بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین ...
اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن ...
رضایت مردم یا رضایت خدا ؟
گاهی آدم برای مردم کار می کند هدفش خدمت به مردم برای رضای خداست اما افرادی هستند که کار به خدا ندارند می گویند مردم خوششان می آید که این کار را بکنیم حالا خدا راضی هست یا نیست گناه هم هست من کاری به رضای خدا ندارم ملاک مردم است
تشکر مردم، چندین اگر دارد
ممکن است یک کاری خیلی خوب باشد اما ایشان خوبی اش را تشخیص ندهد یا ممکن است این کار شما را کاری خوبی تشخیص ندهند مثلاً شما یک کروات ببر پیش یک آیت الله این اصلاً آیت الله کراوات را چیز خوبی نمی داند ولذا نمی گوید آقا خیلی متشکرم دست شما درد نکند چون کروات برای آیت الله ارزشی ندارد یک ماشین صورت تراشی ببری پهلوی یک پیرزن یک توپ فوتبال ببری پهلوی کسی که پایش قطع است فوتبالیست نیست
خیلی وقتها شما کار خوب می کنی اما مردم باخبر نمی شوند شما می آیی بروی می بینی یک پوست خیار است آنرا بر می داری می اندازی توی سطل زباله که کسی نیفتد اما کسی توی آن کوچه کار شما را ندید چون ندید تشکر نمی کنند.
ممکن است خوبی را تشخیص بدهند اما نمی خواهند .هی می گوید قد قامت الصلوه صدای اذان را می شنود نمی خواهد برود مسجد، معلم درس می دهد این نمی خواهد درس را یاد بگیرد.
ممکن است یک کسی کار خوبی را می بیند هم می فهمد و هم می داند ولی می خواهد جایزه بدهد پول جیبش نیست،
(یکوقت توی یک شهری بودیم ته خیابانی آسفالت نبود خیلی هم چاله چوله بود من آخر آن خیابان کار داشتم به یک شوفر تاکسی گفتم من را ببر آخر آن خیابان، گفت آقا آن خیابان چاله چوله دارد خاکی است آسفالت نیست، گفتم آقا من عجله دارم برو هر چی می خواهی به تو می دهم گفت سوار شو، سوار شدم رفتم آنجا موقع پیاده شدن دیدم پول جیبم نیست زمان طاغوت بود گفتم اگر حالا به او بگویم خواهد گفت که من خواسته ام مسخره اش کنم گفتم آقا خدا می داند که یادم نبود پول جیبم نیست حالا یک کار کن من را دو مرتبه ببر توی آسفالت آنجا یک رفیق دارم پول از او می گیرم دو مرتبه من را بیاور اینجا گفت آقا شیخ می شود من را ول کنی؟ ! چون باز می ترسم که من ببری آنجا رفیقت نباشد بعد التماس کنی بیاورم اینجا، گاهی اینطور می شود می خواهد ولی نمی تواند.)
سوار اتوبوس شدیم بیائیم تهران زمان طاغوت لباسهای نو پوشیدیم شوفر گفت آقایان کرایه هایشان را حاضر کنند ما دیدیم که لباس نو پوشیده ایم اما پول بر نداشته ایم که بگذاریم توی این لباس نو، به راننده گفتم آقای راننده من را پیاده کن، گفت چرا؟ گفتم من لباس نو پوشیده ام برای تهران اما پول نیاورده ام حالا آمده کرایه بگیرد پول نیست گفت خیلی خوب مهمان من بنشین گفتم نه من تهران تازه اول بدبختی ام است یک خورده هم پول برای خرجی تهران به من بده گفت باشد یک خورده هم پول از شوفر گرفتیم برای خرجی تهران البته بعداً برگرداندم. یکوقت آدم می خواهد اما نمی تواند.
گاهی وقتها آدم خوبی را می بیند می خواهد تشکر کند مانع دارد و می ترسد که بغل دستی اش حسودی کند بخاطر حسادت آن یکی از ایشان هم تشکر نمی کند. گاهی می ترسد، خیلی ها زمان شاه با امام خمینی بودند اما چون از شاه می ترسیدند علاقه شان را اظهار نمی کردند.
آخر مردم حسابشان دقیق نیست مثلاً یک چیزی را می بیند اما این سقف چقدر زحمت کشیده است این نقاشی چقدر وقت روی آن صرف شده. . . مثل اینکه شما می آیی خانه آبگوشت می خوری و می روی اما اگر خواهر مادر شما چند ساعت این عدس و برنج و سبزی را پاک کرده ظرفها را شسته پیدا نیست.
