

جوانی چنین گفت روزی به پیری

که چون است با پیریَت زندگانی

بگفت: اندرین نامه حرفی است مبهم

که معنیش جز وقت پیری ندانی

تو، بِه کز توانایی خویش گویی

چه می پرسی از دوره ناتوانی

جوانی نکو دار، کاین مرغ زیبا

نماند در این خانه استخوانی

متاعی که من رایگان دادم از کف

تو گر می توانی، مده رایگانی

هر آن سر گرانی که من کردم اول

جهان کرد از آن بیشتر، سرگرانی

چو سرمایه ام سوخت، از کار ماندم

که بازی است، بی مایه بازارگانی

از آن بُرد گنج مرا، دزد گیتی

که در خواب بودم گه پاسبانی

وای بر نَفْسِ مان اگر خداوند او را نبخشد

گرچه ظلم بر نفس و از دست دادن فرصت ها، خسارتی بزرگ است، ولی کدامخسارت و بیچارگی است که اگر مشمول عفو و غفران اِلهی شود، جبران نشود. بهقول شیخ محمود شبستری:

گدایی گردد از یک جذبه، شاهی

به یک لحظه دهد کوهی به کاهی

به هر حال امام علیه السلام در فراز مذکور از دعا به طور ضمنی غفران الهی را، موجبجبران گناهان و ستم بر خویشتن می داند؛ و این خود، بشارتی بزرگ است کهآدمی تا خدایی دارد در سایه رحمت و کرم او می تواند، تمام شکستگی هایحاصل از معاصی را جبران و ترمیم نماید. چنانچه در مناجات یازدهم ازمناجات های خَمْسَةَ عشر می خوانیم:

اِلهی کَسْری لاْ یَجْبُرُهُ اِلاّ لُطْفُکَ وَ حَنانُکَ وَ فَقْری لا یُغْنیهِ اِلاّ عَطْفُکَ وَاِحْسانُکَ وَ رَوْعَتی لا یُمَکّنُها اِلاّ اَمانُکَ وَ ذِلَّتی لا یُعِزُّها اِلاّ سُلْطانُکَ.

معبود من!شکستگی مرا چیزی جز لطف و عطایت تدارک نمی کند و فقر وبی نواییم را به جز عطوفت و احسانت، بدل به بی نیازی نمی کند و ترس واضطرابم را جز امان تو ایمنی نمی بخشد و ذلت و خواریم را غیر از سلطنتت،بدل به عزت نمی کند.

شکسته چنان گشته ام بلکه خُرد

که آبادیم را همه باد بُرد

تویی کز شکستم رهایی دهی

وگر بشکنی مومیایی دهی

نظامی

دل از نظرِ تو جاودانی گردد

غم با لطف تو شادمانی گردد

گر باد به دوزخ برد از کوی تو خاک

آتش همه آب زندگانی گردد

ابوسعید ابوالخیر

ولی اگر در این ظلم بر نفس، نسیم غفران الهی بر چهره گنه کار نوزد، به تعبیرامام علیه السلام ، «وای بر او»

خیالت می کنم مو گاهگاهی

مصیبت بی اگر مو را نخواهی

باباطاهر

برای چنین بنده ای، در چنین حالی، هیچ پناهگاهی نخواهد بود:

یا رب قبول کن به بزرگی و فضل خویش

کان را که رد کنی نبود هیچ مُلْتجا

حاصل سخن آنکه:

یا دولتاه اگر به عنایت کنی نظر

واخجلتاه اگر به عقوبت دهد جزا

«اِلهی لَمْ یَزَل بِرُّکَ عَلَیَّ...».

در عالَم دیگر نیز ما را دریاب.

از آنجا که خداوند، «دائم الفضل» است، و همواره فیض او به طرف بندگانشجاری و ساری می باشد، و از آنجا که در عالَم دنیا، جز نیکی و خوبی از او مشاهدهنشده است، چگونه می شود که ناگهان، در جهان دیگر، بارش رحمت او کاهش یابد ومهر خویش را از بندگانش دریغ بدارد؟! و به تعبیر امام علیه السلام در این فراز از مناجات:

چگونه می شود که از رفتار نیک تو در جهان دیگر، مأیوس شوم، در حالی کهتو در این جهان، جز به زیبایی و خوبی با من معامله نکردی؟!

باری، آنکه کریم است، همواره کریم است و آنکه بزرگوار است، هموارهبزرگوار خواهد ماند. از این سخن که بگذریم، خداوند، اصل رحمت و عمده آنرا برای جهان دیگر ذخیره نموده است، بر این اساس پیامبر گرامی اسلاممی فرماید:

اِنَّ لِلّه مِائَةَ رَحْمَةٍ اَنْزَلَ مِنْها رَحْمَةً واحِدَةً بَیْنَ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ وَ الطَّیْرِ وَالْبَهائِمِ وَالْهَوامِّ فَبِها یَتَعاطَفُونَ وَ بِها یَتَراحَمُونَ، وَ اَخَّرَ تِسْعا وَ تِسْعینَ رَحْمَةً یَرْحَمُ بِهاعِبادَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ.

خداوند، از صد قسمت رحمتش، فقط یک قسمت را در دنیا به جن و انس،پرندگان، حیوانات و حشرات عطا کرده است، تا بین خود با محبت و مهربانیزندگی کنند و نود و نه قسمت دیگر را در آخرت به بندگان خویش اختصاصخواهد داد.(65)

چو ما را به دنیا تو کردی عزیز

به عُقبی همین چشم داریم نیز

سعدی

پاورقی:

 

54. کلیات سعدی، بر اساس تصحیح و طبع محمد علی فروغی، تصحیح، مقدمه، تعلیقات و فهارس:بهاءالدّین خرّمشاهی، تهران، انتشارات ناهید، چاپ اول، 1375.

