کلید واژه ها: رهبر، امام، تربیت، عقل.
یکی از عواملی که نقش برجسته ای در تربیت دارند رهبران جامعه هستند. این نقش لزوما آگاهانه نبوده و آنها حتی اگر قصد تاثیر را نداشته باشند صرف عنوان و برجستگی اجتماعی آنها را در جایگاه تاثیر گذاری قرار داده است.
رهبران از دو راه شناخت و انگیزه و احساسات می توانند بر اراده دیگران تاثیر گذاشته و آنچه را می خواهند بر دیگران تحمیل نمایند. ایجاد شناخت به صورت مستقیم بر آگاهی تاثیر می گذارد ولی ایجاد احساسات و انگیزش های احساسی می توانند به طور غیر مستقیم بر توان آگاهی موثر باشند. در نوشتار حاضر به بررسی این موضوع از منظر آیات قرآن و روایات معصومین پرداخت می کنیم.
تربیت مقوله بسیار پیچیدای است که عوامل و اسباب گوناگونی در شکل گیری آن دخیل است. تقریبا تمام این عوامل هم عرض هم بوده و نسبت به هم نقش مکمل را ایفاء می نمایند. ولی نقش «رهبران جامعه» در شکل گیری آن بی بدیل بوده و قابل مقایسه با دیگر عوامل نمی باشد. و هم عرضی با دیگر عوامل تنها از این جهت است که همگی در مقسم یکی هستند و الا مقدار تاثیر آنها متفاوت است.
رهبران جامعه از آنجا که تاثیر زیادی در روند توسعه جامعه و هم تفوقی که بر اعضاء جامعه دارند می توانند بر دیگر عوامل تربیتی تاثیر گذاشته و نقش آنها را دگرگون کنند. چنانکه گفته اند: «الناس علی دین ملوکهم».[1] مردم بر آیین و دین رهبران و پادشاهانشان هستند. به هر حال متاثر شدن عموم مردم از پادشاهان و رهبران جامعه چیزی نیست که قابل انکار باشد. در این نوشتار تلاش خواهد شد تا نقش رهبران در تربیت و تاثیر آنها بیشتر تبیین گردد.
رهبر
«رهبر» واژه ای فارسی است که معادل آن در زبان عربی واژه «قائد» است و می توان با این واژه در قرآن و کلمات معصومین واژه «رهبر» را پیگیری مستقیم نمود. البته برای پیگیری تمام موارد و جوانب مسئله واژه های «امام» و «ولی» نیز به عنوان واژگان کلیدی می توانند ما را در پیگیری موضوع این نوشتار در قرآن و سنت یاری نمایند. البته این به معنای تطابق کامل معنایی نیست چرا که هر یک از واژه های ذکر شده در جای خود دارای بار معنایی متفاوتی نیز هستند.
واژه «قائد» از ریشه «ق و د» تشکیل شده و به معنی کسی که در جلو یک نفر و یا جمع و گروهی حرکت کرده و آنها را رهبری می نماید، است. البته در این ماده معنی هدایت و راهنمایی نیز نهفته است؛ یعنی «قائد» کسی است که پیش روی جمعی حرکت کرده و سرپرستی آنها را بر عهده داشته و هم آنها را راهنمایی و هدایت می نماید.[2] پس درون این واژه معانی زیر نهفته است:
- حرکت در پیش رو
- سرپرستی
- راهنمایی و هدایت
واژه دیگری که می توان توسط آن در موضوع این مقاله به کاوش علمی پرداخت ، واژه «امام» است. این واژه از ماده «ا م م» نشأت گرفته و «امّ» به هر چیزی گفته می شود که چیزهایی که بعد او می آیند به او ضمیمه شوند.[3] و «امام» هر کسی است که به او اقتدا شده و پیشاپیش کارها باشد.[4] بنابراین در واژه «امام» معانی زیر وجود دارد:
واژه دیگری که می توان به توسط آن به منابعی راجع به موضوع مقاله دست یافت «ولی» است. «ولی» یعنی یاری گر، سلطه دار، کسی که عهده دار کار دیگران بوده و سرپرست آنها است، گو اینکه ولایه اشعار به تدبیر و قدرت و انجام کار داشته و تا این سه با هم در کسی جمع نشود به او والی گفته نمی شود.[5] چنانکه روشن است در کلمه ولی معانی زیر نهفته است:
نتیجه
آنچه از معانی لغات «ولی» و «امام» به دست آمد معلوم نمود که در این دو واژه سرپرستی و رهبری وجود دارد. هر چند تفاوت مشهودی بین این دو واژه و کلمه «قائد» وجود دارد. ولی آنچه روشن شد این که می توان از این دو واژه نیز برای جستجو و کاوش در مورد تاثیر رهبران استفاده نمود. البته به علت محدودیت این نوشتار ما خود را ملزم به پگیری این الفاظ نمی دانیم و تنها به مقدار کشش این نوشتار از الفاظ یاد شده استفاده خواهیم کرد و تنها به این خاطر این مطالب ذکر شد تا برای دیگرانی که پیگیرند مفید باشد. و ما از هر مفهومی (و لو به صورت جمله) که بتوان از آن در راستای مقاله بهره گیری نمود در این نوشتار استفاده خواهیم کرد.
