حفظ عبادات در اعتکاف مهمتر از انجام عمل:

حفظ عبادات در اعتکاف مهمتر از انجام عمل:

حفظ عبادات در اعتکاف مهمتر از انجام عمل:

حالا این پانزده آیه ای را که نوشتم! یکی از آن ها این است که:

2- آوردن عمل صالح به صحنه قیامت:

3- انجام دستورات دینی براساس قرآن و روایات :

یک بار دیگر بگویم:

4- رعایت استانداردهای دینی در مراسم مذهبی

دین را به آگاهان عرضه کن

5- پایداری در انجام وظایف دینی

خیلی ها عبادت کردند و عبادتشان هوا رفت.

6- حکومت و مسئولیت، لغزش گاه مؤمنان

7- خطر حبط عمل صالح

حفظ عبادات در اعتکاف مهمتر از انجام عمل:

موضوع بحث ما این است که خوب عدّه ای قرآن خواندند، روزه گرفتند، افطاری دادند، احیاء گرفتند، انفاق کردند، امّا مهم تر از عمل، حفظ عمل است. موضوع بحث ما این است. خیلی ها جان می کنند، اما بدعاقبت می شوند.

در شهرما یک مثلی است می گویند: گاو نه من شیرده! پس سمنانی ها هم می گویند. خیلی زحمت می کشد اما همه را آتش می زند. مهم تر از عمل حفظ عمل است. من پانزده آیه دیشب یادداشت کردم راجع به این قصه، که انقلابی بودن مهم نیست، انقلابی ماندن مهم است.

فرشبافی مهم نیست، حفظ فرش مهم است. چون یک قالی را نه ماه، ده ماه، یک سال، کمتر و بیش تر می بافند. اما این قالی را باید ده ها سال "

زاییدن مهم نیست، نه ماهه آدم حامله می شود و می زاید. اما بچه داری تا آخر عمر باید "

ازدواج مهم نیست، همسرداری مهم است. یعنی همیشه حفظ چیز از خود چیز مهم تر است. حالا! موضوع بحث این است که کارهایمان را آتش نزنیم. موضوع: حفظ کار مهم تر از کار است. آقایان محصّل ایام امتحان، چند شبی زحمت می کشند و امتحان می دهند، حفظ می کنند و نمره و پایان نامه و نمی دانم " اما حالا حرف هایی را که یاد گرفتند در ذهنشان هم می ماند؟ حافظین قرآن در ذهنشان هم می ماند، یا می پرد؟ حفظش مهم است.

حالا این پانزده آیه ای را که نوشتم! یکی از آن ها این است که:

1-گروهی آمدند نزد یکی از پیغمبرها گفتند ما می خواهیم بجنگیم، یک فرمانده نظامی تعیین کن! پیغمبر گفت: شما شعار می دهید، اما عمل نمی کنید. قرآن می گوید مرتب گفتند: جنگ، جنگ، تا پیروزی! "فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا" (بقره/246) همینکه فرمان جنگ آمد، در رفتند. "وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِالظَّالِمینَ" خدا ظالمان را می شناسد. یعنی اگر یک کسی حرفی بزند و عمل نکند، لقبش لقب ظالم است. "وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِالظَّالِمینَ" شما شعار دادید و عمل نکردید، به خانمش قول می دهد و عمل نمی کند، در تجارت قول می دهد، فلان روز پول در بانک است، برو و بگیر، چکش برمی گردد. حالا!

2- آوردن عمل صالح به صحنه قیامت:

قرآن می فرماید: "مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهفَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِه" (انعام/160) کسی اگر حسنه اش را تا قیامت بیاورد، ده برابر پاداش دارد "فَلَه " کذا" نمی گوید: "مَن عَمَلَ" کسی که یک کار خوبی را انجام بدهد، یا "مَن اتی" می گوید: "مَنْ جاءَ" "جاءَ" یعنی آوردن! یعنی خیلی ها کار خوب می کنند، اما این کار خوبشان را تا قیامت نمی توانند ببرند. خوب قرآن می فرماید: "مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ " " کسی اگر حسنه اش را بیاورد، یعنی خیلی ها کار می کنند " بگذارید من یک خورده روشن تر بگویم. کارهای ما یا اولش خراب است، یا وسطش خراب می شود، سومی اش را هم شما بگویید: یا آخرش! اولش خراب است، برای خدا نیست. وسطش خراب است، یک کاری را برای خدا شروع می کند، وسط کار غرور می گیردش، مرتب منم منم می کند. یا اولش خداست، وسطش هم خداست، آخرش یک گناهی می کند، که آن کار را حبط می کند " مثل تریاکی ها، می گویند اگر آب لیمو بخورند، نعشگی شان می پرد، شنیدم و نمی دانم، من سیگاری هم نیستم. "مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَهِ " " بنابراین، کارهای ما گیر است. من یک مشت از این کارهای غلط را برای شما بگویم.

