حدیث غدیر از ویژگی ها و امتیازاتی برخوردار است که آن را نسبت به دلایل دیگر، برتر و شاخص تر کرده است؛ از جمله:
الف- علاوه بر محدثان شیعه که همگی حدیث غدیر را نقل کرده اند، اغلب محدثان بزرگ اهل سنت و مورخان جهان اسلام حدیث غدیر را نقل و صحت آن را تأیید نموده اند؛ تا آنجا که اگر کسی در صحت این حدیث تردید داشته باشد، باید به همه احادیث دیگر و حتی مسائل بدیهی اسلام نیز با دیده تردید بنگرد.
ب- گرچه رسول خدا صلی الله علیه و آله در فرصت های مختلف و موقعیت های متفاوت، بر امامت و جانشینی حضرت علی علیه السلام تصریح کرده بودند؛ اما اعلام رسمی این مطلب مهم در "غدیر خم" بوده است. با توجه به این که این اعلام بعد از"حجه الوداع" بود و همه مسلمانان متوجه نزدیک شدن حادثه رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله بودند و به طور طبیعی در انتظار معرفی جانشین ایشان به سر می بردند؛ رسمیت بیشتری به روز غدیر داده بود.
ج- اجتماع عظیم مردم نیز در غدیر خم، کم نظیر بود. بیشتر مسلمانان از مناطق مختلف و قبائل گوناگون، در آن جمع حضور داشتند و در حقیقت نقش پیک رسول خدا صلی الله علیه و آله را بر عهده داشتند، تا "پیام غدیر" را به عنوان مهم ترین خبر حج آن سال به منطقه خود برده و دیگر مسلمانان را از این رویداد سرنوشت ساز آگاه سازند. با توجه به این نکته که حج آن سال نیز آخرین حجی بود که مسلمانان به همراهی رسول خدا صلی الله علیه و آله برگزار کرده بودند و حالت وداع با آن حضرت را داشت، حساسیت حدیث غدیر بیشتر آشکار می شود.
د- آماده کردن فضا برای اعلام این خبر مهم و سرنوشت ساز، تأثیر به سزایی در ماندگار شدن حادثه غدیرخم داشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله این اجتماع را در محلی تشکیل داد که در آنجا راه های مختلف از هم جدا می شد. بنابراین به جمعی که از آن محل گذشته بودند، خبر دادند که جهت استماع سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله باز گردند و به جمع حاضر گفتند: مقداری صبر کنند تا بقیه نیز به این محل برسند. سپس منبری فراهم کردند و رسول خدا صلی الله علیه و آله در اجتماع عظیم مردم به سخنرانی پرداخت.
مقدمه چینی های حضرت در سخنانش و سؤالاتی که از مردم کردند و سپس صراحت کلام حضرت در معرفی امیرمؤمنان علیه السلام و بلند کردن دست وی و نشان دادن به مردم و اعلام رسمی خلافت وی، راه را برای هر نوع توجیه و تأویلی بست و "غدیر خم" را در تاریخ اسلام به طور قطعی و روشن به ثبت رساند.
ه- آیه ای که قبل از اعلام رسمی ولایت امیرمؤمنان علیه السلام نازل شد، بیانگر اهمیت فوق العاده غدیر بود و از سویی، بیانگر نگرانی های رسول خدا صلی الله علیه و آله در این زمینه هست:
"یا ایّها الرّسول بلغ ما انزل الیک من ربّک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس انّ الله لایهدی القوم الکافرین"1؛
ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است کاملاً (به مردم) برسان، و اگر (این کار را) نکنی، رسالت او را انجام نداده ای. خداوند تو را از (خطرات احتمالی) مردم نگه می دارد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمی کند.
در قرآن چنین آیه تهدیدآمیزی خطاب به رسول خدا صلی الله علیه و آله وجود ندارد و به صراحت اعلام نشدن ولایت علی علیه السلام را، مساوی با عدم تبلیغ رسالت الهی معرفی می نماید و در مقابل نگرانی هایی که رسول خدا صلی الله علیه و آله داشت، وعده حفظ و حراست به ایشان داده می شود.
