تهران مسجد امیر(ع) - رمضان 1396 سخنرانی سیزدهم

تهران مسجد امیر(ع) - رمضان 1396 سخنرانی سیزدهم

بسم الله الرحمن الرحیم

 

الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب الهنا و طبیب نفوسنا ابوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین.

 

مومن در پیشگاه حضرت حق یک موجود ممتاز است و طبق آیات قرآن کریم با همه انسان ها تفاوت دارد، قرآن نظرش این است که بین مومن و دیگرانی که غیرمومن و تابع هر مکتب و مساواتی هستند، تفاوت وجود دارد.

 

قرآن سوال می کند و پاسخ می دهد: "أَفَمَن كَانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كَانَ فَاسِقاً" کسی که مومن است با کسی که فاسق است یکی هستند؟ "لاَ يَسْتَوُونَ" مساواتی با هم در هیچی ندارند.

 

اول من معنای فسق را برایتان عرض کنم، فسق در لغت عرب به معنای بدی، زشتی و نازیبایی نیست، کلمه فسق پیش از آمدن اسلام در زبان مردم عرب به کار گرفته می شد، به چه معنا؟ وقتی که خرمای روی نخل از آن پوسته ضخیم خودش بیرون می آمد، می گفتند: خرما از پوسته آن بیرون آمد، حال چه شد که پروردگار عالم این لغت را به قرآن کشید؟ کلمه فسق با  مشتقات بسیاری در آیات قرآن آمده، اما در هیچ آیه ای صحبت از خرما نیست، هر جا لغت فسق آمده، سخن از انسان است، حال چرا پروردگار عالم عده ای را "أُولَـئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ" می گوید؟ پروردگار عالم یک چهارچوبی به عنوان انسانیت برای انسان قرار داده، این چهارچوب عبارت است از عقاید درست، مانند اعتقاد به یگانگی پروردگار، اعتقاد به ربوبیت پروردگار، اعتقاد به الوهیت پروردگار، اعتقاد به رزاقیت پروردگار، اعتقاد به فرستادگان پروردگار یعنی انبیا، اعتقاد به کتاب های نازل شده از طرف پروردگار و اعتقاد به قیامت.

 

عقیده به پروردگار، باور داشتن خداوند و اینکه وجود مقدس او در همه صفات بی نهایت است، اعتقاد به اینکه وجود مبارک او از باب لطف و احسان صد و بیست و چهار هزار نفر را به عنوان معلم واقعی فرستاده تا به مردم درس زندگی سالم بدهند، اعتقاد به نزول کتاب، اعتقاد به معاد که بدنه چهارچوب تمام این اعتقادات در زندگی انسان موثر است؛ مثلا معاد، من که معاد را با دلیل و برهان و با آیات قرآن باور کردم و به این نتیجه رسیدم که در قیامت "فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ. وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ" اگر کار خیر من در دنیا به وزنِ دانه ارزن باشد به من تحویل می دهند و اگر کار من که شر و به اندازه وزن دانه ارزن بوده این هم قیامت به من تحویل می دهند البته خیر را به صورت بهشت تحویل می دهند چون می گوید "يَرَهُ" عمل خیر را گرچه به وزن دانه ذره باشد، می بیند و عمل زشت را هم به صورت جهنم به من نشان می دهند.

 

اگر در حدی به این مسئله در قیامت یقین داشته باشم از ذره شرّ هم می پرهیزم، از ذره خیر هم نمی گذرم، این نتیجه اعتقاد به قیامت است، از یک ذره خیر ولو دادن به قول پیغمبر نصف خرما اول افطار به یک روزه دار باشد، از همین نصف خرما نمی گذرم، می بینم این خیر را نسبت به خیرهای عظیم بیشتر می توانم، انجام دهم و از آن چشم نمی پوشم چرا که حیفم می آید، چون همان یک نصفه خرما یک گوشه آخرت من را آباد می کند و به طرف شرّ هم نمی روم گرچه به اندازه وزن یک ارزن باشد، چرا؟ چون این شرّ خودش آتش است، من هم که تحمل آتش را ندارم چه برسد به آتش دوزخ؛ خود این اعتقاد جلوی من را از افتادن در گناه می گیرد، حال اعتقاد به پروردگار، انبیاء و قرآن یک بخش چهارچوب انسانیت است، یک بخش دیگر آن اخلاق پاک است، نرمی بردباری، مدارا، عفو، گذشت، محبت و آلوده نبودن به حسد، حرص، کینه و بخل، هم یک بخش چهارچوب انسانیت و بخش دیگرش هم انجام واجبات الهی از جمله بدنی، مالی و حقوقی است. 