3- انجام دستورات دینی براساس قرآن و روایات :

ختم های بی مدرک! مثلاً ختم فلان سوره را می گیرند. بیاییم و جمع شویم، ختم مثلاً فلان سوره را بگیریم. مدرکش کجاست؟ یک حاج خانم یک علم شنگه راه می اندازد، زن ها را هم دنبال خودش می کشد، می گوییم حاج خانم دلیل تو چیست؟ نذرهای غلط! فکر می کند نذر کرده است. نذرش غلط است. نشستن پای سخنرانی افراد بی سواد یا بی تقوا! به خیال خودش می رود جلسه ولی کسی که صحبت می کند، چقدر سواد دارد، پای حرف چه کسی می نشینیم؟

امام کاظم(ع) فرمود، گوش به حرف هر کسی بدهید، برده ی او هستید. اگر حق گفت، برده ی حق هستید، باطل گفت، برده ی باطل هستید. بی توجهی به اهم و مهم! فامیل خودش فقیر است، پول را جای دیگر خرج می کند.

طبق دستور عمل نکردن! به او می گویند برو کلاه بیاور، می رود سر میاورد! طبق دستور نیست. عبادت هایی که آدم به خودش تحمیل می کند!

حدیث داریم گاهی دل آمادگی دارد، گاهی دل آمادگی ندارد، وقتی دل آمادگی ندارد بیخود عبادت های مستحبی را به خودت تحمیل نکن! حال نداری دعا بخوانی، نخوان!

عبادت هایی که همراه با زایل کردن حق دیگران است! شما می خواهی قرآن بخوانی، یا روضه بخوانی، چرا صدایت همسایه ها را اذیت می کند؟ حق مردم است، من می خواهم بخوابم، تو چرا بالای سر من بلندگو می گذاری؟

همراه با غرور و عجب! عبادت هایی که همراه با بدعت و سلیقه است! یک خورده حق است و یک خورده هم سلیقه قاطی اش می کند. یعنی اصل قصه را مثلاً قرآن و حدیث گفته است، اما این هم یک چیزهایی از خودش قاطی اش می کند. عبادت بدون برائت! خدا را قبول دارد، از کفّار منزجر نیست.

قرآن در سوره ی بقره در آیه ی آیه الکرسی، اول می گوید: "فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ" یعنی باید نسبت به طاغوت کفربورزی بعد می گوید: "وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ" اول می گوید: "لَا اِلَهَ " " باقی خداها را بریز دور، بعد می گوید: "اَلّا الله" می گوید: خوب حالا ما با آمریکا رفیق باشیم، نماز هم می خوانیم. با همه رفیق است، نماز هم می خواند. این نماز خاصیتی ندارد. عبادت می کند اما از مخالفین و آدم های فاسد دوری نمی کند. بافاسقان هم هست. هم با این است و هم با آن! به عبادت سرگرم است، اما از جامعه غافل است. در چه شرایطی هستیم، شرایط ما الان چه شرایطی است؟ کار به شرایط ندارد، کار خودش را می کند. از نسل خودش غافل است. هی می رود عمره، دخترش فاسد شده است، شوهرش نمی دهد. هی می رود عمره، پسرش زن می خواهد، زنش نمی دهد. بابا نمی خواهد عمره بروی! پسرت را داماد کن! هی می رود عمره! وقتی هم برمی گردد، فکر می کند که یک کار بسیار عبادی کرده است. شما به جای عمره بچه ات را ازدواج بده. غفلت از نسل! عبادت با کسالت! عبادت با رودربایستی! می رود روضه می گوید: ده بار زنگم زده است که بیا روضه. حالا اگر نروم به او برخواهد خورد. می رود روضه ولی چون از بس که تلفنش کرده اند. برای خدا روضه نمی رود. زورکی می رود و در رودربایستی می رود. عبادت در فصل خاص! هر وقت گیر کرد می گوید: "یا الله" یک تسبیح دست می گیرد، دو متر و پشت در دانشگاه "اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ" "اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ " " همینکه کنکور قبول شد، روسری اش را هم برمی دارد. یعنی وقتی گیر کرد می گوید: "یا الله" این ها عبادت هایی است که قبول نیست. البته به ذهن من آمده است و شاید بیش از این باشد.