با توجه به معانی لغات یاد شده روشن می شود: «هر آنکه در جامعه سلطه ای داشته و صاحب قدرتی باشد چه قدرت نرم و چه قدرت سخت می تواند به عنوان رهبری از رهبران جامعه به شمار آمده و در جامعه تاثیر گذار باشد. بنابراین همه این گروه ها و افراد، مورد بحث این مقاله خواهد بود.
مطلب مهم دیگر که از این مطالب به دست می آید اینکه تمام این گروهها بعد از اینکه روشن شد نقش رهبری در جامعه دارند قطعا مسئول تربیتی جامعه بوده و نمی توانند خود را به بهانه هایی کنار بکشند. و هر که از این افراد و گروهها الگو گرفته و در تربیت از آنها تاثیر پذیرد در واقع آن را رهبر خود نموده و در قیامت نیز با وی محشور خواهد شد. البته در ادامه به این مهم بیشتر پرداخت خواهیم نمود.
استعدادهایی که برای روان یک شخص در نظر گرفته می شود یا مربوط به آگاهی، شناخت و دانستن است و یا مربوط به احساسات و عواطف. و بعد دیگری نیز که در واقع از این دو بهره می برد بعد کنشی و یا ارادی انسان است؛ بنابراین انسان دارای سه بعد تربیتی « عاطفی، شناختی و ارادی» است.[6]
تاثیر پذیری و تربیت انسان نیز از هر یک از این راهها ممکن خواهد بود. از طرفی خواست و اراده انسان متاثر از دو بعد دیگر یعنی «شناخت و عاطفه» است. و تغییر نگرش ها و بینش ها موجب تغییر اراده ها خواهد بود. بنابراین تاثیر گذاری رهبران بر افراد جامعه جبری نبوده و تا شخص خود اراده نکند رهبر هیچ تاثیر تربیتی بر آنها نمی تواند داشته باشد و اصولا تربیت امری جبری نبوده و کاملا در اختیار متربی است و نقش مربی تنها آگاهی دهی و ایجاد انگیزش روانی در متربی است.