اما آیه ای که بعد از اعلام ولایت علی علیه السلام در غدیر نازل شد، موجی از سرور و شادی را در دل های مؤمنان پدید آورد و آرامش و اطمینان خاطری به آنان بخشید:
"الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشونی الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً"2؛
امروز کافران از (زوال) دین شما مأیوس شدند. بنابراین از آن ها نترسید و از من بترسید! امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم .
و- فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله به همه مسلمانان حاضر در غدیرخم، مبنی بر بیعت با امیرمؤمنان علیه السلام نیز حادثه مهمی بود که در همان روز اتفاق افتاد. حضرت به همه مسلمانان دستور دادند تا با امیرمؤمنان علیه السلام دست بیعت دهند و اعلام وفاداری کنند. به همین منظور، خیمه ای فراهم شد و علی علیه السلام در آن خیمه نشست و مسلمانان یکایک با ایشان بیعت کردند و حتی روش خاصی برای بیعت زنان با حضرت تدارک دیده شد؛ تا آنان نیز با خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله بیعت نمایند.
هرکس را که من مولای او باشم، علی نیز مولای اوست ابوالخیر محمد جزری شافعی (متوفّای 833 ق.) در کتاب أسنی المطالب فی مناقب سیّدنا علیّ بن ابی طالب با سند بسیار زیبایی، حدیث غدیر را از حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین نقل می کند:
فاطمه، دختر امام علیّ بن موسی الرّضا علیه السلام از عمه هایش فاطمه، زینب و ام کلثوم، دختران امام موسی بن جعفر علیه السلام نقل می کند که آنان فرمودند: فاطمه دختر امام صادق علیه السلام از عمه اش فاطمه، دختر امام محمدباقر علیه السلام و او از عمه اش فاطمه دختر امام زین العابدین علیه السلام نقل می کند که فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیه السلام از عمه شان ام کلثوم دختر امیرمؤمنان علیه السلام نقل می کند که مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام دختر مکرم رسول خدا صلی الله علیه و آله خطاب به مردم فرمود:
"أنسیتم قول رسول الله صلی الله علیه و آله یوم غدیرخم: من کنت مولاه فعلیّ مولاه و قوله صلی الله علیه و آله: أنت منی بمنزله هارون من موسی(3)؛
آیا کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله را فراموش کردید که در روز غدیر خم فرمود:"هرکس را که من مولای او باشم، پس علی نیز مولای اوست."و کلام دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله که فرمود: "یا علی! جایگاه تو نسبت به من همانند موقعیت هارون نسبت به موسی علیه السلام می باشد."
نکته قابل توجه در این حدیث، اهتمام خاندان اهل بیت علیهم السلام به حدیث غدیر و حفظ آن است، به گونه ای که پاسداری از حریم ولایت با نقل مستمر حدیث غدیر در میان آنان و فرزندانشان، یک سیره دائمی شده بود و سعی و کوشش آن بزرگواران برای روشن ماندن چراغی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم مشتعلش ساخته بود، بسیار جدی و قابل تأمل است.
در حقیقت، این اهتمام و جدیت، میراثی بود که از حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام به آنان رسیده بود. و درسی بود که از مکتب آن بزرگوار تعلیم دیده بودند؛ زیرا ایشان یگانه مربی دفاع از ولایت بود که با منطق بسیار مستحکم خود و با صلابت و استواری غیر قابل وصف خود، راه پر افتخار حمایت از ولایت را گشود، و اهل بیت علیهم السلام و خاندان پر برکتشان نیز بهترین رهروان این راه شدند و با مجاهدت های طاقت فرسای خود این امانت را به نسل های بعد و در نهایت به ما و آیندگان سپردند.
