جلسه گذشته رسيديم به كلمة ابليس و توضيح داديم كه ابلس به معناي ياس و نا اميد شدن و به معناي سكت هم آمده است، يعني ساكت شد. چون شيطان هم نا اميد شد هم پشيمان شدن كه علما گفتند پشيمان شدن در مورد شيطان صدق نمي كند اما كاري كرد كه اگر عاقل بود پشيمان مي شد، به اين اعتبار سكوت كرد و اين كه حرفي نداشت بزند در مقابل خدا ، بعد رفت دنبال كارش. يعني بعد از اين كه گفت ازآتش هستم و برخاك سجده نمي كنم ، بعد گفت به من مهلت بده گفت باشد مهلت دادم.
عرض مي شود حضور عزيزان جنسيت ابليس كه همان شيطان جن است، از جن است. خب شيطان يعني چه؟ شيطان علماي لغت گفته اند ش و ط مؤنث و ن هر كجا باشند دلالت بر فساد و پليدي و افراط مي كند. شيطان مواد اسمش اين سه تا حرف است. اما شيطان باز چه مقامي دارد باشد اول جن را برايتان بگويم عرض مي كنم كه در سورة مباركه كهف عنايت فرموده باشيد مي فرمايد:« اعوذ بالله من الشيطان الرجيم إذ قلنا للملائكه السجود لآدم فسجدوا الا ابليس كان من الجن ففسق»[1]؛ فسق ان امر ربه، يعني خرج ان امر ربه. وقتي كه ما به ملائكه گفتيم سجده كنيد براي حضرت آدم همه سجده كردند جز ابليس. اين ابليس از جن بود يعني جنسيتش جن بود توجه فرموديد. خب نكته اي كه مهم است مي دانيد چه هست؟ تفاسير گفتند كه خدا مي خواهد به جنسيت اين اشاره كند مگر جنسيتش جن بوده است ولي من به ذهن قاصرم رسيده است كه اينجا يك تير دو نشان است، فقط اشاره به جنسيت نيست. این كه بنده عرض مي كنم در تفاسير نيست يا اگر هم باشد من نديدم چون اين ففسق كه مي گويد اينها به او مي گويند هاء نتيجه، يعني يك كاري مي شود مي گويند:« قام الزيد فقام امر زيد»؛ در نتيجه امر هم بلند شد. اينجا مي گويد كه اين جن بود پس در نتيجه از امر خدا خارج شد. اينجا احساس مي كنم كه جن بودن اين با اين خارج شدن او از امر خدا رابطه داشته باشد، اين خيلي مهم است. آقا نمي دانم چرا متعرض نشدند فقط يك تفسيري كه يك چيزي يك وقت به ذهن من رسيده بود كه آن چيز را هم بنده صد در صد نمي گويم ولي به ذهنم آمده بود يك تفسير ديدم آنچه به ذهن بنده آمده بود تأييد مي كند آن تفسير به نام «التفصيل لؤلؤ و التلميح» كه البته من اين را بارها گفتم باز هم مي گويم كتابهايي را كه بنده اسم مي برم به معناي تأييد نيست كه يادداشت كنيد برويد دنبالش بخريد اين كتابهاي كه بنده اسم مي برم تخصصي است. علي كل حال فقط در كتاب تفسير «التفصيل» كه تعليم يك نفري است به نام ابن جزيع كه از علماي سابق اهل تسنن است، آنجا ديدم آنچه كه به ذهن من آمده بود نوشته است آن چه هست ، اين است يك وقت بنده به ذهنم رسيد كه اين كان اينجا به معناي صار باشد، ببينيد دقت كنيد مي گويد الا ابليس همه سجده كردند جز ابليس. كان من الجن يعني صار من الجن از جنيان شد. پس سجده نكرد. خب دقت مي كنيد در جواب چه مي گويد اين ممكن بگوييد آقا اين يعني چه اين كه ديگر از جنيان شد ندارد اين جن بود. مي خواهيم بگوييم شايد خداي متعال مي خواهد به دو چيز اشاره كند يكي به جنسيتش اشاره كند كه بابا اين شيطان كه در دنيا هست اين جن بوده است بالاخره درست است اشاره ي دوم اين باشد كه اين اينقدر عبادت كرده بود از سطح جن بودن رفته بالا در رديف فرشتگان قرار گرفته بود. با اين سجده نكردنش آمد پايين دوباره رفت در ردة آن جنياني كه بودند ممكن است اينطور باشد. آقا ببينيد عرض كردم حضورتان كه اگر ما بخواهيم حقايق را با خرافات مخلوط بكنيم اينجا كلاه سر چه كسي مي رود كلاه سر غير متخصص مي رود شما ملاحظه كنيد مگر در دنيا طلا وجود ندارد چرا ندارد حالا بيايد اما آقا طلاي بدلي هم هست حالا چون در يكي دو مورد طلاي بدلي نشان دادند حالا بياييم بگوييم اصلا دروغ است طلا نيست در دنيا هست اين بدلي است مگر در دنيا آدم دروغگو نيست، آدم متقلب مگر نيست، طلاي تقلبي هست، سكة تقلبي هست، دليل نمي شود شما بدبين بشويد.