رهبر لفظ خنثی بوده و در مفهوم آن مثبت و منفی یا خوب و بد وجود ندارد . و به هر دو قشر اطلاق می شود . یعنی هم به رهبر ضلالت و گمراهی و هم رهبر هدایت واژه « رهبر » اطلاق می گردد .[7]
شیطان به عنوان رهبر اهل جهنم روز قیامت در دفاع از خود اینگونه می گوید: «وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي فَلا تَلُومُوني وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ»[8]؛ و شيطان، هنگامى كه كار تمام مى شود، مى گويد: «خداوند به شما وعده حق داد و من به شما وعده (باطل) دادم و تخلّف كردم! من بر شما تسلّطى نداشتم، جز اينكه دعوتتان كردم و شما دعوت مرا پذيرفتيد! بنا بر اين، مرا سرزنش نكنيد خود را سرزنش كنيد! نه من فريادرس شما هستم، و نه شما فريادرس من! من نسبت به شرك شما درباره خود، كه از قبل داشتيد، (و اطاعت مرا همرديف اطاعت خدا قرار داديد) بيزار و كافرم!» مسلّماً ستمكاران عذاب دردناكى دارند![9]
بعد از اینکه در روز قیامت اعمال همه مورد بررسی واقع گردید اهل جهنم شیطان را مقصر گمراهی خود معرفی می نمایند ولی او از آنها بیزاری جسته و تاکید می کند من هیچ سلطه ای نسبت به شما نداشتم و تنها دعوتتان کردم و این شما بودید که با اجابت دعوت من از شناخت خدا بازمانده و به شرک کشیده شدید و الا اگر این دعوت را اجابت نمی کردید بلکه دعوت الهی را گوش می دادید الان اهل بهشت بودید.
شیطان بر هیچ کس تسلط ندارد و تنها کاری که می تواند انجام دهد دعوت به بدی است.
- هدایت و ضلالت وابسته به خواست و اراده انسان است. إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ ... .
- هیچ رهبری (گمراه یا هادی) توان تربیت اجباری را ندارد.
- اختیار و خواست، اصلی اصیل در تاثیر تربیت است. إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ .
- انسان مسئولیت پذیری که عواقب کارها و خواست های خود را توجه کند و متوجه باشد که در آخر باید خود را ملامت نماید، دچار خواست های نادرست نمی شود. فَلا تَلُومُوني وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ... .
با توجه به این آیه روشن می شود تنها راه تاثیر رهبران ( ضلالت و هدایت ) تحریک انگیزه و عواطف از یک طرف و تاثیر بر بینش از طرف دیگر بوده و با این وسیله بر اراده ها تاثیر می گذارند و هر کسی بتواند اراده انسانها را تحریک کرده و به سوی خواستهای خود برانگیزد خواهد توانست او را آنگونه که می خواهد تربیت نماید.
چنانکه گذشت تنها راه تاثیر مربی (در اینجا رهبران جامعه) بر متربی تاثیر گذاری و جهت دهی به اراده متربی است. و این چنانکه گذشت از دو راه تغییر در بینش ها و انگیزه ها میسر است.
این بینش ها و انگیزه ها و احساسات است که موتور محرکه اراده به شمار آمده و به خواستها جهت می دهد. [10]
به همین جهت قرآن به این دو بعد عنایت ویژه داشته و راهکارهای تربیتی خود را بر این دو بعد متمرکز نموده است. چنانکه نگاهی گذرا به آیات قرآن این مهم را به روشنی آشکار می نماید.
توجه به این امر لازم است که قرآن خود به عنوان رهبری از رهبران جامعه به شمار آمده[11] و طبعا تاثیرات خاص خود را نیز دارد . بنابراین تبیین شیوه های تاثیر گذاری رهبران بر جامعه از طریق تبیین آیات قرآن دارای دو فائده است . اول اینکه دو نوع شیوه تاثیر رهبران بر جامعه را با توجه به آیات بررسی کرده ایم و دوم اینکه دلیل و تاییدی بر اهمیت و جایگاه این دو شیوه از قرآن را ارائه داده ایم.
بسیاری از آیات انسان ها را ترغیب به تفکر و تعقل کرده و آنها را از رفتارهای غیر عاقلانه نهی می کنند. و برای تفکر و تعقل صحیح راهکار «تبیین صحیح مسائل و آسان سازی» را نیز ارائه می نمایند. بدین صورت که مسائلی را که جای سوال و طرح دارند ابتداء حسّی و قابل لمس می نماید و سپس با تشویق بر تفکر در مورد آن کیس خاص، انسان را برای دریافت حکم کلی عقلی یاری می نماید.
