بی شک یکی از مهم ترین اتفاقات تاریخ شیعه ازدواج بانوی دوعالم حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و امیرمؤمنان حضرت علی (علیه السلام) است که ثمره این پیوند میارک و سراسر مملو از عشق و محبت ، درخت گهربار امامت است.
درباه تاریخ این ازدواج فرخنده اتفاق چندانی میان مورخان و سیره نگاران نیست.تاریخ هایی که گاه بیان گر زمان صیغه خواندن می باشد و گاه بیانگر زمان عروسی و رفتن حضرت زهرا(سلام الله علیها) به خانه امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. این تاریخ ها عبارت اند از:
1- روز اول ذی حجه عقد فاطمه (ع) و روز سه شنبه ششم همان ماه، ازدواج حضرت بوده است.(1)
2- در ماه شوال پس از بازگشت حضرت علی (ع) از جنگ بدر بوده است.(2)
3- بنابر روایت امام صادق (ع): عقد علی و فاطمه (ع) در ماه رمضان، و ازدواج آنها در ذی حجّه سال دوم هجری بوده است.(3)
4- زفاف فاطمه در شب پنج شنبه، بیست و یکم ماه محرم سال سوم هجرت بوده است...(4)
5- برخی بر این عقیده اند که: عقد حضرت فاطمه (ع) در اواخر ماه صفر و ازدواج در ماه ذی حجه بوده است.(5)
6- عده ای نیز گفته اند که عقد در ماه ربیع الأول بوده و در همان ماه ازدواج صورت پذیرفته است.(6)
7- ابن سعد روایت کرده است که ازدواج فاطمه (ع) با علی (ع) پنج ماه پس از ورود پیغمبر (ص) به مدینه در ماه رجب صورت پذیرفت و پس از بازگشت از بدر او را به خانه علی (ع) فرستاد.(7)
علمای شیعه در تعیین سن حضرت فاطمه به هنگام ازدواج از چهارده سال بیشتر نگفته اند.(8)اکثر عالمان شیعه معتقدند که، سن حضرت در زمان ازدواج، 9 یا 10 یا حداکثر 11 سال بوده است.(9)همچنین سن امیر مؤمنان (ع) 21 سال و 5 ماه بوده است.(10)
آنچه مسلّم است،این است که حضرت زهرا(سلام الله علیها)خواهان بسیار داشته اند.زیرا از طرفی پدر ایشان چه قبل و چه بعد از بعثت از مردان شریف و بزرگ عرب و قریش بوده اند و از طرف دیگر شخصیت خود حضرت زهرا(سلام الله علیها) شخصیتی بسیار والا و بزرگ بود.
پیش از حضرت علی علیه السلام افرادی مانند ابوبکر و عمر آمادگی خود را برای ازدواج با دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اعلام کرده بودند و هر دو از پیامبر یک پاسخ شنیده بودند و آن این که درباره ازدواج زهرا منتظر وحی الهی است.(11)
ابن شهر آشوب در از دیگر خواستگاران حضرت اسم می برد.او می نویسد: عبدالرحمان بن عوف و عثمان بن عفان که هر دو از ثروتمندان بزرگ بودند برای خواستگاری، خدمت رسول خدا رسیدند. عبدالرحمان عرض کرد یا رسول الله! اگر فاطمه(علیهاالسلام) را به من تزویج کنی، حاضرم یکصد شتر سیاه آبی چشم که بارهایشان پارچههای کتان اعلای مصری باشد و ده هزار دینار، مهریهاش کنم.عثمان نیز اظهار داشت: یا رسول الله من هم به همین مهر حاضرم و بر عبدالرحمان برتری دارم زیرا زودتر مسلمان شدهام. پیغمبر از سخن آنان سخت خشمناک شد و برای آن که بفهماند به مال آنها علاقه ندارد و داستان ازدواج، داستان خرید و فروش و مبادلهی ثروت نیست، مشتی سنگ ریزه برگرفت و به جانب عبدالرحمان پاشید و فرمود: تو خیال میکنی من بندهی پول و ثروتم و بوسیلهی ثروت خودت بر من فخر و مباهات می کنی و می خواهی بوسیله پول ازدواج را بر من تحمیل کنی؟(12)
در جایی دیگر آمده است :دختر پیغمبر(ص) خواستگارانی داشت؛ امّا پدرش از میان همه پسر عموهای خود، علیّ بن ابی طالب(ع) را برای شوهری او برگزید و به دخترشان فرمودند:"تو را به کسی به زنی می دهم که از همه نیکو خوی تر و در مسلمانی پیش قدم تر است."(13)
حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) روایت می کنند: یغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم به من فرمود:یا علی! گروهی از مردان قریش راجع به فاطمه ی زهراء سلام الله علیها مرا مورد عتاب قرار دادند و گفتند:ما خواستگار فاطمه بودیم و تو نپذیرفتی، اکنون او را به علی بن ابیطالب دادی.