یک بار دیگر بگویم:

ختم سوره هایی که دلیل ندارد. نذرهای غلط، نشستن پای سخنرانی افراد بی سواد یا بی تقوا، عبادت ریایی، بی توجه به اینکه مهم ترین کار چیست، عبادت می کند طبق دستور نیست، مثل یک کسی که همینطور قرص می خورد، دکتر به او نگفته است که این قرص را بخور، عبادت تحمیلی، عبادت همراه با ضایع کردن حق دیگران، عبادت همراه با غرور، عبادت همراه با سلیقه، عبادت بدون برائت، عبادت با غافل شدن از جامعه، عبادت با غافل شدن از نسل و فقراء، عبادت با کسالت، عبادت با رودربایستی، عبادت در وقتی که گیر کرد. این عبادت ها ارزشی ندارد. مهم تر از عمل این است که " برنج و روغنی که همه در دیگ می ریزند، هنر این است که این را چگونه بپزی! من یک وقت خانواده نبود، خودم خواستم برنج بپزم، همینطور برنج و آب را ریختم در قابلمه و روی چراغ گذاشتم. بعد دیدم که زیرش که سوخت، وسطش هم نپخته، بالایش هم " گفتم ببین این را می گویند هنرمند که در یک قابلمه سه رقم غذا بپزد.

4- رعایت استانداردهای دینی در مراسم مذهبی

مهم این نیست که شما چطور عبادت می کنید، مهم این است که این عبادت شما استاندارد هست یا نه، الان رب گوجه استاندارد دارد، الان هر کشکی که بخواهی بخری، استاندارد دارد. عبادت ما هم باید استاندارد باشد. و لذا جوان ها و آقایان و خواهر و برادر که پای تلویزیون هستید، عقایدتان را به یک اسلام شناس درجه ی یک، عرضه کنید. حمد و سوره تان را نزد یک قاری بخوانید، ممکن است که یک عمری نماز بخوانید، بعد ای خاک بر سر، نمازمان غلط بوده است. یک آدم بسیار مهمی نماز می خواند، مهم بود، حالا من اسمش را نمی برم، می گفت: "سبحان ربی الاَ اَعلی و بحمده" "اَ اَ" گفتم: خوب این درست نیست. درستش این است. "سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَی وَ بِحَمْدِهِ" "الْأَعْلَی" نه "اَ الْأَعْلَی" یک خورده فکر کرد، گفت: کل نمازم غلط بوده است. چه اشکالی دارد، آقاجان بنشین من پنج دقیقه نمازم را برای تو می خوانم؟