ما می گوئیم گندم چیه؟ گندم کشاورز تولید کرده و نانوا هم پخت، همین؟ بیش از دویست و پنجاه گروه در این نانی که ما می خوریم کار می کنند منتهی ما دو تا را می فهمیم.
اگر عادل باشند، مردم به شرطی مزد آدم را می دهند که عادل باشند وگرنه اگر عادل نباشند هر کس کار خوبی بکند کار بدی بکند می گویند ول کن بابا به ما چه،
تازه اگر وفا داشته باشند گاهی ممکن است وفا نداشته باشند هویدا نخست وزیر زمان شاه بود شاه که فرار کرد هویدا گیر کرد شبی که می خواستند او را اعدام کنند گفتند حرفی داری بزن اینرا یکی از اساتید دانشگاه می گفت، می گفت من بغل هویدا بودم که می گفت شاه جنایتکار است اِِه! شاه سگ خودش را هم با خودش برد اما من را با خودش نبرد خودش در رفت اما من گیر شما افتادم یعنی مردم وفادار نیستند حتی شاه به هویدا. . . در ماجرای صدام وزرای صدام به صدام وفادار نبودند.
قرآن می فرماید
"الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ" الزخرف/67
تمام دوست ها یکوقت با هم دشمن می شوند فقط افرادی که براساس تقوی با هم دوست شده اند تا ابد هستند تمام کسانی که با بستنی رفیق می شوند با فالوده قهر می کنند با یک خودکار رفیق می شود با یک خودنویس قهر می کند تمام چیزهایی که براساس مادیت. . .
حتی داریم در انتخاب همسر. . . اگر کسی دختری را گرفت در ازدواج به خاطر شکل یا بخاطر پول حدیث داریم خدا هر دو را از او می گیرد یعنی دختر مریض می شود شکلش بر می گردد یا مرد علاقه اش کم می شود یکبار توی خیابان نگاه می کند می بیند این از خانم خودش قشنگ تر است دیگر علاقه اش نسبت به خانم خودش کم می شود یا نگاه می کند این قالی یک میلیونی جهازیه اش است بعد می بیند پسر عمویش یک دختر گرفت قالی دو میلیونی دارد می گوید برو بابا گدا، تو بابات قالی یک میلیونی داد یعنی اگر کسی براساس پشم قالی و سرخی صورت ازدواج کرد سرخی صورت جابجا می شود پشم قالی هم جابجا می شود علاقه ها می رود روی هوا این آیه قرآن است که می فرماید اگر علاقه براساس خدا نباشد یک زمانی دشمن می شود ولو شاه و هویدا باشد.
تشکر مردم تشکر مقطعی و با منت و محدود و ناچیز است
با یک مشت اگر، اگر اگرها جمع شد تازه با همه اگرها چه مزدی می دهند مزد مردم مزدی است مادی یک سوت برای تو می کشند لحظه ای ؛ یک سکه به تو می دهند لحظه ای، مادی، فانی، با منت، این مزد مردم است حالا می ارزد که آدم برای مردم درس بخواند؟ اگر برای مردم کار کنی با چند تا اگر یک مزد می دهند مزد مادی لحظه ای همراه با منت، اما اگر برای خدا کار کنی، امتیازات کار کردن برای خدا چیه؟
"وَأَنْ لَیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَی" النجم/39
یعنی سعی خودت را بکنی مزد داری حالا چه کار بشود، شما سعی خودت را کردی رفتی مسجد پیش نماز نبود که نمازت را بخوانی ثواب جماعت داری یعنی اگر غیر این بود می گفت (لیس للانسان الا ما عمل) خدا نگفته اگر کار کردی من مزد می دهم می گوید اگر تلاش کردی مزد می دهم حالا این چه عمل بشود و چه نشود
شما کار نکرده ای یکی دیگر کار کرده اما شما به کارش راضی هستید من حدیث می خوانم اما شما می گویی که خدایا این شیخ را حفظ کن که حدیث بخواند، خدایا توفیق به او بده حدیث هایی که می خواند خودش هم عمل کند همین که راضی هستی من حدیث بخوانم شما هم در ثواب من شریک هستی
یک کسی اذان می گوید می گویی آفرین یک آفرین که می گویی شما هم ثواب اذان را می بری،
یک کسی افطاری می دهد غذا می دهد خوشحال می شوی همین که راضی هستی به کار. . .