من گفتم:به خدا قسم، من فاطمه را از شما رد نکردم و او را تزویج ننمودم، بلکه خدا خواستگاری شما را نپذیرفت و فاطمه را برای علی تزویج کرد؛ زیرا جبرئیل بر من نازل شد و گفت،خدای تعالی می فرماید:اگر من علی را خلق نمی کردم از حضرت آدم به بعد شوهری که شایسته ی فاطمه باشد در روی زمین نبود.(14)
در روایات شیعه و سنی آمده است که عمر و ابوبکر که از ازدواج با حضرت زهرا نومید شده بودند، امیرالمومنین را گفتند: تو به خواستگاری او برو!(15)
در جایی دیگر روایت شده اصحاب و انصار رسول خدا(ص) با سعد معاذ رئیس قبیله اوس به گفتگو پرداختند و آگاهانه دریافتند که جز حضرت علی علیه السلام کسی شایستگی ازدواج با حضرت زهرا علیهاالسلام را ندارد و نظر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز به غیر او نیست. از این رو دسته جمعی در پی حضرت علی علیه السلام رفتند و سرانجام او را در باغ یکی از انصار یافتند که با شتر خود مشغول آبیاری نخل ها بود. آنان روی به علی کردند و گفتند: اشراف قریش از دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خواستگاری کرده اند و پیامبر در پاسخ آنان گفته است که کار زهرا منوط به اذن خداست و ما امیدواریم که اگر تو (با سوابق درخشان و فضایلی که داری) از فاطمه خواستگاری کنی پاسخ موافق بشنوی و اگر دارایی تو اندک باشد ما حاضریم تو را یاری کنیم.(16)
ضحاک بن مزاحم نقل می کند،از حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام شنیدم که در مورد مراسم خواستگاری از حضرت زهرا(س) می فرمود:موقعی که من نزد پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم رفتم و آن بزرگوار مرا دید خندید و فرمود: یا اباالحسن! آیا برای حاجتی که داری نزد من آمدی؟ من قرابت و سبقت در اسلام و یاری کردن خود را از آن حضرت و جهادهایی که در راه خدا کرده بودم، برای آن حضرت شرح دادم. پیغمبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود: یا علی راست می گویی، مقام تو بالاتر از این است که تذکّر دادی، گفتم: یا رسول الله فاطمه ی زهراء را برایم تزویج نما. فرمود: یا علی! قبل از تو چند نفر از مردان، این تقاضا را داشتند، ولی هر گاه من به فاطمه می گفتم اظهار بی میلی می کرد، شما چند لحظه ای صبر کن تا من نزد او بروم و برگردم.(17)
پیامبرخدا،نزد فاطمه علیها السلام رفت.فاطمه علیها السلام از جا برخاست و ردای پدر را گرفت و کفش هایش را درآورد و آبْ دست برایش آورد و دست و پای او را شُست و سپس نشست . پس پیامبر خدا به او فرمود: "ای فاطمه!" . پاسخ داد: بلی ، چه می خواهی ، ای پیامبر خدا؟ فرمود : "علی بن ابی طالب ، کسی است که خویشاوندی و فضیلت و اسلامش را می شناسی و من از خدا خواسته ام که تو را به ازدواج بهترینِ آفریدگانش و محبوب ترینِ آنان در نزدش درآورد و علی از تو خواستگاری کرده است . چه نظری داری؟" . فاطمه علیها السلام ساکت ماند و صورتش را برنگردانْد و پیامبر خدا ، کراهتی در چهره اش ندید . پس برخاست ، در حالی که می گفت: "اللّه اکبر! سکوت او (نشانه)رضایت اوست". پس جبرئیل علیه السلام نزدش آمد و گفت: ای محمّد! او را به ازدواج علی بن ابی طالب درآور که خداوند ، این دو را برای هم پسندیده است .(18)