نکته مهم دیگر حدیث، این است که امامان معصوم علیهم السلام در تعلیم و تربیت فرزندان خود، فرقی بین دختران و پسران نمی گذاشتند و همه آنان را از سرچشمه معارف ناب اسلامی سیراب می ساختند و بار مسؤولیت حفظ امانت های الهی و یادگارهای رسول خدا صلی الله علیه و آله و فاطمه زهرا علیهاالسلام را بر عهده آنان می گذاشتند و آنان نیز با شایستگی، این امانت ها را به نسل های بعدی انتقال می دادند. این حدیث، نمونه ای از احادیث "فاطمیات" است و نمونه های فراوان دیگری نیز در ابواب مختلف وجود دارد.
به راستی خاندان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام خاندان علم و دانش و حکمت بودند و زن و مردشان ستارگان درخشان آسمان علم و عمل هستند.
به خدا سوگند! ولایت و رهبری برای علی علیه السلام است پس از رحلت رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله جمعی از مهاجران و انصار در سقیفه بنی ساعده، گردهم آمدند تا فردی را از میان خود به زمامداری مسلمانان انتخاب نمایند. مذاکرات و مشاجرات طولانی که بین آنان به وقوع پیوست، در کتاب های تاریخی به طور مبسوط نقل شده است. آنان در نهایت با ابوبکر بیعت کردند و سپس او را به مسجد النبی صلی الله علیه و آله آورده و از عموم مردم درخواست بیعت نمودند.
جمعی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله از بیعت با ابوبکر امتناع ورزیدند و در عهدی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز "غدیر خم" بسته بودند، پایدار ماندند، اما نگرانی عمده اصحاب سقیفه از شخص امیرمؤمنان علیه السلام بود و یقین داشتند با گرفتن بیعت از او، بقیه معترضان تسلیم خواهند شد.
علی علیه السلام پس از دریافت اخبار سقیفه و اطلاع از بیعت مردم با ابوبکر، در پی وصیت دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله، با شتاب فراوان به جمع آوری قرآن پرداخت، و در جواب فرستادگانی که او را به مسجد و بیعت با ابوبکر فرا می خواندند، می فرمود: "مشغول اجرای فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و جمع آوری قرآن هستم." اما نگرانی های هیئت حاکمه جدید، مانع از صبر و تحمل آنان شد و جمعی مأموریت یافتند به هر قیمتی شده که علی علیه السلام را از منزل خارج و برای گرفتن بیعت به مسجد آورند. آنان در مقابل منزل حضرت گرد هم آمده و از ایشان خواستند به همراه آنان به مسجد برود؛ اما علی علیه السلام امتناع ورزید.
بنابر تصریح ابن قتیبه در کتاب الامامه و السیاسه و دیگر مورخان، عمر دستور داد هیزم و آتشی فراهم کنند و قسم یاد کرد که اگر علی علیه السلام از منزل خارج نشود، خانه را به آتش خواهد کشید. عده ای به او اعتراض کردند که در این خانه، فاطمه دختر رسول الله صلی الله علیه و آله، حسن و حسین، فرزندان رسول پیامبرخدا صلی الله علیه و آله و یادگارهای ایشان وجود دارند، چگونه این خانه را به آتش می کشی؟ عمر که اعتراض عمومی را مشاهده کرد، گفت: به راستی گمان کردید که من چنین کاری را انجام می دهم؟ مقصود من تهدید بود. در این هنگام حضرت فاطمه علیهاالسلام به پشت درب منزل آمد و خطاب به آن جماعت که در بیرون منزل اجتماع کرده بودند، فرمود:
"لا عهد لی بقوم أسوء محضرٍ منکم ترکتم رسول الله صلی الله علیه و آله جنازه بین أیدینا و قطعتم أمرکم فیما بینکم و لم تستأمرونا و لم تردّوا لنا حقّاً کأنّکم لم تعلموا ما قال یوم غدیرخم. والله لقد عقد له یومئذ الولاء لیقطع منکم بذلک منها الرجاء و لکنّکم قطعتم الاسباب بینکم و بین نبیّکم، والله حسیب بیننا و بینکم فی الدّنیا و الآخره(4)؛
من قومی همانند شما سراغ ندارم که این چنین عهد شکن و بد برخورد باشند! پیکر رسول خدا صلی الله علیه و آله را بر روی دستان ما گذاشته و رها کردید و عهد و پیمانی که در میان خود داشتید، قطع کردید و برخلاف عمل نمودید، ولایت و رهبری ما اهل بیت را انکار کردید، و زمام امر را از دست ما خارج ساختید، و هیچ حقی برای ما قائل نشدید؛ گویا از سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم آگاهی نداشتید! به خدا سوگند! رسول خدا در آن روز (غدیرخم) ولایت و رهبری را برای علی علیه السلام تعیین کرد، تا امید و طمع شما را از خلافت قطع نماید؛ ولی شما رشته های پیوند میان خود و پیامبر صلی الله علیه و آله را پاره کردید. بدانید که خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما داوری خواهد کرد."