عید قربان پول نداری گوسفند بخری و بکشی صد نفر می شوند یک گوسفند می خرند شریکی خدا ثواب همه را می دهد نه اینکه ثواب را تقسیم کند خدا به همه ثواب یک گوسفند می دهد.
"فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّهٍ خَیْرًا یَرَه" الزلزله/7
یک ذره هم کار بکنی خدا ثواب می دهد یعنی اگر یک دانه انگور دهان یک گنجشک بگذاری حتی یک دانه انگور دهان بابات بگذاری ثواب داری اما خلق نه، اگر به تو گفتند یک کیلو انگور بیاور شما رفتی یک دانه آوردی ناراحت می شود یعنی خلق جنس کم را قبول نمی کند اما خالق جنس کم را هم قبول می کند.
حتی برای بعد از مرگ، انسان می میرد یک اولاد صالحی را تربیت می کند حدیث داریم تمام کارهای خوبی که اولاد می کند ثوابش را به پدر و مادر می دهند حالا مادرهایی که می گویند اصرار نکن نماز خواند خواند نخواند نخواند خوب مادر و پدری که نسبت به نماز بچه شان بی تفاوت باشند یک بچه تارک الصلوه بار می آید این ذخیره قیامتش نمی شود.
قرآن می فرماید
"وَقَدِّمُوا لِأَنفُسِکُمْ" البقره/223
یعنی یک چیزی را برای قیامتت ذخیره کن، یعنی قبل از آنکه بروی توی قبر یک چیزی بفرست آنجا،
مثلاً اگر کتاب خوبی نوشتی بعد از مرگ هم می خوانند تو ثواب آنرا داری
درختی کاشته ای مزرعه ای، قناتی، چاهی، جاده ای، یک خدمتی کرده ای. . .
حتی از طریق شاگرد، اگر شاگردی را تربیت کردی آن شاگرد هر کار خیری بکند به معلم هم ثوابش را می دهند از طریق یک سنت حسنه یک خط خوبی را. . .
یعنی یک راهی را باز کرده ای یک قانونی را تصویب کرده ای یک آدابی را بوجود آورده ای
ولذا داریم کسی که اذان می گوید تمام کسانی که با صدای او می آیند مسجد آن مؤذن در ثوابشان شریک است تازه حساب خدا حساب دقیق است
" فَتَکُنْ فِی صَخْرَهٍ"
اگر کار خوب لابلای کوهها باشد بیرون می آورم
"أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ" لقمان/16
یا در آسمانها باشد یا در عمق زمین آنرا بیرون می آورم یعنی حساب من دقیق است مو را از ماست می کشم مردم خیلی از کارهایی را که ما می کنیم اصلاً خبر ندارند.
یکی می گفت رفتم عیادت بیماری دور تخت شلوغ بود من هم یکی دو جعبه گز خریده بودم رفتم آنجا دیدم دور تخت را گرفته اند من هم گز را گذاشتم کنار کمد بغل تخت بیمار چون شلوغ بود بیمار نفهمید آمدیم بیرون گفتیم عجب ما دو تا جعبه گز دادیم ولی بیمار نفهمید مال ما است می گفت از دستم رفت می گفت چون غرض من خدا نبود غرض من این بود که بیمار بفهمد بیمار هم نفهمید هیچی از دستم رفت نه خدا را دارم نه خلق خدا برای خدا که نیتم خدا نبود خلق خدا هم که نفهمید.
خداوند توی قرآن آیه هایی دارد که چه باغ هایی چه کاخ هایی چه نحرهایی همینطور می رود آخرش می گوید
"وَرِضْوَانٌ مِنْ اللَّهِ أَکْبَرُ" التوبه/72 یعنی خدا هم از تو راضی است
آخر یکوقت یک خودنویس را رئیس جمهور یا رهبر به انسان می دهد بعد می گوید من تو را دوست دارم من از تو خوشم می آید این خودنویس یک ارزش است این هم که به آدم بگوید من تو را دوست دارم. . .
اصلاً خداوند به انسان سلام می کند
"سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ" یس/58 پروردگار رحیم به شما سلام می کند یعنی اجرهای قیامت هم مادی است هم معنوی است.
