معصومان(ع) شرايط فرهنگي، سياسي و اجتماعي عصر خويش را به خوبي مي شناختند و در هر زمان از مناسب ترين شيوه براي حراست و گسترش دين بهره بردند.[1] بقاي اسلام ناب محمدي(ص) ـ علي رغم خيانت ها و دسيسه هاي بسيار براي نابودي آن ـ درستي شيوه اهل بيت(ع) را تأييد مي کند. مروري بر تاريخ اسلام نشان مي دهد که فعاليت هاي فکري و فرهنگي پيامبر(ص) در سيزده سال نخست بعثت و تحمل شکنجه ها و سختي هاي آن دوران بهترين شيوه تبليغ دين بوده است. هم چنين مقاومت هاي بعدي حضرت(ص) در مقابل مشرکان و جنگ ها و تربيت نيروهاي آگاه و موضع گيري ائمه(ع) در برابر حکام ستمگر و فعاليت هاي فرهنگي مناسب در هر دوره بيانگر زمان شناسي آنان بوده است.
ما معمولاً عادت کرده ايم آثار و برکات يک حادثه يا جريان را بررسي کنيم، اما کمتر به اين مسأله پرداخته ايم که اگر حادثه عاشورا رخ نمي داد تاريخ اسلام چگونه رقـم مي خورد؟ يا اگـر امـام بـاقر(ع) و امـام صادق(ع) به اقدامات گسترده فرهنگي دست نمي زدند چه مي شد؟
مورخان آگاه و منصف با بررسي حوادث و تحولات عصر معصومان(ع) درستي موضع گيري ها و فعاليت هاي ايشان را تأييد مي کنند. اين مهم بيانگر شناخت اهل بيت(ع) نسبت به شرايط فرهنگي، سياسي و اجتماعي است.
معصومان(ع) برگزيدگان خداوند متعال بودند و به خوبي نيازهاي انسان را مي دانستند و به تفاوت هاي جسمي، ذهني، انگيزشي، عاطفي، رفتاري و سازگاري با محيط افراد توجه داشتند. آنان همزمان با ارتباط و پيوند با متربيان و پيش از عرضه برنامه هاي خويش، اطلاعات لازم در باره ويژگي هاي عمومي مخاطبان خود را فراهم مي آوردند تا بتوانند زبان گفتار و شيوه رفتاري متناسب با ايشان را برگزينند.[2]
علي(ع) در وصف پيامبر(ص) فرمود:
«طبيبٌ دوار بطبِّه قد احکم مراهمه و أحمي مواسمه.»[3]
راز تفاوت سطح فرمايشات معصومان(ع) عمدتاً به خاطر متفاوت بودن مخاطبان و ظرفيت آنان بوده است. گاهي معصومان(ع) به يک سوال چند نوع پاسخ دادند و مي فرمودند:
«الناس معادن کمعادن الذهب والفضَّة»[4]
امام صادق(ع) در باره رعايت فهم و ظرفيت مخاطب توسط پيامبر(ص) فرمود:
«ما کلَّم رسول الله العباد بکنه عقله قطّ»[5]
امام صادق(ع) در پاسخ به فرد ساده و کم سوادي که پرسيد آيا خدا قادر است کره زمين را در تخم مرغي جا دهد، بدون اين که تخم مرغ بزرگ شود يا کره زمين کوچک شود، فرمود: خدا بزرگ تراز آن را در کوچک تر از تخم مرغ جا داده است؛ به آسمان نگاه کن، همه آسمان در مردمک چشم تو جا گرفت، او هم راضي شد و رفت.
