بخش آخر خطبه (در اين بخش از خطبه امام (ع) از چيرگى بنى اميه بر مردم سخنى رانده و زوال ملك ايشان را خبر داده است.)
حَتَّى يَظُنَّ الظَّانُّ أَنَّ الدُّنْيَا مَعْقُولَةٌ عَلَى بَنِي أُمَيَّةَ- تَمْنَحُهُمْ دَرَّهَا وَ تُورِدُهُمْ صَفْوَهَا- وَ لَا يُرْفَعُ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ سَوْطُهَا وَ لَا سَيْفُهَا وَ كَذَبَ الظَّانُّ لِذَلِكَ- بَلْ هِيَ مَجَّةٌ مِنْ لَذِيذِ الْعَيْشِ يَتَطَعَّمُونَهَا بُرْهَةً- ثُمَّ يَلْفِظُونَهَا جُمْلَةً
لغات
معقوله: حس شده.
مجّه: فعله است، بيرون ريختن آب از دهان.
برهه: مدتى از زمان كه نسبتا طولانى باشد.
و لفظ كذا: از دهانش بيرون ريخت.
ترجمه
«بنى اميه مردم را به اندازه اى تحت تسلط و فشار خويش قرار دهند و انواع ظلم و ستم روا دارند كه گمان كننده ناآگاه خيال كند ناقه روزگار براى بنى اميه بسته شده تا شير و نفع خويش را به ايشان مى بخشد و آنان را از شير صاف خويش سر مست كند، و هيچ گاه شمشير و تازيانه تسلط و قتل و غارت آنان از اين امت برداشته نشود، چه خيال خام و گمان دروغى است كه اين گمان كننده در باره آنان كرد. اين بهره بردن آنان از جهان همچون قطره آبى است كه هنگام نوشيدن آب در گلو سرازير شود و هنوز اندكى از آن را بخشيده كه بايد تمامى آن را بيرون دهند، ديرى نپايد كه بنى العباس بر سر كار آيند و بنى اميه از مصدر قدرت و حكومت به زير كشيده شوند.»
شرح
در اين فصل از سخنان خود امام (ع) حال بنى اميه و طول زمانى كه حكومت مى كنند و مشكلاتى كه از ناحيه حكومت آنها بر سر مردم مى آيد به تصوير كشيده و با جمله: يظن الظان نهايت رنج و زحمت جامعه را در طول فرمانروايى آنها متذكر مى شود.
در عبارت فوق «حتى يظن الظان...» امام (ع) براى دنيا اوصافى را به شرح زير بيان مى كند: 1- دنيا «معقولة«»» است. دنيا را در دست بنى اميّه به شترى تشبيه كرده است. چنان كه زانوى شتر را بسته و او را حبس مى كنند. بنى اميّه دنيا را به نفع خود عقال و حبس كرده و منافع آن را مى برند.
2- شير دنيا براى بنى اميّه است. دنيا را به ناقه شير دهى تشبيه كرده است، همچنان كه منافع شتر را صاحب شتر و شير آن را شيردوش استفاده مى كند بنى اميّه ناقه دنيا را بخود اختصاص داده و منافع آن را مى برند.
3- دنيا منافع صاف و خالصش را تقديم بنى اميه مى كند. اين كه دنيا نفع خالص و بى غش خود را به بنى اميّه ارزانى مى دارد نسبت مجازى است (زيرا دنيا عاقل نيست تا نفع خود را به كسى اختصاص دهد).
در عبارت ديگر امام (ع) كه فرمود: «دنيا تازيانه و شمشيرش را از مردم بر نمى دارد» نيز نسبت مجازى است و كنايه از شكنجه و قتلى است كه بنى اميّه در دوران حكومت خود بر مردم روا مى دارند. لفظ سبب را به جاى مسبّب به كار برده اند، اعمال خشونت بار بنى اميّه به زمان آنها نسبت داده شده است (كنايه در اداى مقصود از تصريح گوياتر است.) (پس از بيان ظلم و تعدّى بنى اميّه) امام (ع) گمان كسى كه پندارش بر ادامه و استمرار حكومت بنى اميّه باشد، تكذيب كرده، دوران فرمانروايى آنها، و لذّت بردن از حكومتشان را ناچيز شمرده، و كلمه «مجّة» را براى بيان اين تحقير استعاره آورده است، و به كنايه مى فرمايد: دوران خوش گذرانى آنها به كوتاهى نوشيدن يك جرعه آب است كه هنوز تمام آن از گلو فرو نرفته است. دوران فرمانروايى بنى اميّه پايان مى يابد و تمام آبى را كه براى فرو بردن بدهان برده بودند ناگزير، بيرون مى ريزند.
سپس امام (ع) براى تأكيد بر زوال حكومت بنى اميه مى فرمايد: «تمام آنچه بدهان برده بودند بيرون افكنند» كنايه از اين است كه فرمانروايى آنها بزوال كامل مى انجامد. كوتاهى دوران فرمانروايى بنى اميه را بطور استعاره به لقمه اى از غذا تشبيه كرده است، كه هنوز طعم آن را نچشيده است از دستشان خارج مى شود.
|