دین را به آگاهان عرضه کن

حضرت عبدالعظیم، به امام هادی گفت: عقایدم را به شما می گویم، ببینید درست است یا نه؟ استدلالم را به شما می گویم، من با این دلیل این کار را کردم. درست است یا نه، حالا! نمی شود موجی عمل کرد. دوستش دارم، آزاد باید گردد، بدم می آید، اعدام باید گردد. بگو: بیا! من یک آدم تحصیل کرده ام، عاقل هم هستم، نه آزاد گردد، نه اعدام گردد، سؤال گردد، جوابش گوش گردد، تا بعد ببینم چی چی گردد. تبرئه گردد، آزاد گردد، اعدام گردد، هر چه می خواهد بگردد، بعد بگردد. ولی اول سؤال گردد، جوابش گوش گردد، تا بعد ببینیم چی چی گردد. حالا! عزاداری های ما هم استاندارد نیست، بی وقت عزاداری می کنیم. دوم اینکه گاهی دروغ در عزاداری است، یک وقت یکی می گفت که در قرآن آیه ای جز آیه ی علی ابن ابیطالب نیست. گفتم بابا نیست اینطور، آیه ی تیمم هست، آیه ی وضو هست، آیه ی روزه هست، امیرالمؤمنین(ع)، آیاتی زیادی در قرآن در شأنش هست، اما اینکه شما می گویی در قرآن هیج آیه ای نیست جز آیه ی ولایت، خوب این دروغ است. دروغ گناه کبیره است. ما در عزاداری هایمان گناه کبیره می کنیم. یک بنده ی خدا روضه می خواند، می گفت: سیصد نفر ریختند دور زهرا(س) بزنند. گفتم آقا دروغ است این! به زهرا(س) جسارت شد، سیلی زدند، در را سوزاندند، چه و چه " همه درست، اما سیصد نفر کجا ایستادند؟ آخر یک نفر که اینجا ایستاده است، مثلاً پنج نفر دورش هستند، ردیف دوم هم پنج نفر، ده نفر، ردیف " مثلاً پنج ردیف که بیش تر دست آدم نمی رسد که، آخر سیصد نفر مگر سنگ پرانی " بله اگر تیراندازی باشد، می شود. سنگ پرانی باشد، می شود. اما زدن، بیش از ده و بیست نفر جا نیست. همینطور می گوید. عزاداری همراه با دروغ، همراه با مبالغه، همراه با خرافات، همراه با رقابت، هیأت ما یک سرش کجاست و یک سرش کجاست! این فکر می کند امام حسین روز قیامت طناب می گذارد، هر هیأتی درازتر باشد، ثوابش بیش تر است. متری که نیست. سرش کجاست و یک سرش کجاست! همراه با سدّ معبر! عزاداری همراه با پرخرجی! عزاداری همراه با " اصل را به شور می دهیم. شور! شور! شور خوب است، ولی شور و شعور با هم باشد. با عدم بهداشت! کارهایی " با کم محتوایی! مخلوط کردن و هم وزن کردن عزاداری با آهنگ های بد! خروج از اعتدال! عزاداری چنین باید باشد، همراه با نماز جماعت. شروع با قرآن. اصل داشتن، محتوا داشتن، اشعار خوب خواندن، از اسلام شناس دعوت کردن، فقه گفتن، کوتاه گفتن، مفید گفتن، باید این رقمی باشد. حالا! مهم تر از عمل، حفظ عمل است.

5- پایداری در انجام وظایف دینی

سوم: "اسْتَقِم" استقامت کن، این کار خوبی است. اما هر استقامی خوب نیست. بعضی از استقامت ها لجبازی است. یکدندگی است. می گوید: "کَما أُمِرْت" (شوری/15) استقامتت طبق مأموریت باشد. نه اینکه همینطوری که دلت می خواهد مقاومت کنی. درباره نماز هم داریم "عَلی صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ" (مؤمنون/9) هم داریم "عَلی صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ" (معارج/34) دو مورد "یُحافِظُونَ" هست. راجع به شهوت هم می فرماید: "حافِظُونَ" این خیلی برای من مهم بود، نکته اش مهم بود. راجع به شهوت می گوید: "هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ" (مؤمنون/5) "صلاه" را می گوید: "یُحافِظُونَ"! "حافِظُونَ"، "یُحافِظُونَ"! یعنی هم شهوت را باید حفظ کرد و هم نماز را باید حفظ کرد. شهوت را باید کنترل کرد، نماز را باید مواظبت کرد که از آن غفلت نشود. نماز خواندن مهم نیست، "یُحافِظُونَ" اش مهم است. نماز مهم نیست، "عَلی صَلاتِهِمْ دائِمُونَ" (معارج/23) اش مهم است. می گوید: گاهی بخوانیم و گاهی نخوانیم. می رویم مشهد می خوانیم و می رویم عروسی نمی خوانیم. در خانه می خوانیم و در سفر نمی خوانیم.

خیلی ها عبادت کردند و عبادتشان هوا رفت.

امیرالمؤمنین می فرماید: ابلیس شش هزار سال عبادت کرد. ما در انقلاب خودمان آدم هایی داشتیم که خیلی زندان رفته اند، شکنجه شده اند، مدت ها جبهه بوده اند، نمی دانم سابقه ی خوبی دارند، اما در آخر خراب می کنند. امیرالمؤمنین می فرماید: ابلیس شش هزار سال عبادت کرد، تازه می گوید، سال هایش را هم نمی دانیم که سال های ما بوده است، یا سال های قیامتی بوده است. شش هزار سال عبادت، یک لجبازی کرد، یک دهن کجی کرد، از بین رفت. ابلیس! بلعم باعورا! دعایش مستجاب می شد، اما خراب شد. مارقین، این ها از آن حزب اللهی های درجه ی یک بودند. اما کج فهم بودند. امام حسین(ع) را به قصد قربت کشتند. امیرالمؤمنین(ع) را به قصد قربت کشتند. به همین خاطر حضرت یعقوب به بچه هایش گفت: سعی کنید خوش عاقبت باشید. "فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ" (بقره/132) سعی کنید مسلمان بمیرید. مسلمان بودن مهم نیست، مسلمان ماندن مهم است.