 

حال اگر مردی، زنی، جوانی، پیری، از این چهارچوب تعیین شده پروردگار بیرون بیاید یعنی اعتقادش به خدا، قیامت و انبیاء از بین برود، رابطه اش با اخلاق و واجبات از بین برود، این آدم مثل خرما که از جلدش بیرون می آید، از چهارچوب انسانیت بیرون آمده؛ پروردگار می گوید: فاسق است، یعنی از این چهارچوب بیرون آمده است.

 

قرآن می گوید: یک نفر از آن چهارچوب تعیین شده خالقش بیرون می آید، همه زندگی خود را در جاده خاکی می رود، اسم این آدم از نظر قرآن، فاسق است؛ این فرد می تواند توبه کند؟ یقینا می تواند. توبه اش قبول می شود؟ یقینا قبول می شود. چون هر کسی به آن چهارچوب برگردد، مومن می شود، چگونه انسان مومن می شود؟ وقتی در آن چهارچوب قرار گیرد، خداباور، قیامت باور پیغمبرباور و قرآن باور باشد و در حد خودش هم اخلاق خوبی داشته باشد و به واجبات بدنی، مالی و حقوقی عمل کند.

 

خداوند در آیه سوال می کند و خودش هم جواب می دهد؛ "أَفَمَن كَانَ مُؤْمِناً" این مردم بزرگوار، این خانم های باکرامت، که در چهارچوب مقرر شده خدا زندگی می کنند "كَمَنْ كَانَ فَاسِقاً"، مانند مردان و زنانی هستند که اصلا در این چهارچوب قرار ندارند؟ آنها یکی هستند؟ اگر خدا هم جواب نمی داد، شما خیلی راحت می توانستید جواب دهید؛ دو نفر در عقاید، اخلاق و عمل با هم اختلاف دارند، "أَفَمَن كَانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كَانَ فَاسِقاً لاَ يَسْتَوُونَ"، و اصلا با هم برابر نیستند، او یک انسان دیگری است، مومن هم یک انسان دیگری است، خدا مومن را دوست دارد، فاسق را دوست ندارد، ملائکه مومن را دوست دارند، فاسق را دوست ندارند، انبیاء مومن را دوست دارند، فاسق را دوست ندارند، ائمه طاهرین مومن را دوست دارند، فاسق را دوست ندارند، مومن با مرگ خوبی از دنیا می رود فاسق بامرگ سخت و بدی از دنیا می رود، مومن بهشت برزخی دارد، فاسق دوزخ برزخی، مومن قیامت شفاعت می شود و شفاعت می کند، فاسق در قیامت غریب و تنهاست، مومن راحت وارد بهشت می شود، فاسق اگر خودش با پای خودش جهنم رفت که رفته اگر نرود، حکم می شود که تمام بدن او را به زنجیر بکشند "ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ"، او را به جهنم ببرید.

 

همه آنچه گفتم، در آیات قرآن است و یکی از آنها روایت نبود، می خواهم نزدیک به آخر ماه رمضان می شوید شادتر بشوید، حس کنید که پروردگار عالم، فرشتگان، انبیا و ائمه چه نگاهی به شما دارد، عاقبت کار مرگ، برزخ و قیامت است، از امروز تا ابد هیچ مساواتی بین مومن و فاسق وجود ندارد.

 

در حال حاضر همه مومن ها با فاسق ها در اتوبوس، هواپیما، قطار، پارک، مسافرت ها، خرید و فروش ها قاطی هستند، ولی قیامت وقتی کل مردم دنیا وارد محشر می شوند، درجا پروردگار عالم جداسازی می کند، "وَامْتَازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ" ای گنهکاران حرفه ای، ای فاسقان، صف تان را از تمام بندگان مومن من جدا کنید، حال ای کاش برای آن بدبخت ها، یک جدایی بود، مومنان را یک طرف محشر و فاسقان هم طرف دیگر محشر می برند، در سوره حدید می فرماید: "فَضُرِبَ بَيْنَهُمْ بِسُورٍ" دیوار بلندی یک مرتبه بین مومنان و فاسقان زده می شود، مجرمان و فاسقان به مومنان التماس می کنند که از این امتیازاتی که خدا به شما داده، از محبتی که به شما دارد، از این محبتی که فرشتگان و انبیاء دارند، مقداری را به ما دهید، ما در دنیا با شما همسایه و همسفر بودیم، از ما جنس می خریدید، برخورد داشتیم؛ تمام مردم مومن به مردم فاسق می گویند "وَرَاءَکُمْ فَالْتَمِسُوا" نور، شفاعت، نجات، قبولی و بهشت می خواهید؟ به دنیا برگردید و به دست بیاورید.