امیرالمؤمنین علی(ع) می فرمایند: پس از آنکه پیامبر(ص) فاطمه را به همسری من دادند. پیش من آمدند و دستم را گرفتند و فرمودند: "به نام خدا برخیز و بر برکت خدا بگو: ماشاء اللَّه لا حول و لا قوه الا باللَّه و توکّلت علی اللَّه." سپس دستم را گرفتند و در کنار خود نشاندند و آنگاه فرمودند: "بار خدایا! این دو محبوب ترین مخلوقات در نزد من هستند. پس تو هم این دو را دوست بدار و در نسل آنها برکت قرار ده و از جانب خودت نگاهبانی بر آنان بگمار. این دو و فرزندانشان را از شر شیطان مصون بدار.(19)"
رسول اکرم (ص) پس ازکسب اجازه از حضرت زهرا (س) به نزد امیرالمؤمنین علی (ع) آمدند و با لبی خندان گفتند: یا علی! آیا برای عروسی چیزی داری؟ پاسخ داد: یا رسول الله پدر و مادرم قربانت، شما از وضع من کاملاً اطلاع دارید. تمام ثروت من عبارت است از یک شمشیر، یک زره و یک شتر. فرمود: تو مرد جنگ و جهادی و بدون شمشیر نمی توانی در راه خدا جهاد کنی، شمشیر از لوازم و احتیاجات ضروری تو است. شتر نیز از ضروریات زندگی تو محسوب می شود، باید به وسیله آن آبکشی کنی و امور اقتصادی خود و خانواده ات را تأمین کنی و برای اهل و عیالت کسب روزی نمایی و در مسافرت بارت را بر آن حمل کنی، تنها چیزی که می توانی از آن صرف نظر کنی همان زره است. منهم به تو سخت نمی گیرم و به همان زره اکتفا می نمایم.(20)
در روایات دو نوع مهریه برای حضرت زهرا (س) مشخص شده است:
مهریه عادی یا به تعبیری مهریه ی زمینی که همه زنان مسلمان دارند و دو نوع روایت در این مورد نقل می شود:
مهریه ی حضرت فاطمه زره ای بود از نوع بسیار محکم که آن را زره شمشیرشکن می گویند و آن از پوست دبّاغی نشده ی قوچ و یا پوست بُز ساخته می شود و ارزش این زره چهارصد و به نقلی پانصد درهم بوده است.(21)
مهریه حضرت زهرا(س) طبق روایات اسلامی پانصد درهم بوده است.(22)
البته این دو روایت قابل جمع هستند و می توان گفت در حقیقت مهر حضرت فاطمه(س) همان زره حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام بود که آن را به پانصد درهم فروختند.
مهریه آسمانی :رسول الله(ص) فرمودند:مهریه ی فاطمه سلام الله علیها در آسمان یک پنجم زمین تعیین شده، پس کسی که با بغض فاطمه و فرزندانش، تا قیامت روی زمین راه برود حرام است.(23) در روایتی دیگر از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت شده که فرمود مهریه ی فاطمه ی اطهر یک پنجم دنیا، یک سوّم بهشت، چهار نهر که عبارتند از:نهر فرات،نیل در مصر،نهروان و نهر بلخ.(24)
امیر مومنان به دستور پیامبر زره را فروخت و پول آن را به آن بزرگوار تقدیم داشت و پیامبر آن پول را به سه بخش تقسیم کرده، بخشی از آن را برای خریدن وسایل زندگی به عنوان جهیزیه، و بخش دیگر آن را برای تهیه عطریات عروسی قرار داد و سومین بخش آن را نزد "ام سلمه" سپرد تا به هنگام فرارسیدن شب عروسی آن را به امیر مومنان باز گرداند تا بتواند از میهمانان خویش پذیرایی کند.(25)
پیغمبر صلی الله علیه وآله به امیرالمؤمنین فرمودند: یا علی تو زودتر به مسجد برو و من نیز از عقب تو می آیم، تا در حضور مردم مراسم عقد را برگزار کنیم و خطبه بخوانیم.