البته از آنجا که قرآن برای همه انسان ها با تمام سطوح فکری است، تمام استدلالهای خود را مبتنی بر مثال ننموده بلکه در برخی موارد به صرف تبیین عقلی بسنده کرده تا آنانکه دارای هوش بیشتری هستند بهره خود را از آیات بگیرند.[12]
قرآن چون بنای تربیتی دارد نمی خواهد انسان ها همواره در مثل توقف نمایند بلکه می خواهد از مثل پلی به ممثل ساخته و به درک کلی و عقلانی دست یابند به حدّی که دیگر نیاز به مثل نداشته باشند. و شیوه استفاده از مثل برای ارائه بینش و آگاهی برای افراد به عنوان سکوی پرتاب است.
برای نمونه؛ قرآن برای روشن نمودن ارزش اخلاص مثالی عینی و قابل لمس ارائه می دهد.
می فرماید: «أَ يَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخيلٍ وَ أَعْنابٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ لَهُ فيها مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ وَ أَصابَهُ الْكِبَرُ وَ لَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفاءُ فَأَصابَها إِعْصارٌ فيهِ نارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُون»[13]؛ آيا كسى از شما دوست دارد كه باغى از درختان خرما و انگور داشته باشد كه از زير آنها نهرها روان است، و براى او در آن [باغ ] از هر گونه ميوه اى [فراهم ] باشد، و در حالى كه او را پيرى رسيده و فرزندانى خردسال دارد، [ناگهان ] گردبادى آتشين بر آن [باغ ] زند و [باغ يكسر] بسوزد؟ اين گونه، خداوند آيات [خود] را براى شما روشن مى گرداند، باشد كه شما بينديشيد.[14]
تحلیل محتوائی
انسان هیچگاه نمی پسندد در سنین پیری که نیاز او بیشتر و توانش کمتر است همه آنچه را دارد باخته و ورشکست گردد. یعنی آنچه را جمع نموده بود تا در آینده استفاده کند یکباره از دست بدهد. هیچ انسانی چنین اتفاقی را نمی پسندد و این را یک فاجعه برای خود محسوب می نماید. اخلاص در کار یعنی اینکه انسان برای جهان دیگر توشه اندوخته و فعالیتهای خود را برای این دنیا انجام ندهد و الا وقتی روز نیاز رسید دستش خالی بوده و اندوخته خود را برباد رفته خواهد یافت. تبیین اینگونه ضرر ریاء چنان می تواند در ذهن انسان باقی بماند که برای او یک موتور محرکه اخلاص ایجاد شده و سعی او را همراه اخلاص نماید.
نکات آیه:
- درگیری ذهن متربی با رفتارهای خود و به سنجش واداشتن او ، متربی را از درون متحول می کند.
- بیان غیر مستقیم مسائل تربیتی تاثیر آنها را بیشتر می نماید.
- استفاده از تمثیل و تشبیه در تربیت موجب فعال شدن و درگیری بیشتر ذهن متربی شده و تمرکز او را بر روی مسئله ای خاص افزایش می دهد .
- وادار شدن به تفکر یکی از نتایج بیان تصویری مطالب تربیتی است.
- برای افزایش شناخت و آگاهی توقف در مثال قابل قبول نبوده و قرآن تشویق به عبور از این مرحله می کند.
در همین رابطه از پیامبر گرامی اسلام نقل است که فرمودند: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ ثُمَّ عَلَيْكَ مِنَ الْعِلْمِ بِمَا لَا يَصِحُّ الْعَمَلُ إِلَّا بِهِ وَ هُوَ الْإِخْلَاصُ»؛ هر کس خودش را شناخت پروردگار خود را شناخته است، و شناختی که بعد از این لازم است به طوری که بدون آن عمل صحیح نخواهد بود اخلاص در عمل است.
در این روایت اهمیت معرفت و شناخت از طرف رهبر جامعه مورد تاکید واقع شده و راه شناخت پروردگار معرفت نفس معرفی شده است . یعنی هر کس خودش را و جایگاه خود در این جهان را بیابد به پروردگار خود می رسد. وقتی انسان ضعفها و توانمندی های خود را دید و به منبع این توانائی ها و دارائی ها فکر کرد آگاهی از پروردگار برای او میسور می شود و الا امکان ندارد شخصی بدون شناخت خود به معرفت پروردگار دست یابد.