آیا برای مردم کار کنیم که اگر تشخیص دادند، اگر فهمیدند، اگر خواستند، اگر توانستند، اگر مانع نبود، اگر دقیق بود، چند تا شد؟ برای مردمی کار بکنیم که با ده دوازده تا اگر یک کمک مادی می کنند یا برای خدایی کار کنیم که حتی اگر عمل نشد، حتی اگر قلباً راضی بودیم، حتی اگر عمل کمی انجام دادیم، حتی بعد از مرگ پاداش می دهد. برنده مخلصین هستند که برای خدا کار می کنند یا غیر مخلصین؟
یک چیزهایی ضریب کار برای خدا را بالا می برد من می گویم ضریب یعنی توان، زمان کار را بالا می برد
مثلاً آب دادن به تشنه فرق می کند با. . . آب خنک در تابستان دادن با آب خنک دادن در زمستان فرق می کند زمان فرق می کند
یکبار جلوی شاه می گویی مرگ بر شاه یکوقت می روی سر قبر شاه می گویی مرگ بر شاه دیگر فایده ای ندارد زمان ارزش کار را پائین و بالا می برد
ولذا(ضرب_ه علی یوم الخندق) آن شمشیری که روز خندق امام علی(علیه السلام) زد در مقابل عمر بن عبدود آن مهم است "لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ" القدر/3 یعنی عنصر زمان در کار مهم است.
عواطف در کار مهم است، اگر شما پول بدهی به فقرا ولی فامیل خودت نیاز داشته باشد حدیث داریم
(لا صدق__ه و ذو رحم محتاج)
اگر فامیل هایت محتاج هستند صدقه ای که به دیگران می دهی ارزشی ندارد اول به فامیل بده
سوال می کردند "مَاذَا یُنفِقُونَ" چی بدهیم؟
فرمود هر چیزی می توانید بدهید ولی اول "فَلِلْوَالِدَیْنِ" البقره/215 اول پدر و مادرتان تا پدر و مادرت نیاز دارند نوبت به دیگران نمی رسد.
چیزهایی که ضریب کار را بالا می برد شرایط سیاسی، سوره توبه خیلی سوره تندی است مرگ بر مشرکین مرگ بر بت، حق ندارند بت پرستها بیایند آن سوره را خواندن کار هر کسی نیست ولذا سوره برائت که نازل شد حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) این سوره را داد به یک نفر گفت برو بخوان داد به یک کسی دیگر گفت تو هم اهلش نیستی به دومی و سومی هم داد آخرش گفت این کار کار حضرت علی است یعنی شرایط سیاسی گاهی وقتها. . .
شرایط اقتصادی، گاهی وقتها غذای آدم زیاد می آید می دهد به فقرا این مهم نیست
"وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ" الحشر/9
مهم این است که خودت نیاز داشته باشی اگر لباست تنگ است می دهی به فقرا گشاد است بدهی به فقرا رنگ آنرا دوست نداری بدهی به فقرا نه، اگر یک چیزی را دوست داشتی
"لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّی تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ" آل عمران/92
اگر یک چیزی را دوست داشتی دادی به فقیر مهم است شرایط اقتصادی، اگر مغازه باز بود و صدای اذان را شنیدی مغازه را بستی مهم است.
آدم وقتی دلش شکست روی کارش اثر دارد
"هُنَالِکَ دَعَا زَکَرِیَّا" آل عمران/38
حضرت زکریا دید که مریم دارد نماز می خواند و یک میوه هایی هم کنار او هست گفت آخر الان فصل این میوه ها نیست
"أَنَّی لَکِ هَذَا"
این میوه ها چیه؟ فصل این میوه ها نیست فرمود این میوه ها
"قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ" آل عمران/37
این میوه ها از طرف خدا می آید آنوقت زکریا پیرمرد شده بود گفت خدایا می شود به ما هم یک بچه بدهی مثل مریم آبرو داشته باشیم آنوقت خدا به زکریا یحیی داد آنوقت یحیی مثل عیسی است او مادر عیسی شد زکریا پدر یحیی شد
یعنی گاهی وقتها دل می سوزد آن سوز اثر دارد اصلاً گاهی وقتها آدم تحقیر می شود این تاثیر دارد اینها خیلی مهم است.