غدیرخم را فراموش کرده اید!؟ در دوران غربت بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، که توأم با اختناق نیز بود، از جمله جاهایی که مردم می توانستند با حضرت زهرا علیهاالسلام دیداری داشته باشند و سؤالاتشان را مطرح نمایند، در خارج از شهر مدینه، بر سر مزار شهدای احد و حمزه سیدالشهدا بود. از جمله کسانی که در کنار مزار شهدا با حضرت زهرا علیهاالسلام ملاقات کرده، محمود بن لبید (و یا اسید) است. او می گوید:
پس از وفات رسول الله صلی الله علیه و آله فاطمه زهرا علیهاالسلام را در کنار قبر حمزه در احد مشاهده کردم، در حالی که به شدت منقلب بود و اشک می ریخت. صبر کردم تا آرام گرفت، آنگاه به حضور ایشان رسیدم و عرضه داشتم: ای بانوی من! سؤالی برایم پیش آمده است که می خواهم با شما در میان بگذارم .
فرمود: بپرس!
عرض کردم: آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله قبل از وفات خود، تصریحی بر امامت علی علیه السلام داشته است؟ و آیا از طرف ایشان نصّی بر این مطلب وجود دارد؟ فرمود:
"واعجباه! أنسیتم یوم غدیرخم؛ شگفتا و عجبا! آیا روز غدیر خم را فراموش کرده اید؟"
عرضه داشتم: روز غدیر را می دانم (و آن غیر قابل انکار است)، از آن اسراری که رسول خدا صلی الله علیه و آله با شما در میان گذاشته، مرا آگاه کنید، فرمود:
"اشهدالله تعالی لقد سمعته یقول: علیٌّ خیر من أخلّفه فیکم، و هو الامام والخلیفه بعدی، و سبطای و تسعه من صلب الحسین أئمّه أبرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیّین، و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم الی یوم القیامه؛
خدا را شاهد می گیرم که شنیدم رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: علی بهترین کسی است که او را جانشین خود در میان شما قرار می دهم. علی امام و خلیفه بعد از من است، و دو فرزندم (حسن و حسین) و نه تن از فرزندان حسین پیشوایان و امامانی پاک و نیک هستند. اگر از آنها اطاعت کنید، شما را هدایت خواهند نمود، و اگر مخالفت ورزید، تا روز قیامت بلای تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد."
پرسیدم: بانوی من! پس چرا علی علیه السلام سکوت کرد، و برای گرفتن حق خویش قیام نکرد؟
حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ فرمود:
"یا اباعمر لقد قال رسول الله صلی الله علیه و آله: مثل الامام مثل الکعبه اذ تؤتی ولا تأتی _ أو قالت: مثل علیّ _ ثمّ قالت: أما والله لو ترکوا الحقّ علی أهله و اتبعوا عتره نبیّه لما اختلف فی الله اثنان، و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتی یقوم قائمنا التاسع من ولد الحسین، و لکن قدّموا من أخّره الله و أخّروا من قدّمه الله، حتی اذا ألحدوا المبعوث و أودعوه الجدث المجدوث، اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم، تبّاً لهم أو لم یسمعوا الله یقول:" و رَبُّکَ یَخْلُقُ مایَشاءُ وَ یَخْتارُ ماکانَ لَهُمُ الخِیَرَهُ"(5)؟ بل سمعوا ولکنهم کما قال الله سبحانه: "فَاِنَّها لا تَعْمَی الاَبْصارُ وَلکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الّتی فی الصُّدُورِ"(6) هیهات بسطوا فی الدّنیا آمالهم و نسوا آجالهم، فتعساً لهم و أضلّ أعمالهم، أعوذبک یا ربّ من الحُور بعد الکَوْر؛
ای اباعمر، رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مَثَلِ امام (مثل علی)، همانند کعبه است، که مردم به سراغ آن می روند، نه آن که کعبه به سراغ مردم بیاید.