 

مگر رحمت خدا، شفاعت انبیاء، شفاعت قرآن، رضایت خدا و بهشت را نمی خواهید، به دنیا برگردید همه اینها را از بازار دنیا به دست بیاورید "الدنیا مزرعه الآخره" آخرت بازار ندارد. یعنی خط سیر زندگی مومن را از دنیا تا زمانی که به بهشت برود، بیان کرده، خط سیر فاسق را از زمانی که از دنیا برود تا جهنم بیان کرده است؛ ما دنبال ارزش مومن هستیم، مومن بسیار می ارزد چون وجودش پر از امتیاز، توحید، اخلاق، عمل صالح، کرامت و بزرگواری است، همه آنها به مومن ارزش می دهد و آن ایمانی که مومن به خدا و قیامت دارد، مشوق او برای طاعت محض و اجتناب از گناه است.

 

یک داستان بسیار شیرینی را برایتان بگویم، بین من و این داستان دو واسطه است، گوینده داستان یکی از مراجع تقلید ایران بود که در منطقه خوزستان زندگی می کرد، من آن زمان بسیار جوان و در اهواز بودم، شب خدمت ایشان رسیدم، او برای من نقل کرد، شیخ انصاری معروف به شیخ اعظم، در شصت و سه سالگی از دنیا رفت، ولی اعجوبه روزگار بود و در نجف تک مرجع شیعه شد، یک روحانی سید، اصالتا شیرازی، محصل حوزه عظیم اصفهان، در اصفهان فعلا مجتهد جامع الشرائط شده یعنی فرض کنید هم دوش شیخ انصاری، به نام حاج میرزا حسن شیرازی که بعدا معروف شد به میرزای شیرازی صاحب فتوای معروف تنباکو که کل کشور را از حلقوم انگلیس بیرون کشید و اگر او این فتوا را نمی داد، اکنون همین مسجد نبود؛ سید محمدحسن شیرازی که در حوزه اصفهان مرجع تقلید و مجتهد جامع الشرائط است برای زیارت امیرالمومنین، ابی عبدالله، کاظمین و سامره به عراق می آید، او آوازه شیخ را هم شنیده، ولی او را ندیده، یک روز گفت، به طور ناشناس به درس شیخ بروم و ارزیابی کنم که مقدار علم و وزن علمش چقدر است،   همان یک روز آمد و درس را دقیق گوش داد و به خانه برگشت، به او گفتند: بار سفر به ایران را کی ببندیم و برگردیم، گفت: هیچ وقت، شماها می خواهید، بروید، من وظیفه ام می دانم از فردا بروم پای درس شیخ زانوی شاگردی بزنم، من از آن خیلی کم دارم. این تواضع همان اخلاقی است که گفتم، همان چهارچوبی که خدا قرار داده که من ببینم یکی بالاتر از خودم است، بروم شاگرد شوم نه من یکی تو هم یکی.

 

میرزای شیرازی پانزده سال پای درس شیخ بود، بعد از آن شیخ، مرجع شیعه در کل جهان تشیع شد، شیخ در میان تمام شاگردانش یک وابستگی قلبی به میرزا به خاطر سیادتش، علمش و دقت علمی پیدا کرد.

 

شیخ در نجف یک خانه دارد، حدود کمتر از صد متر یعنی خانه رئیس کل شیعه در جهان، کاه گِلی و تیرچوبی است، سه تا اتاق دارد، یک اتاق برای خودش و همسرش، یک اتاق برای دو دخترش و یک اتاق هم برای مادرش.

 

یک روز مادر به فرزندش گفت: مرتضی یک مقدار در زندگی من که مادرت هستم و همسر و دخترانت گشایش ایجاد کن، مثلا ما هفته ای سه روز بتوانیم آبگوشت بخوریم، شش ماهی یک بار یک برنج بخوریم، شیخ گفت: مادر من به اندازه طلبه ها حقوق برمی دارم که زندگیم اداره شود، ما رختخواب برای خوابیدن که داریم، یک زیلو هم که زیر پا داریم، با همین صبحانه ای که می خوریم، زنده هستیم، نهاری که می خوریم، زنده هستیم، شامی که می خوریم، زنده هستیم، من اگر بخواهم گشایش ایجاد کنم، این پول ها برای امام زمان(عج) است، فردای قیامت جوابش را نمی توانم بدهم.  