بعد از ترغیب به معرفت نفس برای رسیدن به معرفت رب، مهمترین موضوع عمل بر طبق این معرفت است . و تا این نوع عمل محقق نشود به صرف شناخت، انسان به تکامل روحی نمی رسد. ولی آنچه مهم تر بوده و در این روایت تذکر داده شده است عمل همراه با اخلاص است.
پیام روایت
شناخت را همراه عمل خالصانه قرار دهیم. در این روایت نیز شناخت دهی رهبر به عنوان یکی از راه های تاثیر بر تربیت شناختی متربی ( به طور عملی ) مورد تاکید واقع شده است. بیان مسائل تربیتی از راه ارائه بینش و آگاهی شیوه رایج آیات قرآن و روایات بوده و به کرار از آن استفاده شده است که نمونه ای از آن بیان شد. علاوه بر این از روش ایجاد انگیزه و عواطف نیز بهره برده شده که این دو روش در واقع دو موتور راه برنده انسان و تربیت او محسوب می شوند. در ادامه نمونه ای از آیات در رابطه با شیوه ایجاد انگیزه و عواطف برای تربیت اشاره می شود.
انسان در حرکت خود نیازمند بینش و آگاهی از مسیر حرکت و موانع و عوامل است. تا مسیر روشن نشود حرکت یا درجا زدن است و یا به قهقری رفتن و یا بیهوده انرژی مصرف کردن. و از آنجا که این حرکت از درون او نشأت می گیرد ابتداء لازم است تا خود را بشناسد.
اما از آنجا که انسان دارای دو بعد روحی بینش و انگیزش است برای رفتن مسیر معلوم انگیزه نیز لازم است. برای مثال برخی از متخصصین قلب و عروق با اینکه به روشنی از مضرّات سیگار آگاهی دارند ولی این بینش آنها را به حرکت وانمی دارد . برای حرکت انگیزه و عواطف نیز لازم است. فرضا همین پزشک متخصص اگر در معرض یک محرک احساسی همانند درخواست فرزند کوچک و یا عکس و یا فیلم تکان دهنده ای از آثار سیگار و یا توصیه یک فردی که به او علاقه و محبت می ورزد قرار گیرد احتمال دارد از کشیدن سیگار دست بردارد.
بنابراین مسائل احساسی نقش بسزایی در تربیت انسان می گذارد. از همین رو در بسیاری از آیات و روایات می بینیم به صرف بینش بسنده نکرده و برای تحریک احساسات انسان علقه محبت او با خدای خود را گوشزد می کند.
وَ قاتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدين[15]؛ و در راه خدا، با كسانى كه با شما مى جنگند، نبرد كنيد! و از حدّ تجاوز نكنيد، كه خدا تعدّى كنندگان را دوست نمى دارد .[16]
دفاع در مقابل آنانکه قصد کشتن و جنگیدن را دارند امری فطری است. منتهی قصد و نیت آن می تواند متفاوت باشد. دفاع در راه خدا یعنی دفاع با انگیزه «حفاظت از شئون الهی و حکومت اسلامی و دینی» که ارزش مضاعف دارد.
به همین خاطر در این آیه ابتداء قتال را مقید به «فی سبیل الله» نمود، بعد فرمود: این قتال شما همراه تجاوز از حدود و خطوط قرمز نباشد. سپس این نهی خود را مقید به دوستی و رابطه عاطفی با خدا نمود. بدین ترتیب این آیه موتور محرکه این انسان مومن برای دوری از تجاوز و شکستن خط قرمزها را رابطه عاطفی و محبت با خدا قرار داد. و در بسیاری از آیات همین شیوه مورد تاکید قرار گرفته شده است.
پیام آیه: محبّت عاملی در جلوگیری از تعدی انسان ها است.