علی (ع) مسرور و خوشحال به جانب مسجد حرکت نمود. ابوبکر و عمر را در بین راه ملاقات کرد، آنها از جریان کار جویا شدند، گفت: رسول خدا دخترش را به من تزویج کرد، هم اکنون پیامبر در راه است تا در حضور جمعیت، مراسم عقد و خطبه خوانی را انجام دهد.
پیغمبر (ص) در حالی که صورتش از سرور و شادمانی می درخشید به مسجد تشریف برد، و به بلال حبشی فرمودند: مهاجر و انصار را در مسجد جمع کن.
هنگامی که مردم جمع شدند، بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای فرمود: ای مردم آگاه باشید که جبرئیل بر من نازل شد و از جانب خدا پیام آورد که مراسم عقد ازدواج علی و فاطمه علیها السلام در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده و دستور داده که در زمین نیز آن مراسم را انجام دهم، و شما را بر آن گواه بگیرم. علی علیه السلام را خواست و فرمود یا علی پروردگار مرا امر فرموده که فاطمه را برای تو عقد کنم به پانصد مثقال نقره آیا راضی هستی؟ عرض کرد: یا رسول اللَّه راضی هستم همه حضار مبارک باد گفتند سپس رسول خدا (ص) به منبر رفت خطبه عقد را ایراد فرمود.
پس از آن علی علیه السلام برخاست خطبه ای ایراد کرد و فرمود: ای مردم! رسول خدا فاطمه را به عقد من در آورد و زره ام را از بابت مهر قبول کرد. از آن حضرت بپرسید و گواه باشید.
مسلمانان به پیغمبر (ص) عرض کردند: یا رسول الله! فاطمه را با علی کابین بسته ای؟
رسول خدا پاسخ داد: آری. پس تمام حضار دست به دعا برداشته گفتند: خدا این ازدواج را بر شما مبارک گرداند و در میانتان دوستی و محبت افکند.
در پایان مجلس، رسول خدا به زنان خود امر فرمود تا به خوشحالی این جشن شادمانی کنند و بساط سرور بگسترند.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به من فرمود: برخیز و زره خود را بفروش! برخاستم و زره را فروختم و پول آن را گرفته نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آوردم و آنها را در مقابل او نهادم؛ آن حضرت از من نپرسید که آن پولها چه مقدار است و من نیز چیزی در این باره به آن حضرت نگفتم، سپس بلال را صدا کرد و مشتی از آن پولها را به وی داد و گفت: این پولها را بگیر و با آنها برای فاطمه (علیهاالسلام) عطر خریداری کن!
و بعد از او ابوبکر و عمار بن یاسر را احضار نمود و دو مشت از آن پولها را به او داده و گفت: با این پولها، برای فاطمه (علیهاالسلام) لباس و اثاثیه ی منزل خریداری کن. و آنگاه عمار یاسر و گروه آنها وارد بازار شدند و هر چیزی را که لازم می دانستند در نظر گرفتند و آن را خریداری می نمودند.(26)
از صورت جهیزیه حضرت زهرا سلام الله علیها می توان به وضع زندگی بانوی بزرگوار اسلام به خوبی پی برد. فرستادگان پیامبر صلی الله علیه و آله از بازار بازگشت و آن چه باری حضرت زهرا سلام الله علیها تهیه کرده بودند به قرار زیر بود:
1- یک پیراهن به قیمت هفت درهم
2- روبنده ای به قیمت چهار درهم، شاید منظور از "خمار" روسری، مقنعه یا چادر باشد.
3- یک قطیفه ی مشکی خیبری
4- تختی که وسط آن را با لیف خرما بافته بودند.
5- دو عدد تشک با روکشی از کتان مصری که یکی از آنها با لیف خرما و دیگری با پشم گوسفند پر شده بود.