فرد ديگري که از فرهيختگان بود و عقايد خاصي داشت اين سؤال را مطرح کرد، حضرت در پاسخ فرمود: اراده الهي به محال تعلق نمي گيرد.[6]
همان طورکه قبلا گفته شد علوم معصومان(ع) لدني بوده و براي انسان هاي معمولي همانند آنان شدن ميسر نيست. امّا اگر کساني مي خواهند کار آنان را دنبال کنند و دين خدا را تبليغ کنند کسب حدّ نصابي از آگاهي نسبت به اسلام ضروري است؛ زيرا تبليغ دين و نفوذ در دل ها امري است که شايستگي هاي خاص خود را طلب مي کند و نخستين شرط آن شناخت اسلام است. ازاين رو، خداوند متعال بر عالماني که در راه اولياي الهي قدم مي گذارند و مي خواهند کار پيامبران را دنبال کنند تفقه و فهم عميق دين را لازم مي شمارد:
«فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ.»[7]
علامه طباطبايي(ره) در تفسيراين آيه مي نويسد: مراد از تفقه، شناخت همه معارف دين است نه خصوص احکام عمليه و فقه مصطلح؛ دليل اين مطلب جمله «لينذروا قومهم» است، چون مسأله انذار بدون شناخت همه تعاليم دين ميسّر نخواهد شد.[8]
پيامبر اکرم(ص) در اين باره مي فرمايد:
«ان دين الله تعالي لن ينصره الا من حاطه من جميع جوانبه»[9]
«لايقوم بدين الله الا من حاطه من جميع جوانبه.»[10]
«لاتأمر بالمعروف ولا تنه عن المنکر حتي تکون عالما وتعلم ما تأمر به»[11]
اميرمؤمنان علي(ع) نيز مي فرمايد:
«انما المستحفظون لدين الله هم الذين اقاموا الدين ونصروه و حاطوه من جميع جوانبه و حفظوه علي عباد الله و رعوه»[12]
خداوند متعال کساني را که غيرآگاهانه سخن مي گويند مذمت مي کند:
«هَاأَنتُمْ هَؤُلاء حَاجَجْتُمْ فِيمَا لَكُم بِهِ عِلمٌ فَلِمَ تُحَآجُّونَ فِيمَا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ.»[13]
«وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُم مَّا لَيْسَ لَكُم بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمٌ.»[14]
رسول خدا(ص) خطاب به ابن مسعود فرمود: «يابن مسعود! اذا عملت عملا فاعمل بعلم وعقل واياک ان تعمل عملا بغير تدبّر وعلم؛ فانه جلّ جلاله يقول: «وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنكَاثًا»[15] هم چنين فرمود: «من عمل علي غيرعلم کان ما يفسد اکثر مما يصلح.»[16]
به هرحال معلّم و خطيبي که بدون آمادگي لازم سخن مي گويد از جهات متعدد دچار خطا شده است. از سويي وقت و سرمايه ديگران را ضايع کرده که مصداق بارز عدم رعايت حق الناس است، از سوي ديگر جوانان را نسبت به يادگيري آموزه هاي ديني و دروس و سخنراني هاي مذهبي بدبين مي سازد، و اسباب تنفر آن ها را از اين گونه برنامه ها فراهم مي آورد، که خود جفاي عظيمي در حق جوانان است. بعلاوه از جايگاه و ارزش خود مي کاهد که اين امر سبب سلب اعتماد به مبلّغ و کاهش شديد ميزان تأثيرگذاري آموزش هاي بعدي ساير مربّيان و خطبا خواهد شد.
از همه مهم تر اين که در رسالت خويش که همان تبليغ دين است کامياب نخواهد شد. مبلغاني که بدون کسب حدّ نصابي از دانش به تبليغ مي پردازند نه تنها در معرفي اسلام موفق نيستند بلکه در مواردي با مخلوط کردن حق و باطل موجبات تحريف و التقاط را فراهم مي سازند. پيدايش فرقه هاي ضّاله و منحرف در جهان اسلام يکي از آثار وجود عالم نماهايي است که خود را عالم معرفي کردند. البته عدم پارسايي عالم نيز ممکن است چنين آثار مخربي داشته باشد.[17]
علامه جوادي آملي در اين باره مي نويسد:
اگر مطلبي را نمي دانيد، وارد بحث آن نشويد. حقانيت دين اسلام شما را مغرورنکند، شما مادامي برحقيد که دين خود را با تحقيق فهميده و پذيرفته باشيد. بايد آگاه باشيد که اسلام حق است نه شما، شما به مقدار آگاهي از دين تان برحقيد، چون هرجا آگاهي نباشد، جهل است و هرجا جهل بود جاي باطل است نه حق، چنان که هر اندازه که به دين تان عمل کرديد برحقيد و هر مقدار که از عمل به احکام آن استنکاف ورزيديد بر باطل.[18]
گاهي معلّمان و مربيان ديني شناخت درستي از مخاطب ندارند و روشي واحد و مطالبي يکسان تهيه کرده و براي انواع مخاطبان ارائه مي دهند. آنان به جاي مخاطب شناسي به محتويات آماده خود مي نگرند و اين يک آسيب جدّي است که توجه به آن از ضروريات تبليغ است؛ زيرا انسان ها از نظر ويژگي هاي زيستي، توانش هاي ذهني و ويژگي هاي رواني و شخصيتي با يکديگر متفاوت اند. در اين جا به بررسي اجمالي اين تفاوت ها مي پردازيم:
در شناخت صفات زيستي توجه به تفاوت در گروه سني (کودک، نوجوان، جوان، ميان سال، کهن سال)، جنسي(زن يا مرد، دختر يا پسر)، ميزان درک و فهم مطالب لازم است. بخش مهمي از علل کم توفيقي برنامه هاي تربيتي در عدم تفکيک ميان مخاطباني است که داراي تفاوت هاي بارز زيستي هستند.