نتیجه
تا اینجا روشن شد که بهره گیری رهبران از دو روش آگاهی دهی و ایجاد انگیزش عاطفی در تربیت دو روش مقبول و مورد تاکید قرآن است که خود در روایات به عنوان رهبری از رهبران یاد شده است. البته نقش آگاهی دهی در تربیت شناختی به صورت مستقیم و ایجاد انگیزه به صورت غیر مستقیم است.
از آنجا که رهبر تاثیر تربیتی در جامعه دارد، و در تحول آن می تواند نقش ایفاء نماید، و چنانکه گذشت این تاثیر، تاثیری قهری و غیر قابل جلوگیری است؛ بنابراین رهبران موظفند تا به طور آگاهانه وارد فاز تربیتی جامعه شوند و این اولین وظیفه ای است که در قبال این نعمت خدادادی دارند.
آغاز تربیت از خود رهبران
ذات نایافته از هستی بخش چون تواند که بود هستی بخش
خشک ابری که بود زآب تهی ناید از وی صفت آب دهی[17]
مربی می تواند آنچه را می داند به متربی خود بگوید ولی باید به این امر توجه کرد «تربیت فقط انتقال اطلاعات» نیست. تاثیر اعتقاد مربی به گفته ها و دانسته های خود و تاثیر عمل مربی بیشتر از صرف گفتار است.
معروف است که بچه ای زیاد خرما می خورد. مادرش او را پیش حضرت محمد صلی الله علیه و آله آورد تا او را نصیحت نماید. حضرت نصیحت را موکول به روز بعد نمود. پرسیدند چرا فردا؟ آن حضرت فرمودند: چون خود خرما خورده ام. به همین خاطر گفته ام اثر نمی گذارد ! شاعر هم گفته:
تو بر نیکویی پشت پا می زنی پس آنگه به نیکی صلا می زنی
تب آلوده درمان تب چون کند رطب خورده منع رطب چون کند[18]
چه زیباست وقتی همنوایی پیامبر را با کلام الهی مشاهده می کنیم وقتی که می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُون »[19]؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! چرا سخنى مى گوييد كه عمل نمى كنيد؟![20] گفتن و تذکر دادن وظیفه همه حتی آنانانی که خود عمل نمی کنند نیز هست، و این آیه نمی خواهد این وظیفه را مقید نماید بلکه در واقع تشویق به عمل گرائی است.
پیام آیه: قول و عمل خود را همراه هم سازیم. چنانکه در روایت دیگری می خوانیم که امام صادق علیه السلام فرمودند: «كُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ لِيَرَوْا مِنْكُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَيْرَ فَإِنَّ ذَلِكَ دَاعِيَةٌ»[21]؛ مردم را بدون استفاده از ابزار زبان دعوت (به حق و خدا) کنید. تا اینکه از شما ورع و کوشش و نماز و خیر را مشاهده کنند و این دعوت کننده (به سوی حق و خدا) است. (نه صرف گفتار)
مثال بارز این مسئله فتنه سال 1388 است. در این فتنه گروهی که به نوعی از رهبران جامعه به شمار می آمدند با تاثیر بر احساسات و بینش گروهی از مردم و ادعای تقلب در انتخابات به مردم بینش و آگاهی غلطی راجع به انتخابات داده و آنها را برای تظاهرات و ایجاد آشوب تحریک نمودند با این توجیه که همه اینها در راستای بازپس گیری حقّ است. غافل از اینکه اگر حقّی پایمال شده است راه استیفاء آن نیز در قانون پیش بینی شده و اگر همه بخواهند از این راه حقوق خود را مطالبه نمایند هیچ جامعه ای نمی تواند روی پای خود بایستد. در جریان این فتنه دیدیم چقدر انسان ها کشته و زخمی شدند و چقدر انسان ها که مبتلاء به سوء ظنّ، غیبت، دروغ و انواع و اقسام گناهان شدند. بدین ترتیب این رهبران توانستند بر موج اراده گروهی از مردم به وسیله تاثیر در شناخت و انگیزه سوار شده و آنها را طوری که خود اراده می کردند حرکت دهند.