سپس حضرت زهرا علیهاالسلام ادامه داد:
آگاه باش! به خدا سوگند! اگر حق را به اهلش واگذار می کردند و از عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله اطاعت می نمودند، دو نفر هم (در حکم خداوند) با یکدیگر اختلاف نمی کردند، و امامت همان گونه که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله معرفی فرمود، از علی علیه السلام تا قائم ما، فرزند نهم حسین، از جانشینی به جانشینی دیگر به ارث می رسید. اما کسی (ابوبکر) را مقدم داشتند که خدا او را کنار زده بود، و کسی (علی) را کنار زدند که خدا او را مقدم داشته بود. نتیجه آن شد که محصول بعثت را انکار کردند و به بدعت ها روی آوردند، آنها هوا پرستی را برگزیدند و بر اساس رأی و نظر شخصی عمل کردند، هلاکت و نابودی بر آنان باد! آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود:
"پروردگار تو هر چه بخواهد، می آفریند و هر چه بخواهد، برمی گزیند، آنان (در برابر او) اختیاری ندارند."
آری شنیدند، همان گونه که قرآن فرمود:
"چشم ه ای ظاهر نابینا نمی شود، بلکه دل هایی که در سینه هاست، کور می شود."
افسوس که آنان آرزوها و هوس های خود را تحقق بخشیدند و از مرگ و قیامت غافل ماندند! خدا نابودشان گرداند و آنان را در کارهایشان گمراه کند.
پروردگارا! به تو پناه می برم از کمی یاران پس از فراوانی آنان."(7)
آیا جای عذرآوردن باقی مانده؟ "غصب فدک" انتقامی بود که از حضرت زهرا علیهاالسلام در مقابل حمایت هایش از حق امیرمؤمنان علیه السلام گرفته می شد. پافشاری حضرت بر دفاع از ولایت امیرمؤمنان علیه السلام و نگرانی هیئت حاکمه از تأثیر کلام حضرت زهرا علیهاالسلام در میان مردم، آنان را واداشت تا با گرفتن فدک از ایشان، به دو هدف عمده برسند: از یک سو، به دیگر معترضان نشان دهند که ایستادگی در برابر قدرت حاکمه هزینه های سنگینی دارد و از سوی دیگر، وانمود کنند که مشکل اصلی هیئت حاکمه با حضرت زهرا علیهاالسلام مسائل مالی و دنیوی است، نه مبحث دین و امامت و ولایت!
آنها می دانستند که خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت مطهّر، هیچ گونه دلبستگی به مال دنیا ندارند، و تمام همّ و غمّ آنان حفظ مکتب اسلام و پایداری از اصالت آن است و اگر این واقعیت برای عامه مردم به اثبات برسد پایه های لرزان حکومت جدید، سست تر خواهد شد. بنابراین، نیازمند سوژه ای بودند که اذهان مردم را به سوی دیگری هدایت کنند و مشکل اصلی حکومت با خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله را دعوای ارث و میراث و درد مال و منال جلوه دهند؛ لذا بهترین سوژه را گرفتن فدک یافتند، و با تحریف سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله مشروعیتی برای کار ناپسندیده خود تدارک دیدند.
حضرت زهرا علیهاالسلام که به خوبی از اهداف آنان اطلاع داشت، فرصت را مغتنم شمرد و خطبه مشهور خود را در مسجد مدینه ایراد فرمود؛ خطبه ای که طنین سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله را در اذهان مردم به یاد می آورد، گویی که پیامبر صلی الله علیه و آله بر بالای منبر خطبه می خواند!