پس اجمالا آنچه كه ما در قرآن مي خوانيم مصلحت در اين است که جن از چشم ما پوشیده باشد.خلاصه اين جنها مذكر دارند، مؤنث دارند، ازدواج مي كنند، زن مي گيرند، بله بچه به دنيا مي آيد، مؤمن دارند، كافر دارند. چقدر زيبا است قرآن ما «بسم الله الرحمن الرحيم قل اوحي الي انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قرآن عجبا»[2]؛ نهر يعني گروه، پيغمبر به اين مردم بگو ببين اينقدر از فرهنگ اسلام دور افتاده است، نماز مي خواند، روزه مي گيرد. بعد مي گويد حاج آقا به نظر من جن دروغ است . پيغمبر بگو به اين مردم به من وحي شده است كه گروهي از جنيان آمده اند گوش دادند و گفتند ما قرآن حكيمي شنيديم. حضرت نماز مي خوانده است اينقدر پشت سر حضرت جمع شدند اين جنيان مثل موهاي پشت گردن شير نر توجه كرديد. خب حالا عنايت بفرماييد جنها مي گويند عظمت خداي ما خيلي بالا است، بعضي ها گفتند شانس خدا خيلي خوب است كه روايت داريم حضرت باقر (س) فرمودند كه اينها از ناداني شان گفتند ، خدا كه شانس ندارد. . به هر حال و انه تعالي يك معناي جبر عظمت است. مي گويند عظمت خدا بالا است اگر اينطور گفته باشند عيب ندارد. اما بعضي ها گفتند به معناي بخت است به معناي شانس است كه اينطور اگر گفته باشند نه اين درست نيست. حالا آن روايت حضرت باقر (س) هم شايد ناظر به اين معنا باشد كه حضرت اينطور مي خواهد اصلاح كند.
حالا آنچه كه مهم است اينجا بدانيد ببينيد در قرآن مي گويد:«شياطين الانس و الجن»[3]؛ شيطان هاي جن و انس درست است. يا درسورة ناس مي فرمايد:« الذي يوسوس في الصدور الناس من الجنه و الناس»[4]؛ شيطان دو رقم است. اگر ما انسانها كه اشرف مخلوقات هستيم بخواهيم كسي را گمراه بكنيم، اذيت بكنيم، به فساد بكشانيم، مي شويم شيطان انس پس هر جني شيطان نيست همچنین هر شيطاني هم جن نيست. ممكن است شيطان باشد شيطان انس باشد ممكن است جن باشد جن صالح باشد و شيطان نباشد. خيلي خب پس شيطان جنسيتش جن است. اصلا جن در اصل به معناي پوشيده است چون اينها از چشم ها پوشيده هستند جن به اينها گفته مي شود. ديگر حالا نتيجة مهمي مي گيريم از اينجا در سورة مباركة اعراف مي گويد:« انّه يرا كم هو و قبیله من حيث لا ترونهم»[5]؛ عجب شيطان و دارو دسته اش شما را مي بينند از جايي كه شما آنها را نمي بينيد توجه كرديد. حالا اينجا من يك حكايتي دارم مي گويم برايتان يك ولی خدايي بود در اطراف اصفهان من يادم مي آيد سال 42 ، 43 از اين حدودها ديده بودم كه اولياء خدا بار سفر مي بستند به زيارت آن ولي خدا مي رفتند. آن ولي خدا گفته بود قرآن مي خواندم رسيدم به اين آيه شيطان خدا مي فرمايد شيطان و دارو دسته ي شيطان شما را مي بينند از جايي كه شما آنها را نمي بينيد. اين دو تا معنا دارد يك معناي ابتدايي حسي دارد يعني خب آنها از چشم ما پوشيده هستند شيطان ممكن است بنده را ببيند و من آن را نبينم. روايت هم داريم كه وقتي لباسمان را در مي آوريم لخت مي شويم عريان مي شويم بسم الله بگوييم تا شيطان دور بشود.