در زمينه توانايي هاي ذهني نيز توجه به تفاوت هاي فردي نيازمند دقتي ويژه است که اين کار هرچند براي مربّي و مبلّغ ساده نخواهد بود ولي در ثمربخشي زحمات او و رسيدن به نتايج خوب تربيتي بسيار مؤثراست.
در تعليم و تربيت ديني، افزون بر شناخت سطح هوشي(ضعيف، متوسط، عالي) توجه به تفاوت هاي زير نيز لازم است:
1. گروه اعتقادي: مؤمن، جاهل، معاند، بي تعهد؛
2. سطح اطلاعات مذهبي: ضعيف، متوسط، عالي؛
3. پيش دانسته هاي فردي؛
4. سطح سواد: بي سواد، باسواد: ضعيف، متوسط، عالي؛
5. ايده ها، تصورات و تشنگي هاي فکري، عادات، آداب و رسوم.
شناخت مربي نسبت به صفات شخصيتي متربي نقشي کليدي در ميزان موفقيت وي دارد. به عنوان مثال، افراد کم رو و فاقد اعتماد به نفس مشکلات آموزشي يا تربيتي بسياري دارند و غالباً به انزوا، کم حرفي و تنهايي روي مي آورند.
ظرفيت عاطفي افراد نيز متفاوت است و در تعليم و تربيت ديني توجه به اين امر ضروري است. کودکان و جواناني که تنها فرزند خانواده بوده اند وضعيت عاطفي ويژه اي دارند. آنان به توجه مربي نياز بيشتري دارند و از کودکي چنين عادت کرده اند. آنان چه بسا در مواجهه با برخورد نامناسب شکنندگي بيشتري داشته باشند. نوع تشويق و تنبيه افراد با توجه به وضعيت عاطفي آنان متفاوت است. برخي کودکان و نوجوانان به دليل تجارب متعدد تحقير و تنبيه در خانه ممکن است در برابر تهديد و قهر معلم چندان نگران نشوند و واکنش مطلوب را از خود بروز ندهند. براي کساني که به قهر و تنبيه عادت کرده اند چنين عملي از سوي معلم غير منتظره نيست. برعکس، نوجواناني که چندان خاطرات تحقير و سرزنش را نچشيده اند،چه بسا کم ترين بي توجهي و رفتار يا اخلاق ناخوشايند معلم را نتوانند تحمل کنند. مربّي اگر ظرفيت متربيان را نداند و در برخوردهاي خويش به آن بي توجه باشد به سادگي به ورطه ناکامي مي افتد.[19]
شرط ديگري که مبلّغ بايد دارا باشد، شناخت فتنه هاي فرهنگي، سياسي و اجتماعي عصر خويش است که بدون آن ها نه تنها مبلّغ در کار تبليغ موفّق نخواهد شد؛ بلکه ممکن است مورد سوء استفاده نيز قرارگيرد. مخصوصاً در عصر حاضر، که سازمان هاي پيچيده سياسي و اطلاعاتي با سياست خاصي در صدد ضربه زدن به فرهنگ ديني و استفاده ابزاري از عالمان ديني هستند، اين مطلب اهميت بيشتري يافته است.[20]
[1]. تفاوت معجزه پيامبران به نوعي متناسب با زمان حرکت کردن است. ابن سکيت از امام رضا(ع) در باره تفاوت معجزه پيامبران سؤال کرد و حضرت(ع) پاسخ داد: «إنّ الله تعالي لمّا بعث موسي(ع) کان الغالب علي اهل عصره السحر، فأتاهم من عندالله بما لم يکن في وسعهم مثله، و ما أبطل به سحرهم، و أثبت به الحجة عليهم، و إنَّ الله بعث عيسي(ع) في وقت قد ظهرت فيه الزمانات و احتاج الناس إلي الطِّبّ، فأتاهم من عندالله بما لم يکن عندهم مثله، و بما أحيي لهم الموتي و أبرأ الأکمه و الأبرص بإذن الله، و أثبت به الحجة عليهم، و إنَّ الله بعث محمداً (ص) في وقت کان الغالب علي عصره الخطب والکلام ـ و أظنّه قال: الشعر ـ فأتاهم من عندالله من مواعظه و حکمه ما أبطل به قولهم و أثبت به الحجة عليهم.»