6- چهار بالش- یا متکا، یا پشتی- با رویه ای از پوست حیوانات طائف که درون آنها از علف
7- پرده ای از جنس پشم
8- حصیری بافت یمن
9- یک آسیای دستی
10- طشت مسی
11- مشک آبی از جنس پوست
12- ظرف مخصوص شیر- که از جنس چوب می تراشیدند.
13- ظرفی برای آبخوری
14- آفتابه ای قیراندود
15- سبویی سبز رنگ- که در آن روغن، آرد یا چیزهایی دیگر نگهداری می کردند.
16- دو کوزه ی کوچک سفالی
هنگامی که که خرید آنها کامل شد، مقداری از اثاثیه را ابوبکر و باقی را سایر اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حمل کرده به خانه ی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بردند.هنگامی که لوازم خریداری شده به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشان داده شد، پیامبر آنها را زیر و رو کرده و گفت: خدا اینها را برای اهل بیت مبارک کند.(27)
خانه حضرت علی (علیه السلام) در کنار مسجد، خانه ساده ای داشت که مجموع آن از یک اتاق خشت و گلی ، که در کف آن اتاق ، ماسه نرم ریخته شده بود خلاصه می شد. آن اتاق با پوست گوسفند، فرش شده بود و یک عدد متکا که لایه آن از لیف خرما بود، در آن دیده می شد.
این خانه برای شب زفاف مناسب نبود، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم ) به علی (علیه السلام) فرمود: در همین نزدیکی ، خانه ای را فراهم کن (اجاره کن ) تا همسرت را به تو تحویل دهم .
حضرت علی (علیه السلام) عرص کرد: در این نزدیکی جز منزل حارثه بن نعمان منزلی نیست.پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود: خانه های حارثه را برای مهاجران بی خانه گرفته ایم ، و اکنون شرم می کنیم که باز از او تقاضای منزل کنیم!
حارثه این سخن را شنید و به محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) آمد و متواضعانه عرض کرد: من و اموالم به خدا و رسولش تعلق دارد. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم ) برای او دعا کرد، به این ترتیب خانه حارثه آماده شد و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) عروسی به آن جا رفت .
پس از مدتی حضرت علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) به خانه قبلی علی (علیه السلام) باز گشتند، و فرزندان زهرا (سلام الله علیها) در همان خانه ساده چشم به جهان گشودند و بزرگ شدند. این خانه در کنار مسجد النبی بود که محل آن اکنون به نام خانه زهرا (سلام الله علیها) معروف است.(28)
از عایشه و ام سلمه روایت شده است که هر دو گفتند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) ما را فرمود که فاطمه (سلام الله علیها) را آماده کنیم تا بر علی (علیه السلام) داخل شود. ما به سرای آن دو رفته و با خاک نرم بیابان آن را فرش کردیم . آن گاه دو متکا را از لیف خرما پر کرده ، با دستمان لی فها را از هم جدا نمودیم . سپس به آنان غذایی از خرما و کشمش و آبی گوارا بدادیم . و تیرکی از چوپ را در نزدیکی سرایشان برافراشتیم تا لباسها و مشک آب را بر آن بیاویزند. ما ازدواجی بهتر از ازدواج فاطمه (سلام الله علیها) ندیدیم(29)
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:به مدت یک ماه با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نماز می خواندم و بدون اینکه درباره ی فاطمه علیهاالسلام چیزی به آن حضرت بگویم به منزل خود بازمی گشتم.(30)ولی گاهی که خلوت می شد می فرمود: یا علی چه همسر نیکو و زیبائی نصیبت شد؟ بهترین زنان عالم را تزویج تو کردم.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:روزی زنان پیامبر به من گفتند: آیا می خواهی که ما از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بخواهیم تا فاطمه را به خانه ات بیاورد و شما زندگی مشترکتان را شروع کنید؟ گفتم: بله. وقتی آنها نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رفتند ام ایمن گفت: ای رسول خدا! اگر خدیجه علیهاالسلام زنده بود چشمانش در اشتیاق دیدار ازدواج حضرت فاطمه علیهاالسلام روشن می شد، همانا علی علیه السلام دوست دارد که فاطمه را به خانه اش ببرد، پس چشم آنها را دیدار یکدیگر روشن نما تا چشمهای ما نیز روشن شود.