6- حکومت و مسئولیت، لغزش گاه مؤمنان

حضرت یوسف سه جا سه دعا کرد، در چاه افتاد یک دعا کرد. در زندان هم یک دعا کرد، حکومت را هم به دست گرفت یک دعا کرد. وقتی حکومت را به دست گرفت گفت: "تَوَفَّنی مُسْلِماً" (یوسف/101) خدایا عاقبت من را به خیر کن. یعنی حکومت داری آدم را بی دین می کند. مگر اینکه خدا کمک کند. صرف اینکه مردم به من رأی دادند، یا نمی دانم فرض کنید که من سابقه ام چنین است، ابدا! بنده پنجاه سال است که آخوند هستم، الان زنگ بزنند بگویند آقا! تلویزیونت را قطع کردیم، بعد معلوم می شود که من دین دارم یا ندارم. در سرازیری معلوم نیست که آدم دین دارد، یا نه؟ چون در هر سرازیری هر بشکه ای بی ام و است. هر بشکه ای پژو و پراید و نمی دانم اینها است. از این ماشین هایی که هست. چون ما در تلویزیون، گیرمان این است که اگر یک بار گفتیم بی ام و! می گویند: لابد رئیس بی ام و، یک ماشین به قرائتی داده است و گفته است که کلمه ی بی ام و را در تلویزیون بگو، و لذا تا گفتیم بی ام و، باید بگوییم: پراید، پیکان، همه را با هم قاطی کنیم که فکر نکنند ما با یک ماشینی، ما حتی در تلویزیون جعبه دستمال کاغذی را برمی داریم، یواشکی این پشت می گذاریم، برای اینکه اگر جعبه اش اینجا باشد، می گویند قرائتی از این کارخانه تبلیغ کرد. ما جرأت اینکه دستمال کاغذی روی میزمان باشد، نداریم. ماه رمضان که آب نمی خوریم. غیر ماه رمضان هم ما لیوان آب را قایم می کنیم، یک جایی پشت این گل ها، برای اینکه یک وقت ماه رمضان نشان می دهد، می گویند: قرائتی آب خورد. لباسمان نمی توانیم لباس سفید باشد، چون لباس سفید است، یک مرتبه محرّم نشان می دهند، می گویند: همه ی مردم سیاه پوش هستند و این شیخ لباس سفید پوشیده است. لباس سیاه نباید بپوشیم. برای اینکه لباس سیاه بپوشیم، یک بار عید نوروز نشان می دهند، می گویند همه شاد هستند، این شیخ دارد عزاداری می کند. باید یک لباسی بپوشیم که به همه ی فصل ها بخورد. حدود هزار کلمه است که ما نباید در تلویزیون بگوییم. آن وقت شما حساب کن به یک راننده می گویند رانندگی کن، در 832 خیابان حق نداری بروی، خوب پس باید کجا بروم؟ هر جا بروم می بینم که به یکی از این خیابان ها خواهد خورد. باید خدا ما را حفظ کند، والا عقل ما کوتاه است برای اینکه حفظ کند. حکومت! حدیث داریم اگر با یک کسی رفیق هستی، رفیقت پست گرفت، یک بار دیگر می گویم: حدیث داریم اگر با یک کسی رفیق هستی، رفیقت رئیس شد، رأی آورد، وکیل، وزیر، شورای شهر، نمی دانم، رئیس جمهور، حدیث داریم اگر با کسی رفیق هستی، رفیقت پست گرفت، اگر یک دهم علاقه ی قبلش را نگه داشت، باز هم آدم خوبی است. "فَلَیْسَ لَکَ بِصَدِیقِ سَوْء" (وسائل الشیعه/ج12/ص124) آدم بدی نیست. یعنی پست ممکن است آدم را عوض کند. ده درصدش هم که ماند، باز هم رحمت به گور پدرش! یعنی تا نود درصدش طوری نیست.