فقال ابن السکيت: تالله ما رأيت مثلک قطُّ، فما الحجة علي الخلق اليوم؟ فقال(ع): «العقل، يعرف به الصادق علي الله فيصدِّقه، والکاذب علي الله فيکذبه.»
فقال ابن السکيت: هذا والله هوالجواب. کافي، ج1، ص24، به نقل از: الشافي، محمد بن محسن فيض کاشاني، ج1، ص264.
[2]. تفاوت انسان ها با يکديگر از مسائلي است که مورد تأييد قرآن کريم است. قرآن به وجود تفاوت هاي فردي اشاره دارد وآن را ابزار امتحان الهي شمرده است: «وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلاَئِفَ الأَرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَكُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِّيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ»؛ او کسي است که شما را جانشينان خود در زمين قرار داد و برخي را بر برخي ديگر درجاتي برتري داد تا شما را در آن چه در اختيارتان قرار داده، بيازمايد. انعام(6)، 165.
« وَ قَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا »؛ همانا شما را گوناگون آفريد. نوح(71)، 14.
با توجه به اصل مسلم تفاوت هاي فردي، هرگز نبايد حتي دو انسان را يکسان پنداشت و از آنان انتظار واحدي داشت، بلکه بايد به ميزان تلاش افراد بها داد و از ظاهربيني اجتناب کرد. خداوند نيز بيش از اين از بندگان خويش انتظار ندارد:
« وَ أَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَي »؛ براي انسان توشه اي نيست مگر به ميزان سعي و تلاش او. نجم(53)، 39.
هر کس ظرفيت، استعداد و توان خاصي دارد و به اندازه سعي خود بهره مي برد و مسؤوليت او در برابر خدا نيز فوق توان او نيست:
« لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إلاَّ وُسْعَهَا »؛ خداوند هيچ کس را بيش از توان و ظرفيتش مکلف نمي کند. بقره(2)، 286.
خداوند در ارسال انبيا به ويژگي هاي مخاطبان توجه کرده و معجزه هرکدام را مناسب آنان قرار داده است. براي مثال در زمان حضرت موسي(ع) سِحر بسيار شايع بود، بدين جهت خداوند در چنين وضعيتي معجزه او را عصا و اژدهاشدن آن قرار داد. در زمان عيسي(ع) شفاي امراض صعب العلاج مطرح بود، ازاين رو خداوند معجزه پيامبر خود را شفاي بيماران و احياي مردگان قرار داد. در عصر خاتم الانبياء(ص) بلاغت و فصاحت مطرح بود، بدين جهت مي بينيم قرآن به عنوان سرآمد بلاغت و فصاحت و صحيفه جامع هدايت نازل مي شود.
نخست آموزگار اسلام نيز بر توجه به سطوح شناختي مخاطب تأکيد دارد: «ما، جامعه پيامبران، ماموريت داريم که با مردم به قدر عقل شان سخن بگوييم.» اصول کافي، ج1، ص23. E
F عيسي ابن مريم نيز به بني اسرائيل فرمود: «با جهّّال با زبان حکمت و فلسفه سخن نگوييد.» اصول کافي، ج1، ص43.