رسول خدا فرمود: چرا علی همسر خود را از من مطالبه نمی کند و شما را واسطه کرده است، در حالی که ما از خود او انتظار این کار را داشتیم. علی علیه السلام گفت: من گفتم: ای رسول خدا! من از شما خجالت کشیدم و حیا مانع از این امر می شد. (31)
پیامبر در این حال خطاب به همسران خود فرمود: کدام یک از شما حاضر(به کمک)هستید؟ ام سلمه گفت: من ام سلمه و این زینب و این فلان کس و فلان کس. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یکی از حجره های خانه را برای دخترم فاطمه و پسر عمویم علی آماده کنید. ام سلمه گفت: ای رسول خدا! کدام حجره را؟ پیامبر فرمود: حجره ی خودت را، و سپس به زنان خویش دستور داد تا فاطمه علیهاالسلام را زینت کنند و لوازم عروسی او را فراهم نمایند.
ام سلمه گوید: به فاطمه گفتم: آیا عطری برای خودت ذخیره نموده ای؟ گفت: آری. و یک شیشه عطر آورد و مقداری از آن را در میان دست من ریخت، چنان بویی از آن برخاست که تا آن زمان استشمام نکرده بودم!(32)
پیامبر خدا برای شب عروسی دخت فرزانه اش، فاطمه علیهاالسلام پیراهنی آماده ساخت و ایشان پیراهن دیگری نیز داشت که پوشیده و اصلاح شده بود.شب عروسی او بود که بی نوایی در خانه ی پیامبر آمد و از ایشان لباس طلبید. دخت گرانمایه ی پیامبر برخاست و نخست پیراهن اصلاح شده ی خویش را در بسته ای نهاد تا در راه خدا به او انفاق کند اما ناگهان آیه ی شریفه ی قرآن را به خاطر آورد که: "لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون."
"شما به اوج نیکی و نیکوکاری نخواهید رسید مگر آنکه از آنچه دوست می دارید در راه خدا انفاق نمایید."
و درست همین جا بود که "فاطمه(س" بازگشت و پیراهن عروسی خویش را از تن درآورد و به آن زن بینوا انفاق کرد و خود همان جامه ی عادی خویش را پوشید.هنگامی که خواستند عروس گرانمایه را به خانه ی امیر مومنان ببرند، فرشته ی وحی فرود آمد و پس از سلام بر پیامبر گفت: ای پیامبر خدا! پروردگارت درود نثارت می کند و به من دستور داده است که سلام و درودی گرم نثار "فاطمه" نمایم و به همراه من ارمغانی از لباسهای بهشت نیز که از دیبای سبز تهیه شده است برای او فرستاده است.(33)
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من گفت: ای علی! غذای فراوانی برای عروسی و خانواده ات تدارک کن. و سپس فرمود: گوشت و نان را من می دهم، خرما و روغن به عهده ی تو. من خرما و روغن فراهم کردم و نزد پیامبر بردم، آن حضرت آستینهای لباسش را بالا زد و خرما را تمیز کرده در روغن ریخت و غذایی درست کرد که آن را "حیس" می گفتند، و گوسفند فربهی ذبح کرد، و نان فراوانی تدارک نمود، سپس به من گفت: هر کس را که دوست داری دعوت کن.(34)
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:پس وارد مسجد شدم و دیدم که مسجد پر از صحابه ی پیامبر است، حیا کردم که در میان آن جمع عده ای را دعوت کنم و عده ای را دعوت ننمایم، پس بر یک بلندی قرار گرفتم و خطاب به همه گفتم: همه ی شما را به صرف ولیمه ی عروسی فاطمه (علیهاالسلام) دعوت می کنم. آنان پذیرفتند و گروه گروه به طرف خانه ی پیامبر حرکت کردند و من از کثرت جمعیت و قلت غذا خجالت می کشیدم، وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از آنچه که در ذهن من می گذشت مطلع گردید، گفت: ای علی! من دعا می کنم که خدا به غذای شما برکت بدهد. علی علیه السلام گفت: آن جمعیت که تعداد آنها بیش از چهار هزار نفر بود همگی از غذا و آبی که فراهم کرده بودیم خوردند و نوشیدند و و سیر شدند ولی از غذا چیزی کم نشد.(35)
سپس پیامبر دستور داد تا کاسه هایی را پر از غذا کردند و آنها را برای زنان خویش فرستاد و کاسه ای نیز پر از غذا کرد و فرمود: این کاسه نیز برای علی و فاطمه بماند.(36)
در سینه ی مغرب ،پیامبر(ص) گرامی دخت پاک و پرمعنویت خویش و داماد ارجمندش را فراخواند. "فاطمه" در حالی که لباس بلندی بر تن داشت و دامان آن به زمین کشیده می شد، به پیشگاه پدر آمد اما دنیایی وقار و شکوهو عظمت را مجسم می ساخت و از شدت حیاء عرق می ریخت.