مصداق بارز و بروزی که می توان برای تاثیر مثبت رهبر جامعه ارائه نمود، رهبری امام خامنه ای در جریان فتنه سال 1388 بود. گستره و عمق این فتنه به حدی بود که معظم له فرمودند: «چند سالى كه بگذرد، آن وقت قلمهاى بسته شده ى آگاهان بين المللى روان خواهد شد، باز خواهد شد، خواهند نوشت. ممكن است من آن روز نباشم، اما شماها هستيد؛ خواهيد شنيد، خواهيد خواند كه چه توطئه ى بزرگى پشت فتنه ى سال 88 بود. اين فتنه خيلى چيز مهمى بود، قصدشان خيلى قصد عجيب و غريبى بود؛ در واقع ميخواستند ايران را تسخير كنند.»[22]
با وجود عمق فتنه و سرگردانی برخی از بزرگان سیاسی و علمی و دینی کشور تنها ترین فردی که توانست کشتی پرتلاتم انقلاب را با آرامش و اطمینان و سلامت از دریای توفانی فتنه عبور دهد ایشان بود.
عجله نکرد، نترسید، مضطرب نشد و کار ظالمانه نکرد و رعایت عدالت و حقّ را مهم دانست، با وجود اینکه توان و قدرت در اختیار داشت به طوری که برخی از دانشجویان اعلان کرده بودند کفن پوش آماده شهادت هستند. البته تاثیر رهبری ایشان و زوایای پیدا و پنهان آن چیزی نیست که در این مختصر بتوان حتی به فهرست آن اشاره نمود . به همین خاطر به جمله ای از علامه مصباح یزدی در مورد ایشان بسنده می کنیم: «تنها شخص مقام معظم رهبري باعث شد كشتي نظام اسلامي در اين طوفان هاي سخت به ساحل نجات برسد.»[23]
آنچه نوشتار حاضر به اثبات می رساند اینکه رهبران جامعه تاثیر غیر قابل انکاری در تربیت جامعه ایفاء می کنند هر چند خود قصدی در این رابطه نداشته باشند. می توانند هم تاثیر مثبت و هم تاثیر منفی داشته باشند. با تغییر در بینش ها و برانگیختن احساسات از اراده جمعی مردم در راستای اهداف و خواست های خود حرکت دهند.
- در استفاده از نوشتار حاضر در تبلیغ برای کودک لازم است به این نکته توجه داشت که این موضوع تنها از این نقطه نظر برای کودکان قابل استفاده و بیان است که آنها ترغیب به مطالعه و کارهای خلاقیت بر آنگیز شده و با ابراز محبت به اهل بیت و خوبان و مادر و پدر آشنا گردند. که مطمئنا اگر آن فرزندان از ابتداء با این مفاهیم درگیر شده و به آن سوق داده شوند در آینده بیشتر و بهتر و آگاهانه تر از رهبران تاثیر می پذیرند.
- آگاهی دهی به جوان و نوجوان تحصیل کرده به اینکه بر بصیرت و بینش خود افزایش داده و مراقبت از احساسات و عواطف خود را در دست بگیرند و آن را در راستای عقل مداری بهره برداری نمایند تا اولا در دام رهبران سودجو و فرصت طلب نیفتند و از طرفی از رهبران والا و راستین کمال استفاده را ببرند ضرورتی انکار ناپذیر است. چرا که همانطور که بینش پیدا کردن و آگاهی یافتن ضرورت دارد، برخورداری از انگیزش مثبت و شور و حال در مدار عقل نیز که دریافتهای عقلانی را کاربردی می کند ضرورت دارد.
- این بحث را می توان از نقطه نظر تاثیر رهبری مقام معظم رهبری در جریان فتنه اخیر در بین جوانان بیشتر و گسترده تر پیگیری نمود. و نقش احساسات و عواطف و بینش و آگاهی را در فتنه 88 و بهره برداری رهبران خوب و بد را مصداقی تر بیان نمود.
- این مطلب را می توان در بین افراد مذهبی با مبحث ولایت و رهبری اهل بیت و ولایت فقیه گره زده و از آن مباحث نیز در راستای موضوع مقاله بهره برد.
رسول جوانی