حضرت در این خطبه، حقایق فراوانی را با مردم در میان گذاشت، و پرده های تزویر و تحریف را کنار زد و چهره غبار گرفته حقیقت را به مردم نشان داد. او چنان مستدل و مستحکم سخن گفت که خلیفه اول در برابر منطق قوی ایشان تسلیم شد و دستور باز گرداندن فدک را صادر نمود (گر چه با فاصله کمی مجدداً به دستور نخست خود بازگشت). نتیجه خطبه حضرت، بسیار جالب و قابل توجه است؛ بعد از آن خطبه تاریخی جمعی به حضرت زهرا علیهاالسلام گفتند:
"یا بنت محمّد! لو سمعنا هذا الکلام منک قبل بیعتنا لأبی بکر ما عدلنا بعلیّ أحدا؛
ای دختر رسول خدا! اگر قبل از بیعت با ابوبکر این سخنان را از تو می شنیدیم، به هیچ وجه کسی را بر علی علیه السلام ترجیح نمی دادیم!"
اینجا بود که حضرت در جواب آنان به جریان غدیر خم اشاره کرده، فرمود:
"هل ترک أبی یوم غدیرخم لأحد عذرا؟؛
آیا پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از حادثه غدیرخم، جایی برای عذرآوردن باقی گذاشته بود؟"
در کتاب دلائل الامامه نقل شده است: بعد از این که حضرت زهرا علیهاالسلام آن خطبه غرّا را ایراد فرمود، در هنگام بازگشت از مسجد، رافع بن رفاعه به دنبال حضرت آمد و خطاب به ایشان عرضه داشت:
"یا سیّده النساء لو کان أبوالحسن تکلم فی هذا الأمر و ذکر للناس قبل أن یجری هذا العقد ما عدلنا به احداً؛
ای سرور زنان! اگر علی علیه السلام قبل از این که مردم با ابوبکر بیعت کنند، با آنان سخن می گفت و روشنگری می نمود، ما از او روی گردان نمی شدیم، و با فرد دیگری بیعت نمی کردیم!"
حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:
"الیک عنی فما جعل الله لأحد بعد غدیرخم من حجّه ولاعذر؛ مرا به حال خود بگذار، که خداوند بعد از جریان غدیر خم برای هیچ کس عذر و بهانه ای قرار نداده است."(8)
پی نوشت ها: 1.مائده / 67.
2.همان / 3.
3.الغدیر، ج 1، ص 97.
4.الاحتجاج، طبرسی، ج 1، ص 202/ الامامه و السیاسه، ج 1، ص 30/ الامالی، شیخ مفید، مجلس 6، ح 9/ بحارالانوار، ج 28، ص 204 و 356/ نهج الحیاه، محمد دشتی، ص 127 و 128.
5.قصص / 68.
6.حج / 46.
7.کفایه الاثر، ص 198/ الصراط المستقیم، ج 2، ص 123/ بحارالانوار، ج 36، ص 353، نهج الحیاه، ص 38 _ 40.
8.دلائل الامامه، صص 37 و 38/ الخصال، ج 1، ص 173/ بحارالانوار، ج 30، ص 124.
منابع:
1.الاحتجاج، علامه طبرسی، انتشارات اسوه، چاپ اول، 1413 ق.
2.أسنی المطالب فی مناقب سیّدناعلیّ بن ابی طالب، ابوالخیر محمد الجزری الشافعی، مکتبه الامام امیرمؤمنان(ع)، اصفهان.
3.الامالی، شیخ مفید، چاپ کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، قم، چاپ دوم، 1413 ق.
4.الامامه والسیاسه، ابن قتیبه الدینوری، انتشارات الشریف الرضی، قم، چاپ اول، 1413 ق.
5.بحارالانوار، علامه مجلسی، مؤسّسه الوفاء، بیروت، 1404 ق.
6.الخصال، شیخ صدوق، انتشارات جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1403 ق.
7.دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری، کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، 1383 ق.
8.الصراط المستقیم، علامه زین الدین علی بن یونس نباطی بیاضی، کتابخانه حیدریه، نجف اشرف، چاپ اول 1384 ق.