پیامبر خدا نیز در این اندیشه بود که دخت بهشتی اش احساس بی مادری نکند به همین جهت و روی مصالح دیگری دستور داد مرکب خاص خویش را آوردند و پارچه ای زیبا بر روی آن افکند و از دخت عزیزش خواست که بر مرکب بنشیند.هنگامی که دخت گرانمایه ی پیامبر فاطمه علیهاالسلام را به خانه ی علی می بردند، پیامبر گرامی پیشاپیش مرکب او و فرشته ی وحی سمت راست و "میکائیل" طرف چپ و هفتاد هزار فرشته از پی او حرکت می کردند.(37)
آنگاه به "سلمان" دستور داد تا زمام آن مرکب را برگیرد و خود آن بزرگوار نیز به همراه آنان حرکت کرد.و نیز مردان "هاشمی" همگی در رکاب بانوی بانوان بودند و پیامبر دستور داد دختران "عبدالمطلب" و بانوان مهاجر و انصار به همراه عروس بهشت، حرکت کنند و همسران پیامبر نیز پیشاپیش قافله و مرکب عروس اشعاری پرمحتوا می خواندند و شادی می کردند.(38)
هنگامی که کاروان عروس به خانه رسید، پیامبر، امیر مومنان را فراخواند و پس از آمدن او دخت سرفرازش را خواست و دستش را گرفت و در دست علی علیه السلام نهاد و فرمود: "علی جان! خداوند دخت پیامبر را به تو مبارک سازد."
و افزود:یا علی! هذه "فاطمه" ودیعتی عندک!یا علی! نعم الزوجه "فاطمه"! و یا "فاطمه"! نعم البعل علی!!
علی جان! این فاطمه است و امانت من نزد توست!فاطمه شایسته ترین همسر برای توست.
و آنگاه فرمود: ای "فاطمه" علی شایسته ترین شوهر است. و دستهای مقدس را بسوی آسمان گشود و نیایشگرانه زمزمه کرد که:
بار خدایا! نیکی ها و برکات خویش را بر این دو فرود فرست، و در فرزندان و نسل پاکشان برکت قرار ده!
بار خدایا! این دو تن محبوب ترین انسانها نزد من هستند، پس تو نیز آنان را دوست بدار و از سوی خویش حافظ و نگهبان بر آنان بگمار. بار خدایا! من این دو تن را با نسل پاکشان، از شیطان رانده شده و شرور و وسوسه های آن، به تو پناه می دهم.
آنگاه آبی خواست و جرعه ای از آن را به سبک خاصی متبرک ساخت و از آن قطراتی بر سر و سینه و میان شانه های دخت گرانقدر و داماد ارجمندش افشاند.
و دستور داد بانوان، عروس و داماد را در سرای جدیدشان به خدا سپارند و بروند.