روايتي كه راجع به شيطان است در بعضي هايش مي فرمايد:« وفی بعض ما تأمرون»[6]؛ آنچه كه به شما گفته مي شود عمل كنيد يعني دنبال فلسفه اش نگرديد. ممكن است شيطان بدن لخت تو را ببيند يك اثر وجهي در روح تو بگذارد، ممكن است دل مرده بشوي، ممكن است يك بله بالاخره اينها يك اسراري است كه از عقل ما خارج است. خب من يك وقت ممكن است لباسم را مي خواهم در بياورم بروم مثلا حمام شيطان مرا مي بيند من آن را نمي بينم اين معناي حسي اش هست. آن ولي خدا مي گفت كه من گفتم خدايا معناي ديگري هم اگر دارد من بفهمم شيطان و دارو دسته اش شما را مي بيند از جاييكه شما آنها را نمي بينيد. مي گويد: در خواب يك صحنه اي پيش آمد ديدم كه شيطان آمد در فاصلة چهار پنج متري من نشست. شيطان مي تواند به صور گوناگون در بيايد اين را بدانيد. شيطان در ولادت حضرت سيد انبياء به صورت گنجشك در آمده بود كه جبرئيل را اغفال كند برود بالا كه جبرئيل چنان گفت ملعون برگرد شناختمت. گفت برمي گردم حالا بگو ببينم چه خبر است. گفت اشرف انبياء به دنيا آمده است گفت بگو ببينم من هم در آن نصيب دارم يا نه؟ گفت نداري. گفت در امّتش دارم. گفت بله در امّتش داري.شیطان گفت خب پس بد نشد. بله اين هست يعني در صور گوناگون در مي آيد گفتم كه ديگر بنا نيست براي اينكه ما شما ها را بترسانيم بله حالا بله نه كه بعد از اين گنجشك ببينيم بگوييم شيطان است نه به صور گوناگون در مي آيد. خلاصه حالا بگوييم به صورت آدم هم در مي آيد گاهي به صورت كسي در مي آيد مي گويد ديدم به صورت آدم در آمده است و نشست توجه كرديد. بعد خلاصه گفت كه سيد بيا بحث كنيم . من در همان قدم اول گفتم اينكه مي گويد بلند شو بيا من به امر اين بلند شوم مي شود اطاعت شيطان ديگر گفتم من نمي آيم. اگر تو كاري با من داري تو بيا من از تو اطاعت نمي كنم. گفت خيلي خب مي آيم گفتم خيلي عجيب است تو سجده بر آدم نكردي حالا مي آيي آنوقت طرف من .گفت بله مي آيم عيب ندارد پا شد آمد نشست اين سيد خيلي ناراحت بود مي گفت كه من بعد از آن صحنه اين صحنه را يادداشت مي كردم يك كتاب علمي زيبايي مي شد. مي گويد متأسفانه يادداشت نكردم فقط اين كلياتش يادش مانده بود. مي گفت آقا يك بحث علمي اي بين من و شيطان درگرفت من گفتم آن گفت من گفتم آخر مغلوبش كردم. گفت ديگر من جوابي ندارم. مي گويد گفتم اما بدان تو در دنيا اسم در آوردي ،ولي الآن چطور مغلوب من شدي. يك خنده اي كرد گفت آقا سيد مي خواستم يك ساعت عمرت را بگيرم بعد ديدم اتاق ديگر هيچ كس نيست. گفتم برايتان يك معنايش هم اين است كه ممكن است شيطان از جايي بيايد سراغت كه اصلا گمانت نمي رفت. اين جمله را گوش بدهيد، خيلي زيبا است. قرآن چه مي گويد قرآن مي گويد شيطان و دارودسته اش شما را مي بينند از جاييكه شما آنها را نمي بينيد. يعني ممكن است از يك جايي بيايد سراغت كه به گمانت نمي رفت.آقا من امشب مي خواهم بروم خواهرم را ببينم صلة ارحام بكنم اين كه بد نيست حواست ولي جمع باشد ممكن است در همان جا دخالت كرد. آقا من امشب مي خواهم بروم عمه ام را ببينم، من امشب مي خواهم بروم هيات. خوب مي كني ولي حواست جمع باشد ممكن است در آنجا هم بيايد سراغت. آن جمله چه هست ؟ آن جمله اين است يكي از بزرگان گفته است كه شيطان فقط نه اين است تو را به شراب خواري وادار كند، نه اين است فقط تو را به زنا خدا نكرده وادار كند، به آدم كشي وادار كند. جوان هستي مثلا مي گويم پدرت مي گويد حالا امشب دير شده است بنشين مطالعه كن، قرآن بخوان، فردا برو نه من بايد بروم، من نمي توانم نروم. مثلا مي گويد حالا يك وقتي پدري است كه با مسجد و هيات و اينها ميانه ندارد آن را نمي خواهيم بگوييم. نه يك وقت پدر خوبي است تو هم جواني حالا دير شده است نگران است آقا جان بنشين اينجا امشب را، حالا فردا شب برو. نه من گفتم بايد بروم چه هست اينجا اطاعت پدر يك طاعت است هيات رفتن يك طاعت است چه كارت مي كند از اين طاعت مي برتت به اين طاعت حواستان جمع باشد.
جانم به قربانت اي حضرت مجتبي مصيبتت خيلي زياد است. آقا يك مصيبتي من از حضرت مجتبي بلد هستم كه فقط بيست و هشت صفر مي گويم در وقتهاي ديگر نمي گويم. اينقدر فقط بگويم كه يك جمع بندي كردم، مي گويم دوران جواني اش همراه با مظلوميت مادري مثل فاطمه زهرا را از دست داد، پدري مثل اميرالمؤمنين را از دست داد. بله فقط يك جمله بگويم من سفر اولم بود مشرف بودم به مدينه ي منوره شايد سال 51 بود می خواستم بروم بقيع زيارت كنم آنوقتها اينجوري بود كه صبح و عصر در بقيع را باز مي كردند مردم مي رفتند زيارت مي كردند. آقا رفتم يك ادبي از اين شيعيان ديدم كه همان جا اشكم جاري شد. مي دانيد چه بود من گريه ام افتاد ديدم كه هر كدام از اينها مي رسند به در قبرستان بقيع مي خواهند وارد بشوند كفشهايشان را در مي آورند يعني چه؟ يعني اينجا حرم است. دشمن آمده است خراب كرده، همينطور اشكشان را آب پاشي مي كردند. اين شيعيان راه مي رفتند آن كه عالم بزرگ مي گويد كه نقل معنا بكنم اين است مي گويد اي صاحب بقيع نگاه نكن كه اينجا الآن فرش و چراغ ندارد مي دانيد اينجا كجا است، اينجا جايي است كه ستارگان پيغمبر در اينجا غروب كرده است. اينجا وجود نازنين حضرت مجتبي هست، اينجا وجود نازنين سيد الساجدين، باقرالعلوم، حضرت صادق. اول انقلاب بود يادم مي آيد عده اي رفته بودند مدينه آنجا اجازه داده بودند يك پارچه اي روي اين قبرهاي نازنين بكشند يك كسي به من تلفن زد گفت آقا تلويزيون را باز كن زود منظره را ببين از خوشحالي به من زنگ زده بود تلويزيون را باز كردم ديدم يك پارچه ي سبز كشيدند روي اين چهار قبر بعد آقا گوشي گذاشتند گريه كردند به آن كس نگفتند. گفتم مظلوميت به كجا رفتي ديگر كه براي يك پارچه اي كه انداخته ايم داريم خوشحالي مي كنيم چقدر اينها مظلوم هستند خدايا كي مي شود در آن اطراف آن قبر نازنين اول گريه كنيم، يك قدري از آن خاكها بر اين فرقمان بماليم، به چشممان بماليم. «صلوات الله عليكم يا اهل البيت النبوه».
حجه الاسلام فاطمی نیا
[1]. کهف: 50
[2]. جن: 1
[3]. انعام: 112
[4]. ناس: 5و6
[5]. اعراف: 27
[6]. بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج 22 / 52