 

 مادر شیخ پنهانی، پیش میرزای شیرازی آمد و به او گفت: حاج میرزا حسن پسر من خیلی به تو علاقه دارد، خیلی برایت احترام قائل است، به او بگو در زندگی من و همسر و دخترانش ایجاد گشایش کند، حاج میرزا گفت: چشم. سخت است زندگیتان؟ مادر گفت: بله، نزدیک غروب حاج میرزا حسن پیش شیخ انصاری آمد و گفت: آقا من هر شب به شما اقتدا می کنم، مادرت و زن و بچه ات سختی می کشند با سختی کشیدن آنها شما خودتان را عادل می دانید، من امشب نمازم را اقتدا کنم؟ یا ظالم هستید؟ اگر این سختی مادرت و زن و بچه ات حق نباشد، استاد ظالم هستی، نماز پشت سرت باطل است، شیخ فرمود: انشالله که من عادل هستم، امشب نمازتان را به من اقتدا کنید تا بعد از نماز؛ میرزا گفت: چشم، نماز را اقتدا کرد، نماز جماعت خوان ها رفتند، شیخ دست حاج میرزا حسن شیرازی را گرفت، گفت: بیا برویم حرم، میرزا را کنار ضریح آورد و گفت: سی شبانه روز چقدر به مادرم و زن و بچه ام گشایش بدهم؟ پنج قِران بس است؟ میرزا گفت: بله، به نظر من با این اجناسی که نجف هست، بس است، شیخ گفت: من از اول ماه پنج قِران به مخارج خانه ام، اضافه می کنم ولی جلوی جدّت امیرالمومنین به من ضمانت بده که قیامت جواب این پنج قِران را تو بدهی چون من نمی توانم بدهم،

 

میرزا گفت: من ضمانت نمی دهم، شیخ گفت: پس برو به مادرم بگو، من از مادرم خجالت می کشم، میرزا آمد پیش مادر شیخ، آرام و تمام شد.

 

مدیران، دولتی ها جواب میلیاردها دزدی را در قیامت می دهید؟ اینکه گاهی با زبانتان وضع مردم را به هم می ریزید، گریه و ناله مردم را برای مقدار پولی که برای زندگی شان گذاشتند، درمی آورید، خدا جواب این دل سوختن ها را در دنیا  به شما می دهد، اما قیامت چطور؟

 

منبع : پایگاه عرفان

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

پر بازدیدترین ها

سخنرانی استاد انصاریان: اهداف بعثت پیامبر اکرم (ص)

سخنرانی استاد انصاریان: اهداف بعثت پیامبر اکرم (ص)

سخنرانی استاد انصاریان با عنوان اهداف بعثت پیامبر اکرم صلی الله... در رابطه با موضوع دهه صفر در این قسمت قرار دارد.
نعمت هاي معنوي

نعمت هاي معنوي

اسباب و آثار ايمان

اسباب و آثار ايمان

سخنان خاتم الاوصیاء درجمعه آخر شعبان

سخنان خاتم الاوصیاء درجمعه آخر شعبان

دعیتم الی ضیافت الله؛ آن سفره ای که برای مسیح و حواریون آمد ضیافت الله بود" مائده یعنی سفره، صاحب مائده میزبان، حواریون مهمان سر سفره، سفره کامل نتیجه اش هم چون مومن بودند، شادی برای نسلشان و آینده شان و قیامتشان، چون وقتی آدم نعمت را می خورد، خدا را بندگی می کند
نشانه های شجره طیبه (پاک) و شجره خبیثه (ناپاک)

نشانه های شجره طیبه (پاک) و شجره خبیثه (ناپاک)

شجره طیبه ریشه ثابت و مستقری دارد و چون در حوزه ربوبیت پروردگار عالم روئیده می شود، تجلی و ظهور می کند، این ریشه از بین رفتنی نیست چون اتصال به ربوبیت دارد، ریشه شجره خبیثه داخل زمین نیست، در بیابان ها و کویرها بروید، آن را می بینید، ثبات و قراری ندارد، کافی است در کویر و بیابان بادی بوزد که مقداری سنگینی داشته باشد، این شجره با این درخت پوک، پوسیده و خبیث را با خود می برد یعنی شجره، خبیثه باشد، هیچ ربطی به ربوبیت پروردگار ندارد، ریشه ثابتی ندارد، میوه ندارد،
Powered by TayaCMS