در شب ازدواج امام علی (علیه السلام) فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را نگران و گریان دید، فرمود: چرا ناراحتی ؟ پاسخ داد: در پیرامون حال و رفتار خویش فکر کردم ، به یاد پایان عمر خویش و منزلگاه دیگر به نام قبر افتادم که امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزی دیگر از این جا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت ، در این آغازین لحظه های زندگی ، تو را به خدا سوگند می دهم که بیا تا به نماز بایستیم تا باهم در این شب خدا را عبادت کنیم (39)
ثمره این ازدواج مبارک درخت گهربار امامت است . از این ازدواج مبارک این دو عزیز، چهار فرزند والاگُهر دیده به جهان گشودند، که به ترتیب سن عبارتند از: امام حسن مجتبی علیه السلام، امام حسین علیه السلام، زینب کبری سلام الله علیها، ام کلثوم سلام الله علیها و البته حضرت محسن علیه السلام نیز پیش از تولد بر اثر ضربات دشمنان اسلام در رحم مادرش به شهادت رسید.(40)
- بن شهرآشوب، المناقب، ج 3، ص 357، قم، 1379 ق
- شیخ طوسی، الأمالی، ص 43، دار الثقافه، قم، 1414ق.
- إربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج 1، ص 364، مکتبه بنی هاشم، تبریز، 1381ق
- سید بن طاوس، إقبال ص 584، دار الکتب الإسلامیه، تهران، 1367 ش
- مجلسی، بحار الأنوار، ج 19، ص 192-193، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 ق
- مجلسی، بحار الأنوار، ج 19، ص 192-193، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 ق
- ابن سعد، الطبقات الکبری، ج 8، ص 18، دار الکتب العلمیه، ط الأولی، 1410/1990.
- امین، سید محسن ، أعیان الشیعه، ج 1، ص 313، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، 1406 ق
- انصاری، اسماعیل،الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهراء،ج 4،ص21، دلیل ما، قم، 1428ق
- ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفه الأصحاب ، ج 4، ص 1893، بیروت، دار الجیل، ط الأولی، 1412/1992.
- ابن سعد، طبقات، ج 8، ص 11،در سنن نسائی آمده است:پیغمبر(ص) در پاسخ آنان گفت: "فاطمه خردسال است" و چون علی(ع) او را از وی خواستگاری کرد، پذیرفت.(نسائی، سنن، ج 6، ص 62؛ فاطم_ه الزّهراء، ص 25، ج 2)،الصواعق المحرّقه، ص 162 و رجوع به انساب الاشراف، ص 402 شود،بحار، ص 92 و نک: فصل "گزیده ای از شعرای عربی ".
- مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص 345/ تذکره الخواص، ص 306.
- نسائی، سنن، ج 2، ص 31.
- علامه محمدباقر مجلسی،ترجمه جلد 43 بحارالنوار،ص 288
- الریاض النضر، ج 2، ص 182؛ الغدیر، ج 3، ص 20
- علامه محمد باقر مجلسی (ره) ،ترجمه جلد 43 بحارالنوار 43 ، 441
- الأمالی للطوسی : ص 39 ح 44 ، بشاره المصطفی : ص 261
- الأمالی للطوسی : ص 39 ح 44 ، بشاره المصطفی : ص 261
- همان ص 44
- علامه محمد باقر مجلسی ، ترجمه 43 بحارالنوار ، ص 409
- همان 358
- قاضی نورالله تستری، احقاق الحق، ج 8، ص 351.
- زندگانی حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) ( ترجمه جلد 43 بحارالانوار )، ص 358
- زندگانی حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) ( ترجمه جلد 43 بحارالانوار )، ص 358
- محمد کاظم قزوینی ، فاطمه زهرا سلام الله علیها از ولادت تا شهادت ، ص 189
- علامه محمد باقر مجلسی ،زندگانی حضرت زهرا(س)( ترجمه جلد 43 بحار) ، ص 361
- همان ، 361
- ریاحین الشریعه ، ج 1، ص 92.
- چهل حدیث در فضایل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم )، ص 50.
- علامه محمد باقر مجلسی ،زندگانی حضرت زهرا(س)( ترجمه جلد 43 بحار) ، ص 361
- همان ، 363
- همان ، 363
- محمد کاظم قزوینی ، فاطمه زهرا سلام الله علیها از ولادت تا شهادت ، ص 199-200
- همان ، 364
- همان ، 364 و 365
- همان ، 365
- وسائل الشیعه ، ج 1، ص 62.
- محمد کاظم قزوینی ، فاطمه زهرا سلام الله علیها از ولادت تا شهادت،205
- نهج الحیاه ، فرهنگ سخنان فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، ص 35.
- الارشاد (شیخ مفید)، ص 342.