 

55. کلیات شمس، مصحح: استاد بدیع الزمان فروزانفر، تهران، بهزاد، چاپ اول، 1378.

 

56. کلینی، اصول کافی، ترجمه: سیّدجواد مصطفوی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت علیهم السلام .

 

57. لاهیجی، شمس الدّین محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، مقدمه، تصحیح و تعلیقات:محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، انتشارات زوار، چاپ سوم، 1378.

 

58. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث، الطبعة الثالثة، 1403 ه . ق.

 

59. مجموعه آثار شکسپیر، ترجمه: دکتر علاءالدین پازارگادی، تهران، سروش، چاپ دوم، 1380.

 

60. محمد بن منور، اسرار التّوحید فی مقامات الشیخ ابوسعید، با تصیح و مقدمه و حواشی دکترذبیح اللّه صفا، تهران، انتشارات امبیر کبیر،1348.

 

61. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ترجمه: حمیدرضا شیخی، قم، انتشارات فرهنگیدارالحدیث، چاپ دوّم، 1379.

 

62. مصباح الشّریعه از امام جعفر صادق علیه السلام ، ترجمه: زین العابدین کاظمی خلخالی، تهران، انتشاراتحجر، چاپ اول، 1361.

 

63. مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت، قم، انتشارات صدرا، چاپ بیست و یکم، 1380.

64. ـــــــــــــــــــ ، عدل الهی، تهران، صدرا، چاپ شانزدهم، 1380.

 

65. ملکی تبریزی، میرزا جواد، رساله لقاء اللّه، مقدمه: ترجمه توضیح، تعلیق و اضافات: سیداحمدفهری، تهران، فیض کاشانی، چاپ چهارم،1370.

 

 

 

تهیه وتنظیم : رسول غفارپور

 

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

 

جدیدترین ها در این موضوع

آیت الله حاج میرزا محمد غروی تبریزی (آیت اخلاص)

آیت الله حاج میرزا محمد غروی تبریزی (آیت اخلاص)

او يكي از علماي واقعي و زاهد بود و تا آخر عمر، تدريس را ترك نكرد . در سرما و گرما و با كهولت سن، راه طولاني را پياده به مدرسه طالبيه مي آمد . چند بار شاگردانش عرض كردند: «حاج آقا چرا سوار تاكسي نمي شويد؟» فرمود: «من كه توان آمدن دارم، چرا مال امام را خرج كنم؟
حضرت آیت الله حاج میرزا علی هسته ای اصفهانی

حضرت آیت الله حاج میرزا علی هسته ای اصفهانی

مرحوم هسته اي اصفهاني، موقعي كه آوازه و شهرت مرحوم آيت الله شهيد شيخ فضل الله نوري در ايران منتشر شده بود، وارد تهران شد و ابتدا به دروس برخي از اساتيد مشهور تهران رفت، ولي آنان را قابل استفاده براي خود نديد و دروس آنان را قابل مقايسه با اساتيد اصفهان ندانست.
مرحوم حاج عباسعلی حسینی

مرحوم حاج عباسعلی حسینی

در این بخش سیره ی تبلیغی مرحوم حاج عباسعلی حسینی بیان شده است.
حاج شیخ حسن حجتی واعظ

حاج شیخ حسن حجتی واعظ

رحوم حجتي واعظ، سخنوري بصير، شجاع، بليغ و فصيح بود . هنوز هم بعد از چهل سال از خاموش شدن اين خورشيد درخشان شمال، در افواه و السنه مردم سخن از ملاحت و شيريني سخنان وي مي رود .
No image

امام خمینی (ره) آینه مهر و قهر

امام در طول شبانه روز حتي يك دقيقه وقت تلف شده و بدون برنامه از قبل تعيين شده نداشتند . با توجه به شرايط سني و ميزان فعاليتي كه داشتند، باز هم ساعات خاصي را در سه نوبت - هر كدام، نيم تا يك ساعت - به اهل منزل اختصاص داده بودند كه هر كدام از ما كه مايل بوديم خدمت ايشان مي رسيديم و مسائل خودمان را مطرح مي كرديم.

پر بازدیدترین ها

No image

على بن عیسى اِرْبِلى

در این بخش به سیره ی تبلیغی على بن عیسى اِرْبِلى پرداخته شده است.
No image

صاحب بن عباد

No image

سید عبد الحسین موسوی لاری

شكيل حكومت آن هم در يك منطقه از كشور كه دولت قاجار بر آن حكمراني مي كرد و تكيه بر استعمار انگليس داشت كار آساني نبود، به همين جهت وقتي ميرزاي شيرازي از اقدامات اعجاب انگيز او مطلع شد به منظور تاييد خدمات ارزنده وي به سپاسگذاري از اين حركت بزرگ نامه اي براي ايشان فرستاد و نهايت خوشحالي و قدرداني خود را اعلام نمود.
No image

تبلیغ سبز از افق مدینه تا کرانه های خزر

ناصر كبير يا ناصر الحق، سومين علوي بود كه در طبرستان حكمراني داشته است و دومين نفر از علويان به شمار مي رود كه وارد خاك ديلميان شد و به مدت 14 سال به تبليغ و ارشاد پرداخت و دين مقدس اسلام را در اين بلاد رواج داد.
No image

سيد جمال اسد آبادي

سید جمال الدین بعد از ورود به افغانستان در سال 1238 ه . ش حدود پنج یا شش سال در این کشور اقامت کرد. در این مدت، فعالیتهای اصلاحی چشمگیری انجام داد و رهبران سیاسی و مردم افغانستان را از نقشه های پشت پرده استعمار پیر انگلیس آگاه ساخت.
Powered by TayaCMS