7- خطر حبط عمل صالح

در قرآن آیاتی داریم که می گوید مهم تر از عمل حفظ عمل است. "آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا" (نساء/137) مؤمن بود، کافر شد. "ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ" (بقره/64) در راه بود، چپه شد. "ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ" (بقره/51) خداپرست بود رفت سراغ گوساله ی سامری! این ها آیات بدعاقبتی است. "ثُمَّ کَفَرُوا"، "ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ"، "ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ"

در تفسیر "اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ" (فاتحه/6) به امیرالمؤمنین می گویند: تو که راهت مستقیم است. تو که راهت مستقیم است یا علی، تو دیگر چرا می گویی: "اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ"؟ فرمود: "أَدِمْ لَنَا تَوْفِیقَکَ الَّذِی بِهِ أَطَعْنَاکَ فِی مَاضِی أَیَّامِنَا حَتَّی نُطِیعَکَ کَذَلِکَ فِی مُسْتَقْبَلِ أَعْمَارِنَا" (بحارالأنوار/ج24/ص9) من تا الان راهم مستقیم است، از فردا خبر ندارم. قبلاً شنیده بودم، دیشب هم از کامپیوتر رفقا دیدند، که سه بار حضرت علی از پیغمبر پرسید: "أَ فِی سَلَامَهٍ مِنْ دِینِی" (بحارالأنوار/ج34/ص338) دینم سالم خواهد بود، یا بی دین خواهم مرد؟ یعنی چه؟ یعنی حضرت علی هم از بدعاقبت شدنش، می ترسد. نه فقط برای دین! همسرداری هم همینطور است. عروس و داماد می گویند و قربان هم اول زندگی می روند، بعد عروس به داماد می گوید: تو که می گفتی می خواهم بخورمت! داماد می گوید: کاش خورده بودمت، تمام شده بودی. اول عروسی یک چیزی می گویند، بعد از مدتی چیز دیگر می گویند. ما رفتیم یک جایی برایمان گوسفند کشتند، بعد از ما تقاضایی کردند، ما گوش ندادیم، گفتم: من این پارتی بازی را انجام نمی دهم، وقتی برگشتیم تهران، زنگ زدند و گفتند: پول گوسفند را بده! خیلی خوب! می دهیم. یعنی به احترام ما در روستا گوسفند کشتند، وقتی دیدند ما گوش به حرفشان ندادیم، زنگ زدند که پول گوسفند را بده، ما هم پولش را دادیم. به هیچ چیز نمی شود اعتماد کرد، جز خدا! "وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذی لا یَمُوتُ" (فرقان/58) باقی ها "یَمُوتُ" و لذا قرآن گفته است که می خواهی تکیه کنی، تکیه کن به کسی که همیشه هست. رفیق های دیگر یک ساعت مصرف، دو ساعت مصرف، در یک پارک رفیق می شود، بعد از پارک، این را می بیند سلام می کند، یک کسی از تو بهتر را می بیند، تو را ول می کند. دخترها خیلی گول این بچه ها را می خورند، حساب نمی کند که این پسره امروز کلاه سرت می گذارد، فردا از تو خوشگل تر می بیند، ولت می کند. گول نخورید. پسرها هم همینطور هستند. پسر و دختر هر دو گول می خورند. ریش سفیدهایش هم گول می خورند. جوان ها که هیچی ریش سفیدهایش هم گول می خورند. قرآن بخوانم، "رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا" (آل عمران/8) آیه ی قرآن است، خدایا دل مرا "بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا" خدایا بعد از اینکه مرا هدایت کردی، چپه نکن! آیه ی قرآن است. قرآن آیاتی دارد می گوید: "حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ" خیلی زحمت کشید، خیلی توپ را بادش کرد، بعد یک سوزن زد، بادش رفت، یک ربع توپ را بادش کرد، یک آن یک سوزن زد. "حَبِطَتْ"! و لذا امام سجاد در دعای مکارم الاخلاق، می فرماید: "الهی عَبِّدْنِی" الهی توفیقم بده عبادت کنم، "وَ لَا تُفْسِدْ عِبَادَتِی بِالْعُجْبِ" مواظب باش، عبادتم را خراب نکنم، "وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ" (بقره/217) تنها یک نفر در تاریخ بود که در کعبه متولد شد، وقتی هم ضربت خورد، فرمود: "فُزتُ" یعنی در کل 63 سال یک آن منحرف نشدم.

پاورقی

    Powered by TayaCMS