یک پیرمردی دولا دولا راه می رفت، یک بچه هرزه ای از نانوایی سنگکی نان گرفته بود دید این پیرمرد دولا دولا راه می رود از این شن هایی که به نان سنگک هست یکی از این شن های داغ را گرفت انداخت توی یق_ﺔ این پیرمرد این هم سوخت برگشت دید یک پسری است که سر به سرش می گذارد گفت دستت فلج شود چون من را سوزاندای چون این پیرمرد سوخت با آن آه و با آن آه دعا کرد بچه دستش فلج شد هر دکتری بردند چاره ای نداشت آمدند پهلوی این پیرمرد که این بچه بود نفهم بود بچگی کرد او را حلال کن گفت خیلی خوب من او را بخشیدم گفتند او را دعا کن که خوب شود گفت نه اگر می خواستم که دعا کنم باید شن دیگر باشد چون آن وقتی که دعا کردم این شن من را سوزاند باید صبر کنید که من یک حالی پیدا کنم که یکبار دیگر دلم بسوزد آن سوز دل دعا را. . . توی اسکناس یک نخ است، آن نخ هست که به اسکناس ارزش می دهد اینهایی که دعا می کنند اگر توی این دعا کنندگان یک نخی باشد نخ اخلاص نخ رابطه بین خالق و مخلوق دعا مستجاب می شود اما اگر آن نخ نباشد اسکناسی که نخ نداشته باشد ارزشی ندارد آن نخ مهم است.
"سُجَّدًا وَبُکِیًّا" مریم/58
یکوقت انسان یک خلاف می کند می رود توی اتاق در را می بندد می گوید خدایا چرا من گناه کردم حرف بدی بود که زدم کار بدی بود که انجام دادم تا ناراحت می شود اشکش جاری می شود آن لحظه ای که جوان اشکش می آید روی صورتش دعا کند مستجاب می شود یعنی حالات در دعا اثر دارد پس فامیل اثر دارد اول پدر و مادر حالات اثر دارد روز اثر دارد شب اثر دارد زمین اثر دارد زمان اثر دارد.
قرآن می گوید از زن فرعون یاد بگیرید، زن فرعون کی بود؟ زن فرعون توی کاخ بود اما گفت مرگ بر کاخ، مرگ بر طلا، مرگ بر برج، مرگ بر حکومت، چرا؟ فرعون می گفت می دانید چه حکومتی دارم
"أَلَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِنْ تَحْتِی" الزخرف/51
آیا نمی بینید که ملک مصر دست من است نمی دانید که رودخانه ها و نحرها توی باغ من دارد تاب می خورد ولی زن فرعون گفت خدایا من اینها را نمی خواهم اگر رژیم فرعونی است من نمی خواهم آنوقت قرآن می گوید از این خانم یاد بگیرید
"وَضَرَبَ اللَّهُ مثلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَهَ فِرْعَوْنَ" التحریم/11
از این خانم یاد بگیرید که توی کاخ بود جذب نشد
(تمام دور و برش دخترها و پسرها و تمام لذتها بود اما این خودش را حفظ کرد این نمونه است توی کاخ بود جذب نشد به او تلفن کردند جذب نشد تهدیدش کردند جذب نشد به او پول دادند جذب نشد طلا جذب نشد حکومت جذب نشد اگر جذب نشدی می شوی زن فرعون آنوقت زن فرعون کسی است که همه مادیات را دید و زیبایی را دید ولی جذب نشد
"وَضَرَبَ اللَّهُ مثلاً لِلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَهَ فِرْعَوْنَ"
خدا برای مومنین یک مثل زده گفته ای مومنین از این یاد بگیرید کی است؟ زن فرعون، به مردان و زنان گفته از این خانم یاد بگیرید مگر این خانم چکاره است؟ خانم دور تا دورش زیبایی ها بود لذتها بود اما جذب نشد از این یاد بگیرید.
اگر تو شهوت داشتی رابطه هم بود خودت را حفظ کردی آنوقت می شوی زن فرعون می شوی یوسف آنوقت خدا می گوید چون گناه بود و تو خودت را نگه داشتی یک چیزهایی به تو دادیم فکر نکنید که قصه یوسف مال یوسف است قصه یوسف که تمام می شود خدا می گوید
"وَکَذَلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ" یوسف/22
یعنی هر کس مثل یوسف خودش را حفظ کند در روابط دختری و پسری در روابط لقمه حلال و لقمه حرام. . . بابا یک چیزی خیلی خوشمزه است حرام است نمی خورم خیلی شیرین است ولی گناه است نمی کنم) قرآن می فرماید فکر نکنید که یوسف یکی بود هر کس مثل یوسف به حرام رسید و خودش را نگه داشت آن لطفی که به یوسف کردیم به او هم خواهیم کرد.