[3]. نهج البلاغه، خطبه108. او طبيبي است سيار که همواره با طب خويش به گردش مي پردازد. مرهم هايش را به خوبي آماده ساخته و (براي داغ کردن محل زخم ها) ابزارهايش را گداخته.
[4]. کافي، ج8، ص177؛ من لايحضره الفقيه، ج4، ص380. مردم معادني هستند (داراي ظرفيت هاي گوناگون) همچون معادن طلا و نقره.
[5]. کافي، ج1، ص23؛ امالي صدوق، ص418. رسول خدا(ص) هيچ گاه با بندگان خدا به قدر نهايت عقل خود سخن نگفت.
[6]. کافي، ج3، ص38.
[7]. توبه(9)، 122. چرا از هر گروه مؤمنان طائفه اي کوچ نمي کند تا در دين (و معارف و احکام اسلام) آگاهي يابند و به هنگام بازگشت به سوي قوم خود، آنها را بيم دهند؟ شايد (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسند و خودداري کنند.
[8]. تفسيرالميزان، ج9، ص404.
[9]. کنزالعمّال، ج10، ص171. همانا دين خدا را کسي ياري نميکند مگر آن کس که از همه جوانب بر آن احاطه (و شناخت) داشته باشد.
[10]. همان، ج3، ص84. قيام به دين خدا نميکند مگر آن کس که از همه جوانب بر آن احاطه (و شناخت) داشته باشد.
[11]. همان، ص74. کسي (به معناي واقعي) امر به معروف و نهي از منکر نمي کند مگر آن که عالم باشد و بدانچه امر مي کند آگاهي داشته باشد.
[12]. غررالحکم، ص85، حديث 1399. همانا پاسبانان دين خدا فقط کساني هستند که دين را برپا داشته و آن را ياري مي کنند و از همه جوانب بر آن احاطه (و اطلاع) دارند و براي بندگان خدا آن را محافظت و مراعات مي کنند.
[13]. آل عمران(3)، 66. شما کساني هستيد که در باره آن چه نسبت به آن آگاه بوديد گفتگو و ستيز کرديد. چرا در باره آن چه آگاه نيستيد گفتگو مي کنيد؟
[14]. نور(24)، 15. و با دهان خود سخني گفتيد که به آن يقين نداشتيد و آن را کوچک مي پنداشتيد در حالي که نزد خدا بزرگ است.
[15]. مکارم الاخلاق، ص457، نحل(16)، 92. اي ابن مسعود! هرگاه به کاري مي پردازي، آن را از روي علم و عقل انجام ده. و بپرهيز از اين که کاري را بدون تدبر و دانش انجام دهي، (چرا که) خداوند جل جلاله مي فرمايد: همانند آن زن نباشيد که پشم هاي تابيده خود را پس از استحکام وا مي تابيد.
[16]. کافي، ج1، ص44؛ تحف العقول، ص47. کسي که کاري را بدون آگاهي انجام دهد، ضرر و لطمه اي که مي زند بيش از مصالح او است.
[17]. جهت آگاهي بيشتر ر.ک: دين گريزي چرا؟ دين گرايي چسان؟، صص180-230.
[18]. سيره پيامبر اکرم(ص)، ج8، ص75.
[19]. جهت آگاهي بيشتر ر.ک: دين گريزي چرا؟ دين گرايي چه سان؟ صص184-189.
[20]. حضرت امام خميني(ره) با يادآورشدن خطرهاي پيش روي روحانيون، توجه به ترفندهاي استکبار را ضروري مي دانستند: «راستي اگر کسي فکر کند که استعمار، روحانيت را با اين همه مجد و عظمت و نفوذ تعقيب نکرده و نمي کند، ساده انديشي نيست؟! ... استکبار وقتي که از نابودي مطلق روحانيت و حوزه ها مأيوس شد دو راه را براي ضربه زدن انتخاب نمود؛ يکي راه ارعاب و زور و ديگري راه خدعه و نفوذ. در قرن معاصر وقتي حربه ارعاب و تهديد چندان کارگر نشد راه هاي نفوذ تقويت گرديد. ...» (منشور روحانيت.)